نقد فیلم «تلماسه: بخش دو»؛ قهرمان واقعی داستان کیست؟
اولین بخش فیلم «تلماسه» (Dune) که در سال ۲۰۲۱ اکران شد به تیموتی شالامه تعلق داشت. شالامه در این فیلم نقش پل آتریدس، پسر یکی از خاندانهای اشرافی را که بر بخشی از جهان داستان حکومت میکند، بازی میکند که در ادامه مشخص میشود از طریق برنامهریزیهای ژنتیکی بنه جسریت متولد شده تا یکی از گزینههای مقامی مسیحایی برای رهبری جنگ مقدس باشد. شالامه انتخابی فوقالعاده برای این نقش بود. نه تنها بخاطر چهرهی استخوانی و کاریزماتیکش در مقام امپراطوری کم سن و سال، بلکه به دلیل شباهت مسیری که او در هالیوود طی کرده به مسیر قهرمان داستان. شالامه میدانست که برای رسیدن به موفقیتهای بزرگ باید اشتباهات بزرگی هم مرتکب شود و در مسیر فروپاشی به سمت ستاره شدن در سینما حرکت میکند. همین مساله به عملکرد او در نقش کسی که سعی میکند از گیر افتادن در جایگاهی که دیگران از او انتظار دارند، اجتناب کند، باری فرامتنی میدهد. شالامه در فیلم اول درخشان بود، پسر بچهای که با بازیهای قدرتی در مقیاس کهکشانی احاطه شده است و حتی در ادامه در کنار بومیهای فریمن میجنگد و در مسیری بین انقلابی بزرگ و عشق جدیدش سرگردان است. اما فیلم دوم دیگر تنها فیلم او نیست، «تلماسه ۲» (Dune: Part Two) کاملاً به زندایا تعلق دارد و باعث شده نیمه دوم اقتباس دنیس ویلنوو از اثر فرانک هربرت حسی ملموس داشته باشد که در نقد فیلم اول، با تمام عظمت عجیب و غریبش، گفته میشد هرگز به آن نرسید.
هشدار: در نقد فیلم «تلماسه ۲» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
علمی-تخیلی حتی قبل از شروع به ساخت فیلمی در مورد ارتباطات فرازمینی یا جنگ کهکشانی بر سر سیارهای بیابانی بخاطر ادویهای که سفرهای بین ستارهای را ممکن میکند، ژانر ویلنوو بوده است. هنر او این است که دنیا را به صورت مورایی نمایش دهد، تورنتو را تبدیل به دشمنهای زبان نفهم فضاییهای منطقی کند و حومه آریزونا را به یک سرزمین بایر پیش از آخرالزمان تبدیل کند. این نکته ثابتترین ویژگی او بهعنوان یک فیلمساز بوده است، حتی اگر به قیمت کمرنگ شدن محتوای اصلی فیلمهایش باشد. یکی از دلایل فوقالعاده بودن فیلمهای «تلماسه» هم این است که خود داستان و جهانسازیاش زمینه را برای زیباییشناسی تزلزلناپذیر ویانوو فراهم میکند و کلیات دنیای این فیلمها بهطور قابلتوجهی برای بینندگان غریبه است: انجمنی خواهرانه به عنوان جادوگران فضایی، جوامع فاشیست گوت و تشکیلات رایانههای انسانی در میان یک ساختار سیاسی سلسله مراتبی از قبیلههای مشکوک.
با وجود این توانایی ویلنوو در ساخت این فیلمها فقط ناشی از استعداد او در به نمایش درآوردن مناظر وسیع نیست، اگرچه سکانسهایی در «تلماسه: بخش دو» وجود دارد که هدف آنها ترکاندن مغز شماست. سکانسی که پل سعی میکند با سوار شدن بر کرم شنی برای اولین بار خود را به فریمنها ثابت کند، شبیه این است که کسی بخواهد خود را به قطاری با سرعت بالا متصل کند. دوربین در کنار کاراکتر قرار میگیرد و او در اقیانوسی از شن و ماسه میچرخد و محو میشود و در حالی که جریان هوای تند و تیز او را به اطراف پرت میکند، سعی میکند خودش را به پوست فلسدار موجود غولپیکر متصل کند. اما استعداد واقعی فیلمساز توانایی او در باورپذیر کردن این دنیای عجیب و غریب از آینده است. فیلمنامهای که ویلنوو با جان اسپایتس نوشته است، از پاراگرافهای طولانی ناخوشایند و دیالوگهای توضیحی صرف نظر میکند و انتظار دارد که بینندگان بتوانند آنچه را که ممکن است کاملاً درک نکنند، کنار بیایند. ما نماهای بیشتری از گیدی پرایم، سیارهی زادگاه خاندان شرور هارکونن میبینیم تا برادرزاده سادیستی بارون هارکونن، فید روتا. چرا خود را با توضیح جزییات مراسم سنتی هارکوننها برای جانشینی خسته کنیم وقتی میتوانیم با تماشای جوانی از این خاندان که تولدش را با سلاخی بردهها در مقابل انبوهی تماشاگر که نام او را میخوانند، در سیارهای که نور خورشید سیاهش هر رنگی را از بین میبرد، جشن میگیرد هرچه که لازم است متوجه شویم؟
«تلماسه: بخش دو» در مورد درگیریها و دسیسههای عظیمی که منجر به باقیماندن انبوه اجساد روی زمین میشود، از فیلم اول مهربانتر نیست. انجمن مخفی بنه جسریت، یک جامعه مادرسالار با قدرتهای فوق بشری که مادر پل، جسیکا (ربکا فرگوسن) و دختر امپراتور، پرنسس ایرولان (فلورانس پیو) -که هر دو از قدرتمندترین شخصیتهای تلماسه به حساب میآیند- از اعضای آن هستند، هنوز در حال پیشبرد نتایج اقدامات مربوط به اصلاحات نژادی برنامهریزی شدهی خود هستند. کشیش مادر، موهیام (شارلوت رمپلینگ)، یکی از اعضای ارشد بنه جسریت، به قدرت رسیدن فیدراوتای سایکوپث اما قابل کنترل را به امپراطوری پل سرکش ترجیح میدهد. مشخص میشود که خود امپراطور (کریستوفر واکن، تنها بازیگری کاملا از حال و هوای فیلم دور است) سقوط آتریدیسها را مهندسی کرده است که همین مساله باعث ناامیدی ایرولان از او شده است. جسیکا، با مصرف یکی از محصولات جانبی سمی کرمهای شنی برای تبدیل شدن به «مادر والا مقام» برای فریمنها، به نظر میرسد واقعا به آنچه پیشگوییهایی که با اهداف استراتژیک در بین مردم پخش شده بود، تبدیل شده است و حالا به هر قبیلهای سفر میکند تا آنها را به پیروی از پسرش دعوت کند. جنینی هم که در شکم جسیکا بوده، خواهر پل آتریدیس، با مصرف همان دارو توسط مادرش هوشیار شده و با او صحبت میکند. درست است که داستان فیلم هنوز به اتفاقات واقعا عجیب و غریب کتابهای بعدی هربرت نرسیده است اما همینها هم موضوعات و عجیب و هیجانانگیزی برای مخاطبان است.
درواقع فیلم «تلماسه: بخش دو» تصمیم گرفت برای قابل درک شدن داستان برای مخاطب امروزی به جای اینکه غرابت جهانسازی و وقایع را تلطیف کند، قهرمان و زاویه دید خود را به دیدگاهی آشناتر و قابل درکتر تغییر میدهد: شخصیت زندایا، جنگجوی فریمن، چانی. از قبل وعده داده شده بود که نقش این شخصیت در فیلم دوم بیشتر از فردی از رویاهای پل باشد که خیلی کوتاه پس از حملهی خانواده هارکونن و قتل عام خاندان آتریدس در فیلم اول با آن مواجه شدیم. اما او در واقع به روح فیلم جدید تبدیل شده است. چانی نسبت به تمام پیشبینیهای مسیحایی که به درستی معتقد است تنها برای کنترل مردمش بیان شده، شک دارد و پاول را نه آن منجی موعود که قرار است فریمنهای مورد ظلم قرار گرفته را نجات دهد، بلکه تنها مردی میبیند که میخواهد راه و رسم فریمنها را بیاموزد و به آنها کمک کند. در عین حال، هم قبیلهای بنیادگرای چانی، استیلگار، با بازی خاویر باردم، مطمئن است که پل همان رهبر پیشگویی شدهای است که قرار است آنها را آزاد کند. داستان پل با گروه فریمن و چانی، همان داستان آشنای فیلمهای «آواتار» و «رقص با گرگها» را یادآوری میکند، با این تفاوت که اینجا عشق پل به چانی کاملا صادقانه است، در ابتدا واقعا تنها نیتش آموختن راه و رسم مردمان صحراست و از تبدیل شدن به منجی که از او انتظار میرود گریزان است. اما اتفاقاتی که در ادامه میافتد او را مجبور به تصمیمگیری میکند که آیا میخواهد از آنها برای تحقق سرنوشتی که از آن اجتناب کرده است استفاده کند یا خیر.
عملکرد خشن ولی صمیمانه چانی نقطه مقابل تمام دسیسههای پیچیدهی داستان است. با وجود این که میداند منافع این فرد خارجی کاریزماتیک در واقع هم راستا با منافع او و جامعهاش نیست، باز هم نمیتواند تحت تأثیر او قرار نگیرد. چانی در یک نقطه به پل می گوید: «خون تو از دوکها و خاندانهای بزرگ میآید. اینجا همه با هم برابرند.» و پاول به او پاسخ میدهد: «خیلی دوست دارم با تو برابر باشم» این مکالمه به خوبی نشان میدهد هرچقدر هم زیرک باشی، زمانی که بخواهی کسی را باور کنی حتی دروغهای او را هم باور خواهی کرد. زندایا با غرق شدن در گرداب احتیاط، امید و خیانتی که در آخرین لحظات فیلم به او میشود، به ما نشان میدهد که تمام این احساسات میتوانند جهانی باشند، حتی در جهانی که هیچ شباهتی به جهان ما ندارد.
شناسنامه فیلم «تلماسه: بخش دو» (Dune: Part Two)
کارگردان: دنی ویلنوو
نویسنده: دنی ویلنوو، جان اسپیتز
بازیگران: تیموتی شالامی، زندایا، ربکا فرگوسن، جاش برولین، آستین باتلر، فلورنس پیو، دیو باتیستا، کریستوفر واکن
محصول: 2024، آمریکا
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.۸ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 93٪
خلاصه داستان: پادشاه سرزمین اوریا، سه فرزند یک اژدها را به قتل میرساند تا به یک طلسم ابدی دچار شود. پادشاه برای اینکه زنده بماند، حاضر میشود سه دختر خود را قربانی کند و این جشن قربانی کردن دختران خاندان تا ابد ادامه خواهد داشت. چند قرن بعد، الودی (میلی بابی براون) یکی از همین دختران نگونبخت است که برای پاپوش درست میکنند تا بهعنوان یکی از اعضای خاندان اشرافی قربانی شود اما او قصد تسلیم شدن ندارد و در مقابل اژدها ایستادگی میکند.
منبع: vulture