۱۰ فیلم موردعلاقه گاسپار نوئه؛ کارگردان جنجالی «برگشتناپذیر» و «کلایمکس»
مانند بسیاری دیگر از کارگردانهای بزرگ، گاسپار نوئه هم دانشآموخته سینما است و برای یادگیری آن، فیلمهای زیادی دیده است. او به تازگی دربارهی آثار سینمایی محبوب خود صحبت کرده و توضیح داده است که چگونه آنها الهامبخش او شدهاند و سبک داستانگویی و فیلمسازیاش را شکل دادهاند. اما فیلمهای محبوب گاسپار نوئه کدامند؟
گاسپار نوئه کارگردان آرژانتینی-ایتالیایی پیشرویی است که تخصصاش ساختن فیلمهای هنری دلهرهآور است؛ فیلمهای دلهرهآوری که یک مطالعهی شخصیتی است و داریو آرجنتو، فیلمساز صاحبنام اروپایی در آن نقشآفرینی میکند. شناختهشدهترین آثار گاسپار نوئه شاید «من تنها ایستادهام» (I Stand Alone) و داستان فانتزی اول شخص «به خلا وارد شو» (Enter the Void) باشد.
۱۰. ترس (Angst)
- سال تولید: ۱۹۸۳
- کارگردان: جرارلد کارگل
- بازیگران: اروین لدر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
داستان این فیلم ترسناک روانشناختی حول محور کی، با بازی اروین لدر، یک مجرم روانی میگردد که از زندان آزاد شدهاست و بلافاصله پس از آزادی، روند قتلهای دیوانهوار خود را از سر میگیرد. در نهایت، او وارد یک خانه میشود و خشونت دیوانهکنندهی خود را بر سر خانوادهای که آنجا زندگی میکنند، فرود میآورد و در همین حال، اطلاعاتی از گذشته و کودکی سخت و آسیبدیدهی خود هم به مخاطب ارائه میدهد. آنچه «ترس» را از فیلمهای دیگر جدا میکند و آن را تبدیل به یکی از فیلمهای محبوب گاسپار نوئه میکند، ساختار روایتی متفاوت و نقطه نظر اول شخص پرتنش آن است که از طریق تکنیکهای جذاب فنی به آن دست پیدا میکند.
اگرچه این فیلم به اندازهی کافی دیده نشده است، با این حال، «ترس» طرفداران مخصوص خودش را دارد؛ کسانی که تعهد لدر به بازیگری و تکنیکهای نوآورانهی فیلم را ستایش میکنند. از آنجایی که «ترس» یک فیلم بحثبرانگیز بود، پخش آن در چندین کشور مختلف ممنوع شد. نوئه دربارهی این فیلم میگوید: «این فیلم یک درس کامل دربارهی تخیل بصری و همچنین روانشناسی شخصیتهای دارای اختلال ضد اجتماعی است. این فیلم که هنوز در کشورهای آنگلوساکسون به خوبی شناخته شده نیست، یکی از مرجعهای اصلی من هنگام ساخت «من تنها ایستادهام» بود. این فیلم احساسیترین فیلمی است که تا به امروز دربارهی یک قاتل ساخته شده.»
۹. جیسن و آرگوناتها (Jason and the Argonauts)
- سال تولید: ۱۹۶۳
- کارگردان: دان چفی
- بازیگران: تاد آرمسترانگ، نانسی کووک
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۶۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
«جیسن و آرگوناتها» یک فیلم فانتزی ماجراجویانهی کلاسیک است که به دنبال جلوههای ویژهی خیرهکننده و پیشروی خود شناخته شدهاست. این فیلم یک داستان بامزه دربارهی خدایان یونان را روایت میکند و در آن، تاد آرمسترانگ نقش قهرمان فیلم، جیسن را ایفا میکند. او برای یافتن پشم طلایی، راهی یک سفر خطرناک میشود، با خدایان و اسطورهها روبهرو میگردد و توسط چالشهای مختلف مرگبار به خظر میافتد. این فیلم شاید حالا چیز جذابی برای ارائه نداشته باشد، اما در زمان اکران، فیلمی بود متفاوت که مخاطبان را متعجب کرد و تبدیل به یکی از فیلمهای محبوب گاسپار نوئه شد.
یکی از صحنههای به یادماندنی فیلم، نبرد اسکلتها است؛ صحنهای که دنیای جلوههای ویژه را برای همیشه تغییر داد. نوئه دربارهی این فیلم میگوید: ««جیسن و آرگوناتها» اولین فیلمی است که آن را تماشا کردم و به یاد دارم که تنها در مقابل تلویزیون نشسته بودم و جنگیدن اسکلتهای شمشیر به دست را تماشا میکردم. برای من، این جادویی بود. فکر کنم این فیلم به اندازهای احساسات را درگیر میکرد که حتی اتاق من و تلویزیونم هم هنوز آن را به یاد میآورند. احترام زیادی برای فیلمهای اینچنینی قائلم؛ فیلمهایی مثل «کینگ کونگ» (King Kong) که دنیای سینما را با حقههای استاپ موشن خود برای همیشه متحول کردند.»
۸. من کوبا هستم (Soy Cuba)
- سال تولید: ۱۹۶۴
- کارگردان: میخائیل کالاتازوف
- بازیگران: سرجیو کوریری، سالوادور وود
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
«من کوبا هستم؛ کوبای کازینوها، اما همچنین کوبای مردم.» این فیلم کوبایی که محصول کوبای کمونیستی است، به زندگی مردم کوبا و مشکلاتشان میپردازد. نخستین داستان، مشکلات کشاورز فقیری را دنبال میکند. دومین داستان به روایت چگونگی شبهای هاوانا، پیش از انقلاب، میپردازد. سومین داستان، پرترهی دانشآموز آزادیخواهی را روایت میکند که در مقابل ظلم و ستم میایستد و در نهایت، آخرین داستان، قصهی کشاورز روستاییای را روایت میکند که به شورش میپیوندد.
«من کوبا هستم» یک محصول تبلیغاتی است که هنگام اکران، کسی به آن توجه نکرد، اما دههها بعد، توانست توجهها را به دنبال برداشتهای طولانی و حرکات نرم دوربین، به خودش جلب کند. به طور مثال یکی از صحنههای به یادماندنی فیلم، نمای آغازین آن و دوربین متحرکی است که کارگردان به کار برده. حرکات دوربین این فیلم بیشک قابل تحسیناند، به خصوص که ساخت این فیلم از نظر زمانی، به پیش از به وجود آمدن استدیکمها باز میگردد. نوئه، «من کوبا هستم» را فیلمی انقلابی و شاعرانه میداند که در آن، جنبش، از دوربین به عنوان وسیلهای برای ایجاد همدردی استفاده میکند. او می گوید که این فیلم یکی از منابع الهامبخش او برای برداشتهای طولانی فیلمهای «برگشتناپذیر» و «به خلا وارد شو» بودهاست.
۷. خیزش اسکورپیو (Scorpio Rising)
- سال تولید: ۱۹۶۴
- کارگردان: کنت انگر
- بازیگران: بروس بایرن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
«خیزش عقرب» یک فیلم کوتاه پیشرو است از یکی از کارگردانهای تجربی پیشرو؛ کنت انگر. این فیلم یک تصویر بدیع از فرهنگ عامه ارائه میدهد و با موسیقیهای خیرهکننده و آهنگهای معروف عصر خودش، موفق میشود مخاطب را میخکوب کند. داستان، البته اگر بتوان آن را داستان نامید، حول محور یک مرد جوان، با بازی بروس بایرن و علاقهی شدید او به فرهنگ موتورسواری میگردد. صحنههایی از موتورسواران، پیوند میخورند به صحنههایی از نمادهای مذهبی و تصاویر تاریخی و گاهی موفق میشوند مفاهیم عمیقی را خلق کنند.
نیروی پیشبرندهی این فیلم، موسیقی است. انگر از آهنگهای خوانندههایی مانند الویس پرسلی، ری چارلز و ریکی نلسون استفاده میکند و موفق میشود اثربخشی آنها در بیننده را افزایش دهد. در نتیجه، امروزه «خیزش عقرب» بیش از این که یک فیلم تلقی شود، در دستهی موزیک ویدیو قرار میگیرد. این فیلم علاوه بر لیست فیلمهای محبوب گاسپار نوئه، در لیست فیلمهای محبوب نیکولاس ویندینگ رفن و مارتین اسکورسیزی هم حضور دارد.
نوئه دربارهی این فیلم میگوید: «این فیلم به همان اندازه که خاص است، عالی هم هست. درست مانند «سگ اندلسی» (Un Chien Andalou)، این فیلم را هم میتوانم بارها و بارها پشت سرهم ببینم و خسته نشوم. یک تجربهی هنری عالی که فقط میتوان آن را با یک شاهکار دیگر از انگر به نام «گشایش گنبد لذت» (Inauguration of the Pleasure Dome) مقایسه کرد.»
۶. La Maman et la Putain
- سال تولید: ۱۹۷۳
- کارگردان: ژان اوستاش
- بازیگران: برنادت لافون، ژان-پیر لئو
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
این فیلم اگزیستانسیالیستی فرانسوی، داستان یک مثلث عشقی، بین یک مرد جوان سرخورده به نام الکساندر، با بازی ژان-پیر لئو، یک پرستار به نام ماری، با بازی برنادت لافون و یک زن آرایشگر به نام ورونیکا، با بازی فرانسوا لبرون را روایت میکند. محیط فیلم، پاریس پس از ۱۹۶۸ است و شخصیتهای فیلم همواره درگیر بحثهای فیلسوفانهی عمیق هستند و سعی دارند به ذات عشق، تعهد و توقعات اجتماعی پیببرند. الکساندر تسخیرشده و بیحد و مرز است؛ اگر قرار بود برای او یک مابهازای امروزی خلق کنیم، شخصیت دوستداشتنیای نمیشد.
هیچ خط داستانی حقیقیای وجود ندارد. فیلم متشکل است از صحنههایی با دیالوگهای طولانی و بازیهای واقعگرایانه و پرترهای بیرودروایسی از روابط انسانی. «مامان و روسپی»، هنگام اکران، با نقدهای شدیدی رو به رو شد، اما امروزه به عنوان یکی از بهترین فیلمهای فرانسوی دههی ۱۹۷۰ میلادی از آن یاد می شود. نوئه دربارهی این فیلم میگوید: «این فیلم کاملا وجودگرایانه، خشن و عمیق است و داستانی دربارهی ذات ناممکن عشق رمانتیک در دنیای مدرن غرب را روایت میکند. من خیلی شانس آوردم که توانستم با فرانسوا لبرون در فیلم «ورطه» همکاری کنم.»
۵. روز خشم (Day of Wrath)
- سال تولید: ۱۹۴۳
- کارگردان: کارل تئودور درایر
- بازیگران: لیزبث مووین، تارکیلد روز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
یکی دیگر از فیلمهای محبوب گاسپار نوئه، «روز خشم» است که وقایع آن طی قرن هفدهم میلادی در دانمارک، هنگامی که جادوگران محاکمه میشدند، رخ میدهد. شخصیت اصلی، ان پدرزداتر با بازی لیزبث مووین، یک زن جوان است که با یک کشیش پیر به نام ابسلون پدرسون، با بازی تارکیلد روز، ازدواج کردهاست تا بتواند مادرش را که به جادوگری متهم شده، نجات دهد. ان نسبت به کشیش پیر هیچ حسی ندارد، اما به تدریج عاشق پسر او، مارتین، با بازی پربن لردورف رای میشود، اگرچه رابطهی عاشقانهی آنها ممکن است به قیمت جانشان تمام شود.
درایر پدرخواندهی سینمای دانمارک است و این فیلم، یکی از بهترین آثار او میباشد. فیلمبرداری درخشان و اجراهای خیرهکننده از نقاط قوت این فیلم هستند. از نظر مضمون، «روز خشم» یک مطالعهی سوفسطایانه دربارهی گناه و تعصب است که بسیاری آن را پیشبینی اشغال شدن دانمارک توسط نازیها میدانند. نوئه این فیلم را به عنوان یکی از محبوبترین فیلمهای خودش معرفی میکند. این فیلم یکی از آن محدود فیلمهایی است که توانسته امتیاز ۱۰۰ را از سایت راتن تومیتوز دریافت کند.
۴. افتتاح گنبد لذت (Inauguration of the Pleasure Dome)
- سال تولید: ۱۹۵۴
- کارگردان: کنت انگر
- بازیگران: سامسون دبرایر، مارجوری کامرون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
«افتتاح گنبد لذت» یکی دیگر از بهترین فیلمهای کوتاه آوانگارد و سنتشکنانهی کنت انگر است. عنوان این فیلم به شعر «کوبلا خان» از ساموئل تایلور کلریج اشاره دارد. این فیلم سوررئال، مخاطبان را به دنیایی از توهمات و نمادگرایی دعوت میکند؛ جایی که در آن، به زبان رمز و رازها، با مخاطب صحبت میشود. داستان رویاگونهی این فیلم حول محور دورهمی و مراسمی میگردد که در آن چهرههای اسطورهای و تاریخی مختلف مانند الیستر کراولی، دیو بزرگ، و خدایانی مانند شیوا و اسیریس گرد هم میآیند و نقش تمام آنها را بازیگرانی با لباسهای مبدل ایفا میکنند.
نوئه میگوید: «هنگامی که «وارد خلا شو» را میساختم، هم به «افتتاح گنبد لذت» فکر میکردم و هم به «۲۰۰۱: یک ادیسهی فضایی» (۲۰۰۱: A Space Odyssey). فیلمهای زیادی نیستند که با دیدنشان احساس کنم نوعی مواد مخدر خوب مصرف کردهام. «افتتاح گنبد لذت» قطعا یکی از آنها است.» اگرچه فیلم به موضوعی بدیع و عجیب میپردازد و اگرچه دیدن آن شاید کار راحتی نباشد، بااینحال قطعا به یادماندنی است.
۳. هکسان (Häxan)
- سال تولید: ۱۹۲۲
- کارگردان: بنیامین کریستنسن
- بازیگران: کلارا پونتوپیدان، اسکار استریبولت
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
این فیلم صامت ترسناک، مستند و تخیل را با هم ترکیب میکند و از نظر تاریخی، داستان زندگی زنی را دنبال میکند که به جادوگری متهم شدهاست. این فیلم به بررسی خرافات، ترسهای اجتماعی و ترسهای مذهبیای که باعث به وجود آمدن شکار جادوگران شدهاند، میپردازد. «هکسان» ترکیبشده از مجموعهای ویدیوهای تحقیقاتی و صحنههای بازسازی شدهی محاکمهی جادوگران و مراسمهای شیطانی است. علاوه بر آن، کارگردان، بنیامین کریستنسن یک توضیح منطقی دربارهی جادوگری ارائه میدهد. تصاویر ناراحتکننده و شوکهکنندهی زیادی در این فیلم وجود دارند؛ به خصوص برای فیلمی که بیش از صد سال قدمت دارد.
نوئه از این فیلم به عنوان یکی از فیلمهایی اشاره میکند که دوست داشت خودش سازندهی آنها باشد. نوئه میگوید: «فیلم با یک تصویر نزدیک از چهرهی کارگردان، بنیامین کریستنسن، آغاز میشود که در حال توصیف کردن زندگی کسانی که آنها را جادوگر مینامند، طی دورهی استطاق و محاکمه است. کسانی که بسیاری از آنها جادوگر نبودند و فقط یک زن ساده بودند. این فیلم شبیه به یک مستند تکراری دربارهی وحشتناک بودن دوران باستان در جامعهی غرب امروزی است.»
۲. تصنیف نارایاما (The Ballad of Narayama)
- سال تولید: ۱۹۵۸
- کارگردان: کیسوکه کینوشیتا
- بازیگران: کینویو تاناکا، سیجی میاگوچی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
داستان این فیلم در دوران ادو، در یک روستای کوهستانی دورافتاده اتفاق میافتد. این فیلم روایتکنندهی داستان تراژیک و ناراحتکنندهی جامعهای است که میخواهند طبق قوانین باستانی زندگی کنند. طبق سنتها، وقتی که فردی به سن هفتادسالگی میرسد، از آنها انتظار میرود که از کوه مقدس نارایاما بالا بروند و مرگ را در آغوش بگیرند تا دیگر از منابع جامعه استفاده نکنند. ارین، با بازی کیونو تاناکا، یک زن پیر است و در حالی که به هفتاد سالگی میرسد، آمادهی رویارویی با سرنوشتاش میشود. داستان این فیلم به سبک تئاترهای سنتی کابوکی روایت میگردد.
نوئه دربارهی این فیلم میگوید: «چیزی که هنگام تماشای این فیلم دوست داشتم، رنگارنگ بودن و هنری بودن آن بود. زیبایی «تصنیف نارایاما» در آن است که باعث میشود با خودت بگویی که این بیشتر از داستان است؛ این هنر است. هنوز در عجبم که چطور کینوشیتا به اندازهی کنجی میزوگوچی یا آکیرا کوروساوا شناخته شده نیست.» «تصنیف نارایاما» یک فیلم خشن و در همان حال زیبا و دیدنی است. یک فیلم واقعا خاص که برای همیشه مخاطب را تحت تاثیر خودش قرار میدهد؛ فیلمی که توانسته است در بین فیلمهای محبوب گاسپار نوئه جای بگیرد.
۱. واروخانه (Palindromes)
- سال تولید: ۲۰۰۴
- کارگردان: تاد سولوندز
- بازیگران: ویل دنتون، شرون ویلکینز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۴۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
«واروخانه» یک کمدی نامتعارف است که توانسته به لیست فیلمهای محبوب گاسپار نوئه راه پیدا کند. کارگردان این فیلم، تاد سولوندز است؛ کارگردان فیلمهای درخشان نامتعارفی مانند «خوشحالی» (Happiness) و «سگ سوئیسی» (Wiener-Dog). داستان فیلم حول محور اریوا، یک دختر ۱۳ ساله میگردد که برای پیدا کردن عشق و هویت، وارد سفری سوررئال میشود. طی فیلم، هشت بازیگر در سنین متفاوت با شکلهای بدنی و رنگ پوستهای مختلف، نقش این شخصیت را بازی میکنند؛ از جمله جنیفر جیسون لی. همانطور که نام فیلم پیشنهاد میدهد، «واروخانه» از این مفهوم استفاده میکند تا به کاوش در مفاهیم رشد، مرگ و چرخهی زندگی بپردازد.
نوئه در بارهی این فیلم میگوید: ««واروخانه» فیلمی است که ۱۰ بار دیدمش و به تمام دوستانم نشانش دادهام. از بین تمام فیلمهای این لیست، این فیلم، بیش از همه، من را به خنده میاندازد. تاد سولوندز خیلی بامزه است. شوخیهای او به قدری تلخ و غیرمعمولیاند که متعجب میشوم چگونه توانستهاست این فیلم را در آمریکا بسازد. موقعیتها، همزمان خندهدار و بیرحمانهاند.»
منبع: collider