اولین نگاه به Black Myth: Wukong؛ دستپخت چینیها در ساعات اولیه چگونه است؟
جدیترین اثر چینیها در سالهای اخیر بالاخره پس از مدتها انتظار عرضه شد و سر و صدای زیادی به پا کرد. فارغ از نقدهای نسبتا خوب آن، این بازی رکوردهایی نیز برجای گذاشت و به بیشترین بازیکن همزمان استیم برای یک بازی تکنفره دست پیدا کرد و از آثاری نظیر الدن رینگ و سایبرپانک ۲۰۷۷ عبور کرد. شاید بگویید که محبوبیت بالای رمان «سفر به غرب» که منبع اقتباس داستان بازی است و بازاریابی فراوان چینیها باعث این رکورد شده که البته بی تاثیر هم نیست چرا که تقریبا ۸۰ درصد از بازیکنان آن چینی بودهاند اما در هر صورت برای اولین بازی یک استودیو موفقیتی شگفتانگیز است.
بازی Black Myth: Wukong یک اثر اکشن نقشآفرینی است که از همان روزهای ابتدایی معرفی به دلیل شباهت خود به آثار سولزلایک و البته جلوههای بصری فوقالعاده مشهور شد. هرچند که سازندگان بارها توصیه کردند که قرار نیست اثری مشابهی آثار فرامسافتور بسازند. هرچند که با عرضهی بازی مشخص شد که این گفته جای بحث زیادی دارد. در این مقاله قصد داریم تا تجربهی خود از ساعات ابتدایی بازی را به اشتراک بگذاریم. البته که شما میتوانید منتظر نقد و بررسی کامل بازی در روزهای آینده بمانید اما در اینجا نیز بینش خوبی از بازی پیدا خواهید کرد.
افتتاحیهی ووکونگ طوفانی است و ما را به یاد صحنههای هیجانانگیز گاد آو وار میاندازد. داستان بازی برخلاف تمامی شایعات قبل از انتشار روند متفاوتی را به خود میگیرد. در اینجا سان ووکونگ افسانهای پس از یک سری از اتفاقات تبدیل به سنگ شده و یادگارهای مقدس یا همان رلیکهای او در سراسر سرزمین پخش شدهاند. حال وظیفهی بازیکن در نقش میمونی به نام Destined One این است که آنها را بازیابی کند. در شروع او به کوهستانی جنگلی فرستاده میشود تا اولین رلیک را پیدا کند.
اولین چیزی که بازیکن را تحت تاثیر قرار میدهد، گرافیک بازی است. طراحی محیطها جزئیات بالایی دارد و نورپردازی عالی کار شده است. با این حال مشکلات فنی در بعضی مواقع ممکن است شما را اذیت کنند. البته خیلی از این مشکلات نسبت به نسخهای که پیش از عرضه برای منتقدان ارسال شده بود، رفع شدهاند، اما مشکلات همچنان وجود دارند و میتوانند بعضا شما را ناامید کنند. هرچند احتمالا این ضعفهای فنی در آینده تا حد زیادی برطرف خواهند شد.
از جلوههای بصری و داستان که بگذریم، به گیمپلی یعنی مهمترین بخش بازی میرسیم. در پاسخ به اینکه آیا این یک بازی سولزلایک است یا خیر هم میتوان بله گفت و هم خیر. بازی عناصر بسیار زیادی را از اینگونه آثار گرفته است و از زیارتگاههایی مشابهی بونفایرهای سری سولز و باسهای متعدد گرفته تا دشواری دشمنان و مبارزات مبتنی بر استامینا، ووکونگ را میتوان از جهاتی یک اثر سولزلایک برشمرد. با این حال از سوی دیگر بازی تمرکز بیشتری نسبت به آثار گرفته شده به روی اکشن دارد و ما را به یاد سری گاد آو وار و حتی دویل می کرای میاندازد!
سیستم آپگرید بازی نیز محدودیت زیادی نسبت به سری سولز دارد و بیشتر مشابهی دو نسخهی اخیر گاد آو وار است. البته این موضوع تا حدی طبیعی است چرا که در اینجا با شخصیتی روبرو هستیم که از یک داستان معروف الهام گرفته شده و تنها سلاحی که در دست دارد یک چوبدستی است. در این میان حملات جادویی نیز وجود دارند که در مبارزه به کمک شما خواهند آمد. توانایی تغییر شکل ووکونگ نیز یکی از موارد جذاب است. همچنین سه حالت برای ضربات سنگین وجود دارد که به تنوع مبارزه میافزاید. به طور کلی سیستم مبارزات سرگرمکننده است و تنوع خوبی نیز دارد.
با این حال بازی خالی از مشکل نیست و برخی از آنها از همان ابتدا مشخص شد. فراتر از مشکلات فنی، بازی به شدت خطی است و به هیچ وجه از این نظر قابل مقایسه با آثار سولزلایک نیست. در واقع محیطهای بازی چندان آزادی زیادی به شما برای کاوش نمیدهد. هرچند این موضوع در بخش دوم بازی تا حدی بهبود یافته اما اگر علاقهمند به کاوش فراوان هستید، احتمالا چندان لذت نخواهید برد.
مورد بعدی کمبود دشمنان معمولی در مسیر میان باسهای بازی است. همانطور که قبل از عرضه نیز گفته شده بود، این اثر دارای تعداد زیادی باس است که این اصلا چیز بدی نیست اما فاصلهی میان باسها به حدی کم است که در ۵ ساعت ابتدایی بازی حداقل شش باس را باید مشاهده کنید! بعضا مشاهده شده که پس از کشتن یک باس، در فاصلهی کمتر از پنج دقیقه باس دیگری مشاهده میشود.البته بازی شامل باسهای فرعی نیز میشود که پیدا کردن آنها با توجه به خطی بودن بازی اصلا کار سختی نیست اما موضوع اصلی، کمبود دشمنان معمولی و مینیباسها است که هرچند وقتی تعدادشان بالا باشد، کشتن آنها اصلا راحت نیست اما انتظار میرفت که شاهد تعداد بیشتری از آنها در مسیر باشیم، به خصوص که بازیک روی کشتن آنها برای ارتقا متکی است.
در نهایت با همهی موارد گفته شده، ووکونگ حداقل در ساعات ابتدایی اثری جذاب است که طرفداران این سبک باید نیم نگاهی به آن داشته باشند. همچنین اگر میخواهید از جزئیات بیشتر این بازی آگاه شوید، منتظر نقد و بررسی آن در روزهای آتی باشید.