۱۰ فیلم که کارنامهی فیلمسازان بزرگشان را احیا کردند
این فهرستی از ۱۰ کارگردان بزرگ و ۱۰ فیلم بزرگ است. ویژگی آنها اینجاست که این فیلمها بعد از یک شکست توسط فیلمسازانشان ساخته شدهاند و به عبارتی باعث احیای کارنامهی فیلمسازی آنها شدهاند.
حتی بزرگترین فیلمسازان هم به احتمال زیاد به تدریج زمانی سقوط میکنند. فیلمی میسازند که در گیشه شکست میخورد یا منتقدان از آن بدشان میآید یا در بدترین حالت هر دوی این اتفاقها همزمان رخ میدهد. با این وجود اسطورهها و فیلمسازان بزرگ راهی پیدا میکنند تا آن شکست اتفاقی یا زنجیرهی فیلمهای ناامیدکنندهشان را جبران کنند و دوباره یک فیلم بزرگ بسازند. بعضی از آنها دوباره سراغ ژانرها و سوژههایی میروند که برای اولینبار آنها را به شهرت رساند و برخی دیگر تصمیم به ماجراجویی در یک قلمروی کاملا تازه میگیرند. بعضیها صدایشان را از طریق فیلمهای جریان اصلی به گوش منتقدان و مخاطبان میرسانند و برخی دیگر سراغ چیزهای عجیب و غریبی میروند که تا به حال نرفته بودند.
اما هیچ بازگشتی آنقدر کامل نیست که فیلمسازان و طرفداران پروپاقرصشان انتظارش را میکشیدند. اعتبار بهخصوص در هالیوود سیال و در جریان است و از فاکتورهای متعددی تغذیه میشود که ساختن فیلم خوب فقط یکی از آنهاست. اما این ۱۰ فیلمی که معرفی میکنیم آثاری هستند که کارگردانانشان را از جهان مرگ، جایی که ممکن بود فراموش شوند دوباره روی پردهی بزرگ سینما برگرداندند.
۱. پارک ژوراسیک (Jurassic Park)
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- بازیگران: سام نیل، لارا درن
- امتیاز متاکریتیک: ۶۸ از ۱۰۰
- محصول ۱۹۹۳
اولین فیلم فاجعهای که استیون اسپیلبرگ ساخت «۱۹۴۱» نام داشت که محصول ۱۹۷۹ بود. فیلم با امتیاز ۳۴ از ۱۰۰ در متاکریتیک بدترین امتیاز را میان فیلمهای اسپیلبرگ دارد. اکشن کمدی دربارهی جنگ جهانی دوم بود که خیلی هم بیمزه از کار درآمد و بازی همهی ستارههایش را هم تلف کرد. از آنجایی که دو فیلم قبلترش یعنی «آروارهها» و «برخورد نزدیک از نوع سوم» موفقیتآمیز بودند هالیوود به او اجازه داد شانسش را دوباره امتحان کند. او «مهاجمان صندوقچه گمشده» و «ای.تی» را ساخت. اگر چه در دههی هشتاد جایگاه اسپیلبرگ بهعنوان پادشاه صنعت سینما تثبیت شد که البته بیشتر بهعنوان تهیهکنندهی آثار بزرگ مطرح بود تا کارگردان، فیلمهای خودش فراز و نشیبهای زیادی داشتند.
وقتی «هوک» در سال ۱۹۹۰ اکران شد مردم و منتقدان از پیتر پنی که بزرگ شده بود و نقشش را رابین ویلیامز بازی میکرد روی برگرداندند ولی سه سال بعد اسپیلبرگ با «ژوراسیک پارک» آمد که نسل جدید را با مدل فیلمسازی اسپیلبرگ آشنا کرد. فیلم جلوههای ویژهی حیرتانگیزی داشت که واقعا به نظر میرسید دایناسورها را زنده کرده است. فیلم در زمان خودش تبدیل به پرفروشترین اثر جهان شد.
۲. مریخی (The Martian)
- کارگردان: ریدلی اسکات
- بازیگران: مت دیمون، جسیکا چستین
- امتیاز متاکریتیک: ۸۰ از ۱۰۰
- محصول ۲۰۱۵
فیلمهای بزرگ ریدلی اسکات آنقدر جایگاه رفیعی دارند که او را مجاز میکنند هر چند وقت یکبار دست به ماجراجوییهای بیرمق بزند. حتی فیلمی که تبدیل به یک شمایل شد یعنی «بلید رانر» در گیشه نتوانست چندان راضیکننده از کار دربیاید اما اعتباری که برای اسکات به همراه آورد کافی بود که سراغ پروژهی بعدی برود. بعدتر ساخت فیلمهایی مثل «تلما و لوئیز» (۱۹۹۱) و «گلادیاتور» (۲۰۰۰) اعتبارش را بیشتر کرد.
بعد از «گلادیاتور» تلاشهای او در قرن بیست و یکم برای ساختن فیلمهای «گنگستر آمریکایی» (۲۰۰۷) و «یک مشت دروغ» (۲۰۰۸) در نهایت فقط منجر به آثار آبرومندی شد. بازگشت او به فرنچایز «بیگانه» با فیلم «پرومتئوس» (۲۰۱۲) گرچه به لحاظ فروش جهان را تکان داد اما کمتر کسی آن را دوست داشت و منتقدان هم تحویلش نگرفتند. فیلمهای بعد از آن یعنی «مشاور» و «اکسدوس» هم کار را بدتر کردند. بالاخره سال ۲۰۱۵ او با گرانترین فیلم کارنامهاش یعنی «مریخی» آمد. مت دیمون فضانورد باهوشی بود که تنها در سیارهی مریخ گیر میافتد و فقط با کمک نبوغ خودش است که آنقدر زنده میماند تا با کمک ناسا به زمین برگردد. ریدلی هر چند برداشت سردی از داستان داشت اما به قدر کافی شوخطبعی در آن گذاشت و میزانسنهایش را با وسواس طراحی کرد.
۳. اولین اصلاح شده (First Reformed)
- کارگردان: پل شریدر
- بازیگران: ایتان هاوک، آماندا سیفرید
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
- محصول ۲۰۱۷
پل شریدر همیشه چیزی بیش از فیلمنامهنویس «راننده تاکسی» و «گاو خشمگین» بوده است. در چهل سال گذشته او فیلمهای هوشمندانهای کارگردانی کرده که جزء جسورانهترین کارهایی هستند که هر فیلمساز آمریکایی دیگری در این چهل سال انجام داده است. اما «جسورانه» چیزی نبود که دلارهای استودیوها را جذب کند. مهم نبود چهقدر احترام و ستایش به همراه داشتند.
شریدر اما پرکار باقی ماند و فیلم ساخت اما در طول یک دههی گذشته تأمین مالی فیلمهایش کار سختتری شد و مخاطبان سینماتکها اشتیاقشان را برای لحن مبهم او از دست دادند و دنبال داستانهایی بودند که واضحتر معصومیت و قساوت را نشان بدهند.
شریدر سال ۲۰۱۶ فیلم «سگ، سگ را میخورد» را ساخت که خشونت بیپردهی آن و بازی نیکلاس کیج همانقدر که بعضیها را جلب کرد دیگران را پس زد. «اولین اصلاح شده» داستان کشیشی بود که با ایمانش سر جنگ داشت. یک اثر مستقل که در فهرست ده فیلم برتر سال خیلی از منتقدان جا خوش کرد. این تولدی دوباره نه فقط در فرم که در انرژی بود و فیلمهای اول فیلمساز جوان خشمگین را به یاد میآورد.
۴. حشره (Bug)
- کارگردان: ویلیام فردکین
- بازیگران: اشلی جاد، مایکل شانون
- امتیاز متاکریتیک: ۶۲ از ۱۰۰
- محصول ۲۰۰۶
کارنامهی ویلیام فردکین اولینبار وقتی با شکست روبهرو شد که سال ۱۹۷۷ فیلم «جادوگر» را ساخت. فیلمی که حالا بهعنوان یک اثر کلاسیک از آن نام برده میشود. فیلم یک جور اقتباس از تریلر کلاسیک فرانسوی «مزد ترس» بود. از بدشانسی فیلم تقریبا همزمان با «جنگ ستارگان» اکران شد و طبعا در گیشه شکست خورد. ویلیام فردکین مرد پشت «ارتباط فرانسوی» و «جنگیر» اما فرصتهای دیگری برای فیلمسازی پیدا کرد. سال ۱۹۸۰ فیلم «گشتزنی» را با بازی آل پاچینو ساخت که فقط اعتبارش را بیشتر زیر سوال برد. سال ۱۹۸۶ با فیلم «زندگی و مرگ در لسآنجلس» رنسانس مختصری داشت که زود از یاد رفت.
فیلم «حشره» از ناکجاآباد سر و کلهاش پیدا شد. یک اقتباس با بودجهی کم از روی نمایشنامهای نوشتهی تریسی لتس که انرژی بیرحمانه و کراهت فیلمهای دههی هفتاد فردکین را به خاطر میآورد. او بعدتر با فیلم «جوی قاتل» (۲۰۱۱) یک اقتباس دیگر از نمایشنامهی لتس نشان داد که بازگشتش تصادفی نبوده است.
۵. پیش از آن که شیطان بداند مردهای (Before the Devil Knows You’re Dead)
- کارگردان: سیدنی لومت
- بازیگران: ایتان هاوک، فیلیپ سیمور هافمن
- امتیاز متاکریتیک: ۸۴ از ۱۰۰
- محصول ۲۰۰۷
در اواخر دههی هفتاد میراث سیدنی لومت آنقدر جایگاهش امن بود که حتی فاجعهای مثل «جادوگر» (۱۹۷۸) هم نمیتوانست آن را نابود کند. او برای پنجاه سال مداوم در سینما کار کرد. هیچ ژانری محدودش نمیکرد. از «۱۲ مرد خشمگین» (۱۹۵۷) تا «سرپیکو» (۱۹۷۳) و از «بعدازظهر سگی» (۱۹۷۵) تا «شبکه» (۱۹۷۶) و فیلمهای دیگری که در کارنامهاش میدرخشند.
در دههی نود اما سرگردان شد و فیلمهای ناموفقی مثل «مرا گناهکار بدان» ساخت. همین فیلمهای ناموفق باعث شد که ساخته شدن فیلم «پیش از آن که شیطان بداند مردهای» تبدیل به یکی از داستانهای شگفتانگیز کارنامهی لومت شود. فیلمنامهی فوقالعادهی کلی ماسترسان دربارهی دو برادر نامرد با بازی ایتان هاوک و فیلیپ سیمور هافمن است که نقشهی دزدی از جواهرفروشی پدر و مادرشان را میکشند. لومت یک بازی زمانی پیچیده در فیلم به راه میاندازد. فیلم پر از فلاشبک و فلاشفوروارد است و بدون این که خیانت را کوچک و کمتأثیر کند کمدی سیاهی هم در آن وجود دارد. این آخرین فیلم لومت قبل از مرگش بود.
۶. شماره یک بزرگ قرمز (The Big Red One)
- کارگردان: ساموئل فولر
- بازیگران: لی ماروین، مارک همیل
- امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
- محصول ۱۹۸۰
درست مانند شریدر، ساموئل فولر هم شورشی بود که اهل تساهل و تسامح نبود. اعتبار او با ساختن زنجیرهی فیلمهایی با بودجههای کم به دست آمده بود. شروعش با «من به جسی جیمز شلیک میکنم» (۱۹۴۹) بود. این زنجیره با فیلم «بوسهی عریان» (۱۹۶۴) پایان یافت.
از اواسط دههی شصت تلاش زیادی کرد تا به فیلمسازی ادامه بدهد. اولین فاجعه با فیلم «کوسه!» (۱۹۶۹) رقم خورد که برای چیزی حدود یک دهه باعث شد فولر از سینما دور شود. در نهایت او توانست آنقدر پول جمع کند که به صورت مستقل فیلمی حماسی برمبنای تجربیات خودش بهعنوان یک سرباز در جنگ جهانی دوم بسازد. کمپانی برادران وارنر دههی ۵۰ تمایل به ساخت این فیلم داشت اما به شرطی که جان وین ستارهی آن دوران در آن بازی کند.
فولر احساس کرد که جان وین گزینهی غلطی است. اما حالا نزدیک به سی سال بعد فولر کنترل کامل را روی فیلم خودش داشت. او یکی از بهترین فیلمهای جنگی را در هر مقیاس بودجهای ساخت. فیلم در کن به نمایش درآمد و راه را باز کرد تا او فیلم بعدیاش را هم بسازد.
۷. شاه ماهیگیر (The Fisher King)
- کارگردان: تری گیلیام
- بازیگران: جف بریجز، رابین ویلیامز
- امتیاز متاکریتیک: ۶۱ از ۱۰۰
- محصول ۱۹۹۱
گیلیام تنها آمریکایی در دستهی مانتی پایتون بود. او پشت آن طرحهای پیشگامانه به بلوغ رسید تا تبدیل به صدایی منحصر به فرد در فیلمسازی فانتزی شود. یکی از فاجعههای انکارناپذیر کارنامهی او فیلم «ماجراهای بارون مونچاسن» (۱۹۸۸) بود که بودجهاش از پیشبینیها فراتر رفت و در گیشه هم شکست سختی خورد.
برای «شاه ماهیگیر» تقریبا نصف فیلم «ماجراهای بارون مونچاسن» هزینه شد اما فیلم برمبنای مصالح درستی بنا شده بود که نمیشد نادیدهاش گرفت. داستان یک دیجی سابق رادیو که به خاطر اشتباه بزرگی که کرده در حد مرگ ناامید است و تنها راه رستگاریاش را کمک به مرد بیخانمانی میبیند که قربانی آن اشتباه بوده است. نتیجهاش گیشهی سینماها را منفجر کرد و نامزد پنج جایزهی اسکار هم شد. مدار موفقیتش بعد از این با «دوازده میمون» ادامه پیدا کرد اما فیلم بعدی او «وحشت و نفرت در لاسوگاس» نتوانست با تماشاگران ارتباط برقرار کند.
۸. مخمل آبی (Blue Velvet)
- کارگردان: دیوید لینچ
- بازیگران: ایزابلا روسلینی، دنیس هاپر
- امتیاز متاکریتیک: ۷۶ از ۱۰۰
- محصول ۱۹۸۶
فیلم «کلهپاککنی» (۱۹۷۷) از همان اول تبدیل به کالت شد. دیوید لینچ مردی بود که آن فیلم و «مرد فیلنما» را ساخته بود و حالا صاحب اعتبار و امتیاز بود. لینچ در معبد خدایان سینما قرار داشت که با ساختن فیلم «تلماسه» دچار دردسر شد. طرفداران کتاب ناامید شدند و مخاطبان فیلم سردرگم بودند. البته همچنان بعضی سکانسهای علمی-تخیلی فیلم برای آن دهه شگفتانگیز است.
دو سال بعد لینچ با فیلمی برگشت که تکلیف بقیهی کارنامهاش را روشن میکرد. گفتن این که «مخمل آبی» تا چه حد فیلم تأثیرگذاری بود کار سختی است یا این که در اواسط دههی هشتاد و دوران ریگان چه اثر مهمی محسوب میشد. نوآر حومهی شهری لینچ نه فقط از ریاکاری خبر میداد که از کشتار وحشیانه در زمینهای به ظاهر آراسته صحبت میکرد. این فیلم یک بدعت جدید بود. تلفیق وحشت و میل و تبدیل به یکی از کاملترین کابوسهای آمریکایی شد. لینچ سبک این فیلمش را بعدتر در سریال «تویین پیکس» هم دنبال کرد. فیلم با ماجرای پسرکی شروع میشد که در یک زمین گوش بریدهای پیدا میکند.
۹. بازیگر (The Player)
- کارگردان: رابرت آلتمن
- بازیگران: تیم رابینز
- امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰
- محصول ۱۹۹۲
آلتمن از آن فیلمسازهایی بود که هیچوقت فیلم ساختن را رها نکرد. دورهای که فیلمسازی برایش سخت شد سراغ فیلمهای کوچک رفت. از نمایشنامهها اقتباس کرد. اما فیلمنامهی مایکل تالکین در نیشخند و به سخره گرفتن هالیوود بود که کاری کرد دوباره صنعت سینما جلوی آلتمن زانو بزند. فیلم دربارهی یک مدیر هالیوودی است که از طرف یک فیلمنامهنویس ناشناس تهدید به مرگ شده است. فیلم ریاکاری هالیوود و عقدههای اهالی آن را به سخره میگیرد. فیلم نامزد جایزهی اسکار کارگردانی و تدوین و فیلمنامه شد و دو جایزهی گلدن گلوب هم گرفت.
حالا صنعت سینما آماده بود که دوباره به آلتمن خوشامد بگوید تا کارگردان فیلمهایی مانند «خداحافظی طولانی» و «مککیب و خانم میلر» و «نشویل» دوباره بتواند برای فیلمهایش سرمایهگذار پیدا کند.
۱۰. ملاقات (The Visit)
- کارگردان: ام نایت شیامالان
- بازیگران: الیویا دی یونگ
- امتیاز متاکریتیک: ۵۵ از ۱۰۰
- محصول ۲۰۱۵
دههی نود ام.نایت شیامالان با فیلمهایی مثل «حس ششم» و «Wide Awake» برای خودش سبکی ابداع کرد که طرفداران زیادی هم پیدا کرد. اما هزارهی سوم برایش اقبال چندانی نداشت. فیلمهایی مثل «دهکده» و «بانویی در آب» با شکست روبهرو شدند تا اینکه با ساختن فیلم «ملاقات» که اولین قسمت از یک سهگانه بود توانست دوباره حداقل میان طرفدارانش احیا شود هر چند که منتقدان این یکی فیلمش را هم به اندازهی آثار محبوبش در دههی نود دوست نداشتند.
«ملاقات» داستان دو خواهر است که در تعطیلات به دیدن پدر بزرگ و مادر بزرگشان میروند و از رفتارهای عجیب و غریب آنها بهشدت دچار وحشت میشوند.
منبع: taste of cinema