ردهبندی تمام بازیهای وارهمر ۴۰۰۰۰ از بدترین به بهترین
نخستین نسخهی بازی جنگی رومیزی «وارهمر ۴۰۰۰۰» از همان ابتدای کار لحن کل مجموعه را تعیین کرد. در کتاب منتشرشده در سال ۱۹۸۷ (سال پدید آمدن «وارهمر ۴۰۰۰۰»)، آیندهی بشریت بهشکلی تاریک و ناامیدکننده توصیف شده بود. در توصیف وضعیت شهروندان ایمپریوم نوشته شده بود: «انسان بودن در این دوران یعنی وجود داشتن میان میلیاردها چهرهی بیاهمیت؛ یعنی زندگی کردن زیر یوق سنگدلترین و خونخوارترین رژیم قابلتصور.»
توضیح پشت جلد هم به همین اندازه بدبینانه بود: «هیچ فرصتی برای صلح در کار نیست. هیچ استراحت و بخششی در کار نیست. تنها چیزی که وجود دارد جنگ است.»
البته این جو تاریک عموماً با نوعی حس طنز و هجو زیرپوستی و جفنگ (Absurd) موازنه میشد، ولی اقتباسهایی که بعداً از «وارهمر ۴۰۰۰۰» انجام شدند، از این جو تاریک و خشونتبار نهایت استفاده را بردند. در بازی رومیزی «لاشهی فضایی» (Space Hulk)، یک سری مارین فضایی محکوم به نابودی، با ابرزرههایی که برای تنشان زیادی بزرگ است، به لاشهی یک سفینهی داغان اعزام میشوند تا در راهروهای تنگ و تاریک آن که بهزحمت میتوانند در آن به چپ و راست بپیچند، از خود در مقابل بیگانگان محافظت کنند. در رمانهای «آیزنهورن» (Eisenhorn)، یک مفتش امپراتوری که آنقدر شکنجه شده که توانایی لبخند زدن را از دست داده، پشتسرهم مسامحه انجام میدهد تا اینکه دیگر بین او و کسانی که قربانیاش میشوند تفاوتی دیده نمیشود. در بازی مینیاتوری «نکروموندا» (Necromunda)، پایینترین طبقات اجتماعی در قعر شهرهای کندویی (Hive City) با خوردن غذایی که از جسد مردگان تامین شده زنده میمانند. میتوانید بهوضوح ببینید که مولفان و دنیاسازان در حوزهی «وارهمر ۴۰۰۰۰» در تلاشاند تا از لحاظ تاریک بودن روی همدیگر را کم کنند.
بازیهای ویدیویی «وارهمر ۴۰۰۰۰» در بهترین حالت با لذت این دنیای باروک (Baroque)، ساکنین نفرینشدهی آن و سرنوشت ناگوارشان را به تصویر کشیدهاند. در بدترین حالت، این بازیها معادل میم ربات باحال (COOL ROBOT) با اشانتیون زرهی قدرت بودهاند. تعداد بازیهای اقتباسشده از «وارهمر ۴۰۰۰۰» بسیار زیاد است. همهیشان نمیتوانند بَرَنده باشند.
(توضیح مترجم: میم «ربات باحال» میمی است که در آن یک ربات با ظاهر خفن پیامی با عنوان «جنگ بد است» را مخابره میکند، ولی این پیام از بالای سر یک آدم رد میشود که در حباب گفتگویش نوشته شده: «واو، عجب ربات باحالی.» این میم اشاره به کسانی دارد که هنگام مصرف آثار فرهنگ عامه به پیامشان هیچ توجهی نشان نمیدهند و درگیر جنبههای سطحی آن هستند. «وارهمر ۴۰۰۰۰» یکی از قربانیان این ترند بوده، چون این مجموعه با هدف هجو کردن فاشیسم و سیاستهای مارگارت تاچر خلق شد، ولی بیشتر هواداران این جنبه از هویت اثر را به کل نادیده میگیرند و حتی آن را نمادی بر باحال بودن فاشیسم میبینند. در اینجا منظور نگارنده این است که گاهی حتی کسانی که با موضوع «وارهمر ۴۰۰۰۰» بازی میسازند هم زیرلایههای معنایی و انتقادی آن را نادیده میگیرند و صرفاً هویت آن را به باحال بودن تقلیل میدهند).
معیار PC Gamer برای تدوین فهرست
تعداد مدخلها: ۴۹تا (از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۲۳)
چه عناوینی گنجانده شدهاند: همهی بازیهای «وارهمر ۴۰۰۰۰» که برای کامپیوترهای شخصی منتشر شدهاند، منجمله بازیهایی که با زمینهی «ارتداد هوروس» (Horus Heresy) سر و کار دارند، زمینهای که ۱۰۰۰۰ سال پیش از سال ۴۰۰۰۰ واقع شده و سقوط ایمپریوم و شیوهی تبدیل شدن آن به جایی اینچنین مزخرف و خفقانآور را توضیح میدهد.
چه عناوینی گنجانده نشدهاند: بازیهایی که پیش از انتشار کامل لغو شدند، مثل موبای «دارک نکسوس آرنا» (Dark Nexus Arena) که برای مدتی کوتاه در حالت دسترسی زودهنگام (Early Access) در دسترس بود. بستهالحاقیهای مستقل همچون «طلوع جنگ: جهاد تاریک» (Dawn of War: Dark Crusade) و «مفتش: پیشگویی» (Inquisitor – Prophecy)، همچون بستهالحاقیهای عادی، بخشی از بازی اصلی در نظر گرفته شدهاند. بازیهای مربوط به زمینهی «دنیای قدیم» (Old World) و «عصر سیگمار» (Age of Sigmar) در فهرستی جدا ردهبندی شدهاند.
حال، این شما و این هم ردهبندی تمام بازیهای «وارهمر ۴۰۰۰۰» از بدترین به بهترین:
۴۹. قهرمانان ویرانی (Carnage Champions)
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- سازنده/ناشر: Roadhouse Games
«قهرمان ویرانی» یک بازی سایداسکرولر در سبک دوندگی بینهایت (Endless Runner) است، همان سبکی که بازی «کنابالت» (Canabalt) باعث محبوبیت آن شد. «قهرمان ویرانی» همان «کنابالت» است، ولی با اشانتیون چکش آذرخش (Thunder Hammer) و موسیقی هویمتال. پس از مدتی، سرورهای این بازی غیرفعال شدند و حالا این بازی – جا دارد بگوییم این بازی کاملاً تکنفره – دیگر قابلاجرا نیست؛ چه نسخهی فری تو پلی موبایل را دانلود کرده باشید، چه نسخهی استیم (که اکنون دیگر برای خرید موجود نیست) را خریده باشید. این واقعاً افتضاح است.
۴۸. تیم کشتار (Kill Team)
- سال انتشار: ۲۰۱۴
- سازنده/ناشر: Nomad Games/Sega
این بازی هیچ ارتباطی به بازی رومیزی به همین نام که به شما اجازه میدهد «وارهمر ۴۰۰۰۰» را با بودجهی محدود بازی کنید ندارد. این بازی در سبک تویین-استیک شوتر (Twin-Stick Shooter) و با استفاده از مدلهای سهبعدی بازیافتشده از «طلوع جنگ ۲» (Dawn of War 2) و «مارین فضایی» (Space Marine)، دو اثر بهمراتب بهتر رلیک ساخته شده است. بخش کوآپ بازی فقط به صورت واقع در محل (Local) قابلبازی است و این واقعاً مایهی افسوس است. چکپوینتها هم همیشه پیش از معرفی باسها فعال میشوند، نه پس از آن و این مسئله روی مخ است. ولی عاملی که باعث شده بازی به قعر سقوط کند این است که دوربین همیشه در بدترین موقعیت قرار میگیرد. یکهو به خودتان میآیید و میبینید که در حال زل زدن به لولهها و حائلها هستید، در حالیکه ۱۵ ارک که دائماً در حال تکرار عبارت منحوس «Waaagh!» هستند، جایی وسط تاریکیای که کل صفحهی نمایش شما را فرا گرفته، در حال جرواجر کردنتان هستند.
۴۷. طلسم: ارتداد هوروس (Talisman: The Horus Heresy)
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- سازنده/ناشر: Nomad Games
گیمز ورکشاپ نخستین نسخهی «طلسم: بازی پویش جادویی» (Talisman: The Magical Quest Game) را در سال ۱۹۸۳ تولید کرد. در این بازی هدف بازیکنان این بود که سر رسیدن به مرکز صفحه با هم رقابت کنند. در نیمی از بازی، باید یک طلسم را که اجازهی ورود به مرکز صفحه را به شما میداد پیدا میکردید، و در نیمهی دیگر باید تلاش میکردید به کسی اجازه ندهید آن را از شما بدزدد. حتی اگر بازیکنان دیگر موفق نمیشدند شما را زمین بزنند، عنصر شانس و تاس ریختن بهجایشان این کار را انجام میداد. اساساً این بازی نسخهی فانتزی مارپله با اشانتیون بخش PVP (بازیکن علیه بازیکن) بود.
این بازی ویدیویی، روی بازی رومیزی اشارهشده، روکش «ارتداد هوروس» را اضافه کرده است. «ارتداد هوروس» پیشدرآمدی بر «وارهمر ۴۰۰۰۰» است که داستان آن دههزار سال پیش از وقایع مجموعه اتفاق میافتد و بر اساس آن تعداد بسیار زیادی رمان نوشته شده که بعضیهایشان بسیار خوب هستند. «ارتداد هوروس» حتی نسخهای جدیتر و هولناکتر از «وارهمر ۴۰۰۰۰» است و هنگام تجربهی آن دیگر نمیتوانید پرتزل و آبجو بخورید و تاس بیندازید و به ایراد فنی پیشآمده برای تفنگهای لیزری سربازهایتان بخندید. در بازی رومیزی اصلی، بازیکنان دائماً به وزغ تبدیل میشدند. در «طلسم: ارتداد هوروس»، شاید بازیکن کارتی پیدا کند که رقم مربوط به منابعش را ۱ عدد افزایش دهد. در بستر این بازی، این یک اتفاق هیجانانگیز قلمداد میشود.
۴۶. لاشهی فضایی: انتقام فرشتگان خونین (Space Hulk: Vengeance of the Blood Angels)
- سال انتشار: ۱۹۹۶
- سازنده/ناشر: Krisalis/Electronic Arts
این بازی دومین تلاش – و بدترین تلاش – برای اقتباس بازی رومیزی «لاشهی فضایی» بود. این بازی یک شوتر اولشخص است که در آن کنترل یک جوخهی نظامی را بر عهده دارید، فقط مسئله اینجاست که در شش ماموریت نخست بخش کمپین، اجازهی کنترل جوخه به شما داده نمیشود. وقتی بالاخره کنترل جوخه به شما سپرده میشود، برای فرمان دادن به آنها باید بازی را متوقف کنید و روی نقشه فرمانتان را صادر کنید. این سیستم از نسخهی پیشین مجموعه در سال ۱۹۹۳ – که ترکیبی از حالت بلادرنگ و نوبتی بود – نوآوری کمتری داشت و در مقایسه با برخورداری کنترل کامل، رضایت کمتری برایتان فراهم میکرد.
مشکل بزرگ «انتقام فرشتگان خونین» این است که در دورهای منتشر شد که گرافیک سهبعدی و قابلیت ذخیرهی صدا روی سیدی قابلیتهایی جدید و آزمایشی بودند و بهندرت باکیفیت از آب درمیآمدند. همهچیز با لکنت همراه است و دشمنان وقتی در حدی به شما نزدیک شوند که بتوانند انیمیشن حمله از نزدیک را اجرا کنند، بهشکلی زمخت به حالت CG رندر میشوند. مارینها زیاد حرف میزنند، ولی دیالوگ آنها از سمپلهای مختلف به هم وصلهپینه شده است. مثلاً وقتی خطاب به هم داد میزنند « SAPHON / search this area for / AN ARCHIVED RECORD» و « I haven’t found / AN ARCHIVED RECORD» مشخص است که عبارت Archived Record جداگانه ضبط و به هردو دیالوگ وصل شده است و این دیالوگ مصنوعی آنقدر روی اعصاب است که باعث میشود دلتان بخواهد با چشمان خودتان مردن این مارینهای لعنتی را تماشا کنید، خصوصاً وقتی BETH-OR! هر بار که انتخاب میشود، نام خود را با لحنی یکسان تکرار میکند. این بازی فاقد جذابیت است و ارزشش را ندارد تا برای اجرای آن، به خودتان زحمت بدهید (با توجه به اینکه بازی قدیمی است، اجرای آن دنگوفنگ زیادی دارد).
۴۵. گرگ فضایی (Space Wolf)
- سال انتشار: ۲۰۱۷
- سازنده/ناشر: HeroCraft PC
ایدهی ترکیب «وارهمر ۴۰۰۰۰» با «ایکسکام» (XCOM) آنقدر ایدهی واضحی است که بخش کارگاه استیم (Steam Workshop) پر است از مادهایی برای «ایکسکام ۲» که این دو را با هم ترکیب کردهاند. بازیهای رسمیای که این دو را با هم ترکیب کردهاند، عمدتاً متوسط بودهاند. «گرگ فضایی» حداقل از لحاظ ظاهری همان چیزی است که باید باشد و حتی مثل «ایکسکام» هرگاه حملهای دراماتیک اتفاق میافتد، روی آن زوم میکند، ولی گیمپلیاش آن چیزی نیست که باید باشد.
مراحل کوچک هستند، برای همین برد اسلحهها حالتی عجیب دارد. بُرد بولتگانها (Boltguns) فقط چهار مربع است، و من بهشخصه استفراغهایی کردهام که بردشان از این بیشتر بوده است. دشمنان جدید درست بغل گوشتان پدیدار میشوند. غیر از این، هر شخصیت یک سری کارت دارد و تنها راه برای حمله کردن این است که از بین این کارتها که به صورت تصادفی به شما داده میشوند، شانس بیاورید و کارت اسلحه نصیبتان شود. البته بعضی از اسلحهها را میتوان بهطور موقت در دست گرفت، ولی در بیشتر مواقع، یک مارین فضایی فقط موقعی میتواند با اسلحهی پلاسمایی تیر شلیک کند که کارت مربوط به آن را درآورده باشد. بعد وجود چنین اسلحهای کلاً از حافظهاش پاک میشود تا اینکه یک کارت اسلحهی پلاسمای دیگر دربیاورید. در این میان، بسته به شانستان در زمینهی کارتهایی که نصیبتان میشود، ممکن است مارین فضایی سه اسلحهی سنگین دیگر در دست بگیرد. گویی اسلحهها را هم از ناکجاآبادش درمیآورد، انگار که ایمپریوم به مارینها خورجین نگهداری (Bag of Holding) داده است.
(توضیح مترجم: خورجین نگهداری یک آیتم در سیاهچالهها و اژدهایان است که در ظاهر کوچک است، ولی میتواند آیتمهایی بهمراتب بزرگتر را در خود نگه دارد).
۴۴. طوفان انتقام (Storm of Vengeance)
- سال انتشار: ۲۰۱۴
- سازنده/ناشر: Eutechnyx
«طوفان انتقام» یک بازی در سبک دفاع از خطوط است، مثل «گیاهان در برابر زامبیها» (Plants Vs. Zombies)، با این تفاوت که به جای خرج کردن نور خورشید برای پرورش دادن گیاهان، باید امتیازهای رستگاری خرج کنید تا فرشتههای خونین از کپسول فرودشان بیرون بیایند. در واقع، این بازی شباهت زیادی به «گربههای نینجا در برابر سگهای سامورایی» (Ninja Cats vs. Samurai Dogs) دارد، یکی از بازیهای اولیهی Eutechnyx. «طوفان انتقام» از فرمول کلی همان بازی پیروی میکند، با این تفاوت که:
- یک سیستم پیشرفت دارد که بهلطف آن میتوانید نارنجک آنلاک کنید
- بخش چندنفره به آن اضافه شده است
- مدلهای سهبعدی روی صفحه به جای سگ و گربه، ارکها و مارینهای فضایی هستند
۴۳. خواهران نبرد (Battle Sisters)
- سال انتشار: ۲۰۲۰ برای Oculus Quest، ۲۰۲۱ برای Oculus Rift، ۲۰۲۲ برای استیم
- سازنده/ناشر: Pixel Toys
نخستین بازی «وارهمر ۴۰۰۰۰» که بهطور انحصاری برای دستگاههای واقعیت مجازی (VR) منتشر شد، اثری ناامیدکننده بود. البته اینکه حس میکنید خودتان در محیط «وارهمر ۴۰۰۰۰» حضور دارید جالب بود، خواه در حال پرسه زدن در یک سفینه باشید، خواه در حال نگاه کردن به ابهت یک مارین فضایی. ولی با تمام این حرفها، «خواهران نبرد» یک شوتر فوقخطی در سادهترین حالتش است. غیر از این، کنترل فیزیکی برای هر کاری، از نارنجک انداختن گرفته تا غلاف کردن اسلحه، بدقلق و غیرقابلاطمینان است. وقتی هم که بهخاطر این کنترل بد در یکی از مراحل کشته میشوید که آخرین نقطهی ذخیرهی آن، بخش آموزشی یا سوار شدن در آسانسور بود، بهسختی میتوانید بازی را ببخشید.
۴۲. طلوع جنگ ۳ (Dawn of War 3)
- سال انتشار: ۲۰۱۷
- سازنده/ناشر: Relic/Sega
اگر شما از آن دسته از هواداران بازیهای استراتژی هستید که دوست دارند یک عالمه نیرو بسازند و در قالب یک موج بزرگ و باشکوه به سمت پایگاه دشمن بفرستند، «طلوع جنگ ۱» برای شما ساخته شده. اگر ترجیح میدهید نیروها و قهرمانهای محدود بسازید که هرکدام تواناییهای خاص خود را دارند و باید با دقت ریزمدیریت شوند، «طلوع جنگ ۲» برای شما ساخته شده است. «طلوع جنگ ۳» تلاش کرده تا حد وسط بین این دو بازی باشد، ولی این مسامحه جواب نداده است. نیروهای الیت (Elite) همه از قابلیتهای مختلفی برخوردارند و نیروهای شما نیز هرکدام یکی دو قابلیت مجزا دارند، ولی بخشهای طولانی در بازی پیش میآیند که احساس میکنید باید از این تواناییها استفاده کنید، ولی دلیلی برای این کار وجود ندارد.
در کمپین داستانی بازی، در هر ماموریت بین مارینها، ارکها و الدارها جابجا میشوید؛ این یعنی تا بخواهید با گیمپلی هر گروه احساس راحتی کنید، ناگهان گروه تحتکنترلتان عوض میشود. کمپین بازی طوری است که در هر مرحله احساس میکنید قابلیتها و فناوریهایی که قبلاً باهاشان آشنا شده بودید، باید دوباره بهتان معرفی شوند؛ انگار که بخش آموزشی بازی هیچگاه تمامی ندارد. با اینکه دو بازی نخست مجموعه تفرقهبرانگیز هستند و برخی از افراد در کمال تعصب از یکی در برابر دیگری دفاع میکنند، «طلوع جنگ ۳» در نهایت توجه هیچکس را جلب نکرد.
۴۱. جنگجوی آتش (Fire Warrior)
- سال انتشار: ۲۰۰۳
- سازنده/ناشر: Kuju/Chilled Mouse
در کمال تعجب، بازیهای «وارهمر ۴۰۰۰۰» کمی هستند که در آنها بتوانید نقش تاوهای (T’au) عشق مکا (Mecha) را بازی کنید. با این حال، «جنگجوی آتش» دربارهی مکاها نیست؛ بلکه یک شوتر راهروپیما (Corridor Shooter) است که از پلیاستیشن ۲ پورت شده است، کنسول خوبی که واقعاً در زمینهی بازیهای اکشن اول شخص در برابر کامپیوتر حرفی برای گفتن نداشت (طرفداران «گروه سرخ» (Red Faction)، دارید خودتان را گول میزنید).
در این بازی مجبورید هدفگیری اتوماتیک را فعال کنید تا کنترل داغان موس در بازی اعصابتان را خرد نکند، ولی هیچ راهحلی برای مشکلات دیگر بازی همچون اسلحههای حوصلهسربر یا دشمنهای بیمزه وجود ندارد. با این حال، بازی دو نقطهقوت دارد. اولاً دفعهی اولی که با یک مارین فضایی میجنگید، او تقریباً شکستناپذیر به نظر میرسد، طوریکه واقعاً حق مطلب دربارهی قدرت مارینهای فضایی ادا شده است. دوماً تام بیکر (Tom Baker) در مقام صداپیشه یک مونولوگ جانانه برای افتتاحیهی بازی ضبط کرده که ارزش شنیدن دارد.
۴۰. آیزنهورن: زینوس (Eisenhorn: Xenos)
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- سازنده/ناشر: Pixel Hero Games
رمانهای «آیزنهورن» جزو بهترین کتابهای «وارهمر ۴۰۰۰۰» هستند. این کتابها داستان های کارآگاهی به سبک ریموند چندلر هستند و شخصیت اصلیشان یک مفتش است که وسط شکار کافران و پی بردن به فساد درونی محفل مفتشها، به ارزشهای خود شک میکند. اگر این بازی، که اقتباسی از جلد اول رمان است، یک کار درست انجام داده باشد، آن هم استخدام مارک استرانگ (Mark Strong) بهعنوان صداپیشهی آیزنهورن بود. صدای او برای این نقش ایدهآل است، ولی کارگردانی صدا در بازی ضعیف است و هر میانپرده پر از شخصیتهایی است که با شدت لحنی بسیار متفاوت و متغیر حرف میزنند.
بین قسمتهای مختلف داستان، ملغمهای شلخته از مبارزهی سومشخص، شکارهای کلکسیونی، مینیگیمهای هک کردن و مکانیزم بررسی سرنخها (از راه چرخاندنشان) گنجانده شده است. همهی این مکانیزمهای گیمپلی از بازیهای دیگر وام گرفته شده و در نهایت بیسلیقگی به هم وصلهپینه شدهاند تا جاهای خالی را پر کنند. این بازی یادآور بازیهای اقتباسشده از فیلمهای هالیوودی است که با بودجهی پایین و عجولانه ساخته میشدند تا همزمان با انتشار فیلم منتشر شوند؛ با این تفاوت که این بار، بازی موردبحث از یک مجموعه کتاب اقتباس شده است.
۳۹. ارتداد هوروس: خیانت در کالث (The Horus Heresy: Betrayal at Calth)
- سال انتشار: ۲۰۲۰
- سازنده/ناشر: Steel Wool Studios
بازیهای نوبتی زیادی با موضوع «وارهمر ۴۰۰۰۰» ساخته شدهاند که در آنها مارینها از یک ششضلعی به ششضلعی دیگر در حرکتاند، ولی عاملی که «خیانت در کالث» را متفاوت جلوه میدهد زاویهی دید آن است. شما از زاویهی دید یک جمجمهی فرمانیار (Servo-skull) فرمان میدهید. جمجمهی فرمانیار در این بازی یک دوربین است که در میدان مبارزه اینطرف و آنطرف میرود و برای شما این امکان را فراهم میکند تا از معماریهای دورهی «ارتداد هوروس» لذت ببرید. حتی میتوانید بازی را با دوربین واقعیت مجازی بازی کنید.
این ایده باحال است. ولی متاسفانه میتوانید دقیقاً تشخیص دهید از کجا به بعد بودجهی سازندگان بازی ته کشید. دیالوگهای صوتی تعداد محدودی از نیروها تکرار میشود (اغلب هم از سمتی شنیده میشود که نیروی موردنظر در آن حضور ندارد)، برخی از اسلحهها انیمیشن دارند و برخی دیگر نه و در توضیح ماموریتها نیز جزییاتی جا افتاده که لازم بود بدانیم. این بازی در حالت دسترسی زودهنگام (Early Access) منتشر شد و مشخص است که سازندگانش پول کافی نداشتند تا بازی را بهقدر کافی در آن حالت نگه دارند. وقتی بازی منتشر شد، ناتمام به نظر میرسید و در نهایت هم از استیم برداشته شد.
۳۸. وارهمر کارتهای مبارزه (Warhammer Combat Cards)
- سال انتشار: ۲۰۲۱
- سازنده/ناشر: Well Played Games/The Phoenix Lighthouse
در سال ۱۹۹۸، گیمز ورکشاپ یک سری کارت کلکسیونی منتشر کرد که رویشان عکس مینیاتورهای وارهمر درج و یک سری عدد و رقم نیز در کنارشان ارائه شده بود تا بتوانید با آنها یک بازی شبیه تاپ ترامپس (Top Trumps) بازی کنید. این بازی کارتی چند بار بازبینی شد و در نهایت نسخهی ۲۰۱۷ آن به یک بازی ویدیویی فری تو پلی تبدیل شد که مینیاتورهای «وارهمر ۴۰۰۰۰» روی کارتهایش نقاشی شده بود.
انتظار «مجیک د گترینگ» (Magic the Gathering) را نداشته باشید. شما در هر دست یک ارباب جنگ و تعدادی بادیگارد دارید. بهطور همزمان، سهتایشان در بازی فعال هستند و هر بار که بادیگاردی کشته شود، جای او را میگیرند. هر دست باید انتخاب کنید که یک حملهی فیزیکی، دوربرد یا سایکیک انجام دهید. اعداد و ارقام مربوطه حساب میشوند و بین شما و دشمن دمج رد و بدل میشود. جنبهی تاکتیکی بازی در دو مورد خلاصه میشود: یکی اینکه در ازای هر نوع حملهای که آن دست انتخاب نکنید، برای دستهای بعدی یک باف (Buff) دریافت میکنید و دیگری اینکه کی تصمیم بگیرید از کارت ارباب جنگی خود استفاده کنید (اگر او بمیرد، بازی را میبازید).
در کمال تعجب، تنها بخش PVP بازی داخل قبیلهی خودتان اتفاق میافتد و در بیشتر اوقات شما در حال بازی کردن علیه هوش مصنوعیای هستید که از کارتهای بازیکنان دیگر استفاده میکند. البته «وارهمر کارتهای مبارزه» هیچکدام از این نکات – و نکات دیگر را – به شما نمیگوید. اگر احیاناً ترازتان به جایی رسید که بتوانید به قبیلهها بپیوندید، امیدواریم شانس با شما همراه باشد، چون رابط کاربری بازی که برای موبایل طراحی شده، کار را برایتان سخت خواهد کرد.
۳۷. مفتش – شهید (Inquisitor – Martyr)
- سال انتشار: ۲۰۱۸
- سازنده/ناشر: NeocoreGames
مشکل «مفتش – شهید» این است که در آن واحد میخواهد چند کار مختلف انجام دهد. بازی دربارهی مفتشی است که وظیفه دارد جنبههای رازآلود بخش کالیگاری (Caligari Sector) را کشف کند. مهمترین جنبهی رازآلود یک سفینهی اشباح به نام «شهید» یا «مارتیر» است. این بازی یک اکشن نقشآفرینی هم هست؛ این یعنی اگر پنج دقیقه از بازی بگذرد و هیچ موجودی را لتوپار نکنید، یک جای کار میلنگد. یکی از مهمترین قابلیتهایی که کارآگاه فضایی نابغهی کافرکش تحتکنترلتان باید داشته باشد، رقم امتیازی اضافهشده به دمج کریتیکالاش است. اهمیت غنیمتی که در طول بازی جمع میکند نیز بدیهی است.
بخش اکشن نقشآفرینی بازی بد نیست. اساساً دارید «دیابلو» را با اشانتیون اسلحههای گرم بازی میکنید، ولی با بقیهی بخشهای بازی تناسب ندارد. چرا یک مفتش باید این همه زمان را صرف ساختوساز تجهیزات جدید بکند؟ چرا باید این همه خردهریزه (Shard) با رنگهای مختلف جمع کرد؟ همهی بازیها از من میخواهند خردهریزهی یک چیزی را جمع کنم و من هم دیگر خسته شدهام.
۳۶. آدپتوس تایتانیکوس: دومینوس (Adeptus Titanicus: Dominus)
- سال انتشار: ۲۰۲۱
- سازنده/ناشر: Membraine Studios
در زمینهی داستانیای که در آن میلیاردها نفر میمیرند و هیچکس خم به ابرو نمیآورد، مقیاس مهم است. در دنیای «وارهمر ۴۰۰۰۰» مکاها صرفاً نمیتوانند مکا باشند؛ مکاها تایتان هستند؛ مکاها ماشینهای خداگونهای با ۳۰ متر قد هستند که ابرصومعههای گوتیک زیبا را بدون اینکه کوچکترین خدشهای به سرعت پیشرویشان وارد شود، له و لورده میکنند.
«آدپتوس تایتانیکوس: دومینوس» جوخهای بزرگ از تایتانهایی را که به ایمپریوم و کیاس تعلق دارند، در مبارزهی نوبتی در برابر هم قرار میدهد. وقتی شما به یک تایتان دستور حرکت بدهید، یک هولوگرام در انتهای موضع مکانیاش پدیدار میشود: شما هدفی را که تایتان باید به آن حمله کند انتخاب میکنید و بعد یک سری نور رنگی به شما نشان میدهند که کدام اسلحهها در برد حمله قرار دارند. وقتی به حمله متعهد شدید، تایتانتان ۱۰ ثانیه را صرف حرکت به سمت مقصد میکند و در تمام مدت بیوقفه به سمت هدف حمله میکند؛ بهعبارت دیگر، همچنان که تایتان شما در حال حرکت میان ساختمانهاست، یک عالمه موشک و لیزر از خود ساطع میکند.
البته گاهی در بعضی نوبتها، لحظات عجیبی پیش میآیند که در آنها تایتان تحتکنترلتان یک سری صخرهی غیرقابلعبور را هدف گرفته است که بهطور تصادفی بین خودش و هدف قرار گرفته. هوش مصنوعی هم حتی در مواقعی که هیچ شانسی برای زدن به هدف ندارد، همچنان تیراندازی میکند. دوربین مثلاً سینمایی بازی هم بعضاً بین کوهها گیر میکند. یک ویژگی عجیب دیگر بازی این است که در آن حرکتتان را برنامهریزی نمیکنید، بلکه صرفاً نقطهی پایان جایی را که قرار است به آن بروید انتخاب میکنید. گاهی ممکن است یک نقطهی خاص را در شعاع حرکتی انتخاب کنید، ولی هولوگرام دقیقاً در نقطهی مقابل جایی که شروع به حرکت کردید پدیدار میشود، چون ظاهراً تایتانتان مجبور است برای رسیدن به آنجا مسافتی طولانی را دور بزند و برای همین امتیاز حرکتی کافی برای رسیدن به آنجا را ندارید.
همهی این نکات ضدحال هستند. ولی یک ضدحال بزرگ دیگر که ناگفته باقی مانده این است که بعضی ماموریتها تایتانهای جدید در اختیارتان قرار میدهند، اما از اواسط کمپین، در نیمی از ماموریتها، باید ماموریت را با استفاده از تایتانهایی که از ماموریت پیشین جان سالم به در بردند تمام کنید، حقیقت مهمی که «دومینوس» به خودش زحمت نمیدهد آن را به شما بگوید.
۳۵. دروازهی کیاس (Chaos Gate)
- سال انتشار: ۱۹۹۸
- سازنده/ناشر: Random Games/SSI
«دروازهی کیاس» یک بازی تاکتیکی جوخهمحور به سبک «اتحاد پرتنش» (Jagged Alliance) و «ایکسکام»، ولی با عمق استراتژیک کمتر است. اگر از «ایکسکام»های اصلی بیشتر از «ایکسکام»های مدرن خوشتان میآید، «دروازهی کیاس» مناسب شماست، ولی تنوع دشمنان بازی کم است. رقیبان شما نیروهای کیاس هستند، یعنی اعضای فرقهی کیاس (Chaos Cultists)، مارینهای خیانتکار و حدود ۵-۶ نوع شیاطین مختلف. نیروهایی که تحت اختیار دارید، اولترامارینها هستند، و با اینکه میتوانید نام جدید روی نیروهایتان بگذارید و تعداد محدودی اسلحههای سنگین برای هر جوخه تعیین و بدین ترتیب شخصیسازیشان کنید، پس از مدتی نبردها تکراری میشوند. از آن بدتر، این نبردها بیش از حد کش پیدا میکنند؛ دلیلش مارینهای خیانتکار است که عین مور و ملخ در هر نقشه پخش شدهاند و آنقدر سختجاناند که چند نارنجک کرک (Krag) و گلولههای سنگین بولتر هم برای کشتنشان کافی نیست.
۳۴. سانکتوس ریچ (Sanctus Reach)
- سال انتشار: ۲۰۱۷
- سازنده/ناشر: Straylight Entertainment/Slitherine
بازی جنگی و کلاسیک «ژنرال پانزر» (Panzer General) که مبتنی بر حرکت نیروها روی نقشهای متشکل از ششضلعیها و حمله و ضدحمله ترتیب دادن بود، الهامبخش ساخته شدن بسیاری از بازیهای «وارهمر ۴۰۰۰۰» شد. «سانکتوس ریچ» که در آن گرگهای فضایی در برابر ارکها قرار داده شدهاند، یکی از این بازیهاست. این بازی بد نیست؛ فقط خیلی ساده است. هدفتان در بیشتر ماموریتها صرفاً تسخیر کردن یک نقطه یا دفاع کردن از آن است و فقط وقتی سه بار این نوع ماموریتها را تکرار کردید، یک نوع ماموریت جدید (مثل ماموریت اسکورت) پیش رویتان قرار داده میشود. داستان بازی در قالب چند پاراگراف وسط نقشهها تعریف میشود، بازی زیرلایههای استراتژیک ندارد و همهی جنبههای ظاهری بازی – از طراحی و انیمیشن نیروها گرفته تا طراحی مراحل – با حداقل تلاش ممکن ساخته شده، در حالیکه «وارهمر ۴۰۰۰۰» همیشه گزاف و پرجزییات و پرزرقوبرق بوده است. بازیهای دیگری بودهاند که کار «سانکتوس ریچ» را بهتر انجام داده باشند.
۳۳. لاشهی فضایی: بال مرگ (Space Hulk: Deathwing)
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- سازنده/ناشر: Streum On Studio/Focus Home Interactive
«بال مرگ» یک بازی اکشن اول شخص چندنفرهی کوآپ است که بهترین راه برای توصیف آن «لفت فور دد با اشانتیون ژندزدها (Genestealers)» است. بازی در ابتدای عرضه بسیار پرباگ بود و از عدم بهینهسازی رنج میبرد، ولی با انتشار نسخهی Enhanced بازی، بدترین مشکلات آن رفع شدند. اکنون «بال مرگ» یک بازی چندنفرهی قابلقبول با محیطی بسته و خفقانآور است که در آن میتوانید به ترمیناتورهایتان لباس قشنگ بپوشانید. بهعنوان یک تجربهی تکنفره، بازی ناامیدکننده است، چون هوش مصنوعی خنگ است. حتی اگر دوستان کافی برای بازی کردن داشته باشید، باید اشکالات دیگر آن را چون مبارزهی تنبهتن ضعیف و سیستم تیراندازیای که بیشتر شبیه باز کردن شلنگ است تا تیراندازی با یک استورمبولتر مارک ۲، نادیده بگیرید.
۳۲. جهاد فضایی (Space Crusade)
- سال انتشار: ۱۹۹۲
- سازنده/ناشر: Gremlin Interactive
شرکت میلتون بردلی (Milton Bradley Company) که در کار ساختن بازیهای رومیزی بود، یک دنباله برای «هیروکوئست» (HeroQuest) ساخت که در واقع نسخهای از «وارهمر ۴۰۰۰۰» برای سنین ۱۰ سال تا بزرگسال بود. بار دیگر، گرملین اینتراکتیو مسئول ساخت یک بازی ویدیویی بر اساس آن شد. مثل «هیروکوئست» که گرملین ساخت، این بازی هم اقتباسی سرراست است. با این حال، بنا بر دلایلی، ژندزدها با بیگانگانی متفاوت به نام «مکندگان روح» (Soulsuckers) جایگزین شدهاند.
این بازی ضربآهنگی کند دارد و در آن باید بین موسیقی و یک سری افکت صوتی که به شکل آماتوری شادانه هستند، یکی را انتخاب کنید، چون بازی نمیتواند هردو را در آن واحد اجرا کند. غیر از این، بازی از مینیاتورهای شیک و طراحیهای هنری روی کارتها بیبهره است. با این حال، نوستالژی نیرویی قدرتمند است و مارینهای فضایی پیکسلی داخل این بازی خیلی دلنشیناند.
۳۱. لاشهی فضایی (Space Hulk)
- سال انتشار: ۲۰۱۳
- سازنده/ناشر: Full Control
«وارهمر ۴۰۰۰۰» آیندهی تاریکی را به تصویر میکشد، ولی برای هواداران «وارهمر ۴۰۰۰۰» که پیش از سال ۲۰۱۳ زندگی میکردند، آیندهای تاریکتر در انتظارشان بود؛ آیندهای که در آن یک سری از بازیهای «وارهمر ۴۰۰۰۰» از تبلت به کامپیوتر پورت شدند و «لاشهی فضایی» هم اولین نمونه بود. «لاشهی فضایی» از تمام محدودیتهایی که از یک بازی ساختهشده برای آیپد مینی (iPad Mini) انتظار میرود رنج میبرد. این اقتباس مقبول، ولی نه چندان بلندپروازانه از بازی رومیزی به همین نام، یک سری انیمیشن را پشتسر هم تکرار میکند؛ خواه انیمیشن پاشیدن خون باشد که حین اصابت تیر به ژندزدها به نمایش درمیآید، خواه پدیدار شدن سه خط قرمز وسط هوا که نشاندهندهی کشته شدن یک ترمیناتور بهدست پنجههای تیز ژندزدهاست. یکی از خندهدارترین انیمیشنهای بازی (البته بهشکلی غیرعمدی) موقعی پیش میآید که یکی از ژندزدها مورد اصابت یک تیربار خودکار قرار میگیرد و ناگهان به یک جفت پای بدون بدن که از میانش خون به بیرون میپاشد تبدیل میشود.
بهلطف یک سری بهبودسازی که پچهای بازی به ارمغان آوردند (مثل قابلیت سرعت بخشیدن به ترمیناتورها در راستای اینکه تمام شدن نوبتتان تا ابد طول نکشد) این برداشت از «لاشهی فضایی» خوب است، بهشرط اینکه کل انتظارتان از آن این باشد که اقتباسی دمدستی از بازی رومیزی باشد و یک بخش تکنفره با محوریت مارینهای فضایی هم به آن اضافه کند.
۳۰. گلادیوس – آثار باستانی جنگ (Gladius – Relics of War)
- سال انتشار: ۲۰۱۸
- سازنده/ناشر: Proxy Studios/Slitherine
«تمدن ۵» (Civilization 5) (یا شاید هم «جادوگر ۲: تبعیدشده» (Warlock II: The Exiled) یا «عصر شگفتیها» (Age of Wonders)) را بردارید، بخش دیپلماسی را حذف کنید تا بازی کلاً حول محور جنگ بچرخد؛ تعدادی از عناصر بازیهای استراتژی همزمان با محوریت مقرسازی را به فرمول اضافه کنید، اطراف شهرتان سربازخانههایی مجزا برای نیروهای پیاده و سواره بسازید، بعد قهرمانهایی را اضافه کنید که تراز میگیرند و مثل قهرمانهای «وارکرفت ۳» قابلیت جدید پیدا میکنند. نتیجهی حاصلشده «گلادیوس» است که یک هیولای فرانکنشتاین جالب از عناصر مختلف سبک استراتژی است.
البته در روزهای اولیهی انتشار بازی یک سری مشکل داشت: مثل تکراری شدن هر کمپین (که دلیلش این بود که همیشه باید نوبتهای اولیهیتان را صرف پاکسازی هیولاهای حشرهشکل و سگها از اطراف شهرتان میکردید؛ حتی با پایین آوردن تنظیمات «حیات وحش»)، ولی انتشار پچها و دیالسیها وضع بازی را بهتر کرده است. اکنون «گلادیوس» تنوع بهمراتب بیشتری دارد، ولی همچنان یک سری ویژگیهای جزیی آزاردهنده در آن وجود دارند. مثلاً در یک بازی هاتسیت (Hotseat)، یعنی یک بازی چهارنفرهی محلی، فقط بازیکن آخر میتواند حرکات هوش مصنوعی را ببیند.
۲۹. لاشهی فضایی صعود (Space Hulk Ascension)
- سال انتشار: ۲۰۱۴
- سازنده/ناشر: Full Control
پس از اینکه بازی قبلی «لاشهی فضایی» برای کامپیوتر بازخورد منفی دریافت کرد، شرکت فول کنترل آن را با عنوان جدید «صعود» بازنشر کرد و از لحاظ بصری آن را بهبود بخشید و مارینهای قابلشخصیسازی به بازی اضافه کرد. یک عنصر تفرقهبرانگیز بازی این است که کمتر شبیه به یک بازی رومیزی به نظر میرسد و در آن تاثیر عناصر تصادفی کاهش یافته، یک سیستم آپگرید بر اساس تجربه اضافه شده و روی ساز و کار اسلحهها نیز تغییرات جزیی اعمال شده است. وقتی با استورمبولترها تیراندازی کنید، داغ میشوند و اسلحهی شعلهافکن نیز چند حالت مختلف برای پخش کردن آتش دارد. برای اینکه بازی کمتر شبیه به بازی رومیزی به نظر برسد، مه جنگ (Fog of War) هم به آن اضافه شده و باعث شده که به جز قسمت کوچکی مخصوص دید زدن، نقشه تاریک شود. برخی از تغییرها بسیار ریزبینانه هستند و چیز زیادی به بازی اضافه نمیکنند، ولی بهطور کلی این نسخه نسبت به نسخهی قبلی بهبود یافته است.
۲۸. اسکادران داکا (Dakka Squadron)
- سال انتشار: ۲۰۲۱
- سازنده/ناشر: Phosphor Game Studios
بازیهای «وارهمر ۴۰۰۰۰» زیادی نیستند که در آنها تمرکز روی بازی کردن در نقش نیروهای غیرانسان باشد، ولی «اسکادران داکا» ایدهی بازی کردن بازیکن در نقش یک ارک را با آغوش باز میپذیرد. این بازی کاملاً به این ایده متعهد است. این بازی آرکید هوایی مثل «استار فاکس» (Star Fox) است، با این تفاوت که همهی شخصیتها با لهجهی کاکنی غلیظ حرف میزنند و کل بازی صدای نالهی گیتار و فریادهای «داکا داکا داکا!» شنیده میشود.
شاید تمرکز بازی روی ارکها بیشازحد باشد. در بخش چندنفره ارکها در برابر ارکها قرار گرفتهاند؛ در بیشتر بخش تکنفره نیز عمدتاً باید با ارکها بجنگید، هرچند هر از گاهی فرصت جنگیدن با یک سری نژادهای دیگر هم پیش میآید، مثل هواپیماهای جنگی آدپتوس مکانیکوس که در اصل شبیه به جعبههای پرندهای پر از لیزر هستند، هواپیماهای کروسانشکل حلبی و مرگبار نکرانها و… با این حال، تقریباً کل بازی در پرواز بیانتهای ارکها سوار بر جتهای جنگی مدل جنگ جهانی دوم خلاصه میشود که روی دماغهیشان تیغ نصب شده و ارکها نیز همچنان که در آسمان دمار از روزگار هم درمیآورند، میخندند.
ماموریتهای بازی زیاد طول میکشند. دشمنان گروه به گروه روی سرتان هوار میشوند و همچنان که نابودشان میکنید، فرمانهای جنگی یکسان میشنوید، ولی خوشبختانه یک سیستم جان سهتایی در یک پچ به بازی اضافه شد تا اگر احیاناً در انتهای ماموریت ترکیدید، مجبور نباشید کل آن را از اول تکرار کنید. بهشخصه مجبور شدم صدای گیتارها را پایین بیاورم.
۲۷. تفنگا، خون و دندون (Shootas, Blood & Teef)
- سال انتشار: ۲۰۲۲
- سازنده/ناشر: Rogueside
حالا که صحبت از بازیهای ارکی برای ارکدوستان شد، اجازه دهید یک بازی سایداسکرولر اکشن-سکوبازی را معرفی کنیم که یکجورهایی شبیه به نسخهی سریعتر و سبزتر «فرمانده کین» (Commander Keen) یا «متال اسلاگ» (Metal Slug) با حضور اسکوییگها (Squig) است. این موجودات پردندان و قارچمانند جزو خویشاوندان ارکها هستند، ولی با آنها رابطهای همزیستانه هم دارند، در قالب حیوان خانگی، سواریدهنده و بهطور کلی ابزاری برای پسرعموهای سبزشان. در «تفنگا، خون و دندون» نارنجکهایی که پرتاب میکنید، اسکوییگهایی هستند که دینامیت همچون کلاهگیس وکیلهای قرن ۱۸ روی سرشان نصب شده است؛ مینهایتان در اصل اسکوییگهایی هستند که طوری پرورش داده شدهاند تا آنقدر مواد منفجره بخورند تا از شدت پر بودن شکم دیگر نتوانند راه بروند. بستهی کمکهای اولیه در اصل اسکوییگهایی قابلخوردن هستند که آینهی جراحی مخصوص دور سر به خودشان بستهاند. کل هدفتان برای جنگیدن هم این است که یک نفر اسکوییگ بامزهای را که بهعنوان کلاهگیس سرتان گذاشته بودید دزدیده است.
همانطور که از تمام این جفنگیات هویداست، «تفنگا، خون و دندون» درک خوبی از هویت ارکها دارد. این یعنی بازی ساندترک هارد راک دارد و شخصیتهایش از عبارت «WAAAAGH» طوریکه انگار نقطه یا ویرگول در جمله باشد استفاده میکنند. این بازی از حدی که باید طولانیتر نیست. در بخش کمپین دشمنانتان ارکهای دیگر، نیروهای ایمپریوم و ژندزدها هستند، ولی میتوان آن را در عرض چهار ساعت تمام کرد. برای افزایش محتوای بازی یک حالت کوآپ هم برای آن ساخته شده که در آن تا چهار بازیکن میتوانند با هم بازی کنند. یک مغازهی فروش آیتمهای تزیینی هم وجود دارد که پر از کلاههای بامزه است و میتوانید آنها را با ارز داخل بازی که «دندون» نام دارد بخرید. با این حال، کوتاه بودن بازی بسیار مناسب است؛ این بازی بهعنوان یک اثر سبکسرانه که برای یک بار تجربه خوب است کار میکند، نه بازیای که بخواهید آن را به سبک زندگی تبدیل کنید.
بازی در زمان لانچ زیاد کرش میکرد، ولی چند پچی که برای بازی منتشر شدهاند، آن را باثباتتر کردهاند.
۲۶. ارتداد هوروس: لژیونها (The Horus Heresy: Legions)
- سال انتشار: ۲۰۱۹
- سازنده/ناشر: Everguild Ltd.
ما اکنون دوباره در دوران محبوبیت «ارتداد هوروس» به سر میبریم، ولی این بار از راه یک بازی کارتی کلکسیونی فری تو پلی. با اینکه گیمپلی بازی بسیار شبیه به بازیهای کارتی کلکسیونی دیگر است، اصلاً بهاندازهی اسامی سرشناس ژانر همچون «مجیک د گترینگ آرینا» (Magic the Gathering Arena) پرزرقوبرق نیست و کیفیت کارتها بالا و پایینهای زیادی دارد. ولی اگر وقت و پول کافی برای درگیر شدن با آن را داشته باشید، نمونهی نسبتاً خوبی از این ژانر است. غیر از این، اگر کتابها را خوانده باشید و شنیدن عبارت «سقوط ایستوان سه» (The Fall of Isstvan III) باعث میشود حس یک نظامی فرانسوی در قرن ۱۹ را پیدا کنید که واژهی «واترلو» به گوشش خورده، بازی یک کمپین تکنفرهی هیجانانگیز هم دارد که اجازه میدهد آن رویداد را در قالب یک بازی کارتی تجربه کنید.
۲۵. فریبلید (Freeblade)
- سال انتشار: ۲۰۱۷
- سازنده/ناشر: Pixel Toys
من با سطح انتظار بسیار پایین سراغ این بازی رفتم. «فریبلید» اقتباس فری تو پلی یک بازی موبایلی است و همهی عناصر کذایی این بازیها همچون لوتباکس و ارزهای مختلف در آن وجود دارد. با این حال، «فریبلید» از یک طریق خود را رستگار میکند و آن هم این است که به شما اجازه میدهد در نقش یک شوالیهی امپریال بازی کنید که در واقع یک مکا است که اندازهاش از یک خانه بزرگتر است. همچنین بازی اجازه میدهد مکای خود را شخصیسازی و رنگآمیزی کنید، طوریکه انگار یک آدمک مینیاتوری واقعی است. بازی یک شوتر ریلی (Rail Shooter) است؛ اساساً میتوان آن را نسخهای از «بحران زمان» (Time Crisis) توصیف کرد که که در آن شخصیتی همقد و قواره با گودزیلا را کنترل میکنید. بازی در نهایت از آن چیزی که فکر میکردم بهتر ظاهر شد.
۲۴. آئروناتیکا ایمپریالیس: فرمان پرواز (Aeronautica Imperialis: Flight Command)
- سال انتشار: ۲۰۲۰
- سازنده/ناشر: Binary Planets/Green Man Gaming Publishing
«فرمان پرواز» یک شبیهساز مبارزهی هوایی است که در آن هواپیماهایتان را با مانورهای هوایی مختلف برنامهریزی میکنید و بعد اجرای لحظهای یک مبارزهی هوایی ۱۰ ثانیهای را که بر اساس فرمان شما طرحریزی شده، تماشا میکنید. بهنوعی این بازی ترکیبی از «ایس پاترولِ سید مایر» (Sid Meier’s Ace Patrol) و ایدهی نوبتهای بلادرنگ در «سیناپس منجمد» (Frozen Synapse) است. در این ۱۰ ثانیه، یک عالمه اتفاق گیجکننده میافتد؛ همچنان که یک هواپیما شیرجه میزند تا از پشت به آن حمله نشود، یک هواپیمای دیگر منفجر میشود و یکی از خلبانهایتان یک دور تند میزند و بعد بیهوش میشود. با سوییچ کردن به زاویهی دید تئاتر که به شما اجازه میدهد به جای دنبال کردن هرکدام از خلبانها بهصورت تکی، همهی این اتفاقها را در آن واحد تماشا کنید، کارتان راحتتر میشود. با این حال، ایکاش یک راه ساده برای جلو و عقب بردن خط زمانی وجود داشت.
اگر موشکهای عادی را بردارید، هواپیماها میتوانند تجهیزات پیشفرض خود را عوض کنند، و اگر خلبانها به تعداد کافی خلبانهای دشمن را زمین بزنند، ممکن است مهارت کسب کنند، ولی در نهایت همهی جنگندهها شبیه به هم هستند. وقتی خلبانهای شما در «آئروناتیکا ایمپریالیس: فرمان پرواز» دار فانی را وداع بگویند – مثلاً بهخاطر اصابت گلوله داخل یک غار از جانب یکی از جنگندههای ارک که از فلزهای زنگزده سرهمبندی شده – یکی از فرماندهان وسط صفحهی بین ماموریتها پدیدار میشود و میگوید: «تعداد خلبانهای شما رو به کاهش است. بهتر است نیروهای زاپاس را فرا بخوانید.» اصلاً نیازی نیست از این مسئله احساس عذابوجدان پیدا کنید، چون همهی خلبانهای این بازی که بهطور تصادفی تولید میشوند قابل جایگزینیاند. در دنیای «وارهمر ۴۰۰۰۰»، حتی بهترین خلبانها نیز راحت جایگزین میشوند.
۲۳. میراث دورن: منادی نسیان (Legacy of Dorn: Herald of Oblivion)
- سال انتشار: ۲۰۱۵
- سازنده/ناشر: Tin Man Games
گمیز ورکشاپ تحت لیبل مسیر پیروزی (Path to Victory)، چند گیمبوک با روایت انشعابی منتشر کرده، ولی این یکی به صورت ویژوال ناول منتشر شد. اگر به کتابهای نقشآفرینی متنی همچون «فایتینگ فانتزی» (Fighting Fantasy)، «لون وولف» (Lone Wolf) و «ماجراجوییات را خودت انتخاب کن» (Choose Your Own Adventure) علاقه دارید که در آنها میتوانید هر قهرمانی که دوست دارید باشید، این بازی هم دقیقاً مثل همانهاست. در این بازی شما نقش یک مارین فضایی تکوتنها را بازی میکنید که روی یک لاشهی فضایی از بقیهی اعضای جوخهاش جدا مانده است و میخواهد برادران جنگیاش را پیدا کند.
«میراث دورن» حس عجیب بودن فضاپیمایی را که از پیوند زده شدن چندین ویرانه به هم سرهمبندیشده منتقل میکند، و همچنان که آن را اکتشاف میکنید، هر قسمت کاملاً متفاوت به نظر میرسد، چه موجودات ارکی و قارچی در آنجا جولان دهند، چه خواهران نبرد آنجا را به پناهگاه تبدیل کرده باشند. البته مبارزهی نوبتی بازی تعریفی ندارد، ولی گزینههای درجهسختی بازی این امکان را فراهم میکنند تا اگر خواستید، مبارزههای خستهکننده را رد کنید و به سبک کسانی که توی کار گیمبوکهای نقشآفرینی هستند، تقلب کنید؛ یعنی انگشتتان را روی صفحهای که در آن هستید بگذارید، کتاب را ورق بزنید و به صفحهای بروید که عاقبت تصمیمتان را نوشته و بعد بر پایهی آن تصمیم بگیرید. این حق مسلم شماست.
لازم به ذکر است که اگر بازی را در وضوح دید بالاتر تجربه کنید، نشانگر موس ناپدید میشود.
۲۲. شاهکشی (Regicide)
- سال انتشار: ۲۰۱۵
- سازنده/ناشر: Hammerfall
شطرنج، ولی با اشانتیون «وارهمر ۴۰۰۰۰». این توصیف دقیقی از «شاهکشی» است. این بازی را یا میتوانید در حالت کلاسیک بازی کنید که از قوانین خستهکنندهی شطرنج واقعی پیروی میکند، یا در حالت شاهکشی، که پس از پایان هر نوبت، یک فاز جدید اضافه میکند که در آن سربازها با بولتگان تیراندازی میکنند و وزیرها نیروی برق سایکیک از خود ساطع میکنند. البته زدن یک مهره با قوانین کلاسیک شطرنج به مرگ آنی او منجر میشود و حتی یک دوئل خشونتبار به سبک «شطرنج جنگی» (Battle Chess) نیز نشان میدهد، ولی حملههایی که در فاز دوم انجام میشوند، نوار سلامتی مهرهها را کاهش میکنند. در ابتدا بازی شبیه به شطرنج معمولی به نظر میرسد، ولی اگر تواناییهای درست را با هم ترکیب کنید و حملههای متمرکز ترتیب دهید، خواهید دید که میتوانید مهرهی فیل را از آن سوی صفحهی شطرنج کلهپا کنید. این کار به بهترین شکل ممکن حس تقلب کردن میدهد، انگار که سر بازی شطرنج که چندین و چند قرن قدمت دارد، کلاه گذاشتهاید.
بازی بخش داستانی هم دارد، ولی برخی از مسابقههای پازلمحور ممکن است به تساوی منجر شوند که خیلی ضدحال است. اگر فقط بخش Skirmish را بازی کنید، متوجه میشوید که «شاهکشی» با وجود ایدهی مسخرهاش بهتر از آن چیزی که فکر میکنید از آب درآمده است.
۲۱. جهاد ابدی (Eternal Crusade)
- سال انتشار: ۲۰۱۷
- سازنده/ناشر: Behaviour Interactive Inc.
«جهاد ابدی» در ابتدا بهعنوان یک بازی نقشآفرینی کلان آنلاین به سبک «پلنتساید» (Planetside) و با دنیای ادامهدار (Persistent) معرفی شد که در آن بازیکنان میتوانستند با هم بجنگند، ولی در پروسهی ساخت بازی، مقیاس آن کوچکتر شد. اثری که در نهایت منتشر شد، یک شوتر معمولی لابیدار بود که سازندگاناش سیستم مبارزهی چندنفره از «مارین فضایی» رلیک را وام گرفتند و به آن وسایل نقلیه، الدارها، ارکها و همچنین یک بخش کوآپ PVE اضافه کردند که در آن چهار بازیکن باید با تیرانیدها روبرو میشدند.
برای بازیکنانی که بازی را پیشخرید کرده بودند، کوچکتر شدن مقیاس بازی ناامیدکننده بود، ولی بگذارید یک حقیقتی را بگوییم: «مارینهای فضایی» رلیک عالی بود، و بخش چندنفرهی آن نیز همچنین. این بازی تلاش کرده فرمول آن بازی را گسترش بدهد و نتیجهی حاصلشده به یک سری نبرد هیجانانگیز منجر شده؛ مثلاً وقتی در حال دفاع از یک دژ هستید و بقیهی بازیکنان در تلاشاند تا با تانکهای شکارچی (Predator Tanks) دروازهی آن را بشکنند، یا وقتی در نقش یک شاهین شیرجهزن (Swooping Hawk) الدار بر فراز نقطهی پیروزی شناورید، منظورمان را متوجه خواهید شد. با این حال، افراد کمی بازی را امتحان کردند و حتی وقتی بازی بهطور رایگان منتشر شد، سرورهای آن تقریباً خالی بودند. در نهایت سرورها تعطیل شدند. به امید اینکه تعدادی از هواداران راهی برای احیای آن پیدا کنند، چون «جهاد ابدی» از آن چیزی که به نظر میرسد بهتر است.
۲۰. دثواچ: نسخهی بهبودیافته (Deathwatch – Enhanced Edition)
- سال انتشار: ۲۰۱۵
- سازنده/ناشر: Rodeo Games
نیروهای دثواچ، مارینهای نخبه و بیگانهکشی هستند که اعضای خود را از چپترهای دیگر استخدام میکنند و این بازی تاکتیکی نوبتی به شما اجازه میدهد فرماندهی جوخهای از آنها را بر عهده بگیرید. شما میتوانید یک گرگ فضایی و یک فرشتهی خونین و یک اولترامارین را – که هرکدام به چپتری متفاوت تعلق دارند و در حالت عادی کنار هم دیده نمیشوند – شانهبهشانهی هم قرار دهید تا با تیرانیدها مبارزه کنند.
«دثواچ» هم بازی دیگری بود که در ابتدا برای تبلتها ساخته شد. ریشهی آن بهعنوان یک بازی تبلتی در نسخهی کامپیوتر مشخص است، چون تجهیزات و مارینهای جدیدتان در قالب بستههای تصادفی که شبیه به لوتباکس هستند در اختیار شما قرار میگیرند، با وجود اینکه از راه بازی کردن آنها را به دست میآورید، نه پرداختهای درونبرنامهای. نسخهی بهبودیافته برای کامپیوتر گرافیک اصلی بازی را بهبود بخشید و به آن رابط کاربری کنترلشده با موس و کیبورد اضافه کرد، هرچند که سازندگان بازی میتوانستند برای آیکونهای بافهای (Buff) پرتعدادی که هر مارین به دست میآورد، یک نوار ابزار جدا بگذارند. «دثواچ» تقلیدی از «ایکسکام»های فیراکسیس با بودجهی پایین و با حضور مارینهای فضایی است، ولی در کل بازی بدی نیست.
۱۹. نکروموندا: جنگهای زیر کندو (Necromunda: Underhive Wars)
- سال انتشار: ۲۰۲۰
- سازنده/ناشر: Rogue Factor/Focus Home Interactive
در دنیای «وارهمر ۴۰۰۰۰»، شهرهای کندویی (Hive Cities) صرفاً یک نقاشی استعاری از اختلاف طبقاتی با حضور میلیاردها انسان هستند که فقط یک جمجمهی بالدار رویش طراحی شده است. در پایینترین نقاط کندو، دار و دستههای خلافکاری که برای خاندانهای سطح متوسط کار میکنند، سر حق فروش کالاهای غارتشده و سر اینکه چهکسی مدل موی موهاوک (Mohawk) باحالتری دارد، با هم درگیرند.
«جنگهای زیر کندو» یک بازی تاکتیکی نوبتی دیگر است که به اینکه از «ایکسکام» تقلید کند راضی نبوده و بهجایش ایدههای جدید خود را بهشکلی موفقیتآمیز پیاده کرده است. هر نقشه از زیپلاینها و آسانسورها پر شده و گانگسترها هم در حدی پرجنبوجوشاند که دائماً در حال بالا و پایین رفتن از آنها هستند. حرکات هوش مصنوعی که از زاویهی دید سوم شخص روی شانه دنبال میشوند، اغلب گیجکننده هستند. گانگسترها از کنار دشمنانی که میتوانند بهشان حمله کنند رد میشوند، بدون دلیل واضحی برای خود باف تولید میکنند، آیتمهای موردنیاز برای به پایان رساندن ماموریت را برمیدارند و بعد در حالیکه در معرض آسیب هستند نوبت خود را تمام میکنند. حتی گاهی بیدلیل روی نقطهای که در آن هستند نرمدوی (Jogging) میکنند.
با این حال، اگر پس از ماموریتهای اولیه، بیخیال کمپین داستانی شوید و وارد حالت عملیات (Operations Mode) شوید که در آن نقشه به صورت تصادفی تولید میشود، بازی بهمراتب سرگرمکنندهتر خواهد شد. با اینکه هر دار و دستهی خلافکاری به کلاسها و تجهیزات یکسان و مهارتهای مشابه دسترسی دارد، پس از پشتسر گذاشتن جنگی بیانتها برای تعیین قلمرو، نسبت به نیروهایتان احساس تعلق خاطر پیدا خواهید کرد. بهلطف قابلیت شخصیسازی بازی، کشتیگیرهای چرمپوش و آمازونهای لباس پوستپلنگی تحت کنترلتان بسیار باحال به نظر خواهند رسید و پس از جراحات بسیار، ایمپلنتهای بایونیک و جایگزین کردن دست و پاهای قطعشده، همهیشان به شخصیتهایی با هویت تبدیل میشوند که انگار پیشزمینهی داستانی خاص خود را دارند.
۱۸. تاجر یاغی (Rogue Trader)
- سال انتشار: ۲۰۲۳
- سازنده/ناشر: Owlcat
یکی از مشکلهای رایج بازیهای نقشآفرینی بزرگ بحران هویت است. وقتی بازی سعی داشته باشد هر شخصیتی را که بازیکن ممکن است بسازد در احتمالات خود لحاظ کند، شاید نتیجهی نهایی بازیای باشد که انگار برای همه چیزی برای عرضه دارد، ولی در نهایت از هویت مرکزی برخوردار نیست؛ هیچ ایدهی واحدی وجود ندارد که بتوانید آن را با انگشت نشان دهید و بگویید: «این بازی دربارهی این است.» «تاجر یاغی» یکی از قویترین نمونهها در این زمینه است.
از منظر سیستمهایی که در بازی به کار رفتهاند، این شلختگی به نفع بازی تمام شده است. این بازی در آن واحد هویتهای زیادی دارد:
- یک شبیهساز مدیریت با محوریت اینکه ارباب امپریالیستی یک کلونی بودن چه حالوهوایی دارد
- یک بازی ماجراجویی متنی با موضوع اکتشاف فضایی شبحزده، شبیه به نسخهای از «پیشتازان فضا» که در آن هر اپیزود، همان اپیزود عجیب فصل است
- یک بازی تاکتیکی فوق پیچیده که در آن هر نیرو یک عالمه باف و دیباف (Debuff) ریز دارد که اثرشان روی هم جمع میشود
در کمال تعجب، این بازی از پس انجام دو سوم کاری که میخواهد انجام دهد، برآمده است.
از لحاظ روایتی، بازی تعریفی ندارد. از لحاظ داستانی، «تاجر یاغی» سعی دارد در آن واحد چند داستان مختلف را تعریف کند:
- یک داستان معمایی دربارهی خیانت رییستان
- یک داستان اخلاقی دربارهی محفل تفتیش عقاید
- یک فیلم گلادیاتوری برای اشخاصی که به چرم علاقهمندند
هیچکدام از این عناصر داستانی گرهگشایی لذتبخشی ندارند. معمای اشارهشده در یک گفتگوی کاملاً عادی و فراموششدنی در فصل ۳ بازی حل و سپس فراموش میشود؛ فصل نهایی هم انگار بهطور ناگهانی میآید و میرود و کل زمینهسازی انجامشده برای آن، پیشآگاهی (Foreshadowing) در محتوای فرعیای بوده که شاید حتی آن را ندیده باشید. البته بازی یک سری نقطهقوت دارد که بتوانید بهطور مستقل ازشان لذت ببرید – خصوصاً بخشهایی که عمیقاً به دنیاسازی «وارهمر ۴۰۰۰۰» میپردازند – ولی کلیت بازی هیچگاه انسجام پیدا نمیکند.
یک اتفاق ناجور دیگر هم این است که معلوم است «تاجر یاغی» در حالتی که هنوز ساختش به پایان نرسیده بود منتشر شد و حتی پس از انتشار پچهایی برای آن، از شلختگی رنج میبرد.
۱۷. ارتداد هوروس: نبرد تالارن (The Horus Heresy: Battle of Tallarn)
- سال انتشار: ۲۰۱۷
- سازنده/ناشر: HexWar Games
هکسوار گیمز برداشت خود را از یکی سریهای «ژنرال پانزر» به نام «نبرد تانکها» (Tank Battle) ارائه کرده که چند دگرگونی مختلف داشت، مثل «نبرد تانکها: ۱۹۴۴» و «نبرد تانکها: ۱۹۴۵». «نبرد تالارن» اساساً روکشی جدید برای آن بازی با موضوع جنگ جهانی دوم است و موضوع آن بزرگترین نبرد بین تانکها در دورهی «ارتداد هوروس» است. اساساً نام دیگر این بازی «نبرد تانکها: ۳۰۰۰۰» است.
«نبرد تالارن» اساساً یک بازی جنگی است که از فلسفهی سنگ کاغذ قیچی پیروی میکند و در آن تانکها، پیادهنظامها، پروندهها، فلایرها (Flyers)، واکرها و تایتانها هرکدام در موقعیتهای خاص نیروهای دیگر را مهار میکنند. شکل جغرافیایی زمین مبارزه نیز عمق استراتژیک دارد: مثلاً رد شدن از بعضی از قسمتهای زمین آسیبزننده یا سخت است، فقط فلایرها میتوانند از بعضی قسمتها عبور کنند یا یک سری نقاط نقش سنگر را دارند، ولی فقط برای نیروهای پیادهنظام. مثل تمام بازیها و کتابهایی که موضوعشان «ارتداد هوروس» است، برای اینکه از بازی نهایت لذت را ببرید، باید دربارهی تاریخچهی خیالی «وارهمر ۴۰۰۰۰» اندازهی یک خورهی جنگ جهانی دوم اطلاعات داشته باشید، ولی اگر چنین شخصی باشید، احتمالاً با «نبرد تالارن» آشنا هستید و در این لحظه دارید تم اصلی تکنوگوتیک و پرانرژی آن را زیر لب زمزمه میکنید.
۱۶. آرماگدون (Armageddon)
- سال انتشار: ۲۰۱۴
- سازنده/ناشر: Flashback Games/The Lordz Games Studio/Slitherine
«آرماگدون» هم برداشتی دیگر از گیمپلی نوبتی و ششضلعیمحور «ژنرال پانزر» است که در یک سیارهی کندویی آنچنان آلوده واقع شده است که کل سطح آن از زبالههای آتشین، درههایی پر از مواد مذاب و رودخانههای اسیدی پر شده است، سیارهای که نیروهای ایمپریوم باید از آن در برابر لشکر ارکها محافظت کنند. هر سناریو یک پازل است و در طی آن باید تصمیمهای زیادی بگیرید: مثلاً آیا بهتر است نیروهایتان را بهطور پراکنده به سمت دشمن بفرستید یا همهیشان را در کنار هم جمع کنید؟ راه رفتوآمد به فلان پل را ببندید یا داخل ساختمانهایی که با بمب خراب شدهاند پناه بگیرید؟ همراه با واکرها یا فلایرها دیدهبانی انجام دهید یا…
برای به تصویر کشیدن درگیریهای دیگری که روی سیارهی آرماگدون (نامش واقعاً برازندهاش است) اتفاق افتادهاند نیز یک سری دیالسی منتشر شده، ولی بیخیال بستهالحاقی مستقلی به نام «ارکها» (Da Orks) شوید. این بستهالحاقی به شما اجازه میدهد این درگیری را از جناح دیگر یعنی ارکها دنبال کنید. بهجای اینکه بازی کنترل لشکر ارکها را به شما بسپرد، نیروهایی موازنهشده را در اختیار شما قرار میدهد که دقیقاً عین انسانها هستند، ولی با روکشی سبز.
۱۵. ناوگان فضایی گوتیک: آرمادا (Battlefleet Gothic: Armada)
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- سازنده/ناشر: Tindalos Interactive/Focus Home Interactive
ناوگان فضایی ایمپریوم یکی از متمایزترین عناصر آن است. هرکدام از این فضاپیماها آنقدر باشکوهاند که انگار یک نفر کلیسای وستمینستر را به رنگ سیاه نقاشی کرده، یک دماغه به آن افزوده و در فضا رهایش کرده است. «ناوگان فضایی گوتیک: آرمادا» یک بازی استراتژی همزمان است که در آن این فضاپیماهای وزین و چند کیلومتری در حال جولان دادن در یک زمین دوبعدی هستند که هم شبیه به صفحهی یک بازی رومیزی است، هم شبیه به اقیانوس. این سفینهها طوریکه انگار عصر دریانوردی باشد، با هم مبارزه میکنند و حتی مثل کشتیهای واقعی به هم نزدیک میشوند تا نیروهای پیادهی داخل فضاپیما، به فضاپیمای دشمن نفوذ کنند، با این تفاوت که نیروها به جای اینکه در حالیکه چاقویی لای دندانهایشان نگه داشتهاند، با طناب به سمت آن تاب بخورند، با اژدر وارد فضاپیمای روبرو میشوند.
یکی دیگر از ویژگیهای «ناوگان فضایی گوتیک: آرمادا» این است که از لحاظ مقیاس زمانی نیز شبیه به عصر دریانوردی به نظر میرسد. حتی اگر سرعت بازی را روی حد نهایت تنظیم کنید، قرار گرفتن در موقعیت در ابتدای هر درگیری زمان زیادی طول میکشد. وقتی هم که ناوگانهای فضایی با هم برخورد کنند، آنقدر باید جزییات مختلف را ریزمدیریت کنید که شاید حتی در سرعت پایین هم طاقتفرسا باشد. ضربآهنگ بازی عمداً اینگونه تعیین شده است تا شما را وسوسه به خطا کردن و بیملاحظه درگیر شدن کند، خطایی که تاوان آن، نابودی یک فضاپیمای غولپیکر است که جمعیت یک شهر در آن زندگی میکند.
۱۴. بولتگان (Boltgun)
- سال انتشار: ۲۰۲۳
- سازنده/ناشر: Auroch Digital/Focus Entertainment
با اینکه در نگاه اول «بولتگان» شبیه به یکی از مادهای گمشدهی «دوم» (Doom) به نظر میرسد، در عمل این بازی ترکیبی از «دوم ۱۹۹۳» و «دوم ۲۰۱۶» است. اسپرایتها، بستههای سلامتی و کارتهای هوشمند با رنگهای مختلف که باید دنبالشان بروید همه یادآور بازیهای شوتر اول شخص دههی ۹۰ هستند، ولی این ارجاعات به گذشته با عناصر دیگری ترکیب شدهاند که به دوران قدیم تعلق ندارند.
از عناصر مدرن دیگر بازی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- قسمتهای پاکسازی که در آنها گروههایی از اعضای فرقه (Cultist) و وزغهای طاعون (Plague Toads) با یک نوار سلامتی غولپیکر به داخل یک زمین مبارزه تلهپورت میشوند و شما هم باید دورشان بچرخید و کل مهماتتان را رویشان خالی کنید
- جهش با زنجیرشمشیر (Chainsword) به سمت دشمن
- نارنجکهایی که شورتکات مشخصی روی کیبورد دارند
- چالشهای سکوبازی اول شخص (که خوشبختانه تعدادشان کم است) که در آنها باید روی دیوارهایی که به صورت کشویی عقب و جلو میروند و ممکن است هر لحظه شما را به آغوش مرگ بفرستند، بپر بپر کنید
- و البته از همه اعصابخردکنتر، عدم وجود نقشه
چند ساعت اولی که با بولتگان سپری کردم فوقالعاده بود. با وجود اینکه میتوانید مثل یک سگ تازی سوار بر اسکیت این طرف و آن طرف بروید (توصیه میکنم دویدن اتوماتیک را در تنظیمات فعال کنید)، احساس اینکه در حال کنترل کردن یک شخصیت سنگین با نیروی تخریب بالا هستید هم به شما منتقل میشود. شیوهی به تصویر کشیده شدن نیروهای کیاس بهعنوان توهماتی سایکیدلیک و با ظاهری دائمآً در حال تغییر – همچون لکهی نفت روی آب – که از جهانی بیگانه فراتر از درک ما آمدهاند و نرگلینگهای (Nurgling)کوچکی که باسن کوچکشان را برای شما تکان میدهند هم جزو جذابیتهای دیگر بازی هستند.
غیر از این، سازندگان بازی جزییاتی ریز در بازی گنجاندهاند که نشان میدهد درک عمیقی از دلیل جذابیت «وارهمر ۴۰۰۰۰» داشتهاند. مثلاً امتیاز زره در بازی «انزجار» (Contempt) نام دارد؛ یا هنگامیکه یک وحشت صورتی (Pink Horror) را میکشید، به دو وحشت آبی تقسیم میشود. صداپیشهی مفتش هم ریچل اتکینس (Rachel Atkins) است (که صداپیشهی کسی (Cassie) در گزارشهای صوتی «مارین فضایی» هم بود). صداپیشهی شخصیت اصلی بازی هم هوادار پر و پاقرص اولترامارینها، راهول کولی (Rahul Kohli) است (میتوانید با فشردن دکمهی T در هر لحظه صدای قپی آمدن او را بشنوید). حتی موسیقی منوی بازی هم ارجاعی فوقالعاده است: این موسیقی، آلبوم دی-راک (D-Rok) به نام «آبلیویون» است که لیبل هوی متال گیمز ورکشاپ (که عمر کوتاهی داشت)، در سال ۱۹۹۱ منتشر کرد.
با این حال، جای تاسف دارد که بخش زیادی از بازی را به دنبال کارتهای هوشمند رنگی بین کارخانهها و محیطهای صخرهای سرگرداناید که از لحاظ ظاهری هیچ تفاوتی با هم ندارند؛ در کنار این، در قفلی که بار اول که از کنار آن رد شدید نتوانستید بازش کنید، از لذت کلی بازی میکاهد. بزرگترین ویژگی دههنودی «بولتگان» این است که از مشکل «سونیک خارپشت» رنج میبرد: این بازی کاری کرده که با سرعت زیاد این طرف و آن طرف رفتن بسیار لذتبخش باشد، ولی بعد با گنجاندن مراحلی که پر از جاهای مخفی هستند و در آنها باید بخش زیادی از مسیر رفته را برگردید، شما را مجبور میکند سرعتتان را پایین بیاورید و بدین ترتیب بزرگترین نقطهقوت خودش را خنثی میکند.
۱۳. دروازهی کیاس: شکارچیان شیاطین (Chaos Gate: Daemonhunters)
- سال انتشار: ۲۰۲۲
- سازنده/ناشر: Complex Games/Frontier Foundry
اگر «دروازهی کیاس» اصلی را نخستین «ایکسکام» (انتشار در سال ۱۹۹۴) با حضور مارینهای فضایی توصیف کنیم، پس میتوانیم «دروازهی کیاس: شکارچیان شیاطین» را «ایکسکام ۲» (انتشار در سال ۲۰۱۵) با حضور مارینهای فضایی توصیف کنیم. این بازی اصلاً سعی ندارد این شباهت را پنهان کند. همچنان که روزها در نقشه سپری میشوند، یکی از مشاوران شما (یک تکنوکشیش)، برای شما چیز میز میسازد و یکی دیگر از مشاوران (یک مفتش) دربارهی چیزهای مختلف پژوهش میکند. سه ماموریت پدیدار میشوند و شما هم ماموریتی را که پاداشهایش برایتان دلچسب است انتخاب میکنید (معمولاً سرویتورهای (Servitor) بیشتر بهترین پاداش است، چون آنها طوریکه انگار تکنوکشیشها در حال خوردنشان باشند دائماً ناپدید میشوند) و بعد سفینهی شما به سمت آن پرواز میکند. سیستم مبارزهی بازی عناصر مختلفی دارد که به آن عمق میبخشند. مثلاً:
- حالت آمادهباش (Overwatch) که در آن سربازها به هر دشمنی که در تیررسشان باشد فوراً شلیک میکنند
- سیستم سنگرگیری شامل سنگرگیری نصفه و سنگرگیری کامل میشود
- واکنش گروهی برخی از دشمنان (یعنی هر بلایی که سر یکیشان بیاید، بقیه هم وارد عمل میشوند)
- یک یارویی هم هست که هر یک ماه یکبار سر و کلهاش پیدا میشود و به شما میگوید که چقدر گند زدهاید
آنچه بازی را متفاوت جلوه میدهد این است که نیروهای شما شوالیههای خاکستری هستند، سربازانی نخبه، بسیار قدرتمند و مجهز به قابلیتهای سایکیک که از خدا هم تجهیزات بهتری دارند. آنها از قدرتهایی برخوردارند که اثرات مختلفی دارند؛ مثل بهبود بخشیدن حملهها، بهبود بخشیدن زره، اضافه کردن اکشن پوینت بیشتر به همدیگر (اکشن پوینت در بازیهای نوبتی تعداد کارهایی را که در یک نوبت میتوانید انجام دهید تعیین میکند) و قابلیت تلهپورت کردن. غیر از این، تیر آنها هیچگاه خطا نمیرود. در «شکارچیان شیاطین» از درصد برخورد (Hit Percentage) خبری نیست؛ با این وجود بازی بهطور کامل جبرگرایانه نیست. صرفاً بازی عنصر تاسریزی را در بخشهای دیگر مخفی کرده است، مثل ضربات کاری (Critical Damage) تصادفی، احتمال فعال کردن شرایطی خاص و جوایز بازپسگیری (Requisition). من تا آخرین ماموریت بازی را بازی کردم، ولی حتی یک شوالیهی خاکستری پالادین (Paladin-Class Grey Knight) ندیدم، ولی بدونشک یک عالمه شوالیهی خاکستری شفابخش (Apothecaries) سر راهم قرار گرفت.
«شکارچیان شیاطین» هم مثل «گیرز تاکتیکس» (Gears Tactics) از شما میخواهد جسورانه بازی کنید. حالت آمادهباش مزخرف است، چون حتی ضعیفترین سرباز عضو فرقه نیز میتواند در برابر رگبار چندین استورمبولتر دوام بیاورد. من فقط موقعی به استفاده از آتشافکنها (Incinerators) روی آوردم که در لاتری بازپسگیری، شانس با من یار شد و یک آتشافکن عالی پیدا کردم. چون با گذر هر نوبت، نوار خیزش وارپ (Warp Surge) افزایش پیدا میکند و در نهایت باعث ایجاد یک سری دیباف یا نقاط خطرناک تصادفی روی نقشه میشود؛ بنابراین بهتر است هرچه سریعتر دشنه را در پیکر آدمبدها فرو کنید. اگر یک دشمن را گیج کنید، میتوانید بهطور آنی او را بکشید. این کار به کل جوخهی شما یک اکشن پوینت امتیازی میدهد. اگر بتوانید این حرکات را بهطور زنجیرهای پیاده کنید، از خنده رودهبر خواهید شد.
گیمپلی سرعتی بازی که از دویدن-تلهپورت کردن-دشنه زدن تشکیل میشود، بهنوعی با طولانی بودن مراحل بازی در تضاد است. این یکی از شباهتهایی است که بازی با «دروازهی کیاس» اصلی دارد: پس از مدتی انواع ماموریتها تکراری و بیشازحد کش داده میشوند. «شکارچیان شیاطین» اصلاً با «ایکسکام ۲» قابلمقایسه نیست، ولی بازی بدی هم نیست.
۱۲. نکروموندا: مزدور (Necromunda: Hired Gun)
- سال انتشار: ۲۰۲۱
- سازنده/ناشر: Streum On Studio/Focus Home Interactive
«نکروموندا» یک شوتر اولشخص تکنفره است که بخشی از آن شوتر غنیمتمحور است، یعنی ممکن است یک بولتر پیدا کنید و پنج دقیقه بعد آن را با تفنگ لیزری جایگزین کنید، چون امتیاز کمیابی بیشتری دارد. علاوه بر این، «نکروموندا» یک شوتر حرکتمحور هم هست و در آن حرکاتی چون دویدن روی دیوار، جهیدن، سر خوردن و تاب خوردن انجام میدهید. بهلطف یک سری افزونه که میتوانید روی بدنتان نصب کنید، شخصیتتان قدرت انجام کارهای دیگری هم پیدا میکند، مثل دو بار پریدن، کند کردن زمان و… حتی سگتان هم درخت مهارت دارد. هر مبارزه یک مسابقهی پرسرعت در یک محیط بزرگ است.
با این وجود، انیمیشنهای بازی اغلب بسیار بد به نظر میرسند و بازی یک داستان چرند هم دارد که از شما انتظار دارد همهی کمیکهای «کارل جریکو» (Karl Jerico) را خوانده باشید (من خواندهام) و بهشان اهمیت داده باشید (من ندادم). ماموریتهای فرعی که اعتبار شما را نزد گروههای داخل بازی افزایش میدهند (ژندزدها و اعضای فرقهی کیاس جزو آنها هستند) با میزان درجهسختی از هم متمایز شدهاند، ولی بعضی از آنها همیشه سخت هستند و برخی از آنها همیشه آسان. از ماموریتهای همیشه آسان میتوان به مواردی اشاره کرد که در آنها میتوانید دشمنانی را که تا ابد در حال ریاسپاون شدن هستند نادیده بگیرید و با استفاده از حرکات آکروباتیک خود را به هدف برسانید.
سوال اینجاست: آیا بازی حال میدهد؟ مبارزههای بازی بسیار شلوغ و پرتنشاند و بهمرور آنقدر قابلیتهای مختلف به دست میآورید که انگار در حال بازی کردن «سرزمینهای مرزی» (Borderlands) هستید، با این تفاوت که دارید همهی کلاسها را یکجا بازی میکنید. هر مرحله تجسم فوقالعادهای از روح زمینهی اصلی بازی است، از کارخانهی خرد کردن جسد گرفته تا ابرقطار ماگلف (Maglev Megatrain) که در آن سرویتورهایی که درها را کنترل میکنند، سفینههای باربری و حتی تابلوی اعلانات جایزهبگیرها وجود دارد. یکی از شرورهای بازی شبیه به معادل ماری آنتوانت در دنیای «مد مکس» است. اگر در حدی «وارهمر ۴۰۰۰۰» را دوست دارید که در حال خواندن این فهرست هستید، از «نکروموندا» نیز خوشتان خواهد آمد.
۱۱. تشریفات جنگ (Rites of War)
- سال انتشار: ۱۹۹۹
- سازنده/ناشر: DreamForge/SSI
کلونهای «ژنرال پانزر» دیگری هم هستند که با روکش «وارهمر ۴۰۰۰۰» عرضه شده باشند، ولی «تشریفات جنگ» بازیای بود که با موتور «ژنرال پانزر ۲» ساخته شده بود. بهلطف کلکسیون متنوعی از نیروهای پیکسلی که هرکدام ساز و کاری نسبتاً متفاوت دارند، بازی از عمق تاکتیکی کافی برخوردار است. هر نوبت از بازی هم شبیه به یک رمان سیال ذهن (Stream of Consciousness) است که در آن چنین افکاری از ذهنتان میگذرند: «اگر به این یارو حمله کنم، نیروهای حامل اسلحههای سنگین میتوانند از من پشتیبانی کنند، ولی جتموتورها سنگر گرفتهاند، برای همین فرصت خوبی برای شبیخون زدن دارند، ولی یک نیرو وجود دارد که میتواند در یک نوبت هم حمله کند، هم عقبنشینی کند..»
کمپین بازی به شما اجازه میدهد در نقش الدارها بازی کنید، که الفهای قاتل جالب، ولی بیاحساس هستند که از قدرتهای سایکیک برخوردارند و اسلحهای دارند که میتواند یک سیم بلند را داخل بدن دشمن بیچاره فرو کند تا از اندام داخلیاش سوپ درست کند. آنها میتوانند تجسمی از خدای جنگشان را داخل پوستهای از پولاد حرارتدادهشده احضار کنند و با شلوار مدل هارلیکویین به مصاف دشمن میروند. واقعاً مایهی تاسف است که بازیهای «وارهمر ۴۰۰۰۰» بیشتری دربارهی الدارها نیستند و در هر بازی باید همان چهار چپتر همیشگی مارین فضایی را ببینیم.
۱۰. ناحیهی نبرد (Battlesector)
- سال انتشار: ۲۰۲۱
- سازنده/ناشر: Black Lab Games/Slitherine
وقتی دربارهی «سانکتوس ریچ» نوشتم، گفتم که بازیهای دیگری هستند که کاری را که آن بازی میخواست انجام دهد، بهتر انجام داده باشند. این حرف را پیش از انتشار «ناحیهی نبرد» زدم، ولی این بازی هم مصداقی از حرفیست که زدم. این بازی هم از همان بازیهای تاکتیکی نوبتی با مقیاس متوسط است که در آنها به جای کنترل کردن چند فرد محدود یا لشکرهایی بزرگ، صرفاً چند جوخه و وسیلهی نقلیه را کنترل میکنید. ولی کاری که «ناحیهی نبرد» به نحو احسن انجام داده، شخصیت بخشیدن به نیروهاست.
این اتفاق بهلطف سیستم نیروی محرک (Momentum) ممکن شده که اگر سبک بازیتان را با هویت هر نیرو تطبیق دهید، به شما پاداش میدهد. مثلاً فرشتگان خونین دوست دارند دشمنان را از نزدیک بکشند، طوریکه سفیدی حدقهی چشمشان را ببینند. تیرانیدها دوست دارند نزدیک به رهبر گله باقی بمانند. خواهران نبرد که حالتی سادومازوخیستی دارند، دوست دارند همانقدر که آسیب وارد میکنند، آسیب دریافت کنند.
در محتوای قابلدانلود بازی، نکرانها و ارکها نیز به بازی اضافه شدهاند و خواهران نبرد نیز از متحدانی محدود به یک لشکر تمامعیار گسترش پیدا کردهاند. همچنین در یک بهروزرسانی رایگان، یک حالت هجوم همهجانبه (Horde Mode) علیه شیاطین نیز به بازی اضافه شد. البته اگر «ناحیهی نبرد» برای همهی نیروها سیستم پیشرفت تدریجی داشت و نه فقط نیروهای مقر، بازی بهتری میشد، ولی در کل این بازی یک سر و گردن از همتایان خود بالاتر است.
۹. لاشهی فضایی (Space Hulk)
- سال انتشار: ۱۹۹۳
- سازنده/ناشر: Electronic Arts
«لاشهی فضایی» نخستین تلاش برای اقتباس کردن بازی رومیزی به همین نام در قالب ویدیوگیم بود. در ادامه تلاشهای بسیاری در این راستا صورت گرفت، ولی «لاشهی فضایی (۱۹۹۳)» همچنان جزو بهترینهاست. یک قابلیت نوآورانه که به شما اجازه میدهد زمان را متوقف کنید، بازی را وارد حالت نوبتی میکند، حالتی که در آن میتوانید پنج مارین فضایی ترمیناتورتان را طوریکه انگار در حال بازی کردن یک بازی رومیزی هستید، به اطراف حرکت دهید. ولی این حالت یک زمانسنج را برایتان فعال میکند. اگر وقتتان تمام شود، باید بازی را دوباره در حالت بلادرنگ ادامه دهید و بین زاویهی دید اولشخص و نقشه جابجا شوید تا در حالیکه ژندزدها در حال ذوب کردن دیوارها هستند، جوخهیتان را زنده نگه دارید. اگر با مدیریت درست این کار را بهقدر کافی انجام دهید، میتوانید زمان را هرچه بیشتر متوقف کنید. حس راحتی خیالی که از برگشت به حالت توقف زمان بهتان دست میدهد فوقالعاده است.
نقطهقوت دیگر بازی اتمسفری است که ایجاد کرده. پنکههای دیواری میچرخند، از اعماق راهروها صدای بیگانگانی ناشناخته به گوش میرسد و جایی در دوردست هم همیشه صدای جیغ شنیده میشود. وقتی مارینها میمیرند، صفحهیشان به حالت برفک در میآید و بهمرور یکییکی خاموش میشود. بازیهای ویدیویی زیادی بودهاند که از «بیگانگان» (Aliens) تاثیر پذیرفتهاند، ولی تعداد کمی از آنها بودهاند که آن صحنهای از فیلم را که یکی از شخصیتها با درماندگی میگوید: «بازی تمومه پسر، بازی تمومه» را بهخوبی این بازی پیاده کرده باشند. بازی بهشدت سخت است، ولی دلیلش این است که این بازی واقعاً استراتژی نیست؛ بلکه وحشت است.
(امروزه برای بازی کردن «لاشهی فضایی» به DOSBox نیاز دارید و بنا بر دلایلی بازی با ورژن ۰.۷۴ میانهی خوبی ندارد، برای همین برای اجرای آن DOSBox 0.73 را دانلود کنید).
۸. ناوگان فضایی گوتیک: آرمادا ۲ (Battlefleet Gothic: Armada 2)
- سال انتشار: ۲۰۱۹
- سازنده/ناشر: Tindalos Interactive/Focus Home Interactive
در جهان «وارهمر ۴۰۰۰۰» سفر سریعتر از نور در فضا امکانپذیر است. از چه راه؟ از راه ورود به جهانی موازی به نام وارپ که در آن مسافتها فشرده شده و گذر زمان نیز از قاعده و قانونی که ما میشناسیم پیروی نمیکند. مشکل وارپ این است که نیروهای ویرانگر کیاس در آن ساکن هستند؛ این نیروها در اصل نمایندگان تمایلات و احساسات تاریک انسانها هستند و از آنها تغذیه میکنند. کیاس میخواهد از وارپ وارد فضای واقعی شود و وقتی هم این اتفاق بیفتد، شاهد مکانی جهنمی همچون چشم وحشت (Eye of Terror) هستیم که نقطهی تلاقی این دو دنیا در گوشهی کهکشان است. در کنار لبهی آن سیارهی کادیا (Cadia)، متعلق به ایمپریوم، وجود دارد که یک جبهه است که بارها موفق شده بود در برابر حملههای نیروهای کیاس مقاومت کند، تا اینکه در نهضت سیاه سیزدهم (۱۳th Black Crusade)، آبادون غارتگر (Abaddon the Despoiler) یک دژستاره (Starfortress) غولپیکر متعلق به بیگانگان را به آن کوباند.
این اتفاقی است که چند دقیقه پس از آغاز «ناوگان فضایی گوتیک: آرمادا ۲»، وقتی در حال بازی کردن بخش پیشدرآمد هستید، به وقوع میپیوندد. این صحنه واقعاً منظرهای شگفتانگیز است. این دنباله از چند منظر جزیی، پیشرفتی نسبت به بازی پیشین به شمار میآید و یک بخش کمپین از زاویهی دید تیرانیدهای حشرهشکل و نکرانهای روبوتیک که یادآور مصر باستان هستند، به بازی اضافه کرده است، ولی گیمپلی اصلی بازی، که مبارزهی سفینههای فضایی غولپیکر در بستری دوبعدی است، بدون تغییر باقی مانده است. یک عنصری که بازی تغییر داده، بالا بردن مقیاس درگیری است؛ این بازی بهخوبی درک کرده آن چیزی که ما میخواهیم ببینیم، سوختن سیارهها و کهکشان در آتش است.
۷. دارکتاید (Darktide)
- سال انتشار: ۲۰۲۲
- سازنده/ناشر: Fatshark
دو بازی «گردسل ۱» و «گردسل ۲» (Vermintide) – که سازندهی آنها نیز Fatshark بود – سیستم مبارزهی تنبهتن خیلی خوبی داشتند؛ این یکی از مکانیزمهای گیمپلی است که بازیهای زیادی از پس پیادهسازی درست آن برنمیآیند. «دارکتاید» آن سیستم مبارزهی تنبهتن را گرفته و بخش تیراندازی سطحبالا نیز به آن اضافه کرده است. در این بازی تفنگهای ریپر (Ripper) دشمنان را رنده میکنند، بولترها مثل قاطر المپیک لگد میزنند و یک تفنگ لیزری به نام Kantrael MGXII Infantry Lasgun وجود دارد که همه به شوخی میگفتند که صرفاً یک چراغقوه است که به آن بیش از حد بها داده شده، ولی روی تمام کسانی که این شوخیها را میکردند کم میکند.
این سیستم مبارزه در بازیای به کار رفته که آنقدر روح «وارهمر ۴۰۰۰۰» در آن رسوخ کرده که چیزی نمانده گراکسها (Grox) از آن بیرون بزنند. شهر کندوییای که بازی در آن واقع شده، در آن واحد هم بهشدت بسته و خفقانآور است، هم بزرگتر از آنکه بتوان راه خود را در آن پیدا کرد. شخصیتهای نژاد اُرگین (Orgyn) در آن واحد هم دوستداشتنی و هم احمقاند، موسیقی بازی بسیار شوم و پرانرژی است، و حتی بطریهای نوشیدنی نیز مهر پاکی دارند، انگار که اعضای آدپتوس سانیتوس (که توی کار بهداشت هستند) آنها را وارسی کردهاند تا از تازه بودنشان اطمینان حاصل کنند. فقط حیف که هویت «دارکتاید» بهعنوان یک بازی لایو سرویس اجازه نداده پتانسیلش شکوفا شود.
بازی یک بخش پیشدرآمد غوطهورکننده دارد که در آن کنترل یک فرد کاملاً بیاهمیت که با دقت طراحی شده به شما سپرده میشود. شما باید در نقش او از زندان فرار کنید، اما در نهایت بهعنوان پَستترین مقام (گوشت دم لیزر) در محفل تفتیش عقاید استخدام میشوید و در این نقطه است که اثر داستان و پیرنگ تقریباً بهطور کامل از بازی ناپدید میشود. بهجایش، با به پایان رساندن هر ماموریت، کل محتوای داستانیای که دریافت میکنید، یک میانپرده است که در آن بقیهی اعضای محفل تفتیش عقاید به شما میگویند که در حدی شایستگی ندارید که ارزش مورد اعتماد واقع شدن را داشته باشید. بعد شما را میفرستند تا تراز معتمد بودنتان را هرچه بیشتر افزایش دهید. این سیستم شبیه به راهحلی موقتی به نظر میرسد؛ انگار که داستان بازی همیشه منتظر آپدیتهای آتی است و در لحظه اهمیت خاصی ندارد. جای خوشحالیست که حداقل بازی کردن این ماموریتها تجربهای لذتبخش است.
۶. طلوع جنگ ۲ (Dawn of War 2)
- سال انتشار: ۲۰۰۹
- سازنده/ناشر: Relic Entertainment/THQ/Sega
همانطور که پیشتر اشاره شد، در «طلوع جنگ ۱» هدف ساختن یک عالمه تانک و پر کردن صفحهی نمایش از لیزر بود. «طلوع جنگ ۲» فقط چهارتا نیروی خفن در اختیار شما قرار میدهد، همراه با هشت سرباز قابلجایگزین شدن، و چندتا قابلیت ویژه. در این بازی، هدف این نیست که آنقدر در مقرتان روی چیزهای مختلف تحقیق انجام دهید تا اینکه یک لشکر توقفناپذیر بسازید؛ در بیشتر ماموریتها، از آسمان به روی زمین فرود میآیید، گاهی چندتا دشمن را هم زیر پایتان له میکنید و بعد بازی شروع میشود. در یک نبرد معمولی بازی، باید حاملین اسلحههای سنگین و تکتیراندازها را پشت سنگر منتقل کنید، با فرماندهیتان به دشمن حمله کنید و بعد به تیم ضربت بگویید با جتپکهایشان از آسمان وارد معرکه شوند. پس از آن، باید قابلیتها را استفاده کنید و منتظر بمانید موعد بازیابی قابلیتهایشان (Cooldown) تمام شود تا دوباره ازشان استفاده کنید.
مبارزه با باسهای بازی میتواند بسیار طاقتفرسا باشد، ولی در نقشههایی که باید با رویکردی دفاعی بازی کنید و نیروهای تیرانید و… که چند برابر نیروهای خودتان هستند، از هر طرف به سمتتان حمله میکنند، عالیاند؛ چه در بخش تکنفره، چه در بخش آخرین ایستادگی (Last Stand) که یکی از حالتهای بازی با حضور سه بازیکن است که موجهایی از دشمن و تجهیزات جنگی قابل باز شدن دارد. در یک جهان موازی منصفانه و عادلانه، بخش «آخرین ایستادگی» میتوانست از «دوتا» محبوبتر شود و الهامبخش به وجود آمدن یک ژانر جدید شود و بازیهای موبا هم اینقدر مزخرف نمیبودند.
۵. آزادی نهایی: ۴۰۰۰۰ حماسی (Final Liberation: Epic 40,000)
- سال انتشار: ۱۹۹۷
- سازنده/ناشر: Holistic Design/SSI
«حماسی» واقعاً واژهی درستی است. «آزادی نهایی» یک بازی استراتژی است که مقیاس درگیری در هزارهی ۴۱ را به دقیقترین شکل به تصویر میکشد. در این بازی نهتنها نیروهای گارد امپراتوری باید قوای خود را با اولترامارینها ترکیب کنند، بلکه باید لژیون گمشده و کاملی از تایتانها را از زیر خاک بیرون بیاورند تا جلوی حملهی ارکها در مقیاسی سیارهای را بگیرند. ارکها سریعترند و در مبارزات تنبهتن کشتنشان بهمراتب سختتر است، ولی شما در جناح خود از قوای توپخانه برخوردارید و همانطور که از ظالم باداب (Tyrant of Badab)، یکی از شخصیتهای دنیای «وارهمر ۴۰۰۰۰» نقل است: «اسلحههای گنده هیچوقت خسته نمیشن.»
هر نوبت از بازی یک پیشروی محتاطانه است؛ در هر نوبت باید حواستان باشد که به سرعتبازها (Speed Freeks) اجازه ندهید به بمباندازهایتان نزدیک شوند و در کنارش باید همهی ساختمانهایی را که داخلشان توپهای تِلِپ (Thudd Guns) دیده میشود با خاک یکسان کنید تا مبادا ارکها از آنها بیرون بزنند. در آخر باید هر کاری از دستتان برمیآید انجام دهید تا از اَبَرتوپهای شکمدرنده (Gut Buster Mega-Conon) که از زیر گارگانتها (Gargant) بیرون زده است، تا حد امکان فاصله بگیرید.
(توضیح:گارگانتها معادل تایتانها برای ارکها هستند.)
۴. لاشهی فضایی تاکتیکس (Space Hulk Tactics)
- سال انتشار: ۲۰۱۸
- سازنده/ناشر: Cyanide Studio | Focus Home Interactive
این بازی اصلاً توجه کافی دریافت نکرده است، چون پس از چند بازی متوسط منتشر شد که اسم «لاشهی فضایی» را یدک میکشیدند. ولی «تاکتیکس» بین آنها بهترین عنوان است. این بازی اقتباسی از بازی رومیزی «لاشهی فضایی» است که درک کرده دلیل جذابیت بازی چیست: ناعادلانه بودن ذاتی قرار گرفتن پنج تانک دوپای بدقلق در برابر تعداد بیشماری هیولای سریع و در حال هجوم. همچنین بازی این را درک کرده که اگر به شما اجازه دهد در نقش هرکدام از دو جناح بازی کنید، این فرمول مفرحتر هم میشود. «تاکتیکس» یک کمپین کامل با محوریت ژندزدها دارد و بازی کردن در نقش بیگانگان واقعاً لذتبخش است. این بازی از جناح مارینها هم چیزی کم نگذاشته است و هوش مصنوعی نیز طوری در نقش ژندزدها بازی میکند که انگار یکی از بازیکنان واقعی بازی رومیزی است؛ بدین صورت که در گوشه و کنارها میخرامد تا اینکه نیروهای کافی برای هجوم همه جانبه به یک مارین فضایی که در حالت آمادهباش قرار دارد فراهم شود. آنها میدانند که دیر یا زود اسلحهی مارین بختبرگشته گیر خواهد کرد.
«لاشهی فضایی: تاکتیکس» یک سری عناصر به قوانین بازی رومیزی اضافه کرده است، مثل کارتهایی که با یک بار استفاده، موهبتهایی در اختیارتان قرار میدهند، یا نقشهای هزارتومانند از لاشهی فضایی برای اکتشاف کردن، ولی همهی این اضافات بسیار موازنهشده هستند و مکملی برای اصل بازی به شمار میآیند. در واقع انگار که به یکی از بستهالحاقیهایی که گیمز ورکشاپ برای بازی اصلی ساخته بود تعلق دارند. در بازی «لاشهی فضایی» که در سال ۱۹۹۳ منتشر شد، بازی از دید اولشخص دنبال میشد، ولی این بازی دید ایزومتریک دارد و برای همین همان بازیای است که همه دلشان میخواست: «ایکسکام، ولی با حضور مارینهای فضایی».
۳. مارین فضایی (Space Marine)
- سال انتشار: ۲۰۱۱
- سازنده/ناشر: Relic/THQ/Sega
در دوران تاریکی که بازیهای اکشن سومشخص سنگرمحور روی بورس بودند، وجود «مارین فضایی» بسی سوالبرانگیز بود: چرا یک ابرانسان زرهپوش نیاز داشت که پشت یک دیوار که ارتفاعش تا کمرش میرسید سنگر بگیرد؟ این کارها که در شأن یک مارین فضایی نیست. شما با کشتن آدمبدها از نزدیک جانتان را بازیابی میکنید، با زنجیرشمشیرتان به سمت جلو شیرجه میزنید و بهلطف بهترین جتپک تاریخ، از آسمان روی زمین فرود میآیید. هر نبرد به شما یادآوری میکند که ژنهایتان دستکاری شده تا بتوانید این کارها را انجام دهید. در اوایل بازی، یک لحظهی بیسروصدا وجود دارد که در آن وارد مقر گاردهای امپراتوری میشوید و سربازهای زخمی که قدشان بهمراتب از شما کوتاهتر است، با شگفتی به بالا، به شما، نگاه میکنند. از این لحاظ، بازی فانتزی مارین فضایی بودن را به بهترین شکل منتقل میکند.
یا بهطور دقیقتر، فانتزی بازی در نقش کاپیتان تایتوس، عضوی از اولترامارینها (که صداپیشهاش مارک استرانگ است، مردی که باید ۳۹ هزار سال بعد به دنیا میآمد). اولترامارینها چپتر موردعلاقهی بازیسازان برای گنجاندن در بازیهای ویدیویی هستند، چون آنها پیروی قوانیناند. آنها مثل گرگهایی فضایی نیستند که پنجه دارند و میخواهند ادای وایکینگها را دربیاورند، یا مثل فرشتههای خونین که هر از گاهی به خشم سیاه (Black Rage) دچار میشوند. وقتی پای اولترامارینها در میان است، نیازی نیست به بازیکنی که چیزی دربارهی «وارهمر ۴۰۰۰۰» نمیداند، توضیح اضافهای داد. چون اولترامارینها خستهکنندهاند.
«مارین فضایی» به اولترامارینها اجازه میدهد خستهکننده باشند، تا تایتوس چیزی برای قیام کردن علیه آن داشته باشد. برادران او از تاکتیکهایی که داخل کتابهای باستانی نوشته شدهاند پیروی میکنند. تایتوس از یک سفینهی فضایی بیرون میپرد تا در امتداد عرشهی یک سفینهی دزدان فضایی، با ارکها مبارزه کند. تازه این فقط بخش آموزشی بازی است.
۲. مکانیکوس (Mechanicus)
- سال انتشار: ۲۰۱۸
- سازنده/ناشر: Bulwark Studios/Kasedo Games
آن کاری که «مارین فضایی» برای شوتر سومشخص انجام داد، «مکانیکوس» برای بازیهای نوبتی تاکتیکی جوخهمحور انجام داده است. تکنوکشیشهای آدپتوس مکانیکوس که تحت کنترل شما هستند، به سنگر نیاز ندارند. بهجایش آنها گوشت دم لیزر دارند؛ یعنی سرویتورها و سربازهای اسکیتاری (Skitarii) که میتوانند لیزر نکرانها را به خود جذب کنند. این دشمنان قابل پیشبینی فقط به نزدیکترین هدف حمله میکنند و نزدیکترین هدف هم باید یک زامبی سایبری باشد که بتوان بهراحتی جایگزیناش کرد، نه یکی از تکنوکشیشهای شما که بهتازگی ترازش بالا رفته است.
دانشمندان عجیبغریب آدپتوس مکانیکوس که از لحاظ ذهنی وضعشان بدجوری داغان است، همهچیز را به چشم فرصتی برای یادگیری میبینند. وقتی که زیردستان آنها در حال جان دادن هستند، آنها در حال وارسی معماریهای اطرافشان و فرستادن جمجمههای فرمانیار برای مطالعهی هیروگلیفهای بهجامانده از بیگانگان هستند (دانشی که به آنها امتیاز ذهنی (Cognition Point) میدهد). این امتیازها را میتوان صرف قابلیتهای مختلف کرد: مثل حرکت بیشتر در هر نوبت یا فعال کردن قابلیتهای ویژه. وقتی هم که یک نکران را شکست دهید، امتیازهای ذهنی بیشتری نصیبتان میشود. در این راستا میتوانید امتیاز اضافه هم بگیرید، به شرط اینکه بتوانید در عرض یک نوبت، تکنوکشیشتان را به جسد نکران برسانید تا بالای سرش بایستد و با حالتی مورمورکننده، خاموش شدن نور داخل چشمهای مصنوعیاش را تماشا کند… مشخصاً بهقصد دانشاندوزی.
(تکنوکشیشها اینقدر ترسناکاند که «هرتک» (Heretek)، مهمترین بستهالحاقی «مکانیکوس»، از معادل منحرف و فاسدشدهی آنها یک جناح پلید ساخته است.)
اگر امتیازهای ذهنی را بهدرستی خرج کنید، قدرتتان بهصورت تصاعدی افزایش پیدا میکند و با پایان هر نوبت، امتیازهای ذهنی بیشتر دریافت میکنید. تکنوکشیشها، پرستندگان رداپوش خدای ماشینی، در حالیکه در یک دست یک تبر نیرومحور نگه داشتهاند و در دست دیگر یک تبلت مخصوص جمعآوری داده، داخل مقبرهی نکرانی که در آن هستند اینطرف و آنطرف میروند و محض تفریح، شش دست سایبرنتیک به سبک دکتر اختاپوس هم از هر طرفشان به هوا برخاسته. در بازیهای دیگر، نیروهای آدپتوس مکانیکوس اغلب نقش پشتیبان دارند، ولی آنها ستارههای این بازی هستند و همهی ویژگیهایی که برایشان تعریف شده کاملاً با آنها متناسب است: از نکات ریزی که اعضای آدپتوس مکانیکوس از راه آنها عجیبغریب بودن خود را نشان میدهند گرفته تا موسیقی پهبادوار و خرخر مکانیکیای که مثلاً قرار است صدای حرف زدنشان باشد.
۱. طلوع جنگ ۱ (Dawn of War)
- سال انتشار: ۲۰۰۴
- سازنده/ناشر: Relic Entertainment/THQ
با توجه به اینکه عنصر مقرسازی در «طلوع جنگ ۲» حذف شد، «طلوع جنگ ۱» اکنون به میعادگاه اصلی برای هواداران «وارهمر ۴۰۰۰۰» تبدیل شده که نمیتوانند از این مکانیزم خاص در بازیهای استراتژی صرفنظر کنند. نکته اینجاست که آنچه باعث شد مقرسازی در «طلوع جنگ ۱» عالی باشد، کمرنگ بودن آن در مقایسه با بازیهای استراتژیای بود که پیش از آن منتشر شدند. در این بازی هدف این نیست که با دقت دور مقرتان دیوار بکشید و در مقایسه با رقیب، جمعکنندگان منابع بیشتری تربیت کنید تا اقتصادتان پیروز شود. در این بازی از طلا، اسپایس و گاز خبری نیست. راه اصلی برای جمعآوری منابع در «طلوع جنگ ۱» این است که برای به دست آوردنشان کشتوکشتار راه بیندازید.
یک سری منابع در طول نقشه پرکنده شدهاند و شاید در ابتدای بازی، هنگامیکه همه در حال دیدهبانی و ساختن نخستین نیروگاه خود هستند، بتوانید چندتایشان را بدون درگیری به دست بیاورید، ولی دیر یا زود، دیگر از این خبرها نخواهد بود. «طلوع جنگ» یک استراتژی همزمان با سرعت بالا است. در این بازی، به جای اینکه سربازها را یکییکی از سربازخانه بیرون بیاورید و آنها را به سمت گروهی که از قبل ساختهاید بکشانید، این سربازها در قالب جوخههای از پیشآمادهشده از سربازخانه بیرون میآیند و اگر میخواهید جوخهیتان بزرگتر شود، وقتی جوخه همچنان در زمین است، میتوانید نیروهای بیشتری را به داخل آن تلهپورت کنید. نیروهای کمکی نیز از همین قانون پیروی میکنند. بهجای اینکه دائماً به سربازخانه برگردید تا نیروهای از دسترفته را جایگزین کنید، میتوانید یک تلهپورتکننده راه بیندازید و آنها خودشان به جایی که باید میروند. آیا فلان جوخه به یک موشکانداز نیاز دارد، چون اعضای آن در تپهی کناری یک خودروی زرهدار رویت کردند؟ اشکال ندارد؛ تلهپورتکننده نیازشان را برطرف خواهد کرد.
ضربآهنگ «طلوع جنگ» آنقدر سریع است که طولی نمیکشد به سقف نیروهایی که میتوانید بسازید میرسید و کنترل لشکری بزرگ را به دست میگیرید که شامل وسایل نقلیه و دردناتهایی (Dreadnoughts) میشود که نیروهای دشمنان را بهصورت تکی بلند و به این طرف و آن طرف پرتاب میکنند. اگر وسط نبرد دوربین بازی را به سمت عقب ببرید، صحنهای باشکوه و شلخته از لیزرپراکنیها و انفجارها را مشاهده میکنید. اگر دوربین بازی را نزدیک ببرید، صحنههای کشتوکشتار دقیقی را مشاهده میکنید که در آنها یک نفر با نیزه به زمین چسبانده شده و یک نفر دیگر سرش بهوسیلهی یک موجود شیطانی قطع شده است. در این بازی فقط جنگ وجود دارد و راستش را بخواهید، در این بازی جنگ خیلی باحال است.
داستان بازی اصلی به نقطهای غیرمنتظره ختم میشود. بسته الحاقی «حملهی زمستانی» (Winter Assault) برای هواداران گارد امپراتوری است. ولی نقطهی عطف بازی کمپین داستانی بستهالحاقی «جهاد تاریک» (Dark Crusade) است که در آن هشت جناح در نقشههایی در حال تغییر با هم درگیرند و در آن وقتی به یکی از نواحی تحتکنترلتان که محاصره شده بود برگردید، میبینید که همهی نیروهای دفاعیای که دفعهی آخر ساخته بودید سر جایشان هستند. اگر این برایتان کافی نیست، بستهالحاقی «سولاستورم» (Soulstorm) بیشترین توجه را از مادسازها دریافت کرده است. آنها مادی برای بازی ساختهاند که محدودیت ساخت نیرو را از بین میبرد و مقیاس بازی را حتی بزرگتر از پیش میکند. این بستهالحاقی «وارهمر ۴۰۰۰۰» در دیوانهوارترین حالتش است؛ در آن شاهد نابود شدن سیارهها و شلیک شدن موشکها از تانکی هستید که شبیه به یکی از سازهای کلیسایی به نظر میرسد.
منبع: PC Gamer
عالی بود. واقعا مقاله کاملی بود دست شما درد نکنه. من بازی آیزنهورن رو روی استیم وقتی که موجود بود بازی کردم به خاطر علاقه زیادی که به وارهمر داشتم و گیم پلیش با اینکه خیلی داغون بود اما داستانش خیلی قشنگ بود و خیلی حال کردم. اینقدر خوشم اومد که رفتم به سمت زبان اصلیش که خیلی سخت خوان بود و به خاطر همین بیخیال شدم. کاش رمان ایزنهورن رو تو این ترجمه کنن واقعا حیفه.