۱۰ کارگردان برجسته که سبکشان غیر قابل تقلید است

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۱ دقیقه
بهترین کارگردان‌ها

برخی از کارگردان‌های تاریخ سینما دارای سبکی منحصربه‌فرد و ویژه‌اند؛ سبکی که تقلید آن ممکن نیست و می‌توان ادعا کرد به امضای یک کارگردان تبدیل شده است.

ژان لوک گدار که اتفاقا در لیست کارگردان‌های صاحب‌سبک تاریخ سینما جایگاه خاصی دارد در توضیح سبک گفته است: «برای من سبک پوسته‌ی بیرونی محتوا است و محتوا وجه درونی سبک، درست همچون بیرون و درون بدن انسان، هر دو با هم حرکت می‌کنند و نمی‌توان از هم جدا در نظرشان گرفت.»

در واقع سبک قالبی است که ایده را از طریق آن به هنر تبدیل می‌کنیم. می‌توان سبک را به بوم‌های نقاشی متفاوتی تشبیه کرد که هنرمند تأثرات احساسی‌اش را به روی آن ترسیم می‌کند.

در زندگی روزمره هم سبک همان چیزی است که ما را از دیگران متمایز می‌کند؛ آنچه لزوما برایمان حکم مرگ و زندگی ندارد اما به آن نیاز داریم تا هویتمان را بیان کنیم. در زندگی یک سینماگر، سبک نقش بسیار مهم‌تری بازی می‌کند؛ نوعی امضا، یک زبان بصری شخصی، شیوه بیرونی‌کردن درکی که فیلم‌ساز از جهان دارد.

وقتی بحث هنر هفتم پیش کشیده می‌شود، سبک را نتیجه عناصر مختلفی می‌دانیم. یک فیلم‌ساز مؤلف، شالوده بصری کارش را بر پالت‌های رنگی مشخص، حرکات دوربین، موسیقی، طراحی لباس، شخصیت‌ها و سایر وسایل بیانی گوناگون موجود در صحنه استوار می‌کند. در این مقاله قصد داریم با نگاهی به تعدادی از بهترین فیلم‌سازان تاریخ سینما به ۱۰ کارگردان بپردازیم که سبک‌شان متمایز، درخشان و بسیار تأثیرگذار بوده و در عین حال که غیرقابل تقلیدبودن و منحصربه‌فردبودن را هم حفظ کرده‌اند.

۱۰. جیم جارموش

جیم جارموش

هیچ فیلم‌ساز دیگری همچون جیم جارموش شخصیت‌های معمولی و جادوی زندگی روزمره را به شیوه‌ای چنین ساده و سحرانگیز نمایش نداده است. جارموش که از چهره‌های برجسته سینمای مستقل معاصر آمریکا است سبک خود را از همان اولین فیلم‌هایش همچون «عجیب‌تر از بهشت» (Stranger Than Paradise) ساخته سال ۱۹۸۴ به رخ مخاطبان کشید و از آن زمان تا کنون سبک ویژه‌اش ثابت و خلاقانه باقی مانده است.

آثار جارموش تا حد زیادی بر شخصیت‌ها متکی است در حالی که کمتر به روایت می‌پردازد. اغلب فیلم‌های او وجوه متناقض امورات عادی زندگی روزمره را برجسته می‌کنند. داستان‌های آثار جارموش و قهرمان‌های او به ظاهر نوعی پرسه‌زنی بی‌هدف زمانی و مکانی دارند. اما پشت همه پیچ‌وخم‌های هذیانی فیلم‌های او نوعی دغدغه عمیق انسانی حضور دارد که بافتاری ملموس و معنی‌دار را به آثارش می‌بخشند.

جارموش همواره از بعضی تکنیک‌های مشخص استفاده می‌کند؛ برای مثال برداشت‌های بلند با ریتم کند و دوربین کم‌تحرک نمونه‌ای از این تکنیک‌ها است که در ترکیب با دیالوگ‌های مینیمالیستی و استفاده نسبتا زیاد از موسیقی به سبکی خاص، آشنا و نوستالژیک منجر می‌شود. در کنار این‌ها می‌توان به قاب‌هایی اشاره کرد که شخصیت‌های فیلم‌های جارموش و ماجراهایشان را در آن نظاره می‌کنیم؛ قاب‌هایی با رنگ‌های درخشان یا همراه با استفاده از تضادهای رنگی مشهود سیاه و سفید.

۹. سرگئی پاراجانف

سرگئی پاراجانف

آثار این کارگردان گرجستانی-ارمنی در بخش عمده دوران فعالیت حرفه‌ای‌ او برای مخاطبان غربی مبهم بود. پاراجانف که تحت تأثیر تارکوفسکی، آیزنشتاین و پازولینی بود سبک شاعرانه خاص و شخصی بصری‌اش را بنیان گذاشت که با تمام آثار شاعرانه سینمایی دیگر متفاوت بود.

از مهم‌ترین آثار پاراجانف که شیوه فیلم‌سازی او را به تمامی نمایان ساخت «سایه‌های نیاکان فراموش‌شده» (Shadows of Forgotten Ancestors) بود. فیلمی تکان‌دهنده، تاریک و مؤثر که از رئالیسم سوسیالیستی آن دوران جماهیر شوروی فاصله داشت و عناصر نوعی هنر سورئالیستی را در خود نشان می‌داد. این کارگردان در سال‌های بعد با «رنگ انار»‌ (The Color of Pomegranates) قدم ماندگار دیگری در راستای همین سبک برداشت.

پاراجانف در طول دوران فعالیتش با حال و هوای معنوی و احساسی ویژه‌ای که داشت تعدادی از خیره‌کننده‌ترین و شاعرانه‌ترین آثار هنر هفتم را جلوی دوربین برد. همه وسایل بیانی در اختیار این کارگردان از حرکات دوربین و قاب‌بندی تا ترکیب رنگ و صدا به هدف ترسیم وضعیت‌های ذهنی به کار گرفته می‌شدند و برای بنا نهادن عناصر یک سینمای معمول و به‌ظاهر طبیعی استفاده  نمی‌شدند. در واقع داستان‌های فیلم‌های سرگئی پاراجانف هم زنجیره‌ای از رویدادها نبودند بلکه آنچه این قصه‌ها را به هم مرتب می‌ساخت خطوطی احساسی بودند که همچون نخ تسبیح به آثار او انسجام می‌بخشیدند.

۸. وونگ کار وای

وونگ کار وای

نوایی رمانتیک و ناله‌ای خاموش درباره عشقی بی‌سرانجام و ناکام از سطحی‌ترین تا عمیق‌ترین لایه‌های جهان سینمایی وونگ کار وای را فرا گرفته است.

داستان‌های این کارگردان مشهور هنگ کنگی همیشه تاریک است؛ داستان‌هایی پیچیده در عین سادگی و خاموش در عین آهنگین‌بودن که درباره شخصیت‌هایی تنها و آزرده‌خاطر روایت می‌شوند.

علاوه بر همه این‌ها سبک وونگ کار وای را باید نوعی سبک اروپایی در سینمای آسیا دانست، سبکی با نورپردازی‌های کم‌نور، تم‌های موسیقی تکرارشونده و به شکل کلی‎‌تر با فضایی خیال‎‌پردازانه.

آثار این کارگردان پر است از لحظات زیبای بصری و احساسی که تا ابد در حافظه مخاطبان باقی می‌مانند. گرچه وونگ کار وای به شکل قابل توجهی ظرف سال‌های گذشته سبک خود را کامل‌تر کرده اما اگر بخواهیم با نگاهی به بافت و ویژگی‌های تکنیکی او یک فیلم معرفی کنیم که نماینده آثارش باشد احتمالا باید سراغ «چانگ‌کینگ اکسپرس» (Chungking Express) برویم؛ با این حال فیلم بسیار مشهور این هنرمند آسیایی یعنی «در حال‌وهوای عشق» (In the Mood for Love) هم از آن دست آثاری است که به هیچ وجه نمی‌شود از قلم انداخت.

۷. لوکرسیا مارتل

لوکرسیا مارتل

در سال‌های اخیر تعداد کارگردان‌های زن صاحب‌ نام بسیار محدود و پیداکردن چنین هنرمندانی دشوار بوده است. اما پیداکردن کارگردان زنی که بتواند با فراغ بال سبک منحصربه‌فرد خود را پیش ببرد و از نظر خلاقیت‌ هنری تحت کنترل و محدودیت قرار نگیرد از این هم دشوارتر است.

با این وجود لوکرسیا مارتل کارگردان آرژانتینی با وجود آثار نسبتا کم‌تعداد کارنامه هنری‌اش موفق شده همچون یک فیلم‌ساز مؤلف صاحب سبک ظاهر شود و از نگاه برخی کارشناسان و اهالی سینما از جمله تحسین‌برانگیزترین آثار سال‌های اخیر سینمای هنری را کارگردانی کرده است.

گرچه مارتل از سال ۲۰۰۱ تا کنون تنها ۴ فیلم بلند کارگردانی کرده است اما در هر کدام از این آثار تسلط سینمایی فوق‌العاده‌ای از خود نشان داده. در آثار این کارگردان آرژانتینی عموما به مطرح‌شدن مضامین مهم سیاسی و اجتماعی برمی‌خوریم گرچه این مضامین نه به شکل مستقیم بلکه به شکلی پیچیده‌تر از معمول رخ می‌نمایند؛ مضامینی در رابطه با مردسالاری، استعمار، نژادپرستی و قدرت‌طلبی.

جهانی که مارتل تصویر می‌کند همچون رویایی است که بیماری تب‌دار دیده باشد؛ صداهایی از سرچشمه‌های نامعلوم، تصاویری مشوش‌کننده در ترکیب با چشمه‌هایی از سوررئالیسم شما را ناگهان در اثر غوطه‌ور می‌کند تا به تدریج متوجه شوید دقیقا چه در حال رخ دادن است. نکته جالب توجه درباره مارتل این است که پختگی سبکش از اولین فیلم بلندی که کارگردانی کرد بسیار مشهود بود. زمانی که او در سال ۲۰۰۱ «مرداب» (The Swamp) را اکران کرد بسیاری از منتقدین معتقد بودند با بهترین اثر سینمای آمریکای لاتین در یک دهه گذشته مواجه شده‌اند.

۶. گاسپر نوئه

گاسپر نوئه

گاسپر نوئه در سال‌های اخیر بدون شک یکی از پر سر و صداترین کارگردان‌های سینمای فرانسه به حساب می‌آمده. او از جمله مشهورترین چهره‌های موج «نهایت‌گرایی نوین فرانسه» (New French Extremity‎) است. البته نوئه نه تنها بابت افراطی‌گری‌های خاص درون آثارش بلکه به دلیل سبک خاصش چنین جلب توجه کرده است.

اصل شهرت نوئه مدیون فیلم سینمایی «برگشت‌ناپذیر» (Irreversible) است. فیلمی که مخاطبانش را به دو دسته تقسیم کرد. کسانی که آن را یک اثر بدیع و نو در نظر می‌گرفتند و کسانی که آن را به دلیل صحنه‌های زننده و خشن مورد انتقادهای تندی قرار دادند؛ حتی گفته می‌شود در میانه پخش فیلم پیش آمده که تعدادی از تماشاگران سالن را به دلیل حالت تهوع ترک کنند. حالتی که به دلیل ویژگی‌های خاص فیلم که توسط گاسپار نوئه به شکلی عمدی درون فیلم گنجانده شده بوده ایجاد شده است.

آثار نوئه علاوه بر خشونت و صحنه‌های بعضا دل‌بهم‌زن، همواره نوعی ابهام اخلاقی خاص را بازتاب می‌دهد. هستند منتقدانی که می‌گویند پشت خشونت حیوانی و جسمانیت تندِ قهرمان‌ها و ضدقهرمان‌های آثار نوئه، نوعی جستجو برای عشق و همدردی به چشم می‌خورد.

هنگامی که یکی از آثار نوئه را ببینید هرگز از تأثیر عجیب روانی‌ آن خلاص نمی‌شوید. در سبک نوئه بیشترین تلاش برای ارائه بدون واسطه، خام و البته آزاردهنده مشاهدات به چشم می‌خورد و البته انتقادات سیاسی نوئه که در بستر و پس‌زمینه آثارش قرار دارند ماجرا را حتی دردناک‌تر و پیچیده‌تر هم می‌کند.

از نظر معیارهای زیبایی‌شناختی سبک گاسپر نوئه در خدمت تقویت اثر خیال‌انگیز اخلاقی و احساسی فیلم‌هایش است؛ آن هم به شکلی مستقیم و بسیار تند و تیز. روایت‌های نامعمول، حرکات چرخشی دوربین و سرعتی هذیانی از جمله شیوه‌هایی است که موقعیت پرهرج و مرج ذهنی و بهم‌ریختگی‌های اجتماعی مد نظر گاسپر نوئه را نمایش می‌دهد.

۵. امیر کوستوریتسا

امیر کوستوریتسا

سینمای امیر کوستوریتسا پرشور و پرسروصدا است و در عین حال ساده و عمیق. شخصیت‌هایی که کوستوریتسا می‌آفریند ملموس‌اند و مخاطب به راحتی داستان زندگی و کیفیت زیست‌شان را درک می‌کند.

بخش عمده کارنامه فیلم‌سازی کوستوریتسا به مردم ساده بالکان تعلق دارد. آثار او سنت این مردمان، دردهایشان و اجزای زیست روزمره‌شان را نشان می‌دهد و از این طریق به چیزی فراتر و انسانی‌تر می‌رسد.

سبک خاص فیلم‌ساز صربستانی برگرفته از ترکیب انواع هنرها است؛ نقاشی، مجسمه‌سازی و ادبیات با تخیل شخص او ترکیب شده و جهان سینمایی‌اش را می‌آفریند. برای مثال ممکن است در فیلم‌نامه یک فیلم کوستوریتسا ویژگی‌های آثار هنرمندان بزرگی چون رنه ماگریت، لوئیس بونوئل، ژوزه ساراماگو و ریونوسوکه آکوتاگاوا را مشاهده کنیم؛ این ترکیب در کنار فضای پرشور و طنز طعنه‌آمیز خاص آثار او فیلم‌های این کارگردان را در اروپای شرقی به آثاری برجسته و متمایز تبدیل کرده‌اند.

۴. پدرو آلمودوار

پدرو آلمودوار

وقتی حرف از سبک و ویژگی‌های خاص یک کارگردان به میان می‌آید نمی‌شود قید پدرو آلمودوار کارگردان برجسته اسپانیایی را زد.

در واقع آلمادوار چنان صاحب سبک ویژه خود است که غیرممکن به نظر می‌رسد یکی از فیلم‌های او را ببینید و متوجه نشوید چه کسی اثر را کارگردانی کرده است. لباس‌ها، رنگ‌های گرم، نوعی حال و هوای خاص تئاتری همه و همه یادآور فیلم‌های این هنرمند اسپانیایی‌اند.

آلمودوار که احتمالا مشهورترین کارگردان سینمای مدرن اسپانیا است در قدم‌های اول کارنامه حرفه‌ای‌اش مناقشه‌های زیادی به پا کرد چرا که با موضوعات بسیار ملتهبی سر و کار داشت و در عین حال نسبت به آن‌ها رویکرد تند و بی‌پروایی هم برگزید.

ساده نیست که یک فیلم‌ساز بتواند آثار سرگرم‌کننده و در عین حال عمیق بسازد؛ ساده نیست که بتوان در عین اینکه به مسائل روزمره اشاره می‌کنیم دست روی پیچیده‌ترین و آسیب‌زاترین وجوه زندگی انسانی‌مان بگذاریم؛ آلمودوار نشان داده همه این توانمندی‌ها را دارد.

در کنار همه این‌ها، باید اشاره کنیم که آثار این فیلم‌ساز اسپانیایی همواره با جنبه‌هایی کنایه‌آمیز همراه بوده و با هوشمندی نقدهای تند و تیز اجتماعی‌اش را هم طی سال‌ها فعالیت در معرض دید مخاطبان قرار داده است. این ترکیب از عوامل گوناگون به سبک خاصی منجر شده که فقط می‌توان در پدرو آلمودوار سراغش را گرفت.

۳. اورسن ولز

اورسن ولز

ولز یکی از درخشان‌ترین نام‌های تاریخ سینما و قطعا یکی از پرنفوذترین مؤلفان در زمینه استفاده از زبان سینمایی منحصربه‌فرد و فرم است.

ولز تعدادی از مهم‌ترین آثار تاریخ سینما را کارگردانی کرده است. در این میان «همشهری کین» (Citizen Kane) از جمله آثاری است که در هر سطح و از هر نظر ماندگار است و در تاریخ سینما مجموعه وسیعی از تحلیل‌های فرمی و محتوایی گوناگون را به خود اختصاص داده است؛ همه این‌ها در حالی است که سایر آثار ولز هم از نظر تکنیکی نسبت به همشهری کین چیزی کم ندارند.

استفاده از نور، حرکات دوربین، قاب‌بندی و بویژه عمق میدان در آثار ولز و به شکل خاص همشهری کین به‌شدت جلب توجه کرد. در واقع باید تأکید کرد که هیچ عنصری به شکل اتفاقی جلوی دوربین ولز قرار نگرفته و محاسبات دقیقی در تمام زمینه‌ها میزانسن آثار او را تشکیل می‌دهند.

در فیلم‌های اورسن ولز عموما با روایت غیرخطی، استفاده از سایه‌روشن در نورپردازی‌ها، استفاده از زوایای غیرمتعارف دوربین و بهره‌گیری از تکنیک‌های صوتی که از دوره فعالیت‌های او در رادیو الهام‌گرفته‌شده بود مواجه می‌شویم. نماهای دارای عمق میدان زیاد و برداشت‌های بلند از جمله سایر ویژگی‌های سبک ولز بود.

در یک نگاه کلی این کارگردان برجسته آمریکایی در دوره خود چهره‌ای انقلابی بود و ثمره آثارش تحسینی ماندگار را در پی داشت.

۲. لوئیس بونوئل

لوئیس بونوئل

سینما برای بسیاری از مخاطبان امکان رویاپردازی را فراهم می‌کند. شاید بونوئل در میان آن دست از فیلم‌سازان قرار داشته باشد که مرزهای این رویاپردازی را تا بیشترین حد ممکن گسترش داده است.

بونوئل کارنامه کاری متنوعی دارد؛ او از جنبش سوررئالیستی به سوی شکلی از پست‌مدرنیسم حرکت کرد و در این حین همواره سبک تجربه‌گرای شخصی خود را حفظ کرد.

مسائل مرتبط با مذهب، جنسیت و طبقات اجتماعی از جمله تم‌های اساسی آثار این فیلم‌ساز اسپانیایی است که همواره به نوعی به آن‌ها بازمی‌گردد و در تاروپود آثارش نهفته است.

سبک بونوئل به دلیل استفاده ویژه از میزانسن خودنمایی کرده است. چیدمان صحنه‌های فیلم‌های او از جمله عناصر کلیدی تکرارشونده آثارش است. طراحی خاص صحنه و اتکا بر عناصر سوررئالیستی در فیلم‌های بونوئل تأثیر مهمی دارند؛ به‌ویژه آنکه طراحی صحنه در کنار نوع فیلم‌برداری ترکیبی ایجاد می‌کنند که از نظر بصری مخاطبان فیلم‌های او را عمیقا تحت تأثیر قرار می‌دهند. صحنه‌پردازی‌های بونوئل عموما خلوت و از نظر کارکردی مؤثرند به این شکل که با حذف جزئیات صحنه، تمرکز مخاطب بر عناصری جلب می‌شود که در تعریف شخصیت‌ها نقشی مرکزی دارند.

۱.  ژان-لوک گدار

ژان-لوک گدار

نام گدار مترادف است با موج نوی سینمای فرانسه. او فیلم‌سازی بود که جامپ‌کات را به سینما آورد. شاید به سختی بتوان فیلم‌سازی پیدا کرد که به اندازه گدار صاحب سبک و نوآور بوده باشد.

گدار در زمینه سبک صحنه‌پردازی و روایت از جمله فیلم‌سازان بسیار مؤثر معاصر است. عمده فعالیت‌های مهم گدار در راستای تلاش برای آفرینش زبانی نو برای سینما بوده. او به شکل مداوم تلاش کرده تا با رنگ‌ها و اشکال دست به آزمایش بزند.

نشانه‌شناسی آثار گدار درون نوعی زیبایی‌شناسی مینی‌مالیستی ویژه خاص خود معنا پیدا می‌کند. در یک نگاه کلی خیلی سریع می‌توان آثار گدار را تشخیص داد. استفاده بسیار نوآورانه و انقلابی از تکنیک‌های جدید به‌ویژه در زمینه تدوین، صدا، رنگ و نورپردازی از جمله این ویژگی‌ها در نظر گرفته می‌شوند.

در آثار گدار شکل روایت دستخوش تغییرات گوناگون می‌شود و با یک اثر کلاسیک با روایت خطی تفاوت‌های جدی وجود دارد. همچنین از شیوه‌هایی برای فاصله‌گذاری استفاده می‌شود؛ شیوه‌هایی که از طریق آن گدار تلاش می‌کند روش متعارف فیلم‌سازی که تلاش برای ادغام تماشاگر درون تصویر سینمایی  و به نوعی غوطه‌ورسازی او بود را از بین ببرد و بر این واقعیت تأکید کند که آنچه می‌بینید دقیقا یک فیلم است.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X