منبع الهام واقعی کاراکتر هانیبال لکتر؛ ترسناک‌تر از سکوت بره‌ها

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۴ دقیقه

هانیبال لکتر یکی از نمادین‌ترین و صد البته ترسناک‌ترین شرورهای سینما است. سر و کله‌ی این روان‌پزشک قاتل و آدم‌خوار برای نخستین بار سال ۱۹۸۱ در کتاب «اژدهای سرخ» (Red Dragon) توماس هریس پیدا شد و بعدها به خاطر تجسم شگفت‌انگیز و وحشتناک آنتونی هاپکینز در فیلم «سکوت بره‌ها» (The Silence of the Lambs) به اوج شهرت رسید. رفتار ضداجتماعی و میل به خوردن قربانیان، بسیاری از مخاطبانی که فیلم‌های او را تماشا کردند را به طور کاریزماتیکی می‌ترساند. با این حال ممکن است تعجب کنید که داستان واقعی پشت این قاتل خیالی به مراتب ترسناک‌تر هم هست.

توماس هریس، هانیبال لکتر را از یک دکتر واقعی نیمه دیوانه الهام گرفته است. بسیاری از ویژگی‌های این شخصیت از جمله تمایل به قتل، جذابیت بی‌حدوحصر و بسیاری از ویژگی‌هایی که مخاطبان از دکتر لکتر سراغ دارند از یک قاتل واقعی برداشت شده؛ پس این وحشت واقعی پشت شخصیت هانیبال لکتر است که سکوت بره‌ها را به یکی از فیلم‌های جنایی تاثیرگذار و ترسناک تاریخ تبدیل کرده.

هانیبال لکتر واقعی کیست؟

هانیبال لکتر

توماس هریس نویسنده‌ی کتاب سکوت بره‌ها اوایل دهه‌ی ۶۰ میلادی به عنوان روزنامه‌نگاری جوان مشغول به کار بود. او به خاطر یک پرونده‌ی جنایی به زندانی در مکزیک می‌رود تا با مجرمی به نام دایکس اسکیو سیمونز که به شدت زخمی‌شده بود، مصاحبه کند. سیمونز به سه فقره قتل متهم و در بند روانی زندانی بود. تا این که تصمیم می‌گیرد با رشوه دادن به زندانبان فرار کند. زندانبان هم ظاهرا پیشنهاد او را می‌پذیرد و اجازه می‌دهد با خیال راحت از بند خارج شود اما در یک لحظه به او شلیک می‌کند و در نتیجه سیمونز به شدت مجروح می‌شود.

هریس پس از ورود به زندان مکزیک و مصاحبه با سیمونز و سایر شاهدان متوجه می‌شود سوژه‌ی به مراتب جذاب‌تری از این قاتل زخمی نگون‌بخت وجود دارد که چنان تاثیر عمیقی بر هریس گذاشت که زمینه‌ی خلق یکی از تاثیرگذارترین شخصیت‌های تاریخ سینما و ادبیات یعنی هانیبال لکتر را فراهم کرد.

هریس با یکی از کارکنان فرضی زندان به نام دکتر سالازار مصاحبه می‌کند که ابتدا کاملا معمولی به نظر می‌رسد اما وقتی کمی از گفتگو می‌گذرد با رفتارهای عجیب و فوق‌العاده زیرکانه‌ی دکتر مواجه می‌شود که حکایت از هوش بالای او دارد. دکتر سالزار ایده‌هایی درباره‌ی قتل‌ها و قربانیان سیمونز مطرح می‌کند که در نوع خودشان بسیار وحشتناک بودند. هریس بعدا متوجه می‌شود سالزار اصلا کارمند زندان نیست و در حقیقت زندانی به نام آلفردو بالی تروینو است که او هم به جرم قتل در زندان مکزیک حضور دارد!

اما ماجرای اصلی از این قرار بود که وقتی سیمونز مورد اصابت گلوله‌ی زندانبان قرار می‌گیرد، از شدت خون‌ریزی روی زمین می‌افتد. در همین گیر و دار یکی از زندانیان که همان دکتر آلفردو بالی تروینو است سر می‌رسد و جلوی خونریزی را می‌گیرد و بعد از درمان و پانسمان زخم جان او را از مرگ حتمی نجات می‌دهد.

احتمالا برایتان سوال است که این آقای تروینو با این همه کمالات در زندان مکزیک چه کار می‌کرد؟ تروینو به خاطر گرایش متفاوت جنسی‌اش در آن دوره‌ی مکزیک به شدت تحقیر می‌شد و تلاش می‌کرد خودش را در جریان اصلی جامه جا بیندازد. همین تلاش مذبوحانه هم با نارضایتی و انتقادات صریح شریک زندگی‌اش همراه شده بود. درگیری میان آن‌ها تا جایی بالا گرفت که تروینو به طور اتفاقی او را به قتل رساند اما اگر فکر می‌کنید ماجرا به همین جا ختم می‌شود، سخت در اشتباهید!

آقای دکتر پیکر بی جان شریک زندگی‌اش را داخل وان حمام قرار داد و گلوی او را برید تا تمام خون بدنش خارج شود سپس با بی‌رحمی و البته حوصله‌ی تمام جسد را تکه تکه کرد و برای این که گیر نیفتد، به بهانه‌ی دفن زباله‌های پزشکی تکه‌های باقی مانده را خاک کرد اما بالاخره راز جنایت فاش شد و گیر افتاد البته پلیس معتقد بود این تنها قتل دکتر تروینو نیست و احتمالا جنایت‌های مشابهی را انجام داده که هدف اصلی آن مسافران بودند. البته این اتهام هیچ وقت به اثبات نرسید و او چند سال بعد از زندان آزاد شد و به یک روستا نقل مکان کرد و تا زمان مرگش به درمان اهالی پرداخت!

هانیبال لکتر و آلفردو بالی تروینو تا چه حد به هم شباهت دارند؟

هانیبال لکتر

ایده‌ی کشتن و تکه تکه کردن قربانیان شباهت اساسی میان شخصیت دکتر لکتر و آلفردو بالی تروینو است، این حال این تنها وجه‌تسمیه‌ی این دو قاتل روانی نیست. هریس می‌گوید حتی زمانی که تروینو در شرایط بد زندانی بود ذوق بی‌عیب و نقص و رفتارهای عالمانه‌اش را از دست نداده بود، موردی که یکی از جذابیت‌های اصلی شخصیت هانیبال لکتر است و رفتار مودب، کاریزماتیک و جنتلمن گونه‌ی او هنگام صحبت کردن و توضیح درباره‌ی شخصیتش بر همه‌ی مخاطبان واضح و مبرهن است.

در عین حال دکتر تروینو تنها قاتلی نبود که توماس هریس را برای خلق یکی از منحصربه‌فردترین شخصیت‌های داستانی‌اش تحت تاثیر قرار داد اما بدون شک تجربه او از ورود به ذهن جنایتکار یک قاتل مجنون و غیرعادی در زندان مکزیک، تاثیر مستقیمی بر خلق سکوت بره‌ها داشت.

با این اوصاف هانیبال لکتر یک شخصیت ترکیبی از قاتلان زنجیره‌ای واقعی است درست مثل دون کورلوئه‌ی ماریو پوزو در پدرخوانده که برآیندی از شخصیت‌های حقیقی مافیا بود. هرچند هنوز مشخص نیست که آیا دکتر تروینو هم جگر قربانیانش را با باقلا امتحان کرده یا نه اما بدون شک تاثیر شگفت‌انگیزی بر خلق یکی از دیوانه‌ترین قاتلان آدم‌خوار تاریخ سینما داشته است.

منبع: cbr



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما