نقدها و نمرات فیلم «هیتمن»؛ یک کمدی اکشن سرخوشانه (جشنواره ونیز ۲۰۲۳)

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
فیلم سینمایی هیتمن

فیلم سینمایی «هیتمن» (Hit Man) به کارگردانی ریچارد لینکلیتر برای اولین بار در بخش خارج از رقابت‌های جشنواره ونیز ۲۰۲۳ به نمایش درآمد و با نقدهای نسبتا خوبی مواجه شد. بازی درخشان گلن پاول در این اکشن کمدی در کنار کارگردانی و فیلم‌نامه‌ی لینکلیتر از جمله مواردی بود که توجه منتقدان را به خود جلب کرد و تماشاگران به مدت پنج دقیقه لینکلیتر را در سالن نمایش تشویق کردند. «هیتمن» یکی دیگر از فیلم‌هایی بود که بازیگرانش به خاطر اعتصابات هالیوود در فرش قرمز و نشست‌های خبری و اکران حضور نداشتند.

فیلم سینمایی «هیتمن» که فیلم‌نامه آن توسط لینکلیتر و پاول بر اساس داستان واقعی به همین نام در مجله تگزاس نوشته اسکیپ هالندزورث اقتباس شده است داستان یک افسر پلیس مخفی در شهر هیوستون را دنبال می‌کند که به عنوان یک قاتل وارد عملیات می‌شود و زمانی که تلاش می‌کند یک زن که به درسر افتاده است را نجات دهد، هویتش فاش می‌شود.

ریچارد لینکلیتر یکی از کارگردان‌های پرکار هالیوود است که در مقام بازیگر، کارگردان، تهیه‌کننده، انیماتور و فیلمنامه‌نویس آثار موفقی چون سه‌گانه «قبل از» (Before)، فیلم تحسین‌شده «پسرانگی» (Boyhood) و انیمیشن‌های روتوسکوپی «زندگی بیداری» (Waking Life) و «آپولو ۱۰.۵؛ کودکی در عصر فضا» (Apollo ۱۰۱۲: A Space Age Childhood) را در کارنامه دارد. فیلم سینمایی «هیتمن» جدیدترین اثر این کارگردان هم با تحسین‌های زیاد و نقدهای تقریبا خوبی مواجه شد و در متاکریتیک از مجموع ۱۰ رای (همگی مثبت) امتیاز ۷۹ از ۱۰۰ دریافت کرد. این فیلم توانست نظر مخاطبان را هم به خوبی جلب کند و در IMDb از میان ۶۱ نظر امتیاز ۷.۹ از ۱۰ بدست آورد. وب‌سایت راتن تومیتوز هم با ۱۸ رای امتیاز ۱۰۰% به فیلم اختصاص داد.

نقدها و نمرات فیلم سینمایی «هیتمن»

فیلم سینمایی هیتمن

ورایتی- اوون گلیبرمن

امتیاز: ۷۰ از ۱۰۰

به نظر می‌رسد تم غیررسمی جشنواره فیلم ونیز امسال درباره قاتل‌ها و آدم‌کش‌ها باشد. «قاتل» (The Killer) به کارگردانی دیوید فینچر تماما درباره یک آدم‌کش حرفه‌ای منظم و روشمند است. «سکه شانس» (Coup de Chance) ساخته وودی آلن در نهایت به یک داستان قتل به واسطه یک آدم‌کش اجیرشده تبدیل می‌شود. حالا هم بعد از این فیلم‌ها، «هیتمن» به کارگردانی ریچارد لینکلیتر را داریم؛ یک کمدی نوآر هیجان‌انگیز عاشقانه فلسفی بر اساس داستان واقعی که یک مامور مخفی را دنبال می‌کند. او یک قهرمان فیلم منحصربه‌فرد و از بسیاری جهات درست مثل باقی آدم‌ها است.

گلن پاول، بازیگری که نقش این مامور را بازی می‌کند اجرایی از خود به نمایش می‌گذارد که به طور مداوم و طی پیشرفت فیلم توانمندی‌هایش را نمایان می‌کند. پاول قدبلند و لاغر، با موهای قهوه‌ای عسلی، در نقش اصلی برجسته است؛ شبیه ترکیبی از گای پیرس و رایان گاسلینگ به نظر می‌رسد. پاول در فیلم سینمایی «هیتمن» با عینک نیم‌فریم، با موهایی که به یک طرف ریخته، نقش گری، یک مرد مطلقه منزوی را بازی می‌کند که اکثرا در خانه مشغول رسیدگی به گیاهان و تغذیه پرندگان و گربه‌ها و درگیر افکارش است. علاوه بر این او در دانشگاه نیواورلئان، روانشناسی هم تدریس می‌کند.

فیلم سینمایی «هیتمن» با لحظات جذابی همراه است، اما به همان اندازه که سرگرم‌کننده است، داستانی دارد که تا حدودی ناخوشایند پیش می‌رود و برای مدت طولانی ادامه پیدا می‌کند. داستان اصلی از مقاله‌ای در ماهنامه تگزاس نوشته اسکیپ هالندزورث اقتباس شده است، که داستان فیلم «برنی» (Bernie) به کارگردانی لینکلیتر و با بازی جک بلک در نقش یک قاتل را هم نوشته بود که با کمدی سیاه و موضوع جنایی بر اساس واقعیتش، فیلمی قوی‌تر و تاثیرگذارتر بود. در اوج فیلم «هیتمن» یک سکانس جالب وجود دارد که هنوز هویت گری فاش نشده است، اما پس از آن فیلم به مراقبه‌ای درباره «هویت» تبدیل می‌شود و این سوال را مطرح می‌کند که اگر تصمیم بگیریم به شیوه‌ای متفاوت عمل کنیم، آیا می‌توانیم درون خودمان را هم تغییر دهیم؟ شاید اینطور باشد، اما در «هیتمن» تنها چیزی که واقعا اتفاق می‌افتد این است که گری از پوسته خود بیرون می‌آید و یاد می‌گیرد که کمی خون‌سردتر، خشن‌تر و خوش‌پوش‌تر باشد.

گاردین- زان بروکس

امتیاز: ۸۰ از ۱۰۰

جدیدترین اثر ریچارد لینکلیتر یک کمدی اکشن سرخوشانه است که مفهوم بالای خود را مثل چرخ‌های دوچرخه گاهی با نیت زیرکانه، گاهی برای سرگرمی خالص می‌چرخاند. این فیلم که بر اساس یک مقاله طولانی جنایی واقعی نوشته اسکیپ هالندزورث ساخته شده است، سرنوشت گری جانسون، یک قاتل قراردادی جعلی برای اداره پلیس نیواورلئان را دنبال می‌کند که عملیات فریب انجام می‌دهد. «هیتمن» اگر به دست کارگردان ضعیف‌تری ساخته می‌شد مطمئنا فیلم بی‌ارزشی از آب درمی‌آمد. اما لینکلیتر یک حرفه‌ای است، و او موفق می‌شود که در کم‌ارزش‌ترین عناصر فیلم هم حسی عمیق ایجاد کند.

گلن پاول (که در نوشتن فیلمنامه هم دست داشت) نقش گری را بازی می‌کند، یک پروفسور آرام در رشته فلسفه که یک زندگی دوگانه عجیب دارد. خارج از محوطه دانشگاه، او ران است، خون‌سرد و با ابهت، که مجرمان بالقوه را به سزای اعمالشان می‌رساند؛ افرادی که با داستان‌های خود در مورد همسران عهدشکن و شوهران بدسرپرست با او رابطه نزدیک برقرار و او را برای از میان برداشتنشان اجیر می‌کنند اما به محض انجام معامله، پلیس دست‌بند به دست بالای سرشان حاضر می‌شود.

اگر حق انتخابی وجود داشته باشد، از میان «پسرانگی» و «قبل از طلوع» تا «برنی»، «مدرسه راک» (School of Rock)، فیلم فوق‌العاده لذت‌بخش «هیتمن» را ترجیح می‌دهم، اما این فقط سلیقه شخصی است. اینها دو روی یک سکه هستند که امضای لینکلیتر روی هر یک از آن‌ها ضرب شده است. سکه را که به هوا بیاندازید، شیر یا خط، هر دو طرف برنده است.

هالیوود ریپورتر- لزلی فلپرین

امتیاز: ۹۰ از ۱۰۰

فیلم‌های ریچارد لینکلیتر از زمان شاهکارش «پسرانگی» (۲۰۱۴) کاملا ترکیبی متنوع و متفاوت بوده‌، اما «هیتمن» جدیدترین اثر او انفجاری از کمدی سیاه جذاب با رگه‌ای از تلخی است. گلن پاول در این فیلم به عنوان یک استاد دانشگاه که در انجام نوعی ماموریت مخفی بسیار خاص برای پلیس کار می‌کند، یک چرخش حرفه‌ای ارائه می‌دهد؛ ظاهر شدن به عنوان یک آدم‌کش.

بازی آدریا آرجونا در این فیلم باید به درستی مورد توجه قرار بگیرد و کیفیت نقش‌هایی را که به او پیشنهاد می‌شود بالا ببرد. شخصیت مدی با بازی او بسیار باهوش است و به عنوان یک زن جذاب نمی‌توانید از او رو برگردانید. این به هماهنگی او با پاول کمک می‌کند. دوئت‌هایی که شامل صحبت‌های عاشقانه‌شان است، کاملا هماهنگ و ملودیک و یادآور بهترین زوج‌های عاشق فیلم‌های لینکلیتر (سه‌گانه «قبل از» را به یاد آورید) است.

این فیلم که توسط همکار همیشگی لینکلیتر ساندرا آدیر تدوین شده است در سرعت خود از یک نظر جالب به نظر می‌رسد، و مثل بسیاری از فیلم‌های لینکلیتر، بر پایه یک علاقه‌ی بی‌پایان به بازیگران استوار است. از نقش‌های اصلی گرفته تا هر جنایتکار خرده‌پا و بازیگر نقش مکمل، اجراها به قدری دوست‌داشتنی قاب‌بندی شده‌اند که مهارت هنری آن به سختی قابل تشخصی است.

ایندی‌وایر- دیوید ارلیچ

امتیاز: ۶۷ از ۱۰۰

«هیتمن» با اقتباس از یک مقاله در ماهنامه تگزاس در سال ۲۰۰۱ نوشته اسکیپ هالندزورث، به کارگردانی ریچارد لینکلیتر با فرضی شروع می‌شود که بیننده برای قبول و درک فیلم باید توانایی بیشتری در تعلل و تصورات خود داشته باشد که ممکن است اصلا در برخی وجود نداشته باشد.

آیا می‌توانید باور کنید که یک استاد کالج نیواورلئان به نام گری جانسون، یک مرد تنها که با گربه‌های خود زندگی می‌کند و یک هوندا سیویک می‌راند، بتواند به عنوان یک قاتل جعلی با پلیس محلی همکاری کند؟ البته. آیا می‌توانید باور کنید که گری در فریب دادن مشتریان برای اعتراف به جنایات مورد نظرشان بسیار خوب است، چون چهره و نام معمولی دارد؟ شاید، اما اگر نقش گری را گلن پاول، که به وضوح یکی از خوش‌تیپ‌ترین و کاریزماتیک‌ترین انسان‌های سیاره زمین است (و همچنین یکی از نویسندگانش و تهیه‌کنندگان این فیلم) بازی نمی‌کرد، احتمالا داستان فیلم تا این حد به درازا نمی‌کشید.

کاملا به جا است که در طول فیلمی که آنقدر درگیر هویت و ادراک شخصی است از خود بپرسید «آیا خودت را می‌شناسی؟» سوالی که گری در صحنه‌های آغازین از شاگردانش می‌پرسد و ادامه می‌دهد «اگر خودت نقشی باشد که به ایفای آن ادامه می‌دهی چه؟». تنها از طریق بازی در نقش‌های دیگر است که گری به وجود واقعی‌اش نزدیک‌تر می‌شود، اگر حتی بتوان گفت که این شخصیت به ظاهر پوچ یکی از آن نقش‌ها است.

کار گری عملا به دام انداختن مردم است تا به او پول بدهند تا همسر یا رئیسشان یا هر کس دیگری را بکشد و این یک طنز نیمه احمقانه است. «هیت من» اصرار دارد ثابت کند که قاتلان قراردادی سطح پایین اختراع فیلم‌ها هستند، به این معنی که اهداف گری قبل از اینکه ایده کشته شدن توسط یک شخص دیگر به ذهنشان خطور کند، فریب خورده‌اند؛ بنابراین او واقعا مجبور به انجام این کار شده است.

پاول و آرجونا با یکدیگر شیمی جذابی دارند، که برای هیچ کدام از آن‌ها عجیب نیست، اما تماشای هر دو شخصیت در زندگی‌های جدیدشان لذت‌بخش است. با این حال، فیلم چندان خنده‌دار نیست، چون فیلمنامه پاول و لینکلیتر جذابیت را به طنز ترجیح می‌دهد تا حدی که شخصیت را برای فیلمی که ستاره‌اش آماده است تاثیر بیشتری بگذارد ضعیف جلوه می‌دهد، اما توانایی پاول در قدرت دادن به شخصیتش از طریق برخی عناصر کسل‌کننده، ستاره بودن او را مجددا تایید می‌کند، و فقدان جاه‌طلبی کلی فیلم باعث می‌شود که هر زمان که شوخی و طنزی وجود نداشت، روی بقیه چیزها اثر نگذارد و فیلم به طور کل از دست نرود.

این کمک می‌کند که طرح آنقدر که در ابتدا به نظر می‌رسد قابل پیش‌بینی نباشد. مثلا ما می‌دانیم که همسر سابق مدیسون (با بازی ایوان هولتزمن) و رقیب پلیس گری (با بازی آستین آملیو) قرار است در حین عاشقانه‌های شیرین این زوج سر برسند، اما داستان با پیچش‌های کوچکی که به طور هوشمندانه‌ای کالیبره شده‌ است شرح داده می‌شود.

این کمدی که برای منفعت خود بسیار محتاطانه عمل می‌کند، به طور کامل اعتقادات خود را نشان نمی‌دهد، اما حداقل این شهامت را دارد که به برخی از فلسفه‌های خاص تلنگر بزند. کرت ونه‌گات در کتاب «شب مادر» می‌نویسد: «ما همانی هستیم که تظاهر می‌کنیم، بنابراین باید مراقب آنچه تظاهر می‌کنیم باشیم». «هیتمن» موافق این فرضیه است، اما نه آنقدر مراقب که به خودمان اجازه ندهیم وانمود کنیم که شخص دیگری باشیم.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما