اتفاق عجیبی که «چه زندگی شگفت‌انگیزی» را به یک فیلم کلاسیک کریسمس تبدیل کرد

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
چه زندگی شگفت انگیزی

کمتر فیلمی همچون «چه زندگی شگفت‌انگیزی» از فرانک کاپرا می‌توان یافت که هم این‌قدر دیده شده باشد، و هم این‌قدر محبوب باشد. خیلی‌ها آن را بزرگ‌ترین فیلم کریسمسی تاریخ می‌دانند، وارد فهرست ملی ثبت فیلم آمریکا شده است و بنیاد فیلم آمریکا آن را به عنوان بهترین فیلم فانتزی تمام دوران انتخاب کرده است. لحظه‌ها، تصاویر و دیالوگ‌های زیادی از «چه زندگی شگفت‌انگیزی» به بخشی از فرهنگ جامعه‌ی آمریکا تبدیل شده‌اند. برای مخاطبان جوان امروزی هم فیلم همان جادوی گذشته را دارد.

ولی فیلم همیشه این‌قدر دست نیافتنی نبود. فیلم وقتی اولین بار در سال ۱۹۴۶ اکران شد، خیلی مورد توجه قرار نگرفت. فیلم با بودجه‌ی ۳.۷ میلیون دلاری ساخته شد و تنها ۳.۳ میلیون فروش داشت، یعنی ضرر کامل. «چه زندگی شگفت‌انگیزی» بر اساس داستانی از فیلیپ ون دورن استرن ساخته شده است. او این داستان را در سال ۱۹۳۹ نوشت، و در سال ۱۹۴۳ بود که آن را لای کارت تبریک‌های کریسمسی که برای خانواده و آشنایان می‌فرستاد، قرار داد. این‌طور که معلوم شده است، کری گرانت این داستان را دید و تصمیم گرفت آن را به فیلم تبدیل کند، به همین دلیل شرکت آرکی‌آو حقوق داستان را خریداری کرد. بعدا این داستان به شرکت لیبرتی فیلمز کاپرا فروخته شد و جیمز استوارت به عنوان بازیگر اصلی انتخاب شد.

اگرچه در زمان اکران نقدهای مثبت زیادی برای فیلم نوشته شد، ولی مخاطبان خیلی استقبال نکردند و می‌گفتند فیلم به عنوان یک داستان کریسمسی بیش از حد تلخ و تاریک است. با وجود پایان خوش، بخش عمده‌ای از «چه زندگی شگفت‌انگیزی» درباره‌ی دل‌شکستگی‌های جرج بیلی، قهرمان داستان با بازی استوارت است، او بارها و بارها در سراسر زندگی‌اش همه‌چیزش را فدای منفعت دیگران می‌کند. در نهایت در شب کریسمس به اوج ناامیدی و درماندگی می‌رسد و تصمیم می‌گیرد خودکشی کند. یک فرشته‌ی نگهبان جان او را نجات می‌دهد و به او نشان می‌دهد که زندگی مردم شهر کوچکش به چه وضعیت افتضاحی درمی‌آمد اگر او اصلا وجود نداشت و به دنیا نمی‌آمد.

با توجه به فیلم‌هایی که مخاطبان معمولا در ایام کریسمس نگاه می‌کنند (عاشقانه‌های احساسی، داستان‌های گرم خانوادگی، بچه‌های کوچکی که با سارقان سروکله می‌زنند)، قابل پیش‌بینی بود که فیلمی مثل «چه زندگی شگفت‌انگیزی» چندان مورد توجه فیلم‌بین‌های دهه‌ی ۱۹۴۰ قرار نگیرد. و اگر یک اتفاق واقعا عجیب و غریب در داستان زندگی این فیلم رخ نمی‌داد، شاید مخاطبان امروزی هم از وجود چنین اثری بی‌خبر بودند. این اتفاق این بود که صاحبان فیلم فراموش کردند که کپی‌رایت آن را تمدید کنند!

قانون کپی‌رایت آمریکا به خالق یک اثر هنری اجازه می‌دهد که تا ۲۸ سال مالک کامل اثر خود باشد. بعد از آن زمان، خالق یا اعضاء خانواده‌ی او می‌توانند این کپی‌رایت را برای ۲۸ سال دیگر تمدید کنند. اگر آن‌ها چنین کاری را انجام ندهند، اثر هنری به عنوان یک دارایی عمومی در نظر گرفته می‌شود. در این صورت، هرکسی می‌تواند این اثر هنری را پخش و تکثیر کند و خالق یا خانواده‌ی او حق اعتراض ندارند (ویلیام شکسپیر هم چند قرن است که مرده. می‌توانید با خیال راحت هرکاری که دوست دارید با «رومئو و ژولیت» او انجام دهید).

کپی‌رایت اولیه‌ی «چه زندگی شگفت‌انگیزی» در سال ۱۹۷۴ به پایان رسید. و به بنا به دلایلی که هنوز بر هیچ‌کس معلوم نیست، کسی آن را تمدید نکرد (البته خیلی‌ها می‌گویند علتش یک فراموش‌کاری ساده بوده است). این یعنی فیلمی با این عظمت که ستارگان مشهوری چون جیمز استوارت و دانا رید را داشت، و فیلمساز غول هالیوودی چون فرانک کاپرا آن را ساخته بود، حال به دارایی عمومی تبدیل شده بود. این یعنی هرکس می‌توانست هرطوری که دوست دارد، فیلم را ببیند و پخش کند.

و دقیقا همین اتفاق افتاد. کلی کانال تلویزیونی محلی و کابلی در سراسر آمریکا شروع کردند به پخش فیلم. از واسط دهه‌ی ۱۹۷۰ تا اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰، «چه زندگی شگفت‌انگیزی» جزو آثار ثابت برنامه‌های کریسمسی شبکه‌های تلویزیونی بود. هرچه مردم بیشتر فیلم را می‌دیدند، بیشتر تحت تاثیر پیام گرمابخشی قرار می‌گرفتند که در بطن آن قرار داشت. پیامی درباره فداکاری و سخاومت و در اجتماع بودن. تا اواسط دهه‌ی ۱۹۸۰، به لطف رسم سالیانه‌ی پخش همیشگی «چه زندگی شگفت‌انگیزی» در ایام کریسمس، این فیلم که یکی از فراموش شده‌ترین آثار فرانک کاپرا بود، به یکی از محبوب‌ترین آثار تاریخ آمریکا تبدیل شد.

در واقع فیلم تا دهه‌ی ۱۹۹۰ به حدی محبوب شد و به چنان جایگاهی در میان مردم رسید که دیگر هیچ‌یک از بازماندگان و صاحبان پیشین فیلم جرئت نکردند برای دریافت کپی‌رایت آن دوباره اقدام کنند. به جز شرکت ریپابلیک پیکچرز که در سال ۱۹۹۳ ادعا کرد حقوق انحصاری این فیلم را در اختیار دارد. حتما شما هم دارید از خودتان می‌پرسید چطور می‌توان مالک فیلمی بود که برای بیست سال جزو دارایی عمومی بوده است؟

به نظر می‌آید شرکت ریپابلیک به دادگاهی استناد کرده است که در سال ۱۹۹۰ برای فیلم «پنجره‌ی عقبی» آلفرد هیچکاک تشکیل شده است. ادعای ریپابلیک این بود که چون هم صاحب مالکیت معنوی داستان ون دورن استرن است و مالکیت موسیقی به کار رفته در فیلم را در اختیار دارد، و مهم‌‌تر از همه این‌که چون نگاتیوهای اصلی به کار رفته در ساخت فیلم را در آرشیو خود دارد، پس می‌تواند صاحب فیلم در نظر گرفته شود. دادگاه رای این شرکت را پذیرفت. تمام کپی‌های فیلم از بین رفتند. شبکه‌ی تلویزیونی ان‌بی‌سی هم حق پخش تلویزیونی آن را خریداری کرد.

از دهه‌ی ۱۹۹۰ به بعد، تلویزیون‌هایی که تلاش می‌کردند «چه زندگی شگفت‌انگیزی» را بدون توجه به کپی‌رایتش پخش کنند، با برخورد قانونی ریپابلیک پیکچرز مواجه می‌شدند. آن همه تلویزیون محلی و کابلی که هرسال فیلم را پخش می‌کردند، جای خود را به ان‌بی‌سی دادند. ولی تا آن زمان، «چه زندگی شگفت‌انگیزی» دیگر جایگاه خود را پیدا کرده و یک شاهکار کلاسیک شده بود. ولی فکرش را بکنید: اگر در سال ۱۹۷۴ یک نفر یادش می‌افتاد و کپی‌رایت فیلم تمدید می‌شد، شاید هیچ‌یک از این اتفاق‌ها رخ نمی‌داد. جهانی را تصور کنید که در آن، «چه زندگی شگفت‌انگیزی» یک فیلم فراموش شده‌ی معمولی از فرانک کاپرا است. کاش یک فرشته‌ی نگهبان هم می‌آمد و به ما نشان می‌داد که زندگی بدون «چه زندگی شگفت‌انگیزی» چقدر غمگین و ملال‌آور بود!

منبع: ScreenCrush



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما