برای سونی و مایکروسافت افزایش درآمد مهمتر از جنگ کنسولی است
در روزهای اخیر، اعلام اینکه سونی هیچ محصول جدیدی در سریهای اصلی خود برای عرضه در سال آینده ندارد، به عنوان یک فرصت فوقالعاده برای مایکروسافت تلقی شد تا بتواند جایگاه خود را در بازار بازیهای ویدیویی بدست آورد. دلایل زیادی وجود دارد که چرا ایکس باکس در برابر رقیب اصلی خود با مبارزهی سختی روبرو شده است. قدرت نام تجاری سونی بدون شک یک دلیل مهم است، اما مانع نهایی و به ظاهر غیرقابل عبور، استودیوهای سونی بوده که مجموعهای فوقالعاده از آثار موفق را در طول دوران پلیاستیشن ۴ ارائه کرد و این مجموعه تاکنون به نسل نهم نیز منتقل شده است.
مشکلات مایکروسافت در ایجاد مجموعهای از استودیوهایی که بتوانند با مجموعهی ذکر شده رقابت کنند، در طول سالهای اخیر به خوبی مستند شده است. دردسرهای آن به صورت دائم با مقایسههای نامطلوب با استودیوهای پلیاستیشن که به مرور بازیهای موفقی را ارائه میکردند، بزرگتر میشد. حداقل بر اساس برخی تفاسیر، مایکروسافت اکنون بخش اعظم ۱۰۰ میلیارد دلار خرجهای اخیر را صرف تلاش برای پر کردن این شکاف کرده است و در این فرآیند به یکی از بزرگترین ناشران بازی در جهان تبدیل شده است. دقیقا مشخص نیست که سونی چگونه توانسته است آنقدر به نوعی به هم ریخته باشد که یک شکاف یک ساله در خط تولید بازیهای اصلی خود آن هم دقیقا در اواسط نسل و یک نقطهی حیاتی باقی بگذارد.
سال ۲۰۲۴ به دلیل تاثیر تاخیرهای دوران همهگیری کرونا، سال سختی برای بازیها خواهد بود. این اثری است که بر کل صنعت احساس میشود، اما برای سونی به طور خاص، منصفانه است که به این فکر کنیم که آیا تمرکز این شرکت روی بازیهای سرویس محور به عنوان یک چشمانداز که روز به روز کوتهبینانهتر و گمراهتر به نظر میرسد، توانایی آن را در ارائهی یک جریان ثابت نرمافزاری برای پلتفرم خود، مختل میکند یا خیر. دلایل اصلی این موضوع هر چه که باشند، اثر آن یکسان است و شاهد سالی بی سر و صدا برای پلیاستیشن خواهیم بود. هرچه این خشکسالی بیشتر ادامه یابد، نادیده گرفتن بحثهایی که نشان میدهند بیشتر بازیهای اصلی پلیاستیشن ۵ در واقع بازسازیهای آثار پلیاستیشن ۴ یا بازیهای بین نسلی هستند، سختتر میشود.
بدون شک لغزش رهبر بازار یک فرصت برای رقبای آن شمرده میشود چرا که این منطق «جنگ کنسولی» است. ضعف سونی فرصتی برای مایکروسافت است. در واقع این یک پنجرهی یک ساله به نظر میرسد که در آن مایکروسافت میتواند تمرکز جامعهی بازی را به بازیهای خود جلب کند، بدون اینکه در معرض مقایسهی دائمی با آثار رقیب خود قرار گیرد. این یک سال فرصتی برای تثبیت خریدهایش، بهبود گیم پس و بازگرداندن زندگی به رقابت رو به زوال بین پلیاستیشن و کنسولهای ایکسباکس سری ایکس و اس محسوب میشود. همهی اینها حداقل تا حدی منطقی است و مایکروسافت بدون شک حداقل مقداری برای آن برنامهریزی میکند.
به عنوان مثال، بهنظر میرسد که امسال یک بهروزرسانی سختافزاری برای سری ایکس در راه است که با قضاوت بر اساس اطلاعات فاش شده، بهطور قابلتوجهی جالبتر از بهروزرسانی سختافزاری بسیار ضعیف سونی برای پلیاستیشن ۵ بهنظر میرسد و باید حداقل به افزایش فروش این کنسول کمک کند. روند انتقال بازیهای کمپانی اکتیویژن بلیزارد (Activision Blizzard) به گیم پس نیز احتمالا در طول سال توجهی مثبتی را به خود جلب خواهد کرد. این موارد برای بهتر کردن موقعیت مایکروسافت در بازار در هر زمان مفید خواهند بود. بنابراین در سالی که سونی چیز زیادی برای ارائه ندارد، آنها حتی مؤثرتر از حد معمول خواهند بود.
در این میان فرار از این واقعیت که ما دیگر در آن جنگ کنسولی نیستیم، سخت است. در برههای که سونی یک سال مهم از نسل را به خود استراحت داده، طرفداران ایکسباکس خود را برای این احتمال که ممکن است مایکروسافت انحصار پلتفرم را کنار بگذارد و آثار اصلی خود را روی کنسولهای سونی و نینتندو عرضه کند، آماده کردند. هرچند این اتفاق فعلا با آثاری نظیر پنتیمنت و Grounded افتاده، اما برخی این ایده را مطرح کردند که مایکروسافت میتواند راه سگا را طی کند و سختافزار را به کلی کنار بگذارد. برخی میگویند که جاهطلبیهای چند پلتفرمی این شرکت بسیار گستردهتر از آن چهار اثری است که قرار است به پلتفرمهای دیگر بیاید که دوتای آن به طور رسمی تایید شده است.
این تکامل استراتژی قبلی مایکروسافت است، نه یک انقلاب! این شرکت در حال حاضر بازیهای زیادی را روی پلتفرمهای رقیب میفروشد که بیشتر آن از طریق ناشران و توسعهدهندگان مختلفی است که در سالهای اخیر خریداری کرده است. با این حال، هفتهی گمانهزنیهای عجیب و غریب که مایکروسافت عمدا یا ناآگاهانه با اعلام یک بهروزرسانی تجاری از قبل به جای صدور بیانیهای سریع در زمان مناسب به آن تنش بیشتری افزود، توجه را به طور کلی بر قلب تجارت بازیهای مایکروسافت متمرکز کرد.
این تنش قدرت مانور مایکروسافت را به میزان قابل توجهی محدود میکند. اگر تمام تلاش استودیوها و ناشران خریداری شدهی خود را البته در چارچوب توافقاتی که مجبور به تعهد به آن برای کسب مجوز قانونی برای معاملهی اکتیویژن بلیزارد شد، روی پشتیبانی از کنسولهای ایکس باکس با آثار انحصاری متمرکز کند، بدون شک رشد خواهد کرد. هرچند در این فرآیند با محروم کردن آنها از فروش بازی در کنسولهای موفقتر، درآمد اصلی استودیوهای خود را تا حدی از بین میبرد.
البته این امر برای مدیران ارشد مایکروسافت که انتظار بازگشت سرمایهی هنگفت خود را دارند و حداقل تا حدی قرارداد اکتیویژن بلیزارد را تأیید کردهاند، جواب نمیدهد. از سوی دیگر، اگر به طور کامل روی این جنبه تمرکز کند، یعنی بهبود درآمدهای بخش بازی مانند ادامهی رشد آن به عنوان ستونی از تجارت مایکروسافت بدون نگرانی در مورد پیامدهای استراتژیک برای ایکسباکس، در این صورت خطر از دست دادن جاهطلبیهای پلتفرم خود را دارد و خود را در آیندهای قفل میکند که باید ۳۰ درصد از بخش بسیار زیادی از درآمد بازی خود را به سونی یا نینتندو بپردازد. در واقع هیچ کدام از گزینهها خوشایند نیستند و مایکروسافت میخواهد راه سومی را بیابد و بین دو هدفی که به آسانی قابل تطبیق نیستند، حرکت میکند.
این یک زمینهی کاملا جدید برای جنگ کنسولی است، هرچند بعید است که چارچوببندی جنگ کنسولها حتی برای درک آنچه در اینجا اتفاق میافتد مفید باشد. موضوع این است که سونی با مجموعه مسائل مشابهی مواجه است. از برخی جهات سونی در موقعیت بهتری قرار دارد چرا که آثار انحصاری قدرتمندتری دارد اما با مواردی روبرو است. عدم انتشار بازی انحصاری توسط سونی در سال آینده خود یک مشکل است، اما در درازمدت، یک سوال بزرگ در مورد اینکه این شرکت چگونه درآمد خود از بازی را افزایش میدهد وجود دارد.
در نتیجه، درست همانطور که مایکروسافت در تلاش است تا استراتژی خود را برای آیندهای چند پلتفرمی مشخص کند، سونی نیز با عرضهی بازیهای انحصاری خود روی رایانههای شخصی، خرید بانجی و غیره نگرانیهای مشابهی را حل میکند و از طرفی جاهطلبیهای سرویس محور آن، همگی به آیندهای اشاره میکنند که در آن بازیهای سونی فراتر از سختافزار پلیاستیشن تجربه خواهند شد.
البته بهتر است بدانید که هیچ کدام از اینها به این معنی نیست که رقابت بین سونی و مایکروسافت از بین خواهد رفت. مایکروسافت بسیار دوست دارد که محبوبیت کنسول سونی را تا حدی داشته باشد و سونی سخت کار خواهد کرد تا این موقعیت را از دست ندهد. با این حال، روز به روز بیشتر و بیشتر احساس میشود که جنگ کنسولی یک موضوع فرعی است و اولویت واقعی هر دوی این شرکتها این است که بفهمند چگونه میتوانند از نظر درآمدی رشد و در راه رسیدن به این هدف، استراتژیهایی که ممکن است از منظر جنگ کنسولی دیوانهکننده به نظر برسند را در دستور کار قرار دادهاند.
منبع: Gameindusrty.biz