برداشت داغ: بازسازی بازیهای قدیمی کاری بیهوده است
در سری مطالب «برداشت داغ» قصد داریم از زبان یاتزی کروشو (Yahtzee Croshaw)، یکی از منتقدان و طنزپردازان باذکاوت و پرسابقهی عرصهی گیم، یک سری برداشت جنجالی از وضعیت روز صنعت گیم داشته باشیم و ببینیم اگر اشکالی در صنعت گیم وجود دارد، ریشهی آن به کجا برمیگردد. با ما همراه باشید.
تا به حال به این فکر کردهاید که چه تناقض عمیقی در ریبوت کردن بازیهای قدیمی مثل رچت و کلنک (Ratchet & Clank) و استارفاکس (Starfox) نهفته است؟ بازیای که ریبوت میشود، سعی دارد با توسل به نوستالژی یک بازی قدیمی جایگاه خود را در بازار پیدا کند، ولی این بازیها، صرفاً با وجودشان، سعی دارند یا آن بازی قدیمی را از بین ببرند، یا حداقل جایگزین آن شوند.
از آخرین باری که از عدم وجود قابلیت Backwards Compatibility (قابلیت اجرای بازیهای کنسولهای قدیمی روی کنسولی جدید) شکایت کردهام، مدت زیادی میگذرد و متوجه شدهام که ناشرهای بزرگ در این راستا هنوز معذرتخواهی نکرده یا دست به خودکشی دستهجمعی نزدهاند، بنابراین بهتر است دوباره این بحث را مطرح کنم تا یک وقت فکر نکنند نظر من نسبت به این قضیه تغییر کرده است. امروز صبح از روی کنجکاوی در مرکز خرید شهر بریزبین استرالیا – که تعداد مغازههای بازیفروشیاش بهشدت زیاد است – چرخی زدم تا ببینم آیا هنوز امکان خرید پلیاستیشن ۳ یا ایکسباکس ۳۶۰ وجود دارد یا نه (توضیح مترجم: این مطلب در سال ۲۰۱۶ نوشته شده است). یکی از مغازهها چند کنسول دستدوم داشت و آنها را در قفسههایی نگه داشته بود که مشتری بهزحمت میتوانست ببیند، بهدور از قفسههای پرزرقوبرقی که برای انتشار بازیهای ماه بعد خالی نگه داشته شده بودند.
من با این استدلال که اگر ما به تجربهی بازیهای قدیمی علاقهمندیم، آزادیم تا کنسولهای قدیمی خود را نگه داریم یا نسخهی دست دوم کنسول را بخریم موافق نیستم، چون ویدئوگیم تفریحی است که به چیزهای جدید میپردازد و حمایت از بازیهای نسل قدیمی بهمرور زمان کمتر و کمتر میشود تا اینکه از بین میرود. موعد از بین رفتنش هم موقعی است که فروشگاههای گیمفروشی به این نتیجه برسند اختصاص دادن قفسهی مخصوص بازیهای کنسول مذکور به راهنماهای بازیهای جدید بهصرفهتر است. تازه سازندگان اصلی بازی هیچ پولی از فروش دست دوم بازی نصیبشان نمیشود. من هم طرفدار سیستمی هستم که در آن افراد خلاق بابت کاری که انجام میدهند دستمزد دریافت کنند، چون خودم هم بخشی از چنین سیستمی هستم.
بنابراین خریدن یک پلیاستیشن ۳ یا ایکسباکس ۳۶۰ به صورت تفننی آنقدرها هم آسان نبود. در یکی از مغازهها بخشی وجود داشت که پرچم پلیاستیشن ۳ به سردر آن آویزان شده بود، ولی در قفسههای زیر آن فقط میشد اسباببازیها و مینیاتورهای آمیبوها (Amiibo)، اسکایلندرز (Skylanders) و دیزنی اینفینیتی (Disney Infinity) پیدا کرد. اگر احیاناً دنبال نسخهای از گیتار هیرو لایو (Guitar Hero Live) هستید، شانس با شما یار است، چون بیشتر مغازهها با استفاده از بستههای گیتار هیرو لایو خیمه درست کرده بودند. وضعیت پلیاستیشن ۲، بهترین کنسول تاریخ، چطور است؟ فراموشاش کنید. پلیاستیشن ۲ حدود ۲۵۰۰ بازی داشت که همهیشان با دقت و علاقه طراحی شده بودند، بهدست انسانهایی که برای بازیشان هزار امید و آرزو داشتند. ولی برای کسانی که تازه وارد صنعت بازی شده باشند، عملاً این بازیها وجود خارجی ندارند. این بیانیه شامل حال اولین بازی مجموعهی رچت و کلنک هم میشود.
برای من جای تعجب ندارد بهانهای که باعث شد یک بازی رچت و کلنک جدید برای پلیاستیشن ۴ منتشر شود، فیلمی جدید با موضوع رچت و کلنک بود. بازیهای ویدئویی آنقدر طی سالها مورد بیاحترامی قرار گرفتهاند که انگار این بیاحترامی را در وجود نهادینه کردهاند و حالا از هر فرصتی استفاده میکنند تا در برابر فیلمها سر تعظیم فرود آورند، چون مشخصاً رسانهی برتر هستند. بازیهای زیادی هستند که نشان میدهند رسانهی تعاملی راهش از بقیهی رسانههای دیگر سواست، از قوانین خاص خود پیروی میکند و از رویکردی اکتشافمحور و بازتر نفع بیشتری میبرد، ولی همچنان کوانتوم بریکها (Quantum Break) و لست آو آسهای (Last of Us) دنیا بهعنوان پیشگامان گیمپلی روایتمحور تحسین میشوند، چون دقیقاً مثل یک فیلم سینمایی ساخته شدهاند. گیمپلی این بازیها اینقدر پیشپاافتاده است که هر ده دقیقه یک بار هنرپیشههای دیجیتالیشدهی هالیوودی باید در قالب میانپردههای خفن در گیمپلی اختلال ایجاد کنند تا این پیشپاافتاده بودن به چشم نیاید.
البته سادهانگارانه است اگر بگوییم دلیل چراغ سبز نشان دادن به ریبوت رچت و کلنک بهرهبرداری از نوستالژی مردم بوده. اگر قضیه این بود، ناشران صرفاً دستی به سر و روی بازیهای قدیمی رچت و کلنک میکشیدند و برای پلیاستیشن ۴ بازنشرشان میکردند. ولی انجام چنین کاری نشانهی این است که صنعت گیم برای خودش احترام قائل است و اینجا هم از این خبرها نیست، برای همین به جایش داریم یک ریبوت ماستمالیشده دریافت میکنیم که به مناسبت انتشار فیلم ساخته شده است. ناشر هیچ اهمیتی به طرفداران بازیهای پیشین رچت و کلنک – که دیگر در بازار فروخته نمیشوند – و میراثی که این بازیها از خود به جا گذاشتند نمیدهد، چون سینما – سنپای بزرگ – متوجه حضور او شده و او هم مثل دختر دبیرستانیهای انیمهای باید صورت سرخ کند و ترتر بخندد و کتابهایش را برایش حمل کند.
حال میرسیم به مبحث استار فاکس. به نظر من رویکرد عجیب نینتندو به مقولهی Backwards Compatibility – که مطابق با آن، هر کنسول خانگی و دستی جدید فقط قادر به اجرای بازیهای دستگاهی است که یک نسل قبلتر منتشر شده بود – رویکردی بدتر است، خصوصاً با توجه به اینکه این روزها نرخ انتشار سختافزارهای جدید از جانب آنها بهطور هشداردهندهای بالاست. حداقل سونی و مایکروسافت دربارهی بیتفاوتی مطلق خود در این زمینه صادقاند. به نظر میرسد نینتندو هم خر را میخواهد هم خرما را و در این زمینه رابطهای کجدار مریز را با طرفدارانش دنبال میکند. بدین ترتیب نینتندو بابت گنجاندن قابلیت Backwards compatibility برای کنسولهایش صد آفرین میگیرد، ولی در آن واحد مثل سونی و مایکروسافت کمر به قتل بازیهای قدیمیتر خودش زده است. در نظر آنها اینکه به یک بازی اجازه دهی یک نسل بیشتر زنده بماند، در مقیاس ابدیت فکر آرامشبخشی به نظر میرسد.
برای همین است که بازسازی بازیهای قدیمی کاری بیهوده است، به همان دلیل که بازسازی فیلمهای قدیمی هیچگاه نتیجهای رضایتبخش به ارمغان نمیآورد. دلیلش هم این است: چرا باید چیزی را که از اول خوب بود، بازسازی کرد؟ تنها اثری که ارزش بازسازی شدن دارد، اثری است که سازندگانش در زمان انتشار به دلیل محدودیت تکنولوژی نتوانستند چشمانداز بلندپروازانهی خود را در قبال بازی به مرحلهی اجرا برسانند و حال میتوانند به پتانسیل واقعی خود دست پیدا کنند. یکی از مثالهای بارز در این زمینه ایکسکام (XCOM) است. در غیر این صورت ریبوت بیمزه و ماستمالیشده به نظر خواهد رسید، چون از المان «تازگی» و «نوآورانه بودن» بازی اصلی بیبهره است.
انتشار دوبارهی بازیهای قدیمی برای کنسولهای جدید بهتر است، ولی این وسط سازندگان میخواهند بازی را بهنحوی بهبود ببخشند و دست خودشان هم نیست. اگر میخواهید رزولوشن بالاتر به بازی اضافه کنید و باگها و مشکلات کنترل آن را رفع کنید، هیچ اشکالی ندارد؛ ولی نیازی نیست تا مدلها و تکسچرهای HD به بازی اضافه کرد و صداپیشگی آن را از اول انجام داد. هیچکسی که دنبال بازانتشار بازیهای قدیمی است، به این مسئله که این بازی بتواند با بازیهای فعلی رقابت کند اهمیت نخواهد داد. چیزی که اهمیت دارد نوستالژی است. اگر از فراوانی بازیهای مستقل رتروپسند یک درس بتوانیم یاد بگیریم، آن این است که مردم دوست دارند ببینند تکنولوژی چقدر پیشرفت کرده و در گذشته در چه مقطعی قرار داشت.
با این حال فقط تعداد کم و گزینششدهای از بازیها هستند که دوباره منتشر میشوند، آن هم محبوبترین و تحسینشدهترین بازیها. Backwards Compatibilty کامل به ما اجازه میدهد به تمام آشغالهای پرعیبواشکالی که همراه با شاهکارها عرضه شدند نیز دسترسی داشته باشیم. مطمئنم که ناشران دوست دارند اشتباهات خجالتآورشان در گورستان زمان دفن و به دست فراموشی سپرده شود، ولی بهشخصه علاقهی خاص و انحرافآمیزی به بازیهای خیلی بد دارم. این بازیها نیز در تاریخچهی ویدئوگیم از جایگاه خاص خود برخوردارند. شاید حتی بتوان گفت جایگاهی مهمتر، چون فقط از راه عیبها و اشتباهاتمان است که درس یاد میگیریم و بهبود پیدا میکنیم.
تازه بد یا خوب بودن بازیها هم بستگی به نظر شخصی افراد دارد. مثلاً سایلنت هیل ۴ (Silent Hill 4) بهعنوان بدترین بازی مجموعهی سایلنت هیل شناخته میشود، در بازانتشار HD سایلنت هیل ۲ و ۳ گنجانده نشد و این روزها اگر بخواهید قانونی بازیاش کنید، باید کلی به خودتان زحمت دهید. ولی من دوستش دارم و بهنظرم در کنار اشکالات واضحش یک سری ایدهی ناب دارد. شاید بهخاطر این اشکالات واضح باشد که ایدههای ناب بیشتر زیر ذرهبین قرار میگیرند. بههرحال اگر دور توتفرنگیهایی را که کاشتهاید از کمپوست (پسماند مواد آلی) پر کنید، بهمراتب بهتر رشد میکنند. اساساً دارید به توتفرنگیها میگویید: «اینها رو میبینید؟ اگه ایدههای بهتر رو نکنید، این سرنوشت شماست.»
منبع: Escapist Magazine