۱۰ کارگردان مشهور که بازیگران برجسته‌ای بودند

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۵ دقیقه
کارگردان بازیگر

در این مقاله قصد داریم به معرفی ۱۰ کارگردان مطرح بپردازیم که در عین حال کارنامه بازیگری پرباری هم دارند.

به شکل کلی فعالین صنعت سینما یک حوزه مشخص را برای ورود انتخاب می‌کنند؛ فیلم‌برداری، فیلم‌نامه‌نویسی، بازیگری، کارگردانی، تدوین، تهیه‌کنندگی یا طراحی‌صحنه، هر کدام از این حوزه‌ها بر مبنای استعداد فرد انتخاب می‌شود و سپس با تلاش او به تدریج مسیر هموار شده و هنرمند را به‌عنوان یک چهره شناخته‌شده در آن حوزه با شهرتی نسبی روبه‌رو می‌کند.

با این وجود بعضی از هنرمندان خاص در عرصه سینما از این قاعده پیروی نمی‌کنند و فقط روی یک حوزه مشخص متمرکز نمی‌مانند. سوای کارگردان-فیلم‌نامه‌نویس‌ها و کارگردان-تهیه‌کننده‌ها، یکی از جذاب‌ترین ترکیب‌ها در این دوشغله‌های سینما کارگردان-بازیگرها هستند؛ چهره‌هایی که همان‌قدر که بابت فعالیت پشت دوربین مطرح شده‌اند برای فعالیت‌های جلوی دوربین هم تحسین می‌شوند.

یک نکته مهم دیگر درباره این دسته از هنرمندان تفاوت نسبتا برجسته دو حوزه‌ای است که در آن مهارت دارند؛ برای مثال عجیب نیست که یک کارگردان مؤلف فیلم‌نامه آثار خود را هم بنویسد، در واقع نه تنها عجیب نیست بلکه گاهی می‌شود گفت امر بسیار متعارفی است. تهیه فیلم هم می‌تواند برای کارگردانی که می‌خواهد پروژه خود را تولید کند اتفاق آشنایی باشد اما اینکه یک کارگردان بتواند بازیگر برجسته‌ای هم باشد یک مهارت شاخص و چشمگیر است.

گرچه کارگردان-بازیگران برجسته تاریخچه‌ای به قدمت خود سینما دارند اما با نگاهی به سال‌های اخیر در می‌یابیم که اتفاقا در این دوران هم نمونه‌های جدید دیگری از بازیگران پشت دوربین‌ رفته‌اند و موفق هم ظاهر شده‌اند. برای مثال گرتا گرویگ که «زنان کوچک» (Little Women‎) و «لیدی برد» (Lady Bird‎) را ساخت و بابت هر دو ستایش شد، بردلی کوپر که با «ستاره‌ای متولد شده است» (A Star is Born) به موفقیتی خیره‌کننده دست یافت یا حتی جونا هیل بازیگری شناخته شده که سال ۲۰۱۸ فیلم «میانه دهه ۹۰» (Mid90s) را در قامت کارگردان جلوی دوربین برد و نگاه منتقدان را به خود جلب کرد.

می‌شود ادعا کرد در یک نگاه کلی‎تر حرکت بازیگران به سوی کارگردانی دنبال‌کردن یک رویای بزرگ است و از جمله وسوسه‌هایی است که آن‌ها را تا سال‌های پایانی عمرشان دنبال می‌کند. اما فقط تعداد معدودی از این هنرمندان قادرند در هر دو حوزه کارنامه قابل قبولی از خود به جا بگذارند.

در این لیست قصد داریم ۱۰ نفر از میان شاخص‌ترین کارگردان-بازیگرهایی را نام ببریم که کارنامه تثبیت‌شده‌ای در این حوزه از خود به جا گذاشته‌اند و در هر دو بخش آثاری درخور توجه و ماندگار خلق کرده‌اند.

۱. کلینت ایستوود (Clint Eastwood)

کلینت ایستوود

کلینت ایستوود یکی از برجسته‌ترین کارگردان‌های زنده حال حاضر آمریکا ۹۰ ساله است اما به نظر می‌رسد هنوز هم قصد بازنشستگی ندارد.

ایستوود فعالیت خود را به‌عنوان یک بازیگر در صنعت سینما از اواسط دهه پنجاه آغاز کرد و بابت ایفای نقش مرد بی‌نام در سه‌گانه دلار سرجو لئونه در اواسط دهه شصت به شهرت رسید؛ مجموعه‌ای شامل سه وسترن اسپاگتی به نام‌های «به خاطر یک مشت دلار» ساخته سال ۱۹۶۴، «به خاطر چند دلار بیشتر» ساخته سال ۱۹۶۵ و «خوب، بد، زشت» ساخته سال ۱۹۶۶.

آثار وسترن به شکل مشهودی روی زندگی حرفه‌ای ایستوود به‌عنوان بازیگر تأثیرگذار بودند. «محکم دارشان بزن» (Hang ‘Em High‎)، «جوسی ولز یاغی» (The Outlaw Josey Wales‎)، «برانکو بیلی» (Bronco Billy‎)، «سوارکار رنگ پریده» (Pale Rider‎) و «نابخشوده» (Unforgiven) تعدادی از وسترن‌های شاخصی بودند که ایستوود از اواخر دهه شصت تا اوایل دهه نود میلادی در آن‌ها به ایفای نقش پرداخت و خوش درخشید.

فیلم‌هایی که ایستوود به کارگردانی آن‌ها پرداخته به شکل انکارناپذیری آمریکایی‌اند؛ آثاری با تمرکز روی ارزش‌های میهن‌پرستانه، مالکیت اسلحه و وظیفه یک شهروند آمریکایی آن هم از مسیر لنزی بدبینانه و البته تحول‌طلبانه در فرم و محتوای سینمایی.

حتی فیلم‌های غیروسترنی که او ساخته مثل «سالی» (Sully)، «مرز دل‌شکستگی» (Heartbreak Ridge) و «تک‌تیرانداز آمریکایی» (American Sniper) را می‌توان این‌طور توصیف کرد که نوعی واکنش به مسائلی‌اند که از دل ژانر وسترن برخاسته است.

ایستوود ترکیبی درجه یک از بازیگری و کارگردانی ارایه می‌دهد به این ترتیب که بازی باکیفیت او چنان که در فیلم‌هایی مثل «گرن تورینو» (Gran Torino) یا فیلم اخیرش «قاچاقچی» (Mule) می‌بینیم به نوعی بازتاب‌دهنده سبک و سیاق کار او در قامت یک کارگردان هم هست؛ مختصر، کمی بداهه و مینیمالیستی.

کلینت ایستوود در سال‌های اخیر بیشتر به کارگردانی پرداخته و حضورش به‌عنوان بازیگر کم‌رنگ‌تر شده بود اما با بازگشتش به‌عنوان بازیگر در فیلم قاچاقچی دوباره نشان داد چه شخصیت منحصربه‌فرد و چه بازیگر کارکشته‌ای در جهان امروز سینما است.

۲. اورسن ولز (Orson Welles)

اورسن ولز

نام اورسن ولز دوباره در سال ۲۰۱۸ بیشتر از قبل سر زبان‌‌ها افتاد چرا که فیلم مشهور و پرحاشیه‌ او یعنی «سوی دیگر باد» (The Other Side of the Wind‎) پس از سال‌ها دعوای حقوقی، مناقشه و مشکلات گوناگون در سطح مالکیت بالاخره از شبکه نتفلیکس پخش شد و در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفت؛ فیلمی که به‌وضوح جنبه زندگی‌نامه‌ای داشت و بخشی از بحران‌های خود ولز را به تصویر می‌کشید.

سوی دیگر باد جان هیوستون را در نقش یک کارگردان به تصویر می‌کشد که تلاش می‌کند ساخت فیلمی را به پایان ببرد که گرفتار مشکلاتی تمام‌نشدنی است.

این مقدمه ما را به وضعیت ولز و مشکلاتی که او با هالیوود داشت نزدیک‌تر می‌کند؛ پس از آنکه ولز گوهر کمیابی چون «همشهری کین» (Citizen Kane) را کارگردانی کرد (فیلمی که در آن بیشترین حد اختیارات را داشت و توانست خلاقیت هنری‌اش را به رخ بکشد) دیگر هرگز فرصتی نداشت تا آنچه می‌خواهد بکند و کنترل کامل آثارش را در اختیار بگیرد.

در واقع ولز پس از ساخت همشهری کین آزادی‌های کمتری برای نوآوری و ابداعات جدید داشت و همواره اسیر مناسبات مالی آثار جدید بود که تهیه‌کنندگان و استودیوها به او تحمیل می‌کردند. همین درگیری‌ها باعث شد بسیاری از فیلم‌های او برای گریز از شکست تجاری توسط استودیو تدوین‌های گسترده‌ای را به چشم ببینند و در عمل با آن فیلم اولیه‌ای که ولز مد نظر داشت فاصله پیدا کنند؛ گرچه این آثار حتی با این تدوین‌ها هم به‌عنوان شاهکارهایی درخشان در تاریخ به ثبت رسیده‌اند.

حتی مرور این وقایع هم غم‌انگیز است چرا که ولز به‌عنوان یک بازیگر به خوبی می‌دانست چطور از تمام کیفیت‌های بازیگری‌اش جلوی دوربین استفاده کند و این توان بازیگری را با شیوه‌های خلاقانه کارگردانی اثر ترکیب کند تا فیلم‌هایی ماندگار در سطح تاریخ سینما بیافریند اما این وقایع مانع از فعالیت‌های آزادانه و بی‌پروای او شد.

احتمالا بهترین نمونه از بازیگری اورسن ولز را می‌توان در اقتباس او از شکسپیر در «ناقوس‌های نیمه‌شب» (Chimes at Midnight‎) دید که توسط خود او کارگردانی شده است. با این وجود توانایی‌های بازیگری ولز منحصر به آثاری نبود که خود جلوی دوربین برد بلکه بازی درخشان او در «مرد سوم» (The Third Man) ساخته کارول رید در نقش هری لایم از جمله عواملی بود که فیلم رید را از یک فیلم نوار مؤثر به یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینما تبدیل کرد.

۳. چارلی چاپلین (Charlie Chaplin)

چارلی چاپلین

چاپلین نمونه‌ای بی‌نقص از ترکیب نویسنده-بازیگر-کارگردان است. هنرمندی که به شکلی وسواس‌گون تقریبا همه جنبه‌های کار خود را تحت کنترل درآورده بود. این طنزپرداز برجسته که فعالیت‌هایش از زمان سینمای صامت آغاز شد و تا دهه ۱۹۶۰ ادامه داشت تأثیری جاودانه بر تاریخ سینما نهاد.

بسیار دشوار است که چاپلین در مقام بازیگر را از چاپلین در مقام کارگردان جدا کنیم چرا که او تنها دو فیلم کارگردانی کرده که خود در آن‌ دو حضور نداشته است. چارلی چاپلین با حضور در فیلم‌های کوتاه کار خود را آغاز کرد و به تدریج شخصیت معروف ولگرد را جا انداخت.

یک شخصیت بی‌خیال که مدام خود را به دردسر می‌اندازد و بعضا بی‌آنکه بفهمد قانون را زیر پا می‌گذارد. چاپلین با فیلم صامت «پسربچه» (The Kid) اثری را خلق می‌کند که احتمالا باید اولین تراژی‌کمدی سینما نامید. در ادامه با فیلم‌های موفق دیگری در دهه ۱۹۲۰ همچون «جویندگان طلا» (The Gold Rush) و «سیرک» (The Circus) جایگاه خود را تثبیت کرد. در دهه ۱۹۳۰ در حالی که سینما وارد دوران ناطق شده بود چاپلین کماکان به ساخت آثار صامت ادامه داد و دو اثر از جمله موفق‌ترین فیلم‌های خودش و برجسته‌ترین شاهکارهای تاریخ سینما را ساخت یعنی «روشنایی‌های شهر» (City Lights) و «عصر جدید» (Modern Times).

چارلی چاپلین در کنار باستر کیتون بزرگترین بازیگران دوران صامت سینما در نظر گرفته می‌شوند؛ بازیگرانی که قادر بودند در کمال سهولت شیرین‌کاری‌های بسیار سرگرم‌کننده‌ای از خود نشان دهند و مخاطبان را مفتون توانایی‌های خویش سازند؛ از صحنه‌های اسکیت‌سواری در عصر جدید گرفته تا صحنه مشت‌زنی در روشنایی‌های شهر یا اتاقک نامتعادل بالای صخره در جویندگان طلا همه از جمله صحنه‌هایی بودند که در آن‌ها چاپلین با تکنیک نابش هم‌زمان مخاطب را شگفت‌زده کرده و در عین حال می‌خنداند.

۴. باستر کیتون (Buster Keaton)

باستر کیتون

مرد صورت سنگی سینما یکی از شناخته‌شده‌ترین و برجسته‌ترین کارگردان-بازیگرهایی است که تاریخ این هنر به خود دیده.

باستر کیتون هنرمندی بود که سبک کار پشت دوربینش را نمی‌توان از عملکرد جلوی دوربینش تفکیک کرد. او از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۹ بی‌وقفه کار کرد و در طی این دوره تعدادی از به‌یادماندنی‌ترین آثار سینمای صامت را آفرید؛ فیلم‌هایی چون «شرلوک جونیور» (Sherlock, Jr)، «ژنرال» (The General) و «فیلم‌بردار» (The Cameraman) از جمله این آثار در نظر گرفته می‌شوند.

کیتون بابت مهارت‌های بدنی فوق‌العاده و از نظر تکنیکی سطح‌بالای خود به‌عنوان یک بازیگر همواره ستایش شد. تمام بدل‌کاری‌های فیلم‌های او توسط خودش انجام می‌شد و همین موضوع هم گاهی اوقات جانش را به خطر می‌انداخت؛ برای مثال می‌توان به صحنه‌ای اشاره کرد که بنای ساختمان روی کیتون می‌افتد و او که دقیقا زیر پنجره ایستاده آسیبی نمی‌بیند.

چنین صحنه‌ای با یک اشتباه محاسباتی می‌توانست به قیمت جان کیتون تمام شود اما او در کمال خونسردی این صحنه را جلوی دوربین برده و مخاطب را به شکلی کم‌نظیر سرگرم می‌کند.

۵. ژاک تاتی (Jacques Tati)

ژاک تاتی

ژاک تاتی کارگردان و کمدین برجسته فرانسوی جهان پیچیده سینمایی‌اش را از طریق خلاقیت‌های شگفت‌آور خود در فیلم‌هایی چون «زنگ تفریح» (Playtime‎)، «تعطیلات موسیو اولو» (Monsieur Hulot’s Holiday) و «دایی من» (Mon Oncle) آفرید.

احتمالا پردوام‌ترین آفرینش تاتی خود شخصیت موسیو اولو بود، یک شخصیت دست‌وپاچلفتی که در عین حال خوش‌نیت و ساده است و با اورکت و مدل عجیب راه‌رفتنش شناخته می‌شود. این شخصیت در چهار فیلم از مجموع شش فیلمی که ژاک تاتی کارگردانی کرده حضور دارد.

تاتی از این جهت شناخته‌شده بود که جهانی مدرن پر از شیطنت و سردرگمی پر از بروکرات‌ها و ماموران پلیس می‌سازد. موسیو اولو شخصیتی بود که بعضی رفتارهایش را از چارلی چاپلین الهام گرفته بود و در جهانی حضور داشت که به آثار باستر کیتون بی‌شباهت نبود اما فیلم‌های تاتی و بازی او در آن‌ها چنان متمایز و برجسته بود که به تنهایی یک جهان منحصربه‌فرد ماندگار را خلق کرده است. این جهان نوعی بازنمایی مدرن و عجیب از دنیایی بود که غرق در مشغله و انسدادهای مختلف است.

مشهورترین فیلم ژاک تاتی یعنی زنگ تفریح که بابت دکور بزرگ و عجیبش مشهور است مدرنیته و انزوای جهان معاصر را در برخوردی طنز‌آمیز به نمایش می‌گذارد. در این فیلم موسیو اولو باید در جهانی پیش برود که درکش نمی‌کند و کمدی وسیله‌ای است که به تاتی امکان می‌دهد به شکلی کنایه‌آمیز این جهان و از خودبیگانگی درونی آن را تفسیر کند. بی‌تردید باید آثار ژاک تاتی را ترکیب فوق‌العاده‌ای از بازیگری و کارگردانی در بالاترین سطح کیفی در نظر گرفت.

۶. وودی آلن (Woody Allen)

وودی آلن

وودی آلن یک کارگردان-مؤلف است که علاوه بر کارگردانی و نویسندگی در بسیاری از آثار خود هم به ایفای نقش پرداخته است.

در عموم این آثار آلن نقش مردی روان‌رنجور را بازی می‌کند و از چهره‌های تأثیرگذار سینمای کمدی پس از دهه ۱۹۶۰ به حساب می‌آید. آلن به تدریج از طریق توازنی میان نیش‌وکنایه‌های زبانی و طنز بصری خود را به شکل جدی‌تری در سینمای جهان مطرح می‌سازد و با فیلم‌هایی چون «آنی هال» (Annie Hall) و «منهتن» (Manhattan) به‌عنوان استاد ساخت و بازی در تراژی‌کمدی شناخته می‌شود.

تکان دادن مداوم دست‌ها، نوعی وسواس زبانی همراه با وررفتن و بازاندیشی کلمات از ویژگی‌های نقش‌آفرینی‌های وودی آلن است. گرچه ممکن است این ویژگی طیف گسترده‌ای از امکانات بازیگری را پیش چشم نیاورد اما برای آثار آلن کارکرد کاملی دارند؛ فیلم‌هایی که تاملاتی همیشگی درباره عشق، فقدان و اخلاقیات را روی پرده سینما می‌برند.

آلن که در جهان استندآپ کمدی رشد یافته درک دقیق و بی‌نقصی از زمان‌بندی دارد و همین موضوع باعث شده فیلم‌هایش ریتم مشخصی داشته باشند و همواره میان ناامیدی و امیدواری حرکت کنند.

کم پیش آمده که آلن در فیلمی حضور داشته باشد که خود کارگردانی نکرده اما این اتفاق بی‌سابقه هم نبوده است. با وجود حضور عمده آلن در آثاری که کارگردانی کرده بیشتر جوایز و افتخاراتش مربوط به حوزه کارگردانی و نویسندگی است. او برای کارگردانی و نویسندگی آثار سینمایی ۲۳ بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده و ۴ جایزه را هم به خود اختصاص داده است اما فقط یک‌بار آن هم برای فیلم آنی هال نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شد و البته به این جایزه دست نیافت.

۷. رابرت ردفورد (Robert Redford)

رابرت ردفورد

ردفورد را بیشتر بابت بازیگری تحسین می‌کنند؛ از جمله برای بازی در فیلم‌هایی چون «بوچ کسیدی و ساندنس کید» (Butch Cassidy and the Sundance Kid)، «نیش» (The Sting) و «همه مردان رئیس‌جمهور» (All the President’s Men) اما با این وجود ردفورد یک کارگردان موفق هم به حساب می‌آید.

اولین فیلم سینمایی کارنامه کاری او یعنی «مردم معمولی» (Ordinary People) یکی از موفق‌ترین آثاری بود که ممکن است یک هنرمند بتواند به‌عنوان فیلم اول بسازد؛ مردم معمولی چهار جایزه اسکار از جمله اسکار بهترین فیلم را تصاحب کرد.

«جنگ میلاگرو بنفیلد»‌ (The Milagro Beanfield War)، «رودخانه‌ای از میان آن می‌گذرد» (A River Runs Through It)، «مسابقه تلویزیونی» (‌Quiz Show) و «شیرها برای بره‌ها» (Lions For Lambs) تعدادی از فیلم‌های مهم ردفورد در نظر گرفته می‌شوند که هم‌زمان تنوع کارنامه کاری او به‌عنوان کارگردان را هم تأیید می‌کنند.

ردفورد تقریبا در نیمی از آثاری که کارگردانی کرده خود به‌عنوان بازیگر هم حضور داشته است؛ از جمله در «شراکتی که نگاه می‌داری» (The Company You Keep) ساخته سال ۲۰۱۲ که تا امروز آخرین فیلم بلند داستانی ردفورد در مقام کارگردان به حساب می‌آید و بازیگران اصلی آن خود ردفورد و شایا لابوف بودند. او در این تریلر سیاسی به مضامین آشنای آثارش بازگشته بود.

ردفورد سال ۲۰۱۸ با فیلم «پیرمرد و تفنگ» (The Old Man & the Gun‎) بازنشستگی خود را از دنیای بازیگری اعلام کرد. البته مشخص نیست که این بازنشستگی از دنیای کارگردانی هم خواهد بود یا نه. زمان مشخص می‌کند که ردفورد ۸۴ ساله هنوز اشتیاق و توان ساخت یک فیلم جدید را دارد یا ترجیح می‌دهد در این حرفه هم خود را بازنشسته کند.

۸. لارنس الیویه (Laurence Olivier)

لارنس الیویه

لارنس الیویه به‌عنوان بهترین بازیگری که تا به حال آثار شکسپیر را اجرا کرده معروف بود اما نمی‌توان از عملکرد او به‌عنوان کارگردان هم چشم‌پوشی کرد.

الیویه با ساخت «هنری پنجم» (Henry V) که در سال ۱۹۴۴ نزدیک به پایان جنگ جهانی دوم منتشر شد و او در آن نقش اصلی را برعهده داشت موفق شد اولین اقتباس سینمایی از آثار شکسپیر را روی پرده ببرد که از نظر تجاری هم کامیاب بود. این فیلم سینمایی در کنار یک اثر بسیار موفق دیگر یعنی «هملت» (Hamlet) که برای بسیاری اقتباس اصلی سینمایی این نمایشنامه در نظر گرفته می‌شود الیویه را به شهرت رساند.

نه تنها هملت الیویه را به جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد رساند بلکه اسکار بهترین فیلم را هم در پی داشت. این بازیگر بریتانیایی چندین اثر سینمایی دیگر از جمله «ریچارد سوم» (Richard III‎)، «شاهزاده و مانکن» (The Prince and the Showgirl) و «سه خواهر» (Three Sisters) را در دهه‌های بعد کارگردانی کرد که در آن‌ها به ایفای نقش می‌پرداخت؛ الیویه در شاهزاده و مانکن با مریلین مونرو هم‌بازی بود.

اما اگر نگاهی به کارنامه بازیگری لارنس الیویه سوای آثاری که خود کارگردانی کرده بیاندازیم احتمالا باید به فیلم سینمایی «ربه‌کا» (Rebecca) ساخته آلفرد هیچکاک اشاره کنیم؛ ربه‌کا مشهورترین فیلمی است که در میان این دست آثار با بازی الیویه همراه بوده است. از طرف دیگر اشاره به «بلندی‌های بادگیر» (Wuthering Heights‎) ساخته ویلیام وایلر، «اسپارتاکوس» (Spartacus) به کارگردانی استنلی کوبریک و «ماراتن من» (Marathon Man) ساخته جان شلزینجر که هر سه با بازی لارنس الیویه همراه بودند ضروری به نظر می‌رسد.

۹. تاکشی کیتانو (Takeshi Kitano)

تاکشی کیتانو

تاکاشی کیتانو به‌عنوان یک کمدین و بازیگر، فیلم‌نامه‌نویس، شخصیت محبوب تلویزیونی و حتی یک مجری شناخته می‌شود اما او در کنار همه این‌ها یک کارگردان برجسته است.

فیلم‌های کیتانو عموما داستان درگیری میان گانگسترهای یاکوزا و پلیس‌ها را روایت می‌کنند و موضوعاتی در حوزه‌ی اخلاقیات و خشونت را به بحث می‌گذارند. کیتانو تقریبا در تمام این فیلم‌ها به بازیگری هم پرداخته و البته دوران بازیگری خود پیش از دوران کارگردانی‌اش آغاز شده است.

کیتانو کار خود در مقام کارگردان را با فیلم «پلیس خشن» (Violent Cop) شروع کرد؛ او خود نقش اصلی فیلم را بازی می‌کند. پلیس خشن به نوعی الهام‌گرفته از «هری کثیف» (Dirty Harry) است و داستان پلیسی را به تصویر می‌کشد که برای متوقف‌کردن جنایتکاران حاضر است از هر شیوه و هر وسیله‌ای استفاده کند.

پلیس خشن سرآغاز یک کارنامه بسیار موفق بود؛ کارنامه‌ای با فیلم‌هایی چون «سوناتین» (Sonatine)، «آتش‌بازی» (Hana-bi‎) و «برادر» (Brother‎). کیتانو در دهه ۲۰۰۰ یک سه‌گانه سوررئالیستی ساخت که به نوعی خودزندگی‌نامه‌ای بود و بر عملکرد او به عنوان بازیگر و کارگردان تمرکز داشت.

تاکاشی کیتانو علاوه بر حضور در‌ آثاری که خود کارگردانی کرده در فیلم‌های محبوب و مطرح دیگری هم به ایفای نقش پرداخته؛ برای مثال در فیلم مشهور «نبرد سلطنتی» (Battle Royale‎) نقش فراموش‌نشدنی معلم را بر عهده داشت یا به‌تازگی در اقتباس آمریکایی «شبح درون پوسته» (Ghost in the Shell) حضور یافت.

۱۰. کنت برانا (Kenneth Branagh)

کنت برانا

در نیمه دوم قرن بیستم و در اوایل دهه ۲۰۰۰ هیچ کارگردانی به اندازه کنت برانا در اقتباس آزادانه و ماندگار از آثار شکسپیر موفق نبود. برانا دانش آموخته آکادمی سلطنتی هنرهای نمایشی لندن که در حال حاضر ریاست این آکادمی را هم برعهده دارد، فعالیت به‌عنوان کارگردان و همچنین اقتباس از آثار شکسپیر را با ساخت اولین اثرش «شب دوازدهم» (Twelfth Night‎) آغاز کرد و سپس سراغ هنری پنجم و «هیاهوی بسیار برای هیچ» (Much Ado About Nothing) رفت.

او که در این اقتباس‌ها خود نقش اصلی را بر عهده داشت به شکل جذاب و هیجان‌انگیزی پتانسیل‌های مدرن آثار شکسپیر را دریافته و آن‌ها را از قواعد و کلیشه‌های رایج آن سال‌ها خالی کرده بود.

تقریبا یک دهه پس از آغاز فعالیت‌های کارگردانی، برانا به سراغ چالش‌برانگیزترین نمایشنامه شکسپیر رفت و هملت را کارگردانی کرد؛ اثری که در عمل به ماندگارترین اقتباس سینمایی او تبدیل شد. فیلم برانا اولین اقتباس هملت بود که به هیچ وجه کوتاه نشده بود و به همین دلیل هم زمان فیلم بیش از چهار ساعت بود.

گرچه برانا فعالیت‌های متفاوت دیگری هم در حوزه بازیگری و کارگردانی داشته اما واقعیت این است که قلب هنر او با اقتباس‌هایش از شکسپیر عجین شده؛ جایی که در آن شاهد ترکیبی بی‌نقص از هنرهای بازیگری و کارگردانی او هم بوده‌ایم. برانا به‌تازگی با ساخت فیلم سینمایی «همه‌چیز حقیقت دارد» (All is True) که خود در آن نقش شکسپیر را بازی می‌کند اشتیاق بی‌حد و اندازه‌اش به این نمایش‌نامه‌نویس برجسته را بیش از پیش نشان داد.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۴ دیدگاه
  1. حسین

    وارن بیتی قطعا جزو بهترین کارگردان بازیگر ها است چطور می شه که تو لیست نیست؟
    همینطور مل گیبسون؟

  2. احمد جباری

    مل گیبسون و اریش فون اشتروهایم چی؟

  3. مهدی

    مگه میشه مل گیسبون تو این لیست نباشه . از خیلی های این لیست سرتر هست

  4. علی رضا

    جای مل گیبسون خالی بود

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما