چهل سالگی فیلم «ای. تی.»؛ همچنان یک نوستالژی کودکانهی بینقص
وقتی بچهاید، نمیدانید کدام خاطرات همیشه در ذهنتان میمانند. شاید بزرگترها با مهمانیهای تولد عالی و سفرهای تحمیلی به حاشیهی شهر، تلاش کنند از قبل خاطراتی برایتان بسازند. ولی چیزهایی که از کودکی در خاطر ما میمانند شامل مواردی مثل دراز کشیدنهای شبانه در حیاط و تامل در عظمت ستارگان، دست زدن به پشت کرکی یک کرم ابریشم، دوچرخهسواری در اطراف خانه و دورهای بیپایان میشوند؛ در واقع به ندرت یک اتفاق از پیش برنامهریزی شده در آنها جای دارد. خاطرات آیندهی ما مهارت خوبی در گریختن از دست نگاه کنترلگر والدین دارند، صرف نظر از اینکه این والدین چه نیات خوبی داشته باشند. فیلم «ای. تی. موجود فرازمینی» عصارهای از آن خاطرات رنگارنگ را در خود دارد، مثل یک کرم شبتاب نامیرا.
- ۸ فیلم علمی-تخیلی استیون اسپیلبرگ از بدترین تا بهترین
- ۲۰ فیلم محبوب استیون اسپیلبرگ؛ از کارتون دامبو تا فیلم نولان
لطیفترین فیلم اسپیلبرگ
«ای. تی. موجود فرازمینی» یکی از بهترین فیلمهایی که تا بهحال ساخته شده و قطعا لطیفترین فیلم کل کارنامهی استیون اسپیلبرگ است. فیلم دارای خلوص نیت و زلالی احساساتی است که باعث تمایز آن در بین تمام فیلمهای کارنامهی پرثمر اسپیلبرگ شده است. زمان اکران فیلم در سال ۱۹۸۲، بیشتر منتقدان «ای. تی.» را دوست داشتند، بعضی حتی لب به تحسینش گشودند. برای خیلی از بچههایی که در دههی ۱۹۷۰ به دنیا آمده بودند، «ای. تی.» اولین تجربهی حضور در سالن سینما بود. در سالهای بعد هم آدمهای بیشمار دیگری هم به روشهای مختلف (نوار ویدئو، دیویدی یا استریم) آن را دیدهاند. و همچون هر اثر دیگری که در فرهنگ یک جامعه ریشه میدواند، «ای. تی.» هم مخالفانی دارد که آن را احساسی یا سطحی مینامند.
ولی الان که به گذشته نگاه میکنیم، دستکم بخشی از وجود «ای. تی.» شبیه کارهای باحال خارج از مدرسهای است که همه انجام میدادیم، وقتی الان به فیلم نگاه میکنیم، به یک آشنایی مجدد بسیار عمیق میماند، چیزی که به اشتباه به عنوان یک اثر معمولی در نظر گرفته میشود. چرا که آن زمان که «ای. تی.» اکران شد، هیچ چیز شبیهش وجود نداشت، هیچ فیلمی نبود که اینقدر عالی دو مسیر موازی را با هم پیش ببرد: داستانی بود که کودکان دوستش داشتند، ولی در عین حال اثری بود که انسانهای بزرگسال هم میتوانستند احساسات دوران کودکی خود را از آن دریافت کنند، ترسها و انتظارات، و یک جور حیرت در واکنش به تمام ظرفیتهایی که جهان اطراف ما، و حتی فراتر از سیارهی زمین، در خود دارد، و این حیرت تا ابد با ما میماند.
ببینید اسپیلبرگ و (ملیسا متیسن فیلمنامهنویس که نقش زیادی در شکلگیری چرخش پیوسته لذت و اشتیاق موجود در فیلم داشت) با چه مهارتی ساختار بیقاعدهی تنهایی یک قهرمان نوجوان به نام الیوت (هنری توماس) را به تصویر میکشد. او اجازه ندارد با برادر بزرگترش مایکل (رابرت مکناتون) بگردد، او و دوستانش دور میز آشپزخانه مینشینند و و یک بازی کارتی فانتزی قدیمی را بازی میکنند. نکتهی بعدی (که بعدا به آن پی میبریم) این است که پدر الیوت همین چند وقت پیش همسرش مری (دی والاس) و بچههایش را برای همیشه ترک کرده است. اگرچه الیوت، مایکل و خواهر پیش دبستانیشان گرتی (درو باریمور) سعی میکنند تکیهگاه او باشند، ولی خودشان هم به اندازهی مادرشان سردرگم و ناراحت هستند. الیوت فقط یک دوست نمیخواهد، او نیاز به یک تغییر مهم در زاویهی دید خود دارد، به نوعی به بینشی وسیعتر برای تماشای جهان نیاز دارد. دوستی با یک موجود بیگانه دقیقا چیزی است که او لازم دارد.
وقتی اولین بار این موجود قوز کردهی تقریبا سبز رنگ را به نام ای. تی. میبینیم، او در جنگلی در حومهی کالیفرنیا (حومهی محل زندگی خود الیوت) است، با کنجکاوی و حیرت به گیاهان و حیوانات سیارهی ما نگاه میکند، تمام چیزهایی را تحسین میکند که ما زمینیها بدیهی میبینیم و توجهی به آنها نداریم. حس کنجکاوی او که با تعللش کنار یک درخت کاج کوچک به تصویر کشیده شده است، همان علتی است که باعث تنها ماندن ناخواستهی او شده است. او مشغول گشتوگذار و غرق در خیالات زیبای خود شده، ولی همراهانش مجبور شدهاند فرار کنند، چرا که ماموران دولتی در تعقیبشان بودهاند.
عبور از تفاوتها و درک یکدیگر
الیوت و ای. تی. (این موجود آرام و متفکر با پوستی چروک و چشمانی درشت)، پیوندی بسیار عمیق برقرار میکنند و در قلب یکدیگر جای میگیرند. این را میتوان روش هنرمندانهی اسپیلبرگ برای آشنا کردن بچهها با مفهوم همدردی، و هم چنین تصورات همدلی برانگیز در نظر گرفت، تصوراتی که بنیان تمام آثار ادبی بزرگ را تشکیل میدهد: عبور از ژرفای تفاوتها و رسیدن به نقطهای که در آن، میتوان زندگی همهی مردم را درک کرد.
کودکی جهانی از اسرار است، دوستی الیوت با ای. تی. هم در ابتدا یک راز است. ولی این فیلم همچنین دربارهی خانواده است، دربارهی احساسات مشترک و نقاط استرسی است که یا یک خانواده را درهم میشکنند و یا آن را بهم نزدیکتر میکنند. خانوادهی الیوت هم وقتی نگاهی اجمالی به آن میاندازیم، یک خانواده درهم شکسته است. ولی ورود ای. تی. و جدایی اجتناب ناپذیر او باعث میشود ما دربارهی تفاوت بین «درهم شکسته» و «در حال تکامل»، تجدید نظر کنیم. ای. تی. با حس تنهایی شدید الیوت (و در نتیجه، با رنج کل خانوادهاش) مواجه میشود و با آن حس فقدان، احساس نزدیکی میکند، چرا که او هم دلتنگ دوستانش شده است. برای یک فیلم، چنین معنایی بسیار عمیق است. ولی «ای. تی.» گنجایش عظیمی دارد، تفکرات جاری در آن سیال و آزاد هستند و درسهایی که ارائه میدهد، هیچوقت کسل کننده نمیشوند. به همین دلیل افرادی که در کودکی آن را دیدهاند، تا امروز آن را در خاطر دارند. و افرادی که اولین بار در بزرگسالی آن را دیدهاند، امروز هم میتوانند دوباره آن را ببینند و چیزهای جدیدی کشف کنند. «ای. تی.» یک منبع تجدید پذیر است، زنده به اندازهی یک درخت کاج یا یک خاطرهی کودکی. بذر آن در زمان کاشته شده است، پیش از اینکه بدانیم آن خاطرات چقدر باارزش خواهند شد.
منبع: Time