۱۰ فیلم سینمایی که تاریخ را تحریف کردند
هالیوود به آزادی در روایت معروف است. بر کسی پوشیده نیست که اقتباسهای سینمایی از آثار ادبی اغلب از منابع اصلی ضعیفتر هستند. یکی از دلایل اصلی این است که یک فیلم سینمایی مدت زمان محدودی دارد و باید جانمایهی کتاب را به صورت فشرده در مدت زمان کوتاهی روایت کند؛ با این اوصاف بخشی از جزئیات ناگزیر حذف میشوند. مشابه این اتفاق در مورد فیلمهای تاریخی و بیوگرافی هم به وضوح به وقوع میپیوندد. در این دسته از آثار معمولا حوادث و شخصیتهایی به روایت اصلی اضافه میشوند تا با شاخ و برگ دادن، ماجرای هیجانانگیز یا تاثیرگذارتری را به مخاطب ارائه دهند.
این شیوه تا جایی که به روایت اصلی لطمهای نزند، خیلی هم خوب است اما مشکل اصلی این است که فیلمسازان گاهی ترجیح میدهند با تحریف بخش مهمی از واقعیتهای تاریخی، روایت را جذابتر کنند. این آثار معمولا تفاوت محسوس و باورنکردنی با آنچه واقعا اتفاق افتاده، دارند.
البته بسیاری از کارگردانهای مشهور مثل کوئنتین تارانتینو این کار را با ظرافت انجام میدهند و با درهم تنیدن روایتهای تاریخی و تخیل، داستانهای درجه یکی خلق میکند که همهی مخاطبان از جهان سورئالش آگاه هستند مثل «حرامزادههای لعنتی» (Inglourious Basterds) یا «روزی روزگاری در هالیوود» (Once Upon a Time in… Hollywood) در عوض آثاری هم وجود دارند که عملا دست به تحریف تاریخ میزنند و واقعیتهای مهم را به صورت وارونه نشان میدهند. اثرگذاری بعضی از این فیلمها به اندازهای زیاد است که بیشتر مخاطبان روایتهایشان را معتبر میدانند و کمتر کسی به دنبال فهمیدن واقعیت میرود.
* هشدار: در ادامهی این مطلب بخشی از داستان فیلمها لو میرود.
۱۰- روزنامهفروشان (Newsies)
- سال انتشار: ۱۹۹۲
- کارگردان: کتی اورتگا
- بازیگران: کریستین بیل، جرمی جردن، دیوید مسکو، گابریل دامون
- امتیاز IMDb فیلم: ۶.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: ۳۹ از ۱۰۰
چه چیزی دربارهی داستان پسران جوانی که در خیابانهای نیویورک در اعتراض به افزایش قیمت روزنامه آواز میخوانند و میرقصند، جعلی است؟ احتمالا اولین پاسخی که به ذهنتان میرسد سرخوشی بیش از حد آنها است که باید بگوییم از آن جایی که روزنامهفروشان یک فیلم موزیکال است، در این یک مورد روند طبیعیاش را طی میکند؛ بنابراین عجالتا رقص و آواز را کنار بگذارید تا به تحریفهای تاریخیاشکار این فیلم بپردازیم.
داستان روزنامهفروشان دربارهی پسر جوانی به نام جک کلی (کریستین بیل) است که به عنوان یک روزنامهفروش دورهگرد در خیابانهای نیویورک وقت میگذراند تا این که به علت افزایش ناگهانی قیمت روزنامهی نیویورک ورلد که توسط جوزف پولیتزر چاپ میشود، او و سایر همکارانش در خرید و فروش روزنامه با مشکل مواجه میشوند و تصمیم میگیرند با ترتیب دادن اعتصابهای خیابانی اعتراضشان نسبت به این بیعدالتی را علنی کنند.
این داستان از یک رویداد واقعی که در سال ۱۸۹۹ اتفاق افتاد، الهام گرفته شده است. دستهای از روزنامهفروشان دورهگرد به دلیل افزایش ناگهانی قیمت روزنامهی نیویورک ورلد و نیویورک ژورنال چند روز پیاپی در خیابانها اعتصاب کردند اما میان داستان فیلم روزنامهفروشان و این رویداد واقعی تفاوتهای محسوسی وجود دارد که به نوعی تحریف تاریخ به حساب میآید.
در فیلم لج بازی میان جوزف پولیتزر صاحب امتیاز روزنامهی نیویورک ورلد و ویلیام راندولف هرست صاحب امتیاز روزنامهی نیویورک ژورنال علت اصلی افزایش قیمت روزنامهها بیان میشود در صورتی که در واقعیت قیمت این دو روزنامه به علت پوشش کامل اخبار جنگ آمریکا و اسپانیا بالا میرود اما پس از این که جنگ تمام میشود آنها از پایین آوردن قیمت روزنامه سرباز میزنند.
اما اگر بخواهیم به شخصیتهای روزنامهفروشان بپردازیم باید بگوییم تقریبا تمام شخصیتها خیالی هستند؛ مثلا در واقعیت شخصی به نام جک کلی وجود نداشت و میتوان او را ترکیبی از رهبران واقعی این شورش دانست. یکی از اصلیترین انتقاداتی که به این فیلم وارد میشود ترسیم چهرهای خودخواه و متکبر از جوزف پولیتزر معروف است، در صورتی که او در حقیقت انسان خیری بود. همچنین پایانبندی فیلم هم با واقعیت تفاوتهای اساسی دارد. در واقعیت نه تنها قیمت روزنامهها به حالت قبل بازگشت بلکه تصمیم گرفتند روزنامههایی که فروش نمیرفت را به همان قیمت از فروشندگان، بخرند.
جالب است بدانید فیلم روزنامهفروشان با این حجم از باگهای تاریخی با استقبال نسبتا خوبی مواجه شد به طوری که سال ۲۰۱۱ بر اساس آن نمایش موزیکالی در برادوی روی صحنه رفت که موفق به کسب جایزه ی تونی هم شد.
۹- اشکها و لبخندها (The Sound of Music)
- سال انتشار: ۱۹۶۵
- کارگردان: رابرت وایز
- بازیگران: جولی اندروز، کریستوفر پلامر، دوریس لوید، ریچارد هایدن، النور پارک
- امتیاز IMDb فیلم: ۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: ۸۳ از ۱۰۰
«آوای موسیقی» (The Sound of Music) که در ایران به نام اشکها و لبخندها شناخته میشود یکی از موزیکالهای محبوب و دلانگیزی است که بر اساس داستانی واقعی ساخته شده اما تفاوتهایی جزئی در روایت فیلم و واقعیت مشاهده میشود. داستان فیلم دربارهی خانوادهی فون تراپ یکی از مشهورترین گروههای آوازهخوانی دنیا است و در بحبوحهی جنگ جهانی دوم روایت میشود.
ماریا راهبهی جوانی است که عاشق آواز خواندن و رقصیدن است. او از طرف صومعه برای نگهداری از فرزندان کاپیتان فون تراپ فرستاده میشود و کمکم شور و اشتیاق به موسیقی را در این خانواده به وجود میآورد و در نهایت با پدر خانواده ازدواج میکند. خوشیهای خانوادهی فون تراپ با آغاز جنگ برای الحاق اتریش به آلمان و اعزام کاپیتان به جبهه به پایان میرسد.
یوهانس فون تراپ فرزند کوچک خانواده به تازگی دربارهی شباهت این فیلم با زندگی واقعیشان صحبتهای جالبی را مطرح کرده است. یکی از این تفاوتها تغییر اسامی و سن فرزندان خانواده و حذف سه فرزندی است که حاصل ازدواج ماریا و کاپیتان فون تراپ بودند. همچنین آنها در واقعیت یک دهه پیش از جنگ ازدواج کرده بودند.
یکی از پیچشهای داستانی اشکها و لبخندها فرار خانوادهی فون تراپ به آمریکا است که از راههای صعبالعبور کوهستانی عبور میکنند، در حالی که در واقعیت آنها از طریق قطار خودشان را به آمریکا میرسانند و این حجم از سختی را متحمل نمیشوند.
در نهایت یوهانس فون تراپ از نتیجهی کلی فیلم ابراز رضایت میکند و این تغییرات را در راستای ایجاد تعلیق و هیجان میداند. صد البته مخاطبان هم مثل او از نتیجهی کلی راضی هستند و اشکها و لبخندها را یکی از بهترین موزیکال های عمرشان میدانند.
۸- ماری آنتوانت (Marie Antoinette)
- سال انتشار: ۲۰۰۶
- کارگردان: سوفیا کوپولا
- بازیگران: کریستین دانست، جیسون شوارتزمن، جودی دیویس، ریپ تورن
- امتیاز IMDb فیلم: ۶.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: ۵۷ از ۱۰۰
یکی از نقل قولهای معروفی که دربارهی ملکه ماری آنتوانت همسر لویی چهاردهم وجود دارد این است که به او اطلاع میدهند اعتراض مردم به خاطر این است که نانی برای خوردن ندارند و ملکه با تعجب میگوید «چرا کیک نمیخورند؟!» سندیت تاریخی این نقل قول هنوز در هالهای از ابهام است، درست مثل فیلم سوفیا کوپولا که مشخص نیست از نظر تاریخی چقدر به واقعیت نزدیک است.
این فیلم روایتگر زندگی ماری آنتوانت از زمان خواستگاری لویی چهاردهم تا تبدیل شدن به ملکهی فرانسه و رفتنش به پاریس است و به ماجرای انقلاب فرانسه و سرنوشت دردناک او و خانوادهاش اشارهای نمیکند. فیلم طراحی لباس خیرهکنندهای دارد و چشمنواز است اما همین مورد یکی از مشکلات اساسی آن به حساب میآید؛ در واقعیت در آن برههی تاریخی اصلا این حجم از رنگ و نقش بر پارچهها وجود نداشت و زنان ظاهر ساده و کمرنگ و لعابتری داشتند.
در این که ملکه ماری آنتوانت تمام عمرش را به عیاشی و خوشگذرانی مشغول بوده و درک درستی از زندگی عوام نداشت، هیچ شکی نیست و تاریخدانان زیادی این موضوع را تایید میکنند اما سوفیا کوپولا هم در نشان دادن این موارد زیادهروی کرده، به طوری ملکهی فرانسه را شبیه نوجوان بیخیالی به تصویر میکشد که به غیر از صرف زمان برای خرید، خوردن و رابطه با کنت اکسل فرسن هیچ کار مهم دیگری برای انجام دادن، ندارد. این بیتوجهیهای تاریخی باعث میشود فیلم حوصله سر بر و قابل پیشبینی شود و کشش اولیه را نداشته باشد.
۷- جی اف کی (JFK)
- سال انتشار: ۱۹۹۱
- کارگردان: الیور استون
- بازیگران: کوین کاستنر، کوین بیکر، تامی لی جونز، لاری میت کالف، گری اولدمن
- امتیاز IMDb فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: ۶۱ از ۱۰۰
الیور استون علاقهی ویژهای به ساخت آثار تاریخی دارد اما معمولا با جهتگیریهای شخصیاش، واقعیت را دچار تحریف میکند. او در جی اف کی همانطور که از نامش هم مشخص است به ترور رئیسجمهور آمریکا جان اف کندی میپردازد و سعی میکند ابعاد ناشناختهی ماجرا را برای مخاطبان روشن کند. کوین کاستنر در نقش جیم گریسون دادستانی است که پس از مرگ کندی تحقیقات گستردهای را دربارهی توطئههای پشت این ترور آغاز کرد. البته تحقیقات او در حد تئوری ماند و تا این لحظه به اثبات نرسیده و کماکان لی هاروی اسوالد که دو روز پس از دستگیری به ضرب گلوله کشته شد و نتوانست هیچ دفاعی از خودش بکند، به عنوان متهم اصلی شناخته میشود. هر چند بسیاری از مردم معتقدند اسوالد در حقیقت بیگناه بوده یا حداقل همدستان دیگری هم داشته. در هر صورت الیور استون ترجیح داده ادعاهای آقای گریسون را به عنوان وحی منزل برای مخاطب بازگو کند.
اما نکتهی عجیب و غریب جی اف کی، متهم کردن مستقیم رئیسجمهور لیندون ب. جانسون در ترور کندی است در صورتی که هنوز هیچ دلیل محکمی برای این اتهام وجود ندارد و حتی شخص گریسون هم این ماجرا را در حد فرضیه مطرح میکرد. مورد دیگر دربارهی مظنونی به نام دیوید فری است که به اتهام دخالت در ماجرای ترور کندی بازجویی میشود اما او در واقعیت همهی اتهامات را قویا رد کرد، در صورتی که در بخشی از فیلم میبینیم که فری تحت فشار روانی اعتراف میکند که در این ماجرا نقش داشته!
جی اف کی را نمیتوان یک روایت بیوگرافی مستند گونه دانست و سلیقه سازندگان در نادیدهگیری بعضی از حقایق تاریخی در لحظاتی به وضوح دیده میشود.
۶- پوکاهانتس (Pocahontas)
- سال انتشار: ۱۹۹۵
- کارگردان: اریک گلدبرگ
- صداپیشگان: ایرنه بدارد، جودی کوهن، مل گیبسون، دیوید اوگدن استایرس، جان کاسی
- امتیاز IMDb فیلم: ۶.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: ۵۵ از ۱۰۰
پوکاهانتس یکی از انیمیشنهای خوشرنگ و لعاب دیزنی است که با انتقادات زیادی مواجه شد که به دلیل توجه بیش از حد به ماجراهای عاشقانه و تحریف تاریخ مطرح بود. این انیمیشن داستان پوکاهانتس دختر شجاع فرمانده پوهاتان رئیس قبیلهی سرخپوستان را روایت میکند که با شجاعت مقابل پدرش میایستد و جان سروان جان اسمیت کاوشگر بریتانیایی که به عنوان شکارچی سرخپوستان هم شناخته میشد را نجات میدهد. این اقدام شجاعانهی پوکاهانتس باعث ایجاد عشق آتشینی میان او و جان اسمیت و بهبود روابطش با بومیان سرخپوست میشود.
اما ماجرای این انیمیشن با واقعیت تفاوتهای اساسی دارد؛ پوکاهانتس هنگام ملاقات با جان اسمیت یک دختر دهساله بود و رابطهی میان آنها اصلا عاشقانه نبود، ازدواج او با فرد دیگری در سالهای آینده گواه این ماجرا است. همچنین جالب است بدانید پوکاهانتس در حقیقت لقب این دختر بود که به معنای «فرد بازیگوش» یا «دختر بدرفتار» است و نام واقعی او ماتوآکا بود.
در هر صورت از آن جایی که پوکاهانتسِ دیزنی برای کودکان ساخته شده است بخشی از این تحریفهای تاریخی به منظور تعدیل سرنوشت تلخ پوکاهانتس و جان اسمیت، قابل درک است.
۵- پرل هاربر (Pearl Harbor)
- سال انتشار: ۲۰۰۱
- کارگردان: مایکل بی
- بازیگران: بن افلک، جاش هارتنت، کیت بکینسیل، کوبا گودینگ جونیور، تام سایزمور
- امتیاز IMDb فیلم: ۶.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: ۲۴ از ۱۰۰
پرل هاربر یک بندر در مجمعالجزایر هاوایی است. ژاپن در ۷ دسامبر ۱۹۴۱ با حملهی هوایی به این بندر، ایالاتمتحدهی آمریکا که تا آن زمان در جنگ جهانی دوم موضع بیطرفی داشت را رسما وارد جنگ کرد؛ به همین دلیل هم این روز در تاریخ آمریکا اهمیت زیادی دارد. مایکل بی در پرل هاربر سعی کرده با درهم تنیدن واقعیت و چالشهای یک مثلث عشقی، ماجراهای این حمله را به تصویر بکشد اما در جزئیات تاریخی به اندازهای بیدقتی به خرج داده که فیلم را میتوان یک تحریف تاریخی تمامعیار دانست.
فیلم ماجرای ریف (بن افلک) و دوست دوران کودکیاش دنی (جاش هارتنت) را به تصویر میکشد که به عنوان خلبانهای نیروی هوایی آمریکا مشغول خدمت هستند. از آن جایی که آمریکا در جنگ جهانی دوم موضع بیطرفی دارد، ریف تصمیم میگیرد برای پیوستن به جنگ به نیروی هوایی بریتانیا ملحق شود. مدتی میگذرد و خبری از او نمیشود و معشوقهاش اولین (کیت بنکسیل) و دنی به این نتیجه میرسند که او کشته شده و کمکم به یکدیگر نزدیک میشوند اما ریف بعد از چند وقت زنده به پایگاه بازمیگردد و بازگشت او هم زمان میشود با حملهی هواپیماهای جنگندهی ژاپنی به بندر پرل هاربر و ورود ایالاتمتحده به جنگ جهانی دوم.
باگهای تاریخی پرل هاربرِ مایکل بی به اندازهای زیاد است که میتوان در موردش یک مقالهی کامل نوشت اما در ادامه به اختصار به مهمترین موارد اشاره میکنیم؛ عجیبترین اشتباه تاریخی پیوستن ریف به ارتش بریتانیا است که اصلا در واقعیت امکانپذیر نبود و بیطرفی ایالاتمتحدهی آمریکا در جنگ را نقص میکرد. همچنین در واقعیت رابطهی میان سربازان نیروی هوایی و پرستاران آنقدر نزدیک نبود و اصلا به جز موارد خاص همدیگر را نمیدیدند که ماجرای عاشقانهای با این حال و هوا بینشان شکل بگیرد.
اما مهمترین اشتباه تاریخی مربوط به روز حمله است. در واقعیت اصلا جنگندههای آمریکایی برای بمباران به ژاپن نرفتند در حالی که در فیلم دنی و ریف را میبینیم که با هواپیماهایشان بر فراز آسمان ژاپن به پرواز درمیآیند. همچنین بنا به مستندات تاریخی ژاپن در این حمله متحمل خسارت کمی شد در صورتی که در فیلم بیش از هفت جنگندهی ژاپنی منهدم میشوند.
در نهایت یکی از مضحکترین لحظات فیلم که از نظر تاریخی هم سندیتی ندارد مربوط به سخنرانی پرشور رئیسجمهور روزولت است؛ او طوری هیجانزده و جوگیر میشود که ناگهان از روی صندلی چرخدار بلند میشود و سخنان تاثیرگذاری را برای جمعیت بیان میکند!
۴- شجاع دل (Braveheart)
- سال انتشار: ۱۹۹۵
- کارگردان: مل گیبسون
- بازیگران: مل گیبسون، پاتریک مک گوئن، برندن گلیسون، سوفی مارسو
- امتیاز IMDb فیلم: ۸.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: ۷۸ از ۱۰۰
شجاع دل از آن فیلمهایی است که تا به حال بارها و بارها از صداوسیمای ایران هم پخش شده و بعید است کسی را پیدا کنید که حداقل یک سکانس آن را ندیده باشد. بسیاری از مخاطبان تصور میکنند شجاع دل یک حماسهی تاریخی تمامعیار است که کاملا با واقعیت مطابقت دارد اما به جز خط اصلی داستان بسیاری از موارد زاییدهی ذهن نویسندگان است.
شجاع دل ماجرای جنگجویی اسکاتلندی به نام ویلیام والاس (مل گیبسون) را دنبال میکند که تلاش میکند کشورش را از سلطهی انگلستان نجات دهد. او رهبری جنگهای زیادی را مقابل ارتش انگلستان بر عهده داشت.
یکی از تحریفهای تاریخی مهم شجاع دل دربارهی خاستگاه ویلیام والاس است؛ او در فیلم یک جنگجوی فقیر و خودساخته به تصویر کشیده میشود در صورتی که در واقعیت یک شوالیهی نجیبزاده بود. مورد بعدی دربارهی رابطهی او با ملکه ایزابلا همسر ادوارد دوم پادشاه انگلستان است که اصلا سندیت تاریخی ندارد، چون ایزابلا هنگام حملهی ویلیام والاس خیلی کم سن و سال بود و اصلا با پادشاه ازدواج نکرده بود اما فیلم به همین جعل تاریخی اکتفا نمیکند و پا را فراتر میگذارد و فرزند ایزابلا یعنی ادوارد سوم را حاصل رابطهی او و ویلیام معرفی میکند.
در نهایت به بازسازی جنگها و حملات دار و دستهی ویلیام والاس میرسیم. این جنگها در واقعیت کاملا استراتژیک بودند و از قبل با وسواس برنامهریزی میشدند اما در فیلم بیشتر شاهد حملات نامنظم و بیهدفی هستیم که به جنگ بربرها شباهت بیشتری دارند!
پایان فیلم هم با واقعیت تفاوتهای اساسی دارد و سرنوشت تلخ ویلیام به تصویر کشیده نمیشود که البته این مورد احتمالا ناشی از کم کردن بار دراماتیک داستان بوده؛ چون در حقیقت او پس از سر بریدن، تکهتکه میشود و هر قسمت از بدنش برای عبرت سایرین در گوشهای از بریتانیا گذاشته میشود.
۳- شکسپیر عاشق (Shakespeare in Love)
- سال انتشار: ۱۹۹۸
- کارگردان: جان مدن
- بازیگران: گوئیت پالترو، جوزف فینز، جفری راش، کالین فرث، بن افلک
- امتیاز IMDb فیلم: ۵.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: ۱۶ از ۱۰۰
تقریبا همه نام ویلیام شکسپیر را شنیدند اما احتمالا بسیاری از مسیری که این نمایشنامهنویس بریتانیایی را به موفقیت رساند، بیاطلاع هستند، درست مثل سازندگان شکسپیر عاشق!
فیلم ماجرای ویلیام شکسپیر جوان را دنبال میکند که گویی هنگام نوشتن نمایشنامهی رومئو و ژولیت، چشمهی خلاقیتش به ناگاه از جوش و خروش بازمیماند اما عشقش به دختری به نام ویولا نیرومحرکهی لازم برای به سرانجام رساندن نمایشنامه را در او به وجود میآورد.
اما این ماجرا از اساس سندیت تاریخی ندارد و بعید است عشق به زنی زیبا و ثروتمند دلیل کافی برای به پایان رساندن رومئو و ژولیت را در شکسپیر به وجود آورده باشد. همچنین این فیلم مملو از بیتوجهی به جزئیات تاریخی است؛ مثلا در صحنههای مختلف از ظروف و وسایلی استفاده میشود که در آن برههی زمانی اصلا وجود نداشتند یا در آن دوره حضور زنان روی صحنهی تئاتر چندان مرسوم نبود در صورتی که در این جا ویولا یکی از نقشهای اصلی نمایش است.
اما بزرگترین گاف تاریخی شکسپیر عاشق مربوط به حضور ملکه الیزابت در یک اجرای عمومی تئاتر است در صورتی که در واقعیت تمام نمایشها برای ملکه به صورت اختصاصی اجرا میشد و از آن گذشته به دلیل شیوع طاعون در آن دوره همهی سالنهای تئاتر تعطیل شده بودند.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که سازندگان شکسپیر عاشق هیچ وقت بر واقعی بودن آن تاکید نکردند اما مخاطبان زیادی این روایت را مبتنی بر واقعیت تلقی میکنند.
۲- اسکندر (Alexander)
- سال انتشار: ۲۰۰۴
- کارگردان: الیور استون
- بازیگران: کالین فارل، جرد لتو، آنجلینا جولی، وال کیلمر، آنتونی هاپکینز
- امتیاز IMDb فیلم: ۷.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: ۹۲ از ۱۰۰
فیلم اسکندر همانطور که از نامش مشخص است به بخشهایی از زندگی اسکندر مقدونی از دوران کودکی و نوجوانی تا نبرد با داریوش سوم و حمله به هند و مراکش میپردازد. تحریفهای الیور استون در این فیلم به ظاهر تاریخی به اندازهای زیاد است که صدای محققان زیادی از سراسر دنیا را درآورد و با اعتراض شدید ایرانیان و یونانیان مواجه شد؛ به طوری که یونان به دلیل تحریف شخصیت اسکندر مقدونی از الیور استون به دادگاه شکایت کرد.
اسکندر هم از آن فیلمهایی است که در مورد تحریفهای تاریخیاش میتوان یک مقالهی کامل نوشت اما عجالتا به چند مورد مهم اکتفا میکنیم؛ در وهلهی اول بیشتر داستان در بابِل روایت میشود و اشارهی زیادی به شوش نمیشود در صورتی که در آن دوره شوش پایتخت هخامنشیان بود و بابِل تنها یکی از شهرهای تجاری بزرگ به حساب میآمد. مورد بعدی که با اعتراضات زیادی مواجه شد، شناخت کم سازندگان از ایران باستان است به طوری که تمام سربازان سپاه هخامنشی با لباسهایی مندرس و آشفتهحال به تصویر کشیده شدند و در بینظمترین حالت ممکن به سر میبرند در حالی که همهی سربازان سپاه اسکندر ورزیده هستند و نظم خاصی حمله را آغاز میکنند. در این میان داریوش سوم هم به جز صدور فرمان حمله و فرار از میدان نبرد کار مفید دیگری انجام نمیدهد!
اما یکی از فرازهای مهم زندگی اسکندر مقدونی که او را به چهرهای بدنام در میان ایرانیان تبدیل کرد، به آتش کشیدن تخت جمشید است که در این فیلم نه تنها اشارهای به آن نمیشود بلکه به نظر میرسد از تخت جمشید خوشش هم میآید. همچنین سه نبرد مهم تاریخی یعنی گرانیکوس، ایسوس و گوگمل در این فیلم به صورت یک نبرد به تصویر کشیده شدند.
در نهایت اسکندر مقدونی به گواه اسناد تاریخی یکی از بیرحمترین پادشاهان دنیا بود که خسارات زیادی به ایران وارد کرد و انسانهای بیگناه زیادی را به فجیعترین شکل ممکن به قتل رساند ولی در فیلم الیور استون رهبری رئوف و مهربان است که همدلی مخاطب را برمیانگیزد.
۱- ۳۰۰
- سال انتشار: ۲۰۰۶
- کارگردان: زک اسنایدر
- بازیگران: جرارد باتلر، لینا هیدی، دیوید ونهام، دومینیک وست، رودریگو سانتورو
- امتیاز IMDb فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز فیلم: ۶۱ از ۱۰۰
فیلم ۳۰۰ از آن آثار پر سر و صدایی است که معمولا باید با احتیاط به آنها نزدیک شد اما من قصد دارم در این قسمت توضیح نسبتا مفصلی دربارهی این فیلم بدهم و تحریفهای تاریخی که با انتقادات زیادی روبهرو شده را بررسی کنم. پیش از هر چیز به سراغ منبع اقتباس ۳۰۰ میرویم.
اگر از طرفداران پر و پا قرص کتابهای کمیک باشید احتمالا آقای فرانک میلر را میشناسید. او یکی از معروفترین نویسندههای کمیک است و بعضی از آثارش هم به اقتباسهای سینمایی معروفی تبدیل شدند که از جملهی آنها میتوانیم به «پلیس آهنی» (RoboCop) و چند مورد از فیلمهای بتمن دی سی اشاره کنیم. میلر سال ۱۹۹۸ کمیکی به نام ۳۰۰ را منتشر کرد که با الهام از حوادث تاریخی نوشته شده بود و به نبرد ترموپیل و حواشی آن میپرداخت؛ بنابراین تا این جا متوجه شدیم که منبع اقتباس فیلم ۳۰۰ بر پایهی تخیلات فرانک میلر است و تنها بر بستری از واقعیت شکل گرفته اما سوالی که مطرح میشود این است که این حجم از حساسیت به خاطر یک داستان فانتزی از کجا آمده؟
در پاسخ باید بگوییم کمیک ۳۰۰ و اقتباس سینمایی آن بخشهای واضحی از تاریخ و فرهنگ یکی از متمدنترین جوامع باستانی را تعمدا دستخوش تغییر کردند و بسیاری از مخاطبان داستانهای ساختگی آن را مترادف با واقعیتهای تاریخی تصور میکنند؛ بنابراین به جای غرولند کردن در مورد تحریفها و توهینهای این فیلم لازم است که دربارهی این انحرافات صحبت کنیم تا مخاطبانی که از تاریخ کشورمان اطلاعات کمی دارند، ماجراهای پریشان ۳۰۰ را با واقعیتهای تاریخی اشتباه نگیرند.
کمیک ۳۰۰ بر اساس یکی از مهمترین نبردهایی که در دوران خشایارشا اتفاق افتاد نوشته شده است. قبل از پرداختن به ماجراهای نبرد ترموپیل به ساختار سیاسی و جغرافیایی یونان در سال ۴۸۰ قبل از میلاد مسیح نگاهی میاندازیم؛ یونان در آن دوره از ۱۱ بخش مختلف و مجزا تشکیل شده بود که اسپارت معروف که در جنگ ترموپیل نقش مهمی داشت یکی از این بخشها بود. اسپارت یکی از شهرهایی بود که به جنگجویان افسانهایش معروف بود. آنها از کودکی آموزشهای نظامی ویژهای میدیدند و در حقیقت شبیه ماشینهای کشتاری بودند که کارشان را بهترین شکل ممکن انجام میدادند.
هخامنشیان معمولا درگیریهای سیاسی زیادی با یونان داشتند و هر از چند گاهی هم به سرزمینهای یکدیگر لشکرکشی میکردند. خشایارشا پسر داریوش یکم هم به تبعیت از پیشینیان تصمیم میگیرد به آتن لشکر کشی کند و همین امر هم آغازگر سه نبرد بزرگ است که یکی از آنها ترموپیل بود. بعد از این لشکرکشی، لئونیداس پادشاه اسپارتها تصمیم میگیرد با سپاهی متشکل از ۳۰۰ سرباز ورزیده هر طوری که شده سپاه ایران را زمینگیر کنند بنابراین به همراه چند هزار متحد از بخشهای دیگر یونان در تنگهی ترموپیل کمین میکنند تا مانع از رسیدن سپاه ایران به آتن شوند و به نوعی برای تخلیهی شهر زمان بخرند. تنگهی ترموپیل از نظر جغرافیایی بین کوه و دریا قرار داشت و عملا تنها راه عبور هخامنشیان برای رسیدن به آتن بود. البته این مقاومت خیلی دوام نمیآورد و خشایارشا بالاخره راهی برای دور زدن تنگه و محاصره اسپارتها پیدا میکند و با یک حملهی گازانبری نفرات باقیمانده قلع و قمع میشوند و هخامنشیان نهایتا به آتن میرسند. این روایت به گواه تاریخدانان سراسر دنیا درستترین چیزی است که میتوان دربارهی نبرد ترموپیل گفت اما تفاوتهای زیادی با ماجرای فیلم ۳۰۰ دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد:
۱- هیچ فرستادهای از سوی خشایارشا برای اسپارتها فرستاده نشد. اصلا اگر بخواهیم منطقی به قضیه نگاه کنیم ایران قصد داشت آتن را فتح کند پس اسپارتها این وسط چه کاره بودند که برایشان پیغام بفرستند؟ اگر پیغامی هم در میان باشد باید برای آتن فرستاده شود. مورد بعدی در مورد کشتن فرستادهی ایرانی است که این احتمالا از دورهی پدر خشایارشا یعنی داریوش با داستان مخلوط شده. ظاهرا یک بار داریوش یکم برای آتن پیغامی میفرستد و آنها هم عصبانی میشوند و فرستاده را در چاه پرت میکنند. البته بعدا از بیم عواقب کارشان از دربار هخامنشی عذرخواهی میکنند و غرامت هم میپردازند.
۲- مورخ یونانی به نام هرودوت روایتهای زیادی دربارهی جنگهای ایران و یونان را مکتوب کرده که طبیعتا به واسطهی ملیتش تفاوتهای فاحشی با واقعیت دارد و تاریخ شناسان معاصر از بعضی بزرگنماییهای او به شدت شگفتزده شدند. یکی از این بزرگنماییها دربارهی تعداد نفرات دو طرف جنگ است که از قضا به عنوان یکی از مستندات فیلم ۳۰۰ هم مطرح شده. هرودوت تعداد نفرات سپاه ایران را بیش از ۲ میلیون نفر تخمین میزند. در صورتی که طبق مطالعاتی که به تازگی صورت گرفته و بررسیهای محیطی تنگه، این عدد اصلا ممکن نیست و تعداد نفرات سپاه ایران احتمالا چیزی بین ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر بوده است. البته هرودوت در گفتن تعداد سپاه اسپارتها صداقت داشته و آنها واقعا ۳۰۰ نفر بودند اما مشکل اینجاست که این ۳۰۰ نفر به هیچ عنوان به تنهایی مقابل ایرانیان ایستادگی نکردند و در مسیر جنگ سربازان زیادی از بخشهای دیگر یونان هم به آنها اضافه شدند که تعدادشان را طبق تخمینهای معاصر به ۴۰۰۰ تا ۷۰۰۰ نفر رساند.
۳- تحریف بعدی دربارهی تواناییهای غلو شدهی اسپارتها است. در اینکه سربازان ورزیدهای بودند هیچ شکی نیست اما به همان اندازه هم بیرحم بودند و کشتن بردهها برای نشان دادن آمادگی بدنی یکی از تفریحاتشان بود؛ بنابراین اسپارتهای واقعی به هیچ عنوان به معصومیت فیلم ۳۰۰ نبودند. از طرف دیگر قوای بدنی بالای آنها به این معنا نبود که سپاهیان بخشهای دیگر یونان حکم برگ چغندر را داشتند چون اگر این گونه بود که اسپارتها تمام یونان را زیر بیرق خودشان درمیآوردند، در صورتی که این اتفاق هیچ وقت در تاریخ به وقوع نپیوست اما در فیلم فقط از رشادتهای اسپارتها در نبرد ترموپیل صحبت میشود و سایر سربازان یونانی به صورت موجوداتی بزدل تصویر میشوند.
۴- اما برویم به سراغ اصل مطلب یعنی سپاه هخامنشی و تصویر بعضا کریهی که از آنها نشان داده میشود؛ به طوری که در بیشتر لحظات به جانوران عجیب و الخلقه شباهت بیشتری دارند تا به گواه تاریخ آراستهترین مردمان آن دوره!
۵- خندهدارترین تحریف تاریخی به ظاهرِ خشایارشا مربوط میشود که تقریبا لباسی به تن ندارد و فقط زر و زیور به خودش آویخته؛ این در حالی است که همهی تاریخ شناسان حتی همین جناب هرودوت به وضوح از لباسهای فاخر ایرانیان صحبت کردند و اصلا چرا راه دوری برویم شمایل پادشاهان و سربازان هخامنشی هنوز در تخت جمشید خودنمایی میکند. شخصیت خشایارشا هم به اندازهای تحریف شده است که به جای یکی از ابرقدرتهای دنیا به موجودی دیوانه و خونخوار شباهت بیشتری دارد!
۶- به یاد داشته باشید که هخامنشیان در آن دوره قدرتمندترین سلسلهی دنیا بودند؛ بنابراین هر عقل سلیمی تشخیص میدهد که باید سپاه قوی داشته باشند، در صوتی که در ۳۰۰ ما هیچ استراتژی مشخصی را در سپاه هخامنشی مشاهده نمیکنیم و در عوض عدهی زیادی بربر و وحشی را میبینیم که بدون دلیل مشخصی به طرف مقابل حمله میکنند و در کسری از ثانیه توسط سپاه غیور اسپارت کشته میشوند.
۷- این مورد عجیب را البته میشود با اغماض به پای فانتزی بودن کمیک فرانک میلر گذاشت اما انصافا فیل، کرگدن و نارنجک دستی کجا بود وسط تنگهی ترموپیل؟!
۸- هرچقدر سپاه هخامنشی کریهالمنظر تصویر شدند، اسپارتیها خوشتیپ هستند و با بدنهای عضلانیشان اعتقادی هم به زره ندارند. در صورتی که در منابع تاریخی بارها از زرههای خاص اسپارتیها که قسمت شکم و سینه را کاملا میپوشانده صحبت شده. این که در مغز آقای میلر چه میگذشته که این ۳۰۰ نفر را با آن وضع و حال به میدان نبردی فرستاده که تیر از هر سو روانه میشود، خودش جای تعجب دارد.
۹- در بخشی از فیلم که یکی از متحدان اسپارتها خیانت میکند و راه دور زدن تنگه را به خشایارشا نشان میدهد در حالی که این روایت از نظر تاریخی سندیت ندارد و این مسیر را یکی از چوپانهای محلی به سپاه ایران نشان میدهد.
۱۰- پایان فیلم تیر خلاص را بر پیکر نیمهجان تاریخ میزند و نشان میدهد پس از کشتار مظلومانهی اسپارتیها بقیهی یونانیها متحول میشوند و تصمیم میگیرند به خشایارشا حمله کنند. این مورد انصافا از کدام واقعهی تاریخی اقتباس شده؟ خشایارشا بعد از این که آتن را تصرف کرد، برمیگردد سر خانه و زندگیاش و تازه چند سال بعد سپاه هخامنشی به فرماندهی مردونیه تصمیم میگیرند آتن را در نبرد پلاته تصرف کنند که شکست میخورند.
منبع: movieweb
مشکل از خودمون هست که بجای این که از تاریخ خودمون فیلم بسازیم و قدرتمون رو نشون بدیم میریم تاریخ عرب ها رو میسازیم
چیزی به اسم تاریخ واقعی وجود نداره که بخواد تحریف بشه. هر سرزمین و هر ملتی فکر میکنه متن های تاریخیش کاملترینه و کشورش مرکز دنیاست و همه دارن اونو تحریف میکنن.
کسی میتونه بهم ثابت کنه فیلم ۳۰۰ داستانش تحریف شده؟
ولی مطمعن باش بچهای که الان به دنیا اومده ۲۰ سال دیگه برای شناختن خشایارشاه فیلم ۳۰۰ رو میبینه.
و این هم بگم که از کوروش، خشایارشاه، نادرشاه گرفته تا شخصیتهای افسانهایو دینی تو کل تاریخ… کل زندگیشون تو جنگ بودن و هزاران انسان کشتن و ده ها نسل رو از بین بردن. حالا چون ایرانی بودن کارشون خوب بوده؟
باور کنین هیچ اثری از خوبی و زیباییشناختی تو کار اینا نبوده که بخاد تبدیل به اثر هنری بشه.
فتح کردن کشورهای ضعیف و کشتن مردمشون و برده کردن زنو بچشون اونم فقط از رو شکم پارگی، تهش میشه ۳۰۰(که جدا از داستان اثری سرگرمکننده است).
بهترینتونم کوروش کبیر که تو کل دنیا اونو به عنوان پادشاهی میشناسن که از یه دختر یهودی گول خورد، باهاش ازدواج کرد و قومشو از اسارت آزاد کرد… نه از روی نو دوستی، بلکه گول خورد. خوب من نمیدونم کدوم درسته!
حالا الان یکی میاد میگه نه اینی که داری میگی اشتباهه… کوروش فلان بود و فلان کار کرد… ولی آیا مطمئنی؟
دروغ سوار بر دروغ سوار بر دروغ. همین الان خبر روز تحریف میشه چه برسه به ۲۰۰۰ سال پیش…
دمتون گرم. به نکته ظریفی اشاره کردین.
بچه جون برو مشقاتو بنویس تو اینجا چکار میکنی .اصلأ مامانت میدونه اومدی نت.
چی میگی منشور کوروش بزرگ به عنوان ده قانون اساسی دنیا شناخته میشه . کوروش بزرگ در همه دنیا و ادیان فرد بزرگی شناخته میشه پادشاه های ایران هیچ کدام علاقه ای به خونریزی و قتل و غارت نداشتند تو که ایرانی هستی و به اسطوره های خودت احترام نمیزاری چه انتظاری از دیگران داشته باشیم….. برو تاریخ بخون
شرمنده سوتی زیاد دادم 😂😂😂😂😂🤦♂️
فیلم ۳۰۰ رو که میبینی
تازه میفهمی که طرف حق داره تاریخ باشکوه مارو اینجوری نشون بده،
چرا چونکه ما هنوز که هنوزه حتی یه فیلم تاریخی در مورد استوره های ایران باستان نداریم
مثل: سورنا،آرتمیس،آریو برزن،کوروش کبیر،داریوش،رستم فرخزاد و……
من عاشق شجاع دلم
این فیلمو بالای ۲۰ بار دیدم خیلی قشنگه به بهترین شکل تاریخ رو تحریف میکنه
تمام فیلم هایی که تاریخ رو تحریف کردن یه طرف فیلم ۳۰۰ یه طرف
میتونه جزو فیلم های کمدی قرار بگیره😂
شجاع دل با وجود اینکه تاریخ رو تحریف کرده ولی کارگردانی و فیلم نامه خوبی
ولی ۳۰۰ یه فیلم چرت و پرت و بچهگانه
از دیدنش حرصت میگیره نه بخاطر تحریف قدرت ایران باستان بخاطر فیلم نامه و کارگردانی بچهگانه و مسخره بودنش😐
براوو
منم خیلی حس بدی نسبت به ۳۰۰ داشتم. هر چی گفتی کم گفتی
درود
سپاسگزارم که به جای ترجمهی صرف از خودتون ابتکار به خرج دادید و فیلم حقارتبار (برای هالیوود) ۳۰۰ رو در رتبهی نخست لیستتون قرار دادید.
درود واحترام اگرما تاریخ خودمان بدانیم وآن را به تصویر بکشیم دیگرانی که اصلا تاریخ ما رانمیدانند ویا میدانند نمیتوانند عمدا آن را خراب ومردم ما را بی فرهنگ وعصیانگر وپلید جلوه دهند.