بهترین اشعار فروغ فرخزاد درباره عشق و زندگی
نام فروغ فرخزاد با شعر نو و جسورانه در ایران عجین شده است. او شاعری بود که با درک شعر سنتی، مرزهای آن را پشت سر گذاشت و با زبانی صریح و بیپرده به بیان احساسات درونی خود و جامعهای پرداخت که در آن میزیست. روح زمانه در اشعار فروغ فرخزاد جاری است و این همان دلیل ماندگاری و طنین همیشگی آثار اوست. فروغ در عصری زندگی میکرد که زنان اغلب در سایه مردان قرار داشتند و بیان آزادانه احساسات، بهویژه عاشقانه و شهوانی یک تابو محسوب میشد. اما او با شجاعت تمام، این تابوها را به چالش کشید و با اشعارش صدای زنان را به گوش جامعه رساند.
فروغ فرخزاد با وجود عمر کوتاهش میراثی ماندگار از خود به یادگار گذاشت. اشعار او همچنان پس از گذشت سالها خوانندگان بسیاری را به خود جذب میکند. او نه تنها یک شاعر، بلکه نماد آزادی، جسارت و نوآوری است. در این مطلب میخواهم به برخی از اشعار فروغ فرخزاد درباره زندگی، عشق و مرگ بپردازم. با هم قسمتی از اشعارش را میخوانیم و به چگونگی شکلگیری آنها هم نگاهی میاندازیم.
اشعار فروغ فرخزاد درباره زندگی تا عاشقانه و دکلمه
اگر زندگینامه فروغ فرخزاد را خوانده باشید، حتما میدانید که زندگی کوتاه این شاعر بینظیر چه فراز و نشیبهایی داشت. از کودکی سخت زیر سایه پدری مستبد تا ازدواج و مادر شدن در سن کم و جدایی و افسردگی و خودکشیهای ناکام، فروغ روزهای تلخ زیادی در زندگیاش پشت سر گذاشت. از طرفی هم به همان اندازه و شاید هم کمتر طعم عشق را چشید، سفر کرد، فیلم ساخت و شعر گفت.
اشعار فروغ فرخزاد آینهی تمامنمای دیدگاه او نسبت به زندگی خود و اطرافش است. فروغ زندگی را با تمام تلخیها و شیرینیهایش میستود، زشتیها را میدید و زیباییها را درک میکرد. از همین روی تمام این تجربیات زیسته و درک شده در اشعارش نمود پیدا کردند.
فروغ فرخزاد در اشعارش به زیبایی از لحظههای کوچک و ساده زندگی سخن میگوید و به خواننده یادآوری میکند که زندگی هدیه ارزشمندی است و با وجود تمام ناکامیهایی که تجربه کرده بود نگاهی ژرف به طبیعت و مواهبی داشت که از آنها برخوردار بود. او در مجموعه اشعار «عصیان» خود شعری درباره زندگی دارد که میگوید:
آه ای زندگی منم که هنوز/ با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم/ نه بر آنم که از تو بگریزم
همه ذرات جسم خاکی من/ از تو، ای شعر ِ گرم در سوزند
آسمانهای صاف را مانند/ که لبالب ز بادهی روزند
با هزاران جوانه میخواند/ بوتهی نسترن سرود تو را
هر نسیمی که میوزد در باغ/ میرساند به او درود تو را…
اشعار عاشقانه فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد در سنین پایین اولین بارقههای عشق نوجوانی را تجربه کرد و چیزی نگذشت که عشق به فرزند هم در دلش جا خوش کرد. بعدها زمانی که پختهتر شده بود طعم عشق واقعی و ابدی را هم چشید. در یک کلام عشق در تمام لایههای زندگی انسانی و مادی او جریان داشت. فروغ فرخزاد عشق را نه تنها بهعنوان یک احساس درونی بلکه بهعنوان نیرویی حیاتبخش و برانگیزاننده میدید که به یک اندازه پیامآور رنج و شادی بود. اما از اینها گذشته فروغ عاشق شعر بود و به خاطر شعر از بسیاری از داشتههایش دست کشید.
درست است که عشق انسانی مضمون بیشتر اشعار فروغ را شکل میدهد اما عشق به زندگی، عشق به طبیعت و انسانها هم بخش قابل توجهی از آثارش هستند. فروغ عشق را بدون رنج و درد تصور نمیکرد و معتقد بود که عشق باید با فداکاری همراه باشد. فروغ در یکی از زیباترین سرودههایش در مجموعه «اسیر» عشق خود را اینطور بیان میکند:
باز در چهرهی خاموش خیال/ خنده زد چشم گناه آموزت
باز من ماندم و در غربت دل/ حسرت بوسهی هستی سوزت
باز من ماندم و یک مشت هوس/ باز من ماندم و یک مشت امید
یاد آن پرتو سوزندهی عشق/ که ز چشمت به دل من تابید
باز در خلوت من دست خیال/ صورت شاد تو را نقش نمود…
و در مجموعهی تاثیرگذار «تولدی دیگر» شعر زیبایی دارد که با حسرت و گله همراه است:
تا به کی باید رفت
از دیاری، به دیاری دیگر
نتوانم، نتوانم جستن
هر زمان عشقی و یاری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر میکردیم
از بهاری به بهاری دیگر…
شعر درباره مرگ
فروغ فرخزاد دو بار در زندگیاش به استقبال مرگ رفت. درست است که این خودکشیها به واسطه افسردگی و فشارهای جامعه، اطرافیان و شکستهای زندگیاش بودند اما او نه تنها از مرگ هراسی نداشت، بلکه این پدیدهی به ظاهر شوم و سیاه را به خوبی میشناخت و با نگاهی واقعبینانه و شجاعانه به آن مینگریست. در تمام اشعار مرگمحور فروغ فرخزاد میتوان روح جستجوگر و بیقرار او را دید که همواره در پی یافتن پاسخ پرسشهای بنیادین درباره هستی و نیستی بود.
فروغ فرخزاد در اشعار خود از مرگ نه بهعنوان پایان، بلکه بخشی جداییناپذیر از زندگی یاد میکند. او مرگ را نه با ترس و وحشت، بلکه با آرامش و پذیرش مینگرد. در اشعار فروغ فرخزاد، مرگ نه راه پایان بلکه آغاز سفری جدید است. مرگ برای فروغ بهمثابه رهایی از رنجها و سختیهای زندگی است و مرگ و زندگی را دو روی یک سکه میداند که بدون هم معنای خود را از دست میدهند. فروغ در مجموعه «عصیان» به زیبایی درباره مرگ خود اینچنین میسراید:
مرگ من روزی فرا خواهد رسید/ در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود و دور/ یا خزانی خالی از فریاد و شور
مرگ من روزی فرا خواهد رسید/ روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر/ سایهای ز امروزها، دیروزها
دیدگانم همچو دالانهای تار/ گونههایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود/ من تهی خواهم شد از فریاد درد…
دکلمههای فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد علاوه بر پنج مجموعه شعر، تعدادی از اشعارش را به صورت دکلمه با صدای خودش به یادگار گذاشت. صدای گرم و رسای او احساس اشعارش را بیش از پیش به شنونده منتقل میکند و از آن مهمتر میراثی ماندگار در دنیای ادبیات ایران محسوب میشود که برای نسلهای بعد از او بسیار ارزشمند است. دکلمههای فروغ فرخزاد در آلبومی به نام «تنها صداست که میماند» منتشر شده است که شامل ۳۰ قطعه منتخب شاعر است.
جدا از این دکلمهها که با صدای خود فروغ به یادگار مانده است، آلبومهای دیگری هم از اشعار فروغ فرخزاد با صدای هنرمندان دیگر مثل خسرو شکیبایی و نیکی کریمی منتشر شده است. صدای گرم و دلنشین مرحوم خسرو شکیبایی با اشعار فروغ در یک کتاب صوتی با عنوان «پریخوانی» با موسیقیهایی از آهنگسازان بزرگ مثل انیو موریکونه و جیمز نیوتن هوارد ترکیبی منحصربهفرد میسازد که شنیدنش تجربه متفاوتی خواهد بود.
کتاب شعر فروغ فرخزاد
فروغ از ۱۳ سالگی شعر گفتن را آغاز کرد. او به سبک کلاسیک شعر علاقه داشت و در ۱۸ سالگی اولین مجموعه شعرش را با عنوان «اسیر» منتشر کرد. فروغ در این مجموعه با استفاده از قالبهای سنتی فارسی مانند غزل و قصیده با رویکردی نو به سرودن شعر پرداخت. او در این مجموعه دردها و رنجها و آرزوهای درونی خود را به بیپیرایهتریk شکل ممکن بیان میکند. زبان سادهی فروغ در این مجموعه که در قالب سنتی سروده شده است آن را برای مخاطب عام قابل درکتر میکند.
بعدها او به سمت شعر نو گرایش پیدا کرد و در سال ۱۳۳۵ مجموعه دومش با عنوان «دیوار» را منتشر کرد که اشعارش ترکیبی از نیمایی و چهارپاره بود. مجموعه دیوار بعد از جدایی از همسرش شاپور منتشر شد و بیشتر مضامینش حول جدایی و عشق است.
«عصیان» سومین مجموعه از اشعار فروغ فرخزاد بود که در ۲۳ سالگی آن را منتشر کرد. این مجموعه که شامل ۱۶ قطعه از اشعار فروغ فرخزاد است، به خوبی تغییر نگرش این شاعر را به زندگی نشان میدهد. در این مجموعه فروغ به شکلی آشکارتر به انتقاد از جامعه و سنتهای حاکم بر آن میپردازد. فروغ به وضوح بر باورهای رایج زمانهاش میتازد و جنسیت، عشق و مرگ را به موضوعاتی چالشبرانگیز تبدیل میکند.
فروغ بعد از جدایی از شاپور و آشنایی با ابراهیم گلستان زندگی تازهای را تجربه کرد. او دیگر آزاد بود تا به فعالیتهای اجتماعی موردعلاقهاش بپردازد و به هرآنچه در سر دارد جامهی عمل بپوشاند. آشنایی با گلستان برای فروغ مثل تولدی دیگر بود که به مجموعه شعری به همین نام ختم شد. کتاب شعر «تولدی دیگر» اوج پختگی و تسلط فروغ را در عرصه شعر نشان میدهد و تاثیر عمیقی بر ادبیات ایران گذاشت.
فروغ فرخزاد که همیشه آغوشش برای مرگ باز بود، خیلی زود و در ۳۲ سالگی در سانحه رانندگی زندگی را بدرود گفت. کتابهای فروغ فرخزاد بعد از مرگش بارها تجدید چاپ شدند و علاوه بر آنها کتاب دیگری از او منتشر شد با عنوان «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد». این کتاب هفت بخشی با سبک و مضمونی متفاوت غمها و اندیشههای سرد و حتی نفرتهای فروغ را در خود جای داده است. فروغ در این مجموعه از سبک عاشقانه و دیدگاه عاطفی شعرهای قبلی خود فاصله گرفته و به سمت مضامین فلسفی و روانشناختی حرکت کرده است. این تغییر رویه به خوبی رشد فکری و هنری فروغ را نشان میدهد.
استفاده از واژگان نو، ساختار متفاوت جملهها و تصویرسازی قوی و تاثیرگذار از ویژگیهای بارز این مجموعه شعر است. فروغ با کمک این ابزارها دنیای پیچیده و پر از تناقض شخصیت خود را به زیبایی به تصویر کشیده است. بهطور کل «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» یک اثر پیشرو و تاثیرگذار در شعر معاصر فارسی است که جایگاه ویژهای در ادبیات ایران دارد.
بهترین اشعار فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد یکی از بهترین شاعران زن ایرانی است که نسبت دادن صفت «برتر» و جدا کردن قسمتهای مختلف اشعار او به باور من کاری نه تنها سخت بلکه اشتباه است. از همان اولین قطعات اشعار فروغ فرخزاد میشود زیبایی دیدگاه و روح سرکش این شاعر را دید و فهمید و تا آخرین سرودههایش که پختگی و تسلط او را نشان میدهند میتوانند بهترین اشعار فروغ فرخزاد باشند.
با این حال به خاطر چرخش ایام و تکرار تاریخ است یا الهامبخشی برای هنرمندان و شاعران بعد از او یا هرچیز دیگر، بعضی از اشعار فروغ فرخزاد بیش از همه تکرار شدند و بر دفتر و کتاب و نامههای عاشقانه و رسانههای متعدد نقش بستند. به جز قطعاتی که در قسمتهای قبل از آنها یاد کردیم، یکی از این قطعات پرتکرار از شعری با عنوان «دوست داشتن» از اولین دفتر شعر فروغ یعنی «اسیر» است.
آری آغاز، دوست داشتن است/ گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم/ که همین دوست داشتن زیباست
یا شعر معروف دیگری از همین مجموعه با عنوان «پرنده مردنیست»
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان میروم و انگشتهایم را
بر پوست کشیدهی شب میکشم
چراغهای رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنیست…
یا شعر زیبای «عاشقانه» از دفتر شعر «تولدی دیگر» که به یکی از محبوبترین ترانههای پاپ تبدیل شده است.
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر تو ام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شایدم بخشیده از اندوه پیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم ز آلودگیها کرده پاک
ای تپشهای تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من
ای ز گندمزارها سرشارتر
ای ز زرین شاخهها پر بارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردیدها
با توام دیگر زدردی بیم نیست
هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست…
شعر پنجره از دفتر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد»
من از دیار عروسکها میآیم
از زیر سایههای درختان کاغذی
در باغ یک کتاب مصور
از فصلهای خشک تجربههای عقیم دوستی و عشق
در کوچههای خاکی معصومیت
از سالهای رشد حروف پریدهرنگ الفبا
در پشت میزهای مدرسهی مسلول
از لحظهای که بچهها توانستند
بر روی تخته حرف «سنگ» را بنویسند
و سارهای سراسیمه از درخت کهنسال پر زدند…
منبع: دیجیکالا مگ