اینک آخرالزمان؛ جایگاه فاینال فانتزی ۷ در ادبیات رستاخیزی چیست؟
در هیچ زمانی هنگام انجام بازی فاینال فانتزی ۷ ریمیک شما نمیتوانید سر خود را بلند کرده و به آسمان آبی رنگ روز نگاه کنید. هر یک از چهار بخش بازی که در روز جریان دارند در زیر صفحات عظیم الجثه میدگار صورت میگیرند. تنها زمانهایی که کلاود در بخش فوقانی میدگار حضور دارد (در فصلهای ۲،۴ و ۱۶ تا ۱۸) شب است.
به جز موارد فوق، «آسمان پولادین» اریث بر زاغه نشینها سایه افکنده است. علی رغم ارتفاع میدگار، این وضعیت همواره حسی سرکوب گرانه را در بر دارد. نام یکی از دیسکهای موسیقی در بازی «زیر پیتزای در حال فساد» است. با افزایش خطراتی که تیم کلاود با آنها رو به رو میشوند، شب لحظه به لحظه نزدیک و نزدیکتر شده و حسی رعب انگیز را پیرامون فعالیتهای شرکت شینرا القا میکند. بخشهایی که در روز جریان دارند سبک سرانهتر هستند؛ اما تاریکی هرگز خیلی دور نیست، همواره هویدا در ستونهای مرکزی میدگار.
این حس وحشت اما ریشهای عمیقتر از یک چرخه روز و شب ساده دارد. بازی روی دو لحظه نابودی و تخریب محوریت دارد: انفجار فاجعه بار ماکو راکتور ۱ و سقوط صفحه ناحیه ۷. هر دوی این وقایع در شب رخ میدهند و در زیر نور سرخ رنگ هراسناک شعلههای آتش. این منظره جهنمی توسط دیالوگهای شخصیتهای غیرقابل بازی که آن را به «پایان جهان» تشبیه میکنند و کلاود همیشه خونسرد که از وضعیت پیش آمده تحت تأثیر قرار گرفته، پررنگتر میشود.
من میخواهم روی جمله «پایان جهان» تمرکز کنم. فاینال فانتزی ۷ ریمیک بازیای است که غرق در فاجعه متصور و پیش بینی شده است. سفیروث، پیروی خصیصههای ادبیات آخرالزمانی، کلاود و بازیکن را در طول باقی رویدادهای فاینال فانتزی ۷ هدایت میکند که در انتها به یک آخرالزمان اجتناب ناپذیر منتهی میشود. در بخش آخر بازی اما اریث از ایدههای روشنگری بودایی استفاده میکند تا حتمیت پایان مدنظر سفیروث را پس زند. این مهم جدال موضوعی اولیه را برقرار کرده که ما در دنبالههای بعدی ریمیک شاهد آن خواهیم بود.
هرچند پیش از آنکه شروع کنیم: خطر لوث شدن بازیهای فاینال فانتزی ۷ و فاینال فانتزی ۷ ریمیک. علاوه بر این، ایدههایی که در این مقاله مورد بحث قرار میگیرند عمیقاً در چندین سنت مذهبی ریشه دارند. این ایدهها بخشی از میراث فرهنگی هستند که در دنیای تخیلی بازی اقتباس شدهاند. منازعهای که به بررسی آن خواهم پرداخت بازتابی از منازعههای دنیای حقیقی و محکوم کننده مذاهب نیست.
ادبیات آخرالزمانی
به منظور صحبت درباره جنبههایی که فاینال فانتزی ۷ ریمیک را در ژانر بسیار خاصی از ادبیات جای میدهد، باید اول از بازی چشم پوشی کرده و توضیح دهم که منظورم از «آخرالزمانی» چیست.
تعریف واضح این کلمه، یک رویداد بزرگ و مخرب است، پایان جهان، اما این معنا در اصل در قرن نوزدهم برای اولین بار معرفی شد. پیش از آن واژه آخرالزمان پیروی واژهای یونانی بود: آپوکالیپتین به معنای «پرده برداری» یا اگر بخواهیم با ظرافت بیشتری ترجمه کنیم «مکاشفه» که عنوان معروفترین اثر ادبیات آخرالزمانی است. (مکاشفه یوحنا)
مکاشفه یوحنا یا آخرالزمان سنجان آخرین کتاب از کتب عهد جدید است که داستان روز قضاوت و پاروسیا (ظهور دوباره عیسی) را روایت میکند. چهارچوب این روایت در قالب وحیای است که به یوحنای حواری توسط فرشته جبرئیل نازل شد: چشمهای از پایان جهان. در آن، هیولاها و اژدهایان پدیدار میشوند، جهان توسط چندین فاجعه به نابودی کشیده شده و سپس ملکوتیان شیطان را شکست میدهند و از بهشت موعود پرده برداری میشود. کتاب مکاشفه یوحنا نمونهای تمام عیار از ادبیات رستاخیزی است با اینکه تنها کتاب در این ژانر نیست: کتاب دانیال که متعلق به بخشهای عهد عتیق است رویاهایی آخرالزمانی در فصول هفت تا دوازده در بر دارد. این نوع از داستان سرایی در جهان تازه شکل گرفته مسیحیت بسیار پرطرفدار بود اما بسیاری از آن داستانها در انتها مورد قبول مراجع مسیحیت واقع نشدند.
پس ما اکنون چند ویژگی اصلی ژانر آخرالزمانی را میدانیم:
- یک فرشته یا دیگر موجودات ملکوتی که به پروتاگونیست رؤیایی را نشان میدهند
- تصاویر ذهنی سورئال، گاهی اوقات همراه با هیولاهای فانتزی
- رویاهای واصل شده درباره پایان جهان و پیامد آن.
حال بیایید به سراغ فاینال فانتزی ۷ ریمیک برویم و ببینیم چطور هر یک از این ویژگیها را در بر میگیرد. سفیروث فرشته ماست، احضارها هیولاهای فانتزی هستند و رویاها… خوب به هیچ عنوان با کمبود رؤیا مواجه نیستیم. اما پیش از تمرکز بر روی سفیروث، اول به سراغ ماهیت رستاخیزی احضارها میرویم.
احضار اشباح افسانهای
لیست احضارهای فاینال فانتزی ۷ ریمیک به نسبت بازی اصلی با کاهش چشمگیری رو به رو شده و از هفده احضار فاینال فانتزی ۷ به شش احضار در ریمیک تقلیل پیدا کرده است. به نظر من هر یک از این احضارها رابطهای با مضمون نابودی و فنا دارند که لازمه ژانر است؛ در نتیجه میتوان آنها را نمونههای پشتیبانی از ژانر ادبیات رستاخیزی بازی در نظر گرفت. و در میان احضارها تنها یکی از آنها یک سر و گردن بالاتر از باقی قرار دارد: چوکوبوی چاق. شوخی به کنار، چوکوبوی چاق، چوکوبو و موگل را میتوان کم و بیش ملزومات فرنچایز فاینال فانتزی در نظر گرفت. چهار احضار دیگر اما همگی ماهیت نابودگرایانه دارند.
عفریت: واژه عفریت به نوعی روح عربی اشاره دارد که در شاخه جن قرار میگیرد. داستانها درباره عفریت منطقه به منطقه از هم دیگر متفاوت است، اما در بخشهای روستایی مصر طبق گفته یکی از فرهنگ عامه شناسان آن، عفریت روح فردی است که به قتل رسیده و به احساسات خشونت بار و مخرب گره خورده است. عفریت و باقی مانده روح او در روز قضاوت به هم ملحق میشوند.
شیوا: شیوا یکی از سه بلندپایهترین ایزدان آیین هندو در کنار برهما و ویشنو است. با اینکه روایتهای متنوعی وجود دارند اما بسیاری از متون پورانه ها برهما را خالق جهان، وینشو را محافظ آن و شیوا را نابودگر آن قلمداد میکنند.
(یادداشت: شیوا مرد است نه یک بانوی جادویی یخی با این حال او میتواند با همسرش تلفیق شده و خدایی لاجنس را شکل دهد)
لویاتان: این موجود در انجیل یهودی عهد عتیق به عنوان نیروی مخرب در قالب هیولایی آبی پدیدار میشود. به لویاتان چندین بار در کتاب ایوب اشاره میشود، به قدرتمند بودن او، به نفس آتشین و فلسهای نفوذناپذیرش. از سوی دیگر کتاب اشعیا فصل ۲۷، مدعی میشود که او در روز قضاوت کشته خواهد شد و او را به موجوداتی که در کتاب مکاشفه یوحنا توصیف شدهاند ربط میدهد.
باهاموت: باهاموت در کیهان نگاری های عربی قرن سیزدهم به صورت مفهوم بسیار انتزاعی جهان ترسیم شده است. در این برداشت که توسط ادوارد لین از زکریای قزوینی و یاقوت حموی گردآوری شده، باهاموت/بلموت نهنگی عظیم الجثه است که پشتیبان یک گاو نر است که آن گاو نر یک فرشته را پشتیبانی میکند و آن فرشته ستون پشتیبان جهان است. باهاموت آبی را که از جهان سقوط میکند مینوشد و وقتی سیر میشود آزرده خاطر شده و روز قضاوت را آغاز میکند.
پس هر یک از این چهار احضار مستقیماً به پایان جهان مرتبط هستند و برخی نقش پررنگتر از سایرین دارند، اما از طرف دیگر نبود یکی از احضارهای شناخته شده فرنچایز، رامو روح صاعقه بیش از پیش این باور را تقویت میکند. رامو یا راما یکی از آن دست قهرمانان شاهدخت نجات ده کلیشهای در اسطورههای هندی و تجسم ویشنو، محافظ جهان، است. از این رو، حضورش به عنوان تضادی در برابر ماهیت مخرب احضارهای دیگر عمل میکند. با ارائه این هیولاهای رستاخیزی بازی خود را در شاخه ادبیات آخرالزمانی جای میدهد و بیش از پیش مؤکّد میشود که تا چه حد سفیروث قصد دارد جهان را در معرض خطر قرار دهد.
فرشته تک بال
مبالغه نیست که مدعی شویم فاینال فانتزی ۷ ریمیک کاملاً با حضور سفیروث چهارچوب بندی شده است: اولین نت موسیقی در بازی موسیقی «فرشته تک بال» است و او باس نهایی بازی است. هرچند، حضور فیزیکی او تقریباً در بازی دیده نمیشود. اغلب اوقات او را در پرهای سرگردان، توهمات، و رویاهایی که در گوش کلاود زمزمه میشوند میبینیم.
البته که سفیروث شخصیتی فرشته وار از جنبه طراحی دارد. تک بال او، با اینکه در عوض سفید رنگ سیاه دارد، شمایلی مشابه فرشتگان رنسانس دارد و فرم او در بازی اورجینال شباهت بسیاری به یک سراف دارد. سراف ها یکی از گروههای والای فرشتگان هستند. به سادگی می توان از سفیروث چنین برداشتی را داشت خصوصاً در فاینال فانتزی ۷ ریمیک. این مهم را نمیشود چندان در بازی فاینال فانتزی ۷ دید که کمتر از جانب او رؤیا میبینیم و رابطهاش با کلاود تقریباً تا بخشهای پایانی بازی پنهان نگاه داشته شده بود.
فاینال فانتزی ۷ ریمیک رابطه میان رویاهای کلاود و سفیروث را از همان اولین فصل بازی برقرار میکند: پیش از رویارویی با Scorpion Sentinel کلاود دچار سردرد شدید شده و رؤیایی آغشته در رنگ سبز میبیند که در آن یک پر سیاه رنگ بر روی زمین میافتد. در فصل ۲ این ارتباط واضحتر میشود: سفیروث در مناظر در حال سوختن میدگار ظاهر شده و میدگار و نیبلهایم بلعیده شده در شعله های آتش با هم تلفیق میشوند و طولانیترین سکانس رویای بازی را شکل میدهند. وقتی کلاود سعی میکند به سفیروث حمله کند شعلهها ناپدید میشوند، دست کم تا زمانی که اریث را میبینیم. این سکانسها تأیید میکنند که رویاها منشأ پدیدار شدن سفیروث هستند و او از آنچه که قرار است رخ دهد به ما خبر میدهد.
من در اینجا تصریح میکنم سفیروث قاصد آخرالزمان بازی است نه زمزمهها با اینکه رد سیزده زمزمهها را قاضیان سرنوشت قلمداد میکند. هرچند در نبرد پایانی بازی سفیروث توانایی را از خود به نمایش میگذارد که در آن به نحوی به زمزمهها دستور میدهد و آنها را برای حمله به کلاود و دوستانش میفرستد. بنابراین می توان به این نتیجه رسید که آنها عملکردی مشابه دارند، وجودیت آنها وابسته به یاری رساندن به او و موفقیتش است. حتی چندین رؤیایی که توسط زمزمهها شاهدشان هستیم ترسیم گر آخرالزمانیاند که سفیروث در جهت رخ دادن آن عمل میکند.
رویاهای آخرالزمان
حال که صحبت از رویاها شد باید اشاره کرد که مضامین آنها و نه تنها چارچوبشان اغلب اوقات رستاخیزی هستند. کات سین آغازین بازی زمینهای بایر حومه میدگار، ویرانی شهر، پژمردگی گلها و تنگدستی مردم در زاغه نشین ها را نشان میدهد. تمامی این موارد تنها در دقایق ابتدایی بازی به نمایش گذاشته میشوند. ما با یک جهان در حال مرگ طرفیم حتی وقتی که شعله های سبز رنگ ماکو در چشمان یک کودک منعکس میشوند. این میدگاری است که سفیروث میبیند، مکانی که سزاوار رستاخیز است.
افشاگری ها با پدیدار شدن سفیروث در فصل ۲ آغاز میشوند. این بخش شاید واضحترین سکانس رستاخیزی در بازی باشد همراه با شعلههای سوزان و سخنان سفیروث درباره سیاره در حال مرگ. حتی وقتی که او مدعی میشود از این رویداد ناراحت است به وضوح از به یاد آوردن سوختن نیبلهایم و کشتن مادر کلاود لذت میبرد. او کلاود را تهدید میکند که سرنوشتش را پذیرا شود و از او میخواهد که «فرار کن. باید فرار کنی. باید زنده بمانی.» این جملات بستر اجتناب ناپذیری داستان را آماده میکنند: تنها کاری که کلاود میتواند انجام دهد، اگر میخواهد از آنچه که قرار است رخ دهد جان سالم به در ببرد، فرار است.
اجتناب ناپذیری دو رویای مهم دیگر در بخش اول بازی را همراهی میکند. وقتی اولین بار به زاغه نشین های بخش ۷ میرسیم کلاود رؤیایی از افتادن یک تیرآهن بر روی خود میبیند. دومین رؤیا وقتی رخ میدهد که کلاود اسم اریث را میفهمد و از اینکه او متریا در اختیار دارد با خبر میشود. او رؤیایی از یک متریا را میبیند که بر روی زمین میافتد. این رویداد بخشی از سکانس مرگ اریث در بازی اورجینال است. اولین رؤیا بر روی اینکه اینها رویدادهایی هستند که رخ خواهند داد تأکید میکند؛ علی رغم تلاشهای تیم کلاود، بخش ۷ در انتها نابود میشود. افرادی که با بازی اصلی آشنایی دارند همچنین از اجتناب ناپذیری مرگ اریث باخبرند.
با افشا کردن این رؤیا سفیروث قولی میدهد: پایان جهان در راه است و هیچ کاری برای جلوگیری از آن نمیشود انجام داد. اریث خود نیز این مسئله را میداند، کات سین او در فصل ۱۴ تا حد زیادی دلالت بر آن دارد که اریث نیز میداند جانش را از دست خواهد و از پیامدهایی که از قبل آن به وقوع میپیوندند آگاه است.
رویای سقوط بخش ۷ در این بررسی از بازی نقش کلیدی دارد. در ساعات میانی انجام بازی خبری از رویاها نیست، از ورود به وال مارکت تا سقوط صفحه بخش. کلاود، اریث و تیفا در وسعت ماموریتشان غرق شده و سعی دارند با سرنوشت مقابله کنند. وقتی آنها از نقشه شینرا توسط دون کورنیو با خبر میشوند، ساعات پس از آن صرف خروج هر چه سریعتر از فاضلاب و گورستان قطار میشود تا جلوی به وقوع پیوستن سرنوشتی که مقرر شده را بگیرند. اما آنها شکست میخورند.
این رویداد یک آزمون است، یک مصیبت هویدا شده کوچک. از آنجایی که سقوط صفحه فوقانی ناحیه ۷ به معنای پایان جهان برای ساکنان زاغههای ویران شده است این مسئله گواهی بر حقیقت رویاهاست. حتی اگر سفیروث مانند غبار بیاید و برود، رویاها خودشان چیزهایی هستند که در آینده به وقوع خواهند پیوست. این بخش از نظر احساسی آزاردهندهترین بخش بازی است، بازی کلاود و بازیکنان را به جایی رساند که برای ناحیه ۷ اهمیت قائل شوند علی رغم اینکه میدانستند سرنوشت چه خوابهایی برایش دیده است. این رویداد ضربهای سهمگین به بازیکن وارد میکند و بازی از تمرکز بر روی آن و نمک به زخم پاشیدن دریغ نمیکند. رنجها و بدبختی های ناشی از این آخرالزمان را نمی توان نادیده گرفت و به سادگی ازشان گذر کرد. در اینجای کار هیچ راه دیگری وجود ندارد و بازی هر لحظه به شما این مسئله را گوشزد میشود.
همانطور که به اوج بازی نزدیک میشویم نقشههای اولیه سفیروث به ثمر مینشینند و او اوج آرزوی رستاخیزی خود را تجربه میکند. سفیروث ویدیوی پروپاگاندای شینرا را قطع میکند تا ویرانی ناشی از شهاب سنگ، مرگ اریث و نابودی میدگار را نشان دهد. این لحظه غایی افشاگری است: کات سینی تماماً رندر شده که منهدم شدن سیاره را به نمایش میگذارد.
یک صحنه دیگر به نظر میرسد رؤیایی پیشگویانه از بازی اصلی باشد. در فصل ۱۵، بر فراز ویرانههای بخش ۷، کلاود، تیفا و برت به منطقه نابود شده خیره میشوند و از دست رفتن آن را سوگواری میکنند. منظرهای از ویرانی پولادین قاب گرفته شده در تشعشع خونین و طلایی رنگ غروب خورشید. این فریم آینهای از سکانس پس از تیتراژ فاینال فانتزی ۷ است جایی که رد سیزده و نوادگانش به میدگار مشرف هستند. هرچند در عوض آنکه از زاویه دید سیاره باشد که در آن طبیعت به شهر بازگشته است، طیف رنگهای سرخ و خاکستری تراژدی ذاتی آن را به معرض نمایش میگذارند. تلفات جانی این مصیبت غیرقابل تصور است اما با این وجود به وقوع میپیوندد.
رویداد منتهی شونده به سکانس پس از تیتراژ فاینال فانتزی ۷ را ما در رؤیایی که توسط زمزمه پیشگام در نبرد باس با زمزمهها به کلاود و دوستانش منتقل میشود میبینیم. رؤیایی که رد سیزده آن را «چشمهای از آنچه که رخ خواهد داد اگر اینجا امروز شکست بخوریم» توصیف میکند. در اینجا، تیم تصمیم گرفته از رستاخیز شانه خالی کند، بنا به دلایلی که در ادامه مقاله به آنها اشاره میکنم اما رد سیزده به وضوح میگوید که این رویدادها مقرر شدهاند و رخ میدهند. تصاویر ذهنی و رویاهای حاضر در بازی فالهای آیندهاند.
من یک مدرک دیگر مبنی بر جای دادن فاینال فانتزی ۷ ریمیک در ژانر ادبیات آخرالزمانی دارم. لوگوی بازی شهاب سنگ، فاجعهای که قرار است سر برسد، را نشان میدهد. شهاب سنگ اشارهای به آخرالزمان قرون وسطایی دارد. پدیدار شدن شهاب سنگها یا ستارههای دنباله دار در آن زمان فال شوم تلقی میشد و نشانه فاجعه. مدرنیته این رابطه را بیش از گذشته تقویت کرده خصوصاً با وجود شهاب سنگی که دایناسورها را منقرض کرد که تصویر ممتاز نابودی و فناست. در نتیجه حتی درگیری مرکزی فرنچایز فاینال فانتزی ۷ مستقیماً به تصاویر سنتی آخرالزمانی وصل میباشد.
وحشت و امیدی نو
با رسیدن به این بخش از مقاله امید میرود برای تمامی خوانندگان واضح شده باشد که فاینال فانتزی ۷ ریمیک رؤیایی را از پایان جهان نشان میدهد که توسط سفیروث فاش میشود. زمزمهها (از جمله پیشگام، که نامش به معنای پیام آور است، معمولاً پیام آور فاجعه) با سفیروث در ارتباطند و دارند در راستای آخرالزمانی عمل میکنند که او به دنبال محقق کردن آن است.
به نظر میرسد سفیروث حتی تا لحظات پایانی بازی در کنترل وضعیت است. حتی وقتی که تیم بازیکن او را از جنبه گیم پلی «شکست» میدهد وی باری دیگر راهی جدید برای تهدید کردن کلاود مییابد. ایستاده در لبه آفرینش او به گویی… اجتناب ناپذیر است.
حسی که تمامی این تصویرپردازیهای رستاخیری ایجاد میکند حس وحشتی سرکوب گر است. همانطور که خورشید دیده نمیشود، امید نیز در زیر وزن کمرشکن میدگار و درد و رنجی که بر بدن سیاره و مردمش وارد میکند، گم شده است. شخصیتها همگی آن را حس میکنند، هر سه نسخه کات سین در بیرون از خانه اریث در فصل ۱۴ به نوبه خود بر روی این درد و رنج تمرکز دارند. تیفا غصه گلی را میخورد که کلاود به او هدیه داده بود، برت به تقلاها و سختیهای پیش روی یاران بازماندهاش در آوالانش فکر میکند و اریث سوگوار اجتناب ناپذیری مرگ است. و از آنجایی که بازی چنان در برگیرنده ادبیات رستاخیری است بازیکن نیز به اجتناب ناپذیری و وحشت نقش بسته در تار و پود آن نیز کشیده میشود.
پس از سقوط بخش ۷ تنها چشمه کوری از امید باقی مانده است. سفیروث هرگز از سرانجام جهان پس از آخرالزمان اطلاعاتی به بازیکن نمیدهد. به نظر میآید همه چیز با شهاب سنگ به پایان میرسد و داشتن هدفی غیر از نجات اریث از دست هوجو مضحک به نظر میرسد. حتی پس از دستیابی به این هدف آنچه در انتظار است نابودی و فناست.
جایگزینهای دیگر آخرالزمان
در اینجا، خوانندگان حواس جمع شاید متوجه شده باشند که برخی بخشهای فاینال فانتزی ۷ ریمیک با بستر رستاخیری بازی همخوانی ندارند. یکی از بزرگترین این ناهمخوانیها لایف استریم است که به نوعی از تناسخ دلالت دارد. مسئلهای که نمی توان به سادگی از آن گذر کرد. فاینال فانتزی ۷ ریمیک اهمیت زیادی به سر باز زدن از حتمیت میدهد – ارتداد از نابودی مقرر شده توسط زمزمهها- و این مهم در اینجا نیز صادق است. بررسی دقیقتر این ناهمخوانیها و نگاهی دیگر به ساختار میدگار افشاکننده دیدگاهی کاملاً متفاوت است که با پایان جهان سفیروث تطابق ندارد و بر آن برتری دارد.
برای گفتگو درباره این جایگزین ما باید از مسیحیت اولیه به سراغ آیین بودایی برویم به خصوص مفاهیم تناسخ و دارما.
تناسخ و دارما دو عبارت هستند که ترجمه آنها از سانسکریت بسیار دشوار است اما این دو، هستههای مرکزی فلسفه بودایی به شمار میآیند. درک تناسخ آسانتر است: چرخه مرگ و تولد دوباره، تجسد بیشمار که تنها راه فرار از آن دستیابی به روشنگری است. در سنت بودایی، زندگی کردن یعنی رنج کشیدن و تمامی موجودات زنده مجبورند این وجودیت مملو از احساسات و غم انگیز را تحمل کنند.
دارما از سوی دیگر ترجمهاش امری بس دشوار است. این واژه چندین معنا دارد اما به طور کلی قوانینی هستند که با آنها می توان از زندگی خوبی بهره برد. دارما هشت محدودیت نسبتاً وسیع را شامل میشود از اعمال خوب تا افکار خوب. توضیح دادن این قوانین در مقاله سودی ندارد اما دانستن آنها برای درک مسیر دستیابی به روشنگری حیاتی است. هدف نهایی دارما متارکه امیال است که پس از رسیدن به این وضعیت، حقیقت واقعی قابل درک شده و فرد به نیروانا میرسد.
پس تمامی این تعاریف چه ارتباطی با فاینال فانتزی ۷ ریمیک دارد؟ خوب از شما میخواهم که به طراحی میدگار نگاه کنید. میدگار از یک دایره تشکیل شده که توسط برجی مرکزی به هشت قسمت تقسیم شده است. این نوع طراحی به پیکرنگاری بصری تناسخ و دارما شباهت دارد هرچند که به دارما نزدیکتر بوده زیرا دایره تناسخ تنها شش قسمت دارد. البته این موضوع مانعی بر سر راه شباهت ظاهری این دو نیست زیرا میدگار از دو دایره بر روی هم تشکیل شده است. ناحیههای ۶ و ۷ در بخش فوقانی تا انتهای بازی نابود میشوند اما بازی به ما نشان میدهد که ناحیه ۷ در حال بازسازی است.
در نتیجه، دایره فوقانی شامل ۶ بخش و دایره تحتانی شامل ۸ بخش خواهد بود بیانگر آنکه تناسخ بر دارما سنگینی میکند. این شباهت بصری اجازه میدهد تأمّل بیشتری داشته باشیم بر روی آنکه آیا میدگار را می توان استعارهای از هریک از این مفاهیم دید و اگر جواب مثبت است با در نظر گرفتن این مفاهیم چه برداشتی میشود از بازی کرد.
تجسد، مرکز دایره تناسخ، در فاینال فانتزی ۷ ریمیک در قالب لایف استریم حضور دارد. چیزی که انرژی ماکو از آن سرچشمه میگیرد. لایف استریم وجودیتی است که همه پس از مرگ «به آن باز میگردند» و (در نتیجه جایی است که از آن نیز پس از تولد گرفته شدهاند) با اینکه آنها زیر نظارت شینرا و تمامی درد و رنجهایی که به آنها اشاره کردم متولد میشوند، میمیرند و باری دیگر متولد میشوند. لایف استریم هسته سیاره در فاینال فانتزی ۷ است و از این رو در این اقتباس، جهان را می توان تناسخ دانست. با وجود آنکه افراد ممکن است در خارج از لایف استریم اسیر شوند مانند پدر جسی، این اتفاق خوبی نیست. با دور افتادن از منبع به این شکل، فرد به پتانسیل کامل خود نمیرسد.
جالب آنکه نام میدگار خود نیز این برداشت را تقویت میکند. نام میدگار هجی اشتباه میدگارد Miðgarðr نورس باستان است که در کیهان شناسی نورس سرزمین انسان هاست. در این راستا، میدگار را می توان الگویی از چرخههای تولد، رنج و مرگ که دنیا را دربر میگیرند قلمداد کرد. بنابراین در مرکز این چرخه استعاری تناسخ برج شینرا قرار دارد که کاملاً متناسب است: مردم در تناسخ به خاطر امیالشان اسیر شدهاند و هیچ کس در بازی به اندازه مدیران شینرا انگیزه و میل ندارد. آنها قدرت میخواهند که با استفاده از آن بتوانند فرار کنند و نسخهای جدیدتر و بهتر از میدگار را بیابند. اما از قضا انگیزه آنها در دستیابی به روشنگری، در رسیدن به سرزمین موعود، دقیقاً همان چیزی است که آنان را در چرخه اسیر کرده است.
رد پای دارما را می توان در اعمال شخصیتها دید. در طول بازی، شخصیتهای غیرقابل بازی درباره مزاحمتهای داستان (و در کل زندگی) که بر آنها وارد شده صحبت میکنند. اما یک شخصیت هرگز شکواییهای ندارد: اریث. او همواره درباره جهان پیرامون خود مثبت فکر میکند و دیدگاه او به وضوح قابل رؤیت است. همه در بخش ۵ اریث را دوست دارند و به نظر میرسد او حتی با تِرک ها رابطه خوبی دارد.
ما اریث را به اندازه کافی دنبال نمیکنیم تا ببینیم آیا او هشت بخش دارما را در فاینال فانتزی ۷ ریمیک دنبال میکند یا خیر. جواب این سؤال به احتمال زیاد مثبت است اما اگر دارما را به صورت خیلی کلی به «داشتن زندگی خوب» تعریف کنیم جواب قطعاً مثبت خواهد بود. در اصل به نظر میرسد مردم سعی دارند دست کم در مسیر درست قدم بردارند. سوای از وال مارکت و کارکنان بالا ردهی به شکلی کارتونی شرور شینرا اکثر مردم را می توان فرامایه قلمداد کرد. آنها عالی نیستند اما مانند اریث از نژاد باستانیها (Ancients) نیستند.
اریث میداند چقدر اغلب مردم در میدگار و علاوه بر آن جهان خوب هستند. حین عبور از پشت بامها او به کلاود میگوید: مردم از آسمان پولادین بیزارند، زاغه نشین ها… اما من نه. چطوری میتوانم ازش متنفر باشم؟ تمامی آن انگیزهها، تمامی آن آرزوها، با همدیگر در جریان اند و با هم آمیخته میشوند تا چیزی بزرگتر را خلق کنند.» این دیالوگ مهم است. اریث برخلاف اکثریت در زیر بار تناسخ عذاب نمیکشد. در عوض، آن «آسمان پولادین» انگیزه اریث است و او را تشویق میکند که زندگی خوبی را برای خود رقم بزند و تا دیگران را در زاغه نشین ها به انجام همین کار دعوت کند. عشق او به زاغه نشین ها نشان میدهد که چطور آنها تجسم دارما و تجربه تماماً انسانی تلاش برای زندگی در این راه هستند.
اریث در جایگاه الگویی مثبت و مثبت اندیش برای تمامی کسانی که با او دیدار میکنند نقش بوداسف را ایفا میکند، انسانی روشنگر که تناسخ را تحمل کرده تا دیگران را به سوی رستگاری هدایت کند. این مهم هم حالتهای منفعل دارد مثل اجازه دادن به کلاود در انجام برخی از مأموریت های جانبی فصل ۸ و هم حالتهای فعال مثل پیش از مبارزه با زمزمه پیشگام. زمزمهها بانگ میزنند و اریث میگوید:
آنچه که الان شنیدید صداهای سیاره بود. آنهایی که در این دنیا زاده شدند. آنهایی که زندگی کردند و مردند. آنهایی که بازگشتهاند. آنها دارند از درد زوزه میکشند.
او عامل این رویداد را سفیروث میداند، رستاخیز او باعث درد و رنج میشود و برایش اهمیتی ندارد. «رستگاری» که او نویدش را میدهد یک تهدید است نه یک عمل نجات. اریث که در وضعیت روشنگری قرار دارد، انقطاع ناگهانی زندگی انسانها را برای جهان بد میداند و مسیر تدریجی همه چیز به سوی روشنگری را ترجیح میدهد.
بنابراین دوباره به ایده مکاشفه و پایان جهان برمی گردیم. برخلاف سنت مسیحیت، در سنت بودا مفهوم «پایان» تعریف نشده است. تناسخ پایاست و افراد، همچون بودا، میتوانند از آن چرخه بگریزند، هدفی برای تمام مردم. سپس در نهایت شاید جهان زمانیکه تمامی موجودات موفق به فرار شدند به پایان برسد اما این موضوعی نیست که بر رویش تمرکز شده باشد. در دنیای فاینال فانتزی ۷ ریمیک این بدین معناست که رستاخیزی در کار نیست. جهان به بقا ادامه میدهد تا آن زمان که وضعیت وجودیتی که در کتاب مقدس باستانیها وعده داده شده بود محقق شود.
پایان… مقاله
به نظر من فاینال فانتزی ۷ ریمیک دو مذهب سنتی واقعی را در طراحی بصری خود به نمایش میکشد. در یک سو ادبیات رستاخیزی مسیحی قرار دارد که نماینده دیدگاه سفیروث است و در سوی دیگر سنت بودایی تناسخ و فرار نهایی واقع شده است. این دو دیدگاه کاملاً انحصاری نیستند: وحشت از رستاخیز بخشی از تناسخ به حساب میآید زیرا عامل رنج و وابستگی است. با این وجود، چشم اندازهای نهایی با هم در تضادند: یکی تنها پایانی فاجعه بار را میبیند و دیگری پیش بینیِ یک دنباله را میکند، چرخهای پایان ناپذیر.
پس اریث طبیعتاً در جایگاه جایگزینی برای سفیروث قرار گرفته است: هر دو راهنماهایی هستند برای چشم اندازهایی ناسازگار از آینده. هرچند مانند سفیروث، اریث لزوماً قابل اعتماد نیست. وقتی ما اولین بار در فصل ۲ با اریث ملاقات میکنیم او مدعی میشود که از ماهیت زمزمهها اطلاعی ندارد علی رغم آنکه بعداً توضیح میدهد آنها چه هستند. بازی به طور ضمنی نشان میدهد که او از همان ابتدای کار به کلاود دروغ گفته حتی اگر به این دلیل بوده که هنوز کلاود آمادگی شنیدن حقیقت را نداشته است. سفیروث نیز بیش از او تردید برانگیز است: وقتی اریث او را متهم به اشتباه بودن میکند پاسخ او مرموز است: «آنهایی که با چشمان گرفته (ابری) نگاه میکنند هیچ چیزی به جز سایهها را نمیبینند.»
بازیکن و کلاود هر دو میان این دو دیدگاه اسیر شدهاند. با اینکه بخش پایانی فاینال فانتزی ۷ ریمیک درک اریث از واقعیت را با جزئیات به نمایش میکشد سایر بخشهای بازی اجتناب ناپذیری رویاها را بسترسازی میکند. تا آخرین لحظه، شخصیتها باید در وحشت و رعب از آنچه که قرار است روی دهد به سر ببرند. رنج، تناسخ و خود میدگار بر روی شهر سایه افکنده و سعی دارد هر روزنه امیدی را نابود کند. کلاود باید از بین دو راهنمایش یکی را انتخاب کند. خوشبختانه نمی توان آن را چندان انتخاب دانست. علی رغم تلاشهای سفیروث در ایجاد شک و تردید بازی دائماً قصد و غرض خود را در نحوه پوشش آنها برملا میکند. سفیروث با رنگ سیاه مترادف است درحالیکه اریث با رنگ سفید همراه است. رابطه هر دو رنگ با شر و خیر مشخص است. این مسئله واضح است – البته که شخصیت شرور اصلی با شر معاشرت دارد! اما این بدین معناست که سفیروث با هر بار ظاهر شدن، وارونه یک فرشته است که ادعاهای اقتدار آخرالزمانیاش را زیر سوال میبرد. از سوی دیگر اریث تجسم نور راهنمای خود را حفظ کرده که مشخص میکند کدام برداشت از واقعیت میان این دو حقیقت دارد.
سفیروث بیش از حد افشاگری میکند. رستاخیز او پایان شر و رستگاری نیکوکار نیست: رستاخیز او تنها باعث باقی ماندن خودش و کلاود میشود. در انتها، رویاهای او نشان دهنده پایانی کاملاً خودخواهانه هستند؛ در انتهای بازی او میگوید «تمام زاده شدگان به او وابستهاند. اگر این جهان از هم فرو بپاشد فرزندان او نیز از هم فرو میپاشند.» با این وجود او در لبه آفرینش مدعی میشود «من… به پایان نمیرسم»
با در نظر گرفتن این دو جمله می توان نتیجه گرفت که او به دنبال پاره کردن زنجیرهایش از سیاره است. رنج جهان نابود میشود و دوباره ساخته میشود تا او بتواند باقی بماند.
تجملات ادبیات رستاخیزی فاینال فانتزی ۷ ریمیک در قدم پایانی سرنگون میشوند. روز قضاوت با اینکه مکرراً وعده داده میشود، رستگاری در پی ندارد. روحهای سیاره تا ابد در رنج و عذاب زوزه خواهند کشید در عوض آنکه افراد نیکوکار به سرزمین موعود راه یابند. پس علی رغم قدرتش، سفیروث نیز در همان عذابی که بقیه با آن دست و پنجه نرم میکنند گرفتار است. او میداند که ورایی وجود دارد اما نمیداند چطور به آن برسد پس رویاهایش بر این اساس اند که تنها راه فرار از تناسخ، فرار از فساد میدگار، نابودی تام در آتش است. اریث نشان میدهد که این راه درست نیست و از قبل آن تمامی جاذبههای رویاهای سفیروث متلاشی میشوند و ثابت میشود که همه چیز درباره او اشتباه است.
بنابراین در نبرد در برابر زمزمه پیشگام، در حالیکه زمزمهها میچرخند و مانند ارواح در روز قضاوت زوزه میکشند، راه حلی علیه وحشت دربرگیرنده بازی ارائه میشود. وقتی اریث در مرز میدگار از آنها میخواهد تا تصمیم بگیرند از زیر سایه شهر قدمی به جلو برداشته و از سرنوشت مقدر خود سر باز بزنند.
سوای از ماهیت زمزمهها، آنها نویدبخش سقوط شهاب سنگ هستند. پس برای شکست آنها و نسخهای از سفیروث، کلاود و دوستانش برای اولین بار به زیر نور خورشید قدم بر میدارند و از چرخه رنجی که میدگار با آن مترادف است فرار میکنند. ولی با این حال آنها در حین قدم برداشتن به عقب نگاه میکنند. هر کدام از آنها هنوز به نوعی به شهر وابستگی دارد. اریث به آسمان پولادین دارما و مادرش، برت و تیفا به مارلین، بیگز و امید داشتن میخانهای جدید و کلاود با دشمنانش، شینرا. آنها به واقعیت قدیمی خود نگاه میکنند و برای اولین بار حقیقت آن را میبینند، بدون وحشت ناخودآگاهی که سفیروث در ذهنشان کاشته است. پس دور شدن از آنجا در حقیقت به آنها اجازه میدهد دارما را درک کنند، نظم درست واقعیت، و تا این حقیقت را در ادامه سفرشان حفظ و نگهبانی کنند.
انتخاب تجسم بخشیدن به این ایدههای فلسفی بودایی در نهایت به معنای سر باز زنی از پایان مقرر شده الهام گرفته از مسیحیت است. این به نظر من نزاع اصلی متافیزیکی است که در باقی مانده سری ریمیک شاهد آن خواهیم بود: جدال میان دو دیدگاه ناهمساز درباره پایان و هدف جهان. با شکست زمزمهها، تیم از حتمیت رویاهای فاش شده سفیروث گریز کرد. سفیروث به این حقیقت نیز معترف میشود؛ پس از شکست او در نبرد، کلاود رؤیایی دیگر میبیند اما سفیروث آن را قطع میکند و میگوید «آنچه که پیش روست هنوز وجود ندارد.» او رویای دیگر از رستاخیز ندارد تا نشان دهد، ورای پایان آفرینش که او و کلاود بر روی آن ایستادهاند.
در پایان فاینال فانتزی ۷ ریمیک، وضعیت جهان در تضاد است. سفیروث و اریث دانشهای ناسازگار با یکدیگر از واقعیت را ارائه میدهند و هر دوی آنها در بخشهایی متنوع از بازی صحت حرفهایشان ثابت میشود.
در طول بازی مشخص میشود که سفیروث آشفته است و مستأصل در آزاد کردن خود با فدا کردن جهان در حالیکه اریث مسیری خوش بینانه برای آینده را نشان میدهد. هرچند، انتخاب الگوی اریث پتانسیل نابودی را از بین نمیبرد بلکه تنها حتمیت آن را از بین میبرد. تنش و ابهام هنوز وجود دارند که باید در بازیهای بعدی به وضعیتشان رسیدگی شود.
سرپیچی از سرنوشت با انحراف آن یکی نیست. حتی عاری از وحشتی که رویاهای سفیروث را به پپش بینیهایی عالی تبدیل کردهاند، او یکبار پیش از این صحت حرفهایش ثابت شده است. سررسیدن جنوا باعث نابودی باستانیها شد و سفیروث هنوز فکر میکند سیاره خواهد مرد و او باقی خواهد ماند. شاید او درست بگوید، او هنوز زنده است و باران بر میدگار میبارد.
ببخشید مگه قرار نبود فاینال فانتزی ۷ ریمیک فقط یک سال در انحصار پلی استیشن باشه؟؟؟؟؟؟؟
چرا، قرارداد انحصاری یک ساله بسته بودن.
چند ماه بعد از تموم شدن قرارداد هم بازی روی کامپیوتر اومد، ولی خبری از ایکسباکس نشده هنوز.
اینکه چه خبره و چی شده و اینکه آیا قضیه بین سونی و اسکوئره، یا اینکه خود اسکوئر حوصله نداشته، نمیدونم.