۱۰ خط داستانی هری پاتر که در فیلمها بهتر از کتاب روایت شدند
در سال ۱۹۹۷ جی. کی. رولینگ با انتشار اولین جلد از مجموعه «هری پاتر» (Harry Potter) چهره ادبیات کودک و نوجوان را برای همیشه تغییر داد. مجموعه کتابهای «هری پاتر» نه تنها تأثیر بزرگی روی ادبیات کودک و نوجوان و داستان فانتزی گذاشت، بلکه در سرتاسر دنیا مخاطبان را با هر سن و سالی مجذوب خود کرد.
«هری پاتر» با دنیای جادویی غنی و شخصیتهایی که به راحتی میتوان با آنها ارتباط گرفت و همذاتپنداری کرد، جامعهای بزرگ از هواداران به وجود آورد که تا به امروز عاشقانه آثار مرتبط با این مجموعه را میخوانند، تماشا میکنند و یا در قالب بازیهای کامپیوتری از آنها لذت میبرند. پیش از آنکه مجموعه کتابهای «هری پاتر» تکمیل شوند، کمپانی برادران وارنر حق اقتباس سینمایی آنها را خریداری کرد و فرنچایز سینمایی «هری پاتر» را تولید کرد؛ فیلمهایی که مانند کتابها به محبوبیت و شهرت زیادی دست پیدا کردند.
وقتی صحبت از تغییرات داستان فیلمها نسبت به کتابهای این فرنچایز میشود، همه دوست دارند به این نکته اشاره کنند که چگونه سازندگان فیلمها با حذف برخی از خطوط داستانی و شخصیتهای کتاب، باعث شدهاند بسیاری از اتفاقات در فیلمها با عقل جور درنیایند. تا به امروز بارها در این باره بحث و گفتوگو شده و همه هواداران «هری پاتر» میدانند تغییرات منفی فیلمها شامل چه چیزهایی میشود. با این حال چند مورد وجود دارد که برعکس آنها، تغییرات مثبتی به حساب میآیند. این تغییرات چه به دلیل استعداد بازیگران یا نظر متفاوت فیلمنامهنویسان، نسبت به آنچه رولینگ در رمانهای خود نوشته بهتر ظاهر شدهاند.
در فهرست پیش رو به ۱۰ خط داستانی «هری پاتر» خواهیم پرداخت که در فیلمها بهتر از کتابها روایت شدهاند.
۱. روابط عاطفی هری پاتر
اگر بگوییم روابط عاطفی هری پاتر (با بازی دنیل ردکلیف) پیچیده است، در حقیقت کم لطفی کردهایم. چرا که زندگی هری پاتر از بدو تولد آنقدر پیچ در پیچ و پر از موانع و دشواریهای مختلف بوده که اگر تأثیر همه اینها را روی روابط عاطفیاش حساب کنیم، به چیزی به مراتب فراتر از واژه پیچیده خواهیم رسید.
از ضربه روحی برگزیده بودن برای شکست دادن لرد ولدمورت (با بازی ریف فاینز) تا زندگی کردن با بستگانی که کاری جز تحقیر کردن و آزار و اذیت هری انجام ندادهاند، زندگی او همیشه به تلخی گذشته است. به همین دلیل، همین که هری پاتر آنقدر ثبات شخصیتی دارد که میتواند وارد یک رابطه عاطفی شود، به خودی خود جای تعجب دارد. هری پس از یک رابطه بسیار کوتاه با چو چانگ (با بازی کیتی لیونگ)، درنهایت به جینی ویزلی (با بازی بانی رایت) علاقهمند میشود و با او ازدواج میکند.
این حقیقت که روابط عاطفی هری پاتر در فیلمها بهتر روایت شده چند دلیل مشخص دارد. نخست آنکه به خاطر تفاوت قالب روایی در فیلمها که به طور طبیعی فشردهتر است، و با شیمی مابین بازیگرها، روابط هری در فیلمها باورپذیری بیشتری دارند؛ همچنین به لطف روایت با سرعت مناسب و در زمان کوتاهتر در مقایسه با کتابها، روند شکلگیری آنها بهتر در ذهن مخاطب میماند. یک مورد دیگر که باید به آن اشاره کرد، این است که جی. کی. رولینگ مجبور بود از زاویه دید یک پسر نوجوان صحنههای رمانتیک «هری پاتر» را بنویسد، و قطع به یقین نتوانسته در این امر به بهترین شیوه ممکن عمل کند. در حالی که در فیلمها هم بازیگرها این مشکل را نداشتند (مجبور نبودند از زاویه دید کاملاً متفاوتی به این مقوله نگاه کنند) و هم با وجود چند فیلمنامهنویس این مشکل به راحتی رفع و رجوع شده.
۲. رابطه عاطفی رون ویزلی و هرمیون گرنجر
وقتی هری پاتر وارد دنیای جادوگری شد، نه تنها همهچیز برای او ناشناخته بود، بلکه هیچ دوست و آشنایی نداشت و تنهایی به این دنیای جدید و پرمخاطره قدم گذاشت. اما پس از اینکه وارد هاگوارتز و گروه گریفیندور شد، بلافاصله از میان گریفیندوریها دوستانی پیدا کرد که در ادامه راه با تمام توان همراه هری بودند؛ یعنی رون ویزلی (با بازی روپرت گرینت) و هرمیون گرنجر (با بازی اما واتسون).
با وجود اینکه این ۳ نفر به بهترین دوستان یکدیگر تبدیل میشوند و در شادی و غم کنار یکدیگرند، اما رابطه رون و هرمیون از ابتدا فرق داشت. این دو به واسطه شخصیتهای متضاد خود مدام یکدیگر را عصبانی میکردند و با هم بحثشان میشد. اما با گذر زمان و رشد شخصیتی رون و هرمیون، و البته پشت سر گذاشتن تجربههای خطرناک، این دو شخصیت به هم علاقهمند میشوند.
درست مانند رابطه عاطفی هری، اینجا هم به لطف شیمی بین دو بازیگر، رابطه عاطفی رون و هرمیون در فیلمها نسبت به منبع اقتباس بهتر روایت شد و هواداران نیز بازخورد بیشتری به آن دادند. ضمن اینکه برخلاف کتابها، فیلمها فقط از زاویه دید هری پاتر روایت نمیشوند، این باعث شده در فیلمهای «هری پاتر» لحظات خصوصیتری از رون و هرمیون ببینیم که به شکل گرفتن این رابطه در ذهن مخاطب کمک به سزایی کرده است. برخی از این لحظات را میتوان حتی در فیلم دوم فرنچایز یعنی «هری پاتر و زندانی آزکابان» نیز مشاهده کرد.
۳. ماجراجویی با زمانبرگردان هرمیون
پس از آنکه هری پاتر از بیگناه بودن سیریوس بلک (با بازی گری اولدمن) در قتل پدر و مادر خود مطلع میشود، تصمیم میگیرد با کمک دوستانش راهی برای نجات او پیدا کند. در ابتدا به نظر میرسد هیچ راهی برای نجات جان سیریوس بلک وجود ندارد، اما دامبلدور (با بازی مایکل گمبون) زیرکانه به هرمیون توصیه میکند از زمانبرگردان خود برای نجات بلک استفاده کند. به این ترتیب هرمیون به همراه هری در زمان به عقب برمیگردد و موفق میشوند در کنار سیریوس بلک، هیپوگریفی به نام باکبیک را نیز از اعدام نجات بدهند.
بخش اعظم ماجراجویی هری و هرمیون با سفر در زمان، در کتاب و فیلم یکسان است. اگرچه فیلم با افزودن بخش جدیدی به این ماجراجویی، آن را به مراتب بهتر کرده. هری و هرمیون در میانه مأموریتشان برای نجات سیریوس بلک و باکبیک به ریموس لوپین (با بازی دیوید تیولیس) برخورد میکنند که تازه به شکل گرگینهای خود تبدیل شده. درنهایت این باکبیک است که برای جبران کار هرمیون و هری، از ناجیان خود محافظت میکند.
۴. نویل لانگباتم
نویل لانگباتم (با بازی متیو لوئیس) که همزمان با هری پاتر وارد هاگوارتز شد، در ابتدا شاگرد تنبل و حواسپرت کلاس است. اوایل دوره تحصیلی برای نویل به هیچ وجه خوب پیش نمیرود، او به خاطر شخصیت آرام و خجالتیای که دارد مدام در دام قلدرهای هاگوارتز میافتد و سر کلاسها هم با یاد گرفتن طلسمهای مختلف و تسلط به آنها مشکل دارد. اما با گذشت سالهای تحصیلی شاهد رشد شخصیتی چشمگیر نویل خواهیم بود، تا جایی که او به یک جادوگر قابل و ماهر تبدیل میشود و با به دست آوردن مهارتهای رهبری، نقش حیاتی خود را در نبرد هاگوارتز ایفا میکند.
نسبت به کتابها، در فیلمهای «هری پاتر» شاهد ایفای نقش بیشتر نویل لانگباتم در داستان هستیم، اما این امر به قیمت از دست دادن دابی (با صداپیشگی توبی جونز)، جن خانگی هری، ممکن میشود. برای مثال در فیلمها این نویل است که در «هری پاتر و جام آتش» گیلیوید را به هری میدهد، یا در «هری پاتر و محفل ققنوس» اتاق نیاز را پیدا میکند.
اگرچه نقش بیشتر نویل در فیلمها به خاطر عدم حضور جن خانگی محبوب میسر میشود، اما مخاطبان فیلمها رشد بیشتری از شخصیت نویل میبینند، به خصوص که در ابتدا نویل یک بچه حواسپرت و ترحمانگیز بود که مدام توی دردسر میافتاد و با اجرای اشتباه طلسمها از تصادفات جادویی بسیاری رنج میبرد. در کتابهای «هری پاتر» شخصیت نویل آنقدرها رشد نکرد.
۵. نابود کردن جانپیچها
هری، رون و هرمیون برای شکست دادن لرد ولدمورت راهی سفری برای شکار کردن جانپیچها میشوند: اجسامی که هر کدام به تکههایی از روح ولدمورت آغشته شدهاند. در طول داستان میبینیم که پیدا و نابود کردن جانپیچها کار بسیار دشواری است، به خصوص که تنها به وسیله اجسام خاصی نابودیشان امکانپذیر است. اما نکته اینجاست که در کتابها به علت آنکه داستان از زاویه دید هری روایت میشود، اگر او در لحظه نابودی جانپیچها حاضر نباشد و نابودی آنها را نبیند، خواننده کتاب هم از چگونگی نابودی آنها بیخبر خواهد ماند.
اما این محدودیت زاویه دید در فیلمها وجود ندارد. بنابراین بینندگان اقتباس سینمایی «هری پاتر» رون و هرمیون را تماشا میکنند که هر یک به نوبه خود یکی از جانپیچها را نابود میکنند. اگرچه این تنها تفاوت فیلمها و کتابها نیست، سازندگان فیلم تصمیم گرفتند قهرمانان داستان را با چالشهای بیشتری روبهرو کنند و به همین دلیل جانپیچها را خطرناکتر ساختند. وقتی جانپیچها نابود میشدند، روح لرد ولدمورت در عناصری مانند آب و آتش تأثیر میگذاشت و رون، هرمیون و هری را با خطرهای بیشتری روبهرو میکرد.
همچنین گردنبند جانپیچی که رون قصد نابودیاش را داشت از طریق بازیهای ذهنی و ایجاد توهم، باعث شد رون تصویری از رابطه عاطفی هری و هرمیون ببیند. جانپیچ تلاش میکرد با مسموم کردن ذهن رون از نابودی خود جلوگیری کند، که درنهایت موفق نشد.
۶. رویارویی نهایی
در نبرد نهایی «هری پاتر» که به نبرد هاگوارتز شهرت پیدا کرده، قهرمانان دنیای جادوگری در یک سو و پیروان لرد ولدمورت در سوی دیگر، رویاروی هم قرار میگیرند و نبرد خیر و شر آغاز میشود. جادوگران هاگوارتز دربرابر ولدمورت مقاومت میکنند تا هری پاتر و دوستانش بتوانند در قلعه تمام جانپیچها را نابود کنند. بسیاری از شخصیتهای محبوب هواداران در این نبرد جان خود را از دست میدهند، حتی خود هری هم برای مدت کوتاهی میمیرد، اما درنهایت هاگوارتز برنده جنگ میشود و لرد ولدمورت برای آخرین بار شکست میخورد.
با وجود اینکه فیلم به خاطر زمان محدودی که در اختیار داشت نتوانست تمام لحظات حماسی نبرد هاگوارتز را به تصویر بکشد، اما درنهایت به خاطر رویارویی نهایی هری با تام (ولدمورت)، این نبرد را یک سر و گردن بهتر از کتاب روایت کرد.
اگر کسی بگوید آخرین دوئل جادوگری کتاب هیجانانگیز بود، دروغ گفته است. در کتاب هری و ولدمورت دور هم حلقه میزنند، کمی صحبت میکنند و هرکدام یک طلسم به سمت دیگری پرتاب میکند، همین و بس. پس از آن ولدمورت میافتد و همهچیز تمام میشود. سازندگان فیلم تصمیم گرفتند ولدمورت را به این سادگی تسلیم هری پاتر نکنند و از مبارزه آنها یک نمایش هیجانانگیز و نفسگیر ساختند.
هری پاتر و لرد ولدمورت در جای جای قلعه هاگوارتز یکدیگر را تعقیب میکنند و با پرتاب انواع و اقسام طلسمها سعی در به زانو درآوردن دیگری دارند. این مبارزه طولانی در حقیقت هوشمندی هری را میرساند، چرا که برخلاف کتاب، ناگینی در فیلم مدت بیشتری زنده میماند، بنابراین هری در حال وقت تلف کردن است تا دوستانش بتوانند آخرین جاودانساز را نیز از بین ببرند. آنجاست که بالأخره او موفق میشود لرد ولدمورت را با تمام قدرت و ابهتی که دارد، به خاک بیندازد و برتری خودش را ثابت کند.
۷. دلورس آمبریج
وقتی هری و دامبلدور ادعا میکنند لرد ولدمورت از مرگ برگشته و در حقیقت زنده است، وزیر سحر و جادو، کورنلیوس فاج (با بازی رابرت هاردی)، به اشتباه فکر میکند دامبلدور به مقام او چشم دارد و میخواهد جایش را در وزارت سحر و جادو بگیرد. فاج به خاطر نگرانی بیجا و توهم خود دربارهی نقشههای دامبلدور برای ایجاد یک ارتش و به زیر کشیدن او از قدرت، تصمیم میگیرد برای جلوگیری از این نقشهها دلورس آمبریج (با بازی ایملدا استنتون) را به عنوان معلم دفاع در برابر جادوی سیاه در هاگوارتز منصوب کند.
در ادامه آن سال تحصیلی، آمبریج به تدریج قدرت و نفوذ بیشتری در هاگوارتز پیدا کرد و از سوی فاج اختیارات بیشتری به او داده شد تا مطمئن شود هیچکدام از دانشآموزان هاگوارتز چیزی یاد نگیرند که برای وزارت سحر و جادو تهدیدآمیز باشد.
خوانندگان کتاب «محفل ققنوس» به قدر کافی از آمبریج متنفر شدند، اما نمیتوان بازی درخشان و بینقص استنتون در نقش آمبریج را نادیده گرفت. آمبریج در اقتباس سینمایی این اثر طوری منفور شد که این شخصیت را در تاریخ سینما ماندگار کرد. از آنجایی که فیلم یک بسترگاه تصویری است، مخاطبان فیلم میتوانستند مهربانی کاذب آمبریج را در ریزترین رفتارهای او احساس کنند، در حالی که در کتاب تنها توضیحات و توصیفات را میخواندند؛ همین امر باعث شد به خودی خود آمبریج در فیلمها چند برابر کتابها، منفورتر ظاهر شود.
اما بدون بازیگری مانند استنتون این امر ممکن نمیشد. او تمام ظرافتهای مورد نیاز برای بازی در نقش چنین شخصیتی را به طور مؤثری به اجرا درآورد، از جمله نحوه قدم برداشتن، نگاه کردن به دیگران و لحن صدا.
۸. نقشه دراکو مالفوی برای کشتن دامبلدور
به محض اینکه هری پاتر به هاگوارتز رسید، به سرعت رابطه خصمانهای با دراکو مالفوی (با بازی تام فلتون) برقرار کرد. دراکو که در خانوادهای اشرافی و اصیل بزرگ شده، به کسانی که ثروتمند یا اصیل نیستند از بالا نگاه میکند و در هر فرصتی این افراد را مورد تحقیر و تمسخر قرار میدهد. طبیعتاً این رفتار دراکو باعث میشود برای دوستان هری قلدری کند، چرا که رون از خانوادهای فقیر میآید و خانواده هرمیون نیز ماگل هستند. با گذر زمان و بزرگتر شدن بچهها، دراکو از سمت خانوادهاش مجبور میشود تصمیمهای سختتری بگیرد، به خصوص در فیلم «هری پاتر و شاهزاده دورگه».
همانطور که پیشتر به این موضوع اشاره شد، فیلمها به زاویه دید هری محدود نیستند، بنابراین تماشاگران وجوهی از شخصیت دراکو را دیدند که در کتابها وجود نداشت، آنها لحظات آسیبپذیری دراکو را دیدند و برخی از مخاطبان حتی توانستند با دراکو مالفوی همذاتپنداری کنند. درمجموع ارتباط برقرار کردن با دراکویی که در فیلمها میبینیم، به مراتب بیشتر از دراکوی کتابها است، که البته بازی فوقالعاده فلتون نیز در این امر بیتأثیر نبوده. در فیلمها، دراکو مالفوی دیگر رقیب اشرافی و لوس هری پاتر نیست، بلکه پسر وحشتزدهای است که به اجبار پدرش، تصمیمهای بدی میگیرد و سمت اشتباه تاریخ میایستد.
۹. سوروس اسنیپ
تنها معلمی که هری پاتر نتوانست با او ارتباط برقرار کند معلم درس معجونها، سوروس اسنیپ (با بازی درخشان مرحوم آلن ریکمن) بود. از آنجایی که در گذشته اسنیپ قربانی قلدریهای جیمز پاتر بوده، به نظر میرسد رفتار سختگیرانهاش با هری، برای جبران کردن قلدریهای پدرش است. با جلو رفتن داستان، متوجه میشویم اسنیپ در حقیقت یک جاسوس دوجانبه است که درجهت شکست دادن ولدمورت کار میکند. اسنیپ که زمانی عاشق مادر هری بوده، میخواهد به هر قیمتی شده از ولدمورت انتقام بگیرد.
نسخه ادبی شخصیت اسنیپ به قدر کافی بین جامعه هواداران «هری پاتر» محبوب شده بود، اما محبوبیت اسنیپ با بازی آلن ریکمن هیچ حد و اندازهای ندارد. یکی از حقایقی که کمتر به آن اشاره شده، این است که رولینگ، نویسنده «هری پاتر»، رازهایی را درباره این شخصیت به آلن ریکمن گفته که تا به امروز هیچکس دیگری از آنها اطلاع ندارد، و با آگاهی از این رازها بوده که ریکمن توانسته تا حد امکان در شخصیت اسنیپ غوطهور شود و نقشش را به نحو احسن بازی کند. ناگفته نماند که شخصیت اسنیپ در فیلم تا حدی تلطیف شده بود و برخی از بدترین ویژگیهای این شخصیت در منبع اقتباس را نداشت، مانند تمایل او به درآوردن اشک دانشآموزان خود.
۱۰. هدویگ
هاگرید (با بازی رابی کالترین) برای تولد یازده سالگی هری برای او یک جغد برفی میخرد، جغدی که هری نامش را هدویگ میگذارد و به یکی از معتمدترین همراهان او تبدیل میشود. در کمال تأسف هدویگ در نبرد هفت پاتر میمیرد، اما به عقیده بسیاری از هواداران این فرنچایز، سرنوشت این پرنده دوستداشتنی در فیلمها به مراتب بهتر است.
در کتاب هدویگ همچنان در قفس قرار داشت و به وسیله یک نفرین کشنده سرگردان، به طور تصادفی کشته شد. اما در فیلم هری هدویگ را از قفس درمیآورد تا بتواند پرواز کند و از مهلکه خارج شود. اما هدویگ فرار نمیکند، او به نبرد بازمیگردد تا از هری محافظت کند. زمانی که یک نفرین کشنده به سمت هری پرتاب میشود، هدویگ خودش را جلوی نفرین میاندازد و جانش را فدای صاحبش میکند. متأسفانه این کار هدویگ باعث میشود مرگخواران هری پاتر را شناسایی کنند و خبر آن را به ولدمورت برسانند.
منبع: COLLIDER
با سلام و ممنون بابت مقاله،
هری پاتر و زندانی آزکابان سومین فیلم از مجموعه فیلم های هری پاتر محسوب میشه(بخش روابط عاطفی رون و هرماینی)