دکور با صنایع دستی ایرانی در ۳ سریال «شهرزاد»، «خاتون» و «شبکه مخفی زنان» با محوریت تاریخ معاصر
طراحی صحنه و دکور یکی از مهمترین ارکان یک اثر نمایشی است. این اهمیت تا جایی است که حتی مخاطب بدون هیچ توضیحی به راحتی با دیدن فضای زندگی یک کاراکتر در فیلم یا سریال، متوجه شخصیت او میشود. اما اینکه در طراحی صحنه یک اثر هنری چقدر از المانهای ساخت ایران یا کشورهای خارجی استفاده شود، شاید موضوعی است که احتیاج به بررسی موشکافانهتری دارد. زمانی که یک گروه سازنده اثر نمایشی قصد دارند، مخاطب را همراه خود به دل تاریخ ببرند، باید با نهایت ظرافت، اول از طریق فضاسازی و اجزای صحنه، سالهای پیشین را برای مخاطب زنده کنند.
به دلیل علاقهای که مخصوصا در سالهای اخیر میان فیلم و سریالسازان در بازسازی تاریخ به وجود آمده، نقش طراحی صحنه در این آثار اهمیت ویژهای پیدا کرده است. در میان این آثار، تعداد زیادی به تاریخ معاصر ایران میپردازند؛ یعنی داستانهایی درباره ۱۰۰ سال اخیر. سالهایی که به دلیل نفوذ اروپا و آمریکا در ایران، آرام آرام وسایل نقلیه، اسباب خانهها و لباسها از حالت تماما سنتی خارج شده و ترکیبی از سبک غربی و ایرانی پیدا کرده است. این موضوع اهمیت پرداخت و جایگاه درست صنایع دستی ایرانی را در طراحی صحنهها بالا میبرد. چون حفظ این هنرها در میان موج حضور وسایل غربی در خانههای ایرانی برای خانوادهها تبدیل به یک رسالت خانوادگی شده. هنوز هم اکثر مادربزرگهای ما پارچه، ظروف یا قالیچههایی دارند که نسل به نسل به آنها ارث رسیده و برای حفظ آنها تلاش میکنند. اما آیا طراحان صحنه در فضاسازی آثار نمایشی به این موضوع توجه نشان میدهند؟ یا صرفا هرچه که تداعی کننده دوره خاصی از تاریخ باشد را به صحنه اضافه میکنند.
از مشهورترین سریالهای تاریخ معاصر که در چند سال اخیر شاهد آن بودهایم سه مجموعه «شهرزاد»، «خاتون» و «شبکه مخفی زنان» در شبکه نمایش خانگی است. همه آنها طراحیهای صحنه چشمگیر و قابل قبولی داشته که از نظر زیباشناسی و فضاسازی، به روند سریال بسیار کمک کرده است. اما هر سه این مجموعهها داستانهایی از دوران گذار تاریخی و حضور حداکثری غربیها در ایران را روایت میکنند. دورانی که اگر رادیو ترانزیستوری و صندلی لهستانی در خانهها وارد شده بوده، هنوز شمعدانیهای لالهای و پتههای سنتی هم در کنارشان پهن میشده. اما چقدر این مجموعهها به نمایش دادن درست دکور خانههای ایرانی در دورههای تاریخی پایبند بودهاند؟ و نقش صنایع دستی ایرانی در این سریالها چقدر پررنگ است؟ اینها سوالاتی است که در اینجا با بررسی موردی این سه مجموعه به آنها جواب خواهیم داد.
۱. شهرزاد
سریال «شهرزاد» از اولین محصولات پر سر و صدای شبکه نمایشخانگی بود. سریالی که به مقطعی از تاریخ معاصر ایران، یعنی سالهای میانی دهه ۳۰ شمسی، با نگاهی عاشقانه پرداخت. این دهه یکی از مهمترین و پرحاشیهترین سالهای دوران سلطنت پهلوی دوم محسوب میشد و در کنار مسایل خانوادگی و نشان دادن یک مثلث عشقی نامتعارف، اتفاقات سیاسی هم در داستان سریال «شهرزاد» گنجانده شده بود. این مجموعه زمانی در پلتفرم تازه شناختهشده نمایشخانگی عرضه شد که شبکههای ماهوارهای ترکی تازه در حال پیشروی در تمام ارکان زندگی ایرانیها بودند. از طرفی در آن دوران یعنی نیمه اول دهه ۹۰، تولیدات نیمهکاره قبلی شبکه نمایش خانگی هم چندان نام خوشی از این رسانه در اذهان باقی نگذاشته بود. بنابراین سریال «شهرزاد» باید علاوه بر کشش داستانی و گروه بازیگران قوی از رنگ و لعاب لازم هم برای جلب توجه مخاطبان استفاد میکرد. باتوجه به دلایلی که گفته شد و همچنین داستان تاریخی این سریال، طراحی صحنه اهمیت ویژهای در ساخت این مجموعه پیدا کرد. مجید میرفخرایی به عنوان گزینه اول طراحی صحنه این سریال انتخاب شد و پس از آن در فصل دوم حسن روحپروری ادامه این مسئولیت را برعهده گرفت.
در سه فصل سریال «شهرزاد» سه لوکیشن ثابت، یعنی خانه بزرگآقا، خانه جمشید و باشگاه بیلیارد شیرین وجود داشت. در فصل دوم خانه هاشمآقا و خانه بهبودی با بازی رضا کیانیان هم به جمع دیگر لوکیشنهای داخلی سریال اضافه شد. این مکانها اکثرا خانه شخصیت اصلی بود و چیدمان آنها براساس موقعیت اجتماعی افراد در نظر گرفته شده بود. خانه بزرگآقا که اصلیترین لوکیشن سریال و همچنین پرجزییاتترین آنها بود، بیش از سایر لوکیشنها طراحی صحنه این سریال را در فضاهای داخلی به مخاطب نشان میداد. اما نکته مهم درباره این لوکیشن این است که بیشتر وسایل استفاده شده در آن، اروپایی بودند. از مبلهای استیل مخملدوزی شده تا میزکار انگلیسی که در اتاق بزرگآقا دیوانسالار قرار داشت. پردههای مخمل هم بیشتر یادآور خانههای اشراف اروپایی در آن دوران بود. ما در این خانه کمتر پارچههای ایرانی و یا حتی وسایل نورپردازی ساخت ایران را میدیدیم. به جای آن بیشتر آباژورهای طرح اروپایی دیده میشد. شاید تنها وسیلهای که از میان صنایع دستی ایرانی برای خانه بزرگآقا انتخاب شده بود، فرشهای ایرانی بود که در اتاقهای بزرگ و مجلل این خانه پهن شده بودند. تنها در یک قسمت آن هم زمانی که شیرین، دختر بزرگ آقا، ولیمهای زنانه میدهد، ما در دکور شاهد چند المان از صنایع دستی ایرانی هستیم، مثل پشتیهایی از جنس قالی، قاب و قدحهایی که از چینی ایرانی ساخته شده بود و ظروف نقره.
این نکته را هم نباید نادیده گرفت که طراح صحنه گاهی هم در انتخاب درست وسایل دچار اشتباه شده. مثلا طرح مبلهای استیلی که در اتاق خواب بزرگآقا وجود دارد یا تختخواب دو نفره این اتاق، هردو از طرحهایی است که سالها بعد از این دوران در اروپا و حتی ایران، تولید و مورد استفاده قرارگرفته.
در لوکیشنهای دیگر مثل خانه جمشیدخان سعادت پدر شهرزاد و خانه هاشمخان دماوندی، چون از سطح پایینتری از جامعه هستند، از شیوه چیدمان دیگری استفاده شده. در این خانهها که معمولا از وسایل سنتی در آن بیشتر دیده میشود، میتوان استفاده بیشتر از صنایع دستی ایرانی را به وضوح دید. مثلا در خانه جمشیدخان روی بیشتر طاقچهها، رادیو و میزها از دستمالهای کوچک دستدوز از جمله سوزن دوزی و قلاببافی دیده میشود. یا به عنوان تزیین خانه از چراغهای لاله بیشتر استفاده شده تا آباژورهای خارجی. پشتیها که در واقع از آن در فرهنگ ایرانی بیشتر به عنوان وسیلهای در اتاقهای نشیمن استفاده میشود هم در این خانهها دیده میشود. سفرههای قلمکار و بشقابهای گل سرخی از دیگر صنایع دستی ایرانی است که در طراحی صحنه این سریال از آنها استفاده شده.
باوجود اینکه طراح صحنه پس از یک فصل در این سریال تغییر پیدا کرد، حسن روحپروری به کار طراح قبلی متعهد بود. تنها به دلیل تغییراتی که در داستان اتفاق افتاده بود، مثلا رسیدن قباد به ریاست خانه بزرگآقا و یا حضور عمهخانم در آن خانه، در جزییات چیدمان تغییراتی به وجود آمد که البته بازهم به همان ساختار اروپایی پایبند بود. اما در مجموع شاید بیشترین چیزی که از میان صنایع دستی ایرانی در این سریال جلوهگر بود و فرشهایی است که در این مجموعه دیده میشود. شاید زمانی که قرار است از روزهایی از دل تاریخ ایران تصویری منتشر شود، نیاز بیشتری به استفاده از صنایع دستی احساس شود. اما این موضوع در سریال شهرزاد چندان پررنگ نیست.
۲. خاتون
سریال «خاتون» به کارگردانی تینا پاکروان هم از آن مجموعههای تاریخی پرطرفدار شبکه نمایشخانگی بود. سریالی که از نظر مقطع زمانی داستان، به یک دهه قبل از «شهرزاد» برمیگردد. قصهی آن در روزهای پایانی سلطنت رضا پهلوی و اشغال ایران توسط روس و انگلیس اتفاق میافتد. در آن برهه تاریخی، به دلیل نفوذ آلمانها در ایران بسیاری از وسایل، منسوجات و دکوراسیون خانههای اشراف با برداشت از دکوراسیون آلمانی چیده میشد. اما سریال «خاتون» با طراحی صحنه کامیاب امینعشایری، قرار نبود چندان وارد خانههای اشراف پایتخت نشین بشود. در چند قسمت ابتدایی سریال، داستان در روستایی در نزدیکی رشت اتفاق میافتاد که در آن، پسر یکی از خانها، خانهای بزرگ و اشرافی دارد. دهه ۲۰ شمسی هنوز آنقدر دور نیست که حاضران در آن دوران همه از میان ما رفته باشند، بنابراین میتوان به راحتی از برخی بزرگترها سوال پرسید که آیا در آن دوران، خانه یک خان در روستا، تمام وسایلش خارجی بوده؟ مطمنا جواب خیر است. اما طراح صحنه سریال «خاتون» برای هرچه بیشتر اشرافی جلوه دادن خانه سرهنگ شیرزاد ملک، در تمام اتاقهای این خانه از اثاثیه کاملا اروپایی استفاده کرده. مبلهای چوبی منبتکاری شده، میزهای عسلی طرح اروپایی، کمدهای دیواری، میزهای آرایش برگرفته از ژورنالهای انگلیسی و… همه وسایلی هستند که کوچکترین اشارهای به صنایع دستی ایران و مخصوصا گیلان که سریال دارد در آن منطقه اتفاق میافتد ندارد.
شاید در چند سکانس کوتاه ما اُرسیهای نقره را میبینیم که مادر شیرازد در آنها فنجان چای خود را قرار داده و شاید بتوان آنها را به صنایع دستی ایرانی نسبت داد. در تمام زمانی که قصه سریال در گیلان روایت میشود تنها در دو لوکیشن خارج از خانه خان، یعنی کلبه زن صیغهای خان و قلعهای که پیرزنی به نام قدرت در آن زندگی میکنند، مقداری صنایع دستی ایرانی دیده میشود. البته آن هم محدود به چند سبد حصیری دستباف میشود که چندان نمیتواند نماد کاملی از صنایع دستی غنی آن منطقه باشد.
اما پس از پایان کار سریال در منطقه گیلان و فرار خاتون به تهران، داستان وارد فاز دیگری میشود. حالا دیگر از هیچ خانه اشرافی خبری نیست و همه لوکشینها به جز هتل پرشیا، در خانهها و مکانهای فقیرنشین است. نکته عجیب سریال «خاتون» این است که در بیشتر این خانهها نمای داخلی ندارند. مثلا در خانه خواهر رضا، یا صاحبکار رضا، ما در تمام طول سریال فقط فضاهای خارجی، حیاط یا نهایتا انباری میبینیم. موضوعی که کار طراح صحنه را راحت کرده و مجبور نبوده به جزییات خانههای فقیرنشین آن زمان بپردازد. در این میان اما هتل پرشیا دیگر لوکشین ثابت سریال است که در آن هم به دلیل پیروی از سبک غربی، هیچ المانی از صنایع دستی ایران دیده نمیشود.
ما در بخشی از سریال «خاتون» وارد خانه پدری او در تهران میشویم. خانهای اعیانی که چندان نسبتی با شخصیت مبارز و کمونیست پدر او ندارد. در این خانه هم بیشتر وسایل اروپایی است و شاید تنها فرشها باشند که از میان صنایع دستی ایرانی انتخاب شدهاند. تنها در چند سکانس کوتاه، شخصیتها، وارد آشپزخانه این خانه میشوند و چند شیشه ترشی، کاسه و بشقاب مسی و قابلمههای مسی و نیکلی، از صنایع دستی ایرانی را به چشم مخاطب میاورد.
بنابراین میتوان گفت با وجود اینکه طراحی صحنه سریال «خاتون» از آن دست طراحیهای به یادماندنی و خوش رنگ و لعابی است که تا مدتها پس از پایان این مجموعه هم در ذهن مخاطب میماند، اما کمبود صنایع دستی ایرانی در آن به شدت احساس میشود.
۳. شبکه مخفی زنان
اولین سریال افشین هاشمی در شبکه نمایش خانگی از همان روزهای ابتدایی پخشش نظر بخشی از مخاطبان که علاقمند به تاریخ بودند را جلب کرد. با وجود اینکه این مجموعه این روزها زیر تیغ سانسورهای بیش از اندازه رفته و حتی در این هفته به دلایلی نامعلوم از پخش آن جلوگیری شده، اما از منظری که ما به مجموعههای نمایش خانگی، یعنی طراحی صحنه پرداختهایم، یکی از سریالهای پر جزییات و مهم است. «شبکه مخفی زنان» با برداشتی از داستانی واقعی درباره تشکیل یک حزب زنانه در سالهای دهه ۱۳۱۰ ساخته شده. این سریال روزهای اوج نفوذ انگلیس و آلمان را در ایران نشان میدهد. اما در این مجموعه هم مانند دو سریال قبل، ما با دو نوع لوکیشن روبرو هستیم. خانهها اعیانی و خانههای افراد طبقه متوسط رو به پایین.
خانه زن اول میرزا محمود شخصیت اصلی سریال، یک خانه بزرگ اشرافی قدیمی، پر از وسایل آنتیک است. با این تفاوت که طراح صحنه سریال یعنی مجید لیلاجی، تلاش کرده که میان اسباب از فرنگ رسیده و صنایع دستی ایرانی توازنی برقرار کند. مثلا ما در این خانه پردههای مخمل خارجی نمیبینیم، بلکه از پارچههای زربافت با طرح بته جقه ایرانی در پردهها استفاده شده. یا در مثالی دیگر، روی میز آرایش همسر میرزا محمود که یک میز طرح اروپایی است، سرمهدان قدیمی ایرانی و جعبه خاتمکاری اصفهان قرارگرفته. اما از سوی دیگر تختخواب، شعمدانیها و ساعت سر طاقچه همه اروپایی هستند. البته در کنار این ظرافتهای طراحی، گاهی باگهایی هم در دکور دیده میشود. مثلا میرزامحمود در خانهاش روشویی جداگانهای با شیرآلات آبطلا و آیینهای بالای آن دارد که اینها مربوط به دهه ۱۳۱۰ نیست و چندسال بعد وارد خانههای ایرانی شده.
از دیگر لوکیشنهای داخلی این سریال، کاخ وزارت معارف است که وزیر در آن هم کار میکند و هم انگار در همانجا میخوابد. دکور این ساختمان به طور کامل اروپایی است و حتی در برخی موراد از زمان داستان سریال هم جلوتر است. مثلا ما مبل اصطلاحا لمسه در این لوکیشن میبینیم، یا آباژورهایی که همین چندسال پیش مد شده بوده. از طرفی کاغذ دیواریهای این کاخ خیلی مدرنتر از آن است که تداعی کننده سال ۱۳۱۰ باشد. اما میز شطرنج، کتابخانه و تابلوها همه به فضاسازی بهتر کمک کردهاند.
دومین لوکیشن ثابت سریال «شبکه مخفی زنان»، خانه همسر دوم میرزا محمود است. خانهای کاملا ایرانی که انگار با این چیدمان قصد داشتهاند به پایینتر بودن طبقه این زن نسبت به همسر اول میرزا اشاره کنند. در این خانه که در سریال هم اشاره میشود که سمت عودلاجان است، از رختخوابها گرفته تا وسایل آشپزخانه و حتی اسباب انباری، همه ایرانی است. روکشهای دستدوز رختخوابها، قالیهای ایرانی، ظروف لعابی، قوریهای گل قرمزی، تغار کشکسابی و… همه وسایلی است که بلافاصله مخاطب را وارد یک فضای کاملا سنتی ایرانی میکند.
دیگر لوکشینهای سریال بیشتر ادارات و اماکن عمومی هستند. لوکیشنهایی که حتی در جزئیترین وسایل هم پیرو غرب هستند. شاید چون در آن سالها رضا پهلوی به دنبال تجدد غربی بود و مکانهای دولتی تحتامر او هم به غربگرایی علاقه بیشتری نشان میدادند. علاوه بر این میرزا محمود گاهی هم به زن سوم و چهارمش سر میزند که آنها خانههایی به مراتب از زن دومش فقیرنشینتر دارند. اما عناصر صنایع دستی ایرانی در بیشتر آنها دیده میشود. وسایلی مثل سبدهای حصیری دستساز، قرابیههای شیشهای، هاونهای سنگی، قابلمههای مسی و…
در مجموع میتوان گفت، سریال «شبکه مخفی زنان» چون اصرار بیشتری بر بیان جزییات تاریخی دارد، بنابراین شکل واقعیتری از طراحی صحنه در آن زمان را مخاطب نشان میدهد. شکلی که ترکیب صنایع دستی ایرانی و غربی در خانهها است. اما به هرحال یک نکته مهم در تمام دکور و طراحی صحنه سه سریالی که گفتیم، نادیده گرفته شده. آن نکته این است که در صنایع دستی ایرانی مواردی وجود دارد، مانند ملیلهکاریهای نقره، آیینهدوزیها، پارچههای قلمکار و… که ارزش مادی و معنوی خیلی زیادی دارند و اتفاقا در گذشته، در خانه اشراف بیشتر از اینها وجود داشته و این عناصر نشاندهنده مرتبه بالاتر صاحبخانه بوده. اما با توجه به بررسی موردی که انجام شد، انگار طراحان صحنه بیشتر اصرار دارند اشرافی بودن را بر مبنای استفاده هرچه بیشتر از وسایل غربی بگذارند و صنایع دستی ایرانی را برای قشر پایینتر در نظر بگیرند.