برداشت داغ: آیا دلتان برای صفحه لودینگ بازیها تنگ نشده است؟
در سری مطالب «برداشت داغ» قصد داریم از زبان یاتزی کروشو (Yahtzee Croshaw)، یکی از منتقدان و طنزپردازان باذکاوت و پرسابقهی عرصهی گیم، یک سری برداشت جنجالی از وضعیت روز صنعت گیم داشته باشیم و ببینیم اگر اشکالی در صنعت گیم وجود دارد، ریشهی آن به کجا برمیگردد. با ما همراه باشید.
وقتی در حال نقد بازیهای جدید هستم، همیشه حواسم به مواقعی است که حس نوستالژی در حال اثر گذاشتن روی دیدگاهم به بازی است. دقت کنید که گفتم صرفاً حواسم است؛ نگفتم که جلوی اتفاق افتادنش را میگیرم. مثلاً وقتی داشتم بازسازی رزیدنت اویل ۴ را بازی میکردم، نوستالژی کل وجودم را تسخیر کرده بود.
کاملاً به این واقفم حرفی که میخواهم بزنم، مصداق پیرمرد غرغرویی است که میخواهد دربارهی جنبههایی از زندگی مدرن که اصلاً ارزش غر زدن ندارد یا حتی شاید نکتهای مثبت به حساب بیاید، شروع کند به غر زدن و بگوید: «شما جوونها فلان.»
خب، حرفم این است: من دلم برای صفحات بارگذاری طولانی تنگ شده است. (بهتان هشدار داده بودم). این حرف مصداق حرف پیرمردهایی میماند که میگویند با وجود کیفیت پایینتر صدا، ترجیح میدهند موسیقی را روی گرامافون گوش دهند، چون آن خسخس و خرخری که از آن ساطع میشود، نوعی حس آرامشخاطر نوستالژیک فراهم میکند.
این مسئله کاملاً به سلیقهی آنها مربوط میشود. آنها کیفیت صدای پایینتر را به لحظاتی خوشتر در دوران جوانیشان نسبت میدهند. فکر میکنم استدلال من دربارهی صفحات بارگذاری نیز از منطقی مشابه پیروی کند. چون من در دوران کودکی روی کومودور ۶۴ کاستخور زیاد بازی میکردم. حس فشار دادن دکمهی Play، شنیدن صدای وزوز کامپیوتر حین بارگذاری داده، دیدن خطوط بارگذاری رنگارنگ که روی صفحه وول میخوردند (و در این میان شما ۲۰ دقیقه کتاب میخواندید تا بازی بالا بیاید)، همه بهطور دائمی در حافظهی من ذخیره شدهاند. یادم میآید که به خطوط رنگی خیره میشدم و منتظر میماندم تا خط سبز و قهوهای پدیدار شود، خطی که آن را شکلاتی-نعنایی نامگذاری کرده بودم.
این روزها من روی قدرتمندترین کامپیوتر موجود در بازار (که بهشکلی موفق شدم صاحبکارم را مجبور به پرداخت هزینهی خرید آن کنم) بازی میکنم و هر از گاهی که یک بازی انحصاری لجباز سر میرسد، به پلیاستیشن ۵ رجوع میکنم. بنابراین میتوان گفت که این روزها من در سرزمین هارد SSD اقامت دائم گرفتهام و نقش صفحات بارگذاری بازیها روز به روز در زندگیام کمتر میشود.
مسئله اینجاست که بازیای که بدون هیچ معطلیای شما را وارد بازی میکند، از هیچ تشریفاتی برخوردار نیست. شما نمیتوانید مثل قبل از آن لذت ببرید. مثلاً وقتی وارد سینما میشوید، همچنان که در حال پیدا کردن صندلیتان هستید، تیتراژ آغازین فیلم شروع به نمایش داده شدن نمیکند. سیستم اینجوری است که باید سر جایتان بنشینید و یک دورهی انتظار را پشتسر بگذارید تا چراغها به مرور خاموش شوند.
البته زمان نصب بازی به قوت خود باقیست، ولی این مورد حساب نیست. همچنان که منتظر نصب بازی هستید، میتوانید کارهای دیگر انجام دهید. مثل این میماند که بگویید ماشینسواری برای رسیدن به سینما بخشی از زمینهسازی برای تماشای فیلم است.
فکر کنم متوجه شده باشید که چه اتفاقی دارد میافتد، نه؟ من هم مثل همهی پیرمردهایی که نوستالژی کورشان کرده، دنبال دلیل و منطق هستم تا ثابت کنم چرا فلان چیز قدیمی از این اسباببازیهای جدیدی که بچهها عاشقشان شدهاند بهتر است و بنابراین باید جلوی هرگونه پیشرفتی را گرفت، مالیات را کاهش داد و همه را متقاعد کرد مراقبت سلامت همگانی (Universal Health Care) همان کمونیسم است.
مشخصاً عدم وجود صفحهی بارگذاری در یک بازی از لحاظ عینی بهتر است، چون معنیاش این است که پیش از اینکه در اتاق عمل برای عمل پیوند قلب به شما نیاز پیدا کنند، میتوانید زمان بیشتری را صرف بازی کردن بکنید.
حتی نمیتوان گفت صفحهی بارگذاری مسئلهی «چیز قدیمی در برابر چیز جدید» است. در طول تاریخ، بسته به سختافزاری که بازیها روی آن در حال اجرا شدن بودند، صفحهی بارگذاری در حال کوتاهتر و طولانیتر شدن بوده است. اگر در زمان کودکیتان کنسولی کارتریجخور داشتید، احتمالاً دلتان برای عدم وجود صفحهی بارگذاری تنگ شده است.
در حال حاضر بهلطف هاردهای SSD بازیها بسیار سریع بالا میآیند، ولی تنها چیزی که لازم است تا این وضعیت را به هم بریزد، یک جهش فنی دیگر است که برنامهنویسان نرمافزار نتوانند پابهپای آن پیش بروند. در این صورت، باز هم برمیگردیم به وضعیت گذشته: باید هنگام بارگذاری بازیتان یک کتاب دمدست داشته باشید. (حالا که دربارهاش فکر میکنم، یکی از کارهایی که بازیهای اخیر زیاد انجام میدهند، منتظر نگه داشتن بازیکن هنگام بارگذاری شیدرها (Shader) است).
خلاصه، دلیل اینکه یاد صفحات بارگذاری افتادم این است که (نه برای اولین بار)، یاد مینیگیمهایی افتادم که در صفحات بارگذاری اجرا میشدند. در بعضی بازیها، وسط صفحهی بارگذاری، یک مینیگیم یا اسباببازی دیجیتالی در اختیار بازیکن قرار داده میشد تا حین صبر کردن سر خود را با آن گرم کند. این ایدهای آنچنان فوقالعاده و هوشمندانه است که دل آدم برای تمام ایدههای دیگر دنیا که باید فضایی یکسان را با آن سهیم شوند، میسوزد.
این ایدهی من هم نیست. قبلاً در کومودور ۶۴ کاستخورم چندتا بازی بود که عنصری به نام «Invade-a-load» داشتند. وسط بارگذاری بازی، کلونی از بازی مهاجمان فضا (Space Invaders) با موسیقی چیپتون (Chiptune) بسیار خاص اجرا میشد، تا اینکه پس از آماده شدن اصل بازی، این مینیگیم بهطور ناگهانی قطع میشد و از آن بیرون انداخته میشدید.
همچنین بهوضوح بهخاطر دارم که نسخهی کامپیوتر شمشیر شکسته (Broken Sword) به شما اجازه میداد همچنان که منتظر نصب شدن بازی از روی سیدی بودید، کلونی از بازی بریکاوت (Breakout) را بازی کنید.
این دو تنها مثالهایی هستند که من به آنها برخورد کردم و این در نظرم عجیب است، چون چنین ایدهی خوبی باید مثالهای بهمراتب بیشتری داشته باشد. اینکه بازیکن یک جا بنشیند و بهمدت ۱۰ ثانیه پر شدن یک نوار را تماشا کند، ممکن است به ضربآهنگ بازی آسیب بزند. اگر بازی کاری به شما دهد تا در آن لحظه با دستانتان انجام دهید، حواس شما را جمع نگه میدارد و باعث میشود دربارهی کیک و شیرینی خیالپردازی نکنید.
چند سال پیش که در جمعی مختلط دربارهی این موضوع غر زدم، موضوع برایم روشن شد؛ به من اطلاع داده شد که پشت کمیاب بودن مینیگیمهای وسط صفحهی بارگذاری دلیلی سرراست وجود دارد: نامکو (Namco) این ایده را از لحاظ قانونی به نام خود ثبت کرده بود تا جلوی استفاده شدن آن را از جانب دیگران بگیرد. این مسئله توضیح میدهد که چرا نامکو در اوایل دههی ۲۰۰۰ آن همه بازی خفن منتشر کرد که همهیشان از ایدهی مینیگیم وسط صفحهی بارگذاری نهایت استفاده را بردند…
نه، نگران نباشید، من هم هیچکدام از این بازیها را یادم نمیآید.
ظاهراً نامکو صرفاً این حق قانونی را گرفته بود، ولی بهخاطر ترکیبی از فراموشکاری و بیشرمی، هیچ کار مفیدی با آن نکرد. ولی این خبری قدیمی است، چون اخیراً در استریمی در حال صحبت کردن دربارهی این موضوع بودم. اما یکی از حضار همیشه حاضرجواب در بخش چت استریم به من اطلاع داد که حقوق قانونی نامکو در سال ۲۰۱۵ منقضی شد.
با اطلاع یافتن از این موضوع، یادم آمد که اسپلاتون ۱ (Splatoon) روی Wii U یک مینیگیم پرشمحور بامزه داشت که وقتی بازی در حال پیدا کردن سروری رایگان بود، میتوانستید آن را بازی کنید. این یکی از معدود استفادههای مناسب از آن کنترلر صفحهدار کوفتی Wii U بود. نامکو هم از این بابت از نینتندو شکایت نکرد، بنابراین: هورا، صفحههای بارگذاری دوباره در دسترس عموم قرار گرفتهاند؛ منتها درست در موقعیکه رسانهی دیسکمحور در حال منقرض شدن است.
با این حال، همانطور که گفتم، تکنولوژی ممکن است ما را به گذشته برگرداند. در واقع، میتوان استدلال کرد که در بازیهای مدرن، سنتی بسیار رایج جایگزین صفحات بارگذاری شده و آن هم قسمتهایی است که در آن شخصیتها در حال وول خوردن در گذرگاهی باریک یا باز کردن درها با سرعتی بسیار آرام هستند. این قسمتها نیز مثالی مدرن از مینیگیمهای صفحهی بارگذاری هستند. (البته به سمت جلو فشار دادن آنالوگ استیک را بهزحمت میتوان مکانیزم گیمپلی به شمار آورد).
مشکل این قسمتها – غیر از اینکه ترجیح میدهم با شاتگان مغزم را بترکانم تا اینکه بازیهای بیشتری را که شامل این قسمتها میشوند بازی کنم – این است که صفحهی بارگذاری را، که ممکن است بنا بر میزان محتوایی که باید بارگذاری شود یا سختافزاری که بازی روی آن در حال اجراست، طولانی یا کوتاه باشد، به یک بخش بسیار خستهکننده با طول مشخص تبدیل میکند.
بنابراین اگر در آینده بازی روی دستگاهی پیشرفتهتر اجرا شود که به مدت زمان بهمراتب کمتری برای بارگذاری نیاز دارد، همچنان پر از این قسمتهای خستهکننده که ضربآهنگ بازی را به هم میریزند خواهد بود، منتها بدون هیچ دلیل موجهی.
اگر مثال دیگری از صفحات بارگذاری جالب سراغ دارید، در بخش نظرات به آن اشاره کنید، چون این یکی از جنبههای کوچک رسانهی محبوب ماست که برای من بسیار جالب است. فکر میکنم اوکامی (Okami) روی پلیاستیشن ۲ ایستر اگی داشت که به شما اجازه میداد هماهنگ با انیمیشن صفحهی بارگذاری دکمه فشار دهید. تازه این بازی هم موقعی منتشر شد که حقوق قانونی نامکو هنوز تحت اختیارش بود، بنابراین کپکام داشت با دم شیر بازی میکرد.
البته این سیستم واقعاً مینیگیم نبود، ولی خب برای سرگرم نگه داشتن مخاطب برای مدت زمانی کوتاه نیازی هم نیست مینیگیم درست کرد. حتی اگر یک شمارشگر روی صفحه قرار دارد که تعداد دفعاتی را که در صفحهی بارگذاری دکمههای دسته را فشار دادید بشمرد و در کنارش بهترین رکورد دکمهزنیتان هم درج کند، بهتر از هیچی است. میتوانید مطمئن باشید یک آدم خلوچل در اینترنت یک سایت درست و بهترین رکوردها را در آن ثبت خواهد کرد.
منبع: Extra Punctuation