ابراهیم گلستان، فیلم‌ساز و داستان‌سرا، درگذشت

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
ابراهیم گلستان

ابراهیم گلستان، درگذشت. این خبر امروز به مهم‌ترین خبر فرهنگی رسانه‌های فارسی تبدیل شد و بسیاری همین الان در حال نوشتن از او هستند. سینمایی‌ها گلستان را با سینما می‌شناسند و کتاب‌خوان‌ها با قصه‌هایش. این سال‌ها و این روزها او چهره‌ی مورد مناقشه‌ای در میان اهال هنر و فرهنگ و سیاست بود و هر کس سعی می‌کرد زیر بزرگی قامتش برای خود سایه‌ای دست و پا کند. اما در هر صورت این درخت تنومند، امروز پر کشید و رفت.

ابراهیم گلستان به وقت سر رسیدن فرشته مرگ یک قرن، صد سال، عمر داشت. خودش تاریخ معاصر ایران را به چشم دیده بود و راوی بخشی از بالا و پایین‌هایش بود. سال‌ها بود که در انگلستان زندگی می‌کرد اما همیشه از او، آثار و تفکراتش سخنی به میان می‌آمد. کسانی این سو و کسانی آن سوتر به مسابقه‌ی طناب‌کشی همیشگی مشغول بودند تا از وجودش چیزی را بسازند که خود می‌خواهند.

شیرازی بود اما در دهه‌ی ۱۳۲۰ به خاطر تحصیل در رشته‌ی حقوق به تهران رفت و همان جا هم ازدواج کرد. در دوره‌ی دانشجویی جذب حزب توده شد و از همین جا بود که شخصیت مناقشه‌برانگیزش شکل پیدا کرد. خیلی زود به چهره‌ای شاخص در این حزب تبدیل شد و مثلا وقتی خلیل ملکی در همان ایام از حزب انشعاب کرد به مخالفت با این انشعاب پرداخت و سر و صدایی برپا کرد. اما خودش هم در سال ۱۳۲۶ از حزب توده جدا شد و در همان سال هم کتاب «دزدی رفته‌ها» را به عنوان اولین اثرش منتشر کرد.

پس از آن بود که دوره‌ی آفرینش‌های هنری‌اش آغاز شد. به آبادان رفت تا در اداره‌ی انتشارات شرکت نفت ایران و انگلستان کار کند. همزمان کار ترجمه هم انجام می‌داد و برخی از رمان‌های سرشناس ادبیات جهانی را ترجمه کرد. مجموعه‌ی هفت داستان کوتاه با نام «آذر، ماه آخر پاییز» از او منتشر شد و با یک وقفه‌ی نزدیک به شش ساله «شکار سایه» را نوشت. بلافاصله در سال ۱۳۳۶ اولین اثر سینمایی خود را هم ساخت که «قطره و دریا» نام داشت. «قطره و دریا» مستند کوتاهی بود که بسیار مورد پسند مقامات شرکت نفت قرار گرفت و ابرهیم گلستان را در فیلم‌سازی ثابت قدم کرد.

پس از آن بود که ابراهیم گلستان در بین سال‌های ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۱ مجموعه مستندی برای شرکت نفت ساخت که نام «چشم‌اندازها» را بر آن گذاشت. این مجموعه مستند از بحث‌برانگیزترین کارهای او است. بسیاری آن را به خاطر شیوه‌ی روایتگری‌اش ستوده‌اند. هنوز هم قدرت کلام گفتار متن این مجموعه آثار درخشان و البته توانایی گلستان در تبدیل کردن آثاری سفارشی به فیلم‌هایی شخصی ستودنی است. در این میان مستند «یک آتش» از همین مجموعه که به تلاش کارگران و کارکنان برای مهار یکی از بزرگترین آتش‌سوزی‌های تاریخ شرکت نفت ایران اختصاص دارد، میخکوب کننده است. فروغ فرخزاد تدوینگر این فیلم است.

حال فیلم‌سازی بخش اصلی زندگی ابراهیم گلستان بود. پشت سر هم آثار مستند می‌ساخت یا تهیه می‌کرد؛ از «تپه‌های مارلیک»، «خرمن و پدر» و «گنجینه‌های گوهر» که مستندهایی به کارگردانی خودش هستند تا تهیه کنندگی «این خانه سیاه است» به کارگردانی فروغ فرخزاد که یکی از بهترین مستندهای تاریخ سینما ایران است. اما شخصیت ابراهیم گلستان کارگردان با فیلم «خشت و آینه» به سال ۱۳۴۴ بود که شکل گرفت و نام او را برای همیشه به حافظه‌ی سینمادوستان ایرانی سنجاق کرد.

بسیاری «خشت و آینه» را بهترین اثر او و آغازگر اصلی موج نوی سینمای ایران می‌دانند. در سالی که مردم برای تماشای فیلمی چون «گنج قارون» سر و دست می‌شکستند، او فیلمی ساخت که هیچ شباهتی با آثار هم عصرش نداشت. در این جا گم شدن یک نوزاد و جاماندش درون یک تاکسی به وسیله‌ای تبدیل می‌شود تا او دوربینش را بردارد و به کوچه و خیابان‌های آن زمان بزند و تصویری دیگر از جامعه نمایش دهد. «خشت و آینه» هم سینمای اجتماعی ایران را گامی پیش برد و هم نشان داد که می‌توان آثاری متفاوت در این جغرافیا ساخت. البته همان طور که حدس می‌زنید، در اکران از فیلم آن چنان که باید استقبال نشد.

«اسرار گنج دره‌ی جنی» آخرین فیلم او بود که به روند مدرنیته‌ی آمرانه‌ی ایران حمله می‌کرد. قصه‌ی فیلم زندگی مردی روستایی را روایت می‌کرد که بعد از پیدا کردن گنجی، به شهر می‌رود و آن جا خود را در محاصره‌ی عده‌ای سودجو می‌بیند. او صاحب قصری می‌شود و اطرافیانش به خاطر ثروتش از او می‌خواهند که حتی همسر روستایی خود را طلاق دهد و با زنی اهل شهر ازدواج کند. در نهایت هم با فروپاشی زندگی پوشالی این مرد، قصه تمام شود تا مانند همیشه گلستان نیشی به شرایط آن زمان بزند. زمانی گذشت تا این که گلستان کتابی هم بر اساس این فیلم نوشت و اسمش را هم تغییری نداد.

اسرار گنج دره جنی

در همان سال‌هایی که حسابی سرگرم فیلم‌سازی بود، کمتر نوشت اما هیچ‌گاه رهایش نکرد. «جوی و دیوار و تشنه» و «مد و مه» دو مجموعه داستان کوتاه او بودند که به ترتیب در سال‌های ۱۳۴۶ و ۱۳۴۸ منتشر شدند و نامش را در ادبیات ایران بیش از پیش جا انداختند. پس از انقلاب هم از ایران رفت و در استان ساسکس کشور انگلستان ساکن شد. در طول این سال‌ها مدام مصاحبه کرد، دیگرانی به سراغش رفتند و کسانی هم درباره‌اش قلم زدند. حرف‌هایش خیلی زود تبدیل به سوژه‌ی رسانه‌ها می‌شد. از وقتی فضای مجازی پایش را به دنیا گذاشت، زندگی تازه‌ی ابراهیم گلستان هم آغاز شد. هر حرف او عده‌ای موافق و عده‌ای مخالف داشت. هر طرف به بهانه‌ی حرف‌های او چیزی نثار دیگری می‌کرد. نکته این که انکار خودش هم از این موضوع لذت می‌برد و بدش نمی‌آمد سوژه دست رسانه‌ها بدهد. گرچه همیشه به رک گویی و زبان تندش هم معروف بود.

بعد از انقلاب هم نوشتن را رها نکرد و «خروس»، «گفته‌ها»، «از روزگار رفته حکایت»،«در گذار روزگار» و «مختار در روزگار» را به شکل داستان‌های بلند و کوتاه نوشت و مجموعه‌ای بلند بالا از مقالات و دست نوشته‌ها و جستار از خود به جا گذاشت که ذکر همه‌ی آن‌ها نه در این مقال می‌گنجند و نه فرصتش هست. در نهایت این که ابراهیم گلستان در کتاب «نوشتن با دوربین» که مصاحبه‌هایی با او است حرف‌های بسیاری می‌زند و نظراتی درباره‌ی دیگران ابراز می‌کند که نمایانگر شاخصه‌ی اصلی شخصیت او بود؛ او در این کتاب حرف‌هایی درباره‌ی احسان طبری، پرویز ناطق خانلری، احمد شاملو، ناصر تقوایی و … می‌گوید که لحنی منتقدانه دارند. انگار ابراهیم گلستان زاده شده بود که تمام عمرش را به مبارزه بپردازد.

کتاب اسرار گنج دره جنی اثر ابراهیم گلستان انتشارات بازتاب نگار


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما