۷ نکته‌ی ظریف در فیلم «اکس ماشینا» که احتمالا متوجه نشده‌اید

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۰ دقیقه
اکس ماشینا

فیلم «اکس ماشینا» که در سال ۲۰۱۴ اکران شد، فیلمی است که پیام‌هایی را در رابطه با آینده نه چندان دور ارائه می‌کند. همه مخاطبانی که به تماشای فیلم نشستند خوب می‌دانند که فیلم درباره خطرات دره سیلیکون و اکتشافات افسار گسیخته در زمینه هوش مصنوعی است اما تماشاگرانی که اندکی دقیق‌تر باشند، می‌توانند موضوعات زیربنایی بیشتری را کشف کنند از جمله داینامیک قدرت و غروری که افراد فوق‌العاده ثروتمند را فرا گرفته است.

گنجاندن این مضامین در یک فیلم یک ساعته و درک آن‌ها برای مخاطب قطعا دشوار خواهد بود و لذا قطعا مخاطب وادار می‌شود تا دوباره به تماشای فیلم بنشیند.

مانند بسیاری از فیلم‌های علمی-تخیلی، در این فیلم هم به بسیاری از نکته‌های ظریف اشاره شده که شاید مخاطب با یک بار تماشا کردن فیلم به آن‌ها پی نبرد. بنابراین ما در قسمت پایین می‌خواهیم به تحلیل هر یک از آن‌ها بپردازیم.

تجسم زندگی درون یک الگوریتم

اکس ماکینا

در این فیلم، قهرمان اصلی فیلم، کالب اسمیت (با بازی دامنل گلیسون) درگیر ماجرای پیچیده‌ای شده است. رئیس او، ناتان (با بازی اسکار آیزاک) که او را مامور اجرای تست تورینگ اندروید آوا (با بازی آلیسیا ویکاندر) کرده بود، دست به اقدام وحشتناکی زده است. او که در تلاش است تا اثبات کند آوا موجود خودآگاهی است، بارها و بارها در هنگام تعامل با اندرویدهایش دست به کارهای جنون‌آوری میزند. این امر به ویژه در مورد رفتار او با کیوکو (با بازی سونیا میزونو)، اندرویدی که او از آن به عنوان خدمتکار خانه و گاهی اوقات شریک رقصش استفاده می‌کند به‌ وضوح مشهود است. وقتی کالب شاهد بدرفتاری مداوم ناتان با آوا و کیوکو می‌شود، تصمیم می‌گیرد کاری برایشان انجام دهد.

بنابراین وقتی که ناتان مست می‌شود، کالب کلید امنیتی‌اش را که به او اجازه دسترسی به اتاق ناتان را می‌دهد می‌دزدد. کالب نگران این موضوع است که ناتان، شخصیت آوا را برای همیشه حذف کند، بنابراین شروع به بررسی کدهای کامپیوتری ناتان می‌کند تا راهی برای آزاد کردن آوا بیابد. کالب با استفاده از یک الگوریتم باستانی در دنیای واقعی که غربال اراتوستن نام دارد شروع به تغییر کدها می‌کند. اگرچه این الگوریتم به خودش تعلق دارد، اما اعدادی که در ابتدا توسط الگوریتم ارائه می‌شوند جالب هستند. اعداد به‌صورت ۹۷۸۰۱۹۹۲۲۶۵۵۹ خوانده می‌شوند. این اعداد در واقع شماره ISBN کتاب استاد رباتیک، موری شاناهان هستند که تجسم و زندگی درونی نام دارد و تاریخچه مفصلی از هوش مصنوعی و همچنین توانایی‌های این هوش در رسیدن به شناخت کافی را ارائه می‌کند.

نام‌گذاری آوا، کالب و ناتان از روی کتاب مقدس

اکس ماکینا

شاید این مرموزترین ارجاع درون فیلم باشد، اما «اکس ماشینا» از ارجاع به کتاب مقدس نیز دریغ نکرده است. همان‌طور که مشاهده می‌کنید حتی فیلم‌های علمی-تخیلی نیز در تلاش‌اند تا با مضامین مبتنی بر خلقت و داستان‌های خداباورانه انسانی تلفیق شوند. این امر در نام سه شخصیت اصلی فیلم یعنی آوا، کالب و ناتان قابل مشاهده است. در کتاب مقدس عبری، ناتان به عنوان پیامبر و مشاور پادشاه داوود شناخته می‌شد که مدام به او عهد بین خدا و قوم اسرائیل را یادآور می‌گردید. هنگامی که پادشاه داوود در حالی که هنوز با اوریا هیتی پیوند زناشویی بسته بود با بثشبا رابطه برقرار کرد، ناتان او را گناهکار دانست. بعدها داوود و بثشبا با هم ازدواج کردند و نام پسر سوم خود را به خاطر ادای احترام به این پیامبر، ناتان نهادند.

کالب نیز در کتاب مقدس عبری به عنوان نماینده قوم یهود شناخته می‌شود که در هنگام خروج این قوم از مصر و عظیمت به سمت سرزمین موعود حضور دارد. به‌علاوه کالب یکی از دوازده مامور موسی بود که برای بررسی سرزمین کنعان به آنجا فرستاده شدند. بعدها یوشع، دستیار موسی و جانشین اصلی او به عنوان رهبر قبیله اسرائیل، حومه شهر حبرون در یهودا را به کالب هدیه داد.

آوا به نوعی همان حوا است، اولین زنی که بر اساس کتاب مقدس، در باغ عدن از دنده آدم متولد شد. (اگرچه برخی معتقدند که اولین زن لیلیت بوده است). حوا، همدم و همسر آدم، به دلیل مخالفت با فرمان خدا که آن‌ها را از خوردن میوه درخت ممنوعه که به درخت خیر و شر مشهور است منع کرده بود به خوبی شناخته شده است. حوا پس از فریب خوردن توسط مار سخنگوی ساکن در باغ، میوه را می‌برد تا با آدم تقسیم کند. با این حال، قبل از اینکه آن‌ها بتوانند میوه را بخورند، خداوند آدم و حوا را از بهشت ​​ بیرون می‌اندازد. این داستان معمولا در ادیان ابراهیمی به عنوان داستان سقوط انسان از بهشت شناخته می‌شود. با توجه به اینکه آوا به واسطه ناتان متولد شده و می‌توان آن را یک نوع زندگی برتر نسبت به حال حاضر دانست، فکر اینکه او بتواند بشارت دهنده سقوط بعدی انسان باشد چندان دور از ذهن نیست.

ارجاع به بمب اتم

اکس ماکینا

یکی از قابل توجه‌ترین ارجاعات فیلم به یکی از سکانس‌های آن بازمی‌گردد که در آن. کالب در گفتگو با ناتان به او می‌گوید: من به فرشته مرگ و ویرانگر دنیاها تبدیل شده‌ام. بر طبق روایت‌ها این جمله توسط جی رابرت اوپنهایمر، پدر بمب اتمی، پس از مشاهده اولین انفجار موفقیت‌آمیز بمب اتمی در آزمایش ترینیتی نیومکزیکو، بیان شد. این نقل قول از باگاواد گیتا که یکی از کتب مقدس هندو است سرچشمه گرفته است. با این حال، در قسمت‌های ابتدایی فیلم نیز به بمب اتم اشاراتی شده است.

در قسمت‌های ابتدایی فیلم، کالب در حال گوش دادن به یک آهنگ الکترونیکی است. این آهنگ انولا گی نام دارد و هم نام با بمب‌افکن بوئینگی است که بمب هسته‌ای معروف به پسر کوچک را در جنگ جهانی دوم در شهر هیروشیما ژاپن منفجر کرد. پرتاب این بمب به همراه بمب دوم سبب شود که امپراتوری ژاپن شش روز بعد به نیروهای متفقین تسلیم شود. سلاح‌های هسته‌ای مدت‌هاست که به عنوان یکی از مخرب‌ترین و خطرناک‌ترین آفرینش‌های تاریخ بشریت در نظر گرفته می‌شوند و برخی استدلال می‌کنند که ظهور هوش مصنوعی ممکن است دومین سلاح مخرب بشریت باشد.

طرح رنگ و مانیتورهای کامپیوتر

اکس ماکینا

تماشاگران ممکن است متوجه تم مشترک موجود در فیلم شده باشند. سرسبزی جنگل اطراف عمارت ناتان، قرمزی اتاق آزمایش آوا در هنگام قطع برق و چراغ‌های چشمک‌زن قرمز/آبی پنل‌های امنیتی چند مورد از این تم‌های رنگی هستند. اگرچه این امر تا حدودی بی‌ضرر به نظر می‌رسد و ممکن است فقط به عنوان یک نوع سبک فیلم‌برداری در نظر گرفته شود، اما در واقع می‌توان گفت که بین انتخاب رنگ و فضای تکنولوژیکی اطراف ارتباط عمیقی وجود دارد. بسیاری از سیستم‌های الکترونیکی مانند نمایشگرهای کامپیوتر، دوربین‌های دیجیتال و تلویزیون‌ها با درجه رنگی به نام مدل رنگی RGB کار می‌کنند.

این مدل از نور رنگ‌های قرمز، آبی و سبز برای بازسازی رنگ‌های اضافی و در نتیجه بازسازی تصاویر استفاده می‌کند. این طرح رنگی بر اساس روشی که بر اساس آن چشم انسان، رنگ‌ها را درک می‌کند کار می‌کند. بنابراین در نهایت، بینندگان متوجه سه رنگ اصلی می‌شوند که به کرات در طول فیلم به کار گرفته می‌شوند.

نوشیدنی کیکاکو

اکس ماکینا

در «اکس ماشینا» معمولا سکانس‌های زیادی مملو از نوشیدنی وجود دارد. در چندین سکانس از این فیلم، ناتان و کالب در حال نوشیدن شراب هستند و در مورد تست‌های تورینگ آوا از یکدیگر نظر می‌خواهند و در نهایت هم درگیری لفظی شدیدی بین آن‌ها روی می‌دهد. این مکالمات مبتنی بر این امر است که چگونه هوش مصنوعی جهان را تغییر خواهد داد و حتی اینکه چگونه ناتان ظاهر آوا را بر اساس ترجیحات کالب ساخته و پرداخته کرده است.

یکی از مهم‌ترین مفاهیم فیلم، در رابطه با دسیسه‌های سه شخصیت اصلی است. کالب و آوا برای جلوگیری از سوءاستفاده‌های ناتان، دست به کارهایی می‌زنند و ناتان نیز به نوبه خود سعی می‌کند کالب و آوا را زیر نظر بگیرد و نقشه‌هایشان را نقش بر آب کند. بنابراین یکی از این سه نفر همیشه در حال برنامه‌ریزی و نقشه‌کشی است و معمولا این دسیسه‌چینی‌ها در خفا و به صورت پنهانی انجام می‌شود. در طول صحنه‌ای که کالب و ناتان در حال نوشیدن نوشیدنی و گفتگو هستند، ممکن است متوجه شده باشید که برچسب نوشیدنی‌ها، مارک کیکاکو را نشان می‌دهد که در زبان ژاپنی به معنای دسیسه است و به نقشه‌هایی اشاره دارد که این سه شخصیت برای خود و دیگران ترتیب می‌دهند.

ارتباط لیلی با آوا و ناتان

اکس ماکینا

یک نام اضافی دیگر نیز در این فیلم به چشم می‌خورد. وقتی صحبت از خلاقیت‌های ناتان می‌شود، آوا اولین کاراکتر خط تولید نبود. در طول فیلم مشخص می‌شود که ناتان، اندرویدهای زیادی را ساخته و پرداخته کرد که در نهایت به آوا ختم شد. یکی از این اندرویدها لیلی است که در ویدیوی آرشیو ناتان در حالی دیده می‌شود که در سلول خود قدم میزند. در سمت چپ بالای ویدیو عنوان LILY v.2.4.0 نوشته شده که نشان می‌دهد نام این اندروید، لیلی است و برخی معتقدند که او نماد اولین زن تاریخ یعنی همان لیلیت است.

لیلیت که در اساطیر یهود به کرات به او اشاره شده، اولین همسر آدم بود که قبل از حوا توسط خدا خلق شده بود. با این حال، لیلیت حاضر نشد در جلوی آدم، سر خم کند و او را به حال خود رها کرد. خداوند حوا را به عنوان همسر دوم آدم خلق کرد. در بسیاری از داستان‌های افسانه‌ای، لیلیت به اشکال مختلفی به تصویر کشیده شده است، بسیاری از این داستان‌ها او را به نوعی شیطانی وسوسه‌گر، یا حتی خون‌آشام تشبیه نموده‌اند. صرف‌نظر از این امر، نقش لیلی در «اکس ماکینا» به وضوح با داستان لیلیت مطابقت دارد، زیرا او توسط ناتان ساخته شده و بعدا از کنترل او خارج شده است. با توجه به اینکه بسیاری از اندرویدهای قبلی ناتان قبل از ساخته شدن آوا به نحوی از او سرپیچی می‌کردند، لیلی نیز احتمالا سعی کرده همین کار را انجام دهد. او مدت زمان زیادی روی صفحه نمایش حضور ندارد، اما می‌تواند گواهی برای کارهای وحشتناکی باشد که ناتان در حال انجامشان است.

نماد افلاطون در صحنه آخر

اکس ماکینا

در صحنه آخر «اکس ماشینا»، آوا از عمارت ناتان فرار کرده و او و کالب را رها می‌کند تا بمیرند. آوا که پیش‌تر نیز در فیلم عنوان کرده که مایل است یک گذرگاه شهری شلوغ را ببیند تا مطالب بیشتری را در مورد انسان‌ها بیاموزد، راهی شهری بی‌نام می‌شود. او که از نظر ظاهری کاملا شبیه انسان‌هاست، چندان مورد توجه رهگذران قرار نمی‌گیرد و می‌تواند آزادانه در میان مردم گردش کند. در این سکانس ما گروهی از مردم را می‌بینیم که در حال عبور و انجام کار خود هستند در حالی که آوا به آن‌ها خیره شده است. این صحنه به سخنان فیلسوف بزرگ، افلاطون و تمثیل غار اشاره دارد.

تمثیل غار نظریه‌ای بود که توسط افلاطون در مورد ماهیت ادراک و آگاهی انسان ارائه شد. افلاطون معتقد بود که اعتقاد به دانستن چیزی بر اساس حواس انسانی تنها عقیده‌ای بیش نیست. او برای درک بهتر این موضوع تمثیلی را ارائه نمود که به سه زندانی اشاره داشت که از بدو تولد در غاری محصور شده بودند. آن‌ها که از بدو تولد در یک چهار دیواری زندانی شده بودند، هیچ درکی از دنیای بیرون نداشتند. اما آتشی در پشت سر آن‌ها می‌سوخت و نور ساتع شده از آن سبب ایجاد سایه‌هایی در اشکال مختلف بر روی دیوار غار می‌شد. زندانیان از هوش خود برای دسته‌بندی سایه‌ها استفاده می‌کردند و معتقد بودند که این سایه‌ها نمادی از موجودات واقعی هستند.

در نهایت یکی از زندانی‌ها آزاد می‌شود و می‌تواند شکوه و عظمت دنیای بیرون را نظاره کند. نور، چشمانش را می‌سوزاند و او تلاش می‌کند تا بفهمد سایه‌هایی که روی دیوار غار می‌دیده توسط موجودات واقعی ایجاد شده بودند یا نه. در نهایت، او درمی‌یابد که سایه‌هایی که بر روی دیوار غار می‌دیده واقعیت نداشته‌اند. زندانی آزاد شده به غار بازمی‌گردد تا این موضوع را به زندانیان همبند خود اطلاع دهد اما آن‌ها او را احمق و نادان می‌خوانند.

افلاطون از این تمثیل استفاده کرد تا نشان دهد که جهل باعث آسایش خاطر انسان می‌شود و همین امر فیلسوفان را در هنگام آموزش مسائل مختلف با مشکلات متفاوتی روبه‌رو می‌سازد. حواس قابل ‌اعتماد نیستند و بشر تنها به واسطه استفاده از عقلش می‌تواند به شناخت واقعی دست یابد. شاید بتوان گفت آوا بیشتر وقت خود را در غار گذرانده و آرزو داشت که بتواند دنیای بیرون از غار را ببیند و دریابد آیا تصوری که از این دنیا داشته واقعیت داشته یا نه. سرانجام چشمان او باز می‌شوند و او برای اولین بار با واقعیت دنیای بیرون آشنا می‌شود. او در این هنگام محدودیت‌های بدن مصنوعی‌اش را نادیده می‌گیرد و از مشاهده آنچه که می‌بیند به وجد می‌آید.

منبع: collider



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

یک دیدگاه
  1. ahmad

    هیچوقت دوبله نبینید حالا که میبینم اینقد یه دوبله داغون میتونه فیلمو نابود کنه (فیلمای مهم رو بهترین دوبله ببینید حداقل و یا کلا زیرنویس)

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X