۶ درس که تبهکاران مارول به کاپیتان آمریکا آموختند
کاپیتان آمریکا گاه به تنهایی و گاه با همراهی انتقامجویان با بزرگترین شرورهای دنیای سینمایی مارول جنگید. در ادامه آنچه را که کاپیتان از شرورهای بزرگ آموخت و از او قهرمان بهتری ساخت را خواهید خواند.
کاپیتان آمریکا با بزرگترین شرورهای دنیای سینمایی مارول روبهرو شده است و از هر یک از آنها و همچنین از یاران خود در گروه انتقامجویان درسهای خاصی گرفته است. حضور شخصیت استیو راجرز (با بازی کریس ایوانز) در کاپیتان آمریکا به این صورت بود که در ابتدا انتقامجو بود، در دو فیلم بعدی نقش پررنگتری داشت و سپس در تمامی چهار فیلم انتقامجویان مانند یک ستاره درخشید. کاپیتان در فیلمهای ثور: جهان تاریک (Thor: The Dark World) و مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه (Spider-Man: Homecoming) هم حضور افتخاری داشت. حتی قبل از اینکه استیو راجرز در سال ۱۹۴۳ توسط سرم ابر سربازی تغییر کند، مرکز اخلاقیات در دنیای مارول بود.
- دنیای سینمایی مارول در فاز چهارم به بازگشت کاپیتان آمریکا احتیاج دارد
- کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی؛ دومین فیلم پرفروش سال
- کاپیتان آمریکا، مرد آهنی را شکست داد
راجرز جوانی بیمار بود و با این وجود اصرار داشت در جنگ جهانی دوم مبارزه کند، زیرا هدف متفقین را عادلانه میدانست. خوبی ذاتی استیو، دکتر آبراهام ارسکین (استنلی توچی) را بر آن داشت که راجرز را برای دریافت سرم ابرسربازی و پگی کارتر (هایلی اتول) بهعنوان عشق ابدی استیو انتخاب کند. کاپیتان آمریکا در جنگ جهانی دوم خود را به نبرد با هایدرا متمایز کرد اما هنگام متوقف کردن رد اسکال (هوگو ویوینگ) در قطب شمال گم شد. راجرز که تقریبا ۷۰ سال مرده بود، در فضایی یخی پیدا و توسط شیلد به موقع احیا شد تا به انتقامجویان بپیوندد و جهان را از حمله بیگانگان نجات دهد.
در حالی که راجرز در قرن بیستویکم سعی در تطبیق خود با محیط داشت، قبل از اینکه آژانس جاسوسی جهانی آشکار کند که جبههای برای هایدرا است و دوست قدیمی و شستشوی مغزی شدهی راجرز، باکی بارنز (سباستین استن) را بهعنوان سرباز زمستانی به کار گیرد، بهعنوان مأموری در سازمان شیلد خدمت میکرد. بعد از اینکه کاپیتان آمریکا به شیلد کمک کرد، انتقامجویان را علیه اولترون رهبری و کشور سوکوویا را نجات داد.
راجرز در مقام فرماندهی جدید انتقامجویان باقی ماند تا اینکه بروز حادثهای توسط واندا ماکسیموف (الیزابت اولسن) در لاگوس منجر به اجرای توافقنامه سوکوویا توسط سازمان ملل شد. استیو از امضای توافق نامه امتناع ورزید و برای پیدا کردن باکی بارنز که طی شستشوی مغزی، برای قتل پادشاه واکاندا ملقب به تی چاکا (جان کنی) برنامهریزی شده بود، فراری شد.
نیمی از انتقامجویان با پیروی از کاپیتان آمریکا از قانون طرد شدند، اما آنها برای مبارزه با تانوس (جاش برولین) که در حال جمعآوری سنگهای ابدیت بود، بازگشتند. انتقامجویان نتوانستند مانع نابودی نیمی از جهان توسط تانوس شوند و کاپیتان آمریکا مجبور شد تا ۵ سال آینده با این شکست زندگی کند. در فیلم انتقامجویان: پایان بازی استیو از طرحی که اسکات لنگ (پل راد) در استفاده از قلمرو کوانتوم برای دزدی سنگهای ابدیت از گذشته مطرح نمود، پشتیبانی کرد.
انتقامجویان موفق بودند و هالک (مارک روفالو) قبل از اینکه قهرمانان برای آخرینبار با تانوس روبهرو شوند، همه کسانی که او با دستکش ابدیت محو کرده بود را بازگرداند و کاپیتان آمریکا یک مجموعهی بزرگ از قهرمانان را برای شکست دادن بیگانگان رهبری کرد. پس از پیروزی انتقامجویان، استیو زمان را به عقب بازگرداند تا سنگ های ابدیت را به مبدأ اصلی خود برگرداند و تصمیم گرفت به سال ۱۹۴۵ بازگردد و به زندگی با پگی کارتر که از آن محروم شده بود، ادامه دهد.
آخرین باری که طرفداران، استیو راجرز را دیدند، او پیرمردی بود که سپر کاپیتان آمریکا را به سام ویلسون (آنتونی مکی) داد. شایعههایی وجود دارد که کریس ایوانز در آینده بهعنوان کاپیتان آمریکا به دنیایی سینمایی مارول باز خواهد گشت و اگر این کار را انجام دهد، این قهرمان پرافتخار از تمام درسیهایی که از رویارویی با بزرگترین اشرار MCU آموخته بود، استفاده خواهد شد.
۱. رد اسکال – کاپیتان آمریکا: نخستین انتقامجو
استیو راجرز زورگوها را دوست ندارد و در جنگ جهانی دوم هیچ زورگویی بزرگتر از جان اشمیت ملقب به رد اسکال که برای ایجاد نظم جدید جهانی هایدرا، به دنبال تسرکت بود، وجود نداشت. رد اسکال حتی قبل از دیدار رودررو در پایگاه هایدرا اتریش در سال ۱۹۴۳، بهخوبی کاپیتان آمریکا را میشناخت، زیرا اسکال از فیلمهای تبلیغاتی که کاپیتان آمریکا برای USO بازی کرد، لذت برد.
در مواجهه با رد اسکال که محصول پیچیده نسخه ناقص سرم ابرسرباز بود، کاپیتان آمریکا با شرورترین نسخهی ممکن ملاقات کرد و فهمید که باید هرکاری در توان دارد را انجام دهد تا از رسیدن انسانی شرور مانند جان اشمیت به آرزوهای خود برای فتح جهان جلوگیری کند. راجرز با حضور در این ماجرا، برای نجات جهان زندگی خود را فدا میکند.
۲. لوکی – انتقامجویان
اندکی پس از بیرون آمدن استیو راجرز از یخ در قرن بیست و یکم، او با لوکی (تام هیدلستون) روبهرو شد که سعی داشت با ارتش بیگانه چیتاری جهان را فتح کند. از نظر کاپیتان آمریکا، رویارویی با لوکی و جنگ با رد اسکال یکی است زیرا او دیوانهی دیگری بود که میخواست سیارهی زمین را مقهور خود کند تا نیازهای خودخواهانه خود را برآورده کند. کاپیتان حتی وقتی برای اولین بار با لوکی روبهرو شد تا جایی که توانست گفت: «می دونی، آخرین باری که در آلمان بودم و مردی را دیدم که بالاتر از دیگران ایستاده است، در نهایت به اختلاف نظر رسیدیم.»
کاپیتان آمریکا و لوکی، تا زمانی که لوکی توسط انتقامجویان دستگیر شود دیگر رو در روی هم قرار نگرفتند اما درسی که استیو آموخت واضح بود؛ جهان بیش از هر زمان دیگری به قهرمانانی مانند او و انتقامجویان نیاز دارد. راجرز با وجود اینکه مردی فرای زمان بود، هدف خود را ادامه مبارزه با مردانی مانند لوکی و رد اسکال در قرن ۲۱ میدانست.
وقتی استیو راجرز فهمید که بهترین دوستش باکی بارنز سرباز زمستان است، تنها هدفش تلاش برای نجات باکی شد و در نهایت موفق شد چندین دهه شستشوی مغزی بارنز توسط هایدرا را خنثی کند. دوستی استیو با باکی بیش از هر چیز برایش اهمیت داشت و او و سام ویلسون پس از ناپدید شدن باکی در پایان فیلم کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان (Captain America: The Winter Soldier) مبارزه را برای یافتن و کمک به باکی ادامه دادند. اما شرورهای واقعی فیلم، هایدرا و فرمانده آنها الکساندر پیرس (رابرت ردفورد) بودند.
۳. سرباز زمستان / الکساندر پیرس / هایدرا – کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان
در طول فیلم سرباز زمستان، کاپیتان آمریکا پرسید بهایی که شیلد حاضر است برای امنیت جهانی بپردازد چقدر است و وقتی که هایدرا شیلد را تصاحب کرد، هدف واقعی پروژه هلی کریر آشکار و شک او به یقین تبدیل شد. از روبهرو شدن با پیرس و هایدرا، راجرز بیاعتمادی به دستورهای دولت را آموخت و یاد گرفت تلاش و صداقت خود را نثار مردم کند که این شامل تلاش برای نجات دادن باکی بارنز هم میشد.
۴. اولتران / اسکارلت ویچ – انتقامجویان: عصر اولتران
اولتران (جیمز اسپیدر) یک تهدید بزرگ بود و این ربات انساننما قصد داشت سوکوویا را به زمین بکوبد تا با این کار و ایجاد انقراض در سطح زمین، زندگی ارگانیک را از بین ببرد تا بتواند ماشینهایی مانند خودش را جایگزین مردم کند.
کاپیتان آمریکا در کرهجنوبی با اولتران مبارزه کرد و در کنار انتقامجویان در سوکوویا با سپاهی از اولترانها روبهرو شد. اما راجرز از اولتران که تمرکز خود را بر روی تنفر از خالقش تونی استارک گذاشته بود، چیز زیادی یاد نگرفت و در عوض، جنگ با اولتران فقط مهارتهای کاپیتان را بهعنوان فرمانده انتقامجویان افزایش داد.
اختلاف نظر راجرز با استارک در مزرعهی خانوادگی کلینت بارتون (جرمی رنر) بالا گرفت و این موضوع زمینهساز اتفاقاتی در آینده شد. در عوض، استیو از آیندهای که واندا ماکسیموف به او نشان داد، درس گرفت. واندا و برادرش پترو (آرون تیلور-جانسون) قبل از اینکه به اولتران خیانت کنند و طرف انتقامجویان شوند، همپیمان اولتران بودند. اما قبل از این تغییر عقیده، واندا از قدرت خود برای تحقیق در ذهن انتقامجویان استفاده کرد و در این ذهنخوانی استیو به جنگ جهانی دوم و یادآوری قولی که به پیگی کارتر داده بود و هیچ وقت هم انجام نداد، برگشت. این نگاهی اجمالی به آرزوهای مخفی استیو بود. آرزوهایی که راجرز هرگز فراموش نکرد و سالها بعد در انتقامجویان: پایان بازی برای رسیدن به آنها تلاش کرد.
۵. هلموت زیمو / تونی استارک – کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی
کاپیتان آمریکا در لاگوس با راک راملو (فرانک گریلو) ملقب کراسبونز روبهرو شد، کسی که قبل از مرگ راجرز را به خاطر باکی مسخره کرد. شرور اصلی کاپیتان آمریکا جنگ داخلی، هلموت زیمو (دنیل برول)، یک شهروند سوکوویایی بود که نقشهای دقیق برای نابودی انتقامجویان کشید.
با این حال، استیو راجرز فقط در فیلم کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی به صورت موقت با زیمو روبهرو و از نیت او برای سقوط یک پادشاهی آگاه شد. با وجود شرارت زیمو، دشمن دیگر کاپیتان آمریکا در جنگ داخلی مردآهنی بود. در تشکیلات هایدرا در سیبری، زیمو برای استارک فاش کرد که سرباز زمستان پدر و مادر او را به قتل رسانده است. واقعیتی که استیو راجرز قبلا از آن آگاه بود و با این وجود تصمیم به مخفی نگه داشتن آن و حفاظت از باکی و مبارزه با مرد آهنی گرفت که انتقامجویان را برای دو سال از هم جدا کرد. اما استیو در درگیری با تونی فهمید که اشتباه کرده و دربارهی قتل والدین تونی استارک با او صادق نبوده است.
با وجود اینکه راجرز در این زمان از دنیای سینمایی مارول به خاطر توافقنامه سوکوویا فراری است، نامهای برای تونی ارسال و از او عذرخواهی میکند و قول میدهد در صورتی که مردآهنی به او نیاز داشته باشد، آنجا حاضر خواهد شد.
۶. تانوس – انتقامجویان: جنگ ابدیت / انتقامجویان: پایان بازی
کاپیتان آمریکا مجبور شد پیش چشم تانوس، تلخترین قرص را ببلعد؛ یعنی یادگیری برای مقابله با از دست دادن. با وجود مقابلهی انتقامجویان و ارتش پلنگ سیاه (چادویک بوزمن) در واکاندا و شکست دادن تانوس، انتقامجویان هنوز در مقابل خود تانوس که ویژن (پل بتانی) را کشت، سنگ ذهن را برای تکمیل دستکش ابدیت گرفت و نیمی از زندگیهای جهان را در پایان انتقامجویان: جنگ ابدیت از بین برد، شکست خوردند.
هنگامی که انتقامجویان: پایان بازی شروع شد، انتقامجویان تانوس را در مخفیگاهش، گاردن، پیدا کردند؛ اما خیلی دیر شده بود و این تایتان دیوانه سنگهای ابدیت را نابود کرده بود. استیو دوباره شکست خورد و باید یاد میگرفت با آن کنار بیاید، اما نتوانست. برای پنج سال آینده، او به مردم توصیه میکرد که برای پیشگیری از فاجعه تانوس آماده باشند، اما میدانست که خودش نمیتواند و برای این اتفاق آماده نیست.
به همین دلیل کاپیتان با نقشهی مرد مورچهای برای سفر در زمان و سرقت سنگهای ابدیت موافق کرد و قصد داشت تغییراتی ایجاد کند. اما در جریان این سفر کاپیتان به کمپ Lehigh در سال ۱۹۷۰، مکانی که استیو راجرز در جوانی سربازی را آموخت، رفت و نیم نگاهی به پگی کارتر انداخت و به یاد آورد که واقعا آرزوی قلبی او چیست.
کاپیتان آمریکا حملات همه جانبهای را برای شکست تانوس انجام داد و پس از نجات جهان، به خاطر مرگ تونی استارک عزادار شد. با این حال، استیو زندگی خود را دوباره ارزیابی کرد و به این نتیجه رسید که او به اندازه کافی برای مبارزه با موجودات شرور مانند تانوس هزینه کرده است. درنهایت استیو راجرز پس از یک عمر از خودگذشتگی، کاپیتان آمریکا بودن را رها کرد و فهمید آنچه او بیشتر از همه به آن احتیاج دارد، یک زندگی شاد با پگی کارتر است.
منبع: Screenrant
It was a good booklite
خخخخخخخخخخ