معرفی ۵ شاعر معاصر ایرانی که کمتر شناخته شدهاند
از میان شاعران معاصر ایرانی نام بعضی بیشتر بر سر زبانها است. شاملو، فروغ، اخوان، رویایی، نیما، و … شاعرانی هستند که حداقل نام آنها را شنیدهایم و تعدادی از معروفترین آثارشان را خواندهایم. اما تاریخ ادبیات معاصر ایران مملؤ از شاعرانی است که حرفی برای گفتن داشتند، اما به دلایل مختلف گمنام باقی ماندهاند. با مراجعه به آثار این شاعران معاصر کمتر شناختهشده درک بهتری از روند تغییرات ادبی پیدا میکنیم و میفهمیم این هنرمندان چه تأثیری بر یکدیگر و بر جریان ادبیات فارسی در طول دهههای پیشین گذاشتهاند. دلیل گمنام ماندن این شخصیتها کمابیش شبیه هم است: از مواضع سیاسی آنها گرفته تا جنسیتشان و یا رویکرد متفاوتی که به شعر داشتهاند و جهانبینیهای مخصوص به خودشان. به هر حال خواندن آثار این شاعران کمتر شناختهشده برای هر مخاطبی میتواند تجربه جذابی باشد.
۱. اسماعیل شاهرودی
«آن شب که دیدمت/ آشفته بود موهات/ و/ آشوب بود/ تا آن زمان که/ جوبار دستهات/ آمد، گشود/ رخساره زلال به دیدار دستهام.»
شاید شعر «اسماعیل» رضا براهنی را شنیده باشید. بهخصوص که مدتی با این شعر شوخیهای زیادی در فضای مجازی شکل گرفت. براهنی این شعر را برای شاهرودی سروده بود. زندگی اسماعیل شاهرودی یک تراژدی محض است؛ از دستگیریاش توسط ساواک تا بستری شدن در تیمارستان و مرگ شوکهکننده و زودهنگام او. شاهرودی اما به دور از هیاهوی زندگی شخصیاش، شاعری برجسته و متفاوت بود. علی باباچاهی کتابی دارد تحتعنوان «زیباتری از جنون» که در آن به زندگی و شعر شاهرودی پرداخته و میتوان گفت بهترین کتابی است که درباره شاهرودی نوشته شده است. شعر شاهرودی تأثیر بسیاری در معرفی شعر نیمایی داشت. خود نیما هم در مقدمهای که بر کتاب «آخرین نبرد» شاهرودی نوشت، تأکید کرد که شعر شاهرودی شعری است که از واقعیتهای زندگی مردم الهام گرفته شده و همین امر آن را متمایز میکند.
شاهرودی در دانشگاه تهران در بازه زمانی نسبتا کوتاهی واحد «رابطه ادبیات و هنرهای تصویری» را تدریس میکرد و به دلیل تسلط بر این مبحث، در شعر خود نیز این ارتباط را ایجاد کرد. تعدادی از اشعار او جنبههای تصویری را در خود دارند و از این لحاظ قابلتوجهاند. تلاشهای شاهرودی در این زمینه از اولین تلاشهای شاعران معاصر ایرانی برای تصویرسازی در شعر است. شاهرودی بیتردید از بهترین شاعران معاصر کمتر شناختهشده است که شاید به خاطر جنون نابههنگام یا تعلق خاطر به حزب توده از رسانهها کنار گذاشته شد و هرگز مورد قدردانی قرار نگرفت. همواره مواضع سیاسی اشخاص و تعلق خاطرشان به احزاب گوناگون باعث شده است تا شخصیت ادبی و هنریشان نادیده گرفته شود و به گوشهای رانده شود. اما اکنون وقت آن است که شخصیت ادبی شاهرودی را فارغ از گرایشهای سیاسیاش مورد بانگری قرار دهیم و با مواجه با شعر او درک بهتری از جریان شعر معاصر ایران به دست آوریم.
۲. فخر عادل خلعتبری
«اکنون که ز قید گشتی آزاد ای زن/ بنمای یکی جامه دانش بر تن/ وانگاه به میدان عمل پای بنه/ با سعی خود آباد کن خاک وطن.»
ازدواج عاشقانه فخر عادل با عباس خلیلی، مدیر روزنامه «اقدام»، سروصدای زیادی در مطبوعات آن دوره برپا کرد. ثمره این ازدواج کوتاه، سیمین بهبهانی بود. فخر عادل از زنان تحصیلکرده اواخر دوره قاجار بود که توانست در دوره پهلوی اول به مطبوعات راه یابد و یکی از اولین زنان نویسنده در این مطبوعات باشد. این مسئله جرأت زیادی میخواست. زیرا زنان پیشگامی که در روزنامهها و مطبوعات آن دوره مینوشتند، توسط دیگر نویسندههای مرد مورد تمسخر قرار میگرفتند. البته همه مردان نویسنده اینگونه نبودند اما همان تعداد در مقالهها و اشعار خود از این زنان میخواستند که از نوشتن دست بردارند و به کارهای خانهشان برسند. البته این تحقیرها و نادیدهگرفتنها در روحیه زنانی چون فخر عادل خلعتبری تاثیری نداشت و او همچنان به قلم زدن در مطبوعات ادامه داد و به یکی از برجستهترین زنان نویسنده آن دوران بدل شد. او علاوهبر نوشتن در مطبوعات، در مدارس دخترانه هم تدریس میکرد. در موسیقی سنتی ایرانی هم سررشته داشت و تار میزد. خانم بهبهانی در زندگینامه خود تحتعنوان «با مادرم همراه» (۱۳۹۰) به ارائه جزئیاتی از زندگی فخر عادل پرداخته و این اثر میتواند منبع خوبی برای شناخت این نویسنده و شاعر باشد.
عمده اشعار فخر عادل در روزنامه یعنی «آینده ایران» و «عالم نسوان» چاپ شده است. البته فخر عادل دو رمان تحت عنوان «ازدواج اجباری» و «سرگذشت یک زن» را هم به صورت پاورقی در روزنامه «آینده ایران» چاپ کرد. اشعار فخر عادل بیشتر حول زنان و آزادی آنان میچرخد. او در شعر خود به زنان توصیه میکند به تحصیل «علم» بپردازند و فرزندانی وطنپرست تربیت کنند. فخر عادل نیز مانند بسیاری از دیگر زنان شاعر دوره معاصر شناخته نشده و مهجور باقی مانده است. عمدهترین دلیل گمنامی او را میتوان جنسیت این نویسنده دانست. زنان بسباری در دوره مشروطه و پهلوی اول به تولید آثار ادبی از جمله شعر و داستان پرداختند. اما به دلایل جنسیتی ناشناخته باقی ماندند و آثار بسیاری از آنان هرگز مورد ارزیابی و نقد قرار نگرفته است. در صورتی که بازخوانی آثار بهجامانده از این زنان میتواند در شناخت گفتمانهای مشروطه و پهلوی اول بسیار تعیینکننده باشد و به پژوهشگران کمک کند تا نگاهی جامعتر به تاریخ این دوران داشته باشند. منبع و کتابی مستقل از آثار فخر عادل خلعتبری موجود نیست تا خوانندگان را به آن ارجاع بدهیم. اما گفتن از این زنان میتواند سرآغازی بر شناختن آنان و آثارشان باشد.
۳. بیژن الهی
«یکباره ترس برم داشت/ افتاده باشی از سر دیوار/ خم شدم بگیرم دیدم/ خوشهخوشه آویختهای.»
بیژن الهی شاید به خاطر نگاه متفاوتی که به شعر داشت، هرگز آنطور که باید مورد استقبال جامعه ادبی قرار نگرفت. او و حلقه اطرافیانش به جریان «شعر دیگر» تعلق خاطر داشتند و برای بسیاری از اقشار ادبی قابلپذیرش نبودند. به همین دلیل او هم با وجود استعداد فراوانی که داشت، از شاعران معاصر کمتر شناختهشده محسوب میشود. الهی دو سال از زندگیاش را هم کنار غزاله علیزاده سر کرد ولی درنهایت از هم جدا شدند. آنها یک فرزند هم داشتند.
الهی آثار شاخصی را در کارنامه خود دارد. او اشعار فدریکو گارسیا لورکا ـ که تأثیر بسیاری بر فکر و آثار شاملو گذاشته بود ـ را ترجمه کرد و ترجمههای درخشان دیگری چون «نرودا»، اشراقها؛ اوراق مصور آرتور رمبو» و … دارد. از مجموعه اشعار الهی هم میتوان به «جوانیها»، «دیدن» و … اشاره کرد. حمید شاهرخ نیز مجموعه عکسی تحتعنوان «دیروز» از الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی و … چاپ کرده است که اثری دیدنی است. با وجود آثار باقیمانده زیاد، الهی هیچگاه توجهی که سزاوار آن بود را دریافت نکرد. نشر بیدگل در چاپ آثار الهی مسیر خوبی در پیش گرفته و امید است که کتابهای منتشرشده از الهی مورد توجه مخاطبان و علاقهمندان قرار بگیرد.
۴. نصرت رحمانی
«شاید که قطرهای چکد از خورشید/ فانوس راه پرت شبی گردد/ مهتاب خیس روی زمین ماسد/ شعری شکفته روی لبی گردد.»
چند سال پیش بود که فراز عبداللهی شعر «تریاک» را خواند و اثری شنیدنی خلق کرد. یکی از معروفترین اشعار رحمانی هم همین «تریاک» است. رحمانی از دوران مدرسه قریحه شاعری خود را کشف کرد و بعدها در مطبوعات و روزنامههای گوناگون به نوشتن پرداخت. او هم مانند شاملو تودهای بود و بعد از شکست این حزب بسیار سرخورده شد. خودش اما معتقد بود آن آرمانخواهی مخصوص حزب توده تا همیشه در وجودش ریشه دواند. البته بقیه اعضای حزب توده هم این چنین بودند و کم پیش میآمد که به صورت کامل از ایدهآلگرایی خود دست بکشند.
رحمانی شاعری بود که به اطرافش و آدمهای عادی توجه میکرد و سعی داشت آنچه از زبان مردم میشنود را وارد شعرش کند. او میخواست شعری واقعی بیافریند که برای مخاطب عادی جلوه کند و خواننده بتواند به راحتی با آن ارتباط برقرار کند. ارتباط تصویر و شعر در آثار رحمانی مانند اسماعیل شاهرودی قوی است و این نقطه قوت شعر اوست. از مجموعه اشعار او میتوان به «کوچ» (۱۳۳۳)، «کویر» (۱۳۳۴)، و «حریق باد» (۱۳۴۹) اشاره کرد. نصرت رحمانی و از شاعران معاصر کمتر شناختهشده است که خواندن آثار او میتواند جذاب و متفاوت باشد.
۵. بهرام اردبیلی
«همسرم!/ این دعا و قسم را که سخت ناخواناست/ به گردن اسبی بیاویز/ که بر اجساد سربازان و ما خواهد گذشت/ اسبی به هیأت انسان/ به هیبت بهمنی در سهند.»
بهرام اردبیلی مانند بیژن الهی از دیگر شاعران جریان «شعر دیگر» بود. اولین شعرش را در سنی پایین در مجله فردوسی چاپ کرد و با شاعرانی چون الهی، فیروز ناجی، هوشنگ چالنگی و … نشستوبرخاست داشت. اردبیلی به کشور هند علاقه زیادی داشت و سالهای قابلتوجهی از عمرش را در این کشور گذراند. در هند بود که به عرفان گرایش شدیدی پیدا کرد و همین مسئله شکل خاصی به شعرش داد. تمام زندگی او تحت تاثیر عرفان قرار گرفت و سالهای زیادی را وقف این مسئله کرد. اردبیلی شاید ناشناختهترین شاعر این فهرست باشد که اقبال چندانی در جامعه ادبی ایران پیدا نکرد و مورد بیاعتنایی قرار گرفت. خواندن اشعار اردبیلی کار سختی است و ممکن است بسیاری نتوانند با آثار او ارتباط برقرار کنند. اما توصیه میکنیم دستکم تعداد معدودی از اشعار او را بخوانید و با جریان «شعر دیگر» بیشتر آشنا شوید.
منبع: دیجیکالا مگ