۱۰ فیلم مهم و پیشرو در تاریخ سینما که امروز تماشاکردنشان سخت است
گاهی فیلمها از صرف خوب یا حتی فوقالعادهبودن فراتر میروند و در نهایت به طریقی انقلابی میشوند. این آثار به مرور زمان به فیلم مهم و پیشرو تبدیل میشوند. این مسئله میتواند به خاطر تکنیکهای فیلمسازی به کار رفته در آنها باشد، یا انتخاب سوژه یا شکل روایی قصه. تعدادی از این فیلمها ترندهایی را به وجود میآورند یا میان عموم به شهرت میرسانند که سر از کارهای دیگر درمیآورند یا قدم به وادیهایی میگذارند که کمتر کسی جرئتش را دارد. عنصر زمان دربارهی این فیلمها نقش بسیار مهمی را ایفا میکند چرا که امروز اگر فیلمی در جلوههای کامپیوتری خلاقیت داشته باشد، صرفاً چیزی به نوآوریهای گذشته اضافه کرده است.
پیشرفت شگرف و سریع فناوری باعث شده است از اساس دیگر واژهی پیشرو کارکرد خود را از دست بدهد. از سویی، بسیاری از فیلمهای مهم و پیشرو قدیمی هم به مرور زمان خاصیت انقلابی خودشان را از دست میدهند. به طوری که حتی تماشای بعضیهاشان امروز دیگر برایمان سخت خواهد بود؛ همان فیلمها که زمانی پیشرو بودهاند، مشمول گذر زمان میشوند و جنبههای مترقیشان دیگر تکراری و عادی میشود یا اینکه دیگر از بستر فرهنگی جامعه فاصله میگیرند. فهرست زیر به ۱۰ فیلم مهم و پیشرو که گرد زمانه رویشان نشست یا تماشایشان با توجه به ارزشهای مدرن سخت شده است میپردازد.
۱۰. ترون (Tron)
- سال اکران: ۱۹۸۲
- کارگردان: استیون لیزبرگر
- بازیگران: جف بریجز، بروس بوکسلیتنر، دیوید وارنر، سیندی مورگن، برنارد هاگز، پیتر جوراسیک
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۲ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: هکری در دنیای کامپیوتر گیر افتاده و مجبور است برای حفظ جان خود مبارزه کند. این میان یک برنامهی امنیتی به کمک او میآید.
«ترون» حقیقتاً شایستهی جایگاه تحسینبرانگیز و محترمی که در تاریخ سینما به دست آورده هست. یکی از اولین فیلمهایی است که از جلوههای کامپیوتری استفادهی بهینه کرده است. و از این لحاظ پیشرو محسوب میشود. بسیاری از فضای پسزمینه و بخشهای دیگر جلوههای بصری این فیلم کاملاً کامپیوتری هستند. در سال ۱۹۸۲ هیچ فیلمی به این اندازه از جلوههای کامپیوتری در تولیدش استفاده نکرده بود، مخصوصاً در ترکیب با بازیگران واقعی. «ترون» به استفاده از جلوههای کامپیوتری و پیشرفت آن در فیلمسازی کمک بسیاری کرد.
با این حال، همچون بسیاری از فناوریهای ابتدایی، جلوهای کامپیوتری این فیلم با معیارهای امروزی جور درنمیآید. فیلمهای مثل «هابیت» (The Hobbit) و «جهان سینمایی مارول» (Marvel Cinematic Universe) تقریباً تمام فضا و شخصیتها را به کمک جلوههای کامپیوتری ساختهاند. و استفاده از این تکنیک حتی در فیلمهای غیرتخیلی هم دیگر تبدیل به یک نرم شده است. بدیهی است که در قیاس با این فیلمها «ترون» ابتدایی و از مد افتاده به نظر میآید. با این حال، بسیاری، بهخصوص آنها که با فیلم خاطره دارند، هنوز از تماشای این فیلم لذت میبرند.
۹. بتمن (Batman)
- سال اکران: ۱۹۸۹
- کارگردان: تیم برتون
- بازیگران: جک نیکلسون، مایکل کیتون، کیم بیسینگر، رابرت وال، پت هینگل، جک پالانس
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۳ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: در «بتمن» تیم برتون شوالیهی تاریکی شهر گاتهام به نبرد با جنایتکاران برمیخیزد و با اولین دشمن بزرگ خود جک نپیر، خلافکاری که تبدیل به قاتل دلقکی یعنی جوکر میشود، مبارزه میکند.
فیلمهای ابرقهرمانی، البته امروز دیگر به لطف جهان سینمایی مارول، از جمله محبوبترین و موفقترین ژانرهای سینمایی به شمار میروند. اما اوضاع همیشه چنین نبوده است. پیش از دههی ۲۰۱۰، تعداد فیلمهای ابرقهرمانی مهم و محبوب اندک بود. و تا مدتها «بتمن» محصول ۱۹۸۹ تیم برتون بهترین فیلم ابرقهرمانیای بود که ساخته شده بود.
«بتمن» تیم برتون ابرقهرمانان را پر ادا و مبتذل یا باب میل کودکان نشان نمیداد. ترکیبی بود از کارهای ابرقهرمانی با درام شخصیتها و تمهای سیاه. بعد از آن، موجی از فیلمهای ابرقهرمانی، چه واقعگرایانه چه دارای سبک خاص، به این وجه تمایز پایان دادند. اما «بتمن» هنوز هم فیلم فوقالعادهای است. با این حال، در قیاس با فیلمهایی همچون «انتقامجویان» (The Avengers)، «شوالیهی تاریکی» (The Dark Knight) یا حتی فیلمهای «مرد عنکبوتی» (Spider-Man) سام ریمی کمتر پیشرو است.
۸. خانهی حیوانات (Animal House)
- سال اکران: ۱۹۸۷
- کارگردان: جان لندیس
- بازیگران: جان بلوشی، چهزاره دانووا، دونالد ساترلند، جان ورنان، ورما بلوم
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: در دانشکدهی فیبر، سال ۱۹۶۲، پینتو و فلوندر وارد گروه دلتا، ننگینترین گروه برادری در دانشکده میشوند. سرپرست دانشجویان در پی راهی است تا اعضای آنارشیست دلتا را اخراج کند و در این راه گرگ مارمالارد سردسته ی گروه رقیب دلتا، امگا، نیز به او کمک میکند.
«خانهی حیوانات» یکی از فیلمهای محبوب ژانر کمدی است. با وجود نقدهای منفیای که این فیلم در زمان اکران دریافت کرد، تا مدتها میان مخاطبانش محبوب باقی ماند. «خانهی حیوانات» همچنین سرآغاز کار حرفهای بعضی بازیگرانش را رقم زد، بعدها منبع الهام بسیاری از فیلمهای کمدی دیگر شد، به محبوبیت ژانر کمدی افزود و به عضویت کتابخانهی کنگرهی ایالات متحده درآمد.
به هیچ عنوان نمیتوان تأثیر این فیلم را بر ژانر کمدی نادیده گرفت. با این حال، بخش زیادی از محتوای فیلم به گونهای است که امروز دیگر از سوی مخاطبان پذیرفته نمیشود. مثلاً یکی از شخصیتها در یک مهمانی به دختری اهانت جنسی میکند. یا یکی از شوخیهای فیلم دربارهی رابطهای با دختری زیر سن قانونی است. و جامعهی امروز نه تنها این موارد را دیگر در سینما نمیپذیرد بلکه اگر شاهد آن باشد (چه در زندگی عادی و چه در سینما و تلویزیون، بهخصوص در دومی) عاملانش را ابتدا در فضای مجازی رسوا میکند و بعد به پای میز محاکمه میکشاند.
۷. هواپیما (Airplane!)
- سال اکران: ۱۹۸۰
- کارگردان: جیم آبراهامز، جری زاکر، دیوید زاکر
- بازیگران: روبرت هایس، جولی هاگرتی، لسلی نیلسن، پیتر گریوز، کریم عبدالجبار
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: تد استرایکر خلبان هواپیمای جنگی که در طول جنگ دچار ترس از پرواز شدهاست برای بازگرداندن دوست دخترش ناخواسته سوار هواپیما میشود. بعد از سرو غذا، یکی از مسافران، دکتر روماک دچار مسمومیت غذایی ناشی از سرو ماهی میشود. در این بین خلبان و کمک او نیز که ماهی مصرف کردهاند دچار مسمومیت میشوند. حال باید کسی هواپیما را کنترل کند.
«هواپیما» را یکی از بهترین کمدیهای پارودی تاریخ سینما میدانند. طنز بیوقفه و تند و تیز، شوخیهای هوشمندانه و بازیهای دقیق و بینقص این فیلم هنوز هم میتواند مخاطبان را بخنداند. اما مخاطبان مدرن چندان با محتوای فیلم ارتباط برقرار نمیکنند، و همین باعث میشود که فیلم در زمان خودش خندهدارتر به نظر بیاید.
«هواپیما» پارودی ژانر فاجعهی هوایی است. چنان در پارودی کردن این ژانر کامل و مؤثر بود که نقطهی پایان آن شد. علاوه بر این، بخشی از بار کمدی آن به خاطر حضور لسلی نیلسن است، ستارهی فیلمهای درام که در یک کمدی بازی کرد. حالا نیلسن را بیشتر به خاطر کمدیهایش میشناسند. برای مخاطبان مدرن هیچکدام اینها اهمیتی ندارد. با این حال، فیلمنامهی «هواپیما» چنان خوب نوشته شده است که هنوز هم میتواند خندههای زیادی از مخاطب بگیرد.
۶. شورش بیدلیل (Rebel Without A Cause)
- سال اکران: ۱۹۵۵
- کارگردان: نیکلاس ری
- بازیگران: جیمز دین، ناتالی وود، سال مینئو، دنیس هاپر، ویرجینیا بریساک
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: پسری یاغی به همراه خانوادهاش به شهری جدید برای زندگی میروند و آنجا دوستان و دشمنانی پیدا میکند.
«شورش بیدلیل» یکی از مهمترین فیلمهای دوران کلاسیک، فیلمی بدعتگذار و جریانساز در تاریخ سینماست. فیلم نگاهی صریح و جسورانه به ظهور پادفرهنگ جوانان در دههی ۱۹۵۰ دارد. با این حال، تصویری که از نوجوانان به نمایش میگذارد، امروز دیگر چندان مورد پسند نیست. در زمانهی «شورش بیدلیل»، سینما نوجوانان را معصوم و پاک نشان میداد، بهخصوص نوجوانان طبقهی متوسط را.
«شورش بیدلیل» در به تصویر کشیدن نوجوانان واقعی، دارای نقص و مشکلدار چنان خوب و موفق عمل کرد که از آن زمان به بعد منبع الهام فیلمهای زیادی شد. جیمز دین که البته خیلی زود از دنیا رفت، به ستارهای تبدیل شد که خود الگوی منحصربهفرد و آغازگر یک تیپ شخصیتی خاص بود. نوجوانانی که امروز در سینما به تصویر کشیده میشوند، مشکلدار و به لحاظ جنسی فعالند، همانگونه که در زندگی واقعی هستند. به همین خاطر است که مخاطب امروزی نمیتواند بفهمد که چرا اکران فیلمی همچون «شورش بیدلیل» در آن زمان شوکهکننده بوده است.
۵. تولد یک ملت (The Birth Of A Nation)
- سال اکران: ۱۹۱۵
- کارگردان: دی. دبلیو. گریفیث
- بازیگران: لیلین گیش، می مارش، میریام کوپر، هنری بی. والتهال، رالف لویس، ماری آلدن، والاس رید، المر کلیفتون، دونالد کریسپ، مونته بلو، جان فورد
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: رابطهی خانوادهی استونمن و خانوادهی کمرون که در جنگ داخلی در جناحهای مخالف میجنگند، مخدوش میشود. گسترش و تأثیر جنگ در زندگی آنها تا زمان ترور لینکلن و تولد کو کلاکس کلن ادامه پیدا میکند.
در تاریخ سینما فیلمهای کمی هستند که به شهرت «تولد یک ملت» رسیدهاند. فیلم از زمان اکرانش تا به امروز تأثیر و ردپای خود را بر سینما گذاشته است. همین فیلم بود که یک سری تکنیک فیلمسازی را پیش از آن هم وجود داشت اما چندان شناختهشده نبود، مثل بریدن صحنهها میان اتفاقات برای به وجود آوردن تنش بیشتر یا استفاده از چند بازیگر فرعی برای بزرگتر نشان دادن نبرد را عمومیت بخشید. هزاران فیلم دیگر از آن زمان تا به حال از همین تکنیکها استفاده کردهاند. با این حال، تماشای «تولد یک ملت» امروز دیگر تقریباً ممکن نیست.
چرا که پیرنگ آن به پیدایش کو کلاس کلان (سازمانهای همبستهای در امریکا که پشتیبان برتری نژاد سفید، یهودستیزی، نژادگرایی، ضدیت با آئین کاتولیک، بومیگرایی و نفرت نژادی هستند) میپردازد و آنها را به عنوان گروهی قهرمانی معرفی میکند. مثلاً جنگ با امریکایی افریقاییها را باشکوه جلوه میدهد. البته «تولد یک ملت» هرگز فیلم قابل قبولی نبود و در زمان اکرانش با اعترضات زیادی مواجه شد. با این حال، امروز دیگر بعد از سالها تلاش و اقدامات ضد نژادپرستی تماشای آن به مراتب نسبت به گذشته سختتر است.
۴. بلید رانر (Blade Runner)
- سال اکران: ۱۹۸۲
- کارگردان: ریدلی اسکات
- بازیگران: هریسون فورد، روتخر هاور، شان یانگ، ادوارد جیمز آلموس، داریل هانا
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۹ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: یک تیغرو که مأمور کشتن آدمهای مصنوعی است، باید چهار آدم مصنوعی که یک کشتی فضایی را دزدیدهاند بکشد و به زمین بازگردد تا سازندهی ماکت آنها را پیدا کند.
ریک دکارد «بلید رانر» قرار است قهرمانی خشن و سرسخت باشد. همین ویژگی او یکی از چندین دلایلی است که «بلید رانر» تبدیل به فیلمی انقلابی کرده است. تأثیر این فیلم روی ژانرهای علمی تخیلی، سایبرپانک و حتی نوآر را به هیچ وجه نمیتوان نادیده گرفت. و هنوز هم میان بسیاری از سینمادوستان سرتاسر دنیا فیلمی محبوب است.
با این حال، بعضی رفتارهای ریک دکارد در برابر زنان امروز دیگر قابل قبول نیست. بهخصوص، صحنهای که در آن نمیگذارد ریجل پایش را از خانهی او بیرون بگذارد، به غایت سرکوبگرانه و قلدرمآبانه به نظر میآید. همین رفتار او به مراتب بیشتر از دیگر اقدامات بحثبرانگیز شخصیت ریک در «بلید رانر» که توجه بیشتری دریافت کردهاند، بیرون میزند. مخاطبان امروزی دیگر رفتارهای اینچنینی را از سوی مردان برنمیتابند. خوشبختانه دنبالهی این فیلم در دورهی مدرن «بلید رانر ۲۰۴۹» (Blade Runner 2049) این وجه شخصیت دکارد را حذف کرد.
۳. جنگیر (The Exorcist)
- سال اکران: ۱۹۷۳
- کارگردان: ویلیام فریدکین
- بازیگران: الن برستین، ماکس فون سیدو، جیسون میلر، لی جی کاب، لیندا بلر، آیلین دیتز
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۴ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: وقتی دختری دوازده ساله توسط موجودی مرموز تسخیر میشود، مادر او از دو کشیش طلب کمک میکند.
«جنگیر» نقطهعطفی در ژانر وحشت است. در زمان اکران سر و صدای زیادی به پا کرد، به طوری که همه به دنبال تماشایش بودند. بعدها هم این روند ادامه پیدا کرد. اگر کسی حرف از فیلم ترسناک میزد، اولین توصیهای که به او میشد تماشای «جنگیر» بود. اصلاً از نگاه بسیاری، این فیلم به فیلم ترسناک به عنوان یک ژانر اعتبار بخشید. گزارشهای دال بر اینکه مخاطبان اولیهی آن حین تماشایش چنان ترسیدند که غش کردند و این تنها یکی از تأثیرات وحشت موجود در فیلم بر مخاطبانش بود. با این حال، امروز دیگر «جنگیر» در مقایسه با دیگر فیلمهای ترسناک چندان به چشم نمیآید.
البته که صحنههای ترسناکش هنوز کار میکند، اما بسیاری از فیلمهای ترسناک مدرن چه بسا بیشتر از آن مخاطب را بترسانند. در واقع، با توجه به جایگاه ویژهای که فیلمهای ترسناکی همچون «درخشش» (The Shining) و «میدسامر» (Midsommar) میان مخاطبان ژانر وحشت دارند، «جنگیر» دیگر آن احترام و جایگاه والا را ندارد. البته که هنوز فیلمی خوب و معیاری فرهنگی است. اما آن جایگاه منحصربهفردی را که زمانی داشت دیگر ندارد. صحنههای بیرقیبش امروز بیشتر به جای آنکه ترسناکترین لحظاتش باشند، ناخوشایندترین هستند.
۲. فیلمهای جیمز باند (James Bond Films)
جا پای فرنچایز «جیمز باند» در سینما محکم است. اما نباید فراموش کرد که فیلمهای اولیهی این فرنچایز مثل «دکتر نو» (Dr. No) محصول ۱۹۶۲، «گلدفینگر» (Goldfinger) محصول ۱۹۶۴ و «از روسیه با عشق» (From Russia with Love) محصول ۱۹۶۳، که در تمامشان شان کانری نقش مأمور ۰۰۷ را بازی کرد، سرآغاز مسیر موفق این فرنچایز قدیمی بودهاند. فیلمهای جیمز باند تأثیر شگرفی در زاویه دید و فیلمسازی به لحاظ مطرح کردن مسئلهی جنسیت، اکشن و جلوههای ویژه داشتهاند.
فیلمهای ابتدایی این فرنچایز به لحاظ تکنیکی حرفی برای گفتن دارند. فیلمنامه، اکشن و ویژگیهای دیگرشان هنوز سرگرمکننده است. با این حال، میان مخاطبان کمتر محبوباند. یکی از دلایلش وجود رگههای از نژادپرستی در آنهاست. به علاوه، رفتار جیمز باند در مقابل زنان در فیلمهای اولیه، آن وجه اغواگری که دارد، امروز دیگر تماشایش سخت است. چند صحنه در این فیلمها وجود دارد که با توجه به معیارهای امروز تعرض جنسی به حساب میآیند، با اینکه مخاطبان در زمان اکران آنها را پذیرفته بودند.
۱. پروژهی جادوگر بلر (The Blair Witch Project)
- سال اکران: ۱۹۹۹
- کارگردان: دنیل مایریک، ادواردو سانچز
- بازیگران: هتر دوناهو، مایکل سی ویلیامز، جاشوآ لنرد
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۶ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: بر مبنای اظهارات اهالی سالخوردهی شهر، حادثهی «جادوگر بلر» افسانهای قدیمی دربارهی جادوگرانی است که در سالهای بسیار دور نوجوانان بسیاری را شکنجه کردند و کشتند. حالا سه دانشجوی سینما که برای انجام پروژهشان به عمق جنگل رفتهاند، به علت گم کردن نقشه به سرنوشت شومی دچار میشوند.
«پروژهی جادوگر بلر» به دو دلیل بهیادماندنی است. اول اینکه، یکی از اولین نمونههای فیلمهای ترسناک ساختهشده با ویدیوهای پیداشده است که خود باعث پیدایش یک ژانر جدید شد. دوماً به خاطر کمپین تبلیغاتیاش که به سرعت در فضای مجازی دست به دست و معروف شد، بر سر زبانها افتاد. این کمپین بحثهای زیادی را بر سر این فیلم راه انداخت که یکیشان مطرح شدن افسانهی جادوگر بلر بود، که شایعهی واقعی بودن فیلم را بر سر زبانها انداخت، و حتی پوسترهایی از قهرمانان فیلم که مفقود شدن آنها را اعلام میکرد، در فضای مجازی پخش شد.
این دو اتفاق «پروژهی جادوگر بلر» را تبدیل به جنونی در فرهنگ عامه تبدیل کرد. با این حال، مخاطبانی که در سالهای بعد فیلم را تماشا کردند، طبیعتاً تجربهی کمپین تبلیغاتی معروفش را از سر نگذراندند. و تا آن زمان فیلمهای دیگری در ژانر ویدیوهای پیداشده مثل «فعالیت فراطبیعی» (Paranormal Activity) و «کلاورفیلد» (Cloverfield) هم اکران شده بودند، بنابراین نه فیلم و نه خود ژانر دیگر چیز تازهای برای مخاطبان سینمای وحشت نبود. امروز دیگر کار با دوربین «پروژهی جادوگر بلر» و دیالوگهای بداهه در قیاس با فیلمهای دیگری که در این ژانر ساخته شد، ابتدایی به نظر میآید.
منبع: cbr
می توونی نبینی نمیدونم چرا انهایی که طرفدار سینمای کلاسیک ان میگند سینما ی مدرن مبتذل هست و شما هایی که طرفدار سینمای مدرن هستید فیلم های شاهکار کلاسیک رو زیر سوال میبرید نمی دونم هر دو گروه چه اصراری دارند عقاید و سلیقه شون رو به بقیه تحمیل کنند