معرفی کتاب «کمدی الهی» دانته؛ بزرگترین میراث ادبی قرون وسطی
«کمدی الهی» دانته، یکی از مهمترین آثار ادبی جهان غرب و بدونشک مهمترین شعر نوشتهشده در اروپا در دوران قرون وسطی است. این شعر بزرگ که دانته آن را «کمدی» یا «Commedia» خطاب کرد، بین سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۲۱ نوشته شد.
شاید نام این شعر برای مخاطبهای مدرن سوالبرانگیز باشد، چون ما در ذهنمان واژهی کمدی را به آثار خندهدار نسبت میدهیم و «کمدی الهی» بسیار جدی است. پشت «کمدی» خوانده شدن این شعر دو دلیل وجود دارد. دلیل اول، طبق نظر بِنوِنوتو رامبالدی (Benvenuto Rambaldi)، یکی از نخستین کسانی که دربارهی شعر اظهارنظر کرد، این بود که «کمدی الهی» (که به زبان ایتالیایی نوشته شده و نه لاتین) به گویشی محلی نوشته شده است و کمدی هم ژانری است که به زبانی محلی نوشته میشود. خود دانته هم در کتاب دوم رسالهی «De Vulgari Eloquentia» یا «منباب فصاحت گویش محلی» ژانر کمدی را بر پایهی سبک نوشتاری و طرز بیان تعریف کرده است.
دلیل دوم به الگوی روایی شعر مربوط میشود. این شعر در فضایی غمناک (جنگل گناه) آغاز میشود و در فضایی شاد (چشماندازی از خدا) به پایان میرسد. بنابراین میتوان گفت خط روایی شعر با خط روایی یک اثر کمدی برابر است. صاحبنظران قرن ۱۴ میلادی، منجمله یکی از شاگردان دانته یعنی جووانی بوکاچیو (Giovanni Boccaccio)، کمدی دانته را «کمدی الهی» خواندند؛ هم بهخاطر موضوعاش، هم بهخاطر اهمیت ادبیاش. بنابراین نام اصلی شعر «کمدی» بود و در ادامه نام «کمدی الهی» برای آن جا افتاد.
بیشتر پژوهشگران بر این باورند که دانته حوالی سال ۱۳۰۶ یا ۱۳۰۷، یعنی چند سال پس از تبعید شدنش از فلورانس، شروع به نوشتن شعر کرد. این شعر دربارهی زائری گمگشته است که باید در سه قلمروی جهان آخرت سفر کند تا به خانه بازگردد، بنابراین میتوان استدلال کرد که وضعیت دانتهی زائر داخل شعر، با وضعیت دانتهی دنیای واقعی، یعنی شاعر تبعیدشده، شباهت دارد.
البته این سفر نوعی تمثیل از سفر روح به سمت خدا نیز هست. بنابراین میتوان سه قلمروی جهنم، برزخ و بهشت را سه گام در رستگاری روح به شمار آورد.
- جهنم نماد شناسایی گناه
- برزخ نماد توبه بابت انجام گناه
- بهشت نماد زندگی مقدس و رستگاری پس از آن
این توالی بازتابی از پروسهی سهمرحلهای اعتراف به گناه در کاتولیسیسم است که از ۱. اعتراف ۲. توبه ۳. رستگاری تشکیل میشود. سفر دانتهی زائر در سه قلمروی دوزخ، برزخ و بهشت نیز نشانهی همین است.
- در دوزخ گناه محکوم میشود
- در برزخ بخشش تضمین میشود
- در بهشت انسان به سمت زندگی روحانی پیش میرود
ساختار شگفتانگیز و بسیار حسابشدهی «کمدی الهی»
ساختار شعر – که عدد ۳ در آن نقش پررنگی دارد – بخشی از یک ساختار سمبولیک بسیار پرجزییات است که یکی از جنبههای مهم «کمدی» به شمار میرود. ساختار «کمدی» هم مثل ساختار یک کلیسای قرون وسطایی نمادی از بینقص بودن آفرینش خداوند و در عین حال، جنبههای رازآلود تثلیث مقدس (Holy Trinity) است.
در ساختار شعر، عدد ۳ (نشانهی تثلیث) و عدد ۱ (نشانهی توحید ازلی و ابدی خداوند) نقشی محوری دارند. اولاً خود شعر از سه سرود روحانی تشکیل شده (Inferno و Purgatorio و Paradiso) که Canticle یا به زبان ایتالیایی Cantica نام دارند. هر سرود از ۳۳ فصل یا سروده (Canto) تشکیل شده، ولی «دوزخ» یک سرودهی اضافه دارد که در آن کلیت شعر معرفی شده است، بنابراین تعداد کل سرودهها به عدد دلچسب ۱۰۰ میرسد.
قالب شعریای که دانته بهطور خاص برای این شعر ابداع کرد ترزا ریما (Terza Rima) نام دارد که الگوی قافیههای آن بدین صورت است:
aba
bcb
cdc
این ابیات سه مصراعی نشانهای از تثلیث مقدس هستند و در هم تنیده شدهاند و از این نظر نمایندهی وحدت الهی نیز هستند. دانته از مصراع رایج زبان ایتالیایی با عنوان هِندِکاسیلابیک (یا ۱۱ هجایی) استفاده میکند، بنابراین هر بیت ۳ مصراعی از ۳۳ هجا تشکیل شده. یعنی تعداد این هجاها با تعداد سرودههایی که در هر سرود وجود دارد برابر است و احتمالاً از روی عمد، این اعداد با سن عیسی مسیح هنگام به صلیب کشیده شدن نیز برابر هستند.
عدد ۹ (۳ ضربدر ۳) نیز در ساختار شعر اهمیت زیادی دارد. دانته جهنم را به ۹ حلقه تقسیم کرده و پیرو نجوم استاندارد قرون وسطایی، برای بهشت نیز ۹ قلمرو در نظر گرفته است. برزخ به یاد هفت گناه کبیره، هفت شیب پلکانی دارد و از یک قسمت به نام پیشبرزخ (Ante-Purgatory) نیز تشکیل شده که کسانی که میخواهند به نوک قله برسند، باید در آن منتظر بمانند. بهشت زمینی نیز در نوک قلهی شیب پلکانی است. بنابراین برزخ نیز بهخاطر وجود ۱.پیشبرزخ ۲.هفت شیب پلکانی و ۳. بهشت زمینی در کنار هم ۹ سطح دارد.
فراتر از این، ۹ بخش هر سرود روحانی نیز به بخشهای سهقسمتی بزرگتر تقسیم شدهاند. در «دوزخ»، گناهان به سه نوع تقسیم شدهاند:
- ناپرهیزکاری
- خشونت
- کلاهبرداری
حیوانهایی که در سرودهی اول شعر میبینیم (گرگ مونث، شیر و پلنگ)، هرکدام نمادی از این سه نوع گناه هستند.
همانطور که ویرجیل، راهنمای دانته، در سرودهی ۱۷ توضیح میدهد، برزخ بر پایهی سه نوع ایراد در عشق ساختاربندی شده است. عشق که عامل انگیزهبخش پشت تمام اعمال انسان – حتی گناه کردن – است، ممکن است گمراهکننده ناکافی یا انحرافآمیز باشد و این ایرادها و کمبودها بهنوعی پایهواساس تقسیمبندی شیبهای پلکانی برزخ هستند.
حتی در بهشت نیز روح انسانهای درستکار بر پایهی گنجایششان برای تجربهی فضیلت خدا رتبهبندی شده است و بنابراین حتی بصیرت یک بندهی نیکوصفت در بهشت ممکن است محدود یا ناکافی باشد. مثلاً روحهایی که در قلمروهای پایینتر بهشت ساکن هستند، بصیرتی محدودتر دارند. از راه فضائل اساسی (Cardinal Virtues) میتوان به بصیرتی والاتر دست پیدا کرد.
در ادامه بیشتر به این مسئله خواهیم پرداخت، ولی شاید لازم باشد که مختصر و مفید به شیوهی استفادهی دانته از آرایهی ادبی تمثیل هم اشاره کنیم. در یک سطح، رویدادها و شخصیتهای «کمدی الهی» ماهیتی واقعی یا تاریخی دارند. دانته با دقت بالا تمام رویدادهای شعر را با تاریخ دوران خود تطبیق داده است. سفر او در آدینهی مقدس (Good Friday) (روز به صلیب کشیدن عیسی) در سال ۱۳۰۰ میلادی آغاز میشود و او در صبح روز یکشنبهی عید پاک همان سال به ساحل برزخ میرسد.
او سه شب را در کوه برزخ سپری میکند و بعد به بهشت صعود میکند و در انتها از آنجا به زندگی عادیاش در فلورانس برمیگردد. با توجه به اینکه این شعر در گذشتهی نزدیک زندگی دانته اتفاق میافتد، معنیاش این است که دانته تنها میتواند روح کسانی را در جهان آخرت بگنجاند که پیش از آپریل ۱۳۰۰ درگذشته باشند، ولی در کنارش ساختار شعر به دانته اجازه میدهد از زبان شخصیتهایی که دانتهی زائر ملاقات میکند، یک سری پیشگویی که بعداً درست از آب درمیآیند بیان کند. بدین ترتیب، او در شعر تبعید شدن خودش و ظهور امپراتوری هنری هفتم لوکسامبورگ را «پیشبینی» میکند.
در شعر، جهنم به شکل غاری قیفشکل توصیف شده که تا مرکز زمین پایین میرود. برزخ نیز به شکل کوهی توصیف شده که از اقیانوس نیمکرهی جنوبی بیرون زده است؛ این کوه از قسمتی از زمین شکل گرفته که پس از سقوط شیطان از بهشت به زمین و شکل دادن گودال بزرگ جهنم، دستخوش تغییر شد. بهشت از ۹ قلمرویی تشکیل شده که ستارهشناسان قرون وسطی شناسایی کرده بودند: هفت سیاره، ستارههای ثابت و پریموم موبیله (Primum Mobile) یا نخستین متحرک (The First Mover)، که طبق نظریهی زمین مرکزی، بیرونیترین قلمروی متحرک کائنات بود. این توصیفها همه با علوم جغرافیا و کیهانشناسی رایج قرون وسطی مطابقت داشتند.
در شعر، دانته خود را به شکل چهرهای تاریخی به تصویر میکشد که بهخاطر دلایل سیاسی از فلورانس تبعید شد. شخصیت بیاتریس (Beatrice)، زنی واقعی به نام بیاتریس پورتیناری (Beatrice Portinari) است که دانته در اشعار پیشین خود بهعنوان عشقی دستنیافتنی از او یاد کرده بود و در «زندگی جدید» (Vita Nuova) مرگ زودهنگامش را توصیف کرده بود.
ویرجیل راهنمای دانته در شعر است و طبعاً اشاره به شاعر کلاسیک رومی و نویسندهی «انئید» (The Aeneid) دارد. ویرجیل نابغهای ادبی بود که در شعر حماسی خود، با رویکردی شکوهمند و آرمانی سرنوشت امپراتوری روم را شرح داده و الگوی ادبی دانته بود.
روح اشخاصی که دانته در جهان آخرت ملاقات میکند –چاکو (Ciacco) یا وانی فوچی (Vanni Fucci) در دوزخ، فورِزه دوناتی (Forese Donati) در برزخ و کاچاگوییدا (Cacciaguida)، یکی از اجداد خودش، در بهشت – همه اشخاصی تاریخی هستند و همان فضیلتها و ضعفهای اخلاقی را از خود نشان میدهند که در واقعیت بهشان نسبت داده شده است.
با این حال، این شهر بهنوعی تمثیلی از سفر معنوی روح تمام انسانهاست که در حال حرکت به سمت کمال اخلاقی و رستگاری نهایی هستند. دانتهی زائر درون شعر با دانتهی شاعر و چهرهی تاریخی که ما میشناسیم فرق دارد، چون او نمایندهی روح انسان است. بیاتریس که ویرجیل را میفرستد تا دانته را در طول مسیر رسیدن به بهشت راهنمایی کند، نمایندهی فضیلت الهی است و هنگامیکه مسئولیت راهنمایی دانته در بهشت را بر عهده میگیرد، به نمایندهی حکمت الهی نیز تبدیل میشود.
ویرجیل نمایندهی عقل و منطق انسان است، تواناییهای ذهنی که انسان از راه آنها گناه را شناسایی و به سمت ایمان حرکت میکند، ولی چون رستگاری فقط از راه فضل الهی به دست میآید، بیاتریس – و نه ویرجیل – است که باید دانته را در بهشت راهنمایی کند، چون ویرجیل، بهخاطر مسیحی نبودن، نمیتواند نمایندهی فضل الهی باشد. در نهایت همهی چهرههای تاریخی که دانته در طول شعر با آنها ملاقات میکند، از هویت تاریخیشان فراتر میروند و به نمادی از گناهان یا فضیلتهای خود تبدیل میشوند.
کمدی الهی، کتابی که میتوان چند خوانش مختلف از آن داشت
پیچیدگی تمثیل دانته در نامهی سیزدهم یک اثر جنجالی به نام «نامهای به کان گرانده» (Letter to Can Grande) مورد بحث قرار گرفته است. این نامه یک مقدمهی طولانی است که گفته میشود دانته به همراه یک نسخه از «پارادیسو»، جلد سوم «کمدی الهی»، به حامی مالیاش کانگراندی اول از سکالا (Cangrande I della Scala) فرستاد. برخی از پژوهشگران بر این باورند که این متن جعلی است و خود دانته آن را ننوشته، ولی برخی پژوهشگران دیگر به صحت آن باور دارند و با بیانیهی آن پیرامون اینکه «کمدی» نیز باید همانگونه که پژوهشگران کتاب مقدس را تفسیر کردند خوانده شود موافقاند؛ این یعنی در کنار خوانش تاریخی، میتوان از «کمدی الهی» سه نوع خوانش تمثیلی دیگر داشت.
بنابراین ما میتوانیم از این شعر چند نوع خوانش داشته باشیم:
- اگر روی معنای ظاهری و شخصیتهای تاریخی شعر تمرکز کنیم، «کمدی الهی» را میتوان بهصورت یک بیانیهی سیاسی تفسیر کرد که هدف آن، تکرار همان استدلالی است که دانته در رسالهی «دربارهی سلطنت» (De Monarchia) مطرح کرد: اینکه لازم است در روم یک امپراتور که بر تمامی قلمروهای مسیحی قدرت دارد حکمفرمایی کند تا قدرت سکولار پاپها را تحت کنترل نگه دارد. مثلاً یکی از همین پاپها با قدرت بیشازحد، پاپ بونیفاس هشتم بود که دسیسهچینیهایش به تبعید دانته از فلورانس منجر شد.
- اگر روی جنبهی اخلاقی شعر تمرکز کنیم، «کمدی الهی» را میتوان به چشم سیر تکاملی انسان از لحاظ روحانی و معنوی نگاه کرد. در ابتدا، زائری که شخصیت اصلی شعر است، درک روحانی بسیار محدودی دارد، اما در انتهای شعر آثار ارادهی خدا را از نزدیک میبیند.
- اگر از دید گونهشناسی به شعر نگاه کنیم (گونهشناسی یکی از زیرشاخههای الهیات مسیحی است که به رابطهی میان عهد عتیق و عهد جدید میپردازد)، تکامل اخلاقی زائر بازتابی از تاریخچهی رستگاری شخصیتهای مختلفی است که داستانشان در متون مقدس مسیحی روایت شده است.
«کمدی الهی» از همان لحظه که منتشر شد، دانته را در سطح ایتالیا به یک سلبریتی تبدیل کرد. «دوزخ» از سال ۱۳۱۴ بین مردم دست به دست میشد. در همان سالهای اولیهی انتشار، ۱۲ نقد دربارهی شعر منتشر شد که حاکی از محبوبیت بسیار زیاد آن در قرن ۱۴ است. جووانی بوکاچیو (Giovanni Boccaccio) نیز با ارائهی سخنرانیهای عمومی دربارهی اثر در سالهای ۱۳۷۳ الی ۱۳۷۴ میلادی، اعتبار آن را افزایش داد.
شاعران مختلفی، از پترارک و جفری چاوسر در قرون وسطی گرفته تا هنری ودزورث لانگفلو (Henry Wadsworth Longfellow) و تی.اس. الیوت در عصر مدرن، از شعر دانته تاثیر پذیرفتهاند. «کمدی الهی» به دهها زبان ترجمه شده. از قرن ۱۵ تاکنون، بیش از ۴۰۰ نسخه ز شعر در ایتالیا منتشر شدهاند و ترجمههای انگلیسی شعر نیز طی چند دههی گذشته بهطور مرتب در حال انتشار بودهاند.
صدها سال میشود که افراد مختلف، از دورههای زمانی و ملیتهای مختلف، با این شعر ارتباط برقرار کردهاند و شهرت و اعتبار آن در دوران معاصر با شهرت و اعتبارش در قرون وسطی تفاوتی ندارد.
معرفی شخصیتهای مهم کمدی الهی
دانتهی زائر
دانته در شعر از زاویهی دید اولشخص استفاده میکند. این کاری بود که بین شاعران قرون وسطی هنگام نوشتن شعرهای سبک «وحی رویاگونه» (Dream-vision Poems) رایج بود. این شعرها رویایی مرموز را توصیف میکردند که خواننده باید نمادهایشان را تفسیر میکرد.
شعر دانته وحی رویاگونه نیست؛ او آن را به شکل بازگویی یک رویداد واقعی عرضه میکند. ولی این شعر هم مثل شعرهای سبک وحی رویاگونه، مخاطب را به چالش میکشد تا با تفسیر و تعمق، لایههای معنایی مختلف آن را کشف کند. بنابراین نباید دانتهای را که از زاویهی دید اول شخص شعر را روایت میکند، با دانتهی تاریخی یکسان در نظر بگیریم. میتوانیم او را معادل خیالی شاعری در نظر بگیریم که به یک شخصیت تمثیلی تبدیل شده است.
البته شخصیت دانتهی زائر از بسیاری لحاظ به دانتهی شاعر شباهت دارد. او دانتهای است که در سال ۱۳۰۲ به ناحق از شهر محل تولدش فلورانس تبعید شد و بسیاری از شخصیتها – که از علم غیب برخوردارند – دربارهی تبعید آتی او پیشگوییهایی انجام میدهند. مثلاً یکی از پیشگوییها را چاکو در سرودهی ۶ «دوزخ» بهشکلی سربسته انجام میدهد و کاچاگوییدا در سرودهی ۱۷ «بهشت» مستقیماً دربارهی آن هشدار میدهد.
همچنین سرودهی ۲۴ «برزخ» نیز یکی دیگر از نشانههایی است که ثابت میکند دانتهی درون شعر همان دانتهی تاریخی است. در این سروده، بوناجونتا اوربیچیانی (Bonagiunta Orbicciani)، یک شاعر ایتالیایی در قرن ۱۳، حضور به عمل میرساند و دانته را بابت «سبک جدید شیرین»اش تحسین میکند. سبک جدید شیرین یا Dolce stil Novo به جنبش ادبی قرون وسطی اشاره دارد که دانته هم بخشی از آن بود. همچنین در سرودهی ۱۷ «بهشت»، شاعر بودن او باز هم مورد تاکید قرار میگیرد، چون کاچاگوییدا به او میگوید که هرچه را که دیده و شنیده در شعرش بیاورد و خود را سانسور نکند.
دانتهی درون شعر از لحاظ سیاسی نیز با دانتهی تاریخی یکسان است، چون اشاره میکند که منتظر یک امپراتور جهانی است تا قدرت سکولار پاپ را تحت کنترل دربیاورد. همچنین او هم مثل دانتهی واقعی با گیبلینها (Ghibellines = طرفداران امپراتوری مقدس روم) دشمنی دارد و این دشمنی را میتوان در برخورد او با فاریناتا (Farinata) در سرودهی ۱۰ «دوزخ» یا گوئلفهای سیاه که در سرودهی ۱۵ «بهشت» محکوم میکند دید.
در نهایت ارتباط دانتهی شاعر با دانتهی زائر را میتوان در عشق هردو به بیاتریس دید. دانتهی واقعی به بیاتریس عشقی عمیق داشت و در «زندگانی نو» (Vita Nuova) دربارهاش نوشته بود، متنی که او انتظار دارد خوانندگانش با آن آشنا باشند.
این بیاتریس است که ویرجیل را میفرستد تا دانته را نجات دهد؛ فکر دیدن دوبارهی بیاتریس است که دانته را ترغیب میکند بزرگترین ترس خود، یعنی حلقهی آتشی که جلوی ورودی بهشت را در بر گرفته، پشتسر بگذارد. آن کسی که دانته در بهشت زمینی در قلهی برزخ ملاقات میکند بیاتریس است، بیاتریسی آسمانی که وقتی زائر را در سرودهی ۳۰ «برزخ» میبیند، با نام «دانته» صدا میزند.
با این حال، این هم مشخص است که شخصیت اصلی این شعر نمیتواند خود دانتهی تاریخی باشد؛ دلیلش هم فقط این نیست که دانته هیچگاه پیش از مرگ به جهان آخرت سفر نکرد! دانتهی زائر هم تصویرسازی خیالی از شاعر است، هم نمایندهی تمام انسانیت. در سرودهی نخست شعر، او وارد جنگل تاریک گناه میشود و بعد تمایل پیدا میکند تا به گناه غلبه و راه خود را به سمت خدا پیدا کند. اینها خصایص انسانی جهانشمول هستند، بنابراین دانتهی زائر بهطور تمثیلی به نمادی از بنیآدم (Everyman) در شعر تبدیل میشود.
از دید دانته بهعنوان یک مسیحی قرونوسطایی، دانتهی زائر هم مثل همهی انسانها اول باید ماهیت گناه را شناسایی کند (و این کار را در «دوزخ» انجام میدهد)، بابت گناهانش توبه کند (و این کار را در «برزخ» انجام میدهد) و دانایی، شادی و عشق خود برای زندگی مقدس را افزایش دهد (و این کار را در «بهشت» انجام میدهد). از این نظر، دانتهی زائر شخصیتی پویا و انعطافپذیر است و در مسیر رسیدنش به خدا، در همه حال در حال حرکت از گناه به رستگاری، از نادانی به دانایی و از درماندگی به شادی است.
البته همانطور که میتوان از آثار تمثیلی قرونوسطایی انتظار داشت، شخصیت دانتهی زائر هیچگاه بهعنوان شخصیتی چندلایه و کامل به ما عرضه نمیشود. این رسمی است که در آثار داستانی مدرنتر و واقعگرایانهتر جا افتاد. ما میدانیم که در ابتدای سفرش او ۳۵ سال دارد، ولی حتی این رقم هم نمادین است. ۳۵ یعنی نیمهی زندگی؛ در این دوره انسان میتواند زندگیاش را وارد مسیری جدید کند و شروعی تازه برای خود رقم بزند. بهعنوان نماد بنیآدم، دانتهی زائر ترسهایی را از خود نشان میدهد که میتوان از هر کسی انتظار داشت؛ مثل ترس از ورود به جهنم یا ترس از سوار شدن پشت گروئون (Geryon)، هیولای سهسر اساطیر یونان باستان، در سرودهی ۱۷ «دوزخ».
او اغلب نسبت به گناهکارانی که در جهنم در حال عذاب کشیدن هستند ترحم نشان میدهد یا برایشان گریه میکند (یکی از قابلتوجهترین مثالها برخورد او با فرانچسکا دا ریمینی در سرودهی ۵ «دوزخ» است)، تا اینکه ویرجیل، راهنمایش، او را متقاعد میکند این ترحم نشانهی زیر سوال بردن عدالت الهی است. همچنین وقتی او در جمع شاعران بزرگ باستان در سرودهی ۴ «دوزخ» با آغوش باز پذیرفته میشود، نوعی غرور خاص از خود نشان میدهد و وقتی پاپ نیکولاس را بین گناهکارانی که در خرید و فروش مناصب و مشاغل کلیسا نقش داشتند میبیند، از خود خشم بروز میدهد.
بنابراین جای تعجب ندارد که وقتی دانتهی زائر در حال سیاحت در برزخ است، انتظار دارد وقتی پس از مرگ به این قسمت از جهان آخرت برگردد، زمان بیشتری را در شیب پلکانی مربوط به غرور، خشم و شهوت سپری کند.
در ادامه، او اشتیاقی بسیار انسانی در راستای دیدن بیاتریس دلبندش پس از ۱۰ سال نشان میدهد و وقتی بیاتریس هنگام نخستین دیدارشان در سرودهی ۳۰ «برزخ» او را شماتت میکند، نوعی حس حقارت انسانی از خود بروز میدهد. در بهشت، عطش زائر برای کسب دانش و اشتیاق او برای فرا گرفتن ساز و کار دنیا جای تعجب ندارد. در آخر، دانتهی زائر ویژگیهای رفتاری و شخصیتی جزیی و مشخصی ندارد و با صفاتی توصیف میشود که میتوان آن را به تیپ شخصیتی بنیآدم یا همان Everyman نسبت داد که همان انسان به معنای کلی و جهانشمولش است.
البته واکنشهای دانتهی زائر، خصوصاً در «دوزخ» را نباید به دانتهی شاعر نسبت داد. وقتی دانتهی زائر تحتتاثیر داستان فرانچسکا و رابطهی عاشقانهاش قرار میگیرد و بابت سرنوشت استاد قدیمیاش برونتو لاتینی (Brunetto Latini) که بین لواطکاران در حال مجازات شدن است (سرودهی ۱۵ «دوزخ») اشک میریزد، خواننده باید به این واقف باشد که دانتهی شاعر بوده که فرانچسکا و برونتو را در جهنم قرار داده است. بنابراین واکنشهای زائر نامناسباند، ولی بخشی از پروسهی رشد درونی او هستند که شناسایی گناه بخشی از آن است.
در سطح معنایی دیگری، این واکنشها بخشی از الگویی هستند که در آن دانتهی زائر در حال مشارکت در گناهان مختلف نشان داده میشود: گاهی او از راه همدردی با گناهکار خود مرتکب گناه میشود، گاه از راه انجام آن. مثلاً بروز خشم خود نسبت به فیلیپو آرجنتی (Filippo Argenti) در سرودهی ۸ «دوزخ» یا زیر پا گذاشتن عهد خود به پدر آلبرگیو (Albergio) در سرودهی ۳۳ «دوزخ».
حتی غرور او هنگام پیوستن به جمع شاعران کلاسیک در سرودهی ۴ «دوزخ» نیز نشانهی گمراهی است، چون این شاعران در بهشت نیستند، و غرور داشتن نسبت به حضور در جمع آنها یعنی اعتماد به هوش انسان و نه هدایت الهی برای رسیدن به رستگاری. خوشحالی از بودن در جمع آنها یعنی ترجیح دادن لیمبو (Limbo) به بهشت. دانتهی زائر بهمرور یاد میگیرد تا پتانسیل بروز تمام گناهان را درون خود ببیند و همانطور که در «برزخ» میبینیم، به این نتیجه برسد که نیاز به توبه و ابراز پشیمانی دارد.
شاید جالب باشد بدانید که در انتهای «بهشت»، دانتهی زائر و دانتهی شاعر دوباره با هم یکی میشوند. در این قسمت دانته دیگر خود را به شکل شخصیتی که در حال کامل کردن زیارت خود و دیدن چشمهای از وجود خدا است نمیبیند، بلکه خود را به چشم شاعری میبیند که مدتی پس از بازگشت از بهشت، در اتاق مطالعهی خود نشسته و تقلا میکند تا تجربهای را که پشتسر گذاشته بهخاطر بیاورد و دعا میکند تا توانایی این را پیدا کند تا آنچه را به خاطر میآورد در قالب کلمات بگنجاند.
وحی نهایی دانته، با این اشارهی ضمنی که داستان دانته واقعاً داستان نیست، بار دیگر زائر و شاعر را در مقامی یکسان قرار میدهد و این پیام را منتقل میکند که شاعر همان کسی بوده که در مقام زائر این سفر را تجربه کرده است.
ویرجیل
در نظر دانته، ویرجیل مهمترین شاعر دوران باستان بود و شعر او الگوی سبک کلاسیک و بیانات اندیشمندانه بود. بنابراین در «دوزخ» و «برزخ» ویرجیل را بهعنوان راهنمای خود برمیگزیند، هرچند که بهعنوان یک غیرمسیحی، ویرجیل حق ورود به بهشت را ندارد و وقتی دانتهی زائر به باغ عدن در قلهی کوه برزخ میرسد، باید مسیر آمده را بازگردد.
ویرجیل، با نام پوبلیوس ورگیلیوس مارو (متولد ۷۰ پیش از میلاد و درگذشتهی ۱۹ پیش از میلاد) خالق «انئید» (The Aeneid)، بزرگترین شعر حماسی به زبان لاتین بود. این شعر داستان آئنیاس (Aeneas)، شاهزادهی تروایی و فرارش از تروایی را که آتش گرفته تعریف میکند. پس از پایان جنگ تروا، او درگیر ماجراجوییهای حماسی بسیاری میشود و در آخر در شبهجزیرهی ایتالیا سکنی میگزیند. در آنجا، نوادگان او شهر روم را بنا میکنند.
از یک نظر، ویرجیل یک راهنما برای دانتهی شاعر است. او از سبک حماسی الهام میگیرد و گاهی هم در شعر بزرگ خود از آن تقلید میکند، خصوصاً در استفاده از تشبیههای حماسی. در طول «کمدی الهی» میتوان صدها ارجاع به توصیفات ویرجیل در «انئید» پیدا کرد. در سرودهی ۲۰ «دوزخ»، دانته حماسهی ویرجیل را یک «تراژدی» توصیف میکند و در سرودهی ۲۱ حماسهی خود را یک «کمدی» و از این نظر نشان میدهد که بین شعر خودش و شعر بزرگ ویرجیل رابطهای متضاد و در عین حال موازی برقرار است.
بین ویرجیل، راهنمای دانتهی شاعر و ویرجیل، راهنمای فیزیکی دانتهی زائر شکاف اندکی وجود دارد. در نظر دانته، ویرجیل میتوانست راهنمای مناسبی برای او باشد، چون در کتاب ششم «انئید»، ویرجیل سفر آئنیاس به قلمروی هیدیس (Hades) و جهان زیرین را توصیف کرده بود. دانته افسانهای را که ساخته و پرداختهی ذهن خودش است به این روایت اضافه میکند: اینکه ساحرهای به نام اریکتو (Erichto) ویرجیل را احضار کرده تا از اعماق جهنم روحی را برای او خارج کند (سرودهی ۹ «دوزخ») و ویرجیل هم راه خود را بلد است.
اینکه چرا دانته تصمیم گرفته شاعری غیرمسیحی را بهعنوان راهنمای خود در جهان آخرت مسیحی برگزیند، سوالی نیست که بتوان بهراحتی پاسخ داد، ولی احتمالاً «اکلوگ چهارم» ویرجیل در این تصمیم موثر بوده، چون در قرون وسطی فرض بر این بود که این شعر ویرجیل، پیشبینی تولد مسیح بود. بنابراین به ویرجیل به چشم پیشگویی بزرگ نگاه میشد، هرچند که بهشکلی کنایهآمیز او از اهمیت پیشگوییهای خودش بیخبر بود.
در طی سالها، بیشتر خوانندگان ویرجیل را بهعنوان نمادی از عقل انسان تفسیر کردهاند. بنابراین او میتواند در «دوزخ» به دانتهی زائر (نماد بنیآدم) گناه را بشناساند و حتی در «برزخ» اهمیت توبه برای گناهان را به او نشان دهد، ولی چون او از مکاشفات مسیحی بیبهره مانده بود، نمیتواند روح بنیآدم را به رستگاری هدایت کند.
بهعنوان نمادی از عقل، ویرجیل اغلب بهشکل شخصی آگاه، دانا، معتدل و خوددار به تصویر کشیده میشود (مثل آئنیاس، قهرمان غیراحساسی حماسهای که خودش نوشته بود). او اطلاعاتی کامل و جامع دربارهی جهنم دارد:
- در سرودهی ۶ «دوزخ» او میداند که چطور باید از سربروس، سگ سهسر عبور کرد
- در سرودهی ۱۲ راه پشتسر گذاشتن میناتور خطرناک را بلد است
- در سرودهی ۳۴ میداند که چطور از راه پایین رفتن از پاهای شیطان از جهنم خارج شد
با توجه به اینکه ویرجیل تاکنون در برزخ نبوده، او هم باید مثل دانتهی زائر راه خود را در آنجا پیدا کند، ولی بهخاطر داناییاش موفق میشود یک سری مفهوم پیچیده و سخت را بهشکلی روان و سلیس بیان کند: مثلاً در سرودهی ۱۷ «برزخ» او استدلالهایی جالب دربارهی ماهیت گناه و عشق ارائه میکند. ولی حتی در اینجا هم او اعتراف میکند که تعریفش از عشق فقط شامل جنبههایی از عشق میشود که عقل توانایی درکشان را دارد. دانته باید منتظر بیاتریس بماند تا عشق را در بستر ایمان توضیح دهد (سرودهی ۱۸ «برزخ»). با توجه به اینکه ویرجیل نمایندهی عقلی است که از مکاشفهی الهی بیبهره مانده، نمیتواند فراتر از کوه برزخ او را هدایت کند. از آنجا به بعد، بیاتریس باید جای او را بگیرد و در ادامهی مسیر زائر را راهنمایی کند.
با این حال، این اشتباه است که ویرجیل را صرفاً به چشم تمثیلی توخالی از مفهوم عقل ببینیم. ویرجیل در مقام استاد و راهنمای دانته یک سری خصایص بسیار انسانی از خود نشان میدهد. بهعنوان یک معلم، او دائماً درسهایی را که انتظار دارد دانتهی زائر از سیر و سیاحت در جهنم و برزخ یاد بگیرد به او گوشزد میکند. وقتی میبیند که شاگردش دائماً با روح انسانهای گناهکار همدردی میکند از دست او شاکی میشود. حتی گاهی وقتی میبیند که حواس زائر پرت ارواح گناهکار میشود، با خشم او را شماتت میکند. مثلاً این اتفاق در سرودهی ۳۰ و هنگام برخورد او با آدم و سینون یونانی (Sinon the Greek) میافتد.
همچنین ویرجیل برای دانته نقشی پدرانه دارد و در برابر یک سری خطرات از او محافظت میکند. مثلاً در سرودهی ۲۱ «دوزخ» او به دانته میگوید از شیاطین درون مالهبولجه (Malebolgia)، قسمتی از جهنم مخصوص افراد اختلاسگر، پرهیز کند، چون احساس میکند آنجا خطری جدی زائر را تهدید میکند. او همراه با زائر سوار بر گروئون هیولا میشود و خود را بین زائر و دم زهرآلود هیولا قرار میدهد. حتی در سرودهی ۲۳ وقتی او احساس میکند که باید هرچه سریعتر از دست شیاطین مالهبولجه فرار کنند، دانته را از روی زمین بلند و او را روی دوش خود حمل میکند.
وقتی ویرجیل خشمگین است یا کاری خلاف میلش انجام میشود، در انسانیترین حالت خود قرار دارد. پیش از ورود به دروازهی دیس (Dis) در سرودهی ۹، از ورود او و زائر به داخل شهر جلوگیری میشود؛ برای نخستین بار، ادعای او مبنی بر اینکه برای سفرش مجوز الهی دارد، مورد بیتوجهی قرار میگیرد. ویرجیل بسیار نگران و گیج میشود، هرچند که در این میان سعی دارد به زائر اطمینانخاطر دهد، تا اینکه پیامرسانی الهی سر میرسد تا دروازه را باز کند. در ادامه، وقتی پی میبرد که مالاکودا (Malacoda)، یکی از شیاطین جهنم، دربارهی وجود یک پل روی ششمین چاله در مالهبولگیا به او دروغ گفته است، بسیار سرخورده میشود و از اینکه این دروغ را باور کرده، از خود ناراحت به نظر میرسد.
البته بزرگترین ضعف ویرجیل، محکومیت او به ماندن در دوزخ است. او یکی از ساکنین لیمبو است، یکی از حلقههای بالایی جهنم که در آن اشخاصی بافضیلت که به عیسی مسیح ایمان نداشتند زندگی میکنند. با وجود اینکه ویرجیل در برزخ سفر کرده و ساز و کار پشیمانی و توبهای را که به رستگاری منجر میشود از نزدیک دیده، نمیتواند فضل الهی را که برای ایمان آوردن به عیسی مسیح به آن نیاز دارد دریافت کند.
وقتی در سرودهی ۲۲ «برزخ» دانته شخصیت پوبلیکوس پاپینوس استاتیوس، نویسندهی لاتین شعر حماسی «ثباید» (Thebaid) و یکی از مقلدان ویرجیل را وارد شعر میکند، این مسئله بهوضوح مورد تاکید قرار میگیرد.
استاتیوس اعلام میکند که با خواندن آثار ویرجیل و بهخصوص «اکلوگ چهارم»، راه رستگاری و ایمان آوردن به عیسی مسیح به روی او باز شد. به همین ترتیب، ویرجیل بهشکل شخصیتی تراژیک به تصویر کشیده میشود که مثل دانتهی زائر، میتواند بقیه را به رستگاری هدایت کند، ولی خودش از حقیقت مکاشفه محروم استت.
شاید حسبرانگیزترین بخش «کمدی الهی» جایی باشد که در آن دانتهی زائر که بالاخره به بهشت زمینی رسیده و با بیاتریس دلبندش دیدار کرده، برمی گردد تا با ویرجیل دربارهی بیاتریس صحبت کند، ولی میبیند که راهنمایش ناپدید شده (سرودهی ۳۰ «برزخ»). حال بیاتریس باید همان کاری را انجام دهد که ویرجیل قبلاً بارها انجام داده بود: باید زائر را از گریه کردن – این بار بهخاطر از دست دادن ویرجیل – بازدارد. بهنوعی جدا شدن دانته از ویرجیل نشانهی بدرود گفتن او با دنیای هوش و عقل بود. عقل بدون مکاشفهی الهی بسیار محدود است و هم در شهر و هم در زندگی واقعی، باید از آن فراتر رفت. ویرجیل باید به لیمبو بازگردد.
بیاتریس
بیاتریس شاید پیچیدهترین شخصیت در «کمدی الهی» باشد. در خوانشی تحتاللفظی، او همان بیاتریسی است که دانته بهعنوان بانوی دلبندش در «زندگانی نو» توصیف کرده بود. طبق آن متن، او در نخستین روز تابستان ۱۲۷۴ میلادی، هنگامیکه ۹ سالش بود، برای نخستین بار بیچی (Bici) پورتیناری، دختر همسایه، را ملاقات کرد و یک دل نه صد دل عاشق او شد و او را «بیاتریس» یا «برکتآور» صدا کرد.
او در حوالی سال ۱۲۸۳ برای او شروع به شعر نوشتن کرد و حتی پس از اینکه او در سال ۱۲۸۷ با کارمند بانکی به نام سیمونه دباردی (Simone De’ Bardi) ازدواج کرد، بهعنوان یک شخص آرمانی به عشق ورزیدن به او ادامه داد.
او در راستای توصیف او بهعنوان یک موجود فرشتهگون، سبک شعرگویی جدیدی در بستر کانزونه (Canzone یا شعر غنایی) را ایجاد کرد: «Donne ch’avete intelletto d’amore» یا «بانوانی که هوشمندانه از عشق آگاهاند». حتی پس از مرگ بیاتریس در ۸ ژوئن ۱۲۹۰، دانته همچنان دید آرمانی خود به او را حفظ کرد و صرفاً او را به چشم کسی دید که به منزلگاه خود در بهشت بازگشته است. در انتهای «زندگانی نو»، دانته قسم یاد میکند دیگر دربارهی بیاتریس ننویسد، مگر اینکه بتواند طوری دربارهی او بنویسد که تاکنون هیچکسی دربارهی هیچ زنی ننوشته است. در «کمدی الهی» او به وعدهی خود عمل کرد.
در «کمدی الهی»، وظیفهی اصلی بیاتریس این است که نقش راهنمای دانته را از بهشت زمینی در نوک قلهی کوه برزخ به والاترین بهشت آسمانی ایفا کند. با این حال، پیش از این، او عامل اصلی راهی شدن دانته به سفری در جهان آخرت است، چون او، بنا بر درخواست قدیس لوسی (Saint Lucy = الهامگرفتهشده از مریم مقدس)، قدیس حامی دانته، در لیمبو به دیدار ویرجیل میرود و از او درخواست میکند نقش راهنمای او را در جهنم و برزخ ایفا کند (سرودهی ۲ «دوزخ»).
وقتی ویرجیل اسم بیاتریس را در حضور دانتهی زائر میآورد، او چنان منقلب میشود که انگیزه پیدا میکند تا راهی سفر در جهان آخرت شود و هرگاه که به نظر میرسد ارادهی دانته در حال سست شدن است (مثلاً در سرودهی ۲۷ «برزخ» که در آن باید از حلقهی آتش عبور کند) اشاره به نام بیاتریس است که دوباره او را مصمم به ادامهی مسیر میکند.
البته در نگاه اول، بیاتریس زنی زمینی است که میبیند مردی که زمانی عاشق او بود احساس گمگشتگی میکند و از روی دلسوزی شخصی را برای کمک به او میفرستد. اما اگر از دیدی تمثیلی به او نگاه کنیم، بیاتریس نماد فضل الهی است که طبق نظر فیلسوفهای مکتب اسکولاستیک (Scholastic) در قرون وسطی، بدون آن امکان رسیدن به رستگاری وجود ندارد.
عشقی که به بیاتریس انگیزه میدهد تا دانته را نجات دهد، از لحاظ تمثیلی نماد عشق روحانی نیز هست. بنابراین در طول «کمدی الهی» بیاتریس نماد فضل و عشق الهی باقی میماند. اینکه حتی ویرجیل غیرمسیحی نیز ارزش والای او را درک میکند، یک معنای ضمنی دیگر را دربارهی بیاتریس به همراه دارد. برخی از پژوهشگران، با اشاره به اینکه بیاتریس جایگاه خود در بهشت کنار راحیل (Rachel = همسر یعقوب و مادر یوسف که نماد زندگی اندیشمندانه است) را ترک کرده، استدلال کردهاند که برای ویرجیل، بیاتریس نمایندهی بانو فلسفه (Lady Philosophy) است که در «تسلای فلسفه» (On the Consolation of Philosophy) نزد بوئتیوس ظاهر شد.
این پیشفرض آخر بهنوعی بهواسطهی نقش بیاتریس در «بهشت» تقویت میشود. در این قسمت از شعر او نقش راهنمای دانته در قلمروهای بهشت را ایفا میکند و کارکرد او در شعر این است که سوالهای بسیار دانته دربارهی کائنات و الهیات را پاسخ دهد. در این نقش، او بهوضوح و از لحاظ تمثیلی نقش حکمت الهی را ایفا میکند. با این حال، آنها هر قدم که به سمت عالم ملکوت (Empyrean Heaven) که والاترین سطح بهشت است برمیدارند و به خدا نزدیکتر میشوند، بیاتریس زیباتر و درخشانتر میشود و نقش تمثیلی او بهعنوان عشق الهی بیشتر مورد تاکید قرار میگیرد. هرچه انسان به خدا نزدیکتر شود، این عشق الهی شیرینتر و لذتبخشتر میشود.
در «کمدی الهی»، نقش بیاتریس بهعنوان حکمت الهی در بهشت زمینی در انتهای «برزخ» تاثیرگذارترین وجههی خود را نشان میدهد. در این قسمت، او سوار بر ارابهای رازآلود و ملبس به لباسی سفید، سبز و قرمز (رنگهای سه فضیلت الهی یعنی ایمان، امید و عشق) از بهشت آسمانی نزول میکند. صورت او پوشیده است و او چشمها و لبخند خود را از نظر دانته مخفی کرده است، دو ویژگی ظاهری که دانته در اشعارش در وصف تجسم زمینی او بسیار تحسینشان کرده بود.
این زیباییها از لحاظ تمثیلی نمایندهی عشق خداوند هستند و در اینجا به دو دلیل پوشانده شدهاند؛ یکی اینکه اگر زائر آنها را مستقیماً ببیند، نابینا میشود و دلیل دیگر اینکه این صحنه، صحنهی قضاوت است. در این قسمت، بیاتریس تمثیلی از خود عیسی مسیح است: همانطور که او پدیدار شده تا روح زائر را قضاوت کند، در روز رستاخیز خود عیسی روح کل بشریت را قضاوت خواهد کرد.
نقش بیاتریس بهعنوان تمثیلی از عیسی مسیح نباید غافلگیرکننده باشد. اگر او را نماد حکمت الهی در نظر بگیریم، باید این را هم بهخاطر داشته باشیم که در سنت «حکمت» یهودی، جنسیتی مونث برای حکمت در نظر گرفته شده بود و گفته شده بود که از زمان آفرینش همراه با خدا بوده است. در فصل نخست انجیل یوحنا، تجسم حکمت با مفهوم یونانی لوگوس (Logos) ترکیب شد و بدین ترتیب لوگوس/حکمت به خدای پسر (God the Son) در تثلیث تبدیل شد.
در داستان دانته، بیاتریس به لیمبو رفت تا زائر را نجات دهد، همانطور که عیسی مسیح به لیمبو رفت تا همهی مومنان زندانیشده از آغاز آفرینش را نجات دهد. مرگ بیاتریس باعث شد دانته به بهشت فکر کند، همانطور که مرگ مسیح باعث شد همهی مسیحیها به بهشت فکر کنند.
در سرودهی ۳۰ «برزخ»، بیاتریس بار دیگر از بهشت نزول کرده، همانطور که ابن آدم (Son of Man) در روز آخر، در کمال شکوه ظهور خواهد کرد تا مردگان و زندگان را قضاوت کند. بیاتریس دانته را مجبور میکند بابت گناهان زندگیاش توبه کند. یکی از این گناهان این بود که دانته خاطرهی او را فراموش کرد تا دنبال خواستههای زمینی دیگر برود که یک زن دیگر و همچنین دانش و فلسفهی دنیوی شاملشان میشد.
به نظر میرسد که بیاتریس – در قالب شخص واقعی – ظهور کرده تا معشوقهاش را بهخاطر بیوفایی به خاطرهاش شماتت کند، ولی در کنارش او خود مسیح است که گناهکار را مجاب میکند به گناهانش واقف شود تا بتواند به بهشت و رستگاری نهایی دسترسی پیدا کند.
در نهایت، در سرودهی ۳۱ «بهشت»، بیاتریس به روح واقعی بیچی پورتیناری، همان زن زمینی که دانته عاشقش بود تبدیل میشود و دانته را به راهنمای آخرش، قدیس برنارد (Saint Bernard) تحویل میدهد. حالا که او این همه راه قدیس را هدایت کرده است، بالاخره به جایگاه خود در رز بهشت (Heavenly Rose)، در کنار راحیل، برمیگردد و پس از اینکه برای آخرین بار نگاهی به معشوقهاش میاندازد، نگاهش را به سمت خدا برمیگرداند، با این معنای ضمنی که دانتهی زائر نیز باید همین کار را انجام دهد.
بیشتر مخاطبان معمولی از سه بخش «کمدی الهی» فقط «دوزخ» را میخوانند، چون این بخش هم به زبان راحتتری نوشته شده، هم پر از عناصر جذاب و ممنوعهای چون گناه، رسوایی، تصویرسازیهای ترسناک و مجازاتهای شوکهکننده است. «برزخ» و «بهشت» عموماً بهخاطر ماهیت بهمراتب انتزاعیتر و ارجاعات پرتعدادشان به مفاهیم پیچیده و کمتر شناختهشدهی الهیات مسیحی و علوم قرون وسطی مخاطب عادی را پس میزنند، ولی میتوان گفت ساختار شعر چیزی جز این نمیتوانست باشد، چون برای مردم ایرادهای انسانهای دیگر، از کمال انتزاعی جالبتر است.
بنابراین اگر قصد خواندن «کمدی الهی» را دارید، احتمالاً کسی شما را بابت اینکه فقط «دوزخ» را خواندهاید، شماتت نخواهد کرد. ولی در کنارش باید بپذیریم که کلیت «کمدی الهی» و ساختار بینقص آن چیزی جز این نمیتوانست باشد.
منبع: Literariness.org