۵ ترانه لئونارد کوهن که فیلمهای سینمایی را جذابتر کردند
بیتردید لئونارد کوهن در فهرست بلندبالای چهرههای فرهنگی تاثیرگذار قرن بیستم جایگاه ویژهای دارد. هنرمندی که ایام جوانی خود را به جدل در شعر و نثر گذرانید. رفته رفته، این نویسندهی بااستعداد به سمت ترانهسرایی آهنگهای فولک گرایش پیدا کرد و با این کار مسیری را آغاز کرد که کمتر علاقهمند به موسیقی میتواند آن را نادیده بگیرد. اما تنها با چشماندازهای شنیداری موسیقی پاپ و آواهای خاص نیست که تاثیر کوهن هویدا میشود بلکه اشعار نافذ و قدرتمند او نیز میتواند عرصهی سینما را تکان دهد.
قبل از عرضهی نخستین آلبوم خود در سال ۱۹۶۷ و در سن ۳۳ سالگی، لئونارد کوهن به نویسندگی و سرودن شعر اشتغال داشت. از زمانی که تصمیم گرفت تا پا در مسیر موسیقی بگذارد، این خواننده و ترانهسرا از گرفتاریهای این صنعت عبور کرد و تا پایان زندگی و فرارسیدن لحظه مرگ خود، به ساختن آثار هنری مشغول بود و حتی یک آلبوم از او بعد از مرگش منتشر شد.
از همان ابتدا و با ترانههای لئونارد کوهن (Songs of Leonard Cohen) تا همین دهه و عرضهی «تو آن را سیاهتر میخواهی» (You want it darker) آهنگها و اشعار کوهن همواره بینهایت موثر بوده و به شکلی هنرمندانه ساخته شدهاند. مهمتر از هر چیزی، کوهن به آثار خود احترام میگذاشت و حساسیت و بیتابی او در برابر آثار میانمایه فوقالعاده بود. در حالی که موسیقی محرکی برای کوهن بود تا با آن وجود خودش را ابراز کند، با اشعار او در ترانهها بود که کوهن توانست به یک چهرهی سرآمد تبدیل شود.
وقتی به لحظات سینمایی نگاه میکنیم که کوهن سبب لذتبردن ما از آنها شده است، باز هم اشعار اوست که بیش از هر چیز دیگری خود را نشان میدهند. این کلمات میتوانند به ضعیفترین صحنهها جسارت ببخشند و آنها را غنی کنند و تاریکترین قابها را زنده کنند. قوت بیمثال واژههای اوست که به کوهن و بسیاری از ما عمری طولانی بخشیده است و به عنوان بخشی پرمایه از نگارهی ماندگار او باقی خواهد ماند.
۵. شکستن امواج (Breaking The Waves)
- کارگردان: لارس فون تریه
- محصول: ۱۹۹۶
- نام ترانه: سوزان (Suzanne)
برخی از کارگردانان مشخصا توانایی خوبی در انتخاب موسیقی مناسب برای فیلمهایشان دارند. شاید در این بین بدیهیترین گزینهها کوئنتین تارانتینو و وس اندرسون باشد اما کارگردان مشکلساز سینما لارس فون تریه هم گوشهای تیزی برای این کار دارد. «شکستن امواج» نخستین فیلم بلند اوست که نشاندهندهی قریحهی او در این کار است جایی که او تصمیم میگیرد تا تابلوی راهنمایی برای نخستین فیلم بلند خود با انتخابهای بینقص موسیقایی تیتراژ فیلمش برپا کند.
آهنگهایی از گروه راک پروکل هارم (Procol Harum) و مات د هوپل (Mott the Hoople) در این فیلم به گوش میخورد، اما بهترین لحظه وقتی است که ترانهی «سوزان» از کوهن به عنوان آهنگ اصلی بخش پنجم که نام آن «شک» است، پخش میشود. این ترانه نه تنها این بخش را نمایندگی میکند بلکه حس دمدمیمزاج کل فیلم را نیز به خوبی به تصویر میکشد.
۴. قاتلین بالفطره (Natural Born Killers)
- کارگردان: اولیور استون
- محصول: ۱۹۹۴
- نام ترانه: آینده (The Future)
فیلمهای خوبی در این فهرست وجود دارند اما هیچ فیلم به اندازهی شاهکار اولیور استون یعنی «قاتلین بالفطره» با سیاهی و نیرومندی لئونارد کوهن جور نیست. آثار کوهن در دقایق مختلفی از فیلم شنیده میشوند که به مخاطبان دهه نودی فرصت شنیدن آثار مختلف از کوهن و دلایل متقنی برای کشف مجدد هنرمندی از نسل گذشته را میدهد.
اگر کوهن به نوعی در دههی نود میلادی به دست فراموشی سپرده شده بود، از سوی دیگر استون اینگونه نبود. او اجازه داد تا پیشگویی ترانهی «آینده» از کوهن در نقطهی کانونی این اثر قرار بگیرد آن هم به عنوان نقطهی ورود سفر پرماجرای شخصیتهای وودی هارلسون و جولیت لوئیس به تالار مردگان قاتل زنجیرهای. صدای کوهن خشونتی را که پیش چشم رخ مینماید، نشان میدهد و جرعهای از مزهی آن چیزی را که قرار است در ادامه شاهدش باشیم، به ما میچشاند.
۳. شرک (Shrek)
- کارگردان: اندرو آدامسون و ویکی جنسون
- محصول: ۲۰۰۱
- نام ترانه: هلهلویا (Hallelujah)
شاید این انتخاب قدری تمسخرآمیز باشد و اختلاف فاحشی مابین این اثر با آثار قبلی وجود داشته باشد، اما به جز انیمیشن «شرک» در سال ۲۰۰۱، چنان لحظات به خصوصی در سینما نداریم که برای معروفترین آهنگ کوهن جایگاهی که استحقاقش را دارد، در نظر گرفته باشد. به نظر میرسد ترانهی «هلهلویا» همواره برای آثار تلویزیونی مناسب است و جایی را برای خودش در طی سالها در صفحهی نمایش کوچک دست و پا کرده اما با این غول سبز رنگ بود که نسلی از کودکان با آهنگهای کوهن آشنا شدند.
البته باید به این موضوع اشاره کرد که نسخهای از ترانه با تنظیم جان کیل و اجرای روفوس وینرایت که در فیلم به اجرا در آمد اما اهمیتی ندارد که چگونه به این ترانه گوش میدهی، شنیدن زیبایی پویا و ناب این اثر همواره در ذهن باقی میماند چه در قالب یک انیمیشن باشد یا در یک اثر دیگر.
۲. اصول مراقبت (Fundamentals of Caring)
- کارگردان: راب بورنت
- محصول: ۲۰۱۶
- نام ترانه: من مرد تو هستم (I’m your man)
این فیلم محصول ۲۰۱۶ به شدت قدرندیده است و جزو آن آثاری است که هر کسی باید ببیند. با حضور پل راد در یکی از بهترین نقشآفرینیهای خود، شاهد داستان مسحورکنندهی جادهای از یک دوستی هستیم جایی که شخصیت بن با بازی پل راد کار نویسندگی را کنار میگذارد و تمام وقت از شخصیت ترور با بازی کریگ رابرتز مراقبت میکند. چیزی که در اینجا خود را نشان میدهد، داستانی دلگرمکننده و امیدبخش از یک رفاقت واقعی است.
در بطن چنین ماجرایی است که ترانهی کوهن فرصتی برای شکوفاشدن پیدا میکند. کوهن که هیچگاه از سهیمشدن احساسات خود ابایی نداشت، نه تنها از دید یک خوانندهی مستقل انتخاب مناسبی برای این فیلم است بلکه اشعار خوشبینانه و برآمده از دل «من مرد تو هستم» درست سر جای خود در سکانس مینشیند، جایی که بن شخصیت ترور را آماده میکند و او بیهدف به عشق خود با نام دات زل زده است.
۱. این والس از آن تو (Take this Waltz)
- کارگردان: سارا پلی
- محصول: ۲۰۱۱
- نام ترانه: بارانی آبیرنگ معروف (Famous Blue Raincoat)
وقتی به یکی از آهنگهای بینهایت زیبای کوهن دربارهی عشق صحنهی رقص شایستهاش را در این فیلم محصول ۲۰۱۱ میدهی، کار درست را انجام دادهای. چیز زیادی نمیتوان دربارهی خود فیلم نوشت؛ یک کمدی رمانتیک نیمه شیرین با بازی ست روگن و میشل ویلیامز اما این ترانه از کوهن سبب میشود تا یکی از بهترین سکانسهای کل فیلم رقم بخورد.
«بارانی آبیرنگ معروف» ترانهای است که به خوبی عنوان آلبومی را که از آن آمده است، تجسم میکند که اسمش ترانههای عشق و نفرت (Songs of Love and Hate) است و بنابراین دوگانگی فیلم را به شکلی بینقص بازتاب میدهد. جریانی تاثیرگذار از آگاهی که روانشناسی یک فرد آسیبدیده را مستند میکند. صداقت توام با بردباری او نشان داده میشود و بار دیگر درون کهربا نگه داشته میشود تا ثابت کند که هم تاثیرگذار است و هم ناراحتکننده.
منبع: Far Out