فیلمهایی که حقیقت ازدواج را نمایش میدهند
بهمناسبت به نمایش درآمدن «صحنههای از یک ازدواج» (Scenes from a Marriage)، بازسازی سریال کلاسیک اینگمار برگمان، کرین جیمز، منتقد امریکایی، میگوید نمایش زوجهای مشکلدار روی پرده بازتابی است از جامعهی در حال تغییر. از آنجا که در حال حاضر بعضی از بهترین فیلمها و سریالها به ازدواجهای مسموم و نابهنجار میپردازند، میشود حرف خانم جیمز را تأیید کرد. یک نمونهی خوب از فیلمهای اینچنینی، «داستان ازدواج» (Marriage Story) نوآ بامباک، با بازی اسکارلت جوهانسون و آدام درایور، است که از فیلمهای پرسر و صدا و تحسینشدهی سال ۲۰۱۹ بود. در یکی از ملتهبترین و البته پرتنشترین سکانسهای فیلم، شخصیت مرد (آدام درایور) با اشک و فریاد به همسرش (اسکارلت جوهانسون) میگوید: «تو از من متنفر بودی» و همین جمله را در جواب میگیرد.
و حالا در سریال تازهی اچبیاو «صحنههایی از یک ازدواج»، باز هم شخصیت زن فیلم (جسیکا چستین) میخواهد برای همیشه زندگیاش را ترک کند و در جواب همسرش (اسکار ایزاک) که با فریاد و التماس از او میخواهد که «بماند تا بتوانند با هم ازدواجشان را درست کنند»، میگوید: «تو دیگر برایم جذاب نیستی. این را چطور میخواهی درست کنی؟»
دعواهای پر از داد و بیداد و برونریزانه و در عین حال باشکوه با بازیهای غافلگیرکننده، مشخصهی اصلی این نسخهی نمایشی تازه از ازدواجهای مسموم قرن بیستویکمی است. این سریال با نگاه موشکافانه و دلخراش به انحطاط موجود در روابط، عصری را به تصویر میکشد که طلاق در آن مرسوم است و روابط طولانیمدت لزوماً به ازدواج منتهی نمیشوند؛ و اینکه چگونه توازن قدرت میان زن و مرد تغییر کرده و دستکم تا حدی به تساوی نزدیک شده است. در «داستان ازدواج» بامباک، که صریح و ظریف در ریزهکاریهاست، زن قصه میخواهد از نیویورک برود و حرفهاش را بهتنهایی در لسآنجلس ادامه دهد. «صحنههایی از یک ازدواج» جدید جای زن و مرد نسخهی برگمان را عوض میکند. اینجا زن است که خیانت میکند، نه مرد. البته با این تغییر نمیخواهد تقصیر را گردن مرد یا زن بندازد، صرفاً جامعهی امروز بازتاب میدهد.
در گذشته، زوجهای متأهل ناشاد روی پرده درست، مثل خود زندگی، گزینههای محدودی داشتند که همه بد بودند. مرد میتوانست خیانت کند و احتمالاً از آن قسر در برود، چرا که طلاق مایهی آبروریزی بود. و زن بیچاره و درمانده در ازدواج باقی میماند. او هم دو راه بیشتر نداشت؛ یا میتوانست همسرش را بکشد مثل «غرامت مضاعف» (Double Indemnity) کلاسیک نوآر محصول ۱۹۴۴ بیلی وایلدر و «پستچی همیشه دو بار زنگ میزند» (The Postman Always Rings Twice) محصول ۱۹۴۶، که احتمالاً فانتزیهای میلیونها زن را ارضا میکرد. یا میتوانست، همچون قهرمانهای زن ادبیات قرن نوزدهم، خودش را بکشد؛ مثل آنا کارنینا خودش را بیندازد جلو قطار یا مثل اما بوواری جام زهر بنوشد. تلاطم درونی آنا، از گرتا گاربوی ۱۹۳۵ گرفته تا کیرا نایتلی ۲۰۱۲، همچنان در زنان کلافهی قرن بیستم نمود پیدا میکند. چشمانداز یک زن متأهل ناشاد در گریزی رمانتیک از ازدواج اگر مساوی باشد با رابطهی خشک و خالی با مردی در ایستگاه قطار، مثل «برخورد کوتاه» (Brief Encounter) پرطرفدار محصول ۱۹۵۴ دیوید لین، طبعاً خاکستری است.
موج نو
در دههی هفتاد میلادی، بعد از انقلاب جنسی دههی شصت، که سینما را هم دربرگرفت، و ریختن قبح طلاق، یک سری فیلمهای ازدواجمحور تازه شکل گرفت. مثل «زن مجرد» (An Unmarried Woman) محصول ۱۹۸۷. شخصیت زن فیلم، که نقش آن را جیل کلایبورگ بازی میکند، بعد از آنکه همسرش، با گریه و دلسوزی برای خودش، به او اعتراف میکند عاشق کسی دیگر شده است، زندگی مستقلی را آغاز میکند و در این زندگی تازه عاشق یک هنرمند (آلن بیتس) میشود. فیلم بسیار متأثر از موج دوم فمنیسم است، اما همچنان این مرد است که از رابطه بیرون میرود.
در سریال صمیمی و تحلیلی روانشناختی برگمان هم (یک نسخهی کوتاهشدهی سینمایی هم دارد)، که به جدایی یک ازدواج و بعد آن میپردازد، وضعیت مشابهی شکل میگیرد. شخصیت لیو اولمان (از قضا) وکیل طلاق است و زنی مستقل به حساب میآید. اما شوهرش (ارلاند یوسفسن) که استاد دانشگاه است، رئیس خانه است. وقتی مرد همسرش را به خاطر زنی جوانتر ترک میکند، زن ماهها پریشانحال است. اما وقتی شوهرش میخواهد دوباره به ازدواج برگردد، دیگر او را نمیپذیرد و برایش تمام شده است. سریال برگمان با توجه به تمرکز یکسانی که بر خط سیر هر دو طرف، با تمام جرّ و بحثهای پرتلاطم و فریبکاریها، دارد، بر روایتهای ازدواجهای مسموم امروز، با تقسیم الاکلنگی قدرت و شکایت از بود یا نبود رابطهی جنسی و اغلب خیانت که نه مشکل اصلی، مشکلی است که زوج را به سمت جدایی سوق میدهد، سایه میاندازد.
«صحنههایی از یک ازدواج» جدید، به نویسندگی و کارگردانی هاگای لوی، از پدیدآورندگان سریال «رابطه» (The Affair)، از بسیاری لحاظ، از جمله تمرکز زیاد بر جر و بحثهای آزاردهنده و بررسی بند پارهنشدنی عشق و نفرت، بازسازی وفاداری به نسخهی اصلی است. این سریال پنجقسمتی با بهتصویر کشیدن ازدواجِ ظاهراً محکم میرا و جاناتان شروع میشود و بعد با جدایی آتشین و برخوردهای جذاب و پر از جدل آنها بعد از طلاق ادامه پیدا میکند. میرا در کارش، که مدیریت در حوزهی فناوری است، موفق و جاناتان استاد دانشگاه است که نسبت به همسرش درآمد کمتری دارد و حضانت دخترشان هم با اوست. این تغییرات قرن بیستویکمی، که به بازسازی سریال محصول دههی هفتاد میلادی برگمان اضافه شده است، ما را راحتتر وارد دنیا و زندگیهای احساسی این زوج میکند.
ما میرا را شخصیتی خودخواه و فریبکار میبینیم، نه فقط به این خاطر که میخواهد همسرش را ترک کند، بلکه به خاطر بیمهریهای که در اعمالش مشهود است. چستین و آیزاک احساسات قوی و غریزی را وارد بحثهای میرا و جاناتان میکنند که قصه را پیش میبرد. میرا به جاناتان میگوید: «تو خودشیفتهای.» و جاناتان به میرا میگوید: «چطور از کاری که کردی، شرمنده نیستی؟» مثل تمام فیلمهایی که ازدواجهای مسموم را به تصویر میکشد، این زوج هم عامدانه حرفهای آزاردهندهی احتمالاً غیر قابل بخشش به هم میزنند. اما چیزهای ملموس و قابل درکی هم میگویند که همهی ما در زندگیهایمان گفتهایم یا میخواستیم بگوییم یا میدانستیم که هرگز جرئت نمیکنیم با صدای بلند بگوییم. تماشای این بحثهای اغلب اغراقشده، که بیشتر ما یا در واقعیت زندگیشان کردهایم یا سعی کردهایم ازشان اجتناب کنیم، حقیقتاً پالایندهی نفس است.
نسخهی برگمان بعد از پخش در سوئد نرخ طلاق را در این کشور بالا برد. این البته شاید افسانه باشد، اما نمیتوان تأثیر کار برگمان را بر فیلمهای روابطمحور قرن بیستویکم منکر شد؛ گاهی حتی شاهد ادای احترام مستقیم بعضیها به آن سریال بودیم. نمونهاش «جزیزهی برگمان» (Bergman Island)، کار لطیف و سرخوش میا هانسن لووه، که رابطهی پرتنشِ کمتر فاجعهبار اما از جنس قرن بیستویکمی بین دو فیلمساز، کریس و تونی (با بازی ویکی کریپس و تیم راث) را روایت میکند. زوجی که قرار است مدتی را در خانهای بگذرانند که محل فیلمبرداری همین سریال برگمان بوده است. جایی از فیلم کریس میگوید: «میدانی که باید تو همان تختی بخوابیم که صحنههای از یک ازدواج را توش گرفتند. شاید بهتر باشد تو آن یکی اتاق خانه بخوابیم.»
در «داستان ازدواج»، جوهانسون و آدام درایور، نیکول و چارلی، نقش بازیگر و کارگردان را در یک گروه تئاتر با هم بازی میکنند. روی دیوار خانهشان، ما مقالهای از یک مجله دربارهی این دو را قابگرفته میبینیم که عنوانش این است: «صحنههای از یک ازدواج»، عبارتی که قطعاً با خودش نحسی میآورد.
فیلمنامهی بلیغ بامباک با توصیف زن و مرد قصه از هم، در قالب نامهای که به درخواست روانشناسشان نوشته شده است، شروع میشود. یکی از ویژگیهای خوب نیکول از زبان چارلی این است: «او میتوانست در لسآنجلس بماند و ستارهی سینما بشود، اما کارش را ول کرد تا بیاید نیویورک با من تئاتر کار کند.» این دقیقاً آغاز مشکل است یا دستکم نشانهی اولیهی هشدار. بخشی از زیرکی فیلم همین است که انتخابهای نیکول در گذشته هم باورپذیر است- ما همه به خاطر عشق دست به چنین کارهایی میزنیم، گاهی برای تغییر خودمان- و هم پسرونده. اما وقتی دوباره برای حضور در برنامهای تلویزیونی با پسرش به لسآنجلس برمیگردد، و بعد از آن تصمیم به طلاق میگیرد، به وکیل خبرهاش (لارا دِرن) دربارهی دلیل فروپاشی ازدواجشان میگوید: «من هیچوقت در این زندگی برای خودم هیجانزده نشدم. بعد هم اینکه فکر میکنم [شوهرم] با یکی از بچههای گروه به من خیانت کرده.»
دعوای پر از خشم و نفرت بعد از جدایی نیکول و چارلی، یکی از بهیاد ماندنیترین صحنههای فیلم است. مرد به زن میگوید بازیگر «الکی» و زن به مرد میگوید: «تو روح و روان من را بازی دادی.» هر دو ادعا میکنند که در دوران ازدواج به لحاظ فیزیکی از هم متنفر بودند و حتی بدتر از این، یکدیگر را متهم میکنند به داشتن بدترین ویژگیهای والدینشان. از آن دعواهاست که راه برگشتی ندارد و کاملاً همسو با فیلمهای دربارهی ازدواجهای از همپاشیدهی امروز.
خروج اضطراری
امروز شخصیتهای طبقهی متوسط در فیلمها نسبت به ازدواجهای سمی حق انحصاری ندارند. در «ولنتاین غمگین» متأثرکنندهی محصول ۲۰۱۰ درک سیانفرنس با روایت زمانی پراکندهاش، میشل ویلیامز نقش سیندی، پرستار و مادری بهستوهآمده را بازی میکند و همسرش دین، با بازی رایان گاسلینگ، را در شرایطی میبینیم که صبحها پیش از شروع کارش، نقاشی ساختمان، مشروب میخورد. اما این دو هم همان مشکلات زناشویی غیر قابل حل را دارند و همان جر و بحثهای روحکُش.
سیانفرنس قصهاش را از روزهای بد ازدواج شروع میکند و بعد به عقب برمیگردد و زمانی را به تصویر میکند که دین جذاب است و سیندی مجذوب. اما همینکه این زوج قدم به زندگی روزمره میگذارند، مرد شروع میکند به مشروبخواری و زن آزردهخاطر و پریشانحال میشود. وقتی مرد مست و خشن در محل کار زن ظاهر میشود، این زن است که همهچیز را تمام میکند. فریاد میزند که دیگر خسته شده است؛ از همیشه خشمگین بودن و از همیشه مست بودن مرد خسته است. و بعد شروع میکند به زدن او. اینجا هم زن در عذاب است، هم مرد، اما برخلاف زنهای قدیمی، اینجا زن است که میگذارد میرود.
سریال و فیلمهایی که در متن به آنها اشاره شده است
سریال صحنههایی از یک ازدواج
- محصول ۲۰۲۱
- کارگردان: هاگای لوی
- بازیگران: جسیکا چستین، اسکار آیزاک
سریال از دیدگاه یک زوج معاصر آمریکایی تصویر عشق، نفرت، هوس، تک همسری، ازدواج و جذایی را دوباره بررسی میکند.
سریال صحنههای از یک ازدواج
- محصول 1973
- کارگردان: اینگمار برگمان
- بازیگران: لیو اولمان، ارلاند یوسفسن
روایت سالهایی از زندگی ماریان و یوهان در طول ازدواجشان و اینکه چطور به هم علاقه پیدا کردند و متعهد شدند، چطور به هم خیانت کردند، از یکدیگر جدا شدند و زندگی که با شریکهای آیندهی زندگیشان شروع کردند.
فیلم غرامت مضاعف
- محصول 1944
- کارگردان: بیلی وایلدر
- بازیگران: فرد مکمورای، باربارا استانویک و ادوارد جی.رابینسون
آلتر نف (با بازی فرد مکموری) یک فروشنده بیمه عمر است که در دام زنی به نام فیلیس دیتریکستون (با بازی باربارا استانویک) گرفتار میشود. فیلیس، والتر را متقاعد میکند که در قتل همسرش با او شریک شود و وانمود کند که شوهر او در اثر یک حادثه مرده است تا بتواند به عنوان یک بیوه از غرامت مضاعف بیمه عمر شوهرش استفاده کند. بارتون کییس (با بازی ادوارد جی.رابینسون) رئیس و دوست صمیمی نف بلافاصله به این موضوع که نقشهای پلید در جریان است شک میکند اما هنوز نمیداند که دوست و همکارش والتر در یک جنایت شریک شده است.
فیلم داستان ازدواج
- محصول 2019
- کارگردان: نوآ بامباک
- بازیگران: اسکارلت جوهانسون، آدام درایور
داستان زنی بازیگر از لسآنجلس و همسرش که کارگردان تئاتر نیویورکی است. زن میخواهد از مرد جدا شود و به لسآنجلس برگردد و این وسط سرنوشت پسر کوچکشان هم وسط است.
فیلم ولنتاین غمگین
- محصول 2010
- کارگردان: درک سیانفرانس
- بازیگران: میشل ویلیامز، رایان گاسلینگ
داستان رابطهی یک زوج معاصر که چطور عاشق یکدیگر میشوند و در طول سالهای متمادی رابطهشان دستخوش چه تغییراتی میشود. زن میخواهد مرد را ترک کند و مرد روی رابطهاش با زن پافشاری میکند گرچه گاهی به خاطر الکل از مسیر درست خودش خارج میشود.
منبع: BBC