به مناسبت اکران فیلم «آواتار ۲»؛ جلوههای ویژه رایانهای چگونه هالیوود را متحول کرد؟
تصویر تولیدشده توسط کامپیوتر یا به اختصار سیجیآی (CGI)، یک فناوری دیجیتالی پیشرفته است که به فیلمسازان اجازه میدهد تا نماهای واقعگرایانه، بلندپروازانه و خیرهکنندهای خلق کنند؛ تصاویری که تولید آنها بهواسطهی جلوههای ویژهی میدانی یا روشهای سنتی امکانپذیر نیست. سیجیآی درهای تازهای را باز کرده است و به هنرمندان اجازه میدهد تا جهانهای فانتزی و حیرتانگیزی به وجود بیاورند که نمونهی مشابه ندارند. بنابراین میتوانیم ادعا کنیم که جلوههای ویژه رایانهای یکی از عوامل اصلی تحول سینما در عصر مدرن بوده است.
سیجیآی از روزهایی که برای نخستین بار مورد استفاده قرار گرفت تا به امروز، مسیر پرفرازونشیبی را طی کرده است. از آثار جریانسازی همچون «ورطه» (۱۹۸۹) و «پارک ژوراسیک» (۱۹۹۳) تا فیلمهای دنیای سینمایی مارول، سیجیآی حالا عضو جداییناپذیر فیلمسازی مدرن به حساب میآید. تاریخچهی جلوههای ویژه رایانهای جذابیتهای فراوانی دارد که در این مقاله، به چند برههی کوتاه از آن پرداختهایم.
- ۱۵ فیلم مشهور با بدترین جلوههای ویژه
- ۱۰ فیلم چشمگیر که قبل از جلوههای ویژهی کامپیوتری ساخته شدند
- ۱۰ فیلم که نمیدانستید در آنها از جلوههای ویژهی کامپیوتری استفاده شده است
روزهای اولیهی استفاده از جلوههای ویژه رایانهای
«وستورلد» (۱۹۷۳) در واقع اولین اثر سینمایی بود که جلوههای ویژهی رایانهای در آن به چشم میخورد اما یکی از نخستین فیلمهایی که بهصورت گسترده از سیجیآی استفاده کرد، ورطه (یا همان «پرتگاه») ساختهی جیمز کامرون بود که سال ۱۹۸۹ به اکران درآمد. از سکانسهای رئالیستی زیرآب تا موجودات بیگانه، این فیلم تکنولوژی دیجیتالی را به کار گرفت تا تعدادی از نفسگیرترین نماهای ممکن را به نمایش بگذارد. ورطه وعدههای بزرگی داد و انتظار میرفت که سیجیآی مورد توجه دیگر فیلمسازان هم قرار بگیرد اما کامرون بار دیگر پیشقدم شد.
او دو سال بعد با «نابودگر ۲: روز داوری» (۱۹۹۱) ساختارشکن ظاهر شد و پتانسیل واقعی سیجیآی را به همگان نشان داد. شخصیت منفی مشهور فیلم، تی-۱۰۰۰، یک سایبورگ از جنس فلز مایع بود که میتوانست به هر شکلی تبدیل شود (پلی آلیاژ تقلیدی). کامرون با تی-۱۰۰۰، قدم بعدی را در تحول جلوههای ویژهی رایانه برداشت و بدیهی بود که روزهای هیجانانگیزتری در راه باشد.
نابودگر ۲ یک موفقیت بزرگ در حوزهی جلوههای ویژه محسوب میشد اما با فیلم پارک ژوراسیک، ساختهی استیون اسپیلبرگ بود که سیجیآی به جریان اصلی راه پیدا کرد. این فیلم از فناوری ضبط حرکت (موشن کپچر) استفاده کرد تا به دایناسورها جان ببخشد و آنها را بهشکلی به نمایش گذاشت که تفاوت چندانی با نمونههای واقعی نداشتند. تماشای این دایناسورها مخاطبان آن دوران را حیرتزده کرد. پارک ژوراسیک با عبور از مرز ۱ میلیارد دلار، به پرفروشترین فیلم تاریخ تبدیل شد تا این پیام را به هالیوود بدهد که عصر جلوههای ویژهی رایانهای فرا رسیده است. این فیلم مسیر را برای آثار تجاری و بلاکباستری بلندپروازانهی بعدی نیز هموار کرد.
پیشرفت چشمگیر سیجیآی در قرن بیستویکم
سیجیآی در سالهای پایانی دههی ۹۰ میلادی بهوفور مورد استفاده قرار گرفت («ماتریکس» شاید درخشانترین نمونه باشد) اما با آغاز قرن بیستویکم به تکامل رسید و سازندگان برای خلق دنیاهای دیجیتالی به سراغ آن رفتند. یکی از تاثیرگذارترین مجموعهها در این زمینه، سهگانهی «ارباب حلقهها» ساختهی پیتر جکسون بود که از جلوههای ویژهی رایانهای به شکل کارآمد استفاده کرد؛ از سکانسهای نبرد حماسی تا موجودات فانتزی و یک جهان رویایی متفاوت که پیادهسازی دقیق آن به افکتهای رایانهای درجهیک نیاز داشت. از اهمیت پردهی سبز هم نباید عبور کرد که به بازیگران اجازه میداد بلادرنگ (ریل تایم) با محیطهای دیجیتالی تعامل داشته باشند. نتیجهی نهایی، سطح تازهای از واقعگرایی بود. بیتردید چنین پروژهی عظیمی به ارتشی از انیماتورها و هنرمندان حوزهی دیجیتال نیاز داشت که این جزئیات را طراحی و پردازش کنند، از موی سر شخصیتها تا طریقهی حرکت ارتشها. تلاشهای جکسون اما بینتیجه نبود؛ با گذشت سالها، ارباب حلقهها همچنان شما را مسحور میکند.
اما نقطهی شکوفایی کامل سیجیآی در دههی اول قرن بیستویکم را باید «آواتار» (۲۰۰۹) بدانیم که از تکنولوژی موشن کپچر به شکل پیشرفتهتری استفاده کرد تا موجودات بیگانهی واقعگرایانهای خلق کند. قصهی فیلم در سیارهای به نام پاندورا اتفاق میافتاد، جایی که یک نژاد شبهانسانی به نام ناوی زندگی میکند. برای پیادهسازی درست این موجودات، بازیگران باید لباسهای مخصوص موشن کپچر برتن میکردند تا حالات صورت و حرکات آنها ضبط شود. سپس دادههای بهدست آمده از سوی انیماتورها به کار گرفته میشد تا مدل دیجیتالی این موجودات را بسازند. در همین راستا، شخصیتها از نظر طریقهی حرکت و حالات صورت، فاصلهی چندانی با واقعیت نداشتند. تکنولوژیهای استفاده شده در آواتار و جلوههای ویژهی شاهکار باعث شد تا در ادامه هم فیلمهای بزرگ دیگری همانند مجموعهی «سیاره میمونها» به موشن کپچر تکیه کنند.
اهمیت جلوههای ویژه در دنیای سینمایی مارول و جریان اصلی
دنیای سینمایی مارول به یکی از موفقترین و محبوبترین مجموعه فیلمهای تاریخ سینما تبدیل شده و سیجیآی در موفقیتهای آن نقش کلیدی ایفا کرده است زیرا بدون آن، دیزنی هرگز نمیتوانست این ابرقهرمانان و شخصیتهای شرور را بهدرستی عرضه کند. دنیای سینمایی مارول بهواسطهی جلوههای ویژه رایانهای، تعدادی از بهیادماندنیترین سکانسها و لحظات سینمای جریان اصلی را خلق کرده است، همانند لحظهای که اوج خشم و دیوانگی هالک را در فیلم «انتقامجویان» (۲۰۱۲) مشاهده میکنیم تا نبرد حماسی پایانی «انتقامجویان: پایان بازی» (۲۰۱۹).
علاوه بر این، دنیای سینمای مارول با کمک سیجیآی بازیگران را جوان کرد تا بتوانند نقشهای خود را در فیلمهایی که داستان آنها در گذشته اتفاق میافتد، بار دیگر ایفا کنند. برای مثال، در «کاپیتان آمریکا: نخستین انتقامجو» (۲۰۱۱) فیزیک کریس ایوانز با کمک جلوههای ویژه تغییر داده شد تا شبیه به یک جوان لاغر و نحیف به نظر برسد یا در «مرد مورچهای» (۲۰۱۵)، مایکل داگلاس جوان شد تا نسخهی جوان شخصیت خود، هنک پیم را بازی کند (مارتین اسکورسیزی هم بدون این فناوری، هرگز نمیتوانست فیلم «مرد ایرلندی» را بسازد). با این تفاصیل، یکی از دلایل اصلی تبدیل شدن دنیای سینمایی مارول به یک پدیده فرهنگی را باید سیجیآی بدانیم.
آیندهی سیجیآی هم هیجانانگیز به نظر میرسد. با ظهور تکنولوژی دیپ فیک (جعل عمیق)، انیماتورها حالا این توانایی را دارند که افکتهای بصری منحصربهفردی خلق کنند و پیشرفتهای حوزهی واقعیت مجازی نیز در آیندهی نزدیک کمک خواهد کرد تا مخاطبان و سینمادوستان بتوانند تجربههای سینمایی متفاوتتری داشته باشند. البته که با این پیشرفتها، چند سوال اخلاقی هم مطرح میشود، بهویژه پیرامون دیپ فیک که میتواند در بازیهای رسانهای و تحریف اخبار به کار گرفته شود یا اینکه اصلا استفاده از بدلهای دیجیتالی برای بازیگرانی که از جهان رفتهاند، تا چه اندازه درست است؟ اما اگر این چالشها را کنار بگذاریم، اهمیت سیجیآی بر کسی پوشیده نیست زیرا به هنرمندان اجازه میدهد داستانهایی را روایت کنند که بدون آن هرگز ممکن نبود.
پیشرفت روزافزون جلوههای ویژهی رایانهای شاید عواقبی هم داشته باشد و استفادهی افراطی از آن میتواند به کیفیت فیلمها ضربه بزند و حتی باعث کاهش جذابیت آنها شود. با وجود این، سیجیآی حالا یک عنصر حیاتی در صنعت سینما است که اگر درست استفاده شود، میتواند تجربههای تکرارنشدنی و خاطرهانگیزی را برای سینمادوستان به ارمغان بیاورد.
منبع: MovieWeb