فیلم «گلادیاتور ۲» بیشتر شبیه یک بازسازی است تا دنباله
با اینکه خیلی برای «گلادیاتور ۲» هیجانزده هستیم، اما پس از دیدن تریلر فیلم نمیتوان شباهت بیش از حد آن با فیلم اصلی را نادیده گرفت. شباهتی که باعث شده احساس کنیم «گلادیاتور ۲» بیشتر یک بازسازی است تا دنبالهای بر فیلم سال ۲۰۰۰ میلادی. با وجود محبوبیت فیلم اول و کاراکتر ماکسیموس با بازی راسل کرو، تصمیم بهتر این است که به پایانبندی فیلم دست نزده و ماکسیموس را برنگردانند. یک دنبالهی مستقیم بر فیلم «گلادیاتور» میتواند این پایانبندی و بار احساسی آن را خراب کند.
البته فیلم «گلادیاتور ۲» بدون راسل کرو هم معنی نمیدهد؛ «گلادیاتور» بهترین اجرای عمر حرفهای راسل کرو را به تصویر میکشد و به جرئت میتوان گفت او دیگر در هیچ فیلمی به اندازهی «گلادیاتور» عالی عمل نکرده است؛ فیلمی که مشخصا برایش جایزهی اسکار بهترین بازیگر مرد را نیز در پی داشت. ولی میدانیم که راسل کرو بیشک در فیلم تازه حضور نخواهد داشت. برای همین، شاید بهتر بود ریدلی اسکات سراغ فیلم «گلادیاتور» نمیرفت و یک داستان مجزا با عنوانی مجزا برای «گلادیاتور ۲» انتخاب میکرد.
در «گلادیاتور» صحنههای اکشن بیامان، هیجانانگیز و خیرهکننده هستند. دیالوگها آنقدر فوقالعادهاند که هنوز که هنوز است جملات آن از یادمان نرفته است. حتی آنهایی که خیلی چیز زیادی از فیلم اصلی را به یاد نمیآورند، مونولوگ کرو را فراموش نکردهاند که میگفت «اسم من ماکسیموس دسیموس مریدیوس است، فرماندهی لشکر شمال…».
برای همین انتظارات بالایی از دنبالهی «گلادیاتور» وجود دارد؛ مخصوصا برای نوستالژی که با این سبک از فیلمسازی همراه است. بالاخره امروزه در دنیایی زندگی میکنیم که با محصولات کاپیتالیسم و سینمای ابرقهرمانی اشباع شده ؛ اما «گلادیاتور ۲» میتواند یادآور آن دورانی از تاریخ سینما باشد که فیلمهای پرفروش گیشه میتوانستند درام تاریخی دربارهی روم باستان باشند. البته شکی در آن نیست که حضور بازیگرانی در فیلم تازه، که همه از چهرههای محبوب و سرشناس هالیوود امروز هستند، از پدرو پاسکال و دنزل واشنگتن تا پاول مسکال، دیدن فیلم را اجتنابناپذیر میکند.
هالیوود تشنهی دنبالههای تازه از فیلمهای قدیمی است
هالیوود چند سالی است روی موج نوستالژی مانور میدهد و مدام سراغ ساخت دنباله برای فیلمهایی میرود که مخاطبان امروزی موقع اکران آنها حتی به دنیا نیامده بودند. فیلم «بیتل جوس ۲» (Beetlejuice Beetlejuice)، «گردبادها» (Twisters)، «تاپ گان: ماوریک» (Top Gun: Maverick) و حالا «گلادیاتور ۲». البته طرفداران «گلادیاتور» شانس بیشتری داشتند و تنها لازم بود ۲۴ سال برای فیلم بعدی صبر کنند؛ نه مثل «بیتلجوس ۲» که حالا پس از گذشت ۳۶ سال از فیلم اول قرار است بیاید.
«گلادیاتور ۲» اما به جز دنبال کردن ترند ساخت دنباله بر فیلمهای قدیمی، ژانری کهنه اما محبوب را زنده میکند. ژانر فیلمها با موضوع روم باستان اولین بار در دههی ۶۰ میلادی با «اسپارتاکوس» (Spartacus) طرفدار پیدا کردند. اما به نظر میرسد این ترند دوباره بازگشته و بینندگان هم که تا اینجای کار مشتاق دیدن این دسته از داستانها بودهاند.
برای مثال، به جز فیلم «گلادیاتور ۲» که برای نوامبر امسال میلادی در راه است، اخیرا سریال ده قسمتی «آنان که در آستانه مرگ هستند» (Those About To Die) نیز منتشر شد که داستانش در روم باستان می گذرد و آنتونی هاپکینز و ایوان ریان (از «بازی تاج و تخت») در آن بازی میکنند. تازه خود دنزل واشنگتن نیز قرار است در فیلمی از آنتوان فوکوا برای نتفلیکس حضور داشته باشد که داستان هانیبال کارتاژی، که امپراتوری روم را به چالش کشید، دنبال میکند.
انتشار «گلادیاتور» در سال ۲۰۰۰ نقطه عطفی در فرهنگ مدرن برای علاقه به روم باستان بود. این فیلم نه تنها شهر و امپراتوری روم بیبدیل را روی پرده میآورد که بخش اعظمی از تاریخ غرب به آن وابسته است، بلکه بسیاری از موضوعات فراموششده، مثل رابطهی پیچیده بین قدرت امپراتوری و تودهی مردم را بررسی میکرد.
البته اینها برداشتهایی است که میتوان از این فیلم کلاسیک داشت؛ وگرنه خود ریدلی اسکات که دغدغهی صحت و دقت تاریخی ندارد. وقتی برخی مورخان به جدیدترین فیلم او، «ناپلئون»، ایراد گرفتند که از فکتهای تاریخی پیروی نمیکند، اسکات به ایرادات آنها اینگونه پاسخ داد: «مگر خودت آنجا بودی؟»
اما تریلر فیلم «گلادیاتور ۲» باعث ایجاد سروصدای تازهای شد که با اینکه صحنههای خیرهکنندهای از مواجههی لوسیوس (پاول مسکال) با یک کرگدن داشت و انتخاب موسیقی متفاوت و بازیگری دنزل واشنگتن بحثهای زیادی به راه انداخت، اما حداقل امیدها برای پایبندی به حقایق تاریخی را زنده نگه داشت. در این تریلر میتوانید مبارزههای آبی در کولوسیوم و جنگیدن با کرگدن را ببینید که از نظر تاریخی درست هستند.
داستان فیلم «گلادیاتور ۲» به فیلم اول شباهت دارد
انتظارات برای دیدن فیلم «گلادیاتور ۲» بالاست و نمیتوان برای دیدن آن صبر کرد. با این اوصاف، نمیتوان این را هم نادیده گرفت که داستان فیلم تازه بیشتر از آنکه یک چیز کاملا متفاوت باشد یا داستان فیلم اصلی را بسط دهد، تنها داستان «گلادیاتور» ۲۰۰۰ را بازتعریف میکند.
چیزی که تریلر فیلم دربارهی داستان به ما میگوید این است که ژنرالی تبدیل به برده میشود، این برده تبدیل به گلادیاتور میشود و این گلادیاتور از امپراتور سرپیچی میکند. اگر چشمبسته این داستان را برای کسی بگویید، فکر میکند دارید داستان فیلم اول گلادیاتور را برایش تعریف میکنید و نه دنبالهی آن.
خلاصهی داستان فیلم ۲۰۰۰ این است که یک رومی به ناحق از قدرت خود خلع میشود؛ پس تصمیم میگیرد با نشان دادن برتریاش در عرصهی گلادیاتوری از کسانی که به او ظلم کردهاند انتقام بگیرد. این خلاصه داستان را میتوان مو به مو برای «گلادیاتور ۲» هم استفاده کرد.
به نظر میرسد فیلم تازهی ریدلی اسکات، که احتمالا داستانش ۱۹ سال پس از فیلم اول و در ۲۱۱ میلادی میگذرد، کاراکتر ماکسیموس (راسل کرو) را به دو کاراکتر مجزا تقسیم کرده است: لوسیوس با بازی مسکال و ژنرال آکاسیوس با اجرای پدرو پاسکال. لوسیوس میخواهد با تبدیل شدن به یک گلادیاتور انتقام مرگ عزیزانش را از امپراتوری بگیرد؛ لوسیوس اما پس از یورش نومیدیا به رم فرستاده شده و در میانهی یکی از مبارزاتش در میدان نبرد، مادرش را میبیند که نمیداند زنده است یا نه.
در عین حال، آکاسیوس را داریم که از امپراتوران خود سرپیچی میکند و او هم تبدیل به یک گلادیاتور میشود. مارکوس آکاسیوس، یک ژنرال رومی است که زیر نظر ماکسیموس کرو آموزش دیده و روایت را با اولین فیلم مرتبط میکند.
در میان کاراکترهای تازه در فیلم «گلادیاتور ۲» ماکرینوس با اجرای دنزل واشنگتن هم وجود دارد که شبیه بازنمایی تازهای از همان کاراکتر پروکسیمو (الیور رید) از فیلم اصلی است. کاراکتر کومودوس (واکین فینیکس) هم حالا با دو کاراکتر گتا (جوزف کوئین) و کاراکالا (فرد هچینگر) جایگزین شده که انگار برداشت تکراری از شخصیت کومودوس ارائه میدهند.
بزرگترین تفاوت بین شخصیتهای فیلم اول و دوم این است که بازیگران دومی با احساسات غلیظشده و به سبک تئاتری اجرا میکنند؛ وگرنه صحنههای اکشن هم دنبالهروی یک روند یکسان هستند. حتی میتوان از روی صحنههای مواجهه در میدان نبرد این را تشخیص داد که غافلگیریهایی در میدان نبرد وجود دارد و میبینیم لوسیوس باید با کرگدن بجنگد؛ مثل ماکسیموس که ناگهان مجبور شد با ببرها مبارزه کند. البته خود اسکات برای «گلادیاتور ۲» وعدهی یکی از بزرگترین صحنههای اکشن عمر کاریاش را داده است.
«گلادیاتور ۲» شبیه آن سبک از دنبالههایی است که فیلمسازان در دههی هشتاد و نود میلادی عادت داشتند بسازند. آن سالها به جای بسط داستان، فیلمسازان سعی میکردند دقیقا فرمول نسخهی اصلی را تکرار کنند. البته هیچکدام از اینها موجب نمیشود که وقتی «گلادیاتور ۲» اکران شد به سرعت برای دیدن آن نشتابیم؛ با این حال، کمی نگرانی پس ذهنمان وجود دارد که شاید پایبندی بیش از حد «گلادیاتور ۲» به فیلم اول، ماهیت مستقل فیلم را خدشهدار کرده و عنصر شگفتی را از آن بزداید.
پایانبندی فیلم اصلی «گلادیاتور» ساخت دنباله برای آن را دشوار میکند
«گلادیاتور ۲» اولین تلاش برای ساخت دنبالهای بر فیلم اول نیست. در سال ۲۰۰۰ میلادی هیچ کس انتظار نداشت که «گلادیاتور» به موفقیت سینمایی بزرگی تبدیل شود. منتقدان و تماشاگران آن را دوست داشتند و به زودی خبرهایی از ساخت دنباله برای آن منتشر شد. اما پایانبندی فیلم ادامه دادن داستان آن را بسیار دشوار میکند. از آنجا که فیلم ۲۴ سال پیش اکران شده دیگر اسپویلر نخواهد بود که به آخر داستان اشاره کنیم.
در آخر «گلادیاتور» ماکسیموس بدون هیچ شک و شبههای میمیرد و به خانوادهاش در آن دنیا ملحق میشود. با چنین پایانبندی، ایدهی ادامه دادن داستان ماکسیموس تقریبا منتفی بود؛ اما تنها یک نفر وجود داشت که میتوانست دنبالهای بر داستان آن بنویسد.
راسل کرو سراغ دوست خود نیک کیو رفت و از او خواست دنبالهای برای فیلم «گلادیاتور» بنویسد. نیک کیو که تا به حال در عمرش فقط یک فیلمنامه نوشته بود از کرو پرسید که چگونه کاراکترش در فیلم دوم ادامه پیدا خواهد کرد؛ با توجه به اینکه شخصیت کرو در آخر فیلم مرده و به الیسیوم میرود؛ که در پاسخ کرو به کیو گفت خودت یکجوری قضیه را حل کن. برای همین کیو شخصیت ماکسیموس را تبدیل به یک موجود جاودانه کرد که رستاخیز داشته است و در این میان سر و کلهی مسیح نیز پیدا میشود.
در فیلمنامهی «گلادیاتور ۲» نیک کیو، ماکسیموس پس از مرگ به برزخ میرود و توسط خدایان رومی دوباره به زمین فرستاده میشود؛ چون یک انسان که خود را مسیح میخواهند روی زمین شروع به موعظه کرده و مردم به سمتش جذب شدهاند و این اگر ادامه پیدا کند، خدایان رومی همگی در بهشت میمیرند. پس آنها تصمیم میگیرند گلادیاتور را برای کشتن مسیح و پیروانش بازگردانند.
تازه قرار بود در آخر فیلم یک چرخش غیرمنتظره به سبک رستم و سهراب نیز داشته باشیم که ماکسیموس پس از کشتن این مسیح و دیگر وقتی کار از کار گذشته تازه متوجه میشود که مسیح پسر خودش بوده و خدایان رومی او را فریب دادهاند.
بیست دقیقهی آخر فیلم هم قرار بود یک میدان جنگ عظیم را به تصویر بکشد که تمام جنگهای عالم را، از اولین تا رسیدن به جنگ ویتنام در بر بگیرد. اگر این هم کم نیست، قرار بود اسم فیلم «مسیحکش» (Christ Killer) باشد. مشخصا این فیلم هیچوقت ساخته نشد و ریدلی اسکات علت کنار گذاشتن آن را، نه مزخرف بودن فیلمنامه، که مخالفت تهیهکنندگان عنوان کرد.
البته ایدههای دیگری نیز وجود داشت؛ مثلا در یکی از آنها ماکسیموس الکی در کولیسیوم خود را به مرگ زده تا بتواند به دور از چشم دیگران از رم خارج شود. اما حتی اگر بدن ماکسیموس از رم بیرون برود، روح او در میدان جنگ باقی خواهد ماند و به نظر میرسد ماکسیموس در فیلم «گلادیاتور ۲» در قالب آرمان یا داستانی وجود خواهد داشت که الهامبخش لوسیوس میشود تا بخواهد انتقام بگیرد.
«گلادیاتور ۲» باید داستان فیلم اول را بسط دهد
واکنشهای اولیه به تریلر فیلم «گلادیاتور ۲» عموما مثبت بوده؛ اما دو نکته در این تریلر بحثهای زیادی را باز کرده است؛ یکی استفاده از آهنگ جیزی (مشخصا آهنگ No Church in the Wild از Jay-Z) برای یک فیلم درام تاریخی. دوم بازیگری دنزل واشنگتن و لهجهی امریکایی کاراکتر او به جای استفاده از لهجهی بریتانیایی.
البته ممکن است این تصمیمات با قصد و نیت خاصی بوده باشد تا بین مخاطبان بحث راه بیندازد؛ برای همین امکان دارد از قصد بر نکات داستانی تأکید شده باشد که یادآور فیلم اول هستند، یا حتی بخشهایی از داستان را فاش نکند تا موقع دیدن فیلم غافلگیر شویم که واقعا امیدواریم همینطور بوده باشد؛ زیرا درست است که دیدن دوبارهی این دنیا از قاب دوربین ریدلی اسکات چیز جذابی است، اما اگر «گلادیاتور ۲» یک بازسازی از فیلم اول از آب دربیابد واقعا ناامیدکننده خواهد بود.
در گذشته، اسکات این ایده را مطرح کرده بود که «گلادیاتور ۲» می تواند فساد موجود در هستهی رم را بررسی کند و در نگاههای اجمالی و کوتاه، امپراتور گتا و کاراکالا نشان دهد و تا اینجا به نظر میرسد این موضوع در فیلم بررسی خواهد شد. این تریلر همچنین لوسیوس و ژنرال آکاسیوس را به عنوان دشمنان سرسخت معرفی میکند، اما با توجه به اینکه آنها دشمن مشترکی دارند، طبق قانون دشمن دشمن من دوست من است، آنها احتمالا تا آخر فیلم به متحدان یکدیگر تبدیل خواهند شد.
با وجود این پیشفرضها، به نظر میرسد خود راسل کرو هیچ اشتیاقی برای فیلم «گلادیاتور ۲» ندارد. او در مصاحبهی اخیر خود گفته کمی از شنیدن خبر ساخت «گلادیاتور ۲» ناراحت شده است؛ به خاطر این که کاراکتر او مرده و بنابراین، هیچکس برای ساخت دنباله سراغ او نیامده، حتی برای حضور در صحنههای فلشبک و مانند آنها.
کرو در ادامه از شنیدههایش دربارهی داستان این فیلم گفت که نکاتی که دربارهی داستان و شخصیت نقش اصلی شنیده با فیلم اصلی جور درنمیآیند و یک سری تحولات شخصیتی وجود دارد که در سفر این کاراکتر نمیگنجد. اما چون کاراکتر او مرده، در نتیجه کرو حرفی برای گفتن در دنبالهی «گلادیاتور» نخواهد داشت.
البته در ادامه راسل کرو اعتراف کرد که حرفها و اخبار دربارهی یک فیلم «گلادیاتور» دیگر او را به دوران قدیم خود بازگردانده و خاطرات درهایی را زنده کرده که به خاطر بازی در این فیلم به رویش باز شدند. برای همین یادآوری خاطرات «گلادیاتور» همیشه با ردی از خاطرات و احساسات برایش همراه است و ساخت یک دنباله بدون او، ذرهای حسادت او را برمیانگیزاند.
با وجود ناامیدی راسل کرو نسبت به داستان دنبالهی «گلادیاتور»، همه بیصبرانه منتظر «گلادیاتور ۲» هستیم تا به انتظاری ۲۴ ساله پایان ببخشد. اما این ۲۴ سال به ما حق میدهد که انتظار بیشتر از یک بازسازی با بودجهای کلان را داشته باشیم.
منبع: Screenrant