چَکی تاریخی که فیلم‌سازی در آمریکا را برای همیشه تغییر داد

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۳ دقیقه
پوآتیه

سیلی کاراکتر تیبز با بازی سیدنی پوآتیه به صورت یک مظنون به قتل سفیدپوست در فیلم «در گرمای شب» (In the Heat of the Night)، که تا آن زمان در هیچ فیلمی دیده نشده بود، باعث شد نحوه‌ی نمایش داستان سیاهپوستان آمریکایی در دنیای فیلم‌سازی تغییر کند.

صحنه‌ی قدرتمندی است. ویرجیل تیبز، کارآگاهی که نقشش را سیدنی پوآتیه در فیلم «در گرمای شب» محصول سال ۱۹۶۷ بازی کرد، وظیفه‌ی حل یک معمای قتل در شهر کوچک می‌سی‌سی‌پی را بر عهده دارد. تحقیقات او را به یک مرد سفیدپوست به نام اندیکات می‌رساند. اندیکات که از سؤالات تیبز عصبانی شده بود، به او سیلی می‌زند. برای لحظاتی اتاق به فضایی خفه کننده، ساکن و دردناک تبدیل می‌شود. آن سیلی مجازاتی برای پا را فراتر از حد گذاشتن بود، برای زیر سؤال بردن نه فقط او، بلکه نظم طبیعی جهان. در یک چرخش تکان دهنده، تیبز با قدرت این اهانت را با سیلی محکمی پاسخ می‌دهد.

استیو رایفل روزنامه‌نگار می‌نویسد: «این اقدام ساده‌ی تلافی‌جویانه، تاریخی بود. این اولین اقدام شناخته شده‌ی نافرمانی فیزیکی در یک فیلم استودیویی توسط یک شخصیت آمریکایی آفریقایی تبار بود که منجر به مجازات یا مرگ نشد.» و چه بهتر که بازیگری که این تاریخ را رقم می‌زند پوآتیه باشد!

رایفل استدلال می‌کند که این صحنه به طور کلی نقطه عطفی برای فیلم‌سازی بود. این حرکت «موج اول کارگردانان سیاه‌پوست، علاقه‌ی جدید به داستان‌ درباره‌ی سیاهان و مهم‌تر از همه، امکان دیده شدن قهرمانان سیاه را در سینما به ارمغان آورد.» این فیلم زمانی اکران شد که برابری یک وعده‌ی پوچ به نظر می‌رسید. رایفل توضیح می‌دهد که: «تنها چند سال قبل از آن بود که جنبش حقوق مدنی در نیمه‌ی اول دهه به دستاوردهای شگرفی دست یافته بود و پیشرفت در این زمینه مطمئن‌تر به نظر می‌رسید.» اما این احساس مدت زیادی دوام نداشت.

در عرض چند سال، شهرهای سراسر کشور به نشانه‌ی اعتراض فوران کردند. مردم عصبانی بودند. عصبانی از سیستمی که به نظر می‌رسید قرار است آن‌ها را ناامید کند. عصبانی از کمبود فرصت‌ها، کمبود منابع. فرهنگ عامه اغلب منعکس کننده‌ی زمان خود است، اما اواسط دهه‌ی ۶۰، بسیاری از مردم خودشان را نمی‌دیدند. رایفل می‌نویسد: «حتی زمانی که هم اعتراض و هم پیشرفت به کشور رسید، استودیوهای فیلم اکثرا علاقه‌ای به داستان‌های معنادار درباره‌ی زندگی شخصیت‌های سیاه‌پوست و موضوعات روابط نژادی، یک‌پارچگی و حقوق مدنی نداشتند». رایفل استدلال می‌کند که به استثنای معدودی، هیچ کدام از اهالی سینما واقعا به واقعیت نژادپرستی در آمریکا توجهی نکردند.

در

سیدنی پوآتیه و راد استایگر به ترتیب در نقش‌های کارآگاه ویرجیل تیبز و رییس پلیس بیل گیلسپی

قبل از اینکه پوآتیه نقش تیبز را بازی کند، کار او بازتعریف نحوه‌ی نمایش سیاه‌پوستان در صحنه بود. او «کلیشه‌های قدیمی را درهم شکست و خواستار پذیرش و احترام به‌عنوان بازیگری جدی و سرراست شد که جایگاهش با همتایان سفیدپوستش برابری می‌کرد». اما او اغلب برای نقش‌هایی انتخاب می‌شد که منتقدان آن‌ها را « تسکینی برای تماشاگران سفیدپوست» می‌دانستند. اما در فیلم «در گرمای شب» به او فرصتی داده شد تا چیز متفاوتی را به آمریکا نشان دهد.

رایفل می‌نویسد: «تیبز کوچک‌ترین تلاشی برای یک‌پارچگی، تطبیق یا تسلیم شدن خود نمی‌کند.» و شاید هیچ چیزی مانند یک سیلی مظهر تمامی آن‌ها نباشد. نورمن جویسون کارگردان فیلم به یاد می‌آورد: «یک مرد سیاه‌پوست هرگز در یک فیلم آمریکایی به یک مرد سفیدپوست سیلی نزده بود. و این تغییر دینامیک قدرت روی صحنه همه چیز را تغییر داد. این نقش باعث «پذیرش قاطعانه‌ی قهرمانان سیاهپوست» و علاقه‌ای جدید به بیان داستان‌های مربوط به سیاه‌پوستان روی پرده شد.

فیلم‌های بسیاری بعد از آن توسط کارگردانان سیاه‌پوست ساخته و مجموعه‌ای از داستان‌ها درباره‌ی تجربیات متفاوت سیاه‌پوستان در سینماها نمایش داده شدند. بعدها، ظهور فیلم‌های سینمای تجاری سیاهان «نماینده‌ی دوره‌ی کوتاهی از مشارکت بی‌سابقه‌ی آمریکایی‌های آفریقایی‌ تبار در صنعت فیلم بود».

اگر فیلم را دیده باشید باید این صحنه را به خاطر آورید؛ در حالی که تیبز پس از زدن سیلی به صورت اندیکات دور می‌شود، اندیکات به او می‌گوید که آن زمان این سیلی باعث کشته شدن او می‌شد و در حالی که تیبز ساکت و بدون عذرخواهی از آنجا دور می‌شود، فیلم به وضوح بیان می‌کند که «آن زمان» دیگر به پایان رسیده است!

منبع: jstor



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما