۷ کتاب کلاسیک ایرانی که خواندنشان آسان است
شاید یکی از سختترین کارها برای هر فارسیزبان این باشد که اراده کند تا کتابهای کهن و کلاسیک فارسی را بخواند. افراد زیادی سعی میکنند تا این متون را مطالعه کنند و امیدوارند که شرحهای مندرج در این کتابها در ادامه مسیر یاریگرشان باشند. اما کافیست تا چند پاراگراف ابتدایی را بخوانند و منصرف شوند! اما آیا در میان صدها متن باقیمانده از قرنهای پیشین، میتوان کتابهای کلاسیکی را که خواندنشان آسان باشد، یافت؟
باید بدانیم که مهم است چه متنی را برای خواندن کتابهای کهن انتخاب میکنیم. دانشجویانی که در ترمهای ابتدایی و اولیه رشته زبان و ادبیات فارسی هستند، چالشهای زیادی در مواجهه با این متون دارند. اما خوبی کتابهای کلاسیک این است که با خواندن هر یک میتوان متن دیگر را بهتر درک کرد و با اصطلاحات و واژگان غالب در آن فضا آشنا شد. علاوه بر آگاهی از معنای کلمات پرتکرار، باید بدانیم که درست خواندن متن کلاسیک قدمی اساسی و مهم برای شروع است. چرا که تا وقتی نتوانیم متن را درست از رو بخوانیم، نمیتوانیم معنای بسیاری از جملهها را متوجه شویم.
در آغاز باید بدانیم که نثر فارسی دورههای سبکی متفاوتی را از سر گذرانده و قطعا از ابتدا به شکل امروزی خود نبوده است. هر دوره زبان معیار خودش را دارد و نویسندگان با توجه به این زبان اثر خود را تألیف میکنند. بنابر نظر دکتر شمیسا نثر فارسی تا امروز ده دوره را پشت سر گذاشته است: ۱.نثر مرسل (معادل سبک خراسانی) (که شامل قرون سوم و چهارم و نیمه اول قرن پنجم میشود) ۲.نثر بینابین (اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم) ۳.نثر فنی (قرن ششم) ۴.نثر مصنوع (قرن هفتم) ۵.نثر صنعتی و نثر ساده (قرن هشتم) ۶.نثر ساده (قرن نهم تا اوایل قرن دهم) ۷.نثر ساده معیوب (قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم) ۸.نثر قائم مقام و تجدید حیات (نثر دوره قاجار) ۹.نثر مردی دوره مشروطه ۱۰. نثر جدید.
توصیه میکنیم اگر در ادبیات فارسی تازهوارد هستید و میخواهید شروع به خواندن کتابهای کلاسیک و کهن کنید، از متونی استفاده کنید که به نثر مرسل نوشته شدهاند. این نثر متعلق به قرنهای سوم تا پنچم است و دورهای را شامل میشود که نثر فارسی در سادهترین و بیتکلفترین دوره خود بود. البته زبان معیار امروز از سبک خراسانی هم سادهتر است و تمام تلاشش درجهت رساندن پیام بدون هیچ پیچیدگیای است. دومین دورهای که میتوانیم به آن مراجعه کنیم، نثر بینابین است. متون نوشته شده در این سبک ممکن است در جاهایی گیجکننده به نظر برسند اما محصول نهایی کتابهای کلاسیک آسانی است که دشواریهای اندکشان با کمک شرحهای مصححین معاصر قابل حل است. رفتن به سراغ نثر مصنوع و متکلف کاری اشتباه است و در بسیاری از اوقات باعث میشود خواننده به صورت کلی از مطالعه آثار کهن منصرف شود.
برای مثال ممکن است فکر کنید خوب است تا خواندن کتابهای کلاسیک را از متنی مانند «کلیله و دمنه» که ساده به نظر میرسد، آغاز کنید. چرا که داستان آن در دنیای حیوانات میگذرد و جنبه تعلیمی دارد. اما واقعیت این است که «کلیله و دمنه» برای شروع انتخاب بسیار نامناسبی است و به احتمال بسیار زیادی از اکثر جملات آن سر در نمیآورید. مهم نیست که چند بار به شرح و توضیحات مجتبی مینوی رجوع کنید، تنها گیج خواهید شد و از روند داستان آگاه نمی شوید.
گزینه دیگری که ممکن است وسوسهکننده به نظر بیاید، «تاریخ بیهقی» نوشته ابوالفضل بیهقی است. این تاریخ درباره حکومت غزنویان است و شامل داستانهایی میشود که در دربار این سلسله میگذرد. روند داستانی «تاریخ بیهقی» بسیار جذاب است و سر در آوردن از اسرار و رازهای این خاندان برای مخاطب جالب است. اما نثر بیهقی تا حدودی دشوار است و نمیتوان به خواننده تازهوارد توصیه کرد تا این اثر را بخواند. بسیاری معتقدند نثر بیهقی شباهت بسیاری با نثر زبان عربی دارد و اسلوب آن را تقلید کرده است. علاوه بر این ابوالفضل بیهقی در نقاط گوناگونی از کتاب خود، برای تثبیت نکتهای که میگوید از اشعار و شاهدمثالهای فارسی و عربی استفاده میکند که متنش را دشوارتر میکنند.
متن داستانی و دنیاسازی بیهقی از ایران زمان غزنویان قابل توجه است، اما انتخاب «تاریخ بیهقی» به عنوان اولین قدم برای شروع مطالعه متون کهن، میتواند اشتباه بزرگی باشد. بهتر است برای شروع از نثرهای مرسل و ساده استفاده کرد و اندکاندک و در ادامه مسیر به نثرهای بینابین پرداخت. ما سعی میکنیم ابتدا کتابهای کلاسیک سبک مرسل و آسان را معرفی کنیم و در میانه به معرفی نثرهای بینابین بپردازیم. سعی شده تا کتابهای معرفیشده تنها به یک موضوع اختصاص نداشته باشند و حیطههای علمی، عرفانی، اندرزنامهای، و تاریخی و اساطیری را در بر بگیرند.
۱. ترجمه تاریخ طبری
- مترجم: ابوعلی محمد بلعمی
- سال تألیف: ۳۵۲ هجری
«ترجمه تاریخ طبری» در قرن چهارم از عربی ترجمه شد. اصل کتاب به دست محمد بن جریر طبری نگاشته شده بود و ابوعلی محمد بن ابوالفضل محمد بلعمی که وزیر عهد سامانی بود، این کتاب را از اصل عربی آن به فارسی دری ترجمه کرد. البته این کتاب فقط ترجمه نیست زیرا مترجم در بسیاری از موارد مطالب را تلخیص کرده و مطالبی را هم به صورت دلبهخواهی از منابع دیگر به آن افزدوه است. طبری در این کتاب قصد دارد تاریخ جامعی بنویسد و زمان تاریخ خود را از ابتدای خلقت آغاز میکند و سپس به پادشاهان میرسد. کتاب دو بعد مذهبی و اساطیری دارد زیرا که هم به جزئیات زندگی پادشاهان سلسلههایی چون ساسانیان میپردازد و هم زندگی پیامبر اسلام را تعریف کیکند. نثر کتاب بلعمی نثری بسیار ساده است که در آن کمتر از کلمات عربی و نامانوس استفاده شده است. تکرار فعل در نثر او زیاد است و حذف فعل به قرینه لفظی و معنوی وجود ندارد. این کتاب از اثری چون «تاریخ بیهقی» نثر سادهتری دارد و از لغات و اصطلاحات عربی کمتری در آن استفاده شده است. بهار درباره شدت سادگی نثر «ترجمه تاریخ طبری» میگوید: « {این کتاب} در زمان خود طوری ساده بوده است که پیرزنان ایرانی هم قادر به استفاده از قرائت آن بودهاند.» پس با اطمینان میتوان گفت که «ترجمه تاریخ طبری» از کتابهای کلاسیک آسانی است که خواندن آن مخاطب را دچار چالش نمیکند.
طبری کتابی هم تحت عنوان «جامعالبیان فی تفسیر القرآن» دارد که در آن به تفسیر سورههای قرآن کریم پرداخته است. البته این کتاب را بلعمی ترجمه نکرده و به دست تعدادی از فقهای خراسان به فارسی در سال ۳۵۲ هجری ترجمه شده است.
در بخشی از «ترجمه تاریخ طبری» میخوانیم:
«و اصل بهرام از ری بود. از ملکزادگان و اسپهبدان ری بود و اندر آن زمان هیچکس ازو مردانهتر و مبارزتر نبود و به گونه سیاهچرده بود و به بالا دراز و خشک بود، از بهر آن چوبین گفتند… پس هرمز نامه کرد و بهرام چوبین را بخواند. گفت تا خاقانن زنده بود حق ما را نگاه داشت و این پسرش خال من است و لکن حق خویش نشناسد و سپاه آورد و پادشاهی ما همی گیرد.»
۲. التفهیم لاوایل صناعه التنجیم
- نویسنده: ابوریحان بیرونی
- سال تألیف: ۴۲۰ هجری
نویسندگان ایرانی پس از حمله اعراب برای اثبات علم و سواد خود بیشتر آثارشان را به زبان عربی تالیف میکردند. عربیدانی افتخار بزرگی بود و ابزاری برای تفاخر محسوب میشد. ابوریحان بیرونی نیز از این قاعده مستثنی نبود و تمام کتابهای خود را به زبان عربی تالیف کرد. اما بیرونی کتاب «التفهیم» خود را از اصل آن که به زبان عربی بود، به فارسی ترجمه کرد. کتاب «التفهیم لاوایل صناعه التنجیم» در سال ۴۲۰ هجری نگاشته شد. بیرونی این کتاب را به خواهش ریحانه، دختر حسین خوارزمی، نوشته است. این کتاب علمی است و به موضوعاتی چون هندسه، نجوم و حساب اختصاص دارد. بیرونی سعی میکند با زبانی ساده مسائل علمی را توضیح دهد و بدون پیجیدگی استدلالهایش را مطرح کند. نثر علمی بیرونی به استانداردهای امروزه بسیار نزدیک است و هیچگونه ابهام و دوگانگیای در آن نیست. به همین دلیل در نثر او خبری از کلمات نامفهوم و متروک یا اصطلاحات ناآشنا نیست و مخاطب به راحتی میتواند مقصود نویسنده را دریابد. در دورهای که ابوریحان این کتاب را مینگاشت، نثر فارسی به سمت دشوار شدن میرفت. به طوری که استفاده از کلمات عربی و اصطلاحات و جملات مغلق نوعی افتخار محسوب میشد. ولی ابوریحان بیتوجه به این جریان به نگارش این کتاب علمی پرداخت و حتی به استفاده از لغات فارسی اصرار داشت. برای مثال او به جای استفاده از کلمه «علیلالمزاج» از کلمه «بیمارناک» استفاده میکند. یا به جای «عید قربان» میگوید: «گوسپندکشان». «التفهیم» از کتابهای کلاسیک آسان و راحتخوان فارسی است که خواندن آن را به علاقهمندان به موضوعات علمی توصیه میکنیم.
در بخشی از «التفهیم لاوایل صناعه التنجیم» میخوانیم:
«از رسمهای پارسیان نوروز چیست؟ نخستین روز است از فروردین ماه و زین جهت روز نو نام کردند زیرا که پیشانی سال نو است. و آنچ از پس اوست از این پنج روز همه جشنهاست. و ششم فروردین ماه نوروز بزرگ دارند، زیرا که خسروان بدان پنج روز حقهای حشم و گروهان بگزارندی و حاجتها روا کردندی، آنگاه بدین روز ششم خلوت کردندی خاصگان را. و اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین آن است که اول روزی است از زمانه و بدو فلک آغازید گشتن.»
۳. سفرنامه ناصر خسرو
- نویسنده: ناصر خسرو قبادیانی مروزی
- سال تألیف: از ۴۳۷ هجری
این اثر اولین سفرنامهای است که در زبان فارسی نگاشته شده است. ناصرخسرو در پی دیدن خوابی دچار تردید در اعتقادات و سبک زندگی خود میشود و توبه میکند و شروع به سفر میکند. او در همین سفرنامه درباره این واقعه میگوید: «من مردی دبیرپیشه بودم و از جمله متصرفان در اموال و اعمال سلطانی، و به کارهای دیوانی مشغول بودم و مدتی در آن شغل مباشرت نموده در میان اقران شهرتی یافته بودم… شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفتی: «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر به هوش باشی بهتر.» من جواب گفتم که «حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند.» جواب داد که «در بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد، حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید.» گفتم که «من این از کجا آرم؟» گفت: «جوینده یابنده باشد»؛ و پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت. چون از خواب بیدار شدم، آن حال تمام بر یادم بود. بر من کار کرد، با خود گفتم که از خواب دوشین بیدار شدم، اکنون باید که از خواب چهل ساله نیز بیدار شوم. اندیشیدم که تا همه افعال و اعمال خود بدل نکنم فرج نیابم.» پس از این خواب ناصر خسرو متحول میشود و هفت سال به سفر میرود. او خاطرات و دیدههای خود را در سفرنامهاش از این سفر هفتساله ثبت کرده است. سفر او به قصد انجام فریضه حج از سال ۴۳۷ هجری آغاز میشود و در بلخ به پایان میرسد. ناصر خسرو در این سفر طولانی به سرزمینهای گوناگونی میرود و توصیفات او میتواند یاریگر محققان تاریخی برای شناخت ببیشتر شهرهایی چون تبریز، نیشابور، بسطام، مکه، مدینه، شام، طبس، تون، و … باشد. گونه ادبی سفرنامه ماهیت سادهای دارد و به علت عجله در سفر و نبود وقت، سفرنامهنویس به صورت غیر ارادی وقت ندارد جملات غریبی بسازد و آرایهپردازی کند یا به فکر آوردن شعر و ضربالمثل و شاهد مثال باشد. همین ویژگی سبب شده که اولین سفرنامه زبان فارسی اثری ساده و به نثر مرسل باشد و از کتابهای کلاسیک آسان به شمار رود. تعداد لغات عربی در این سفرنامه کمی بیشتر از قبل است و افعال مانند «ترجمه تاریخ طبری» تکرارر نمیشوند و به قرینه حذف میشوند. از دیگر آثار منثور ناصر خسرو میتوان به «جامعالحکمتین»، «زادالمسافرین»، «خوانالاخوان»، «گشایش و رهایش» و «وجه دین» اشاره کرد.
در بخشی از «سفرنامهی ناصر خسرو» میخوانیم:
«اکنون صفت شهر بیت المقدس کنم. شهری است بر سر کوهی نهاده و آب نیست مگر از باران و به رستاقها چشمههای آب است اما به شهر نیست، چه شهر بر سنگ نهاده است، و شهری بزرگست که آن وقت که دیدیم بیست هزار مرد در وی بودند، و بازارهای نیکو و بناهای عالی، و همه زمین شهر به تختهسنگهای فرش انداخته، و هرکجا کوه بوده است و بلندی بریدهاند و همواره کرده، چنانکه چون باران بارد همه زمین پاکیزه شسته شود، و در آن شهر صنّاع بسیارند هر گروهی را رستهای جدا باشد، و جامع مشرقی است و باروی مشرقی شهر باروی جامعست، چون از جامع بگذری صحرایی بزرگست عظیم هموار، و آن را ساهره گویند و گویند که دشت قیامت آن خواهد بود و حشر مردم آنجا خواهند کرد، بدین سبب خلق بسیار از اطراف عالم بدانجا آمدهاند و مقام ساخته تا در آن شهر وفات یابند، و چون وعده حق سبحانه و تعالی در رسد، به میعادگاه حاضر باشند. خدایا در آن روز پناه بندگان تو باش و عفو تو آمین یا رب العالمین.»
۴. قابوسنامه
- نویسنده: عنصرالمعالی کیکاووس
- سال تألیف: ۴۷۵ هجری
قابوسنامه از اندرزنامههای مشهور زبان فارسی است که تألیف آن به سال ۴۷۵ هجری بر میگردد و اثری بازمانده از قرن پنجم است. عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر زیاری نویسنده این کتاب است. او «قابوسنامه» را برای پسرش، گیلان شاه، نوشت و قصد داشت در این کتاب آداب معاشرت و موضوعاتی از این قبیل را به پسرش بیاموزد. کتاب شامل ۴۴ باب است و هریک از این بابها به موضوع مشخصی میپردازد. باب یک تا هشت به مسائل اخلاقی و مذهبی میپردازد و در بابهای نه تا سی به مسائل اجتماعیای چون آداب معاشرت، نحوه رفتار با افراد متفاوت، و مسائل همگانیای چون خوردن، خوابیدن و … میپردازد بابهای سی و یک تا چهل و سه به مشاغل و حرفههای گوناگون اختصاص دارد. نویسنده در این بابها به مشاغلی چون وعظ، تجارت، طبابت، مشاغل درباری، و … میپردازد و شرایط این مشاغل را توصیف میکند. باب چهل و چهار هم درباره جوانمردی و اصول آن است. دغدغه کلی نویسنده این است که تصویر کلیای از جامعه ایرانی را به مخاطب بشناساند و فرهنگ و آداب این جامعه را به تفصیل توضیح دهد. «قابوسنامه» از کتابهای کلاسیک و آسان زبان فارسی است که مطالعه آن میتواند گامی اساسی برای آشنایی با فرهنگ ایرانیان در قرن پنجم باشد و مخاطب را از دغدغهها و اصول اساسی و عرفی زندگی ایرانیان در آن دوره آگاه کند.
ملکالشعرای بهار «قابوسنامه» را مجموعهای از تمدن اسلامی قبل از مغول نامیده است. قابوسنامه زبانی ساده و مرسل دارد که خواننده امروزی میتواند با آن ارتباط برقرار کند. دکتر شمیسا معتقد است عنصرالمعالی با ورود سجع به نثر فارسی مخالف بوده و خوشبختانه این کتاب از موازنه و سجع و جملههای مترادف خالی است. نویسنده سعی ندارد تا از اصطلاحات پیچیده استفاده کند و میخواهد تا نثری همهفهم بنویسد.
در بخشی از «قابوسنامه» میخوانیم:
«و نامه خود را به استعارت و آیات قرآن و اخبار رسول علیه السلام آراسته دار و اگر نامه پارسی بود پارسی مطلق منبیس که ناخوش بود. خاصه پارسی دری که نه معروف بود و آن خود نباید نبشت به هیچ حال که خود ناگفته بهتر از گفته بود. و تکلفهای نامه تازی خود معلوم است که چون باید کرد و اندر نامه تازی سجع هنرست و خوش آید لکن اندر نامه پارسی سجع ناخوش آید اگر نه گویی بهتر است.»
۵. سیاستنامه
- نویسنده: خواجه نظامالملک
- سال تألیف: ۴۷۹ هجری
نگارش «سیاستنامه» به قرن پنجم باز میگردد. این کتاب اثر خواجه نظامالملک است که وزیر آلب ارسلان و ملکشاه سلجوقی بود. ملک شاه از وزیر کارآزموده و دانای خود درخواست میکند تا برای او و جانشینانش اثری درخور بنویسد تا این جانشینان با استناد به آن بتوانند به بهترین شکل ممکن به فرمانروایی بپردازند. میتوان شباهتی را میان «قابوسنامه» و این کتاب مشاهده کرد. «سیاستنامه» دارای پنجاه فصل است که نویسنده در هر فصل به نحوه و چگونگی تعامل پادشاه با افراد و اصناف مختلف میپردازد و بایدها و نبایدها را برای شاه تعیین میکند. او حتی درمورد کارهای امنیتیای چون فرستادن جاسوس و خبرچین هم توصیههایی دارد که از تجربه سالهای کاریاش در دربار نشأت میگیرد. دیگر توصیههای امنیتی او در باب جمعآوری لشکر و انتخاب سرباز است. خواجه نظام الملک حتی درباره چگونگی برگزاری مهمانی در دربار و سفره انداختن و آداب پذیرایی از مهمان صحبت میکند و اصول آن را آموزش میدهد. این کتاب تاثیر شگرفی بر کتابهایی در این حیطه گذاشت و به خاطر نثر روان و ساده خود بسیار مورد استقبال قرار گرفت. «سیاستنامه» تنها اثر باقیمانده از خواجه نظامالملک است که در دوره نثر بینابین قرار میگیرد اما جهتگیری بیشتری به نثر مرسل دارد و خواندن آن برای طیف گستردهای مناسب است. جملهبندیهای نویسنده پیچیده نیست، اما در متن کتاب از اصطلاحات و لغات جدیدی استفاده شده و شاید از این جهت کمی دشوار باشد. نکته قابل توجه این است که تنها مخاطب این کتاب شاهزادگان و پادشاهان هستند و خواجه نظامالملک اصولا باید برای مفاخره و اظهار فضل هم که شده «سیاستنامه» را به زبانی دشوار و درباری مینوشت. اما خوشبختانه چنین نکرده و اسلوب ساده نویسی را رعایت کرده است. با اطمینان میتوان گفت «سیاستنامه» از آسان ترین کتابهای کلاسیک فارسی است که میتوانید مطالعه کنید و از خواندن پندهای خواجه نظامالملک لذت ببرید.
در بخشی از «سیاستنامه» میخوانیم:
«واجب است پادشاه را از احوال رعیت و لشکر و دور و نزدیک خویش پرسیدن، و اندک و بسیار آنچه رود دانستن، واگرنه چنین کند عیب باشد و بر غفلت و ستمکاری حمل نهند و گویند فسادی و دست درازی که در ممکلت می رود یا پادشاه می داند یا نمی داند، اگر می داند وآن را تدارک و منع نمی کند آن است که همچون ایشان ظالم است و به ظلم رضا داده است و اگر نمی داند پس غافل است و کم دان، و این هردو معنی نه نیک است.»
۶. مناجاتنامه
- نویسنده: خواجه عبدالله انصاری
- سال تألیف: قرن پنجم
خواجه عبدالله انصاری از عارفان بهنام و معروفی است که احتمالا نام او را شنیدهاید. او از نوادگان ابو ایوب انصاری است که از صحابه و یاران پیامبر بود. خواجه از کودکی استعداد شگرفی در شعرسرایی داشت و با استفاده از همین استعداد به سراغ علوم دینی رفت تا تفسیر ملایمتری را از دین و مسائل پیرامون آن به دست دهد. به دلیل همین استعداد او در شعر و شاعری آثار او عمدتا به نثر موزون نوشته شدهاند و خواجه به استفاده از سجع در نثر علاقه داشت. اما نکته مهم آن است که نثر مسجع او دشوار نیست و نثری است که در دوره سبک مرسل قرار میگیرد. استفاده از سجه در نثر را در کتاب «گلستان» سعدی هم مشاهده میکنیم. یکی از علتهای این امر احتمالا استقبال بیشتر ایرانیان از شعر و متون شعرگونه بوده است. ایرانیان طی قرنها ریتم و آهنگین بودن را دوست داشتهاند و آثار منظوم فارسی در ابعاد گستردهای بسیار بیشتر از آثار منثور است.
آثار پیشینی که معرفی شدند صبغه عرفانی نداشتند، اما اگر به موضوعات عرفانی و دینی علاقه دارید، خواندن «مناجاتنامه» خواجه یا آثار دیگر او نظیر «کنزالسالکین» و «طبقات صوفیه» را به شما پیشنهاد میکنیم. چرا که آثار خواجه عبدالله انصاری از بهترین و آسان ترین کتابهای کلاسیک زبان فارسی هستند.
در بخشی از «مناجاتنامه» خواجه عبدالله انصاری میخوانیم:
«الهی دیگران مست شرابند و من مست ساقی، مستی ایشان فانی است و از من باقی. الهی روزگاری ترا می جستم خود را می یافتم، اکنون خود را میجویم و ترا می یابم. الهی تا از مهر تو اثر آمد، دیگر مهر ما بسر آمد. الهی ای مهربان فریاد رس، عزیز آن کس که او با تو یک نفس، نفسی که آنرا حجاب ناید از پس. الهی گهی به خود نگرم گویم از من زارتر کیست، گهی به تو نگرم گویم از من بزرگوارتر کیست. الهی ای سزای کرم، ای نوازنده عالم، نه با وصل تو اندوه است و نه با یاد تو غم… الهی ما از غافلانیم نه از کافرانیم ، نگاهدار تا پریشان نشویم و در راه آر تا سرگردان نشویم. الهی پسندیدگان ترا بتو جستند و به تو پیوستند، نا پسندیدگان تو را بخود جستند و بگسستند نه او که پیوست بشکر رسید، نه او که گسست بعذر رسید.»
۷. گلستان سعدی
- نویسنده: سعدی
- سال تألیف: ۶۵۶ هجری
«گلستان» از مشهورترین آثار نثر فارسی است که خواندن آن میتواند برای هر فارسیزبانی خوشایند باشد. این کتاب در سال ۶۵۶ هجری، یعنی قرن هفتم تالیف شد. نثر سعدی در «گلستان» سهل و ممتنع است و این به آن معناست که مخاطب حرف سعدی را میفهمد و گمان میکند که او نیز دارد مانند خودش صحبت میکند. اما برخلاف این تصور، سبک سعدی سبک دشواری است و هر کسی از عهده انجام آن بر نمیآید.
گلستان سعدی شامل هشت باب است که هر باب به یک موضوع اختصاص دارد. باب اول «در سیرت پادشاهان» است که رفتارهای مناسب پادشاهان و نحوه تعامل آنها با درباریان و مردم عادی را نشان میدهد. باب دوم «در اخلاق درویشان» است که به زندگی پارسایان و زاهدان میپردازد. باب سوم «در فضیلت قناعت» است و سعدی در اینجا از قناعت به عنوان صفتی یاد میکند که نجاتدهنده فرد در دنیا و آخرت است. باب چهارم «در فواید خاموشی» درباره لزوم سکوت و حرف نزدن بیش از حد است. باب چهارم یعنی «در عشق و جوانی» کمی متفاوتتر از ابواب دیگر است و وجه اروتیک دارد. باب ششم «در ضعف و پیری» دقیقا بعد از باب «در عشق و جوانی» آمده و نویسنده در پی آن است که نشان دهد هر اوجی حضیضی دارد. باب هفتم «در تاثیر تربیت» و باب هشتم «در آداب صحبت» است که نویسنده به آداب معاشرت و سخنورزی اشاره میکند. بیشتر مسائلی که ذهن سعدی را به خود مشغول کرده بود، مسائلی هستند که در قابوسنامه هم ذکر شدهاند. تاثیر «گلستان» سعدی در دیگر آثار ادب فارسی غیر قابل انکار است و نویسندگان دورههای بعدی توجه ویژهای به این اثر داشتهاند. چند قرن بعد عبدالرحمان جامی «بهارستان» را تالیف کرد که به عینه تقلید از «گلستان» بود. البته بسیاری معتقدند با اینکه جامی شاعر و نویسندهای قهار بود، اثر او در مقایسه با اثر سعدی ضعیف محسوب میشود. اما «بهارستان» هم بهخاطر تقلید از گلستان از کتابهای کلاسیکی که نثر آسانی دارند، محسوب میشود. توصیه میکنیم گلستان سعدی را به تصحیح غلامحسین یوسفی بخوانید.
در بخشی از «گلستان» سعدی میخوانیم:
«توانگرزادهای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با درویش بچهای مناظره در پیوسته که: صندوق تربت ما سنگین است و کتابه رنگین و فرش رخام انداخته و خشت پیروزه در او به کار برده. به گور پدرت چه ماند خشتی دو فراهم آورده و مشتی دو خاک بر آن پاشیده؟! درویش پسر این بشنید و گفت: تا پدرت زیر آن سنگهای گران بر خود بجنبیده باشد، پدر من به بهشت رسیده بود.»
منبع: surfiran, دیجیکالا مگ