فیلمهای هومن سیدی؛ کارگردانی شیفتهی فرم و تصویر
سریال «قورباغه» بالاخره پس از کش و قوسهای فراوان راهی شبکهی نمایش خانگی شد و بینندگانش را تا اینجای پخش سریال، با اثری متفاوت نسبت به دیگر سریالها مواجه کرد. بازی صابر ابر و نوید محمدزاده در نقشهای اصلی «قورباغه» نشان داده این سریال برای جذب بالای مخاطبان ساخته شده است. معمولا فیلمهای هومن سیدی میان علاقهمندان و منتقدان با نظرات مختلفی روبرو میشود. برخی قدرت او را در ساخت و در آوردن فرمهای سینمایی ستایش میکنند و برخی دیگر معتقدند او بیش از اندازه خود را درگیر فرم میکند و از محتوا و فیلمنامه غافل میشود. برخی نیز همواره منتقد ثابت سبک فیلمسازی سیدی هستند و اعتقاد دارند سیدی فضای فیلمهایش را با کپی کردن از فیلمهای دیگر در میآورد.
با تمام این تفاسیر، «قورباغه» رنگ و بوی فیلمهای قبلی سیدی را دارد و نشان میدهد این کارگردان جوان هر چه که میگذرد در ایده و کارگردانی پختهتر میشود. پرداختن به آسیبهای اجتماعی یکی از دغدغههای سیدی در تمام فیلمهایش است و محلهی اکباتان تهران نیز در آثارش مکانی ثابت است. سیدی سعی کرده در هر اثر مولفههای خاص خودش را در فیلمهایش نشان دهد. نگاهی به سینمای سیدی داریم و کارهای او را مورد ارزیابی قرار دادهایم تا ببینیم این کارگردان چه مسیری را پیموده تا به سریال «قورباغه» رسیده است.
۱. آفریقا
بازیگران: شهاب حسینی، آزاده صمدی، جواد عزتی، امیر جدیدی
سال ساخت: 1389
هومن سیدی پس از ساخت شش فیلم کوتاه، اولین فیلم بلند سینماییاش به نام «آفریقا» را جلوی دوربین برد. شهاب حسینی، آزاده صمدی، جواد عزتی و امیر جدیدی بازیگران اصلی فیلمش بودند و داستان فیلم دربارهی کشیده شدن چند جوان به کار خلاف است. فیلم در زمان ساخت، اجازهی اکران عمومی پیدا نکرد و دو سال بعد راهی شبکه نمایش خانگی شد و جزو پرفروشترین آثار لقب گرفت.
«آفریقا» نشان از ورود کارگردانی سینمابلد با دغدغههای اجتماعی در سینمای ایران داشت. فیلم با اینکه در حد یک شاهکار نبود ولی برای نخستین فیلم یک کارگردان اثر قابل قبولی محسوب میشود. هومن سیدی در همان نخستین گام، فضایی را در فیلمش به وجود آورد که در کمتر فیلمی دیده شده بود و همین نوید آمدن کارگردانی با سبک و نگاهی متفاوت را میداد.
«آفریقا» حکایت سه جوان خلافکار در یک خانهی بزرگ است که دختری را گروگان نگه داشتهاند تا رئیسشان دستور آزادیاش را بدهد. این داستانِ یک خطی و کم شخصیت، نیاز به گره و نقطه عطفهای جذاب و متعدد و جزئیات رفتاریِ شخصیتها داشت تا به اثری چشمنواز تبدیل شود، نکتهای که «آفریقا» در آن ضعف داشت و توی ذوق میزد.
سیدی از همان اولین فیلمش، تمرکزش را روی درآوردن قابها و تصاویر چشمنواز و کارگردانی گذاشت و ضعف در شخصیتپردازی و قدرت و قوت داستان از همان «آفریقا» مشهود بود. با این حال، «آفریقا» فیلمی بود که سیدی با آن نمره قبولی گرفت تا با اعتماد بنفس بیشتری فیلم دومش را بسازد.
۲. سیزده
بازیگران: امیر جعفری، ویشکا آسایش، نوید محمدزاده
سال ساخت: ۱۳۹۱
سیدی برای دومین فیلمش، به سراغ فرزندان طلاق و معضلات و مشکلات پیشرویشان رفت. پدر و مادر پسری ۱۳ ساله در آستانه جدایی هستند و نوجوان به خاطر تنهایی و مشکلاتی که در زندگیاش پیش آمده به جوانانی بزرگتر از سن خودش رو میآورد و همین سرآغاز مشکلاتی برایش میشود.
کارگردان در این فیلم باز هم سعی کرده تصاویری دیدنی خلق کند و فرم بر روایت و داستان غلبه دارد. اگر سیدی در فیلمهایش، آن وسواس و دقتی که در کارگردانی دارد را در نوشتن فیلمنامه میگذاشت هر کدام از فیلمهایش به آثاری ماندگار در سینمای ایران تبدیل میشدند.
سیدی در تصویرسازی برای فیلمش و خلق تصاویر کارت پستالی در «سیزده» اغراق کرده است و همین اغراق در فرم باعث دلزدگی میشود. شاید اگر سیدی در نشان دادن بعضی صحنهها اغراق را کنار میگذاشت حال و هوایش فیلمش باورپذیرتر میشد.
«سیزده» از معدود فیلمهای سینمای ایران است که دست روی سوژه مهم و حساسی گذاشته و وارد دنیای پرهیاهوی نوجوانان شده است. در سینمای ایران کمتر فیلمی پا به دنیای نوجوانان و مخاطرات آنها گذاشته و سیدی با جسارت خاص خودش چنین سوژهای را برای فیلمش انتخاب کرده است. فقط افسوس این تلاش به خاطر ضعف در محتوا و نداشتن یک جهانبینی عمیق، به اثری تاثیرگذار در ذهن مخاطبش تبدیل نمیشود.
۳. اعترافات ذهن خطرناک من
بازیگران: سیامک صفری، نگار جواهریان
سال ساخت: 1393
پس از ساخت دو فیلم سینمایی که تا حدودی نظر مثبت منتقدان را به دنبال داشت، دیگر بر همگان مسجل شد که ورود سیدی به عرصه کارگردانی را باید جدی گرفت و او نیامده تا یک یا دو فیلم بسازد و برود. او با فیلمهایش نشان داده که دغدغههایی دارد و میخواهد این دغدغهها را در کیفیتی خوب به مخاطب فیلمهایش نشان دهد.
هومن سیدی رفته رفته اعتماد بنفس لازم را در اجرایی کردن ایدههای جسورانه پیدا کرد. «اعترافات ذهن خطرناک من» یکی از متفاوتترین فیلمهای سیو سومین جشنواره فیلم فجر بود. فیلم در یک ۲۴ ساعت روایت میشود و دربارهی مردی است که در یک روز کامل هیچ چیزی را به یاد نمیآورد. مرد نه از گذشتهاش چیزی میداند و نه آدمهای اطرافش را میشناسد و باید دنیایش را از نو بسازد. چنین سوژهای برای فیلمسازی کمتر در سینمای ایران اتفاق افتاده و داستان بیشتر شبیه فیلمهای سینمای اروپا و آمریکاست و کارگردانان کشورهای غربی به ساختن چنین فیلمهایی علاقه دارند.
نشانی از پختگی و پیشرفت را در سومین فیلم سیدی میتوان مشاهده کرد. قابها و میزانسنهایش پختهتر هستند و داستانش روایت بهتری دارد. سیدی پله پله در فیلمسازی در حال کسب تجربه است و هر چه که میگذرد فیلمهایش سر و شکل بهتری پیدا میکنند. با فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» سینمادوستان به این نتیجه رسیدند باید سینمای این کارگردان جوان را جدی بگیرند و احتمال اینکه او در آینده فیلمهای بهتری بسازد، بسیار است.
۴. خشم و هیاهو
بازیگران: نوید محمدزاده، طناز طباطبایی
سال ساخت: 1394
«خشم و هیاهو» پرحاشیهترین و پربحثترین فیلم هومن سیدی است. بسیاری آن را بهترین فیلم کارنامه سیدی میدانند و برای کارگردانش نیز یک تجربه نو و تازه بود. سیدی در راه کسب تجربههای تازه در فیلمسازی، در «خشم و هیاهو» قالب دیگری از روایت و کارگردانی را امتحان کرد که نتیجه خوبی برایش به دنبال داشت.
فیلم داستانی جنایی همراه با عشق از زندگی یک خواننده را به تصویر میکشد و به زعم مخاطبانش، برگرفته از داستان قتل همسر ناصر محمدخانی و اعدام شهلا جاهد است. هرچند در زمان اکران فیلم، محمدخانی اعتراضهایی نسبت به فیلم داشت ولی در هر صورت فیلم اکران شد و گیشه خوبی هم داشت.
نوید محمدزاده در نقش اصلی فیلم یکی از بهترین بازیهایش را داشت و بازی بقیه بازیگران نیز قابل قبول است. سیدی با «خشم و هیاهو» نشان داد در روایتهای عاشقانه و بیان داستانهایی از طبقات بالایی جامعه نیز مهارت دارد. هرچند این فیلم همانند ساختههای قبلی سیدی، در داستان حفرههایی دارد ولی فیلمبرداری، صحنهسازی و در کل کارگردانی درخشان سیدی، ضعفهای داستان را پوشش میدهد.
۵. مغزهای کوچک زنگزده
بازیگران: فرهاد اصلانی، نوید محمدزاده، نوید پورفرج
سال ساخت: 1396
هومن سیدی بار دیگر با امتحان کردن یک سبک تازه در فیلمسازی نشان داد تا چه اندازه عاشق تجربه کردن است و تا چه اندازه کنجکاو جهت پیدا کردن سبک خودش است. «مغزهای کوچک زنگزده» فیلم تحسین شدهی سیدی در زمان جشنواره فیلم فجر و اکران بود که هیچ شباهتی به ساخته قبلی خالقش نداشت. این فیلم در سی و ششمین جشنواره فجر چهار جایزه برد که جوایز بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و بهترین فیلم از نگاه هنر و تجربه جزئی از جوایز بودند.
سیدی در این فیلم بار دیگر به ژانر مورد علاقهاش بازگشت. او سراغ زندگی مردم حاشیهنشین و خطراتی که در کمینشان نشسته رفت و گوشههایی از این مخاطرات را نشان داد. نشان دادن بزهکاری و دنیای غرق در تباهی فروشندگان مواد مخدر موضوع جذابی برای سیدی است تا او را مجاب به ساختن فیلم کند.
«مغزهای کوچک زنگزده» در کارگردانی حرفهای زیادی برای گفتن داشت و تماشاگرانش را حین دیدن فیلم به وجد آورد. به تصویر کشیدن استادانهی صحنههای زد و خورد که بسیار طبیعی و ماهرانه از کار درآمده، نشان میدهد سیدی برای خلق چنین تصاویری دقت و وسواس زیادی به خرج داده است.
نوید محمدزاده بار دیگر مقابل دوربین سیدی یکی از بهترین بازیهایش را انجام داد و نقش جذابی را خلق کرد. فضاسازی و میزانسن فیلم به خوبی انجام گرفت و سیدی به دنبال این بود تصاویرش بسیار به واقعیت شبیه باشد. هرچند همانند فیلمهای قبلی، شخصیتها عمق ندارند و فیلمنامه ضعفهایی دارد، ولی قدرت فیلمسازی سیدی، تا حدود زیادی ضعفها را میپوشاند.
سیدی در فرم و کارگردانی به مهارت بالایی رسیده اما هنوز نتوانسته داستانهایی ماندگار با شخصیتهایی که در ذهن مخاطب نقش ببندد خلق کند. شاید اگر او در نوشتن فیلمنامه شخص دیگری را کنارش داشته باشد و تمرکزش را بیشتر بر کارگردانی بگذارد، نتیجه خیلی بهتری خواهد گرفت. هر چه هست حالا دیگر به همه ثابت شده، سیدی سینما را میشناسد و از تجربه کردن ابایی ندارد. جسارت سیدی در فیلمسازی نقطه قوتش به شمار میرود و به نظر میرسد آیندهای روشن انتظارش را میکشد.
سلام. بازی نوید محمدزاده در “مغزها…” بسیار بد است و ناهمگنی دارد که باعث می شود خود این شخصیت هم باورکردنی نشود. به جز این، فیلمنامه اشکالات گسترده ای دارد که یکی شان گنجاندن موارد خیلی استثنایی یا تصادفی در دل داستان است که روند طبیعی وقایع را برهم می زند تا سر و ته درام با هم بخواند ببینید: خواهر را خفه می کنند، “دقیقا” در همان لحظه ای که می خواهند دفنش کنند خبر می رسد پلیس ها به انبار تولید و نگهداری مواد مخدر حمله کرده اند و برادرها باید برای دفاع به آن جا بروند؛ در نتیجه دفنش نمی کنند، طی درگیری مسلحانه همه دستگیر یا کشته می شوند (از جمله دو برادری که آب از سرشان گذشته و دیگر امیدی به بازگشتشان نیست) به جز دو نفری که نویسنده می خواهد رستگارشان کند، در ادامه معلوم می شود خواهر زنده مانده است(!) و برادری که شیرین عقل است، دل نازک است، بچه ی این خانواده نیست و در نتیجه ی همه ی این ها دستگیر هم نشده(!) و حالا هم بهانه ای برای تحول پیدا کرده(!) برای این که در نهایت رستگار شود او را آزاد می کند. حالا اگر این برادر دل نازک همان جا وسط درگیری دستگیر یا کشته می شد و خواهر هم همان طور که دیدیم می مرد، فیلم همان جا تمام می شد. ولی خوب آن موقع زمان فیلم فقط هشتاد و چند دقیقه می شد. جدا از این غر زدن ها، سیدی از همان ابتدا نشان داده که فیلمساز تصویر و فضاسازی است (نه فرم، چون فرم در فیلمنامه شکل می گیرد نه جدا) تحسین آمیزترین جنبه آثارش، تصویر است که برگ برنده ی بزرگی است. کنار این، توانایی ایجاد “لحن” در فیلم هایش از آن موارد استثنایی در سینمای ایران است (که بخش مهمی از آن از فیلمنامه هایش می آید) . اغلب بازی های بسیار خوبی هم می گیرد (به جز محمدزاده در “مغزها…”). خلاصه این همه چرت و پرت نوشتم که بگویم: بله، حق با شماست. سیدی، هم فیلمساز تصویر است (نه فرم، …) و هم رفته رفته به کشف جوهره ی سینما نزدیک تر می شود. قسمت اول سریال “قورباغه” (اگر به طور مستقل به عنوان یک فیلم نیمه بلند اقتباسی به آن نگاه کنیم) بهترین ساخته اش تا به امروز است. خلاصه که حق با شماست.
آقا کاری ندارم…ولی واقعا دس خوش داری هومن سیدی کارت درست عالی واقعا ی چیز متفاوت و باحال ساختی دس خوش…