نقد فیلم مرد آزاد؛ جنبه‌هایی دیده‌نشده از زندگی در فضای مجازی

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه
مرد آزاد شاخص

ایده‌ای که فیلم «مرد آزاد» به کار برده است نه آن‌قدر بکر و انقلابی است و نه آن‌قدر کلیشه‌ای و تکراری. خلق یک جهان خیالی که در آن قهرمان داستان تنها یک مهره‌ی بازی است و خودش هم به این مسأله می‌برد و تلاش می‌کند قواعد بازی را تغییر دهد، در آثار زیادی استفاده شده است. از «نمایش ترومن» گرفته تا «بازیکن شماره‌ی یک آماده» و «رالف خرابکار» و حتی «ماتریکس»، همه به روش‌‌های مختلف به سراغ چنین دستمایه‌ای رفته‌اند. اما این ایده هنوز ظرفیت‌های فراوان زیادی دارد. در واقع نقطه‌ی قوت مرد آزاد هم همین است، فیلم دست روی جنبه‌هایی از این ایده می‌گذارد که بکر و تازه هستند و در آثار مشابه خیلی کم‌ می‌توان نمونه‌ی مشابه‌اشان را پیدا کرد.

هشدار: در نقد فیلم مرد آزاد خطر لو رفتن داستان وجود دارد. 

مرد آزاد داستان شخصی به نام مرد آزاد است که یک شخصیت غیرقابل کنترل فرعی در یک بازی جهان باز آنلاین به نام «شهر آزاد» است. همه‌چیز دارد خوب پیش می‌رود که او عاشق یکی از شخصیت‌های اصلی مونث بازی می‌شود. اینجاست که او کم‌کم به هویت خود و جهان کوچکی که در آن زندگی می‌کند پی می‌برد. مرد آزاد وقتی متوجه می‌شود که همین جهان مجازی کوچکش در آستانه‌ی نابودی است، با کمک دو نفر از برنامه‌نویس‌های اصلی بازی در جها واقعی خودمان، سعی می‌کند آن را نجات دهد.

همچون نمایش ترومن و بقیه‌ی آثار مشابه، مرد آزاد هم اگرچه یک فیلم سرگرم کننده و جذاب است، ولی خواه‌ ناخواه دست روی مسائل فلسفی عمیقی چون قدرت اختیار و اراده می‌گذارد. اینکه ما انسان‌ها در این دنیا چه جایگاهی داریم، سازوکار جهان به چه شکل است و ما چه تأثیری روی آن می‌توانیم داشته باشیم. گروه‌هایی هستند که معتقدند جهان خودمان هم شبیه یک بازی طراحی شده توسط موجودات بیگانه است. شاید خیلی‌ها این نظریه را قبول نداشته باشند و برایشان بیش از حد غیرقابل باور باشد، ولی مرد آزاد دست‌کم در یک زمینه دست روی چیزی می‌گذارد که قابل قبول همه‌ی آدم‌های دنیا است، اینکه ما انسان‌ها موجوداتی ناچیز در این کیهان عظیم هستیم و نمی‌توانیم هیچ نقشی در روند رویدادها داشته باشیم. باز خوب است که قهرمان فیلم عزم خودش را جزم می‌کند و جهان اطرافش را تغییر می‌دهد، همان کار هم از عهده‌ی ما انسان‌های واقعی برنمی‌آید!

یک جنبه‌ی هوشمندانه‌ی فیلم، آن پوچی و بی‌معنایی است که در زندگی مرد آزاد وجود دارد. او هر روز صبح بیدار می‌شود، به ماهی‌اش سلام می‌کند، همان قهوه‌ی همیشگی را سفارش می‌دهد، به محل کارش می‌رود و دوباره به خانه برمی‌گردد تا برای فردای تکراری آماده شود. از نظر ما زندگی او خیلی ساده و کوچک و بی‌معنا به نظر می‌رسد. ولی واقعا اگر دقیق‌تر نگاه کنیم زندگی خود ما هم فرق چندانی با زندگی مرد آزاد ندارد. ما هم هر روز تمام این‌ کارها را انجام می‌دهیم و شب می‌خوابیم تا دوباره فردا همین‌ها را تکرار کنیم. شاید زندگی ما کمی جزئیاتش بیشتر باشد، ولی اصل داستان همان است. تازه ما هم نمی‌توانیم تغییری در این چرخه‌ی تکراری ایجاد کنیم. آیا ممکن است ما هم همچون مرد آزاد روزی به این آگاهی برسیم؟

اتفاقا همین لحظه‌ی تحول، این نقطه‌ی اوج مهم فیلم که مرد آزاد متوجه می‌شود چه زندگی پوچ و تکراری دارد، یکی از نقاط ضعف فیلم است. اصولا عشق به امداد غیبی فیلم‌سازها تبدیل شده است. هر جایی از فیلمن‌امه که گیر می‌کنند و نمی‌دانند چطور داستان را پیش ببرند، به سراغ عشق می‌روند، همچون نمایشنامه‌نویسان یونان باستان که هر جای نمایشنامه خسته می‌شدند و می‌خواستند داستان را تمام کنند، یکی از خدایان یونان را احضار می‌کردند! مرد آزاد هم بعد از مواجهه با یکی از شخصیت‌های بازی به نام دختر مولوتوفی عاشق او می‌شود، از وظایفی که برایش تعیین شده خارج می‌شود و همین زمینه‌ساز تحولات بعدی می‌شود. اگرچه فیلم تلاش می‌کند توضیح‌های منطقی برای این تغییر ارائه بدهد (مثلا گفته می‌شود که او یکی از شخصیت‌های باقی‌مانده از بازی پیشین دو برنامه‌نویس اصلی است و به همین دلیل ظرفیت این تغییر را دارد)، ولی باز هم این تغییر ناگهانی کمی غیرقابل باور به نظر می‌رسد. این تغییر را با تغییر شخصیتی ترومن در فیلم نمایش ترومن مقایسه کنید، آن‌ همه مقدمه‌چینی و آن شوک ناگهانی که بعد از مواجهه با حقیقت، گریبان ترومن را می‌گرفت، چقدر هوشمندانه و استادانه به کار گرفته شده بود.

مرد آزاد یک تمهید هوشمندانه‌ای به کار گرفته که در فیلم‌های مشابه‌ش دیده نمی‌شود و همین باعث تمایزش از آن‌ها شده است. فیلم به جای اینکه تأکید خود را روی یک قهرمان بی‌نقص و کامل بگذارد که از همان ابتدا توجه همه را جلب کند، شخصیت اصلی خود را یک شخصیت غیرقابل بازی بی‌اهمیت در نظر می‌گیرد که حتی در همان جهان مجازی هم هیچ اهمیتی ندارد. تنها یک دوست صمیمی دارد و کارش این است که هرروز وارد بانک محل کارش شود و وقتی سارقان وارد بانک می‌شوند، روی زمین دراز بکشد و منتظر رفتن آن‌ها بماند.

به نظر می‌آید فیلم مخاطبان هدف خود را بازی‌بازها در نظر گرفته است. از همان چند ماه پیش و آن پوسترهای تبلیغاتی فیلم که با الهام از بازی‌های معروف ساخته شده بودند، می‌شد چنین حدسی زد. واقعا هم مرد آزاد بسیار تحت تأثیر بازی‌های ویدیویی قرار دارد. استفاده از یک بازی مجازی تنها یک ایده دم دستی نبوده است، فیلم خیلی خوب موفق می‌شود از قواعد و فرمول‌های بازی‌سازی در روایت فیلم‌نامه‌ی خود استفاده کند. تأثیر بازی‌های مطرحی چون «GTA» و «فورتنایت» در فیلم کاملا مشهود است و می‌توان ردپای بازی‌های دیگری هم پیدا کرد. حضور چند استریمر مطرح مثل نینجا، جک ‌سپتیک‌آی و پاکی‌مین در فیلم نشان می‌دهد که عوامل فیلم هم شناخت خوبی از فضای بازی‌های ویدیویی دارند و هم می‌دانند باید چطور از این فضا به نفع فیلم خود استفاده کنند.

مرد آزاد در همه‌ی زمینه‌ها این‌قدر حرفه‌ای به بازی و بازی‌باز‌ها نگاه نمی‌کند. بعضی بخش‌های فیلم بیش از حد ساده‌انگارانه و کودکانه هستند و کاملا در تضاد با آن نگاه حرفه‌ای جنبه‌های دیگر فیلم قرار دارند. مثلا عجیب‌ترین عنصر فیلم، رییس تیم سازنده‌ی بازی «شهر آزاد» با نام آنتوان است. شاید هدف از این طراحی فانتزی و کاریکاتور گونه خلق یک دشمن مناسب برای قهرمان فیلم بوده است، ولی هیچ‌کجای دنیا چنین آدم خل‌وضع و ابلهی رییس چنین تیم بازی‌سازی بااستعدادی نمی‌شود.

اتفاقا مدیران تیم‌های بازیسازی همه آدم‌های دنیا دیده‌ و کارکشته‌ای هستند که بعد از سال‌ها خاک خوردن و جامه دریدن، بالاخره موفق می‌شوند به جایگاه مدیریت برسند. اما آنتوان شخصی است که نه چیزی از بازی‌سازی می‌داند و نه اصلا سابقه‌ی ساخت بازی دارد. اینکه فیلم از یک سو چنان نگاه دقیق و درستی به بازی‌های آنلاین و استریمرها و نحوه‌ی افزایش شهرت یک اثر دارد و از سوی دیگر چنین شخصیت غیرقابل باوری را به‌عنوان رییس یک استودیوی بازی‌سازی در نظر می‌گیرد، از جنبه‌های غیرقابل باور و ناخوشایند فیلم است. کدنویسی‌ها و نگاه ساده‌انگارانه فیلم‌سازان به برنامه‌نویسی و فرآیند خلق یک بازی هم از نقاط ضعفی است که در تقریبا در همه‌ی فیلم‌های سینمایی دیده می‌شود. دیگر باید به آن‌ها عادت کنیم.

مرد آزاد واقعا فیلم خوبی است. اگرچه بعضی جاها بیش از حد سطحی می‌شود، بعضی جاها بیش از حد غیرقابل باور می‌شود، و بعضی جاها هم کمی (فقط کمی!) توهین‌آمیز به نظر می‌رسد، ولی خیلی خوب از پس این وظیفه برمی‌آید که جهان مد‌نظر خاص خود را خلق کند و داستان خود را به شکل درستی به پایان برساند. فیلم خیلی خوب موفق می‌شود بین دنیای سینما و بازی پلی برقرار کند و یکی از جالب‌ترین فیلم‌های مرتبط با بازی‌های ویدیویی را ارائه کند. کاملا مشخص است که عوامل ساخت فیلم خودشان بازی‌بازهای حرفه‌ای هستند و آگاهانه دست روی چنین ایده‌ای گذاشته‌اند.

شناسنامه‌ی فیلم «مرد آزاد»

کارگردان: شان لوی
نویسنده: مت لیبرمن، زک پن
بازیگران: رایان رینولدز، جودی کومر، تایکا وایتیتی، جو کیری
خلاصه‌ی داستان: یک کارمند معمولی بانک که به روزمرگی دچار شده‌است متوجه می‌شود که در واقع یک شخصیت غیرقابل بازی در یک بازی ویدیویی اکشن و جهان باز است. حال او باید با این واقعیت کنار بیاید که او تنها کسی است که می‌تواند جهان را نجات دهد.
امتیاز IMDB به فیلم: ۷٫۴ از ۱۰
امتیاز متاکریتیک به فیلم: ۶۲ از ۱۰۰

نقد فیلم مرد آزاد دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست.


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما