۵ درس که از مارلنه دیتریش، ستاره‌ی سینمای کلاسیک، می‌توانیم بیاموزیم

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
شاخص

ششم دی، روز تولد مارلنه دیتریش بود. او ۲۷ دسامبر سال ۱۹۰۱ به دنیا آمد. از ارتش نازی فرار کرد و ستاره‌ی بزرگی در هالیوود شد. او بازیگری بود که حتی در میانه‌ی بحران‌ها هم شمایل ستاره‌وار خود را حفظ کرد.

برای مارلنه دیتریش لقب‌های زیادی می‌توان در نظر گرفت؛ نماد جمهوری وایمار (به دوره ای از تاریخ آلمان بین سال‌های ۱۹۱۸ و ۱۹۳۳ میلادی اشاره دارد که یک جمهوری پارلمانی فدرال بر این کشور حاکم بود)، ستاره‌ی هالیوود، پناهنده، بشردوست و زنی که می‌دانست چه زمانی باید از روی صحنه پایین بیاید. در قرن بیستم او را نماد اغواگیری هالیوود می‌دانستند.

حال که هنوز در ماه تولد مارلنه دیتریش هستیم، بد نیست نگاهی دوباره به زندگی زنی بیاندازیم که بدون تردید چند دهه جلوتر از عصر خودش بود. ستاره‌ای که اگرچه در قرن بیستم زندگی می‌کرد، ولی از هر ستاره‌ی دیگری قرن بیست‌ویکمی‌تر بود.

۱. هرکسی را که می‌خواهید، دوست داشته باشید

دیتریش ۱

مارلنه دیتریش هم با زنان و هم با مردان رابطه داشت. این یک راز سربه‌مهر نبود، ولی بیشتر این نام دوستان مردش است که در تاریخ به جای مانده است.

عشاق او شامل گزینه‌های مسحور کننده‌ی زیادی می‌شد؛ تلولا بنک‌هد بازیگر آمریکایی، جور کارسترز خاص و متمایز که نام اصلی‌اش ماریون باربارا بود و در اوایل قرن بیستم و در آن زمان آزادانه گرایش جنسی خودش را اعلام کرده بود. کارسترز به‌عنوان یک قایق‌سوار نامتعارف شهرت زیادی بهم زده بود.

دیتریش دوجنسگرا بود و خیلی تمایل نداشت بابت این مسأله جنجالی درست شود. او زنی بود که آزادانه هر دو جنس را دوست داشت و این حتی برای دنیای امروز ما هم هنجارشکن و انقلابی است. او همچنین چند رابطه غیرجنسی هم داشت. مثلا یک مدت عاشق ارنست همینگوی، نویسنده‌ی آمریکایی شد. ولی رابطه‌ی بین‌ آن‌ها در حد تبادل نامه به یک‌دیگر باقی ماند.

۲. قواعد جنسیتی را باید شکست

دیتریش ۲

دیتریش وقتی وارد بازیگری شد، شروع به پوشیدن لباس‌هایی کرد که قبلا فقط مناسب آقایان در نظر گرفته می‌شد. او با این حرکت خودش را یک شمایل متمایز کرد.

او در «مراکش» (۱۹۳۰)، اولین فیلم هالیوودی خود، کت‌وشلوار پوشید. چنین چیزی در آن زمان سابقه نداشت. او وقتی تنها بود، بیشتر وقت‌ها کت‌وشلوار می‌پوشید و از خودش عکس می‌گرفت. با این کارها او کم‌کم موفق شد مد مردانه را مال خود کند. او پیشتر با یک کلاه سیلندری مردانه خودش را نماد اغواگری کرده بود.دیتریش اولین بار در فیلم «فرشته‌ی آبی» (۱۹۳۰) چنین کلاهی را پوشید و به شهرتی فزاینده رسید.

ولی او با لباس‌ها و آرایش زنانه هم مشکلی نداشت. دیتریش در هر دو مد زنانه و مردانه احساس راحتی می‌کرد، مهم نبود لباس زنانه‌ی بدون سرشانه باشد، یا یک کت‌وشلوار مردانه‌ی سفید، او عاشق هر دو بود و در هردویشان می‌درخشید. «شلوار مارلنه» تا مدت‌ها اصطلاحی معروف در دنیای مد بود.

۳. نگاه دقیقی به سیاست داشته باشید و از دمکراسی محافظت کنید

دیتریش ۳

برخلاف دیگر هم‌عصرانش در دوران آلمان نازی، دیتریش حمایت از پروپاگاندای نازی را نپذیرفت. در سال ۱۹۳۰، او منتظر یک تماس از هالیوود بود تا با جوزف فون اشترنبرگ، کارگردان مطرح آن زمان که شریک عشقی‌اش هم بود و با هم فیلم «فرشته‌ی آبی» را ساخته بودند، به کالیفرنیا برود.

ولی با شوهرش رودولف سیبر هم در تماس پیوسته بود. این دو اگرچه در دهه‌ی ۱۹۳۰ طلاق عاطفی گرفتند و هیچ ارتباط عاشقانه‌ای با هم نداشتند، ولی تا زمان مرگ رودولف در سال ۱۹۷۶، با هم مزدوج باقی ماندند و پیوسته حامی یک‌دیگر بودند. آن‌طور که فلوریان ایلیس، نویسنده و مورخ آلمانی در کتاب تازه‌‌ی خود به نام «عشق در زمان نفرت» (چاپ ۲۰۲۱) می‌گوید، این مارلنه بود که در دهه‌ی ۱۹۳۰ با تلگرام سیبر را وادار کرد که تا فرصتش هست با دخترشان ماریا از آلمان فرار کند.

در زمان جنگ که لنی ریفنشتال داشت برای سوسیالیست‌های ملی فیلم‌های تبلیغاتی می‌ساخت، دیتریش از جبهه‌ی آمریکا حمایت کرد. در سال ۱۹۳۹، او تابعیت آلمانی‌اش را کنار گذاشت و تابعیت آمریکا را گرفت.

در زمانی که ژان گابن، معشوق او برای حضور در ارتش فرانسه در جنگ ثبت نام کرده بود، دیتریش به اروپای جنگ‌زده رفت و با آوازخوانی، از ارتش ایالات متحده حمایت کرد. او به خاطر این کارش لقب افتخاری شوالیه را از سوی فرانسه دریافت کرد. او همچنین در سال ۱۹۴۷ در آمریکا نشان افتخار آزادی را دریافت کرد که بالاترین جایزه‌ی مدنی این کشور است.

دیتریش تا مدت‌ها مورد غضب آلمان قرار داشت. حتی خیلی‌ها به او توهین کردند و او را خائن به «سرزمین پدری» نامیدند. تازه در سال ۲۰۰۲ بود که این بازیگر مطرح از سوی شهر برلین، به‌عنوان شهروند افتخاری انتخاب شد.

۴. بدانید چه زمانی برای رفتن مناسب است

دیتریش ۴

نمی‌توان این واقعیت را انکار کرد که دیتریش در طول سال‌های تلخ انزوایش در پاریس، به الکل و قرص و دارو معتاد شد.

ولی او خیلی خوب می‌دانست چه زمانی باید صحنه را ترک کند. او بعد از این که در سال ۱۹۷۵ آسیب دید، صحنه‌ی نمایش را برای همیشه کنار گذاشت. سه بعدش هم آخرین فیلم عمرش را بازی کرد.

در اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰، ماکسیمیلیان شل، کارگردان و بازیگر اتریشی-سوئیسی در حال ساخت مستندی درباره‌ی او بود، این مستند «مارلنه» نام داشت. دیتریش اعلام کرد با صدا مشکلی ندارد، ولی اجازه نمی‌دهد تصویری از او گرفته شود. شل خودش گفته بود تلاش زیادی کرده نظرش را عوض کند، ولی دیتریش سر حرف خودش مانده بود و برنامه‌ای برای تغییر آن نداشت: «نه یعنی نه». او به شل گفته بود که پیش‌تر به اندازه‌ی کافی از او فیلم و عکس گرفته شده است. شل مجبور شد صدای او را با تصاویری که پیش‌تر از او موجود بود، ترکیب کند.

۵. شهروند جهان بمانید

دیتریش ۵

مارلنه دیتریش، اگرچه از سوی کشورهای زیادی مورد تقدیر و افتخار قرار گرفت، ولی خیلی اهل ملی‌گرایی و وطن‌پرستی نبود. در جایی از مستند «مارلنه»، شل از او می‌پرسد چرا در پاریس زندگی می‌کند؟ دیتریش در پاسخ می‌گوید که الان به خاطر یک پروژه‌ی کاری این‌جا است، ولی بیشتر وقت‌ها به نیویورک می‌رود و به جاهای زیادی سفر کرده است.

سپس شل از او می‌پرسد که با این خلق‌وخو، احساس بی‌خانمانی نمی‌کند؟ دیتریش خیلی سریع می‌گوید: «نه! این پرت‌وپلاها دیگر چیست! من برای همه‌ی مردم ارزش قائلم، ولی به شهر و چیزهایی از این دست، هیچ احساسی ندارم.»

ولی واقعا احساس بی‌خانمانی نمی‌کرد. او در همان مصاحبه به شل می‌گوید: «آمریکا خانه‌ی واقعی من است. به محض اینکه وارد آن کشور شدم، مرا پذیرفتند. دخترم آنجا زندگی می‌کند، کل خانواده‌ام آنجا هستند.» بیشتر به نظر می‌آید این حرف‌ها از زبان یک زن عملگرا و قدردان مطرح شده‌اند که می‌داند چه چیزی برایش مهم است، نه یک ستاره‌ی هالیوودی. زنی که برای مسائلی چون پناهندگان، خانواده و کار ارزش قائل است.

مارلنه دیتریش نیازی به تمجید نداشت. درست است، او یک شمایل بود، ولی یک انسان هم بود، زنی که حتی الان در قرن بیست‌و‌یک هم به‌عنوان یک الگوی پیشرو در نظر گرفته می‌شود. او زنی رها و از نظر مالی موفق بود، شخصی جهان‌وطنی که هنجارهای معمول را در هم شکست، در اوج بحران‌ها از انسانیت و دمکراسی دفاع کرد، گرایش‌های خود را پنهان نکرد و خیلی خوب می‌دانست چه زمانی باید از صحنه خارج شود.

منبع: DW



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X