بهترین ترجمه کتاب «هری پاتر» کدام است؟
آن قسمت از هریپاتر و شاهزادهی دورگه را یادتان هست که هری و ران بر سر کتابهای دستهدوم معجونسازی پیشرفته به سروکلهی هم میزنند و آخر، ران که قویهیکلتر است، کتاب سالمتر را برمیدارد و هری میماند و کتاب شاهزادهی دورگه؟ وقتی مادرم با دو ترجمهی متفاوت از کتاب هریپاتر و محفل ققنوس به خانه آمد، حکایت من و برادرم هم همین بود. دعوا بر سر بهترین ترجمه کتاب «هری پاتر» بود و برادر بزرگترم برنده شد. او با ترجمهی ویدا اسلامیه به اتاقش رفت و من هم مجبور شدم ترجمهی نشر غریبی را بخوانم که امروز حتی یادم نمیآید چه نشری بود.
من طرفدار پروپاقرص مجموعه کتابهای هری پاتر بودم و تعصبم روی ترجمهی نشر تندیس به قدری سنگین بود که اگر جایی میشنیدم کسی به رون گفته ران، یا هرمیون را هرماینی مینامد یا به سنگ جادو میگوید سنگ کیمیا، سری به تأسف تکان میدادم و راهم را کج میکردم. نه. امکان نداشت اسلامیه اشتباه کرده باشد. حتماً برای انتخاب تلفظی متفاوت از این اسامی و دیگر انتخابهای ترجمهاش دلیلی داشته و دلیلش هرچه که هست موثق است و او بهترین ترجمه کتاب «هری پاتر» را انجام داده است و ختم کلام.
بهترین ترجمه کتاب «هری پاتر»
نشر تندیس، نشر باشکوهی است. اعتبار و بروبیایی دارد. مترجمین کارکشتهای دارد و کتابهای خوبی را وارد بازار میکند. من حتی فکرش را هم نمیکردم که روزی بخواهم ترجمهی تندیس از هریپاتر را بگذارم روبهروی ترجمهی یکی از محبوبترین نشرهای کودک و نوجوان کشور: انتشارات پرتقال.
اما آرزو مقدس، مترجم مجموعه هریپاتر نشر پرتقال، تبر را برداشت و تندیسِ من را شکست و در قامت یکی از بهترین مترجمهای ایرانی معاصر ظاهر شد.
کنار گذاشتن این تعصب به همین راحتی نبود. مدارک دانشگاهی ترجمه و ادبیات انگلیسی را داشتم، سابقهی ترجمهی کتاب داشتم و حالا دیگر وقت آن رسیده بود که قلم خود رولینگ را بخوانم. (دیر هم شده بود!) کتابهای زبان اصلی را خریدم، مجموعهی تندیس و پرتقال را هم گذاشتم پیشرویم و مقایسه را شروع کردم: فصل به فصل. بند به بند. جمله به جمله. کلمه به کلمه. وردها، اسامی، اصطلاحها.
پرتقال برنده شد.
از محدودیتهای معمول ارشاد که طبیعتاً روی هر دو ترجمه اثرگذار بودهاند که بگذریم، میرسیم به اثری که در نشر پرتقال، صحیحتر و روانتر ترجمه شده است. تا حد ممکن به متن مبدا وفادار مانده و در عین حال تمام تلاشش را کرده تا گرتهبرداری را به حداقل برساند. ویراستاریاش با دقت بسیار بیشتری انجام شده و متنی شستهرُفتهتر را به خواننده ارائه میدهد.
در دوران لیسانس، استاد ترجمهای داشتم که همیشه میگفت دست روی دست بسیار است و هیچ ترجمهای هرگز بهترین نمیماند. با مقایسهی متن اصلی هفت کتاب هریپاتر و ترجمهی آرزو مقدس از آنها، صدای استاد باز توی سرم پیچید که «هر اثری را باید حداقل ده سال یکبار، از نو ترجمه کرد تا کتاب، زنده بماند.»
در ادامه، از هر دو ترجمهی کتاب دوم، یک بند را آوردهام:
هری حتی فرصت نکرد برگردد. صدای تقتق بلندی به گوش رسید و ناگهان چیز انبر مانند دراز و پر مویی کمرش را گرفت و او را از زمین بلند کرد و وارونه نگه داشت. هری که ترسیده بود و دست و پا میزد صدای تق تق دیگری را شنید. رون نیز به هوا رفته بود. صدای زوزه و نالهی فنگ به گوش رسید و لحظهای بعد سگ بیچاره نیز در میان شاخههای انبوه و تاریک درختها ناپدید شد. (هریپاتر و حفرهی اسرار – نشر تندیس)
هری حتی فرصت نکرد پشت سرش را نگاه کند. صدای تِقتِق بلندی از پشت سرش آمد. ناگهان احساس کرد چیزی دراز و پشمالو پیچید دور کمرش و از روی زمین بلندش کرد؛ بین زمین و هوا دمر آویزان مانده بود. وحشتزده تقلا کرد. باز هم صدای تقتق شنید و دید پاهای ران هم از روی زمین بلند شدند. صدای ناله و زوزهی فنگ را شنید… لحظهای بعد داشت به فضای تاریک لابهلای درختان کشیده میشد. (هری پاتر و تالار اسرار – نشر پرتقال)
شاید بد نباشد بعد از مقایسهی دو ترجمهی بالا، علاقهمندان به زبان انگلیسی نگاهی به متن رولینگ در کتاب اصلی Harry Potter and the Chamber of Secrets نیز بیندازند که در این نقلقول، متعلق به نشر Scholastic است:
Harry didn’t even have time to turn around. There was a loud clicking noise and suddenly he felt something long and hairy seize him around the middle and lift him off the ground, so that he was hanging facedown. Struggling, terrified, he heard more clicking, and saw Ron’s legs leave the ground, too, heard whimpering and howling – next moment, he was being swept away into the dark trees.
نر بودن فنگ میتواند این سوتفاهم را ایجاد کند که He در انتهای پاراگراف رولینگ، به او اشاره داشته نه هری. اما در ادامهی این متن به وضوح متوجه میشویم که دو عنکبوت غولآسا هری و ران را با خود به محلی نامعلوم میبرند و راهشان را از میان درختان جنگل تاریک پیش گرفتهاند.
این تنها یکی از چندین و چند نمونهای است که به نظر میرسد از چشم مترجم نشر تندیس پنهان مانده است. شاید ویراستاران تندیس در بازبینی چاپهای بعدی مجموعه ایرادات اینچنینی را رفع کرده باشند. اما نشر پرتقال از همان چاپ اول وسواس مطلوبی در ترجمه و ویراستاری متن از خود نشان داده است و همین، پرتقال را کاندید خوبی برای عنوان بهترین ترجمه کتاب «هری پاتر» میکند.
انتشارات پرتقال در انتهای هر کتاب هریپاتر، املا و تلفظ وردهای جادویی و اسامی شخصیتها را در قالب دو فهرست وردنامه و نامنامه آورده که دیگر کلمات عجیبی شبیه وِلدِرمورت! و پیــــوز! را از نسل جدید پاترهدهایی که تنها کتاب را خواندهاند، نشنویم. (البته که تندیس هم حساسیت لازم را در پاورقیهایش داشته، اما شاید فهرستی جدا از متن، نظم و آراستگی کاملتری را به همراه داشته باشد.)
همانطور که هر کتابی مخاطبان متفاوتی دارد، هر ترجمهای هم پاسخی به نیازهای متفاوت خوانندگان است. ویدا اسلامیه با ترجمههایش نقشی بیبدیل در آشنایی بسیاری از ما با دنیای هریپاتر ایفا کرده است، اما این دلیلی نمیشود که دیگر ترجمهها را نادیده بگیریم. نشر تندیس با نام ویدا اسلامیه سالها پرچمدار این مجموعه بوده، اما هر نسل، زبان و نیازهای خاص خودش را دارد.
نهایتاً، با آنکه به نظر میآید بهترین ترجمه کتاب «هری پاتر» امروز متعلق به نشر پرتقال باشد، اما ترجمهی ویدا اسلامیه همچنان یک نقطهی عطف در تاریخ ادبیات ترجمهی فارسی باقی خواهد ماند. شاید بتوان گفت که نشر تندیس و ویدا اسلامیه، پایهگذاران تجربهی فارسیزبانها از دنیای جادوگری بودند و هر نسل جدیدی که به سراغ این کتابها (از هر ترجمهای!) میرود، مدیون تلاش آنهاست.
منبع: دیجیکالا مگ
ترجمه آروز مقدس کلی اصطلاح خندهدار داره! 🤣 نقشه شب رو به جای نقشه غارتگر! اتوبوس شب سوار به جای اتوبوس شوالیه…
سانسورهای وحشتناکی هم داره دقیقا مثل نسخه اسلامیه!
هری پاترهای مهدی کثیری که مال صفحه هری پاتر من + تو هست رو دو ماه پیش خریدم و واقعا عالیه! هم جلدش، هم جنس صفحاتش هم فونت هم قیمتش. از همه این ات و آشغالای ارشادی بهتره، چون داره بدون سانسور ترجمه میکنه و به همه توصیه میکنم اونو تهیه کنن.