چرا هالیوود سرانجام به بازیگران زن میانسال میدان داد؟
سال ۲۰۱۹ اما تامپسون شصت ساله از سالهایی گفت که به یک باره کمکار شده بود. او که جوانیاش را به بازی در نقش اول فیلمهای رمانتیک مثل «حس و حساسیت» (Sense and Sensibilty) گذرانده بود، به محض ورود به دههی چهل زندگی فقط میتوانست نقشهایی را بازی کند که خودش به آن ها میگوید «کار راهانداز». پیشنهادها کمتر شدند و نقشها کوچکتر؛ مثل نقش غیبگوی خل و چل «هری پاتر»، همسر بیخبر از همه جای «حقیقتا عشق» (Love Actually) یا صدای توی سر ویل فارل در «عجیبتر از داستان» (Stranger Than Fiction). اما یک دههی دیگر گذشت و پیشنهادهای کاری او دوباره جالب شد. فقط در پنج سال گذشته تامپسون در فیلم «قانون کودکان» (The Children Act) نقش قاضی دیوان عالی را بازی کرد، در فیلم «آخر شب» (Late Night) نقش یک مجری تلویزیونی از خود راضی و دو بار هم نقش نخستوزیر بریتانیا را بازی کرده است. تا پیش از این سالهای پرکاری دوباره، تامپسون دورهای را از سر گذراند که به «دههی خشکسالی» معروف است، یعنی دورهی میانسالی زنها در هالیوود.
سال ۲۰۱۲ دو اقتصاددان از دانشگاه کلمسون در کارولینای جنوبی ایالات متحده تعادل جنسیتی در فیلمهای هالیوود را از سال ۱۹۲۰ تا ۲۰۱۱ بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که مردها دو سوم تمام نقشها را در فیلمهای جریان اصلی داشتهاند. اما گویا برای نقشهای اصلی سن فاکتور بسیار مهمی به حساب میآید. زنها در بیست سالگی چهار پنجم نقشهای اول را بازی میکنند؛ هالیوود علاقهی زیادی به زنها در روزهای اوجشان دارد. اما از همین دوره که بهسرعت بگذریم و به دههی چهل آنها برسیم، آمار و ارقام به کل عوض میشود. بهترین نقشها در این سن و سال متعلق به بازیگران مرد است.
برای اندک زنانی که از دههی خشکسالی با موفقیت عبور میکنند، آینده جالبی در پیش است؛ برای این بازیگران مسنتر که دیگر نمیتوانند نقش دخترهای رویایی پر جنب و جوش شیدای در آستانهی ازدواج معصوم را بازی کنند یا در نقشهای فراوان فیلمهای مارول جای بگیرند، دریچهای از نقشهای دیگری باز میشود؛ عفریته و جادوگر. مریل استریپ زمانی نقشهایی را که بعد از پنجاه سالگی به او پیشنهاد میشد، این چنین توصیف کرد «زنانی بدسیما یا هیولاهایی گروتسک». البته که دربارهی خانم تامپسون اوضاع کمی امیدوارکننده بوده است؛ این آخریها مثلا بارونس «کروئلا» (Cruella) را بازی کرد، یا در تلهفیلم «شاه لیر» (King Lear) نقش گونریل، دختر بزرگ شاه لیر، را بازی کرد، موزیکال اقتباسی «ماتیلدا» (Matilda) را در هم راه دارد.
کاشف به عمل آمده است که بیولوژی نباید سرنوشت آدم را رقم بزند. نسل جدید بازیگران برای دههی خشکسالی در هالیوود راهحلی پیدا کردهاند و دارند آن چیزی را که ما نمیدیدیم، نشانمان میدهند، قصههایی که به تمامیت زندگی زنان بپردازد.
اول برای درک بهتر این مشکل که زنان با آن مواجهند، باید مورد تام هنکس را در نظر گرفت. شاید او نمادی از «پدر امریکایی» باشد، اما کارنامهی هنریاش پر است از نقشهای متنوع فارغ از سن و سال که صنعت فیلمسازی در اختیار مردها قرار میدهد. هنکس در دههی سی زندگیاش، با الیزابت پرکینز در فیلم «بزرگ» (Big) همبازی شد، با مگ رایان در «بیخواب در سیاتل» (Sleepless In Seattle) و با رابین رایت در «فارست گامپ» (Forrest Gump). دههی بعدی زندگی او، یعنی دههی چهل، همان دههی خشکسالی برای زنان هم دست کمی از دههی سی نداشت. او در این دوره نقش مأمور FBI را در فیلم «اگه میتونی منو بگیر» (Catch Me If You Can) بازی کرد، در «جادهی به سوی تباهی» (Road to Perdition) در قامت یک آدمکش ظاهر شد، در انیمیشن «داستان اسباببازی» (Toy Story) به جای وودی حرف زد و در فیلم «دورافتاده» (Cast Away) در نقش مردی که در جزیرهای تنها گیر میافتد، ظاهر شد. و اینها تنها چند مورد از نقشهایی بود که در این دوره بازی کرده است.
زنانی که در دههی سی با او همبازی بودند، چه؟ در دههی چهل زندگی آنها چه اتفاقی افتاد؟ اتفاق چندان ویژهای رخ نداد. مگ رایان در چهل و یک سالگی با بازی در فیلم «در برش» (In the Cut) در نقش یک معلم انگلیسی که با یک قاتل سریالی بالقوه وارد رابطه میشود، تصویر شیرین و بامزهی خودش را خدشهدار کرد. هم منتقدان فضای اروتیک فیلم را کوبیدند و هم حضور رایان در چنین نقشی روی پرده با استقبال چندان خوبی مواجه شد. خودش میگوید این فیلم برایش «نقطه عطفی» بوده است که حرفهاش هرگز از آن بهبودی نیافت.
الیزابت پرکینز و رابین رایت هم در صنعت فیلمسازی به سرنوشت مشابهی دچار شدند. اما آنها توانستند در جای دیگری به موفقیت برسند و این دقیقا همان جایی است که دههی خشکسالی برای زنان دچار تغییراتی میشود. برکینز از اواسط تا اواخر چهل سالگی در سریال «ویدز» (Weeds) شوتایم نقش سلیا، همسایهی خودشیفتهی شخصیت اصلی سریال را بازی کرد و برای این نقش سه بار نامزد جایزهی امی شد. رایت در چهل و شش سالگی بازی در نقش کلیر آندروود را در سریال «خانهی پوشالی» (House of Cards) شروع کرد و فصل آخر (بعد از جنجالهای ناشی از جنبش میتو که کوین اسپیسی را از کار بیکار کرد) توانست از جایگاه بانوی اول به نقش رییس جمهوری برسد.
الیزابت پرکینز و رابین رایت جزء اولین موج زنانی بودند که از دوران طلایی تلویزیون بهره بردند. از آن زمان، جنگ میان پلتفرمهای پخش آنلاین فضایی را به وجود آورده که خواهان درامهای جدید است و بالطبع پیشنهادهای کاری برای بازیگران را افزایش داده است. ریس ویترسپون بهعنوان مثال در دههی چهل زندگی در سریال «دروغهای کوچک بزرگ» (Big Little Lies) در کنار ستارگانی چون نیکول کیدمن و مریل استریپ حضور پیدا کرد، همینطور در سریال کوتاه «آتشهای کوچک در همه جا» (Little Fires Everywhere) و مجموعهی وب تلویزیونی «برنامهی صبحگاهی» (The Morning Show) در کنار جنیفر انیستون، که گویا صنعت فیلمسازی هرگز نفهمید باید با او چه کار کند؛ از قرار مهر نقش ریچل گرین در سریال «دوستان» هرگز از پیشانی او پاک نمیشود.
بازسازی HBO از سریال سوئدی ساختهی اینگمار برگمان «صحنههایی از یک ازدواج» (Scenes From a Marriage) به جیسکا چستین چهل و چهار ساله نقشی را داد که به اندازهی قهرمانان زن نمایشنامههای هنریک ایبسن چالشبرانگیز است. ساندرا او در چهل و شش سالگی توانست در سریال «کشتن ایو» (Killing Eve) شبکهی هولو (که از قضا یک نویسندهی زن قدرتمند مثل فیبی والر بریج را، که با سریال «فلیبگ» (Fleabag) توانست یکشبه ره صد ساله را برود، در مقام خالق داشت) در نقش جاسوسی فرسوده در تعقیب و گریزی مرگبار با آدمکشی جذاب ظاهر شود. کیت وینسلت هم در همین سن در یکی از برجستهترین نقشهای کارنامهی هنریاش، میر شیهان، کارآگاه صبور سریال «میر اهل ایستتاون» (Mare of Easttown) شبکهی اچبیاو ظاهر شد.
در مقایسه با بنبستهایی که رایان، پرکینز و رایت در هالیوود سنتی با آن مواجه شدند، مسیر حرفهای ستارگان زن هالیوود در واقع در رقابت میان اچبیاو، آمازون، اپل، نتفلیکس و سایرین دارد به شکوفایی میرسد. تنوع نقشهای شخصی و حرفهای در این فضا فرصتی را برای بازیگران زن به وجود آورده است که بتوانند از کلیشهی «مادر» یا «همسر» یا که برعکس، زن شاغل فارغ از مسؤولیتهای خانگی خلاص شوند. دههی خشکسالی را به خاطر بیاورید؛ هالیوود در تلاش برای عبور از نقش مادر و یافتن نقشهای خارج از این محدوده برای زنان نقشهایی را برای زنان مینوشت که مادرانی تنها بودند که فرزندانشان بزرگ شده و حالا در این تنهایی درگیر رابطهای عاشقانه میشوند.
فیلم محصول ۲۰۱۲ «سالت» (Salt)، دربارهی یک جاسوس CIA که متهم است به اینکه مأمور مخفی روس است، یکی از نمونههای معروف مسألهی بنیادین مادری است. فیلمنامهی این فیلم که در ابتدا قرار بود تام کروز قهرمانش باشد، دوباره بازنویسی شد تا آنجلینا نقش قهرمانش را بازی کند. این یک تغییر بزرگ در فیلم به وجود آورد؛ ادیون سالت پدر بود؛ اما اِوِلین سالت مادر نبود. جولی در زمان اکران فیلم گفته بود: «اگر زنی بچه داشته باشد، فکر میکنم چندان راحت نمیتوانیم بپذیریم که این زن را در تمام طول فیلم بچه به بغل نبینیم. که عجیب است، اما اینطور که پیداست مخاطبان میتوانند بپذیرند مردی بچه داشته باشد و آن بچه پیش همسرش در خانه باشد اما عکس آن را از زن نمیپذیرند.» (خود جولی در زمان ساخت «سالت» مادر شش بچه از جمله یک دوقلوی دو ساله بود.)
خط داستانی سریالهای تلویزیونی این اجازه را میدهد که فهرست بازیگرانش در هر فصل مثل ریشهی درخت رشد کند و همین باعث میشود که زنها فضای تازهای برای رشد و پیشرفت داشته باشند. در تضاد آشکار با محدودیت نقش جولی در فیلم سالت، کری راسل از اواخر دههی سی تا دههی چهل با نقش الیزابت جنینگیز در سریال «امریکاییها» (The Americans) زندگی کرد و هم مادر شد، هم کارمند آژانس مسافرتی و هم جاسوس شوروی. در «گامبی وزیر» (The Queen’s Gambit) حضور شخصیت آلما، با بازی ماریل هلر که آن زمان تازه وارد چهل سالگی شده بود، مادرخواندهی الکلی بث هارمن ظرافتهایی داشت که شخصیت او را ماهرانه تکمیل کرد.
تلویزیون برای به تصویر کشیدن مادرهایی که فقط مادر نباشند، در بعضی ژانرهای تثبیتشده ساختار و تنشهای جدیدی اضافه کرده است. در حالی که کارآگاهان مرد کلیشهوار شخصیتهایی گوشهگیر تکرو و آشفتهحال بودند، روند کار الی میلری که اولیویا کولمن در سریال جنایی بریتانیایی «برادچرچ» (Broadchurch) نقشاش را بازی میکند، با مشکلات خانوادگیاش پیچیدهتر میشود. همینطور میر شیهان که کیت وینسلت نقش او را در سریال «میر اهل ایستتاون» بازی میکند، در بطن جامعهاش حضور دارد، در قلب اجتماعی باعشق، پر هرج و مرج و سوگوار در حومهای که هر کس رازی دارد و همه دارند تلاش میکنند با اعتیاد، غم از دست دادن، با معضل همیشگی امریکا در ناتوانی در مراقبت از بچهها کنار بیایند و زندگی کنند.
لنزهای بزرگ تلویزیون مشغولیت ذهنی را در دههی میانسالی زندگی به وجود میآورد که برای هر کس که شغلی دارد و بچهای یا والدین پا به سن گذاشتهای و در عین حال ضعفهایی، افسوسهایی و بلندپروازیهای شکستخوردهای، همهچیز هست جز خشک. به قول میر در «میر اهل ایستتاون» که به افسر پلیس جوان میگوید: «من همیشه آرزو داشتم که پلیس بشوم. این زندگی دور و بر من است که انتظار نداشتم اینطور ناگهانی از هم بپاشد.»
منبع: theatlantic
دلیل کمکاری زنان میانسال اینه که کلا اکثر زنا نه به دلیل قدرت بازیگری بلکه به علت زیبایی چهره وارد سینما میشن. مثل بازیگرای پاپکورنی. بعد از مدت هم دیگه کم کار میشن