فالکون و سرباز زمستان داستان کاراکترها را بعد از بازنشستگی راجرز روایت میکند
در سریال فالکون و سرباز زمستان، سم و باکی جنبههای مختلف کاپیتان آمریکا را به نمایش میگذراند. یکی بیشتر شبیه کاپیتان و دیگری بیشتر شبیه استیو راجرز است. فالکون و سرباز زمستان، زندگی سم ویلسون و باکی بارنز را پس از کنارهگیری و بازنشستگی استیو راجرز نشان میدهد که هر کدام یکی از وجوه کاپیتان آمریکا را به عهده گرفتهاند؛ سم کاپیتان آمریکای جدید است، در حالی که باکی در قالب استیو راجرز جدید رفته است.
با پایان سه فاز اول دنیای سینمایی مارول، دنیای سینمایی مارول با برنامهریزی بالایی به سوی فاز ۴ در حرکت است و نه تنها بر فیلمهای سینمایی، بلکه بر روی تلویزیون و سرویسهای پخش آنلاین هم تمرکز خواهد کرد، چرا که این استودیو لیستی طولانی از سریالهای تلویزیونی آماده پخش دارد.
- ۶ سریال مارول که در سال ۲۰۲۱ پخش خواهند شد
- کاپیتان آمریکای جدید همان چیزی است که استیو راجرز از آن نفرت داشت
- چرا فالکون برای نقش کاپیتان آمریکا مناسب است؟
وانداویژن، شروع موج جدید محتوای مارول بود و اکنون طرفداران در سریال فالکون و سرباز زمستان با سم و باکی همراه میشوند. خط زمانی این سریال، دو ماه پس از وقایع انتقامجویان: پایان بازی (Avengers: Endgame)، رخ میدهد و داستان فالکون (سم ویلسون) را روایت میکند که میخواهد تصمیم بگیرد آنطور که استیو راجرز میخواسته، سپر کاپیتان آمریکا را بپذیرد یا نه و باکی بارنز (سباستین استن) که به عنوان سرباز زمستان همچنان در حال مبارزه با گذشتهی تاریک خود است. چیزی که هیچ کدام از آنها در نظر نگرفته بودند، انتخاب یک کاپیتان آمریکای جدید توسط دولت است؛ یک عضو عالی رتبهی ارتش ایالات متحده به نام جان واکر (ویات راسل).
در سریال، فالکون و سرباز زمستان دو شخصیت اصلی سریال برای سرنگونی یک گروه افراطی به نام فلگ اسمشرها، به فرماندهی کارلی مورگنتاو (ارین کلیمن) و همینطور مقابله با کسانی که مشغول ساخت دوباره سرم ابر سرباز هستند؛ متحد شدند.
اگرچه سم و باکی قبلا با هم کار کرده و تیم خوبی را تشکیل دادهاند، اما اختلافاتی بین آنها ایجاد میشود و روشهای آنها همیشه سازگار با هم نیست، اما این تفاوتها باعث مقایسهی دو جنبه از دوستی مشترک آنها شده است: استیو راجرز و کاپیتان آمریکا، که هر کدام یکی از این نقشها را بر عهده دارند.
جنگ سرباز زمستان باکی بازتابی از ایدئولوژی استیو است
باکی بارنز و استیو راجرز دوستان دوران کودکی بودند که در دهه ۱۹۴۰ به ارتش پیوستند، اما داستان بسیار متفاوتی داشتند. استیو تحت آزمایشهای ابرسربازی قرار گرفت و با تبدیل شدن به کاپیتان آمریکا، اکنون همه او را میشناسند، در حالی که باکی دستگیر شد و آزمایشهایی روی او انجام شد. این آزمایشها به او این امکان را داد که پس از سقوط در رودخانه یخ زده زنده بماند، اما استیو (و همه افراد دیگر) تصور میکردند که او مرده است.
باکی توسط هایدرا نجات یافت، هایدرا به آزمایشهای خود روی باکی ادامه داد، او را به یک سلاح تبدیل کرد و به او یک دست مصنوعی داد (زیرا او پس از سقوط دست چپ خود را از دست داده بود) و قسمت زیادی از حافظهی او را پاک کرد و برنامهریزی مجددی برای او طراحی کرد. باکی سرباز زمستان شد و تحت کنترل هایدرا، مرتکب جنایات زیادی شد و افراد زیادی از جمله هاوارد و ماریا استارک را کشت.
پس از اتفاقاتی طولانی و دردناک برای او و استیو و بعد از اینکه استیو فهمید چه اتفاقی برای دوستش افتاده، باکی توانست خود را از کنترل هایدرا خارج کند (با کمک لطف زیادی که شوری به او داشت، زیرا باکی مدتی را در واکاندا گذراند و بهبود یافت) و دیگر سرباز زمستان نباشد.
در حالی که درگیری مداومی بین شخصیت واقعی باکی و شخصیتی که به آن تبدیل شده بود وجود داشت، استیو هم با دو ویژگی سرباز بودن و ابرقهرمانی خودش مبارزه میکرد، اگرچه دربارهی باکی این جنگ تاریکتر، غمانگیزتر و دارای سطح روانشناختی بالاتری است. به طور خلاصه، او بازتاب تاریکی از گذشتهی استیو است.
باکی بازتابی از قانون شکنی استیو است
اگرچه استیو راجرز به انسانیت و اخلاق شناخته میشود اما هرجا حس میکرد که نیاز است، قوانین را زیرپا میگذاشت. یکی از اولین نمونههای این اتفاق مربوط به زمانی بود که او فهمید باکی توسط هایدرا دستگیر شده است.
او از دستورات مافوق خود سرپیچی کرد و برای نجات باکی به یک مأموریت انتحاری رفت. البته، یکی از برجستهترین نمونههای این اتفاق توسط راجرز در کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی، اتفاق افتاد که او از امضای توافقنامه سوکوویا خودداری کرد و در نهایت برچسب جنایتکار بودن خورد، که برایش مهم نبود و مطمئن بود کار درست را انجام داده است.
این تمایل به قانونشکنی را اکنون در رفتار باکی میبینیم، او در فالکون و سرباز زمستان کارهایی را انجام میدهد که احساس میکند باید انجام شود، حتی اگر خلاف دستورات و قوانین مافوق او باشد. این را میتوان از چگونگی صلح او با افرادی که در لیستش بودند مشاهده کرد، زیرا او سه قانونی را که درمانگر به او داده بود مو به مو اجرا نکرد، و بهتازگی هم در چگونگی کمک به بارون زیمو (دانیل برول) برای فرار از زندان بدون اینکه این موضوع را به سم بگوید چنین رویکردی داشت زیرا میدانست که آنها به کمک او احتیاج دارند.
باکی درست مانند بهترین دوستش استیو، هر کاری را که برای رسیدن به اهدافش ضروری است (اهدافی که خودخواهانه نیست) انجام میدهد، حتی اگر این به معنای دور زدن و زیر پا گذاشتن بسیاری از قوانین باشد.
عقاید سم بیشتر شبیه کاپیتان آمریکا است
از سوی دیگر، سم بیشتر به سمت شخصیت کاپیتان آمریکای استیو راجرز متمایل است. استیو بهعنوان کاپیتان آمریکا در حالی که میتوانست با شکستن قوانین دشمنهای بیشتری داشته باشد مشهور به درستی و شجاعت بود و بیشتر کارها را بهخوبی انجام میداد، اما هر کجای دنیا که به او نیاز داشتند، میرفت.
سم سعی دارد در تیم خود و باکی عقل کل باشد. او به دنبال نقض قوانین نیست (که با توجه به اتفاقی که در پایان کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی برای تیم کاپیتان آمریکا رخ داده، قابل درک است)، او مانند باکی عجول نیست و به نظر میرسد کسب افتخار برای او اهمیت بیشتری دارد.
با این حال، سم دقیقا مانند کاپیتان آمریکا تیمش را تنها نمیگذارد و گرچه همیشه با تصمیمات و روشهای باکی موافق نیست، اما همچنان در کنار باکی میجنگد و به همان جایی میرود که باید برود و همان کاری را میکند که باید انجام دهد، درست مانند یک نظامی واقعی.
سم شاید سپر کاپیتان آمریکا را کنار گذاشته باشد، اما این بدان معنا نیست که او ویژگیهای تبدیل شدن به این قهرمان افسانهای را ندارد، زیرا او قبلا عقاید و اخلاقیاتی شبیه به دوست خود داشته است. در عین حال، باکی به جای شخصیت قهرمانانهی استیو، بسیار شبیه شخصیت انسان دوستانهی اوست، و سم و باکی در کنار هم ماهیت استیو راجرز / کاپیتان آمریکا را در فالکون و سرباز زمستان زنده نگه میدارند، چیزی که جان واکر هرچه تلاش کند قادر به انجام آن نخواهد بود.
منبع: Screenrant