سرنوشت جهان در پایان فیلم فینچ چه میشود؟
فیلم علمی تخیلی جدید تام هنکس، فینچ، پایانی نسبتا غیرعادی دارد که ممکن است برای برخی بینندگان نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد. این فیلم اختصاصی اپل در تاریخ ۵ نوامبر ۲۰۲۱ و پس از تاخیرات متعدد به دلیل همهگیری ویروس کرونا اکران شد و سازندگان هم به همین دلیل ترجیح دادند تا اثرشان در سینما اکران نشوند.
این فیلم پسا آخرالزمانی گروه بازیگران بسیار کوچکی متشکل از پنج بازیگر و یک سگ و همچنین کالب لندری جونز بهعنوان صداپیشه جف، همراه ربات فینچ دارد که در پایانبندی فیلم فینچ نقش مهمی دارد.
- نقد فیلم فینچ؛ یک مرد، سگش و ربات آنها در سفری آخرالزمانی
- ۱۰ بار که کریستوفر نولان ثابت کرد بهترین کارگردان زندهی دنیاست
- ۲۶ فیلم برتر ژانر بقا از بدترین تا بهترین
هشدار: در این متن، داستان فیلم فینچ لو میرود
فیلم در شهری پسا آخرالزمانی که درگیر طوفانهای شنی است، آغاز میشود و فینچ (تام هنکس) با ربات سگمانند خود، دوی، در یک فروشگاه، مشغول خرید لوازم ضروری خود است. آنها به پناهگاه باز میگردند، جایی که سگ واقعی او، گودیر منتظرشان است. فینچ کمکم یک ربات هوشیار و انساننما میسازد که بعدا نام جف را برای او انتخاب میکند. مهمترین وظیفه جف این است که قبل از هر چیز از گودیر مراقبت کند و در ادامه میبینیم که اگر جف کاری انجام دهد که گودیر را به خطر بیاندازد، فینچ عصبانی میشود. دنیای آنها واقعا خطرناک است.
فینچ به جف نشان میدهد که اشعههای فرابنفش اکنون به قدری مضر هستند که فورا پوست را میسوزانند و توضیح میدهد که شعلههای خورشیدی از لایه اوزون میگذرند و زمین به محیطی غیرقابل کشت و غیرقابل سکونت تبدیل شده است. در نهایت، این سه نفر برای این که زنده بمانند، به سمت غرب و کالیفرنیا (به ویژه پل گلدن گیت) میروند.
فینچ تمام تلاش خود را میکند تا از گودیر محافظت نماید. شخصیت تام هنکس در انتها به این ربات میگوید که سگ در کوله پشتی دختر جوانی که در دعوا برای به دست آوردن مواد غذایی به ضرب گلوله کشته شد، پنهان شده است. او در حال مرگ است و به کسی نیاز دارد تا از سگ مراقبت کند. در پایان، فینچ به سانفرانسیسکو نمیرسد اما گودیر و جف بالاخره موفق میشوند تا خود را به آنجا برسانند. مرگ تنها شخصیت انسانی فیلم، چندین سؤال را بیپاسخ میگذارد.
فینچ چگونه مرد؟
سن فینچ در فیلم مشخص نیست. او فقط در پایان فیلم، اشاره کوتاهی به خانواده خود میکند (پدرش هرگز در زندگی او حضور نداشت و مادرش هم فوت کرده است). ناگهان در پرده سوم فیلم، فینچ شروع به سرفه کردن (خونی) میکند. او تصمیم میگیرد به داخل ماشین خود برود، برای آخرین بار با گودیر بازی کند و سپس بیسروصدا بمیرد. دقیقا مشخص نیست که فینچ بر اثر چه بیماری مرده است. با این حال، در اوایل فیلم، مخاطبان، فینچ و بخشهایی از چیزی را میبیند که به کتابهای دیجیتالی و طبقهبندی شده جف (با صداپیشگی کالب لندری جونز) تبدیل میشود.
این کتب شامل راهنمای مراقبت از سگ و کتابچه راهنمای ماشین و اطلاعاتی که جف در زمان نبود فینچ به آنها نیاز دارد، میشود. فینچ در جایی از فیلم در حال خواندن کتابی با عنوان تأثیرات قرار گرفتن در معرض پرتوهای خورشیدی دیده میشود. دوربین، چندین کتاب دربارهی قرار گرفتن در معرض اشعه فرابنفش و نور خورشید را نشان میدهد که همه آنها برای پست کردن کنار گذاشته شدهاند. از اینجا میتوان استنباط کرد که فینچ میدانست که دچار مسمومیت با تشعشعات شده است و در نهایت، این همان چیزی بود که او تسلیم آن شد.
حضور پروانه به چه معناست؟
پس از مرگ فینچ، جف، تعمیر و نگهداری خودرو را کامل میکند و به گودیر غذا میدهد. ناگهان جف به بالا نگاه میکند و پروانهای را میببیند که بیصدا در اطراف وسیله نقلیه بال میزند. این اولین و تنها بار در فیلم است که حیوانی غیر از گودیر در تصاویر دیده میشود. مرگ فینچ در این فیلم که یکی از هوشمندانهترین فیلمهای علمی تخیلی سال ۲۰۲۱ به نظر میرسد، غمانگیز است اما این پروانه نشان میدهد که هنوز امیدی وجود دارد.
این یکی از چندین صحنهی فیلم است که نشان میدهد شاید زمین آنقدر که فینچ فکر میکند متروکه نیست یا دستکم، اوضاع این سیاره قرار است دوباره رو به بهبودی برود و به روال سابق بازگردد. حضور یک پروانه به معنای وجود منبع غذایی است. پس نشانههایی از بهبود شرایط زندگی وجود دارد. این موضوع، جف را امیدوار میکند که بتواند برای گودیر، غذا فراهم کند.
چرا گودیر، تنها همدم زندهی فینچ بود؟
داستان پسزمینهی گودیر در فینچ بسیار واضح است اما شخصیت اصلی فیلم، کمی مبهم است. فینچ دوست یا همراه انسان دیگری ندارد و فقط رباتی به نام جف (پس از اولین رباتش به نام دوی) و سگش، گودیر با او هستند. فینچ هرگز دقیقا نمیگوید که چرا دوستان یا اقوامی ندارد اما از آنچه او درباره گذشته خود به جف میگوید میتوان چیزهای زیادی فهمید. او رابطه خوبی با مادرش داشت و حتی با افزایش سن مادرش، از او مراقبت میکرد اما پدرش اصلا جایی در زندگیاش نداشت. او همیشه میخواست در زمانی مناسب و بهتر به مسافرت برود اما هرگز نتوانست.
فینچ تام هنکس، مانند شخصیت او در فیلم دورافتاده، دوستان کمی دارد اما در اینجا، او حتی قبل از شروع این فاجعه زیستمحیطی هم دوستان و آشنایان کمی داشته است. هنگامی که فینچ بازمیگردد تا گودیر را پیدا کند، به یاد میآورد که انسانها حتی حاضرند همدیگر را هم برای به دست آوردن غذا بکشند و متوجه میشویم که چه قبل از این شرایط آخرالزمانی و چه بعد از آن، فینچ هیچ اعتمادی به کسی ندارد.
چرا آنها فقط میتوانند به یک منطقه خاص در خارج از مکان کنونی خود بروند؟
فینچ در طول فیلم بیان میکند که او و گودیر نمیتوانند در زیر نور خورشید بیرون بروند، زیرا اشعه فرابنفش باعث سوختگی آنی پوستشان میشود و قرار گرفتن در معرض تابش آن بسیار خطرناک است. با این حال، وقتی این سه نفر به سمت غرب حرکت میکنند، یک روز به بیرون میروند و با تعجب متوجه میشوند که کاملا خوب هستند. جف از فینچ می پرسد که چه خبر است اما به نظر میرسد که خود فینچ هم دلیل آن را نمیداند. آنها تصمیم میگیرند از اوقات خود در زیر نور آفتاب لذت ببرند و فینچ حتی کت و شلواری به تن میکند تا از لحظات شاد نادر خود در این وضعیت طاقتفرسا استفاده کند.
اصلا توضیح واضحی بهعنوان دلیل این اتفاق بیان نمیشود اما پس از مدت کوتاهی، آن پروانه ظاهر میشود. این پروانه بسیار شبیه به گل فیلم وال-ئی پیکسار است و به نظر میرسد به این نکته اشاره میکند که هر چه به سمت غرب برویم اوضاع بهتر میشود. این مسأله ممکن است هر دلیلی داشته باشد. شاید لایه اوزون در آنجا ضخیمتر است یا آن بخش از کشور به دلایل نامعلومی روند مثبتی پیدا کرده است. پس احتمالا جف و گودیر در ادامه سفرشان متوجه میشوند که جهان آنقدرها هم که قبلا تصور میکردند ناامیدکننده نیست.
چرا گودیر در ابتدا هیچکس جز فینچ را دوست ندارد؟
گودیر تنها به همراه سه شخصیت دیگر دیده میشود؛ فینچ، دوی و جف. این سگ نسبت به رباتها بسیار بدبین است. او از دوی و جف دوری میکند و هر بار که آنها نزدیکش میشوند، پارس میکند یا حالت تدافعی میگیرد. گودیر حتی زمانی که به بخشی از ایالات متحده میرسند که میتوانند به فضای بیرون بروند، از بازی کردن با جف خودداری میکند و توپ را فقط به شخصیت تام هنکس باز میگرداند. فینچ اعتقاد دارد که گودیر باید یاد بگیرد که به جف اعتماد کند.
ما میبینیم که فقط فینچ نیست که از نظر روحی، آسیبدیده است. گودیر بدترین جنبههای بشریت را دیده و به هر حال، صاحب قبلی او در میان جمعیت مردم کشته شد. گودیر همان سختیها و مشکلات فینچ را در مواجهه با مرگ، کمبود غذا و خطرات قرار گرفتن در معرض تشعشعات، تجربه کرده است. هنگامی که فینچ میمیرد، جف ثابت میکند که با تهیه غذا و هدایت سگ به مکانی امن، از او مراقبت خواهد کرد اما فراتر از آن، نشانههایی از بهبود رابطه گودیر با جف میبینیم. در پایان فیلم، تماشاگران گودیر را میبینند که با خوشحالی به همراه نگهبان ربات خود از روی پل گلدن گیت عبور میکند.
تشریح معنی واقعی پایانبندی فیلم فینچ
در پایان فینچ، وقتی جف و گودیر سرانجام به پل گلدن گیت میرسند، متوجه میشوند که این پل پر از انگور و گیاهان مختلف است، چیزی که در زمینهای بایر سوخته از تشعشعات که پشت سر گذاشته بودند، وجود نداشت. مردم، روی حصار پل، پیامهایی برای عزیزانشان چسباندهاند تا به آنها اطلاع بدهند کجا میتوانند پیدایشان کنند و مشخص میشود که داستان جف و گودیر، تنها داستانی نخواهد بود که پایان خوشی دارد.
دهها و شاید حتی صدها نفر از مردم دوباره نزد یکدیگر بازمیگردند. خود فینچ زنده نیست تا چنین صحنهای را ببیند اما پیام فیلم این است که حتی در تاریکی مطلق هم، اندکی امید وجود دارد. دنیا محکوم به فنا نیست. هنوز مکانهایی هستند که در برابر شعلههای خورشیدی، ایمن و قابل سکونت هستند. پایانبندی فینچ، اگرچه تلخ و غمانگیز است اما به مخاطبان میفهماند که حال جهان و مردمش، در نهایت خوب خواهند شد.
منبع: Screenrant