بازی تاج و تخت؛ ۵ نقشهی زیرکانه دنریس (و ۵ خوششانسی او)
دنریس تارگرین در اوایل سریال «بازی تاج و تخت»، یک زن جوان مطیع بود که توسط اطرافیانش کنترل میشد. او خیلی زود قدرت درونی و رهبری خود را نشان داد. پیروزیهای فراوانش به او اعتماد به نفس و غرور فراوانی به عنوان یک رهبر و همچنین یک فاتح بخشید.
دنریس در قسمتهای مختلفی از داستان، از غفلت افراد از تواناییهای خودش، استفاده کرد تا آنها را به شکلی حماسی شکست دهد اما گاهی اوقات نیز، او تصمیماتی عجیب میگرفت که فقط با شانس محض از عواقب آنها جان سالم به در میبرد. دنریس به خاطر همین تصمیمات درخشان و البته کمی شانس توانست تاج و تخت آهنین را از آن خود کند.
- ۱۳ شخصیت برتر بازی تاج و تخت که در سریال حضور نداشتند
- بازی تاج و تخت؛ ۵ نقشهی درخشان تیریون لنیستر (و ۵ خوششانسی او)
- ۱۱ شخصیت باهوش بازی تاج و تخت؛ رتبهی یکم شگفتزدهاتان میکند!
نقشههای زیرکانه دنریس
۱۰. به دست گرفتن رهبری و کنترل ارتش آنسالید
دنریس در ابتدای ماموریت خود برای بازپسگیری تاج و تخت آهنین، به دنبال یک ارتش میگردد. او اخته شدگان، ارتشی مخوف از بردگان جنگجو را پیدا میکند. با این حال، اربابان بردهها برای فروختن این ارتش، یکی از اژدهایان او را میطلبند.
همه مشاوران دنریس این تصمیم را احمقانه میدانند اما او نقشهای دارد. او کنترل ارتش را در دست میگیرد. سپس به آنها دستور میدهد تا اربابان را بکشند و اژدهایش نیز بقیه آنها را میسوزاند. در پی این اتفاقات، دنریس نشان میدهد که احترام نگذاشتن به قدرت او چقدر خطرناک است.
۹. فرستادن کرم خاکستری برای گرفتن میرین
اقدامات دنریس در راستای آزاد کردن تمام شهرها، او را به حاکم محبوبی تبدیل کرد. او به تدریج این شهرها را به زور و با ارتش و اژدهایان خود تصرف کرد و در عین حال، از روشهای زیرکانهای نیز استفاده نمود.
هنگامی که او به میرین میرسد، به مردم اجازه میدهد تا خودشان شهر را فتح کنند. دنریس دوست مورد اعتماد خود، کرم خاکستری را میفرستد تا به صورت پنهانی وارد شهر شود، بردگان را مسلح کند و آنها را در قیام علیه اربابان رهبری نماید.
۸. کشتن اربابان دوتراکی
پس از مدتها اعمال قدرت و رهبری، دنریس را در ابتدای فصل ششم آسیبپذیرتر از همیشه میبینیم. دوتراکیها پس از مدتها، او را بدون اژدها یا متحدانش گیر میاندازند.
اما وقتی او را نزد اربابان دوتراکی میآورند، دنریس ثابت میکند که اژدهایان تنها عامل قدرت او نیستند. او خودش و اربابان دوتراکی را در سازهای حبس میکند و آن مکان را میسوزاند و هنگامی که بدون آسیب از شعلههای آتش بیرون میآید، دوتراکیها او را به عنوان رهبر جدید خود میپذیرند.
۷. شکست دادن اربابان بردهها
وقتی دنریس به میرین بازمیگردد، متوجه میشود که این شهر مورد حمله اربابان بردهها که آنها را شکست داده بود قرار گرفته است. به نظر میرسد که آنها فکر میکنند او در موقعیت آسیب پذیری قرار دارد و میتوان شهر را از او گرفت. دنریس از این طرز تفکر آنها نهایت استفاده را میبرد.
وی به جای ترسیدن از ارتس عظیم آنها، این موقعیت را فرصتی برای مقابله با همه دشمنان خود میبیند. دنریس با اژدهایان و ارتش آماده خود سریعا این مهاجمان را از پا درمیآورد و ناوگان کشتیهای آنان را به خاک و خون میکشد.
۶. حمله به قطار غنایم
گاهی اوقات یک استراتژی هوشمندانه مبنای یک نقشه خوب نیست، بلکه قدرت زیاد موجب پیشروی و موفقیت یک طرح میشود. دنریس پس از رسیدن به وستروس، متحمل چندین شکست سخت میشود و اکثر متحدان خود را از دست میدهد اما زمانی که ارتش لنیستر در حال بازگشت به کینگز لندینگ است، دنریس از فرصت استفاده میکند و قدرت باورنکردنی خود را نشان میدهد. با وجود پیروزیهای اولیه لنیسترها، در پایان این نبرد، دنریس برنده جنگ میشود.
خوششانسیهای دنریس
۵. مسموم شدن
رابرت باراتیون حتی زمانی هم که در آن سوی دنیا بود، دنریس تارگرین را یک تهدید بالقوه میدید. این پادشاه با استفاده از جورا مورمونت به عنوان یک جاسوس، دستور ترور دنریس را صادر کرد.
فرستادن یک مرد مسلح به اردوگاه دوتراکیها برای کشتن دنریس بسیار دشوار بود اما مسموم کردن او با شراب در بازار یک نقشه دقیق به نظر میرسید. خوشبختانه جورا تغییر عقیده داد و نقشه را فاش کرد.
۴. رفتن به کارث
دنریس در ابتدای فصل دوم، علیرغم داشتن سه تخم اژدها، در وضعیت بدی قرار دارد. او با پیروانش در صحرا سرگردان است و جایی برای رفتن ندارد. آنها به شهر کارث میرسند و آنجا را تنها فرصت خود برای زنده ماندن میدانند.
با این حال، رهبران کارث چندان مشتاق یاری کردن دنریس نیستند و تهدید کردن آنها نیز کارساز نیست. در اینجا، زارو خوان داکسوس است که به دلایل خاص خود از دنریس دفاع میکند تا رهبران کارث، او را در این سرزمین بایر نکشند.
۳. فرار از گودال مبارزه
دنریس با قدرت قابل توجه خود میرین را تصاحب میکند اما در ادامه، خود را در محاصره دشمنانی میبیند که به دنبال سرنگونی حاکمیت او بر شهر هستند. پسران هارپی به عنوان یک گروه خطرناک، به گودال مبارزه حمله میکنند.
با توجه به خصومت دنریس با آنها، رونمایی او از خود در ملاء عام و بدون محافظان، ایده بدی بود. او و افرادش در محاصره قرار گرفتند و با مرگی حتمی روبهرو بودند. خوشبختانه اژدها کاملا به موقع برای نجات او ظاهر شد.
۲. نجات جان اسنو در آن سوی دیوار
جان اسنو یکی دیگر از شخصیتهای دوست داشتنی «بازی تاج و تخت» است که نقشههایش همیشه چندان هوشمندانه نیستند. بدترین ایده او این بود که گروه کوچکی از مردان را به آن سوی دیوار ببرد و یکی از سربازان نامیرا را دستگیر کند و به عنوان شاهد با خود بیاورد.
جای تعجب نیست که این نقشه ضعیف پیش میرود و تیم جان توسط کل ارتش نایت کینگ محاصره میشود. دنریس به موقع از به دردسر افتادن جان آگاه میشود و برای نجات او به پرواز درمیآید اما این که دنریس توانست جان و مردانش را در منطقه فوقالعاده وسیع آن سوی دیوار پیدا کند کاملا تصادفی و از روی شانس است.
۱. زنده ماندن از نبرد وینترفل
به نظر میرسد که کل نبرد وینترفل در برابر نیروهای نایت کینگ، با شانس و اقبال همراه بود. تعداد آنها به طرز عجیبی بیشتر بود و چندین شخصیت اصلی به طرز تکاندهندهای جان خود را از دست دادند و دنریس نیز یکی از شخصیتهایی است که منطقا نباید زنده میماند.
او بدون هیچ نقشه قبلی وارد نبرد میشود و به سادگی با اژدهایش به نایت کینگ حمله میکند و زمانی متوجه میشود آتش اژدها او را نمیکشد که بیفایده است. در ادامه، جورا مورمونت خود را قربانی میکند تا از او در برابر ارتش عظیم نایت کینگ دفاع کند و نجاتش دهد.
منبع: screenrant