۱۱ حقیقت جالب درباره جرج آر آر مارتین؛ خالق «بازی تاج و تخت»
طرفداران سریال «بازی تاج و تخت» میدانند که این سریال حماسی HBO بر اساس مجموعه کتابهای نغمه یخ و آتش نوشتهی جرج آر آر مارتین ساخته شده است. اما فراتر از این سریال تلویزیونی، چقدر این نویسنده را میشناسند؟ درست است که همه میدانند مدت زیادی است که او مشغول نوشتن کتاب ششم مجموعه، «بادهای زمستان»، است، اما درباره جرج آر آر مارتین به عنوان یک فرد چه میدانند؟ در اینجا چند نکتهای آورده شده که ممکن است درباره نویسندهای که دنیای وستروس را خلق کرده، ندانید.
۱. جرج آر آر مارتین در دوران کودکی با فروش داستانهای هیولایی کسب درآمد میکرد
این نویسنده معروف در بایون، نیوجرسی بزرگ شد، جایی که پدرش کارگر بندر بود. مارتین در مصاحبهای با The Independent گفت: «وقتی در بایون زندگی میکردم، واقعاً دوست داشتم از آنجا بروم. نه به این خاطر که بایون جای بدی بود، اتفاقاً بایون از خیلی جهات جای خوبی بود. اما ما فقیر بودیم. پول نداشتیم و هرگز به جایی سفر نمیکردیم.»
با اینکه خانوادهاش توان مالی سفر کردن نداشتند، مارتین از سنین پایین به خواندن و نوشتن علاقه پیدا کرد و از این طریق توانست دنیایهای خیالی فراتر از زادگاه خود را تصور کند. او همچنین دریافت که نویسندگی میتواند یک منبع درآمد باشد؛ او شروع به فروش داستانهایش به دیگر بچههای محله کرد، هر داستان به قیمت یک پنی. (بعداً قیمتها را به پنج سنت افزایش داد.) این کارآفرینی کوچک وقتی پایان یافت که یکی از بچهها از کابوسهایی که داستانهای مارتین برایش ایجاد کرده بود، شکایت کرد و این موضوع به گوش مادر مارتین رسید.
۲. او عاشق کتابهای کمیک است
در سال ۲۰۱۴، مارتین در جشنواره فیلم مستقل سانتافه در یک جلسه پرسش و پاسخ درباره حرفهاش شرکت کرد. با توجه به علاقهاش به دنیایهای فانتزی، شاید تعجبآور نباشد که او طرفدار کتابهای کمیک باشد. اما جالب است که او این ژانر را به عنوان انگیزهای برای ورودش به دنیای نویسندگی معرفی میکند.
او گفت: «من واقعاً از کتابهای کمیک قدردانی میکنم، چون آنها واقعاً چیزی بودند که مرا به خواندن تشویق کردند، و خواندن مرا به نوشتن رساند. در دهه ۱۹۵۰ در آمریکا، ما کتابهایی داشتیم که به شما یاد میدادند چگونه بخوانید و همه آنها درباره “دیک” و “جین” بود؛ کسلکنندهترین خانوادهای که ممکن است ببینید… من کسی را نمیشناختم که اینگونه زندگی کند و به نظرم زندگی آنها وحشتناک بود. اما بتمن و سوپرمن زندگی خیلی جالبتری داشتند. شهر گاتهام خیلی جذابتر از جایی بود که دیک و جین در آن زندگی میکردند.»
۳. جرج آر آر مارتین یک کتابخانه در سانتافه ساخته
او در سال ۲۰۰۹، خانهای در آن سوی خیابان محل زندگیاش در سانتافه، نیومکزیکو خرید و آن را به یک دفتر کار با یک برج کتاب تبدیل کرد. این برج فقط دو طبقه دارد زیرا قوانین ساختمانی شهر اجازه ساخت برج بلندتری را نمیدهد، اما این فضا کاملاً برای نویسندهای که عاشق کتاب و تاریخ است، مناسب به نظر میرسد.
۴. یک نامه طرفداری آغازگر حرفه نویسندگی او شد
عشق مارتین به کتابهای کمیک باعث آغاز حرفه نویسندگی حرفهای او شد. او در همان جلسه پرسش و پاسخ در سانتافه گفت: «من نامهای به مجله Fantastic Four نوشتم و چون آدرس من در آن چاپ شده بود، شروع به دریافت مجلات طرفداری کردم و برای آنها داستان مینوشتم. جالب است که در آن زمان، نویسندگان مجلات طرفداری واقعاً بد بودند و این برای من خوب بود، چون با دیدن آن داستانهای بد، میدانستم که میتوانم بهتر بنویسم. ممکن است من شکسپیر یا تالکین نباشم، اما مطمئن بودم که بهتر از آن مزخرفات مینویسم، و واقعاً هم همینطور شد.»
۵. یک رمان ناموفق باعث شد مارتین به نویسندگی تلویزیونی روی بیاورد
بیش از ده سال پیش از آنکه اولین جلد از مجموعه «نغمه یخ و آتش» در سال ۱۹۹۶ منتشر شود، مارتین در سال ۱۹۸۳ کتابی به نام «آرماگدون رگ» نوشت. اگرچه این کتاب از نظر منتقدان شکست خورد، اما تهیهکنندهای به نام فیل دیگوار به اقتباس آن علاقهمند شد و از مارتین برای کمک دعوت کرد. اگرچه این پروژه هرگز به نتیجه نرسید، دیگوار زمانی که به دنبال راهاندازی مجدد سریال The Twilight Zone در دهه ۱۹۸۰ بود، مارتین را به خاطر داشت و او را برای نوشتن چند قسمت استخدام کرد. بعدها او برای سریال Beauty and the Beast با بازی ران پرلمن و لیندا همیلتون نیز نویسندگی کرد.
۶. استانداردهای تلویزیون با سبک نوشتن او سازگار نبودند
اگرچه مارتین به عنوان نویسنده تلویزیونی موفقیتهایی کسب کرد، اما محدودیتها و ملاحظات دائمی درباره اینکه چه چیزی را میتوانند نشان دهند و چه چیزی را نمیتوانند، برای او بسیار خستهکننده شد. مارتین به Rolling Stone گفت: «[محدودیتها] همیشگی بودند و مرا خسته کردند. بحثهایی درباره سانسور وجود داشت، درباره اینکه صحنههای جنسی تا چه حد میتوانند باشند، اینکه آیا صحنهای بیش از حد سیاسی است یا اینکه خشونت تا چه حد میتواند نشان داده شود. آنها نمیخواستند کسی را ناراحت کنند. ما این جنگ اعصاب را در Beauty and the Beast هم داشتیم. دیو باید افراد را میکشت؛ این شخصیت او بود. اما CBS نمیخواست خون نشان دهد یا اینکه دیو کسی را بکشد… شخصیت باید دوستداشتنی میماند.»
۷. او صاحب یک سینمای مستقل است
در سال ۲۰۰۶، سینمای Jean Cocteau در سانتافه بسته شد و این موضوع بسیاری از افراد محلی، از جمله مارتین را ناراحت کرد. چند سال بعد، مارتین تصمیم گرفت به این سینما جانی دوباره ببخشد و پس از یک بازسازی جزئی، در سال ۲۰۱۳ آن را بازگشایی کرد. امروز این سینما علاوه بر نمایش فیلمهای مستقل، رویدادهای ویژهای مانند نمایش قسمتهای سریال Game of Thrones را نیز برگزار میکند. همچنین یک مغازه در محل وجود دارد که نوشیدنیهایی با تم سریال، مانند White Walker، سرو میکند.
۸. جرج آر آر مارتین اعتبار تغییر قواعد تلویزیون را به HBO میدهد
اگرچه استانداردهای تلویزیون برای سلیقه مارتین بیش از حد ملایم و محدودکننده بودند، اما همهچیز با HBO و سریال The Sopranos تغییر کرد و مارتین اعتبار آن را به این شبکه میدهد که راه را برای سریالی مانند Game of Thrones هموار کرد.
او به Rolling Stone گفت: «من اعتبار این کار را به HBO میدهم که آن کلیشه لعنتی را شکست که همه باید در تلویزیون دوستداشتنی باشند. The Sopranos همهچیز را تغییر دادند. وقتی تونی سوپرانو را میبینید که در دفتر روانپزشک نشسته و درباره افسردگیاش و اردکها صحبت میکند، او را دوست دارید. بعد او سوار ماشینش میشود و کسی را که به او بدهکار است میبیند، پیاده میشود و او را به شدت کتک میزند. چقدر دوستداشتنی بود؟ خب، اهمیتی نمیدادید، چون او قبلاً شما را جذب کرده بود. شخصیتی مثل والتر وایت در Breaking Bad قبل از HBO نمیتوانست وجود داشته باشد.»
۹. مارتین معتقد است که نویسندگان باید قوانین را بشکنند
اگرچه او طرفدار ویلیام گلدمن است، اما دیدگاه بسیار متفاوتی درباره کارشناس فیلمنامهنویسی سید فیلد دارد. مارتین میگوید: «کتابی از سید وجود دارد که راهنمای نوشتن فیلمنامه است و احتمالاً یکی از مضرترین چیزهایی است که برای صنعت فیلم رخ داده. به دلیلی عجیب، این کتاب به انجیل نه برای نویسندگان، بلکه برای مردان کت و شلواری تبدیل شده، افرادی که در استودیوها کار میکنند و مسئولیت توسعه پروژهها و نظارت بر فیلمنامهها را بر عهده دارند. آنها دوره سید فیلد را میگذرانند و کتابش را میخرند و بعد شروع به انتقاد از فیلمنامهها میکنند، مثل اینکه: «خب، اولین نقطه عطف باید در صفحه ۱۲ باشد و در فیلمنامه شما تا صفحه ۱۷ خبری نیست، پس جواب نمیدهد.»
او افزود: «سید فقط این قوانین احمقانه را نوشته است. اگر واقعاً فرمولی وجود داشت، همانطور که او میگوید، پس هر فیلمی باید بلاکباستر میشد. ما فقط باید A، B و C را به هم وصل میکردیم و یک فیلم فوقالعاده داشتیم که همه به دیدن آن میآمدند. اما هر فیلمی بلاکباستر نیست. بسیاری از فیلمهایی که دقیقاً از قوانین او پیروی میکنند، در نهایت شکست میخورند.»
۱۰. جرج آر آر مارتین یک بازیکن شطرنج ماهر است
مارتین به The Independent گفت: «من از سنین پایین شطرنج بازی میکردم؛ از دوران دبستان شروع کردم و در دبیرستان هم بازی میکردم. در دانشگاه باشگاه شطرنج تأسیس کردم و کاپیتان تیم شطرنج بودم.» در نهایت، مارتین دریافت که میتواند از این مهارت درآمدزایی کند.
او گفت: «برای دو یا سه سال، شرایط بسیار خوبی داشتم. بیشتر نویسندگانی که باید شغل روزانه داشته باشند، پنج روز در هفته کار میکنند و آخر هفتهها برای نوشتن وقت دارند. اما مسابقات شطرنج همگی آخر هفتهها برگزار میشد، بنابراین من در روزهای شنبه و یکشنبه کار میکردم، اما پنج روز آزاد داشتم تا بنویسم. شطرنج به اندازهای پولساز بود که بتوانم قبضهایم را پرداخت کنم.»
۱۱. مارتین روش خاصی برای نوشتن دارد که باعث تأخیر در اتمام «بادهای زمستان» شده
طرفداران مدتهاست که منتظر انتشار کتاب بعدی از مجموعه «نغمه یخ و آتش» هستند و امیدوارند که به یکی از بهترین کتابهای فانتزی تاریخ تبدیل شود، البته اگر از یک روز راه برسد! مارتین صادقانه درباره دلیل طولانی شدن این فرآیند صحبت کرده است. او گفته است: «اینجا مشکل نویسندگی نیست، بلکه مشکل حواسپرتی است. در سالهای اخیر، همه کارهایی که انجام میدهم باعث مشکلاتی میشود، چون حواسپرتی ایجاد میکند. چون کتابها و سریال خیلی محبوب شدهاند، من دائماً باید مصاحبه کنم. دائماً برنامههای سفر دارم. مثلاً ناگهان به من پیشنهاد سفر به آفریقای جنوبی یا دبی میشود، و چه کسی میتواند یک سفر رایگان به دبی را رد کند؟ من هنگام سفر نمینویسم. در هتلها نمینویسم. در هواپیماها نمینویسم. من واقعاً باید در خانه خودم و بدون مزاحمت باشم تا بتوانم بنویسم. در بیشتر طول زندگیام کسی مانع نوشتن من نمیشد، اما حالا هر روز کسی به من کار دارد.»
منبع: mentalfloss