عجیبترین فرضیات فصل ۱ سریال «خاندان اژدها»
با پایان فصل اول، فعلا قسمت جدیدی از سریال «خاندان اژدها» پخش نمیشود و به همین خاطر طرفداران با مطرح کردن فرضیات و تئوریهای مختلف به هر طریقی که شده سعی میکنند داستان وستروس را در ذهن خود زنده نگه دارند.
آنها با آگاهی از وقایع فصل اول سعی دارند پیچشهای آینده را پیشبینی یا اسرار پنهان سریال را کشف کنند اما همه فرضیات و تئوریهای طرفداران در یک سطح نیستند. برخی از آنها ممکن است با داستان سریال مطابقت داشته باشند (حتی اگر کاملا دقیق نباشند) و برخی دیگر کاملا انحرافی و شوکهکننده هستند. بنابراین وقت آن رسیده تا عجیبترین فرضیات مطرحشده و میزان تطابق آنها با آنچه را که میدانیم بررسی کنیم.
هشدار: در این متن، داستان فصل اول سریال «خاندان اژدها» و کتاب «آتش و خون» لو میرود
- ۷ شخصیت سریال «چیزهای عجیب» که احتمال مردنشان در فصل پنجم بیشتر است
- مقایسه «خاندان اژدها» و «حلقههای قدرت»؛ کدام سریال برای مخاطب نامطلع بهتر است؟
- تاریخچه جادوگرها در سرزمین میانه؛ آیا مرد مرموز سریال «حلقههای قدرت» جادوگر است؟
استاد اعظم، اِما و بچهاش را کشته است
در ابتدای فصل، ملکه اِما (سیان بروک) هنگام زایمان یک بچه که او نیز زنده نمیماند میمیرد. این اتفاق نشان میدهد که زایمان بدون پیشرفتهای پزشکی بسیار آسیبزا بوده است. همانطور که اما میگوید: «تخت کودک میدان جنگ زنان است». مرگ زنان در چنین فرآیندی متداول بوده اما این وضعیت شاید ماحصل چیزی فراتر از این بوده است. استاد اعظم ملوس (دیوید هیرویک) در آن مقطع زمانی میگوید که هیچ راهی برای نجات اِما وجود ندارد و اگر سریع عمل کنند، شاید فقط بتوانند کودک را نجات دهند. البته که بچه هم نجات پیدا نمیکند. این اتفاق چیزی است که ما در سریال دیدیم اما برخی از طرفداران نظر دیگری درباره آن دارند.
این فرضیه آخرین مورد در باب تئوریهای توطئههای اساتید اعظم است که طبق آنها، اربابان پادشاهی میخواهند وستروس را از شر جادو و جادوگر خلاص کنند. و چه کسی جادوی بیشتری از تارگرینها دارد؟ سازماندهی این مرگها شاید بخشی از برنامههای استادان باشد یا این که استاد ملوس با دیدن این شرایط فرصت را غنیمت شمرده است. در هر صورت، اگر استاد اعظم پشت این برنامه بوده، کار خود را به بهترین نحو ممکن انجام داده است. البته او نمیدانست که این اتفاق منجر به جنگ جانشینی، تلفات بسیار بیشتر و در نهایت انقراض اژدهایان خواهد شد اما اگر هدف او حذف جادو بوده، این حرکت یک گام بزرگ در مسیر درست بوده است. خاندان اژدها شامل چندین اشاره و ارجاع به توطئه استاد است. بنابراین با وجودی که پذیرش این فرضیه جای کار دارد اما چندان هم عجیب نیست.
ایموند پدر فرزندان هلینا است
این نظریه به این خاطر رایج شده که هلینا (فیا سابان) به ایموند (ایوان میچل) نزدیکتر است تا همسرش ایگون (تام گلین-کارنی). هلینا به بیعلاقگی ایگون به خودش اعتراف میکند و ایموند نیز ظاهرا به خواهرش علاقه دارد (یا حداقل بیشتر از ایگون مایل به ازدواج با اوست). طرفداران این فرضیه شواهد کوچکی در طول سریال پیدا کردهاند اما فعلا هیچ کدام قطعی نیستند.
این نظریه غیرممکن نیست اما به احتمال زیاد عملی نخواهد شد. واقعا چه کسی میتواند اثبات کند که بچهها متعلق به ایگون نیستند؟ حتی اگر آنها شبیه ایموند به نظر برسند، این قضیه باز هم توجیهپذیر است، زیرا او برادر مادر هر دوی آنهاست. به هر حال ژن تارگرینها در این زمینه تاثیرگذار بوده است. با این حال، حرامزاده بودن فرزندان هلینا میتواند موردی مشابه پسران قوی رینیرا (اما دارسی) باشد.
کریستون کول پدر جاکریس است
حالا که صحبت از فرزندان رینیرا شد، باید بگوییم که به نظر میرسد هویت پدر آنها نیز جای بحث دارد. برخی اعتقاد دارند که پسران رینیرا از ازدواج اولش با لینور ولاریون (جان مکمیلان) حرامزاده هستند، زیرا هیچ شباهتی به لینور ندارند. حدس و گمان این افراد این است که آنها پسران هاروین استرانگ (رایان کور) هستند اما برخی از طرفداران ایدههای دیگری دارند. رینیرا در قسمت ۴ با کریستون کول (فابین فرانکل) رابطه برقرار میکند. اطرافیان به رینیرا چای ماه میدهند اما تصویری از نوشیدن این چای توسط او نشان داده نمیشود. برخی میگویند که این رابطه در واقع عامل تولد بزرگترین پسر رینیرا، جاکریس (هری کولت) بوده است. البته که این نظریه یک باگ اساسی دارد: زمانبندی. جاکریس پس از یک جهش زمانی ده ساله معرفی میشود اما او در آن زمان فقط حدود ۷ یا ۸ سال دارد و این قضیه بدین معناست که او در مقطعی در این بازه زمانی ۱۰ ساله به دنیا آمده است و به رابطه رینیرا و کول ربطی ندارد. منطقی نیست که آنها در طول این فاصله زمانی نیز به رابطه خود ادامه داده باشند. همانطور که دیدیم کول پس از این که رینیرا پیشنهاد فرار او را رد کرد، بسیار از وی ناراحت شد.
موضوع دیگر بارداری است. رابطه کول و رینیرا (اگر بتوان آن را اینطور نامید) فقط مختص به قبل از عروسی رینیرا نبود. این اتفاق قبل از نامزدی او رخ داد و به همین خاطر، برنامهریزی لازم برای برپایی عروسی سلطنتی، پنهان کردن بارداری را دشوار میکند. جرولد رویس (اوون اوکشات) و لرد هابرت هایتاور (استفان رودری) نیز جزو مهمانان بودند و به هر حال مدتی زمان میبرد تا آنها پس از دریافت دعوتنامه، سفر خود را آغاز کنند. اگر رینیرا تلاش میکرد تا دنیا را متقاعد کند که نطفه جاکریس بعد از عروسیاش بسته شده و این که او شبیه لینور است، انکار نامشروع بودن او حتی برای ویسریس (پدی کانسیداین) نیز غیرممکن میشد. واقعیت این است که جاکریس شبیه برادرانش، پسران هاروین و مانند آنها قوی است.
لاریس جزو سبزها و وارگ است
این فرضیه در واقع شامل دو وجهه متفاوت است که آنقدر شبیه به هم هستند که در یک مقوله میگنجند. لاریس استرانگ (متیو نیدهام) از رازهای همه آگاه است. نقص مادرزادی پایش به نوعی به او کمک میکند تا به راحتی حرفهای دیگران را بشنود. لاریس یک شخصیت حرفهای است که از نابود کردن افراد قدرتمند دریغ نمیکند. اما سوال اینجاست که او چگونه همه چیز را میداند؟ اطلاعات و آگاهی او ما را به یاد بلادریون یا کلاغ سه چشمی میاندازد که به بران استارک (ایزاک همپستد رایت) کمک میکرد. بلادریون نسلها بعد از داستان «خاندان اژدها» وارد بازی میشود. او به واسطه قدرتهای خود اطلاعات جمعآوری میکرد تا اطرافیان خود را تحت کنترل درآورد. شاید لاریس هم کاری مشابه انجام میدهد و از درختان ویروود برای تماشای مردم استفاده کند. طبیعت او این است که از توانایی خود به طور مخفیانه استفاده و از اطرافیان قلعه جاسوسی کند.
اگر شما هم مانند برخی از افراد اعتقاد دارید که که او جزو سبزهاست، پس شاید این نظریه باید کمی گسترش یابد. در این صورت، باید گفت که لاریس یک وارگ است. شاید هم مانند بران جزو هر دو دسته باشد. برخی به دلیل تصاویر متعدد سریال از موشهایی که در اطراف رد کیپ قرار دارند، معتقدند که لاریس یک موش است و بدین ترتیب راحتتر از ساکنان قلعه جاسوسی میکند. این خصوصیت با شخصیت او مطابقت دارد و خط ارتباطی جالبی با «بازی تاج و تخت» خواهد بود. از طرف دیگر بسیاری از جاسوسان در کینگز لندینگ مانند واریس یا لیتلفینگر از روشهای غیرفراطبیعی استفاده میکنند که شباهتهای زیادی به لاریس دارند. این تئوری عجیب و حیرتانگیز اما به طرز جالبی، منطقی است.
لینور در نقش آدام به سریال بازخواهد گشت
یکی از تغییرات عمده در رمان «آتش و خون» جورج آر.آر مارتین، سرنوشت لینور است. او در کتاب می میرد اما در سریال، مرگ خود را صحنهسازی و از ایسوس فرار میکند. این تغییر نسبت به کتاب، مسائلی را در دل خود مطرح میکند. لینور اژدهای خود، سیسموک را ترک کرد. در کتاب، آدام خود را صاحب سیسموک اعلام و ادعا میکند که پسر حرامزاده لینور است، اگرچه بسیاری فکر میکنند او پسر پدر لینور، کورلیس (استیو توسن) است. اما اگر لینور زنده باشد، آیا شخص دیگری میتواند ادعای مالکیت اژدها را داشته باشد؟
شاید شخصیت لینور در خارج از قلمرو پادشاهی بمیرد یا شاید به عنوان همان مردی که ادعای مالکیت سیسموک را دارد بازگردد. لینور خواهان یک زندگی ماجراجویانه بود و متوجه شد که علیرغم دوستی عمیق بین او و رینیرا، نمیتواند شوهر مناسبی برای رینیرا باشد. مرگ ساختگی موجب شد تا وی دوباره ازدواج کند و آزاد شود اما این بدان معنا نیست که دیگر برنگردد و برای به دست آوردن رینیرا مبارزه نکند. او نسبت به پسرانش (که ادعا داشت متعلق به او هستند) رفتاری محبتآمیز داشت.
بنابراین رویدادهای اخیر ممکن است او را به وستروس بازگرداند. او نمیتوانست به صورت عادی برگردد، چرا که ازدواج رینیرا زیر سوال میرفت. بنابراین میتواند با لباس و شخصیتی مبدل بازگردد. چالش اصلی این نظریه، خواهر آدام است. لینور با معشوقش که احتمالا آلین باشد فرار کرد. البته او و لینور شبیه هم نیستند. آلین هم ادعای مالکیت یک اژدها را دارد که همین قضیه دست ما را در رابطه با این نظریه تنگ میکند. لینور باید با فردی جدید در ایسوس ملاقات و او را همراهی و خود را به عنوان برادر و آشنایش معرفی کند اما این خط داستانی نیز نیاز به توضیحات مفصلی دارد. شاید آلین یک حرامزاده از ولاریون باشد که کورلیس از او برای فریب دادن لینور استفاده میکند. مشکل دیگر سن و سال اوست که باید درباره آن دروغ بگوید اما این ایده نیز چندان امکانپذیر نیست.
رینا خود را به شکل نتلز درمیآورد
نظریه دیگر مرتبط با دختر دیمون (مت اسمیت)، رینا (فیبی کمپبل) است. رینا هیچ اژدهایی ندارد اما به شدت خواهان یکی از آنهاست. هنگامی که دیمون درباره اژدهایان بیصاحب صحبت میکند، تصویر بر روی چهره رینا متمرکز میشود که ظاهرا به قصد او برای مالکیت یکی از آنها دلالت دارد. اما اگر «خاندان اژدها» داستان کتاب «آتش و خون» را دنبال کند، قضیه اینطور ادامه پیدا نمیکند. طرفداران فکر میکنند که رینا میتواند به جای شخصیت مرموز نتلز، مالکیت شیپاستیلر را از آن خود کند. دیمون و نتلز رابطهای نزدیک و عاشقانه با هم دارند اما طبق روایات «آتش و خون»، شاید نتلز دختر حرامزاده دیمون باشد. فقدان ویژگیهای والریایی نتلز را میتوان با این پیچش توضیح داد. اما چرا رینا نمیتواند خودش اژدها را به دست آورد؟ ادعای مالکیت اژدها به خودی خود خطرناک است اما رینا با خون و نژاد تارگرینها (بیشتر از اکثر دانههای اژدها) بهترین گزینه سیاهان برای تصاحب اژدهاست اما خواهرش، بائلا (بتانی آنتونیا) و مادربزرگش، رینیس (ایو بست) او را از جنگیدن به همراه اژدها بازمیدارند.
در واقع معرفی نکردن خود به عنوان یک شخص دیگر به صلاح او خواهد بود، زیرا رنیرا به دانههای اژدها اعتماد ندارد. رینا به جای این که خود را جای نتلز بزند میتواند برخی از نقشههایش را تحت عنوان کاراکتر خودش اجرایی کند. از طرف دیگر، رینا اصلا میتواند ادعای مالکیت اژدهای دیگری را کند. بعید است که رینا خود را جای شخصیت دیگری بزند، زیرا این خط داستانی هیچ هدفی ندارد و ممکن است مخاطبان معمولی سریال را هم گیج کند اما او به هر حال احتمالا یک اژدها را از آن خود خواهد کرد. بسیاری از تغییرات سریال مانند مرگ لانا (نانا بلوندل) برای افزودن قدرت و عاملیت به شخصیتهای زن بوده است و این تغییر نیز همین روند را پیش میبرد.
آلیسنت تبدیل به ملیساندر میشود
برخی از نظریات سعی دارند سریال را به کتاب آتش و خون وصل کنند و برخی دیگر بر ارتباط بین خود سریال و بازی تاج و تخت تمرکز دارند. «خاندان اژدها» بیش از صد سال قبل از «بازی تاج و تخت» روایت میشود اما شاید چند شخصیت از «بازی تاج و تخت» در این مجموعه نیز ظاهر شوند که یکی از آنها ملیساندر (کاریس ون هوتن)، جادوگر سرخ است. برخی از طرفداران اعتقاد دارند که آلیسنت هایتاور (اولیویا کوک) در نهایت تبدیل به ملیساندر خواهد شد. به عقیده آنها آلیسنت متوجه معنای واقعی آخرین کلمات ویسریس میشود و همین قضیه به نیروی محرکه او تبدیل خواهد شد. ملیساندر در بازی تاج و تخت اطمینان دارد که استانیس (استیون دیلان) همان شاهزاده موعود است.
البته این نظریه کمی بعید به نظر میرسد. زنده بودن ملیساندر به این معنا نیست که او باید حتما یک شخصیت اصلی باشد یا حتی در سریال ظاهر شود. از طرف دیگر ملیساندر اهل آشای و آلیسنت اهل اولدتاون است. مشکل دیگر این نظریه این است که آلیسنت ایمان چندانی به مذهب هفت ندارد، در حالی که ملیساندر کشیش پروردگار نور است. صد سال زمانی کافی است تا یک شخص اعتقادات خود را تغییر دهد اما این تغییر و تحول به مثابه یک جهش بزرگ است. این دو هیچ چیز مشترکی به جز رنگ موهایشان ندارند.
دیمون همان نایت کینگ است
این یکی عجیبترین فرضیه ممکن است. این که دیمون تارگرین نایت کینگ باشد از چهار چیز مشخص ریشه میگیرد. اول، نایت کینگ از آتش مصون است. همه تارگرینها این موهبت را ندارند اما برخی از آنها از جمله دنریس (امیلیا کلارک) از این ویژگی برخوردارند. مصونیت نایت کینگ در برابر آتش کاملا مربوط به ژنتیک اوست و نه این که او موجودی جادویی با قدرتهای سرد است. استدلال دوم این است که نایت کینگ سوار اژدها میشود که مطمئنا باز هم هیچ ارتباطی با جادویی بودن او ندارد. سوم این که لباس دیمون شبیه لباس نایت کینگ است.
در نهایت، در کتاب آتش و خون، بدن دیمون هرگز بازیابی نمیشود. طرفداران این نظریه همچنین به ارتباطات بین سریالهای «خاندان اژدها» و «بازی تاج و تخت» اشاره دارند که قطعا کافی نیست، چرا که دیوار در پاسخ به تهدید وایت واکرها صدها سال قبل از «خاندان اژدها» ساخته شد. از طرف دیگر خلقت و آفرینش نایت کینگ در «بازی تاج و تخت» به وضوح به تصویر کشیده شد. بنابراین او قطعا دیمون نیست.
منبع: collider