با ۵ اثر از «سوزان سانتاگ»، نویسنده مشهور و فعال سیاسی آشنا شوید
«سوزان سانتاگ» نویسنده، معلم و فعال سیاسی، یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان و منتقدان آمریکایی است. او را به آرا و نظرات جنجالبرانگیز و صراحت در کلام میشناسند. سیاست و موضعگیریهای سیاسی جزئی جداییناپذیر از زندگی این نویسنده بوده است. در این یادداشت با زندگی «سوزان سانتاگ» و تعدادی از آثار مهم و تاثیرگذارش آشنا میشویم.
کودکی و نوجوانی «سوزان سانتاگ»
«سوزان سانتاگ» در ۱۳ ژانویه سال ۱۹۳۳ در شهر نیویورک آمریکا به دنیا آمد. پدرش جک روزنبلت و مادرش میلدرد جاکبسون هر دو یهودی و لیتوانیاییتبار بودند. سوزان وقتی ۵ سال داشت پدرش را بر اثر بیماری سل از دست داد. ۷ سال پس از این اتفاق مادر سوزان، با ناتان سانتاگ ازدواج کرد. از این زمان نیز سوزان، نام خانوادگی سانتاگ را برای استفاده خود، انتخاب کرد. سوزان کودکی و نوجوانی خود را در توسان و لسآنجلس سپری کرد. دبیرستان را در سن ۱۵ سالگی به پایان رساند و از ۱۶ سالگی برای تحصیلات مقدماتی به دانشگاه برکلی کالیفرنیا رفت.
تحصیلات دانشگاهی «سوزان سانتاگ»
«سوزان سانتاگ» یک سال پس از تحصیل در دانشگاه برکلی کالیفرنیا محل تحصیلش را به دانشگاه شیکاگو انتقال داد و در آنجا در رشته ادبیات انگلیسی به تحصیل پرداخت. در سال ۱۹۵۵ او به تحصیل در رشته فلسفه علاقهمند شد و برای خواندن فلسفه به دانشگاه هاروارد راه پیدا کرد. او برنده یک بورسیه تحصیلی شد و در سال ۱۹۵۷ به پاریس و سوربن آمد. «سوزان سانتاگ» از دوره بورسیه تحصیلی خود به نیکی یاد میکند و آن را دورانی تعیینکننده و مهم در زندگیاش میداند.
زندگی شخصی «سوزان سانتاگ»
«سوزان سانتاگ» در سال ۱۹۵۰ پس از آشنایی ده روزه با فیلیپ ریف ازدواج کرد. حاصل این ازدواج فرزندی به نام دیوید بود که در سال ۱۹۵۲ به دنیا آمد. ولی ازدواج فوق چندان دوام پیدا نکرد و در سال ۱۹۵۹ به پایان رسید. سانتاگ در این سال و در حالیکه حضانت فرزند ۷ ساله خود را بر عهده داشت؛ به شهر نیویورک آمد و به تدریس فلسفه دین در دانشگاه کلمبیا مشغول شد. او در آن زمان در نشریات معتبری نیز قلم میزد.
ابتلای «سوزان سانتاگ» به بیماری سرطان
سانتاگ در سن ۴۶ سالگی متوجه شد که سرطان سینه دارد. او شانس اندکی برای زنده ماندن داشت و بیماریاش در مرحله پیشرفتهای بود با این وجود بدنش در برابر بیماری مقاومت کرد و به شیمیدرمانی پاسخ مثبت داد؛ او پس از درگیری با سرطان، کتاب بیماری به مثابه استعاره را نوشت. او در این کتاب به نقد دیدگاههابی پرداخت که بیماری را تقصیر بیماران میدانند.
در ماه مارس سال ۲۰۰۴ سانتاگ متوجه شد که به سرطان خون مبتلا شده است و این سرطان در مرحله پیشرفتهای قرار دارد. پس از تشخیص عمل پیوند مغز استخوان روی او انجام شد اما این درمان نتیجه نداد و سانتاگ در سن ۷۱ سالگی درگذشت.
آثار «سوزان سانتاگ»
از این نویسنده ۱۷ کتاب و تعداد زیادی مقاله بر جای مانده است. او درباره مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نوشته است. جامعنگری سانتاگ باعث شده است که مورد علاقه و توجه طیف گستردهای از مخاطبان قرار بگیرد.
نظرات سیاسی «سوزان سانتاگ»
باورها و اظهار نظرهای سانتاگ عموما جنجالآفرین میشدند. او از اولین مخالفان جنگ ویتنام بود و نظر خود درباره این جنگ را در سال ۱۹۶۷ عنوان کرد. او به بنیانهای آمریکا نیز نگاهی منفی داشت و میگفت این کشور بر اساس نسلکشی پایهگذاری شده است. سانتاگ در جنبشهای دانشجویی و جنبشهای حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا نقشی فعال داشت و دست به قلم میبرد و مقالاتی در حمایت از آنها مینوشت. سانتاگ از حامیان انقلاب کوبا بود و در دهه شصت میلادی به دیدار از این کشور رفت. دولت آمریکا در آنزمان تحریمهای شدیدی را علیه حکومت کوبا اعمال میکرد. در کل میتوان گفت که «سوزان سانتاگ» مواضع چپگرایانهای داشت با این حال جهانبینی و نقطهنظرات او به گونهای بود که نیروهای چپگرا و راستگرا را عصبانی میکرد!
سانتاگ در سال ۱۹۹۳ و در هنگام محاصرهی سارایوو توسط صربها به این شهر سفر کرد و در نور شمعها و در زیر بمباران صربها نمایشنامهی در انتظار گودو را به روی صحنه برد، همچنین او از اندیشمندانی بود که همراه دیگر فعالان سیاسی خواستار مداخله جدی غرب و آمریکا در شبه جزیره بالکان شد.
واکنش ابتدایی او به حملات یازدهم سپتامبر بسیار جنجالبرانگیز بود؛ او به نحوی آمریکا را مقصر این حمله دانست و مخالف ارائه چهرهای غیر واقعی از آمریکا شد. پس از این یادداشت در روزنامه نیویورکر او از سوی افراد مختلف و بیشتر محافل محافظهکاران به عنوان شخصیتی ضدآمریکایی معرفی شد. برخی از گزارههای ادعایی سانتاگ سالها بعد و با تداوم جنگهای افغانستان و عراق ثابت شدند.
در ادامه این یادداشت با تعدادی از آثار «سوزان سانتاگ» آشنا خواهیم شد.
۱. کتاب «در آمریکا»
کتاب «در آمریکا» واپسین رمانی است که «سوزان سانتاگ» آن را نوشت. این رمان با الهام از شخصیتی واقعی به نام «هلنا مودسکا» نوشته شده است که در این داستان به نام مارینا شناخته میشود. مارینا یک بازیگر تئاتر است و در کشور مادری خود لهستان، شهرت و آوازه بسیاری دارد. لهستان به تازگی توسط قوای اشغالگر روس، تصرف شده است و مارینای آرمانگرا به همراه دوستان و همکاران خود تصمیم میگیرد تا زندگی جدیدی را با سفر به آمریکا برای خود پیدا کند. آمریکا در حقیقت برای او و دوستانش یک آرمانشهر است که در آن میتواند به اهدافش برسد اما خیلی زود داستان دچار تغییر میشود؛ گروهها از هم میپاشند و دوستان از یکدیگر دور میشوند. کتاب در آمریکا در نیمه دوم قرن نوزدهم اتفاق میافتد. دورانی که بسیاری ترجیح میدهند اروپای پر از درد و رنج را رها کنند و به دنیای جدیدی بروند که در آن امکان رشد و پیشرفت وجود دارد و خبری از جنگها و درگیریهای اروپا نیست.
کتاب «در آمریکا» قصهای پر از داستانهای ریز و کوچک است و در خلال آن با زندگی و گذشته شخصیتهای مختلفش آشنا میشویم. این کتاب توانسته است که نظر مساعد منتقدان را به خود جلب کند. کتاب «در آمریکا» دومین رمان «سوزان سانتاگ» است؛ این رمان در سال ۱۹۹۹ و زمانی منتشر شد که نویسندهاش ۶۷ سال داشت.در ابتدا بسیاری این اثر سانتاگ را با دیگر کتابهایش مقایسه میکردند که مقایسه درستی نبود زیرا میان کتابهای تخصصی یک منتقد و داستانهایش تفاوتهای جدی وجود دارد.
همانطور که گفتیم سانتاگ نسبت به بنیادهای آمریکا رویکردی انتقادی داشت در این داستان نیز چنین رویکردی به آمریکا حفظ شده است و در حقیقت سانتاگ با وام گرفتن از گذشته، اکنون و حال حاضر آمریکا را نقد میکند. کتاب در آمریکا توسط «نیلوفر صادقی» و نشر برج به فارسی ترجمه شده است. اثر فوق ۴۸۸ صفحه دارد و برای خواندن آن نیازمند حدودا ۱۲ ساعت زمان هستیم.
۲. کتاب «عاشق آتشفشان»
«عاشق آتشفشان» نخستین اثر داستانی از کتابهای «سوزان سانتاگ» است؛ او زمانیکه این اثر را منتشر کرد شهرتی جهانی داشت و به عنوان یک منتقد برجسته ادبی-هنری شناخته میشد. کتاب «عاشق آتشفشان» او در سال ۱۹۹۲ به چاپ رسید و با استقبال گستردهای روبرو شد؛ سانتاگ با این اثر ریسک بزرگی کرد اما قلم توانمندش نشان داد که یک منتقد میتواند داستاننویس خوبی نیز باشد.
داستان کتاب «عاشق آتشفشان» در قرن هجدهم اتفاق میافتد. کنسولی انگلیسی به نام سر ویلیام همیلتون که با نام کاوالیر شناخته میشود در کشور ناپل اقامت دارد. او عاشق عتیقههاست و کلکسیونی از چیزهای مسحورکننده دارد. یکی از علایق او آتشفشان است. زندگی شخصی کاروالیو نیز دستکمی از آتشفشان ندارد؛ او همسر ۴۴ سالهاش را از دست میدهد و به انگلستان بازمیگردد؛ در آنجا دلباخته زنی هوسران، زیبا و جاهطلب میشود و دست آخر با اِما ازدواج میکند. اِما ۲۶ ساله است و کنسول کاوالیر سی سال از او بزرگتر است. با همه اینها اِما جسارت و توانمندی خود را نشان میدهد و در دربار صاحب جایگاهی بالا میشود. همه چیز در ظاهر خوب پیش میرود اما همانطور که گفتیم کاوالیر زندگیای مانند آتشفشان دارد. داستان در زمان انقلاب فرانسه جریان دارد و همین مسئله بحرانهایی را در سطح اروپا ایجاد میکند و دربار کشورهای اروپایی در وضعیت متزلزلی قرار میگیرند؛ شخصی به نام لرد نلسون نیز به داستان وارد میشود که اِما به دنبال برقراری رابطه عاطفی با اوست. رمان فوق به خوبی و ظرافت دغدفههای مرتبط به حقوق زنان و مسائل اخلاقی را پوشش داده است. وقتی رمان عاشق آتشفشان را میخوانیم متوجه میشویم که شخصی با دغدغه قرن بیستم درباره قرن هجدهم داستانی نوشته است. این کتاب ظرایف و زیباییها بسیاری دارد و شخصیتهای درون آن پیچیده و چندلایه هستند. نویسنده در «عاشق آتشفشان» توانسته است که بین فرم و محتوا تناسب ایجاد کند؛ به همین خاطر کتاب فوق خواندنی و جذاب است و توانسته جوایزی را از آن خود کند.
کتاب عاشق آتشفشان توسط «فرزانه قوجلو» و انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. این اثر ۵۱۰ صفحه دارد و برای خواندن آن به ۱۲ ساعت زمان احتیاج است.
۳. کتاب «درباره عکاسی»
هنگام خواندن کتاب «درباره عکاسی» باید به این نکته توجه کرد که نویسنده متخصص در عکاسی نیست و بیرون از حوزه عکاسی به این رشته فکر میکند. کتاب درباره عکاسی زمینهای نظری دارد و حسنش در این است که ایدههای مطرح در این کتاب میتواند برای هر فرد علاقهمند به هنر و فرهنگ مناسب باشد درباره این کتاب میتوان گفت که کمکمان میکند تا درکی کلی به عکاسی به عنوان یک پدیده و کلیت پیدا کنیم. رویکرد و مواجهه سانتاگ با این حوزه یک رویکرد عمومی است که میتواند میان عکاسی و دیگر مسایل اجتماعی پیوند برقرار کند. این رویکرد تا حدی متاثر از خصلت خود عکاسی است، عکاسی با دیگر هنرهای مدرن تفاوت دارد و با توجه به شرایط به وجود آمدنش دارای سرنوشتی مشترک با جامعه مدرن است.
این کتاب به نقل از مترجمش «مجید اخگر»،«امکان دید خلاقانه و نقادانه به یک پدیده فرهنگی مثل عکاسی را به مخاطب ارایه میدهد» در این اثر ما با تاریخ عکاسی و زمان عمومی و فراگیر شدن آن آشنا میشویم و مقداری درباره خود مفهوم عکاسی و میل به متوقف کردن زمان میپردازیم.
کتاب فوق توسط نشر بیدگل به فارسی ترجمه شده است. سانتاگ این اثر را در سال ۱۹۷۷ تالیف کرد؛ در دورهای که بسیاری از چیزها با افول روبرو شده بودند و دهه پرتب و تاب شصت میلادی به پایان رسیده بود. اثر فوق ۲۹۶ صفحه دارد و برای خواندن آن حدودا به شش ساعت زمان نیازمندیم.
۴. کتاب «جستارهایی درباره زن»
کتاب «جستارهایی درباره زن» شامل چهار جستار از «سوزان سانتاگ» درباره دنیای زنان، تفکر، باورها و ایدهآلهای زنانه است. این مجموعه مقالات در دهه هفتاد نوشته شدهاند و با اینکه تعدادی از مسائل آنزمان مانند نبود زنان در سطوح هالی مدیریت سیاسی و اقتصادی برطرف شدهاند اما هنوز این یادداشتها خواندنی و اثرگذار هستند و میتوانند ما را با افکار «سوزان سانتاگ» آشنا کنند. تقریبا هیچ انگاره و باور بدیهیانگاشتهشدهای راجع به جنسیت زن و مرد نیست که در این مقالات مورد پرسش و بحث قرار نگرفته باشند. البته نویسنده تلاش میکند تا نگاهی بیطرفانه به مسائل داشته باشد و بیشتر سوالاتی را مطرح کند بدون اینکه پاسخی بدهد. این کتاب در سال ۱۹۷۵ به چاپ رسیده است و با این وجود مسائل مرتبط با کتاب، هنوز نیز صادق هستند.
مقاله اول، استاندارد دوگانه پیر شدن نام دارد؛ در این جستار بررسی قاعده استاندارد دوگانه پیر شدن صورت میگیرد نویسنده در آن به تفصیل، فضای متفاوت و ساختار ذهنی دیدگاههای زنانه و مردانه و نیز کل جامعه را تحلیل کرده و به نقش زنان در فرایند تغییر دیدگاهها تاکید میکند.
مقاله دوم، جهان سوم زنان نام دارد؛ این مقاله شامل پرسش و پاسخی از مجله پارتیزان است. این سوالها برای فعالان حقوق زنان دیگری نیز فرستاده شدهاند.
این سوالات ده عدد هستند که دوتای آنها ترجمه نشدهاند. سوزان سانتاگ در این مقاله به صراحت از وضعیت زنان در جامعه و جایگاه آنها در روند مبارزه برای دستیابی به آزادی سخن میگوید.
مقاله سوم زیبایی زن منشاء ذلت یا منبع قدرت است که از منظر دیدگاههای یونانی و الهیان مسیحی، مقوله زیبایی زنان را مورد بررسی قرار میدهد و به استفاده ابزاری از زیبایی توسط زنان اشاره دارد. مقاله چهارم زیبایی چگونه در آینده متحول خواهد شد نام دارد که از تحولات در امر زیبا دیدن سخن میگوید. این کتاب توسط آذر جوادزاده و نشر نیماژ به چاپ رسیده است و مجموعا ۱۰۴ صفحه دارد. برای مطالعه این کتاب به ۲ ساعت زمان نیاز است.
۵. کتاب «علیه تفسیر»
کتاب «علیه تفسیر» در واقع مجموعهای از نقدهایی است که «سوزان سانتاگ» در فاصله سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۵ نوشته است. در این مجموعه سخنان گوناگونی درباره ادبیات، فلسفه، هنر و فرهنگ وجود دارد. به کمک این کتاب میتوان به منظومه فکری سانتاگ پی برد. عنوان کتاب نیز از یکی از مقالاتش آن وام گرفته شده است. علیه تفسیر در پنج بخش و ۲۵ مقاله نگاشته شده است. «سوزان سانتاگ» در مقاله علیه تفسیر هنر را یک تجربه میداند و به نظرش توجه افراطی به محتوا امری غیرضروری و نوعی مواجهه مکانیکی با هنر است که آن را از هنر بودت جدا میکند. در این کتاب نوشتههایی درباره کامو، لوکاچ و سارتر نیز وجود دارد. کتاب علیه تفسیر توسط «مجید اخگر» و نشر بیدگل به فارسی برگردانده شده است. این کتاب ۴۳۵ صفحه دارد و برای خواندن آن به ۱۱ ساعت زمان نیاز داریم.