۱۰ صحنه بهیادماندنی ورود ضدقهرمان در سریالهای تلویزیونی
پردازش شخصیت ضدقهرمان تلویزیونی فراموشنشدنی و ماندگار که بتواند تماشاگران را برای سالهای سال درگیر کند، کار آسانی نیست. تحقق این امر مستلزم این است که چیزهای زیادی درست و دقیق پیش برود، از انتخاب بازیگر مناسب برای ایفای این نقش گرفته تا برقراری ارتباط دقیق بین نویسندگی و کارگردانی اثر. اما همانطور که همه میدانیم، سکانسهای اول در سینما و تلوزیون بسیار مهماند، بنابراین نحوه معرفی و ورود شخصیت ضدقهرمان میتواند تا حد زیادی نشاندهنده اهمیتی باشد که آن شخصیت در مجموعه دارد.
اگر صحنه ورود شخصیت ضدقهرمان به اندازهی کافی باشکوه و جذاب نباشد، کار سختی برای علاقهمند نگهداشتن مخاطبان خواهید داشت. اما در مقابل اگر این صحنه حساب شده و دقیق باشد، میتوانید از اینکه مخاطبانتان تا سالها هر قسمت سریال را دنبال کنند مطمئن باشید.
صحنههای معرفی ضدقهرمانان زیادی در مجموعههای تلویزیونی ماندگار شدند، اما ده موردی که در ادامه معرفی خواهیم کرد در صدر این لیست قرار دارند و بلافاصله اقتدار، وحشیگری و پیچ و خمهای شخصیتی این کارکترها را نمایان میکنند. از همان لحظهی اول ورود، این شخصیتهای شرور خود را به عنوان ارکان اصلی پیشبرد داستان معرفی کردند و خیلی واضح نشان دادند که قهرمان داستان باید هرکاری که به آن مشغول هست را متوقف کند و به دنبال آنها بیاید.
وقتی شخصیت ضدقهرمان با همچین ورود بینظیری در صفحه نمایش ظاهر میشوند، میتوانید مطمئن باشید که ماجراجویی لذت بخشی را آغاز خواهید کرد.
۱۰. تایوین لنیستر – «بازی تاج و تخت» (Game Of Thrones)
در طول داستان «بازی تاج و تخت»، با شخصیتهای شرور فراموشنشدنی زیادی آشنا شدیم. اما فکر نمیکنم کسی با این موضوع که پادشاه تمام آنها تایوین لنیستر (چارلز دنس) بود مخالفتی داشته باشد. برخلاف بسیاری از ضدقهرمان و شرورهای حاضر در این لیست، تایوین با قتلی وحشیانه یا یک مونولوگ شیطانی معرفی نشد، بلکه این ورود با مکالمهای معمول بین او و پسرش، جیمی (نیکولای کاستر والداو) شکل گرفت.
وقتی جیمی درحال تحقیر ند استارک (شان بین) است، تایوین آرام اما قاطعانه به او گوشزد میکند که حمله به ند اقدامی احمقانه و دور از شان نام لنیستر است. اما نکتهی تاثیرگذار این صحنه این است که در تمام طول این مکالمات تایوین در حال کندن پوست گوزنی است که شکار کرده. تایوین در ادامه قبل از موافقت با اعزام نیمی از نیروهایش برای حمله به ریورران، در دیالوگی به یاد ماندنی جیمی را به چالش میکشد و به او میگوید: «یک شیر خودش را درگیر عقاید یک گوسفند نمیکند». تایوین به وضوح همیشه از برخورد پسرش عصبانی است و اهمیت حفظ یکپارچگی نام لنیسترها را، حتی تا مدتها پس از مرگ همه آنها، به او یادآوری میکند.
چارلز دنس در طول این صحنه پنج دقیقهای هرچیزی که برای یک ورود شکوهمند لازم است دارد. این ورود آنقدر درخشان است که ممکن است تصور کنید مستقیماً از کتاب جورج آرآر مارتین اقتباس شده است، اما لازم است بدانید این سکانس در واقع به طور خاص برای سریال نوشته شده است.
و نکتهی تاثیر گذار آخر: گوزنی که تمام مدت تایوین درحال کندن پوستش بود، یک گوزن واقعی بود.
۹. هوملندر – «پسران» (The Boys)
درست است که شخصیت هوملندر (آنتونی استار) در تبلیغات سریال به عنوان ترکیبی تمسخر آمیز از سوپرمن و کاپیتان آمریکا معرفی شد، اما واقعیت چیز دیگری است. دقیقاً در پایان همان اولین قسمت سریال، زمانی که شهردار بالتیمور تلاش میکند تا از عشق/رئیس هوملندر، معاون شرکت وات اینترنشنال، مدلین استیلور (الیزابت شو) باجگیری کند، ، این شخصیت خود را نشان میدهد.
شهردار و پسرش در هواپیما و در حال پرواز هستند که ناگهان نگاه پسر شهردار به هوملندر میافتد که در کنار هواپیما پرواز میکند. پسر شهردار با لبخند از پدرش میپرسد که آیا این فرد دوست است؟ اما قبل از اینکه شهردار بتواند حتی جواب او را بدهد، هوملندر با اشعهی لیزری که از چشمانش ساطع میشود هواپیما را به دو نیم تبدیل کرده و همه سرنشینان را میکشد. در ادامه این اپیزود در حالی پایان مییابد که ما قتل عام هوملندر را در پسزمینهی تصویر خودش با لبخندی وحشتناک بر روی صورتش که نشان از رضایت دارد، تماشا میکنیم.
این صحنه راهی جهنمی برای پایان دادن به قسمت اول سریال و ورود و معرفی ضدقهرمان بود که تایید کرد که نه، سریال «پسران» یک سریال ابرقهرمانی معمولی نیست.
۸. آرتور میچل – «دکستر» (Dexter)
فصل چهارم سریال «دکستر» اصلاً برای معرفی شرور جدید وحشی و ترسناکش، آرتور میچل با نام مستعار قاتل ترینیتی (جان لیتگو)، به بینندگان وقت تلف نکرد. در همان ابتدای قسمت اول فصل، آرتور در حال حمام کردن نشان داده میشود که به نظر موجودی بیآزار میرسد تا زمانی که زنی وارد حمام میشود. آرتور برهنه به او حمله میکند و مشخص میشود که در واقع آرتور به خانه این زن نفوذ کرده است.
سپس آرتور زن بیهوش را در وان خفه میکند، رگ فمورال او را با چاقو میبرد و آینهای را در مقابل او میگیرد تا بتواند حالات صورت قربانی خود را در حالی که به شدت خونریزی میکند، ببیند. همه چیز در مورد این صحنه دلخراش است، از شیوه آرامی که آرتور زمزمه میکند «این دیگر تمام شده است» تا هیجان ملایمی که به وضوح در صورت آرتور از تماشای مبارزه زن در آخرین لحظات زندگیش دیده میشود.
اگرچه جان لیتگو در طول سالها بارها در نقش شرورهای مختلف بازی کرده است، اما برای مخاطبان جوانتری که او را بیشتر با نقشش در سیتکام کمدی «سومین سنگ بعد از خورشید» (3rd Rock from the Sun) میشناختند، دیدن او در نقش یک شخصیت ضدقهرمان تا این حد فاسد و با چنینی ورود کوبندهای، کاملاً تکان دهنده بود.
۷. باب – «توئین پیکس» (Twin Peaks)
وحشتناکترین لحظه «توئین پیکس» زودتر از حتی شروع سریال اتفاق افتاد، زمانی که در اپیزود آزمایشی سریال آنتاگونیست اصلی آن، موجودی بین بعدی معروف به باب (فرانک سیلوا)، به طور خلاصه معرفی شد. سارا (گریس زابریسکی) پس از به قتل رسیدن دخترش لورا پالمر (شریل لی)، از لحاظ روحی آسیب دیده است و در حالی که هنوز در حال هضم این غم است، بهترین دوست لورا، دونا (لارا فلین بویل) به ملاقات او میرود.
سارا که عزادار است و حال خوشی ندارد، دونا را با دخترش اشتباه و او را محکم در آغوش میگیرد. در همین حین تصویری کوتاه اما وحشتناک از مردی با موهای خاکستری به نام باب از جلوی چشمانش میگذرد که در اتاق خواب لورا پنهان شده است. با این تصویر او دچار حملهی عصبی غیرقابل کنترلی میشود. ما در این لحظه فقط حدود دو ثانیه صورت باب را میبینیم، اما همین دو ثانیه آنقدر غیرمنتظره است و نگاه او آنچنان نافذ است که ترکیبش با فریاد خونریز سارا، تاثیری فوق العاده بر بیننده میگذارد.
درست است که حالا دیگر تصور هر کس دیگری در نقش باب غیرممکن است، اما خوب است بدانید که اولین حضور فرانک سیلوا در مقابل دوربین یک تصادف محض بود. او یکی از مسئولین تدارکات نمایش بود که لینچ کاملا از روی هوی و هوس تصمیم گرفت او را به عنوان استعداد در مقابل دوربین قرار دهد.
۶. نیگن – «مردگان متحرک» (The Walking Dead)
میتوان به جرأت گفت نیگن با بازی درخشان جفری دین مورگان محبوبترین شخصیت شرور سریال مردگان متحرک است. شاید شخصیتهایی مثل فرماندار، بتا و… محبوب باشند، اما میزان محبوبیت میان آنها و نیگن اختلاف فاحشی دارد. شخصیت ضدقهرمان نیگن ورود طوفانی و مخوفی هم دارد؛ بالأخره بعد از کلی مقدمهچینی و بارها اشارهی غیر مستقیم به این شخصیت، در آخرین قسمت فصل ششم سریال به نام «آخرین روز روی زمین» بالأخره نیگن افسانهای رخ نشان میدهد.
در بخش پایانی این قسمت، محبوبترین شخصیتهای سریال، کسانی که بیش از همه دوست داریم، بعد از تقلای بسیار اسیر دست گروه ناجیها شدهاند و هیچ راه فراری برایشان نمانده. دقیقاً جایی که فکر میکنند بدتر از این ممکن نیست، نیگن از تریلرش خارج میشود و خودش را با یک دیالوگ تکخطی درخشان معرفی میکند: «هنوز شلوارهاتون تمیزه؟»
اینجاست که یکی از پراضطرابترین و میخکوبکنندهترین صحنههای سریال آغاز میشود: نیگن، چوب بیسبال معروفش را که سیم خاردار دورش پیچیده و لوسیل صدایش میکند، دستش میگیرد. همان سلاح مخوف و جداناشدنی نیگن. او لوسیل را از این دست به آن دست میدهد، روی آسفالت میکشاند و یک مونولوگ تکرارناشدنی را برای ریک و دوستانش اجرا میکند تا بهشان بفهماند قرار است به شدت از کشتن آدمهای او پشیمان شوند. اما نیگن دنبال کشتن ریک و گروهش نیست. پیشنهاد نیگن به ریک صاحب شدن نصف داراییهایش و کشتن یکی از اعضای گروهش به عنوان مجازات است.
و بعد از آن نیگن با ده بیست سی چهل کردن قربانیاش را انتخاب میکند. هرکسی که بدون اسپویل شدن این قسمت را نگاه کرده باشد، با ترس و لرز دعا کرده شخصیت محبوبش قربانی نیگن نشود، اما در انتها، نیگن قربانیاش را انتخاب میکند و ما بدون آنکه بفهمیم چه کسی را انتخاب کرده، از زاویه دید خود مقتول، شاهد به قتل رسیدنش هستیم. بعداً و در اولین قسمت فصل هفتم، متوجه میشویم که این شخص، آبراهام (مایکل کودلیتز) بوده است.
اما این پایان ماجرا نبود. در حالی که ریک تا سر حد مرگ ترسیده و همهی چهرهها پر از هول و هراس است، نیگن سراغ گلن (استیون یوئن) میرود و او را هم، به وحشیانهترین شکل ممکن، میکشد. و اینجاست که همهی ما تا مغز استخوان از نیگن متنفر میشویم. چون نیگن سراغ قلب مردگان متحرک رفت و آن را با لوسیل له کرد.
۵. بورگ – «پیشتازان فضا: نسل بعدی» (Star Trek: The Next Generation)
هیچ شخصیت شروری در «پیشتازان فضا» به یادماندنیتر از بورگ نیست که به طور رسمی در قسمت دوم فصل دوم وارد سریال شد. دو فصل اول این سریال هم مطمئناً فراز و نشیبهای خود را داشته اما این صحنه قطعا در ذهن هر یک از طرفداران «پیشتازان فضا» کاملا پررنگ نقش بسته است.
در این قسمت، کیو (جان دی لانسی) سفینهی اینترپرایز را هزاران سال نوری در کهکشان پیش میبرد و آنجا سیارهای را میبینند که از تمام عناصر مکانیکی پاک شده است. خیلی زود گزارش میشود که سفینهای در حال نزدیک شدن به آن هاست و وقتی پیکارد (پاتریک استوارت) دستور میدهد تصاویر این سفینه را روی صفحه نمایش دهند و آن را بررسی کنند، ما برای اولین بار مکعب بورگ را میبینیم.
همانطور که دیتا (برنت اسپینر) عنوان میکند این سازه نه شبیه به سفینههای معمولی است و نه هیچ نشانهای از حیات دارد. پیکارد سعی میکند با آن ارتباط برقرار کند اما جوابی دریافت نمیکند. سپس گوینان (ووپی گلدبرگ) که از بومیان این سیاره است برای آنها تعریف میکند که مردمش یک قرن قبل با بورگ روبرو شدهاند و همین جنگ تقریباً آنها را منقرض کرده است.
در همین لحظه، یکی از بورگها به منطقهی مهندسی اینترپرایز و در مقابل جوردی ظاهر میشود تا از همینجا و با همین صحنهی ورود تأیید کند که بورگ موذیترین و ترسناکترین ضدقهرمان فرنچایز «پیشتازان فضا» است.
۴. هانیبال لکتر – «هانیبال» (Hannibal)
زندگی با هانیبال لکتر آنتونی هاپکینز که اتفاقا برنده اسکار هم شد بد نبود، تا وقتی که مادز میکلسن مطلقاً دیوانه همه چیز را تغییر داد. میکلسن در هر یک از سه فصل سریال «هانیبال» نقش لکتر را ایفا کرد ولی اولین صحنهی حضور او به تنهایی باعث از بین رفتن هر گونه شک و تردیدی در مورد مناسب بودن او برای جانشینی هاپکینز شد.
در قسمت اول، مامور ویژه BSU جک کرافورد (لورنس فیشبرن) با دکتر لکتر ملاقات میکند تا از او در یک مورد مشورت بگیرد، همین صحنه و اولین نگاه اجمالی ۳۰ ثانیهای به لکتر، اساساً همه چیزهایی که باید در مورد او بدانیم را به ما میگوید. قبل از اینکه کرافورد ظاهر شود، لکتر در یک صحنه فوقالعاده زیبا در حالی که به تنهایی شام میخورد و در حال گوش دادن به باخ است، به بینندگان معرفی میشود. میکلسن کاملاً ساکت غذا میخورد و جوری به دوربین خیره شده است که ثابت میکند این مرد اساساً برای حضور در این نقش ساخته شده است.
بدون گفتن حتی یک کلمه هانیبال با نگاه هیپنوتیزم کننده و حتی شیوه متظاهرانهی غذا خوردنش تماشاگران را متحیر میکند و به آنها اطمینان میدهد که منتظر چیزی خاص باشند.
۳. فرانک آندروود – «خانه پوشالی» (House Of Cards)
وقتی در اولین صحنه فیلم «خانه پوشالی» فرانک آندروود (کوین اسپیسی)، نماینده دموکرات کنگره، به مخاطبان معرفی شد، مطمئناً آنها فکرش را هم نمیکردند که او به دنبال قدرت مطلق تا کجا پیش خواهد رفت. اما به هرحال همان صحنه آغازین به همه چیزی که او قادر به انجامش است اشاره میکرد.
نمایش با تصویر یکی از سگهای همسایه فرانک شروع میشود که به طور مرگباری در یک تصادف مجروح شده است. هنگامی که محافظ فرانک برای هشدار به همسایهها میرود، فرانک به حیوان در حال مرگ نزدیک میشود و شروع به صحبت در مورد درد میکند و در حالی که دیوار چهارم را شکسته و مستقیماً به بیننده خیره شده است اعلام میکند که «حوصله چیزهای بیهوده را ندارد».
بعد از آن هم فرانک سگ را میکشد و توضیح میدهد که خود را قادر به انجام «کار دردناک اما ضروری» میداند. همین جمله که در عین اینکه عملگرایی سرد فرانک را تأیید میکند، در نهایت نشانهای از قتلهایی است که بعداً در ادامهی سریال علیه مردم انجام خواهد داد. در صحنه بعدی هم فرانک آزادانه به تماشاگران اعتراف میکند که از واکر، رئیس جمهور منتخب (میشل گیل)، خوشش نمیآید اما به امید به دست آوردن عنوان وزیر امور خارجه، روابطش را با او خوب نشان میدهد. همهی اینها چیدمانی بسیار عالی برای نشان دادن مختصر همه چیزهایی است که فرانک در طول سریال به تفصیل از خود نشان میدهد.
۲. گاس فرینگ – «بریکینگ بد» (Breaking Bad)
درست است که گاس فرینگ (جانکارلو اسپوزیتو) بزرگترین ضدقهرمان «برکینگ بد» نبود اما مطمئناً آنتاگونیست مورد علاقه طرفداران این سریال است، واقعیتی که اساساً در اولین لحظهای که با او ملاقات کردیم و همان صحنهی ورود ثابت شد. گاس اولین بار در قسمت آخر فصل دوم حضور مییابد، والت (برایان کرانستون) در این قسمت به دنبال خریدار برای موادی است که تولید کرده و برای ملاقات با این خریداران به شعبهای از رستورانهای زنجیرهای لوس پولوس هرمانوس میرود.
وقتی تایم کاری رستوران تمام میشود، والت متوجه میشود که مدیر رستوران، گاس، میخواهد با او صحبت کند و از او میخواهد که پنج دقیقه همراه او بنشیند. والت از گاس میپرسد که چرا روز قبل طبق برنامه با او ملاقات نکرده است، اما گاس که چهره بیاحساس بینقصی دارد، دست خود را رو نمیکند و ادعا میکند که نمیداند والت در مورد چه چیزی صحبت میکند.
والت به تلاش خود ادامه میدهد تا گاس را متقاعد کند که ارزش وارد شدن به تجارت با او را دارد. در این لحظه رفتار دوستانه گاس ناگهان از بین میرود و او خود واقعیاش را نشان میدهد، والت را به خاطر داشتن رابطه تجاری با جسی (آرون پل) مورد انتقاد قرار میدهد و سپس گفتگو را بدون تایید معامله پایان میدهد.
در اینجا خبری از شرارت بزرگ یا بازیگری فوقالعاده نیست، فقط مردی را میبینیم که برای مدت کوتاهی صورتک ساختگیاش را برمیدارد تا نشان دهد که واقعاً چه کسی زیر آن است. اما همین صحنه به طرز فوقالعادهای توسط جیانکارلو اسپوزیتو به تصویر کشیده شده است.
۱. ویک مکی – «شیلد» (The Shield)
وقتی تماشاگران به تماشای قسمت آزمایشی «شیلد» نشستند، انتظار یک نمایش پلیسی طنز را داشتند که در آن کارآگاه ویک مکی (مایکل چیکلیس) و تیم او فروشندگان بزرگ و بد مواد مخدر و گانگسترها را نابود کنند. اما در پایان همان قسمت اول، برای هیچکدام از تماشاگران شکی باقی نماند که مکی در واقع شرور اصلی این سریال خواهد بود.
با وجود این که راوی کاملاً واضح بیان میکند که مکی پلیسی قانونشکن با روشهای بسیار مشکوک و بسیار خشن است، در پایان اپیزود او از مرزی عبور کرد که هرگز نمیتوان از آن عبور کرد و باز هم به عنوان قهرمان داستان شناخته شد. با همین صحنه ورود مکی از قهرمان، به ضدقهرمان تبدیل شد.
در این قسمت دیدیم که مکی و تیماش به دلیل فساد تحت بازجویی قرار دارند و یکی از اعضای تیم، کارآگاه تری کرولی (رید دایموند)، مخفیانه مشغول جمعآوری شواهد در مورد اعمال غیرقانونی آنها بوده است. اما در پایان همان قسمت، در میانه عملیات کشف مواد مخدر، مکی ناگهان به سمت کراولی برمیگردد، به صورت او شلیک میکند و او را میکشد. این یکی از تکان دهندهترین لحظات در تاریخ تلویزیون است و از همان ابتدا به مخاطبان اطمینان داد که قرار نیست فقط یک سریال پلیسی معمول دیگر را تماشا کنند.
منبع: WhatCulture