فهرست کامل فیلم‌های پیتر جکسون از بدترین تا بهترین

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۹ دقیقه
فیلم‌های پیتر جکسون

در این مطلب نگاهی می‌اندازیم به فیلموگرافی فوق‌العاده پیتر جکسون و بهترین فیلم‌های او که در ژانرهای مختلفی از جمله ترسناک، فانتزی، موجودات اسطوره‌ای و غیره ساخته‌ شده‌اند.

مسیر زندگی پیترجکسون به عنوان فیلم‌ساز، یک مسیر پر هیجان و پر از فراز نشیب است. پیتر جکسون ابتدا مسیرش را با فیلم‌های ترسناک خشن و کمدی شروع کرد و با بودجه‌هایی بسیار اندک، فیلم‌هایی پر از خون و خونریزی ساخت. فیلم‌های ابتدایی جکسون پر از کله‌های منفجر شده، عروسک‌های فاسد و خوفناک و موجودات آدم‌خوار هستند. او با داشتن تجربه کافی در این زمینه، در القای شکوه و خوف به مخاطب، بسیار موفق بود.

جکسون بعد‌ها شروع به داستان ‌پردازی‌های فانتزی کرد و با کسب چندین جایزه معتبر به فیلم‌سازی مشهور و میلیاردر تبدیل شد. ما مسیر پر فراز و نشیب فیلموگرافی جکسون را بررسی کرده و تمام فیلم‌های مهم او را رتبه‌بندی کردیم. مستند کمدی نقره‌ی فراموش شده (Forgotten Silver 1995) به دلیل این‌که با همکاری کارگردانی دیگر ساخته شده و صرفا اثر شخصی پیتر جکسون نیست، در این فهرست قرار نگرفت. اما بهتر است به این نکته اشاره شود واکنش همراه با عصبانیت و منفی مردم به مستند، بسیار بامزه و خنده‌دار است.

۱۴. دیدار با احمق‌ها (Meet the Feebles)

دیدار با احمقان

اگر ماشین زمان داشتم اولین کاری که می‌کردم این بود که به سال ۱۹۸۹ و به زمان اکران فیلم «دیدار با احمق‌ها» سفر می‌کردم تا به مردم بگویم که کارگردان این فیلم، در آینده یکی از سه کارگردان برتر دنیا و نامزد بیش از ۳۰ جایزه‌ی اسکار خواهد شد. فیلم دیدار با احمق‌ها فیلمی عروسکی و پر از خشونت و خونریزی است که در آن عروسک‌های ساخته‌ی جیم هنسون (Jim Henson)، به خشونت و کشت و کشتار مشغول هستند و فیلم فلش بک‌های متعددی به جنگ ویتنام دارد.

داستان فیلم همانند غزلی از روابط حیوانی است که با ترور و تیراندازی‌های یک هیپوتالاموس به نام هیدی، رنگ دیگری به خود می‌گیرد. فیلم ملاقات با احمق‌ها رفتار‌های زشتی را به تصویر می‌کشد و عمدتا برای اکران در تفریحات نیمه‌شب ساخته‌ شده‌است.‌ اما پایان فیلم کسل‌کننده ‌است. با این‌که خود شخصیت عروسک نفرت‌آور است، عروسک گردانی فیلم به طور هنرمندانه‌ای اجرا شده‌است. این فیلم قطعا بر فیلم‌های کمدی مدرن مانند تیم آمریکا: پلیس جهانی (Team America: World Police) و قتل‌های سرخوشی (The Happytime Murders)، اثر‌گذار بوده است.

۱۳. بد مزه (Bad Taste)

بد مزه

فیلم «بد مزه»، یک افشاگری تمام معنا است. این فیلم نقطه‌ی آغازی برای فیلم‌های بهتر پیتر جکسون محسوب می‌شود. فیلم‌برداری فیلم بد مزه در طول ۴ سال و اکثرا در آخر هفته‌ها و در خلیج پوکروا (Pukerua Bay) در نیوزلند صورت گرفت. جکسون وقتی این فیلم را ساخت بسیار جوان بود. داستان فیلم در مورد جنگ یک سازمان تحقیقات و دفاعی فضایی (Astro Investigation and Defence Service) با موجودات فضایی است. گروهی از موجودات فضایی آدم‌خوار برای شکار انسان‌ها به کره‌ی زمین حمله می‌کنند. فیلم بد مزه یک فضای شاد و پرشوری دارد که تا حدودی دوست‌داشتنی و جالب است اما صحنه‌هایی از جنگاوری‌ها و دلاوری‌های جذاب نیز در فیلم جکسون وجود دارد.

جلوه‌های خون و خون‌ریزی و خشونت در فیلم، تا حدودی چشمگیر هستند. مثلا صحنه‌ای که کله خود جکسون به صورت یک کله ترکیده و کاملا باز با تمام جزئیات گریم شده و کمی حال به هم زن است. فیلم اثرگذار جکسون سریعا توجه هیأت فیلم و سینمای نیوزلند را به خود جذب کرد. هیأت مبغلی حدود ۲۳۵ هزار دلار برای تمام کردن فیلمش به جکسون داد و این نقطه‌ای است که اهمیت فیلم به اوج خود رسید. احتمالا از تماشای این فیلم لذت خواهی برد.

۱۲. استخوان‌های دوست داشتنی (The Lovely Bones)

استخوان‌های دوست داشتنی

جکسون نتوانست به خوبی از عهده‌ی فیلم «استخوان‌های دوست داشتنی» برآید. این فیلم بر اساس یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های آلیس سبالد (Alice Sebold) است و داستان یک دختر دبیرستانی به اسم سوزی سالمون (Susie Salmon) را روایت می‌کند که سورشا رونان (Saoirse Ronan) نقش او را در فیلم بازی کرده است. سوزی به طرز وحشیانه‌ای توسط همسایه‌اش جورج هاروی (George Harvey) با بازی استنلی توچی (Stanley Tucci) به قتل می‌رسد و در حالی که در یک برزخ گیر افتاده‌ است، زندگی خانواده‌اش را در ادامه‌ی ماجرا تماشا می‌کند.

جکسون در همکاری با شرکت وتا دیجیتال (Weta Digital)، به مهارت فوق‌العاده‌ای در ساخت جلوه‌های ویژه و به تصویر کشیدن یک زندگی شیرین و در عین حال مخوف پس از مرگ دست یافته است و این مهارت او در فیلم‌هایی مانند ارباب حلقه‌ها (Lord of the Rings) کاملا نمایان است. در نتیجه فیلم استخوان‌های دوست داشتنی از جلوه‌های بصری خیره‌کننده‌ای برخوردار است. اما به دلیل سابقه‌ی کاری جکسون در ژانر وحشت، داستان این فیلم که به کمک فرن والش (Fran Walsh) و فیلیپا بوینس (Philippa Boyens) نوشته شده است مدام با صحنه‌های ترسناک و وحشت‌آور و موسیقی متنی که وحشیانه اوج می‌گیرد، بالا و پایین می‌گردد. این ویژگی‌ بر فیلم درام جکسون و مونتاژ‌های آن پرده‌ افکنده‌ است.

به طور کلی احساس سفر و ماجراجویی در شخصیت سوزی چندان دیده نمی‌شود. بدون این حس اکتشاف درونی که در رمان کاملا مشهود است، فیلم سریعا به این نتیجه‌ می‌رسد که قتل این دختر جوان کاملا به جا و مناسب بود. رونان و توچی همانند تمام فیلم‌هایی که در آن‌ها ایفای نقش کرده‌اند، در این فیلم نیز اجرای بسیار خوبی به نمایش گذاشته‌اند.

۱۱. هابیت: نبرد ۵ ارتش (The Hobbit: Battle of the Five Armies)

هابیت: نبرد ۵ ارتش

همیشه تلاش‌هایی برای تبدیل داستان اولین فیلم ارباب حلقه‌ها نوشته‌ی جی. آر. آر. تالکین (J.R.R. Tolkien) به مجموعه‌ی سه‌گانه‌ی حماسی وجود داشت و نهایتا با گسترش پاراگرافی از آن داستان و افزایش شخصیت پردازی، فیلم «هابیت: نبرد ۵ ارتش» ساخته شد. این‌که صحنه‌ها و جلوه‌های فیلم خیره‌کننده هستند، تعجب آور نیست زیرا جکسون در آن دهه بسیار تلاش کرده و ثابت کرد که می‌تواند بهترین صحنه‌های جنگ فانتزی را بسازد. اما چندان به نبرد نهایی فیلم که بین یک ارتش الف (elf)، یک ارتش دورف (dwarf)، یک ارتش انسان (human) و دو ارتش ارک (orc) در کوه‌تنها (Lonely Mountain) رخ می‌دهد، پرداخته نشده است. صحنه‌های جنگ و کشت و کشتار ارتش‌ها که با همدیگر ادغام شده و یک توده‌ی خاکستری رنگ ساخته‌اند، در ابتدا کمی جالب است اما به زودی تکراری و خسته کننده‌ می‌گردد. البته داستان کهن فیلم و هیولاهای ارتش الف و دورف‌ها خوشایند هستند. با این‌حال، فیلم نبرد‌ ۵ ارتش از فضای احساسی چندانی برخوردار نیست. تغییر ناگهانی شخصیت تورین سپر بلوط (Thorin Oakenshield) با بازی ریچارد آرمیتاژ (Richard Armitage) و واکنش شوکه‌کننده‌ی او که به بیماری اژدها (dragon sickness) نسبت داده می‌شود پس از جنون فضایی، از متداول‌ترین علل از دست دادن آگاهی در فیلم‌ها است.

بدترین قسمت فیلم، بخش پایانی فیلم است که تراندویل (Thranduil) به لگالوس (Legolas) که به ترتیب توسط لی پیس (Lee Pace) و اولاندو بلوم (Orlando Bloom) بازی شده‌اند، می‌گوید که جنگاوری بد نام به اسم استرایدر (Strider) را پیدا کند. یادآوری این نکته به مخاطب که ویگو مورتنسن (Viggo Mortensen) در فیلم اول ارباب حلقه‌ها: یاران حلقه (Fellowship of the Ring)، ۸۷ ساله است، اصلا جالب نیست!

۱۰. هابیت: یک سفر غیر منتظره (The Hobbit: An Unexpected Journey)

هابیت: یک سفر غیر منتظره

فیلم «هابیت:‌یک سفر غیر منتظره»، به چند دلیل بهتر از فیلم نبرد ۵ ارتش است. اولا، بدون در نظر گرفتن نقد‌های فنی، این فیلم یک نوستالژی جذاب است که در سال‌ ۲۰۱۲ مخاطب را به سرزمین میانی یا خطه میانی (Middle Earth) برد. شنیدن دوباره‌ی موسیقی‌های متن دلنشین هاوارد شور (Howard Shore) و دیدن لباس‌های قدیمی که ماهرانه طراحی شده بودند، تجربه جذابی برای مخاطبان بود و جکسون حتی آن خانه‌های کوچک و تالار‌های طلایی الف‌ها را با جزپیات تمام به تصویر کشید. ثانیاً، فیلم یک سفر غیر منتظره، تنها فیلم هابیت است که شخصیت مرکزی و مهم‌اش بیلبو بگینز (Bilbo Baggins) است و کاش این اتفاق بیشتر در فیلم‌های هابیت می‌افتاد. زیرا مارتین فریمن (Martin Freeman) اجرای فوق‌العاده‌ای را در این نقش به نمایش گذاشته است. اما خب، نوستالژی تا یک حدی جذابیت دارد. ویژگی‌های منفی فیلم، از جمله فریم ریت ۴۸ فریم بر ثانیه و سناریوی سنتی «صرفا این‌که توانایی انجام کاری رو داری، قرار نیست حتما انجامش بدی»، تقریبا برای مخاطب واضح است.

این فیلم هم‌چنین تا حد زیادی به جلوه‌ها و تصاویر رایانه‌ای (CGI) متکی است. برای مثال شخصیت منفی اصلی فیلم، آزوگ (Azog the Defiler)، کاملا توسط فناری ضبط حرکت (mo-cap) ساخته شده و در نتیجه چندان ترسناک و واقعی به نظر نمی‌آید.

درمورد شخصیت راداگاست قهوه‌ای باید گفت، خود سیلوستر مک‌کوی (Sylvester McCoy) و بازیگری‌اش، بسیار جالب و دوست داشتنی است، اما شخصیت راداگاست در این فیلم‌ها کثیف و چندش‌آور نمایش داده شده است که اصلا خوشایند نیست.

۹. مخ تعطیل (Braindead / Dead Alive)

مخ تعطیل

فیلم «مخ تعطیل» تقریبا بهترین فیلم پیتر جکسون در ژانر خشونت و خون‌ریزی (استپلتر \ splatter) قبل از همکاری با هالیوود بود. پیتر جکسون می‌دانست که این فیلم آخرین فیلم پر افتخار او در این ژانر خواهد بود و میزان خشونت و خون و خون‌ریزی در این فیلم،‌ بیش از فیلم‌های دیگر اوست. در این فیلم تا حدودی از ایده فیلم‌های زامبی محور استفاده شده است. موجود عجیبی که انگار ترکیبی از موش صحرایی و میمون است، در باغ وحش، زنی را گاز می‌گیرد و باعث شیوع یک بیماری وحشتناک می‌گردد.

پیتر جکسون و طراحان جلوه‌های ویژه فیلم، باب مک‌کارن (Bob McCarron) و ریچارد تیلور (Richard Taylor)، با استفاده از این ایده یک فیلم دیوانه‌وار و عجیب ۹۰ دقیقه‌ای ساختند. این فیلم پر است از خون و خون‌ریزی و صحنه‌های کنده شدن پوست، قطع‌ شدن اندام‌ها و له‌شدن مغز‌. برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که در ساخت صحنه‌ی هیجان انگیزی که زامبی‌ها با یک ماشین چمن زنی کشته می‌شوند، حدودا ۷۹ گالن خون مصنوعی استفاده شده است. و البته همانند فیلم هابیت: نبرد ۵ ارتش، این فیلم نیز به دلیل استفاده‌ی زیاد از جلوه‌های ویژه، بیشتر یک فیلم مصنوعی رایانه‌ای به نظر می‌آید تا یک فیلم واقعی.

اما صحنه‌های ویژه‌ای نیز در این فیلم وجود دارند که در ساخت آن‌ها از هیچ‌گونه تکنولوژی رایانه‌ای استفاده نشده است. هم‌چنین یک داستان عجیب و غریب عاشقانه نیز در دل فیلم وجود دارد که بین یک مغازه‌دار ایده‌آل‌گرا به اسم پکیتا ماریا سنچز (Paquita María Sánchez) با بازی دایانا پنالور (Diana Peñalver) و شخصیت روانی لیونل کاسگرو با بازی تیموتی بالم (Timothy Balme) در جریان است. مادر خودخواه لیونل کاملا با این رابطه‌ی عاشقانه مخالف است، حتی بعد از این‌که به یک جانور ۳ متری تبدیل می‌گردد!

۸. ترس آفرینان (The Frighteners)

ترس آفرینان

فیلم «ترس آفرینان» از آن جمله فیلم‌هاست که کارگردان در عین القای ایده‌های ترسناک شخصی خودش به فیلم، فیلمی مشهور و پرطرفدار با یک بودجه‌ی کلان ساخته است.  ترس آفرینان فیلمی در ژانر ماورالطبیعه با بازی میشل جی. فاکس (Michael J. Fox) است. میشل نقش یک شخص ماورایی را بازی می‌کند که با اشباح دوست شده است و همراه دوستان شبح خود مشتریان نا‌آگاه را گول می‌زند و از آن‌ها هزینه‌ی جن‌گیری می‌گیرد. جلوه‌های ویژه جالب فیلم مربوط به اواسط دهه‌ی ۹۰ هستند. این جلوه‌های ویژه فیلم را شبیه خانه وحشت شهربازی دیزنی (The Haunted Mansion) کرده‌اند. از طرفی به دلیل صحنه‌های مرگ و برخی شوخی و کنایه‌های ناخوشایند که احتمالا از فیلم ملاقات با احمقان گرفته شده‌اند، این فیلم جز فیلم‌های بزرگسال و بالای ۱۷ سال دسته بندی شده است. مسیقی پر از فراز و نشیب فیلم نیز جالب است اما کمی فیلم را شلوغ می‌کند. دیدن چنین فیلم‌های کمدی-ترسناکی از پیتر جکسون که با بودجه‌ی بالایی ساخته شده‌ بسیار خوشایند و جذاب است.

۷. آن‌ها نباید پیر شوند (They Shall Not Grow Old)

آن‌ها نباید پیر شوند

پیتر جکسون فیلم‌های زیادی درباره‌ی اشباح و موجودات ماورالطبیعه ساخته است. اما فیلم «آن‌ها نباید پیر شوند»، تنها فیلم اوست که درباره‌ی جن‌‌زدگی و تسخیر شدن‌ است. این فیلم که تنها فیلم مستند پیتر جکسون است، شامل چنیدن ساعت فیلم‌های اصلی و اکثرا دیده‌ نشده‌ی جنگ جهانی اول از آرشیو موزه‌ی سلطنتی جنگ (Imperial War Museum) است که با صدای محاصبه‌های کانال بی بی سی (BBC) با سربازان بریتانیایی‌ شاهد جنگ، ادغام شده است.

پیتر جکسون با همکاری شرکت وتا دیجیتال، فیلم‌های اصلی سیاه و سفید را رنگی و به فیلم‌ها جلوه‌های صوتی و یک خط دیالوگ اضافه کرده تا در حد امکان بتواند فضای گودال‌ها را به خوبی بازسازی کند. نتیجه‌ی این اقدامات منجر به یک فیلم مستند پرخرج از درد‌ها، آسیب‌های روحی و مرگ‌هایی شده‌ است که می‌دانیم کاملا واقعی هستند. مخاطب هم به طرز ناخوشایندی در فیلم غرق شده و هم به طرز دردناکی با افراد احساس هم‌دردی می‌کند. این فیلم علی‌رغم نداشتن هرگونه روایت و مشخص نکردن مکان یا موضوعی خاص، از کیفیت بالایی برخوردار است و مخاطب در میان فیلم‌های واقعی که غیر‌ممکن به نظر می‌رسند، غرق می‌گردد. فیلم آن‌ها نباید پیر ‌شوند، از آن دسته از فیلم‌های جکسون است که نیازی به دوباره‌ دیدنش نیست و تنها با یکبار دیدن آن، تجربه و حس و حالش تا ابد با شما می‌ماند.

۶. هابیت: برهوت اسماگ (The Hobbit – The Desolation of Smaug)

هابیت: برهوت اسماگ

هابیت تنها مجموعه‌ی سه گانه است که قسمت دوم و میانی آن راحت‌تر از قسمت‌های دیگر آن ساخته شد. فیلم یک سفر غیر منتظره باید مخاطب را قانع می‌کرد که بازگشت به سرزمین میانی با ارزش است و در فیلم نبرد ۵ ارتش نیز کارگردان مجبور بود یک بخش کوتاهی از کتاب را به یک فیلم اکشن حماسی تبدیل کند. اما در فیلم «برهوت اسماگ» کار کارگردان راحت‌تر بود.

داستان فیلم تنها باید از یک نقطه به نقطه‌ی دیگر می‌رسید و یک اژدهای بزرگ ساخته می‌شد که در فرمت آی‌مکس (IMAX) جذاب به نظر بیاید. پیتر جکسون موفق شد و در واقع بهترین فیلم مجموعه‌ی هابیت را ساخت. به چند دلیل این قسمت از مجموعه‌ی هابیت، برتر از قسمت‌های دیگر است. این قسمت، جذاب‌ترین بخش داستان است که حس یک ماجراجویی کلاسیک فانتزی را القا می‌کند. در واقع مثل کل مجموعه‌ی هابیت، این قسمت کمی جذاب‌تر و سرگرم‌ کننده‌تر از داستان‌ مجموعه‌ی ارباب حلقه‌ها است. برهوت اسماگ یک فیلم نفس‌گیر است و جکسون بسیار ماهرانه بخش‌ها و صحنه‌های بسیار جذاب را کنار هم چیده است. برای مثال، صحنه‌ای که گروه دورف‌‌ها داخل بشکه‌ها در رودخانه پیچ در پیچ فرار می‌کنند، شاهکار است. البته دیدن صحنه‌هایی در فیلم که توسط دوربین گو پرو (GO Pro) ضبط شده‌اند، کمی احمقانه است. اما خب، به طرز خوشایندی احمقانه است!

می‌توان گفت که فیلم برهوت اسماگ نقاط منفی زیادی ندارد. ریچارد آریمتاژ (Richard Armitage) در این قسمت از مجموعه‌ی هابیت، در نقش تورین سپر بلوط (Thorin Oakenshield) به خوبی درخشیده و اجرای فوق‌العاده روانی را به نمایش گذاشته است. زمانی که افراد به اربور (Erebor) می‌رسند، هراس و وحشت و سوالی که در ذهن آرمیتاژ شکل می‌گیرد را به خوبی می‌توان در چشم‌های او دید. آیا این همه راه را برای هیچ آمده‌اند؟ دیدن اضطراب ناشی از ازدست دادن یک میراث و غرق شدن او در ناامیدی، بسیار قانع کننده‌تر از ایده‌ی «بیماری اژدها» است.

۵. کینگ کنگ (King Kong)

کینگ کنگ

گویا پیتر جکسون شخصیت «کینگ کنگ» را خیلی دوست دارد. در واقع وقتی پیتر جکسون تنها ۹ سالش بود، شخصیت کینگ کنگ الهام بخش او شد و پیتر تصمیم گرفت یک فیلم‌ساز بشود. فیلم کینگ کنگ پروژه‌ای بود که پیتر جکسون تلاش کرد قبل، بعد و حتی در طول ساخت مجموعه ارباب حلقه‌ها آن‌ را تکمیل کند. پیتر هنوز یکی از اولین مدل‌های فلزی کینگ کنگ را برای خودش نگه‌ داشته است. وقتی نهایتا جکسون موفق شد ساخت این فیلم را شروع کند، عشق او به این شخصیت کاملا آشکار شد. فیلم کینگ کنگ جکسون مثل یک نامه عاشقانه ۳ ساعته است که  هر لحظه حس درنگ و مردد بودن را القا می‌کند. من این فیلم را ندیده بودم اما صحنه‌ای را که یک حلزون بزرگ نزدیک است کله اندی سرکیس (Andy Serkis) را بخورد به یاد داشتم و از آن متنفر بودم. بعد‌ها فیلم را کامل دیدم و متوجه شدم که فیلم کینگ کنگ پیتر جکسون، یک شاهکار است.

جکسون در صحنه‌ی فرار دایناسور‌ها، تراژدی فوق‌العاده‌ای را به تصویر کشیده است. اجرای اندی سرکیس با فناوری ضبط حرکت در نقش کینگ کنگ به طرز چشم‌گیری دقیق و کمی همراه با رفتار‌های انسانی است. در این فیلم مخاطب با شخصیت کینگ کنگ همدردی می‌کند و جکسون کینگ کنگ را به عنوان خدایی تنها نمایش می‌دهد که در مقایسه با معشوقه‌اش انی دارو (Anne Darrow) با بازی نائومی واتس (Naomi Watts) بسیار عظیم اما در جزیره‌ی تنهایی‌اش، موجودی کوچک است که به تنهایی می‌نشیند و غروب طلایی جزیره‌ی جمجمه (Skull Island) را تماشا می‌کند.

هر چه بیشتر به صحنه‌های فیلم دقت کنید، زیبایی‌های ظریف بیشتری را در فیلم کشف می‌کنید. می‌توان این زیبایی را در اجرای جک بلک (Jack Black) دید. جک بلک نقش کارگردانی به اسم کارل دنهام (Carl Denham) را بازی می‌کند که می‌داند کارش غیر اخلاقی است، اما نمی‌تواند جلوی خودش را بگیرد. این زیبایی را می‌توان در خنده‌‌ی او به کینگ کنگ دید، صدای خنده‌ای که در یک پارک بزرگ ماورایی و ساکت، طنین انداز می‌گردد. جکسون با نشان دادن جنگ کینگ کنگ علیه شهر نیویورک و تیر باران شدن او، بر این موضوع تاکید می‌کند که این هیولای درک نشده، به زور به مکانی منتقل شده است که به آن تعلق ندارد.

۴. موجودات آسمانی (Heavenly Creatures)

موجودات آسمانی

فیلم «موجودات آسمانی» پیتر جکسون از لحاظ فنی جزو فیلم‌های ژانر وحشت نیست و خون و خون‌ریزی در آن کمتر از دیگر فیلم‌های پیتر جکسون است. اما به طور کلی، این فیلم ترسناک‌ترین فیلم پیتر جکسون محسوب می‌شود. این فیلم براساس ماجرای واقعی دو دختر نوجوان نیوزلندی به نام‌های پائولین پارکر (Pauline Parker) و جولیت هیوم (Juliet Hulme) است که این دو نوجوان در سال ۱۹۵۴ مادر پارکر را شدیدا کتک زده و به قتل رساندند. داستان این فیلم که شکاف بین دوستی و علاقه مفرط و وسواسی را به نمایش‌ می‌گذارد، نامزد دریافت جایزه بهترین نمایشنامه شد.

کیت وینسلت (Kate Winslet) و ملانی لینسکی (Melanie Lynskey) به ترتیب در نقش هیوم و پارکر، اجرای فوق‌العاده‌ای را به نمایش گذاشته‌اند. در هردو اجرا و در رابطه دوستی آن‌ها، چیز غیر عادی و دیوانه‌واری وجود ندارد. در واقع هر دو دختر نوجوان ممکن است در این سن وارد یک رابطه دوستی قوی و افراطی شوند. پیتر جکسون به رابطه‌ی دوستی این دو نوجوان هم در معنای استعاره‌ای و هم به معنای واقعی کلمه، یک ویژگی افسانه‌وار بخشیده است. کارگردان با استفاده از مدل‌ها و جلوه‌های ویژه، یک دنیای فانتزی ساخته است که پارکر و هیوم به آن پناه می‌برند. فیلم موجودات آسمانی در واقع شبیه به فیلم استخوان‌های دوست داشتنی، اما بهتر و موفق‌تر از آن است. زیرا صحنه‌های درخشان و خیره‌کننده‌ی این فیلم بر این نکته تاکید می‌کنند که دور شدن از واقعیت گاها می‌تواند لذت بخش باشد.

این فیلم هم‌چنین لطیف‌ترین فیلم پیتر جکسون نیز محسوب می‌گردد و پر از نور آفتاب و  ‌صحنه‌های احساسی است. اما فیلم نهایتا با یک پایان وحشیانه، نفس مخاطب را می‌گیرد. اثر گذار‌ترین قسمت فیلم که نوعی حس وحشت را به مخاطب القا می‌کند، این نکته است که حرف‌های لینسکی در فیلم، کلمه به کلمه از دفتر خاطرات پارکر نوشته شده‌اند. همان حرف‌هایی که او را بی‌درنگ در جرم دخیل کرده بود و همان حرف‌هایی که پارکر در کمال آرامش نوشته بود: «دفعه بعد که این دفتر خاطرات را می‌نویسم، مادرم زنده نخواهد بود. چقدر عجیب و چقدر رضایت بخش»

۳. ارباب حلقه‌ها : بازگشت پادشاه (The Lord of the Rings: The Return of the King)

ارباب حلقه‌ها : بازگشت پادشاه

مجموعه‌ی سه‌گانه‌ی ارباب حلقه‌ها موفق‌ترین اثر پیتر جکسون است و هیچ ۳ اثر دیگری نمی‌تواند به‌ جای این مجموعه، در صدر فهرست برترین فیلم‌های او قرار بگیرد. در این میان می‌توان گفت که فیلم «بازگشت پادشاه» یک شاهکار است اما دو فیلم ابتدایی مجموعه، شاهکارتر از فیلم بازگشت پادشاه هستند. البته بهتر بودن دو فیلم ابتدایی از این فیلم، به دلیل پایان‌های متعدد در فیلم بازگشت پادشاه است. من پایان‌های متعدد را دوست دارم. مثلا در پایان فیلم که جکسون در هر اشکی که از چشمان شان آستین (Sean Astin) می‌چکد، درنگ می‌کند و به آرامی دوربین را از او گرفته و به شاهکارش پایان می‌دهد. این فیلم برای نسل جدید بسیار آموزنده‌ بود و به آن‌ها در درک این مسئله کمک کرد که گریه کردن از ته دل و از روی عشق برای بهترین دوست، هیچ اشکالی ندارد. جالب است که جکسون می‌توانست با صحنه‌ای از پادشاهی که تازه تاج‌گذاری کرده به مجموعه‌ی فیلمش پایان دهد، اما ترجیح داد که صحنه‌ای از یک سوراخ هابیت ساده را برای پایان مجموعه انتخاب کند که رفته رفته تیره‌تر و نهایتا محو می‌گردد. همان‌طور که می‌گویند، نباید اهمیت جزئیات ساده را دست کم گرفت.

فیلم بازگشت پادشاه در مقایسه با دو فیلم دیگر مجموعه، کمی پایین‌تر و در رتبه سوم قرار می‌گیرد، زیرا صحنه‌های واقعی و انسانی در آن کم‌تر است. مخاطب هنوز با دیدن جنگ‌های عظیم و صحنه‌های جذاب، تحت تاثیر حس اکشن و فانتزی فیلم قرار می‌گیرد. اجرای بازیگران نیز به طور کلی نفس‌گیر و فوق‌العاده است. آن ارک با چهره‌ی داغون که در لحظه‌ی آخر از سنگ بزرگ جا خالی می‌دهد، هنوز یک شخصیت الگو برای من است. اما معجز‌ه‌ی این مجموعه‌ی سه‌گانه در این است  که، این سه فیلم فانتزی سه ساعته، به نسل‌های جدید مرتبط هستند. نسل‌های جدید این مجموعه‌ را کشف کرده و با آن ارتباط برقرار کرده‌اند. فیلم بازگشت پادشاه، با موفقیت‌های بزرگ و سخنان پایانی متاثر کننده‌اش، یک فیلم فوق‌العاده و بی‌نظیر است.

۲. ارباب حلقه‌ها: یاران حلقه (The Lord of the Rings: The Fellowship of the Ring)

ارباب حلقه‌ها: یاران حلقه

تقریبا غیر ممکن است که به گذشته نگاه کرد، و در زمانی که فیلم‌ مشهور و معروف تفاوت چندانی با فیلم‌های چرند و کسل کننده نداشتند، از اثرگذاری فیلم «ارباب حلقه‌ها: یاران حلقه»، تحسین و قدر‌دانی نکرد. پیتر جکسون اقتباسی از محبوب‌ترین رمان فانتزی که تا به حال نوشته شده بود را با افسانه‌ها و روایت‌های قومی ترکیب کرد و با جدیت تمام این اقتباس را به یک شاهکار تبدیل کرد. می‌توان بی‌نهایت دلیل برای شاهکار بودن فیلم یاران حلقه آورد. از فیلم‌برداری‌های هوایی با هلی‌کوپتر از نیوزلند، زادگاه پیتر جکسون گرفته تا موسیقی فوق‌العاده هاوارد شور که تنها با سه نت موسیقی، مخاطب را به عالمی دیگر می‌برد، این فیلم حقیقتا یک اثر هنری قدرتمند است. این فیلم حماسی و محبوب، صحنه‌های احساسی و هیجان‌انگیز بیشتری نسبت به دیگر فیلم‌های مجموعه دارد. صحنه‌ای که برومیر (Boromir) با بازی شان بین (Sean Bean) در حال مرگ جملات آخرش را به آراگورن می‌گوید، هنوز اشک را به چشمان هر مخاطبی می‌آورد. اگر با دیدن این صحنه، اشک در چشمانتان حلقه نمی‌زند، دیگر حرفی برای گفتن به شما ندارم.

۱. ارباب حلقه‌ها: دو برج (The Lord of the Rings: The Two Towers)

ارباب حلقه‌ها: دو برج

واقعا نمی‌توان فهمید که چرا پیتر جکسون همیشه قسمت دوم و میانی مجمو‌عه‌های سه‌گانه را به بهترین شکل می‌سازد. اما می‌توان گفت که «ارباب حلقه‌ها:‌ دو برج» فیلمی است که در آن، صمیمیت فیلم یاران حلقه و جاه‌طلبی فیلم بازگشت پادشاه با هم ترکیب شده و یک فانتزی بی‌نقص و ابدی را ساخته‌اند. این فیلم یک ماجراجویی ۳ ساعته است که واقعا همه چیز در خود دارد. آموزش مفهوم ضرورت به انت‌های غول پیکر توسط دو تن از شخصیت‌های آرام و کوچک‌ترین موجودات سرزمین میانی، مری (Merry) با بازی دامنیک مانهن (Dominic Monaghan) و پیپین (Pippin) با بازی بیلی بوید (Billy Boyd)، حمله‌ی تند و تیز و خشونت بار وارگ سواران (Warg rider)، جذابیت آراگون هنگام بازکردن در‌های قلعه‌ی هلمز دیپ (Helm’s Deep) و نهایتا خود جنگ هلمز دیپ، همگی نشان می‌دهند که تمام استعدادها و ویژگی‌های مثبت پیتر جکسون در این فیلم جمع شده است.

استفاده از جلو‌های صوتی تنش‌زا و دوردست در مقدمه، بسیار وهم انگیز است. فیلم دارای خشونت زیادی است و مقیاس کلی فیلم بسیار عظیم است، اما مینیاتور‌هایی که برای ساخت فیلم استفاده شده‌اند فیلم را بسیار دوست داشتنی و اثرگذار کرده‌اند. لحظه‌ای که گندالف (Gandalf) با بازی ایان مک‌کلن (Ian McKellen) همراه روهیریم (Rohirrim) در سپیده‌دم ظاهر می‌گردد، موسیقی اوج می‌گیرید و ارتش ارک-‌های (Uruk-hai) با دیدن شکوه آن‌ها وحشت می‌کنند، یکی از بهترین صحنه‌هایی است که می‌توان به آن اشاره کرد و گفت که «هدف و غایت فیلم‌سازی، خلق چنین صحنه‌های باشکوهی است». به قطعیت می‌توان گفت که این فیلم بهترین فیلم پیتر جکسون و یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ است.

منبع: Collider



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۳ دیدگاه
  1. کوروش

    آقای مهدی و امیر !! منبع سایت collider بوده که پایین مقاله ذکر شده اگر مشکلی با مقاله دارید باید برید اونجا دعوا کنید نه اینجا!

  2. امیر

    به معنای واقعی کلمه کاملا نظر شخصیتون رو نوشتید… واقعا اگر دو ساعت و نیم جنگ تمام عیار که حتی یه صحنش تکراری و خسته کننده نیست براتون خسته کننده بوده… باید به عقلتون شک کرد(نبرد پنج سپاه)
    در مورد بازگشت پادشاه هم لازم نیست توضیحی بدم … مقایسه تعداد اسکارها دلیل خیلی خوبیه که چرا از دوتای دیگه بهتره
    کینگ کنگ هم فیلم خوبی بود ولی واقعا نمیتونم درک کنم چرا دوتا از شاهکار های اساسی پیتر جکسون که یکیشون(نبرد پنج سپاه) در کل فیلم های سینمایی بی نظیر و خاصه انقدر رتبه بالایی گرفتن

  3. Mahdi

    خیلی جالبه پیتر جکسون تنها فیلمش که جایزه اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی براش داشت فیلمه ارباب حلقه ها “بازگشت پادشاه” است ولی تو این فهرست این فیلم رتبه سوم رو داره

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما