تاریخ مختصر سرزمین میانه؛ جهان ارباب حلقهها چگونه شکل گرفت؟
وقتی خبر ساخت سریالی در دنیای ارباب حلقهها به دست آمازون منتشر شد، طرفداران بیشمار این فرنچایز محبوب و شگفتانگیز در سراسر دنیا هیجانزده شدند. ولی آثار و نوشتههای رسمی و غیررسمی جی. آر. آر. تالکین دربارهی این جهان داستانی به قدری گسترده و عظیم و شگرف است که شاید بعضیها دچار سردرگمی شوند.
وقایع فیلمهای هابیت و ارباب حلقهها تنها کمتر از ۱۰۰ سال از تاریخ متنوع سرزمین میانه و دنیاهای دیگرش را پوشش میدهند و بیشمار قصهی ناگفته از هزارهها و قرنهای مختلف آن باقی مانده است. پیشدرآمدی که آمازون قرار است بسازد بین ۳۰۰۰ و ۶۰۰۰ سال قبل از پیدا کردن حلقهی یگانه توسط بیلبو بگینز میگذرد، دورانی که ماجراهای پر افت و خیز بسیاری داشت.
اگر کتابهای تالکین را نخواندهاید و دلتان میخواهد بیشتر با تاریخ سرزمین میانه آشنا شوید، در ادامه چهار دورهی تاریخی و اتفاقات مهمش را برایتان آوردهایم.
دوران اول – ایام کهن
ایام کهن به دورترین زمان در اسطورهشناسی تالکین اشاره دارد، ولی زمان همیشه مسألهی مناقشه برانگیزی است، حتی در جهانهای داستانی. برای همین شروع و پایان دوران اول هم با پیچیدگیهایی روبهرو است. راحتترین راه برای درک این دوران این است که ایام کهن را بهعنوان تمام سالیانی در نظر بگیریم که قبل از دوران دوم رخ داده.
دوران اول دنیای تالکین به دو بخش پیش از تاریخ و وقایع ثبتشده تقسیم میشود که در جاهایی همپوشانی دارد. رمان سیلماریلیون با آینولینداله (آواز آینور) آغاز میشود، که همان افسانهی آفرینش آردا یا هستی و جهان است. ایلوواتار، خالق و خدای آردا است و آینور اولین وجودهایی هستند که خلق میکند. والار و مایار قدرتمندترین اعضا بین آینور هستند. بعد از خلق آردا، ایلوواتار والار و مایار را به جهان میفرستد تا به آن شکل دهند و خاصیتهای جغرافیایی ببخشند. آنها دو درخت والینور را خلق میکنند و روشنایی و نور ایجاد میشود.
یکی از اعضای آینور به نام ملکور، از بقیه قدرتمندتر است و افکار پلیدی در سرش میپروراند و قصد شورش دارد. ملکور بارها تلاش میکند که بر جهان جدید سلطه یابد و آن را تبدیل به قلمرو خودش کند، اما والار و مایار جلو او میایستند. اما ملکور به اقدامات پلیدش ادامه میدهد و در نهایت به اولین ارباب تاریکی بدل میشود.
ایلوواتار آردا را با فرزندانش پر میکند؛ الفها و سپس انسانها که هردو در این دوران برمیخیزند. الفها نامیرا هستند و توانایی سفر بین سرزمین میانه و والینور را دارند، جایی که والار زندگی میکند. انسانها بعد از الفها خلق شدند و زندگی کوتاهتر و شکنندهتری دارند. دیگر نژادهای سرزمین میانه مثل دورفها، عقابها و اِنتها به دست یکی دیگر از آینور و با اجازهی ایلوواتار خلق شدند.
الفی به نام فینوی رهبر گروهی از الفها به نام نولدور بود که به خاطر خردمندی و مهارتشان در ساختوساز معروف بودند. پسر او فینور، از نور دو درخت والینور سه سیلماریل یا گوهر میسازد. در همین حین، ملکور که توجهش به الفها جلب شده، با ایجاد بیاعتمادی و شکنجهی الفها، تعدادی از آنها را به قعر تاریکی میکشاند تا تبدیل به اُرک شوند.
ملکور که سودای به دست آوردن سیلماریلها را در سرش میپروراند، با اونگولیانت همپیمان میشود. اونگولیانت روحی پلید است که شکل یک عنکبوت غولپیکر را به خود گرفته. ملکور و اونگولیانت درختهای والینور را نابود میکنند. ملکور فینوی را میکشد و گوهرها را میدزد. دیگر اعضای والار موفق میشوند غنچهها و میوههای باقیماندهی درختان را بازیابی کنند و از آنها خورشید و ماه را به وجود میآورند. سالهای پیش از این واقعه، که با عنوان دورهی والیان شناخته میشود، به شدت طولانیتر از سالهای خورشیدی بعد از آن هستند.
فینور که بیصبرانه منتظر است تا انتقام مرگ پدرش را بگیرد، نامی جدید بر ملکور میگذارد: مورگوث. فینور تلاش میکند نیروهایی را علیه مورگوث متحد کند اما به سرانجامی نمیرسد و خودش هم در نهایت به دست بالروگها کشته میشود. مورگوث را محاصره میکنند و او مجبور به عقبنشینی میشود. نسلهای جدیدی از الفها در این مقطع به دنیا میآیند، از جمله شخصیتهایی از ارباب حلقهها مثل گالادریل و الروند. قبایل انسانها و دورفها قلمروهای خودشان را ایجاد میکنند و شهوت قدرت و به دست آوردن سرزمینهای بیشتر بینشان قوت میگیرد.
سائرون، از مایاهای مطرود، خدمتکار مورگوث میشود. این دوران با جنگی بزرگ به پایان میرسد که طی آن والار، الفها، انسانها و دورفها با هم متحد میشوند تا مورگوث را شکست دهند و به تاریکی و پوچی بازگردانند. سه گوهر سیلماریل از دیدها پنهان میشود، یکی در آسمان، یکی در دل زمین و دیگر در آبهای دریا.
دوران دوم – قدرت گرفتن سائرون
دوران دوم که سه هزار و چهارصد و چهل و یک سال به درازا میکشد، همان دورانی است که حلقههای قدرت معروف خلق میشوند، و همچنین دورانی است که سریال آمازون در آن میگذرد.
بعد از سقوط مورگوث، سائرون فراری میشود و از بقیه پنهان میماند. الفها را به سرزمینهای نامیرا میپذیرند، ولی بعضیهایشان قلمروهای جدیدی مثل ارگیون کشف میکنند. دورفها استحکامات پیشین خود را که جبهههای جنگ بزرگ دوران قبل بودند رها میکنند و به نوادگان دورین در موریا میپیوندند. اینها وقایع و مکانهایی است که در فیلمهای هابیت هم میبینیم. انسانها در جزیرهی نومهنور در میانهی دریای بزرگ ساکن میشوند و نسلی از آنها پدید میآید که عمری طولانیتر از انسانهای معمولی دارند. تا مدتی آنها به نظم موجود احترام میگذارند، ولی کمکم نسبت به الفها و جاودانگی آنها حسادت میورزند.
ابزارسازی به نام آناتار، که در واقع سائرون است و به ظاهر مبدل در آمده، پدیدار میشود و خودش را ارباب هدیهها مینامد. او به الفهای نولدور، از جمله لرد کلبریمبور که از نوادگان فینوی است، شیوهی ساخت حلقههای جادویی را میآموزد. اما دور از چشم الفها، آناتار/سائرون مشغول ساخت باراد-دور است، قلعهی تاریکی که بعدها دژ سائرون در موردور میشود.
سائرون به ساخته شدن نُه حلقه برای انسانها و هفت حلقه برای دورفها کمک میکند و در همین حین الفها سه حلقه برای خودشان میسازند. در باراد-دور، در میان شعلههای آتش کوه نابودی، سائرون در خفا حلقهی یگانه را میسازد، حلقهای که بر تمام حلقههای دیگر فرمانروایی کند. ولی به محض اینکه سائرون حلقهی یگانه را به کار میگیرند، الفها از حقهی او باخبر میشوند و میفهمند فریب خوردهاند.
حلقههایی که الفها ساختهاند عاری از پلیدیهای سائرون هستند و دورفها هم با اینکه در اثر نیروی حلقه حریصتر شدهاند، ولی به دعوت سائرون پاسخ نمیدهند. اما سائرون در نهایت موفق میشود نُه انسان حامل حلقه را جذب خودش کند و به آنها وعدهی نامیرایی و جاودانگی میدهد، اگرچه این وعده مثل خود حلقهها، بیشتر یک نفرین است تا هدیه. این نُه انسان تبدیل به نازگول یا شبح حلقه میشوند و تا ابد در خدمت سائرون در میآیند. الفها حلقههایشان را از نظرها مخفی میکنند تا سائرون نتواند قدرت بیشتری جذب کند.
در جنگ الفها و سائرون کلبریمبور و متحدانش رو در روی ارباب تاریکی و نیروهایش قرار میگیرند که در پی آن ارگیون به کل نابود میشود. الروند ریوندل را بهعنوان پناهگاهی برای الفها پایهگذاری میکند، ولی هرچه میگذرد الفها بیشتر میفهمند که توانایی مقابله با سائرون را ندارند.
نومهنوریها میآیند و انسانها و الفها در کنار یکدیگر، موفق میشوند تا از سرزمین میانه دفاع کنند و سائرون را به اسارت در آورند. اگرچه صلح مدت زیادی دوام نمیآورد.
سائورون که به اسارت انسانهای نومهنور در آمده، ذهن آنها را مسموم میکند، همان شیوهای که ملکور ذهن الفها را مسموم کرد و اُرکها را به وجود آورد. انسانهای تحت تأثیر سائرون نسبت به والار نفرت پیدا میکنند و برای دستیابی به عمر جاویدان، با آنها میجنگند. برای مجازات چنین شورش و اهانت بزرگی، نومهنور زیر آب میرود و در پی این اتفاق، جهان از حالت تخت به شکل کروی در میآید.
انسانهای بازمانده از این اتفاقها، شهرهای گاندور و آرنور را پایهگذاری میکنند و با الفها همپیمان میشوند تا سائرون را بار دیگر شکست دهند. ایسیلدور، نسل دوم از پادشاهان گاندور و آرنور، دست سائرون را میبرد و حلقهی یگانه را میگیرد. اما در ادامه تحت تأثیر و وسوسهی حلقه قرار میگیرد و در برابر نابودی آن مقاومت میکند.
دوران سوم – جنگ حلقه
این بخشهایی است که اکثرا میشناسید. ایسیلدور که حلقهی یگانه را در اختیار خودش در آورده، طی حملهی اُرکها سعی میکند با گذاشتن آن بر دستش ناپدید شود، ولی حلقه به او خیانت میکند و از دستش سُر میخورد و ایسلیدور کشته میشود. حلقهی یگانه برای بیشتر از دو هزار سال پنهان میماند.
در این حین، انسانها و قلمروهای مختلفشان به طور مداوم با هم در حال جنگ قرار میگیرند و با توجه به عمر کوتاه و درگیری با بیماری، تأثیرگذاریشان بر سرزمین میانه کم و کمتر میشود. جادوگرها، از جمله گندالف، راداگاست و سارومان، به سرزمین میانه میآیند. همچنین هابیتهای متواضع و کم سر و صدا در شایر مستقر میشوند. الروند با دختر گالادریل سلبریان ازدواج میکند و حاصل این وصلت دختری به نام آروِن است. دورفها در موریا مشغول بهرهوری از دل زمین میشوند تا اینکه به یک بالروگ بر میخورند و بعد از تحمل کشتههای زیاد، به تنها کوه پناه میبرند.
در این زمان است که اسمیگل، حلقهی یگانه را پیدا میکند و مالکش میشود و همین به تدریج قدرت را به سائرون برمیگرداند تا سالیان بعد بازگردد. اسمیگل در کوههای مهآلود پنهان میماند و صدها سال با حلقهی «گرانبها» و عزیزش میماند. وقتی بیلبو به همراه دورفهایی به رهبری تورین سپربلوط برای بازپسگیری قلمرو دورفها از اسماگ اژدها همراه میشود، در طی سفرشان با اسمیگل که حالا موجودی به نام گالم شده رو به رو میشود و طی ماجراهایی، حلقهی یگانه را از او میگیرد.
در این مقطع مشخص است که سائرون هنوز هم تهدیدی جدی به حساب میآید. حلقه به فرودو میرسد و گندالف به شورای سفید اصرار میورزد که اقدامی بکنند، ولی آنها تعلل میکنند و گندالف یاران حلقه را شکل میدهد که شامل فرودو بگینز، سموایز گمجی، مری و پیپین، گیملی دورف، لگولاس الف، برومیر و در نهایت آراگورن، از نوادگان ایسیلدور میشود.
یاران حلقه موظف میشوند تا حلقهی یگانه را نابود کنند. آنها با ماجراها و اتفاقات زیادی مواجه میشوند و اُرکها و نازگولها و دیگر موجودات تاریکی موانع زیادی سر راهشان قرار میدهند و از هم جدا میشوند. در نهایت، فرودو و سم به موردور و کوه نابودی میرسند، ولی فرودو هم نمیتواند مقابل وسوسهی حلقه مقاومت کند. گالم حلقه را از او میدزدد و در نهایت با حلقه در دستش به آتش کوه نابودی سقوط میکند. حلقه و سائرون نابود میشود و اوضاع به حالت قبل برمیگردد.
دوران سوم با پادشاهی آراگورن و ازدواجش با آروِن به پایان میرسد. آراگورن قلمروهای انسانها را متحد میکند. زندگی همه به حالت عادی برگشته اما فرودو در سفرش زخمهای جدی برداشته که در سالگرد وقوعشان موجب بیماریش میشوند. سرانجام به فرودو اجازه میدهند تا به سرزمینهای نامیرا برود و سرزمین میانه را پشت سر بگذارد.
دوران چهارم – دوران انسانها
تالکین کمتر از همه دربارهی دورهی چهارم نوشته، و شاید به خاطر این باشد که جهان فانتزیش کمکم مسیری را طی میکرد تا تبدیل به جهان کنونی ما شود. گندالف، الروند و گالادریل به همراه فرودو به والینور میروند. گیملی و لگولاس تا مدتی با هم سراغ ماجراجوییهایی میروند. هابیتها مدتی سراغ سرزمینهای دیگر میروند، ولی در نهایت تمام موجودات جادویی هم به والینور سفر میکنند، یا به کل محو میشوند، و جهان برای انسانها باقی میماند.
آراگورن در کنار آروِن سالیانی طولانی به حکمرانی ادامه میدهد و قلمرویی یکپارچه و منظم و در هارمونی و تعادل کامل تحویل انسانها میدهد. تا اینکه هردو با مرگی طبیعی میمیرند و پسر آراگورن به پادشاهی میرسد و زندگی ادامه پیدا میکند. نیروهای شر و خیر در تعادل کامل به حضورشان ادامه میدهند و چرخهی حیات میگردد و میگردد.
منبع: CBR
عالیییی نوشتی ، آخرش گریم گرفت .
کل کتاب های استادتالکین عالین ، من هر چقدر می خونمشون سیر نمی شم .
البته فیلم هابیت و ارباب حلقه ها هم عالی بودن
امیدوارم هر چه زود تر سریال ارباب حلقه های آمازون بیاد و امید وارم خوب باشه .