۴ کتاب از ژروم فراری؛ نویسندهی فرانسوی که جایزهی گنکور را از آن خود کرد
«ژروم فراری» مدرس فلسفه است اما او را با جایزه ادبی گنکور میشناسند. رمانهای این نویسنده همواره رویکردی فلسفی به جهان داشتهاند و به همین دلیل از غنای فکری بیشتری برخوردار هستند و میتوانند ذهن ما را به بهترین شکل ممکن درگیر سوالاتی مهم درباره زندگی و ماهیت جهان کنند. در این یادداشت پس از آشنایی کوتاه با زندگی نویسنده و سبک نگارش او به سراغ معرفی تعدادی از آثار ترجمهشدهاش خواهیم رفت.
زندگی و زمانه «ژروم فراری»
«ژروم فراری» در سال ۱۹۶۸ در شهر پاریس دیده به جهان گشود. او دبیر فلسفه است اما کتابهایی هم که نوشته در فرانسه همواره مورد توجه بودهاند. این نویسنده در سال ۲۰۱۰ با رمان آنجا که روحم را جا گذاشتم برنده جایزه تلویزیون فرانسه و انجمن مردمی ادبیات شده بود و سال ۲۰۰۹ نیز جایزه لاندرنو را برای رمان یک خدا، یک حیوان کسب کرده بود. در سال ۲۰۱۲ مهمترین جایزه ادبی فرانسه یعنی گنکور به ژروم فراری بابت رمان خطابه سقوط رم اهدا شد. این نویسنده در حال حاضر ۵۶ سال دارد و در پاریس زندگی میکند.
درباره سبک نگارش «ژروم فراری»
«ژروم فراری» به سبک ادبیات مدرن کتاب مینویسد. مضامین داستانهای این نویسنده عموما فلسفی هستند و به مشکلات دنیای مدرن و درگیری انسانها با آنها فکر میکنند. نزاع انسانها با یکدیگر برای کسی یک موقعیت، فقدان چیزهای مطلوب و امیدهایی که بعضا واهی هستند در سراسر داستانهای ژروم فراری وجود دارند. با این وجود در داستانهای این نویسنده از زیادهگویی و توصیفات نابجا از فضا و حالات پرهیز شده است و در یک کلام از همه چیز به اندازه وجود دارد.
داستانهای «ژروم فراری» برای چه کسانی خواندنی خواهند بود؟
کلیه افراد علاقهمند به ادبیات مدرن فرانسوی میتوانند با داستانهای این نویسنده ارتباط برقرار کنند. اگر به طور کلی رمانهایی با مضامین فلسفی، فکری و انسانی برایتان خواندنی هستند؛ از خواندن آثار این نویسنده نیز لذت خواهید برد. علاوه بر این اگر قصد داشتید تا شناختی با فرانسه قرن بیستم و قرن بیست و یکم داشته باشید؛ داستانهای ژروم فراری عموما در همین دوره رقم میخورند و خواندن آنها میتواند برای شما تجربهای خوشایند باشد.
۱.کتاب «خطابه سقوط رم»
کتاب «خطابه سقوط رم» داستان دو دانشآموخته فلسفه به نام متیو و لیبرو است که تصمیم میگیرند از تحصیل فاصله بگیرند و مسئول اداره بار یک روستای دورافتاده بشوند. این بار حکایتهای عجیبی به دنبال دارد. تقریبا هر گروهی که برای ادارهاش، آنجا را اجاره میکنند با مشکل و بحران روبرو میشوند. وقوع بحران برای متیو و لیبرو نیز امر جدیدی نیست و آنها هم هنگام اداره بار دچار مشکلاتی میشوند. خطابه سقوط رم اشاره به یکی از یادداشتهای آگوستین قدیس فیلسوف قرن چهارم میلادی دارد. او در این خطابه دلایل فروپاشی امپراطوری رم را شرح میدهد. یکی از دانشجویان موضوع پایاننامهاش را درباره آگوستین قدیس برداشته است اما هر چه بیشتر درباره فلسفه میخواند علاقهاش به آن کمتر میشود. رمان کاملا در دنیای مدرن و امروزی اتفاق میافتد. شخصیتی به نام مارسل وجود دارد که سنش زیاد است و با یکی از دانشجویان نسبت خانوادگی دارد. او همیشه به یک قاب عکس که خواهران، برادران و مادرش در آن حضور دارند خیره میشود و به این فکر میکند که چرا او در قاب عکس حضور ندارد (مارسل در حقیقت آنزمان به دنیا نیامده بود) مارسل زندگی سراسر جنگ و پر از مبارزهای داشته است. او همیشه به بیماریهای مختلف مبتلا میشد و تصور اطرافیان این بود که او فوت میکند اما هر بار به طرز معجزهآسایی جان سالم به در میبرد. کتاب «خطابه سقوط رم» از بحرانهای زندگی در دنیای مدرن برای ما میگوید عنوان برخی از فصلها نیز ارجاعاتی به نوشتههای آگوستین قدیس دارد.
کتاب «خطابه سقوط رم» که نشان از افول تمدن ما و سختی در دنیای امروز دارد در سال ۲۰۱۲ به چاپ رسید و در همان سال نویسندهاش را به جایزه گنکور رساند. روند داستانی حاکم بر خطابه سقوط رم این اثر را جالب و خواندنی میکند. زبان نویسنده بسیار خاص است و در آن اثری از توصیفهای طولانی دیده نمیشود. همه توصیفها و بازسازی فضاها به اندازه کافی به کار گرفته شدهاند و متن صورتی روان، خواندنی و ساده دارد. این کتاب پس از انتشار به زبانهای مختلف ترجمه شد و به دلیل نگاه عمیق خود، مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. ترجمه فارسی این کتاب توسط «پریزاد تجلی» و نشر مروارید صورت گرفته است. این کتاب در ۱۶۱ صفحه نوشته شده است و خواندنش حدودا سه ساعت زمان میگیرد.
در بخشی از کتاب «خطابه سقوط رم» میخوانیم:
وقتی اوایل ماه ژوئیه متیو و لیبرو با مدرک لیسانسشان به روستا برگشتند برنارد گراتا هنوز متحول نشده بود. او خیلی جدی با دستمالی در دست کنار همسرش که مسئول صندوق بود، شق و رق پشت دخل میایستاد و به نظر میرسید که قرار نیست هیچوقت هیچ نوع تغییری در او به وجود بیاید. لیبرو او را اینطور توصیف میکرد:
– این مردک یه چیزیش میشه، پنج میزنه!
اما نه او و نه متیو کوچکترین ارتباط دوستی با این خانواده نداشتند و از این بابت خوشحال بودند که فقط برای مدت کوتاه تعطیلات اینجا هستند و خیلی درگیر مسائل نمیشوند. آنها هر شب بیرون میرفتند و گاهی دخترهایی را ملاقات میکردند. بعضی اوقات برای خوردن قهوه به بندر میرفتند. کشتیهای مسافربری مسافران زیادی را پیاده میکردند و همه جا پر از جمعیت میشد. هیاهویی از حسرت و سردرگمی به راه میافتاد. زندگی همه جا جریان داشت، آن هم چهجور! آنها به این آدمها با اینهمه جنبوجوش با ترحم نگاه میکردند و حس برتری داشتند، چون با وجود اینکه آنها هم اواخر سپتامبر باید اینجا را ترک میکردند، اما حالا در خانه و خاک خودشان بودند. متیو به این رفتوآمدهای مداوم عادت داشت، اما لیبرو اولین بار بود که بعد از غیبتی طولانی به جزیره برمیگشت. سالها پیصزوالدینش مهاجرت کرده بودند اما خودش هیچگاه پایش را در زادگاه والدینش نگذاشته بود. آنجا را فقط از طریق خاطرات مادرش میشناخت سرزمینی نگونبخت، سرزمینی فناوری که دیگر هیچ ارتباطی با آن نداشت.
۲. کتاب «یک انسان یک حیوان»
در کتاب «یک انسان، یک حیوان» مرد جوانی وجود دارد که پس از واقعه ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ روستای محل سکونتش را رها میکند و به شبکهای از مزدوران مسلح میپیوندد که در خاورمیانه فعالیت میکنند و تحت لوای پرچمهای مختلف در ازای دریافت پول میجنگند. هنگامیکه این مرد جوان در یک مرکز ایست بازرسی از مرگ قطعی نجات پیدا میکند، به این نتیجه میرسد که به زادگاهش برگردد، زادگاهی که در آن چیز زیادی عوض نشده است؛ اما مرد جوان دیگر آن آدم قبلی و همیشگی نیست، او دچار از خود بیگانگی شده است. و در زادگاه خودش حس غریبی میکند.
نویسنده در کتاب فوق درباره یک زندگی متلاشی شده سخن میگوید. مرد جوان این داستان، فردی رو به فروپاشی و اضمحلال است او از این موضوع وحشت دارد که روستای کوچک محل تولدش به قبر او تبدیل شود . او از دچار شدن به درد پیری و فرتوتی وحشت دارد. «ژروم فراری» در کتاب یک انسان یک حیوان به ما نشان میدهد وقتی ایدئولوژیها از ارزشهای انسانی تهی میشوند تا چه مقدار ممکن است که خشن و درنده باشند و سوال اساسی این است که آیا ایدئولوژیها میتوانند حامی و حافظ ارزشها باشند یا عموما آنها را نقض میکنند؟
کتاب یک «انسان، یک حیوان» اثری با ابعاد متفاوت است؛ به ما در وطن احساس بیگانگی میدهد و از وحشت و خشونت در دنیای مدرن و متمدن سخن میگوید. این کتاب نیز مثل دیگر آثار ژروم فراری تمدن مدرن را نقد میکند.
این کتاب در ۸۷ صفحه نوشته شده است و خواندن آن حدودا دو ساعت از زمان ما را میگیرد. یک انسان، یک حیوان اولین بار در سال ۲۰۰۵ به چاپ رسید. «بهمن یغمایی» و «محمد هادی خلیل نژادی» این کتاب را با همکاری نشر چشمه به فارسی ترجمه شده است.
در بخشی از کتاب «یک انسان، یک حیوان» میخوانیم:
تو رفتی، هنگام رفتن کسی تو را در آغوش نگرفت و هنگامی که بازگشتی دیگر کاملا بیگانه بودی. پدر، مادر، خانه و روستایت همانها بودند. اما به نحو عجیبی برای هم بیگانه شده بودید.
مادرت تو را با عشقی خاموش در آغوش گرفت و بعد هم پدرت. تو بوی آنها را استشمام کردی, همان بو و عطر پدربزرگها بوی تمام نیاکانی که هرگز آنها را ندیده بودی, همان بویی که همواره نگران آن بودی که وجود تو را هم در برگیرد همان بوی نمدار و بیمزه صابون مارسی, بوی شعلهُ هیزم. بوی عرق سرد. ادوکلن و بدن خستهای که حتا دوش روزانه و مالش لیف زبر هم نمیتوانست آن را از بین ببرد… همان بویی که از مدتها قبل, سراسر خانه را فر گرفته بود. بوی پیری و مرگ، بوی کسی که قبلاً آنجا بازی میکرده است. اما این بو دیگر باعث ترس تو نبود. چون آنجا دیگر خانه تو نبود و وقتی نوبت تو هم برسد، این بو در اطرافت پرسه میزند و در نهایت از بین میرود. زیرا این بو دیگر نمیتواند تو را بشناسد و کسی را بیابد تا قانون گذار را اجرا کند.
هنگامی که مادرت دست زخمیات را نوازش داد و احوالت را پرسید. تو دستش را بهآرامی گرفتی و بعد از زمانی طولانی او را در آغوش فشردی. عطر موهایش را اینبار بدون ناراحتی احساس کردی گویی دیگر این زن مادرت نیست. بلکه زن سالخورده و بیگانهای است که مستحق ترحم توست. بعد تو در دهکده قدم زدی و به یاد آوردی که این روستا چهقدر با آن دهکدهای که برای آخرینبار دیده بودی یکسان است و تغییری نکرده. اما اینبار دیگراین تو هستی که غریبهای. به جلو خانه ژان دو رسیدی پدرش را دیدی که با وجود هوای سرد. در حیاط ایستاده بو سیگار میکشید و به دره مهآلود مینگریست؛ خورشید در افق دریا غروب می کرد. او حتا سرش را به طرف تو برنگرداند. فکر کردی تو را ندیده است.
۳. کتاب «پرنسیب»
کتاب «پرنسیب» نوشته « ژروم فراری»، رمانی درباره فیلسوفی جوان است که بر روی زندگی فیزیکدان آلمانی برنده جایزه نوبل کارل ورنر هایزنبرگ است. اما رمان فقط بر روی زندگی این دانشمند تمرکز نمیکند بلکه در خلال اشاره به آثار ارزشمند او درباره رویدادهای هولناکی که در قرن بیستم به وقوع پیوستهاند نیز اشاراتی صورت میگیرد.
در این کتاب روایتی از هایزنبرگ ارائه داده میشود که در آن هیچ قطعیتی در زندگی وجود ندارد. این رمان دارای بار فلسفی سنگینی است و نویسنده برای دقت عمل داشتن هنگام نگارش آن به خاطرات الیزابت هایزنبرگ همسر این دانشمند نیز مراجعه داشته است. این کتاب به تمامی فجایع قرن پیشین اشاره میکند و مانند دیگر آثار فراری به دنبال نقد دنیای مدرن است.
این کتاب در سال ۲۰۱۵ به چاپ رسید و خیلی زود به زبانهای مختلف ترجمه شد. ترجمه این اثر به زبان فارسی توسط «بهمن یغمایی» و «ستاره یغمایی» صورت گرفته و انتشارات نگاه آن را به چاپ رسانده است. کتاب فوق ۱۵۲ صفحه دارد و برای خواندن آن حدودا به سه ساعت زمان نیاز داریم.
در بخشی از کتاب «پرنسیب» میخوانیم:
اینک این کل دنیاست که در صبح ماه ژانویه در سال ۱۹۳۷ از گوشه خیابانی در لایپزیک به تماشای فرسایش آن پرداختهای، تو کاسه کمک زمستانیات را جلوی رهگذران گرفتهای. به جای کمکهای آنها مدالی ساخته شده از قطعات آهنی با علامت ایالت ساکسونی به آنها میدهی تا قبل از حرکت در سرما به یقه کتهایشان نصب کنند. تو به یاد نمیآوری که چرا داری این کار را میکنی، ولی اصلا مهم نیست. چون دنیا در حال محو شدن است کل دنیا.
۴. کتاب «تصویرها»
کتاب «تصویرها» آخرین کتاب از «ژروم فراری» است که در اوت سال ۲۰۱۸ منتشر شده است. این رمان اثری شگفتانگیز است که در دوازده پرده به زندگی یک خبرنگار و عکاس حرفهای میپردازد. این رمان هم شاعرانه است و هم واقعگرایانه. در حقیقت در خلال تعدادی از جنگها و وقایع هولناکی که دور و اطراف این خبرنگار اتفاق میافتد زندگی زن روایت میشود. در این کتاب فراز و فرود زیادی وجود دارد همانطور که در زندگی انسانها پستی و بلندی است. شخصیت اصلی کتاب آنتونی نام دارد و نمیدانیم که او چقدر انسانی واقعی است اما بقیه بازیگران و نقشآفرینان این رمان انسانهایی واقعی هستند. در داخل این رمان با چهره عریان جنگ و برادرکشی و اختلاف در سراسر جهان آشنا میشویم و درمییابیم که خشونت با انسانها چه میکند.
این کتاب به نوشته نشریه لوموند نگاهی است عاطفی و نیشدار به ضعف و ناتوانی بشریت. این کتاب اولین بار در سال ۱۳۹۸ به زبان فارسی برگردانده شد. «بهمن یغمایی» و «ستاره یغمایی» آن را به فارسی ترجمه کردند و موسسه انتشارات نگاه آن را به چاپ رساند. کتاب فوق ۲۲۱ صفحه دارد و برای خواندن آن حدودا به ۴ ساعت زمان نیاز داریم.
در بخشی از کتاب «تصویرها » میخوانیم:
چهارده عرب در محاکمهای تاریک روشن از جنگ، یکی پس از دیگری به دار آویخته شدند. در مراسم اعدام اجساد زیر چشمان گروهی از بچهها خونسرد و آرام تکان میخوردند، اجسادی که بعدا بر روی یک گاری ریخته میشود. هرگز نمیتوان فهمید آیا آیت خود گاستون است که عکسها را انتخاب و آنها را به گونهای ردیف و مرتب کرده و در معرض دید قرار داده است، زیرا منطق در لحظهای اجتنابناپذیر از زمان وجود ندارد، بلکه بر عکس، با آن متقارن است. کسی که به این عکسها مینگرد، کسی که خودش مسئول این خبرهاست باید مطمئن باشد چهارده متهمی را که در دادگاه نظامی از آنها عکسبرداری میکند مردهانو. زیرا سرنوشت شومی بر روی چوبههای دار در انتظارشان است. سرنوشتی که تاریکی و انزوای بیانتهایی از این بعد تمامی زندگی گذشتهشان را در گمنامی و ابهام فرو میبرد و گاستون هیچ چیز دیگری جز مرگ را نمیتواند به تصویر بکشد.