فیلم «اسرار دامبلدور» پر از حفرههای داستانی و اشتباهات گیجکننده است
فیلم «جانوران شگفتانگیز: اسرار دامبلدور»، ۳ سال پس از اکران آخرین فیلم دنیای جادوگران، این سری پیشدرآمد هری پاتر را از رکودی جدی نجات داد اما پر از حفره داستانی و مشکلات مختلف است. فیلم قبلی خط داستانی گیجکننده کریدنس دامبلدور را گسترش داد و پس از آن، «اسرار دامبلدور» با روایتی جدی همراه شد. این داستان، جالب به نظر میرسد و آینده بهتری را برای دنیای جادوگران رقم میزند اما عمیقا ناقص است.
هشدار: در این متن، داستان فیلم «اسرار دامبلدور» لو میرود
قبل از پرداختن به مشکلات و حفرههای داستانی «اسرار دامبلدور»، باید بدانیم که چگونه با آمدن مدس میکلسن به جای جانی دپ در نقش گریندلوالد کنار بیاییم، مسئلهای که چندان مورد توجه قرار نمیگیرد.
- تمامی بازیگران و کاراکترهای فیلم «جانوران شگفت انگیز: اسرار دامبلدور»
- جانوران شگفتانگیز ۳؛ هر آنچه از دنیای رازآلود دامبلدور باید بدانید
- گزیده نظرات منتقدان دربارهی «جانوران شگفتانگیز: اسرار دامبلدور»؛ سرگرمکنندهترین فیلم سری هری پاتر
شاید این موضوع یک حفره داستانی به نظر برسد اما در واقع گریندلوالد هنوز همان ظاهر و شکل و شمایل را دارد و همین قضیه توضیحی بر این تغییر و جابهجایی است. میکلسن در نقش گریندلوالد عالی است و پذیرش این تغییر، آسان به نظر میرسد.
اما پذیرش دیگر حفرههای داستانی و مشکلات «اسرار دامبلدور»، از تصمیمات وحشتناک شخصیتها گرفته تا پیچیدگیهای داستان تثبیتشده هری پاتر، به این سادگیها نیست. پس با هم تمام حفرهها، اشتباهات و موارد گیجکننده فیلم «جانوران شگفتانگیز: اسرار دامبلدور» را بررسی میکنیم.
آیا پیچشهای داستانی «جنایات گریندلوالد» واقعا مهم بودند؟
بدیهی است که پیچشهای داستانی گذشته این مجموعه، حتی اگر کریدنس به عنوان یک شخصیت کمرنگتر ظاهر شود هنوز در «اسرار دامبلدور» بسیار مهم هستند اما حلقههای روایی و پیچشهای «جنایات گریندلوالد»، اکنون بیمعنی به نظر میرسند. از یک سو، راز خانواده دامبلدور برملا شد و مشخص گردید که کریدنس پسر ابرفورث است که این قضیه حفره داستانی حضور پرسیوال دامبلدور در آزکابان را برطرف کرد. اما در اصل، ابرفورث در تابستان آن سال با دختری ناشناس آشنا شد و آلبوس نیز رابطهای نزدیک با گریندلوالد برقرار کرده بود و همین موارد چندین سوال دیگر ایجاد میکنند.
چرا گریندلوالد اعتراف کرد که کریدنس برادر آلبوس است؟ کریدنس چگونه از خانواده لسترنج کنار گذاشته شد؟ آیا کل خط داستانی کشتی غرقشده صرفا در جهت وارد کردن یوسف کاما به داستان طراحی شده بود؟ و اصلا چرا در نهایت او را کنار گذاشتیم؟ چرا معشوقه ابرفورث به سادگی از بین نرفت و چرا کریدنس قبل از این که به ایالات متحده برود به فرزندخواندگی پذیرفته نشد؟ سازندگان با اجرایی کردن این طرح میتوانستند به شکلی بسیار مختصرتر از تمام پیچشهای احمقانه و غیرضروری داستان اجتناب کنند.
چرا کریدنس، نیوت اسکامندر را زنده گذاشت؟
در صحنه آغازین «اسرار دامبلدور»، کریدنس و دیگر نفرات گریندلوالد، کیلین را از نیوت میدزدند و مادر کیلین را میکشند تا نقشه گریندلوالد برای تقلب در انتخابات کنفدراسیون بینالمللی جادوگران را اجرایی کنند. کریدنس با وجود غلبه بر نیوت و علیرغم دسترسی خود به بوتتراکل ارتش سوئیس و نیفلر زرهی جادویی، صرفا نیوت را مجروح میکند و نزد گریندلوالد بازمیگردد. همکاران کریدنس نیز جادوگرانی شیطانی و مخوف هستند اما بدون خواندن هیچگونه طلسم کشندهای که کل نقشه دامبلدور برای متوقف کردن گریندلوالد را خراب کند، نیوت را ترک میکنند. قطعا نقصی در کار است و این اعمال از نظر اخلاقی، اصلا با اقدامات قبلی آنها جور درنمیآید.
چرا طلسم کشنده آوادا کداورا در «جانوران شگفتانگیز ۳» کار نمیکند؟
وقتی نفرین آوادا کداورا در فیلمهای دنیای هری پاتر و جادوگران، مورد استفاده قرار میگیرد، نفرات مقابل را فورا میکشد و زندگی آنان را مانند شعله ضعیفی خاموش میکند. البته مورد استثنایی این نفرین، هری پاتر است و این طلسم بر روی او کار نمیکند. حتی بارتی کراچ هم در فیلمهای هری پاتر اعتقاد داشت که: «هیچ چیزی جلوی این نفرین را نمیگیرد و هیچ مانعی برای آن وجود ندارد.» اما «اسرار دامبلدور» دو مورد استثنایی دیگر را در این زمینه معرفی میکند: اول، مادر کیلین که دو نفرین آوادا کداورا برای او استفاده میشود و وی بلافاصله نمیمیرد (در واقع به آرامی و آهسته میمیرد).
دوم، آلبوس و ابرفورث دامبلدور هستند که از ضد نفرینی استفاده میکنند که مانع از تلاش گریندلوالد برای کشتن کریدنس میشود. میتوان گفت که این ضد نفرین نسخهای از همان طلسم هری پاتر است که با آن از خود محافظت میکند اما اساسا جادوی هری پاتر و پایههای این طلسم را از ریشه زیر سوال میبرد.
نگینی در «جانوران شگفتانگیز ۳» کجاست؟
غیبت تینا گلدشتاین در فیلم «اسرار دامبلدور» واقعا قابل توجه است اما او طبق توضیحات در شغلی جدید به عنوان رئیس دفتر اوررهای آمریکا مشغول به کار است و در پایان فیلم نیز ظاهر میشود. از سوی دیگر، نگینی هم که به عنوان یک شخصیت بسیار کلیدی در «جنایات گریندلوالد» معرفی میشود و اساسا یکی از دوستان کریدنس است، به سادگی از داستان ناپدید میگردد و در این فیلم جایی ندارد. حتی اگر این کار برای منزوی کردن کریدنس انجام شده باشد، بهتر بود تا عوامل سازنده فیلم برای چند لحظه هم که شده به عواقب این تغییر فکر کنند.
دامبلدور ادعا میکند که ابرفورث توانایی خواندن ندارد
در آینده دور «جانوران شگفتانگیز»، آلبوس دامبلدور به یک جادوگر پیر شرور تبدیل میشود که کودکان را به جنگلهای ممنوعه میفرستد و به خاطر منافع خود، آنها را از نظر عاطفی آزار میدهد. او همچنین نسبت به برادرش، ابرفورث که قبلا رابطه خوبی با او داشته بدبین میشود و بدون هیچ دلیلی، او را بیسواد خطاب میکند:
«برادر خود من، ابرفورث، به دلیل انجام طلسمهای نامناسب بر روی یک بز تحت تعقیب قرار گرفت. این خبر حتی در روزنامهها هم چاپ شد اما آیا ابرفورث پنهان شد؟ نه. سرش را بالا گرفت و طبق معمول به کار خود ادامه داد! البته من شک دارم که او توانایی خواندن داشته باشد. بنابراین شاید هم این کار او از روی شجاعت نبوده باشد…»
فقط دامبلدور میدانست که برادرش توانایی خواندن دارد. او در داستان «اسرار دامبلدور»، ابرفورث را در حال ارتباط با پسرش از طریق آینه جادویی دیده بود. پس چرا بیهوده به برادرش که برای دفاع از خود آنجا نبود تهمت و کنایه میزد؟ آیا دامبلدور فقط یک جادوگر عوضی و قلدر است؟
حضور کوتاه پروفسور مکگونگال هنوز با عقل جور درنمیآید
حضور کوتاه مینروا مکگوناگال در فیلم «اسرار دامبلدور» مانند نقشآفرینی او در جنایات گریندلوالد هنوز بیمعناست. مکگوناگال در بیوگرافی اصلی خود، در تاریخ ۴ اکتبر ۱۹۳۵، هشت سال پس از وقایع اولین حضورش در «جانوران شگفتانگیز ۲» و (به نوعی) هفت سال پس از وقایع «اسرار دامبلدور» متولد شد. او مدتی هم خانهداری کرد که از داستان کلی حذف شده است اما حتی فیلم «هری پاتر و محفل ققنوس» هم تایید میکند که مکگوناگال در سال ۱۹۹۰ به مدت سی و نه سال بود که در هاگوارتز تدریس میکرد. پس او چگونه دو دهه قبل از آن هم در هاگوارتز حضور داشته؟ اینطور به نظر میرسد که حضور کوتاه او چندان هم ضروری نبوده است.
زندان آلمانی «جانوران شگفتانگیز» واقعا مضحک است
در فیلمهای هری پاتر، آزکابان به عنوان ترسناکترین زندان جادوگران در تمام تاریخ شناخته میشود، جایی که بدترین جادوگران برای همیشه در آنجا محبوس میشوند. تنها جرمی که یک زندانی آزکابان (از جمله قاتلانی مانند بلاتریکس لسترنج) را به بوسه دیمنتور محکوم میکند، تلاش برای فرار است. در غیر این صورت شدیدترین مجازات آنها حبس ابد است. در زندان آلمانی «اسرار دامبلدور»، هر زندانی صرف نظر از جرمش به طرز وحشیانهای توسط یک عقرب غولپیکر و بدون محاکمه به قتل میرسد. بدیهی است که آنها افرادی فاسد هستند اما کاملا مشخص است که جامعه جادوگران آلمانی سیاستی بدون مدارا نسبت مجرمان داشتهاند و به حقوق بشر بیاعتنا بودهاند.
پاکسازی حافظه یوسف چندین سوال را در ذهن مخاطب ایجاد میکند
یوسف کاما با بازی ویلیام نادیلام در «جانوران شگفتانگیز ۲» به عنوان یک ضدقهرمان ثانویه معرفی شد و دنباله این فیلم نیز تا حد زیادی به او میپردازد. وی به واسطه جایگاهش در نقشه دامبلدور در میان پیروان گریندلوالد نفوذ میکند اما ظاهرا به دامبلدور خیانت میکند. دلیل این خیانت مشخص نیست و به نظر میرسد که او صرفا فریب خورده است. گریندلوالد خاطره خواهرش، لتا لسترنج را از ذهن او پاک میکند تا وی را از انتقام گرفتن باز دارد و همین قضیه چندین سوال را در ذهن بیننده مطرح میکند. برای مثال، چرا گریندلوالد از توانایی خود برای حذف خاطرات وفاداری یوسف به دامبلدور استفاده نمیکند؟ چرا که این خاطرات به مراتب برای گریندلوالد خطرناکتر هستند. این اتفاق همچنین کل ماهیت طلسم حافظه را تغییر میدهد. به نظر میرسید که قبلا قربانی طلسم به جای پاکسازی اجباری حافظه، به میل خود آن را واگذار میکرد.
خوشقلب بودن دامبلدور کل خط داستانی او را زیر سوال میبرد
در پایان «اسرار دامبلدور»، نوزاد کیلین که در مراسم انتخابات، جایگزین خواهر و برادر مرده خود میشود، به لطف قلب ظاهرا پاک دامبلدور، او را به عنوان رهبر بعدی دنیای جادوگران انتخاب میکند. این اتفاق، دوستداشتنی بودن این شخصیت بزرگ را نشان میدهد اما چندان با عقل جور درنمیآید. او همان جادوگری است که شعار «پیش به سوی منافع بیشتر» را پیشه کرد، که نه تنها در زمان همسویی با گریندلوالد، بلکه در طول زندگی خود نیز از آن استفاده کرده است. او سوروس اسنیپ، دراکو مالفوی و هری پاتر را در معرض خطری جدی قرار داد تا نفع بیشتری از شکست ولدمورت به دست آورد و همچنین تیم خود در «جانوران شگفتانگیز» را هم بدون برنامهای مشخص در معرض خطر قرار داد. دامبلدور مردی بود که ریسکهای خطرناکی را انجام میداد و کاراکتری خاکستری داشت و تا حدی مسئول مرگ خواهرش بود. هیچ اندازهای از خوشقلبی و فضیلت نمیتواند این همه جنایت را پوشش دهد.
مشکل مسخره ماگلها در «جانوران شگفتانگیز»
حتی اگر قبول داشته باشید که دامبلدور، جیکوب کوالسکی را صرفا از روی یک اشتباه محض یا با توجه به تغییر موضع خود درباره ارزش ماگلها یا ایمانش به او به عنوان یک فرد مهم، در نقشه خود جای داده، نمیتوانیم از این مورد چشمپوشی کنیم که وی باز هم صرفا یک نانوا با یک چوب دستی ساختگی را وارد طرح خود کرده است. دست داشتن جیکوب در یک سوءقصد علیه شخصیت شرور کاریزماتیک مدس میکلسن، یک گام فراتر از پیچیدگی و حتی خطرناکتر از اقدام هری پاتر برای سرنگون کردن دامبلدور است. جیکوب با شانس محض جان سالم به در میبرد اما این خط داستانی مانند خود نقشه دامبلدور، مضحک است. در واقع، او احتمالا نمیدانست که چه اتفاقی خواهد افتاد.
آیا گریندلوالد نماد قدرت خود را فراموش کرد؟!
در فیلمهای هری پاتر، گزنوفیلیوس لاوگود (ریس ایفانس) تاریخ یادگاران مرگ را معرفی و داستان سه برادر را روایت میکند و علاوه بر آن تایید میکند که گریندلوالد علامت یادگاران مرگ را به عنوان نمادی از قدرت خود پذیرفته است. این علامت به عنوان نسخه سواستیکا در دنیای جادوگران پذیرفته شد و پیروان گریندلوالد با افتخار آن را نشانهای از برتری خود نسبت به ماگلها دانستند. با این حال، «اسرار دامبلدور» با معرفی یک نماد جدید از قدرت گریندلوالد به پایان میرسد، نشانهای که بیشتر شبیه یک لوگوی سیاسی است که از یادگاران مرگ گرفته شده و حروف اول نام آن را نیز دربر میگیرد. پس آیا دامبلدور در مقطعی و شاید پس از این که نماد جدیدش کارساز نبوده تغییر نام داده است؟ آیا این نماد جدید صرفا بازگشتی به هسته داستان هری پاتر در جهت خشنودی طرفداران این سری است؟
دامبلدور دوست نزدیک جیکوب است اما نمیتواند به عروسی او بیاید
جیکوب و کوئینی در پایان دلچسب اسرار دامبلدور، در نانوایی سابق خود ازدواج کردند و همه دوستان نزدیک خود را به غیر از دامبلدور دعوت نمودند. دامبلدور در حالی که مراسم ادامه دارد در اطراف نانوایی مینشیند و سپس از آنجا دور میشود. احتمالا او دعوت نشده است. این اتفاق نیز منطقی نیست. البته شاید هم دامبلدور کارهای مهمتری برای انجام دادن دارد.
پیمان خونین دامبلدور و گریندلوالد مزخرف محض است
جادویی که گریندلوالد و دامبلدور را از مبارزه با یکدیگر بازمیدارد، برای مدتی یک ابزار روایی هوشمندانه بود اما در «اسرار دامبلدور»، مشکلات قرار دادن چنین قوانین سفت و سختی در داستان، بر همگان ثابت شد. این فیلم برای لغو پیمان خونین مجبور شد قوانین روایی خودش را کاملا زیر پا بگذارد. پیمان خونین قرار بود دامبلدور را از فکر حرکت علیه گریندلوالد بازدارد اما ظاهرا برنامهریزی برای یک سرقت (یا حداقل تسهیل برنامههای نیوت و یارانش) بر خلاف این مسئله است. پیمان خونین شکستناپذیر است اما دامبلدور در تلاش برای نجات کسی که گریندلوالد قصد کشتن او را داشت آن را به راحتی شکست. چرا این جادوی قوی و ظاهرا شکستناپذیر چنین عیب و نقص واضحی دارد؟
مختل شدن کل جدول زمانی «جانوران شگفتانگیز»
طبق جدول زمانی «جانوران شگفتانگیز»، «اسرار دامبلدور» در اواخر دهه ۲۰ میلادی روایت میشود و این رویدادها فقط یک سال بعد از اولین فیلم «جانوران شگفتانگیز» اتفاق میافتند، چرا که جیکوب فقط یک سال است که نیوت را میشناسد. اما تناقض اینجاست که داستان فیلم «اسرار دامبلدور» در اصل در سال ۱۹۳۲ اتفاق میافتد. حتی با در نظر نگرفتن این موضوع، پایانبندی «اسرار دامبلدور» دیرتر از سال ۱۹۳۳ نخواهد بود و بدین ترتیب ۱۲ سال بین شکستن پیمان خونین دامبلدور و شکست نهایی او از گریندلوالد زمان باقی خواهد ماند. او در طی این یک دهه دقیقا چه کار کرده است؟ آیا او نباید به دلیل رشد و گسترش قدرت گریندل والد پاسخگو باشد؟
منبع: screenrant
تحلیل تون خوبه ولی خیلی بی رحمانه ست