چطور مارول در سریال فالکون و سرباز زمستان مسیر را انقدر اشتباه رفت؟
در سریال فالکون و سرباز زمستان اشکالات بیشماری وجود داشت. چرا ماورل این سریال را خراب کرد و با محصولات پیشین خود فاصله گرفت؟
سری فیلمهای کاپیتان آمریکا، همیشه یکی از نقات قوط مارول بوده است. پس چرا سریال فالکون و سرباز زمستان انقدر ناامید کننده بود؟ دومین سریال دیزنی پلاس که پس از سریال جذاب و تماشایی وانداویژن پخش شد، با داستان سرایی ضعیف خود، تبدیل به یکی از ضعیفترین کارهای مارول شده است و ایدههای بسیار خوبی را هدر داد. با وجود چنین تبلیغات خیرهکنندهای که برای این سریال انجام شد، اما بینندگان از دیدن چنین نمایش آشفتهای ناامید شدند.
- تریلر نهایی فالکون و سرباز زمستان؛ سم به سپر کاپیتان تسلط مییابد
- چرا سریال فالکون و سرباز زمستان به خوبی وانداویژن نیست؟
- فالکون و سرباز زمستان داستان کاراکترها را بعد از بازنشستگی راجرز روایت میکند
با اعلام تاریخ پخش سریال فالکون و سرباز زمستان، موفقیت این سریال کار بسیار آسانی به نظر میآمد. این سریال که در ادامه داستانهای مربوط به سری فیلمهای کاپیتان آمریکا بود، دو نفر از محبوبترین شخصیتهای فرعی ماورل را کنار یک دیگر، در مرکز داستان قرار داده و ابرقهرمانان جدید را به دنیای مارول اضافه کرده است. به علاوه، استفاده از ویژگیهای دنیای به وجود آمده پس از اولین بشکن تانوس (که با توجه به هم زمانی پخش این سریال با پاندمی کووید ۱۹ فضاسازی خوبی ایجاد شده بود)، این سریال میتوانست به راحتی تبدیل به موفقیت بزرگی شود.
در نهایت این سریال نه تنها انتظارات موجود را برآورده نکرد، بلکه ایدههای جذابی که میتوانستند نقاط قوت آن باشند را نابود کرده و آنها را تبدیل به نقاط ضعف این سریال کرده است. اتفاقاتی که در طول ساخت سریال فالکون و سرباز زمستان افتاده بهعنوان رازی ناشناخته باقی خواهند ماند؛ مانند اتفاقی که در خصوص دیگر سریالهای پخش شده از دیزنیپلاس افتاد. اما با تحلیل نتیجه نهایی تصویری واضح ارائه میشود.
شکست فالکون و سرباز زمستان در اجزای ایدهها
فالکون و سرباز زمستان به دنبال ایدههای بزرگ یا ایدههایی که از نظر تئوری با هم همخوانی دارند، نیست.
جان واکر، سربازی با افتخارات نظامی زیاد، ابتدا بهعنوان کاپیتان آمریکای جدید انتخاب شده و بهتدریج تبدیل به شخصیتی منفی میشود. این موضوع انتقادی به ایده ابرقهرمانی با پشتوانه نظامی است. آیزایا بردلی، تنها بازمانده سربازان سیاه، پروژهای که پس از آزمایشهای انجام شده توسط دولت جرم انگاری شد، انتقادی تند از جرائم حقیقی مرتکب شده توسط دولت ایالات متحده در قرن بیستم است که بازتابی از داستان جانشینی کاپیتان آمریکا توسط سم است.
بارون زیمو میخواهد نقشه اصلی خود برای نابود سازی تمام ابرسربازان موجود در دنیای سینمایی ماورل را کامل کند. موردی نادر در دنیای سینمایی ماورل که در آن انگیزه شخصیت منفی از اشتباهات تونی استارک نشات نمیگیرد. ایده فلگ اسمشرها، مبارزان آزادی که درصدد تطبیق خود با دنیای نوین و مبارزه با ابرقهرمانان داستان هستند، مشابه داستانهای دیگری از ماورل است که در آن شخصیت منفی انگیزه مناسبی را با روشی نامناسب پیگری میکند. تمامی اینها در کنار هم، موضوعی راجع به قدرت حکومتی و مسئولیت همراه با آن را مطرح میسازد.
تمامی این جوانب در سریال فالکون و سرباز زمستان وجود دارد، اما خلاف چیزی است که از آن انتظار میرود. در قسمت پایانی، جان واکر نجات پیدا میکند و تبدیل به یک ضد قهرمان میشود. آیزایا بردلی تنها در قسمت دوم ظاهر میشود و تا دو ساعت بعد، تا جایی که روایت داستان اجازه میدهد، در سریال غایب است.
شخصیت زیمو بازنویسی شده و با شخصیت خودش در فیلم کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی بسیار فرق میکند. فلگ اسمشرها بسیار ضعیف به تصویر کشیده شدهاند و اخلاقیات ناکارآمدی دارند. روابط طنز گونه بین سم و باکی بعد از گذشت دو ساعت از سریال، با جدیت این شخصیتها، گم میشود. در این سریال وعدههای زیادی بدون تحقق و اشارههای زیادی بدون نتیجه، دیده میشود.
مشکلی در جریان پیش بردن سریال هم وحود دارد. به جای قبول کردن فرمت سریالی و کنار آمدن با حالت تلویزیون با نشان دادن موضوعی به خصوص در هر قسمت و پیش بردن موضوع اصلی در حین این قسمتها، فالکون و سرباز زمستان مانند فیلم شش ساعتهای است که به قسمتهای کوتاه تقسیم شد.
این موضوع به تنهایی مشکلی ایجاد نمیکند (این اتفاقات در دنیای تلویزیون معمول است)، اما این سریال نمایشی سرسری است که داستانهای ارزشمند و تمهای مرتبط را در قسمتهای خود در بخشهای پنج دقیقهای فشرده است. یک پایان مرتبط از قسمت قبلی این سریال، سریعا در ابتدای قسمت بعد حل و فصل شده و هیچ کدام از داستانهای اضافه شده فرصت کافی برای جا افتادن نداشتند. این موضوع از اولین قسمت سریال فالکون و سرباز زمستان وجود داشته است و با پیش رفتن روایت، تشدید شد.
پیام خطرناک فالکون و سرباز زمستان
به خاطر این که شخصیت منفی واقعی سریال سیستم و شرایط موجود است، هیچ کدام از شخصیتهای واکر، فلگ اسمشرهای کارلی مونتگرا و پاور بروکر شارون کارتر را نمیتوان بهعنوان دشمن اصلی انتخاب کرد. آنها نتایج شرارت موجود در زندگی روزمره هستند. اما در تلاش برای بخشیدن جلوه انسانی به یک قاتل که حمایت دولت را دارد و یک تروریست فاقد اخلاق که جانشین کاپیتان آمریکا است، هیچ نشانهای از قبول مسؤولیت برای کارهای انجام شده توسط این اشخاص دیده نمیشود.
نقطه اوج سریال زمانی بود که سم ویلسون، در یونیفورم کاپیتان آمریکای خود که در واکاندا ساخته شده بود، به سران جیآرسی میگوید که باید با دنیایی که به محافظت از آن وانمود میکنند، همدردی کنند. از نطقه نظر روایتی، این نمونهی بارز حرف زدن و عمل نکردن است. زیرا شش ساعت زمان این سریال، نمیتواند بهخوبی این مطلب را به بیننده انتقال دهد. ولی با اینکه این نقطهی اوج داستانی خوبی برای سم بود، خود این پیام دارای نقص است. نهادی که هنوز نتوانسته اصلاح شود، مورد احترام میگیرد. پس از توبیخ کردن آمریکا در تلویزیون زنده توسط کاپیتان آمریکای جدید، از او خواسته میشود تا به تهدید فلگ اسمشرها پایان دهد و او بدون این که سؤالی بپرسد این کار را انجام میدهد.
این پیام در خصوص جان واکر از همه نقطههای دیگر سریال خطرناکتر است. کاپیتان آمریکای جدید سریعا تبدیل به جذابترین شخصیت سریال فالکون و سرباز زمستان شد. او شخصیتی است که تمام ویژگیهای مناسب برای جایگزین شدن با کاپیتان آمریکای قبلی را دارد، اما به خاطر پیشینه نظامی خود، به راه اشتباه کشیده میشود.
در جاهایی که استیو راجرز از خود نجابت نشان میداد، جان واکر جاهطلبی میکرد و در موقعیتهایی که استیو برای جستوجوی حقیقت تلاش میکرد، واکر تشنه پیروزی بود. واکر کسی بود که اعتقاد داشت همیشه هدف وسیله را توجیح میکند. به خاطر همین، هنگامی که چهره واقعی او برملا شد، خود را به عنوان سربازی روان پریش جا زد. پیام این موضوع، همراه با درگیری سم برای قبول سپر کاپیتان آمریکا، این بود که بهترین تلاش نظامی آمریکا نتوانست از ارزشهای کاپیتان آمریکا محافظت کند و تمامی این شاخه را، زیر سؤال برد.
قضیه اینجا تمام نمیشود. در قسمت آخر، واکر تبدیل به قهرمانی تمام عیار میشود که از اعضای جیآرسی در برابر کارلی محافظت کرده و سم و باکی به نشانه تأیید، سر خود را برای او تکان میدهند. این پایان بسیار ناهمخوان و بسیار نامناسب بوده و به قدری نسبت به پیام سریال در تناقض است که احساس عصبانیتی که قصد انتقال آن به مخاطب داشت را تغییر میدهد. پیام این پایان این است که مسیری که شخصیت برای رسیدن به وضعیت پایانی خود طی میکند، قابل توجیح است.
این سریال، همچنین داستان نویسی بدی دارد که با قرار گرفتن در پس زمینه حوادث سال ۲۰۲۱ بدتر هم میشوند. مارول در زمینهی مرتبط بودن فیلمهایش با دنیای واقعی و عمق پیدا کردن آنها در نتیجه این موضوع، خوش شانس بوده است. تصویری که فیلم کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان از نظارت دولتی به نمایش میگذاشت و هماهنگی زمان اکران فیلم با افشای اسناد آژانس امنیت ملی آمریکا توسط ادوارد اسنودن و تایید رسانهای سریال وانداویژن که با غم و اندوه دریافت کرد، در میان بحران کووید۱۹، به آنها کمک کرد تا حس قویتری را به بیننده منتقل کنند. ولی در سریال فالکون و سرباز زمستان میبینیم که سربازی یک شخص بی گناه را به شکل فجیعی به قتل میرساند و بعدها این کار، با یک اقدام قهرمانانه توجیح میشود. این موضوع در زمانی اتفاق میافتد که اکنون افرادی در موقعیتهای خشن، دربارهی استفاده نامناسبشان از قدرت مورد پرسش قرار گرفتهاند و این حاکی از حساس نبودن سازندگان سریال است.
شخصیت پردازی ضعیف در فالکون و سرباز زمستان
یکی از خوبیهای دنیای پیوسته این است که میتوان از شخصیتهای فیلمهای دیگر استفاده کرد و یکی از امتیازاتی که سریالهای دیزنیپلاس دارند این است که میتوانند از شخصیتهایی استفاده کنند که در فیلمهای قبلی نقشهای مکمل داشتند. این کار در سریال وانداویژن جواب بسیار خوبی گرفت. زیرا نه تنها شخصیت واندا عمق بیشتری پیدا کرد، بلکه شخصیت دارسی و مونیکا رامبویی که الان بزرگ شده، فرصتی برای درخشش پیدا کردند.
از چنین موقعیتی، در سریال فالکون و سرباز زمستان استفاده نمیشود و با پرداختن به داستان اصلی، پس زمینه کمیک موجود، به هدر میرود. به جز سم ویلسون، که از یک انتقامجو که با مسؤولیتها و مشکلات مالی خودش دست و پنجه نرم میکند، تا کاپیتان آمریکای جدید، در هر قسمت با استفاده از پس زمینه اهل لویزیانا بودن او (چیزی که از داستانهای کمیک تغییر دادهاند تا آنتونی مکی ارتباط بهتری با شخصیت بگیرد) برای توضیح تصمیمات این شخصیت، بیشتر پرداخته میشود، انتخاب شخصیت سریال فالکون و سرباز زمستان قابل تامل است.
بسیاری از این شخصیتها به گونهای ساخته شدهاند که پردازش آنها به جای این که در راستای سریال باشد، در راستای آینده آنها است. زیمو دوباره باز میگردد و به کاراکتر کمیکی بارون خود نزدیکتر ساخته میشود. او دیگر یک سرباز به دنبال گرفتن انتقام خانوادهاش نیست، بلکه تبدیل به شخصیتی مانند بتمن شده، که میتواند در آینده یکی از اعضای شوخ طبع گروه انتقام جویان تاریک یا صاعقهها شود.
چنین موضوعی دربارهی شخصیت جان واکر هم بحث شده است. اما چیزی که دربارهی او فرق میکند این است که بازسازی، لازمه تبدیل شدن او به یک مأمور آمریکایی نبود.
همچنین در این سریال میبینیم که شارون کارتر بهعنوان یک شخصیت منفی معرفی میشود. توضیحی راجع به این که چرا او تبدیل به پاور بروکر شده، به جز کنار گذاشته شدن او توسط دولت آمریکا، داده نشده است. این یک پیچش داستانی غیر پیوسته با سری فیلمهای کاپیتان آمریکا است، که از صحنههای بعد از تیتراژ میتوان گفت که در نمایشهای بعدی به آن پرداخته خواهد شد.
هیچ شخصیتی به اندازه باکی، در سکوت رنج نمیکشد. به نظر مارول سعی داشته پس از رهایی او از برنامهی کنترل ذهن سرباز زمستان، به برنامههایی که او در سر داشته بپردازد. پس از این که تصمیم گرفته شد تا سم ویلسون جانشین استیو راجرز شود، تمامی برنامههایی که برای جایگزینی باکی بارنز چیده شده بود، ناتمام ماند و این موضوع در سریالی که اسم او را یدک میکشد، مشخص است.
چگونه فالکون و سرباز زمستان به چنین سرانجامی رسید؟
با بیان تمام این گفتهها، هنوز این سؤال وجود دارد که مارول چگونه با این سریال انتظارات را برآورده نکرد.
تأثیر کووید۱۹ را نمیتوان نادیده گرفت. وقتی پاندمی کرونا آغاز شد، فالکون و سرباز زمستان در پراگ در حال فیلمبرداری بود و چند هفته از کار آن برای تولید باقی مانده بود. این موضوع باعث شد فیلمبرداری در آتلانتای جورجیا و کمی از آن مجددا در جمهوری چک اتفاق بیافتد. میزان تأثیر این اتفاق مشخص نیست، اما با توجه به تأخیر هفت ماهه، ممکن است تغییراتی لازم بوده باشد.
در نهایت این سریال وابستگی زیادی به مکالمات تلفنی بین شخصیتها، اخبار مهم در تلویزیون و مبارزات در فضای بسته داشت که میتوانند تا حد زیادی حاصل پاندمی کرونا باشند. اینها همان شرایطی هستند که در برنامههای بازیگران و فیلمبرداری محدودیت ایجاد کردند. اگر این شرایط در فیلمبرداری بازتاب شدهاند، قطعا در انتخاب داستان هم تأثیر خود را داشتهاند.
نباید ویروس کرونا را مقصر همه چیز دانست. انتخابی مثل سرنوشت جان واکر ربطی به پاندمی نداشت، بلکه تصمیماتی آگاهانه بود.
ممکن است مارول در اینباره بیش از حد توانش زیادهروی کرده باشد. از نظر موضوعی، فالکون و سرباز زمستان ارزشمند است و از نظر سبکی، ژانری را هدف میگیرد که بر پایه شایستگی فنی بالایی ساخته شده است. فیلمهای مارول، قبلا توانستهاند چنین موفقیتهایی را کسب کنند. اما این موضوع قبلا تحت نظارت کارگردانان مشهوری مانند رایان کوگلر و برادران روسو اتفاق افتاده است. به علاوه تفاوتهایی که دنیای تلویزیون با سینما دارد، همراه با تلاش دیزنیپلاس برای ساختن سریالها به صورت فیلمهایی طولانی، موجب پدیدار شدن اشکالهای موجود میشود.
منبع: Screenrant
هر سریال یا فیلمی یک سری نقطه قوت و ضعف داره و هیچ فیلمی بی عیب و نقص نیست و مارول هم از این قاعده مستثنی نیست اما همیشه یه چیزایی تو آستین داره که باعث میشه همیشه دنبالش کنی مثلا تو این سریال خبری از استیو راجرز نیست در جایی از سریال میگن به ماه رفته اگر مرده بود باید محل دفنشو نشون میدادن مثل فیلم بیوه سیاه که البته یک نماد بود و ممکنه بعدا از این قضیه استفاده بشه و مثلا پاور بروکر که در انتهای سریال نشون داد همچنان دنبال سرم ابر سربازیه یا جان واکر که معلوم نیست آدم خوبیه یا بد
در هر صورت فیلم و سریال های مارول همیشه برات جای سوال درست می کنند تا به تماشای آنها ادامه بدی اگر که قرار بود که تو این سریال همه جواب ها باشه که دیگه کسی فیلم و سریال ها را دنبال نمی کرد
نه کلا مالیده بیوه سیاه هم اونقدر خوب نبود
ببخشید متای این سریال ۷۳ هستش یعنی از گاتهامی که اینقدر پزشو میدین بیشتره شما دیسی فنام متعصبین
من یه مارول فنم ب طوره وحشتناک و دارم باهاش زندگی میکنم ولی کلا از مارول بعید بود ک همچین سریالی بسازه ب شخصه ازش انتظاره بیشتری داشتم… البته جای شکر داره ک سباستین کناره سم بود و باعث میشد عادم ب خاطره اونم ک شده سریالو ببینه… در هر صورت اگ سباستین استن نبود فیلمش چندان جذاب نبود…ولی بازم دمشون گرم… ب جرات میتونم بگم بهترین فیلمای دنیا رو تا ب حال ساخته… مرسی مارول
این حجم از کرسی شعر گویی فقط از کسایی بر میاد که کاملا فیلم های مارولو ندیده و درک نکردن، مقالتو تا اونجایی خوندم که نوشته بود کاپیتان آمریکای جدید تمام ویژگی های کاپیتان آمریکای قبلی را دارد، بنده خدا جان واکر اون صلاحیت و لیاقت کاپیتان آمریکای قبلیو نداشت کل سریال هم داشت اینو توضیح میداد، و اون مسئولیت باعث شد که به انسان بدی تبدیل بشه که اون هم تحت شرایطی بود که سریال میخواست بگه آقا شاید هرکس دیگه هم جای جان واکر بود به همچین چیزی تبدیل میشد، تو کاپیتان آمریکای یک دکتری که روی بدن استیو راجرز کار میکرد به یک نکته اشاره کرد که جواب حرف شما تو این مقاله است که میگی کاپیتان آمریکای جدید تموم ویژگی های کاپیتان آمریکای قدیمو داره، و اون اینه که اونجا گفت کسی که هیچ قدرتی نداشته وقتی قدرتی به دست میاره اونو گرامی میداره، جان واکر یه سرباز پر قدرت تو ارتش با کلی افتخارات بود، از اون جشن اول که براش گرفتن غرور تو چشماش موج میزد، آیا اگه استیو راجرز بود تو اون جشن شرکت میکرد؟واااای از دست شما که خط داستانی مارولو از ابتدا با دقت دنبال نمیکنید و کج فهمیاتونو ربط میدین به نقض این کمپانی بزرگ
من از وقتی سریالو دیدم دارم میگم که چقدر ضعیف بود و شخصیت پردازی افتضاحی داشت و همه چیزش قاتی پاتی بود ولی ی مشت طرفدار تعصبی هی میگن ن عالی بود محشر بود هیچ عیبی نداشت 😐
من هم با شما موافقم دوست عزیز
مخالفم به نظرم نباید انقد بد سریال رو جمع بندی کرد درسته که از وانداویژن ضعیف ولی لایق این همه منفی گویی نیست
۲ قسمتشو دیدم و محشر بود سخت نگیرید ای باریکلا
اتفاقا خیلی هم خوب بود حتی بهتر از واندا ویژن
انقد تخریب الکی نکنین سریال رو