گودزیلا علیه کونگ؛ کشتی کج هیولاها چگونه سینماها را نجات داد؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
نقد فیلم گودزیلا علیه کونگ

به سلامتی، با اکران موفق «گودزیلا علیه کونگ» و جواب دادن طرح نمایش همزمان فیلم‌ها در سالن‌ها و سرویس‌های استریم، معلوم شد که جریان اصلی سینما در دوران پس از کرونا چگونه راه خود را ادامه خواهد داد. در این موقعیت حساس که چیزی نمانده بود تا کرونا صنعت سرگرمی را ضربه فنی کند، این دو تا هیولای غول‌پیکر راه را باز کردند و موفقیت فیلم بازگشت بلاک‌باسترها را به سینما تضمین کرد. اما برویم سراغ خود فیلم و اینکه چرا با وجود واکنش‌های نه‌چندان مثبت منتقدان، حسابی موفق شده و مخاطبانش را راضی کرده؟

در نقد فیلم گودزیلا علیه کونگ خطر لو رفتن داستان وجود دارد. 

اصلا با عقل جور درنمی‌آید! از همان دقیقه‌ی اول تا آخر فیلم، حتی یک ایده یا یک صحنه هم نیست که منطقی به نظر برسد. پس خیلی راحت می‌توانید قبل از تماشای فیلم تصمیم بگیرید که دعوا و لا‌ت‌بازی‌های خزنده‌ی غول‌پیکر ماقبل تاریخ با گوریل عظیم‌الجثه‌ی احساساتی بر کسب عنوان گنده‌لات اول کره‌ی زمین به کارتان می‌‌آید یا نه. اما گزینه‌ی جذاب‌تر این است که بفهمیم چطور قصه‌ای که با عقل و منطق یک انسان بالغ سازگار نیست، برای حدود دو ساعت می‌تواند جماعتی را سرگرم کند و حتی ازشان سوت و کف بگیرد؟! واقعیت‌اش را بخواهید اولین بار نیست که گودزیلا از پس چنین ماموریتی برآمده و ماجرا برمی‌گردد به سال‌ها قبل، به «کایجو» و «توکوساتسو» در سینمای ژاپن که به مرور زمان به فرهنگ عامه در سطح بین‌المللی نفوذ کرده و حالا دیگر به یک زبان و کشور محددود نمی‌شود.

خیلی سال پیش کوئنتین تارانتیو گفته بود که فیلم‌های «گودزیلا» از این جهت برایش جذاب‌ و قابل بررسی‌اند که چرا هیچ‌وقت کسی به زیست انسان‌های چنین قصه‌هایی فکر نکرده که همیشه سایه‌ی خدای گونه‌ی هیولاهای بزرگ لعنتی بر سرشان است و ترس از بازگشت آن‌ها برایشان عادی شده؟!

یک‌بار سریع با هم مرور کنیم که قضیه از چه قرار است و بعد برویم سراغ ادامه‌ی بحث. لجندری پیکچرز استودیوی هالیوودی میان‌رده‌ای بود که حدودا ده سال پیش رفت سراغ اقتباس سینمایی از سری فیلم‌های «گودزیلا» که جزو دارایی‌های کمپانی ژاپنی توهوست. قرار بر این شد که در بازسازی هالیوودی، فیلم‌های جدید به ذات کایجوهای ژاپنی وفادار بمانند و همان جهان روایی با آخرین فناوری‌های موجود در عرصه‌ی جلوه‌های ویژه به‌روز شود. حالا قصه‌ی سری فیلم‌های لجندری از این قرار است که در گذشته‌های دور که اطلاع زیادی ازش در دسترس نیست، موجودات دیگری ساکن زمین بوده‌اند که ابعادی غول‌آسا داشتند و امروزه بهشان می‌گوییم تایتان.

تایتان‌ها به کلی منقرض نشده و چند‌تایشان باقی و در طول میلیون‌ها سال پنهان مانده‌اند. تایتان‌ها یک عادت کلی دارند؛ هرکی که قوی‌تر باشد و زورش به بقیه برسد، آلفای جمع است و بقیه باید ازش حساب ببرند. در تمام این هزاران سال، اجداد گودزیلا و کینک‌کونگ همیشه آلفا بوده‌اند و حالا در دوران بیداری تایتان‌ها، این دو بازمانده باید ثابت کنند که یگانه آلفا چه کسی است، با منطقی که مسابقات «رویال رامبل» در کشتی حرفه‌ای را به یاد می‌آورد! این وسط یک کمپانی پیشگام در زمینه‌ی فناوری‌های نوین هم داریم که می‌خواهد با رونمایی از گودزیلای مکانیکی به عرصه‌ی کشتی پیشکسوتان غول‌پیکر وارد شود، یک مشت بچه‌ی کنجکاو که فهمیده‌اند اخیرا گودزیلا بابت مسائلی دلخور شده و بی‌دلیل نیست که دست به تخریب اموال عمومی در ابعاد وسیع می‌زند و یک دانشمند ورشکسته که کشف کرده در اعماق زمین دنیای دیگری وجود دارد که خاستگاه اصلی تایتان‌هاست و کینگ کونگ (که در خفا زبان اشاره هم یاد گرفته) می‌تواند ما را به آنجا برساند.

بحث کردن درباره‌ی اینکه توضیحات علمی فیلم کودکانه است یا فیلمنامه با الگوی ساختار سه‌پرده‌ای کار می‌کند یا نه (که کار می‌کند، حداقل برای رسیدن به هدف مدنظر) فایده‌ی چندانی ندارد. خود فیلم‌های توهو هم تلاش می‌کردند که همه چیز را بچینند تا در پرده‌ی سوم نبرد نهایی هیولاها راه بیفتد. از اول قرار نبود این الگوی قالب باشد، اما واکنش و استقبال تماشاگران نشان داد که انتظارشان از دیدن فیلم‌های گودزیلایی چیزی جز این نیست. وقتی هم که مثلا سعی کردند در «گودزیلا علیه بیولانته» خلاف روال همیشگی پیش بروند، تماشاگرها فیلم را پس زدند؛ هرچند که بعد از گذشت چند دهه خود گودزیلابازهای قهار اعتقاد دارند که آن فیلم شاید بهترین در کل مجموعه باشد.

خیلی سال پیش کوئنتین تارانتیو گفته بود که فیلم‌های «گودزیلا» از این جهت برایش جذاب‌ و قابل بررسی‌اند که چرا هیچ‌وقت کسی به زیست انسان‌های چنین قصه‌هایی فکر نکرده که همیشه سایه‌ی خدای گونه‌ی هیولاهای بزرگ لعنتی بر سرشان است و ترس از بازگشت آن‌ها برایشان عادی شده؟! در واقعیت اگر منطق وجود گودزیلا و دیگر دوستان و دشمنانش را بپذیریم، بدون اغراق می‌شود سویه‌های فلسفی و حتی استعاره‌های سیاسی شگفت‌انگیزی را در چنین داستان‌هایی کاوید. نکته‌ای که اگر برایتان جذاب است، باید سریال انیمه‌ی «حمله به تایتان» را تماشا کنید نه فیلم‌ جدید لجندری پیکچرز را که به همان منطق “کشتی کج” برای روایت قصه‌اش اکتفا کرده، به هر حال کشتی کج هم جذابیت‌های خاص خودش را دارد!

بزرگ‌ترین درسی که  لجندری از گنجینه‌ی گودزیلاهای توهو گرفته، احتمالا باید این باشد که مردم برای تماشای دعوای هیولاها به سینما می‌آیند؛ سیر منطقی داستان و توجیهات شبه‌علمی شخصیت‌های انسانی برای پیش بردن درام مهم نیست، فقط باید تماشاگری را که برای دیدن دعوا آمده، درست و به اندازه‌ی کافی منتظر و مشتاق نگه‌ داری تا در لحظه‌ی حساس همه چیز برود روی هوا و در ترکیبی از وحشت و لذت، هیجان آزاد شود. سری فیلم‌های «گودزیلا»، از همان ابتدا تا همین نسخه‌ی آخر یعنی «گودزیلا علیه کونگ»، سوژه‌ی جذابی است برای مطالعه بر روی مفهوم کاتارسیس در سینما و اینکه در مسیر این فرایند از چه چیزهایی می‌شود چشم‌پوشی کرد. برای مثال، همین الان که دارید این مطلب را می‌خوانید، کافی است یکی از چشم‌های خود را ببندید تا به صورت خودآگاه متوجه «بینی» در گستره‌ی دیدتان بشوید؛ مغز به صورت ناخودآگاه یاد گرفته از دیدن آن صرف‌نظر کند تا تصویر جامع‌تری به ذهن مخابره شود.

تماشای «گودزیلا علیه کونگ» هم با وجود بدبینی و بی‌محلی به فیلم، بعد از چند دقیقه مثل نادیده‌گرفتن بینی عمل می‌کند و شما را با خودش می‌برد، حتی شاید به فیلم بخندید اما به تماشای آن ادامه بدهید. این فرمولی است که از هفتاد سال قبل، کم و بیش در دنیای «گودزیلا» جواب داده و باعث شده که فقط بعد از چند دقیقه به تکنیک ابتدایی و حتی مضحک فیلم عادت کنید و منتظر نبرد هیولاها بمانید. با علم به این قضیه، موفقیت «گودزیلا علیه کونگ»، مخصوصا در چنین دوره و زمانه‌ای، قابل توجیه خواهد بود، چون ذهن به صورت خودکار شاخک‌های منطقی‌اش را خاموش می‌کند تا بدون حساسیت نسبت به باورپذیری ماجرا، آن را تماشا کنید. البته بعدش مثل آگاهی آزاردهنده از قرار گرفتن بینی در زاویه‌ی دید، هیچ‌وقت دست از سرتان برنمی‌دارد و تازه یادتان می‌افتد چه چیزهایی جلوی چشمتان رژه رفته و مثلا آن تبر شارژشونده‌ی کینگ کونگ را کی ساخته؟!

نقد فیلم گودزیلا علیه کونگ دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما نظر دیجی‌کالا مگ نیست.


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۳ دیدگاه
  1. .......

    بابا پدربزرگ

  2. حمزه

    خیلی فیلم بی کلاسی بود.در حد بچه دبستانی…
    اینقدر برسیش نکنید.

    1. رضا

      فیلم ادعایی که نداشته از همون اول قرار بود نبرد خفن هیولاها رو ببینیم دیگه.انصافا خفن هم بود جلوه های ویژه اش هم خیلی جذاب بودن.بهتر از فیلمای قبلی هیولاهاست که الکی بیخودی خودشونو جدی می گرفتن و تهش هم هم همون مبارزه هیولاها رو تحویل میدادن.

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما