۴۰ انیمیشن جذاب دریمورکس از بدترین تا بهترین
کمپانی دریمورکس طی دو دهه و خردهای اخیر بیشمار انیمیشن خاطرهانگیز ساخته و یکی از رقبای جدی دیزنی و پیکسار به حساب میآید. در این مقاله ۴۰ انیمیشن این شرکت را از بدترین تا بهترین ردیف کردهایم.
- ۱۴ لحظهی اشکآور در فیلمهای انیمیشن که حتما باید ببینید
- ۱۸ انیمیشن برتر قرن ۲۱ بر اساس جوایز اسکار
- ۱۰ انیمیشن متفاوت که احتمالا هرگز ندیدهاید
وقتی جفری کاتزنبرگ را از دیزنی اخراج کردند، با دو غول صنعت سینما (دیوید گفن و استیون اسپیلبرگ) همراه شد و کمپانی بزرگ «دریمورکس» (DreamWorks) را احداث کرد. دریمورکس اولین استودیو تمامعیار فیلمسازی جدیدی بود که از زمان یونایتد آرتیست احداث میشد. یکی از بخشهای اساسی و کلیدی دریمورکس بخش انیمیشنسازی آن بود. کاتزنبرگ مستقیما روی این بخش نظارت داشت و هدف و آرمانش این بود که با دیزنی و انحصار مهارناپذیرش روی دنیای انیمیشن رقابت کند.
کاتزنبرگ چندباری به این هدف نزدیک شد، ولی کمپانی دریمورکس سابقهی پر فراز و نشیبی دارد و با اتفاقها و شکستهای عجیبوغریبی مواجه شده. اخیرا هم که استودیو یونیورسال (که یکی از سه استودیو بزرگ پخشکنندهی آثار دریمورکس بود) کل دریمورکس را خرید و مال خودش کرد.
در حال حاضر آیندهی دریمورکس و انیمیشنهایش هم روشن و امیدبخش به نظر میرسد و هم نامعلوم و نگرانکننده. از طرفی فیلمهای ارجینال و دنبالههای پرطرفداری در راه هستند، و از طرف دیگر چون بخشی از استودیوهای بزرگ دیگر شدهاند ممکن است آزادی عمل قبل را نداشته باشند.
طی ۲۵ سال گذشته کمپانی دریمورکس تأثیر بزرگی روی صنعت سینما و انیمیشنسازی گذاشته که قابل انکار نیست. انیمیشنهای دریمورکس سبک و مدل خاص خودشان را دارند که با دیدنشان فوری میفهمیم محصول آنهاست، همانطور که تولیدات پیکسار و دیزنی ویژگیهای خودشان را دارند و فوری تشخیصش میدهیم.
۴۰. یوسف: پادشاه رؤیاها (Joseph: King of Dreams)
- محصول: ۲۰۰۰
- کارگردان: رابرت رامیرز، راب لادوکا
- صداپیشهها: بن افلک، مارک همیل، ریچارد هرد، مورین مکگورن
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۳%
این یکی واقعا فیلم بدی بود. قصد دریمورکس از ساخت این انیمیشن تولید یک اثر کمخرج بود تا آن را مستقیما و بدون اکران به بازار نمایش خانگی بفرستند و روی محبوبیت شاهزادهی مصر حساب باز کرده بودند و فکر میکردند این هم طرفدار پیدا خواهد کرد. متأسفانه محبوبیت شاهزادهی مصر دوام چندانی نداشت و وقتی به یوسف: پادشاه رؤیاها رسیدیم با اثری کممایه مواجه شدیم که نه کیفیت ساخت خوبی داشت و نه آهنگهایش دلنشین بودند.
بن افلک در این دوران حالتی داشت که مدام فکر میکرد باید تجربیات تازهای بکند و هر پیشنهاد غیرمعقول و عجیبی را میپذیرفت. حالا در اینجا صداپیشهی نقش یوسف است و واقعا بد انتخاب شده و شخصیتپردازی کاراکتر یوسف هم کمکی به او نکرده. در بخشهای موزیکال فیلم و جاهایی که یوسف قرار است بخواند، خوانندهای استرالیایی به نام دیوید کمپل جای افلک را میگیرد که صدایش ذرهای شباهت به او ندارد.
تولید این فیلم شبیه یک کابوس تمامنشدنی بود. بعد از اینکه یوسف: پادشاه رؤیاها را به صورت آزمایشی برای عدهای نمایش دادند، بازخوردها واقعا بد بود و مجبور شدند دوباره روی کیفیت انیمیشن آن کار کنند و تغییراتی اساسی بدهند. تازه این همه کار و زحمت و انرژی هم که دوباره صرف فیلم کردند نتیجهی چندانی در پی نداشت و همچنان انیمیشن ناجور و غیرقابل تحملی است.
البته دو سه تا نکتهی مثبت هم دارد (مثلا خوابهایی که یوسف میبیند جوری به تصویر کشیده شده که پسزمینههایش شبیه نقاشیهای ون گوگ است) ولی در کل معلوم است که از اولش هم نمیخواستهاند انرژی زیادی روی آن بگذارند. یک فیلم ویدئویی که از استانداردهای یک تولید استودیویی درستودرمان بویی نبرده.
۳۹. توربو (Turbo)
- محصول: ۲۰۱۳
- کارگردان: دیوید سورن
- صداپیشهها: رایان رینولدز، مایکل پینا، اسنوپ داگ، پل جیاماتی
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۸%
این انیمیشن بهقدری مؤلفههای دریمورکسی درون خودش جای داده که انگار یک هجویه از آثار خودشان است. توربو داستان یک حلزون (با صدای رایان رینولدز) را روایت میکند که آرزو دارد رانندهی ماشینهای مسابقهای شود و به لطف یک حادثهی جادویی سرعتی مافوق تصور پیدا میکند و وارد مسابقات ماشینسواری میشود.
توربو نمونهای از محصولاتی است که دریمورکس در بدترین حالتهایش میسازد. داستانش بدون دلیل خاصی پیچیده است و پرداخت درستی هم ندارد، انیمیشنش را جدی نگرفتهاند و دم دستی ساخته شده و در کل فیلمی است که به راحتی فراموشش میکنیم. ایدهی دهان پر کنی دارد، ولی هوش و ذوق زیادی صرفش نشده و در آن به شکلی افراطی به وقایع روز و پرطرفدار ارجاع و اشاره شده.
توربو را از همان ابتدا با تصور فرنچایزسازی و دنبالهسازی جلو بردند و تولید یک اسپینآف از آن حتی قبل از اکران فیلم و فروش بد و گیشهی شکستخوردهاش چراغ سبز گرفته بود. ولی بعد از اکران و بازخوردهای منفی تمام این برنامهها زیر سؤال رفت.
البته توربو با همهی مشکلات و نقاط ضعفش، تصاویر چشمنواز و زیبایی از درهی سن فرناندو نشانمان میدهد که تماشایش خالی از لطف نیست.
۳۸. شرک چهار بُعدی (Shrek 4-D)
- محصول: ۲۰۰۳
- کارگردان: سایمون جی. اسمیت
- صداپیشهها: مایک مایرز، ادی مورفی، کامرون دیاز، جان لیسگو
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: –
اگر فکر میکنید این یکی چون انیمیشن کوتاه است نباید در این فهرست بیاید، پس احتمالا خبر ندارید دریمورکس زمان پخش شدنش چه غوغایی به پا کرده بود. علاوه بر اینکه فیلم را در شهربازیهای استودیو یونیورسال در هالیوود، اورلاندو، سنگاپور و ژاپن به نمایش میگذاشتند، استودیو وارنر هم حق پخشش را خریده بود و آن را در پارکهای سینماییاش در آلمان و استرالیا به نمایش میگذاشت. فیلم را در تلویزیون هم پخش کردند، به نمایش خانگی هم آمد و در انگلستان آن را بهعنوان پیشنمایش فیلمهای سهبعدی دریمورکس به نمایش گذاشتند. راستش را بخواهید اگر در این فهرست نمیآمد عجیب بود.
این فیلم کوتاه چهار بعدی که نه یک انیمیشن درستودرمان به حساب میآید و نه یک تفریح مخصوص شهربازی (افکتهای درون سالنش واقعا محدود بودند و به تکان خوردن صندلی و پاشیدن آب روی تماشاچیها خلاصه میشد) پر است از ایدههای نخنما شده برای شگفتزده کردن تماشاچیها. همچنین امضای همیشگی دریمورکس و ارجاعات بیشمار به آثار معروف و مشهور هم در فیلم حضور دارد. مثلا یکجای داستان الاغ معروف شرک وقتی از یک قبرستان رد میشوند میگوید «من مُردهها رو میبینم» که ارجاعی است به دیالوگ مشهور فیلم «حس ششم» (Sixth Sense).
شرک چهار بُعدی از یک جهت اهمیت دارد چون پیش از دنبالههای بعدی شرک ساخته شد و احتمالا سنگ بنای مسیری را گذاشت که دریمورکس و کاتزنبرگ در ادامه انتخاب کردند؛ یعنی استفادهی بیش از حد از تکنولوژی سهبعدی و تفریحات مدل شهربازی مثل همین شرک چهار بعدی. دریم ورکز به حدی در این دو قضیه افراط کرد که داد همه را در آورد و دیگر برای کسی جذابیت نداشت به شهربازیهای آنها برود تا به اصطلاح تجربهی تازهای داشته باشد. سیر توقفناپذیر تولیدات سینمایی سهبعدی آنها هم خاصیتش را خیلی زود از دست داد و دیگر جذابیت چندانی برای مردم نداشت.
۳۷. داستان کوسه (Shark Tale)
- محصول: ۲۰۰۴
- کارگردان: بیبو برژرون، ویکی جنسون، راب لترمن
- صداپیشهها: ویل اسمیت، رابرت دنیرو، رنی زلوگر، آنجلینا جولی، مارتین اسکورسیزی
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۳۶%
داستان کوسه را با انبوهی ایدهی بد و خام و فکرنشده ساختند. به جای اینکه شخصیتهای انیمیشنی را درست طراحی کنند و به آنها ظاهری دلنشین ببخشند، تصمیم گرفتند نسخهای کاریکاتوری از صداپیشههایشان را بسازند و آن را روی کلهی ماهیها بگذارند. مثلا شخصیت اصلی داستان که صدایش را ویل اسمیت در میآورد، لبها و گوشهایش به شکلی اغراقشده شبیه اوست. یا بادکنک ماهی که صداپیشهاش مارتین اسکورسیزی است ابروهای پرپشتی دارد و روی صورت کوسهی داستان با صدای رابرت دنیرو یک خال گذاشتهاند مثل خال دنیرو. عمده تبلیغات فیلم هم روی همین قضیه مانور میداد.
طراحی کاراکتر سهلانگارانه و شتابزده به همراه شوخیهای دم دستی باعث میشد فکر کنیم مشغول تماشای آیتمهای کمدی تلویزیونی هستیم و نه یک انیمیشن بلند سینمایی. به همان اندازه هم فراموششدنی است و اثر ماندگاری روی بیننده نمیگذارد. داستان دربارهی یک ماهی معتاد به قمار (ویل اسمیت) است که تصادفا یک کوسه را میکشد و بعد به همراه یک کوسهی دیگر که مثلا قرار است ترسناک باشد تلاش میکند تا از خودش تصویری قهرمانانه بسازد و در دنیای زیر دریا مشهور شود.
داستان کوسه انیمیشن واقعا بدی داشت (تازه فکرش را بکنید یک سال بعد از در جستوجوی نمو اکران شد) که با دیدنش حس خوبی به آدم دست نمیداد. این طراحی کاریکاتوری شخصیتها باعث شده بود تا آنجلینا جولی و رنی زلوگر را شبیه موجوداتی جهشیافته و ترسناک در بیاورند و نتوانیم با داستان و کاراکترهایش ارتباط بگیرم.
با همهی اینها، فیلم موفقیتهایی هم کسب کرد (حتی نامزد اسکار بهترین انیمیشن بلند هم شد) ولی از معدود آثار دریمورکس بود که کاتزنبرگ برایش کیسه ندوخت و چند دنباله و اسپینآف و سریال تلویزیونی از آن بیرون نکشید. او بعدها توضیح داد که این دست فیلمهای پارودی که دیگر ژانرها را دست میاندازند در گیشههای جهانی طرفدار زیادی پیدا نمیکنند، که به نظر میرسد بهانهتراشی برای کیفیت پایین کار خودشان بود.
۳۶. بچه رئیس (The Boss Baby)
- محصول: ۲۰۱۷
- کارگردان: تام مکگراث
- صداپیشهها: الک بالدوین، استیو بوشمی، جیمی کیمل، لیسا کودرو
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۳%
الک بالدوین در مصاحبهای که سال ۱۹۹۱ داشت جفری کاتزنبرگ را یک «قدرتطلب قدکوتاه کچل طماع و مغرور» نامید و قسم خورد که دیگر هرگز با او کار نکند. بالدوین گفت: «دیگر هرگز او را نخواهم دید. به نظرم خدا از من محافظت خواهد کرد تا دیگر گذرم به او نیفتد.» ولی واقعیت این است که بالدوین در پروژههای انیمیشنی متعددی با کاتزنبرگ همکاری کرد و نتوانست به سوگندش وفادار بماند. موفقترین همکاری بالدوین با مردی که اینچنین از خجالتش در آمده بود انیمیشن بچه رئیس است.
احتمالا بالدوین شخصیت بچه رئیس را شبیه همانچیزی که دربارهی کاتزنبرگ گفته بود بازی کرد. یک بچهی کتشلواری طماع و از خودراضی که فقط به فکر حفظ منافع خودش است. بچه رئیس هیچ چیزش با عقل جور در نمیآید و داستانش تا حدودی احمقانه است، که باعث ناراحتی است چون فیلمنامهاش را نویسندهی ثابت برنامه زنده شنبهشب و فیلمهای آستین پاورز یعنی مایکل مککالرز نوشت.
در زمان اکران فیلم مردم میگفتند که بالدوین کار خاصی نکرده و تنها همان کاراکتری را که برای هجو دونالد ترامپ بازی میکرد، اینجا آورده و با کمی تغییرات بازی کرده. ولی در اصل بچه رئیس را با اقتباس از یک کتاب مصور که سال ۲۰۱۰ منتشر شده بود ساختند. انیمیشن بچه رئیس از نظر بصری قرار بود مدل انیمیشنهای دههی ۵۰ میلادی ساخته شود، ولی همه چیزش بیش از حد در هم برهم است و نمیتوان ربطی منطقی بین فرم بصری و ایده و داستانش پیدا کرد.
البته بچه رئیس در گیشه موفق عمل کرد و نامزد بهترین انیمیشن بلند اسکار هم شد. سال ۲۰۲۱ دنبالهای برایش ساختند و الک بالدوین بار دیگر صداپیشگی را برعهده گرفت، منتهی اینبار دیگر مجبور نبود با کاتزنبرگ همکاری کند.
۳۵. فیلم زنبور (Bee Movie)
- محصول: ۲۰۰۷
- کارگردان: استیو هیکنر، سایمون جی. اسمیت
- صداپیشهها: جری ساینفلد، رنی زلوگر، ری لیوتا
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۴۹%
بدون شک فیلم زنبور عجیبوغریبترین انیمیشنی است که کمپانی دریمورکس تا به حال تولید کرده. نویسنده/تهیهکننده/صداپیشهی فیلم یعنی جری ساینفلد در مصاحبههایی گفته که ایدهی ساخت این فیلم تنها یک شوخی کلامی با اصطلاحِ بی – مووی بوده و فکرش را نمیکرده کاتزنبرگ آن را جدی بگیرد و عملا انیمیشنش را بسازد. ولی جدی گرفته شد و در نهایت هم فیلم را ساختند.
فیلم زنبور بهنوعی مسیر فیلم مورچهای به نام زی را ادامه میدهد، زنبوری به نام بری را میبینیم که رؤیای بیرون رفتن از کندو را دارد تا مثل همه زنبور کارگر نباشد و مجبور نشود تا آخر عمرش عسل تولید کند. از اینجا به بعد داستان به مسیرهای دیوانهواری کشیده میشود. بری با زن انسانی با صداپیشگی رنه زلوگر برخورد میکند و عاشقش میشود. بعد داستان دوباره تغییر جهت میدهد و تبدیل به یک درام حقوقی بهشدت طولانی میشود که در آن بری پروندهای در دادگاه به راه میاندازد تا از انسانها به دلیل بیگاری کشیدن از زنبورها شکایت کند.
ساینفلد چند نفر از همکاران سابقش را هم به این انیمیشن آورد. از جمله اندی رابین و مایک فرستن که در نوشتن فیلمنامههای سیتکامهایش کمکش میکردند و مایکل ریچاردز و پاتریک واربرتون که همبازیهایش بودند. البته حضور آنها تأثیر چندانی هم نداشت.
تماشای فیلم زنبور تجربهی خیلی خوشایندی نیست، بهویژه بخشهایی از آن که در دنیای انسانها میگذرد (حواستان باشد که این فیلم همان سالی اکران شد که «راتاتویی» (Ratatouille) روی پردهها رفت) شوخیهای فیلم هم اکثرا جواب نمیدهند و کمتر پیش میآید مخاطب را به خنده بیندازد.
طی سالهای اخیر دوباره توجه مردم سمت این فیلم جلب شده و میمها و شوخیهای اینترنتی زیادی حول آن ساختهاند (بهویژه بخش رابطهی رمانتیک بین زنبور و آدمیزاد و مرد بختبرگشتهای که عشقش را به یک حشره باخت) و همین باعث شد تا جری ساینفلد امیدوار شود شاید بتوانند دنبالهای برایش بسازند. ولی خوشبختانه استودیوها درسشان را یاد گرفتهاند و میدانند این شوخیها و توجهی که به فیلم شده جنبهی هجو و مسخره کردن دارد.
۳۴. نفرتانگیز (Abominable)
- محصول: ۲۰۱۹
- کارگردان: جیل کالتون
- صداپیشهها: کلویی بنت، آلبرت تسای، تنزینگ نورگای، ادی ایزارد
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۲%
نفرتانگیز تولید سخت و طاقتفرسایی داشت و بهقدری مشکلات سر راهش بود که ساخته و اکران شدندش شبیه معجزه است. نویسنده و کارگردان فیلم جیل کالتون را از پروژه اخراج کردند، تغییراتی در شیوهی کار دادند و بعد دوباره جیل کالتون را برگرداندند و این بار در کنار یکی از فیلمسازهای جایگزینش کار را ادامه داد.
در همین گیر و دار استودیو Oriental DreamWorks که شعبهی دریمورکس در چین بود و بیشتر انیمیشن این فیلم در آنجا انجام میشد، منحل شد و به جایش استودیویی به نام Pearl Studios تأسیس کردند. حالا دریمورکس مجبور بود با یک استودیو غریبه کار کند و چون فیلم محصول مشترکی با چین بود، راهی نداشتند جز اینکه با درخواستهای آنها کنار بیایند.
وقتی تمام این مشکلات تولید را با یک داستان دم دستی و سهلانگارانه تلفیق کنید (داستانی که تأثیر زیادی از انیمیشن «بالا» (Up) ساختهی پیکسار گرفته) با محصولی مواجه میشوید که اصالت چندانی ندارد و فقط به دلیل مناظر واقعا زیبایش قابل دیدن است. البته پایانبندی فیلم هم دلچسب و دوستداشتنی بود.
۳۳. خانه (Home)
- محصول: ۲۰۱۵
- کارگردان: تیم جانسون
- صداپیشهها: جیم پارسونز، ریانا، جنیفر لوپز
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۲%
کمتر فیلمی مثل خانه این قدر انتظار و هیجان ایجاد کرده و بعدا در گیشه شکست خورده است. این انیمیشن در زمانی اکران شد که دریمورکس از نظر مالی و تجاری وضعیت نامشخصی داشت (زمان اکرانش را دقیقه نود با پنگوئنهای ماداگاسکار تغییر دادند که فرقی هم به حالش نداشت).
تبلیغات گسترده و بزرگی برای این فیلم تدارک دیده بودند و برنامههای متنوع و گوناگونی برای معرفی آن در نظر گرفتنند. مثلا برنامهای چیدند تا باراک اوباما به شرکتشان بیاید و مردم بتوانند با او عکس بگیرند. یا ریانا که صداپیشهی اصلی فیلم بود آلبومی مرتبط با فیلم منتشر کرد که تعداد محدودی آهنگ داشت و از بین آنها تنها سه تایش در فیلم شنیده میشد.
داستان خانه را بدون دلیل مشخصی پیچیده کردهاند و با دیدنش حس میکنید از هر دری سخن میگوید. ماجرا دربارهی گونهای از موجودات بیگانه و فضایی است که کل جمعیت کرهی زمین را به جای دیگری منتقل کردهاند. جیم پارسونز در نقش یکی از این موجودات فضایی ظاهر شده و ریانا هم نقش دختری است که همراه او میشود تا خانوادهاش را بیابد. هردوی این بازیگرها تا جایی که توانستهاند خوب عمل کردهاند ولی خود فیلم بیش از حد پر سر و صدا و نامنسجم است و نمیتواند به هدفی که میخواهد برسد.
پیامی هم که خواستهاند در پس این ماجراها به بیننده و مخاطبان منتقل کنند کلیشهای است و نمونههای بهترش را بارها دیدهایم. اگر دریمورکس به منبع اقتباس فیلم (رمانی تصویری نوشتهی آدام رکس) وفادار میماند و حسوحال آن را درک میکرد، خانه احتمالا اثر ماندگاری میشد و بیشتر دوستش میداشتیم. ولی ترجیح دادند روی بامزهبازی موجود فضایی فیلم حساب باز کنند و کاری به ابعاد عمیقتر آن کتاب نداشت باشند.
۳۲. آقای پیبادی و شرمن (Mr. Peabody & Sherman)
- محصول: ۲۰۱۴
- کارگردان: راب مینکاف
- صداپیشهها: تای بورل، ماکس چارلز، آریل وینتر، لزلی من
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۱%
سال ۲۰۱۲ دریمورکس Classic Media را خرید. یک شرکت محصولات سرگرمی که حقوق عناوینی مثل «کاسپر روح مهربان» (Casper the Friendly Ghost) را داشت و فیلمها و سریالهای زیادی ساخته بود. آقای پیبادی و شرمن بر اساس یکی از اپیزودهای یک سریال انیمیشینی کلاسیک مدیا ساخته شد و معلوم نیست چرا مدیران دریمورکس گمان کرده بودند یک فیلم انیمیشنی بلند بر اساس بخش کوتاهی از یک سریال انیمیشنی نتیجهی خوبی خواهد داشت، ولی احتمالا از اینکه داستانش مربوط به سفر در زمان بود استقبال میکردند.
راب مینکاف کارگردان «شیر شاه» (The Lion King) بعد از مدتها دوری از دنیای انیمیشن سراغ ساخت این فیلم آمد تا همکاری با دریمورکس را هم تجربه کند. آنها میخواستند یک انیمیشن سهبعدی بسازند و همزمان ادای دینی هم به منبع اقتباس فیلم که یک انیمیشن ۲ بعدی بود داشته باشند. نتیجهاش چندان دلچسب نشد.
بعد از تبلیغات زیاد و خبرهایی که حول بازگشت کارگردان شیر شاه به دنیای انیمیشنسازی منتشر کردند، شکست فیلم بیشتر به چشم آمد.
۳۱. مورچهای به نام زی (AntZ)
- محصول: ۱۹۹۸
- کارگردان: اریک دارنل، تیم جانسون
- صداپیشهها: وودی آلن، شارون استون، جین هکمن، سیلوستر استالونه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲%
وقتی جفری کاتزنبرگ بخش انیمیشن دریمورکس را احداث کرد هدفش فقط رقابت و به چالش کشیدن دیزنی نبود، بلکه میخواست پیکسار را هم شکست دهد. پیکسار استودیو انیمیشنسازی کامپیوتری بود که خود کاتزنبرگ مقدمات همکاریاشان را با دیزنی فراهم کرد. برای همین وقتی پیکسار اعلام کرد فیلم بعدیاشان بعد از «داستان اسباببازی» (Toy Story) انیمیشن سهبعدی دیگری به نام «حشرهها» (Bugs) است و در تعطیلات سال ۱۹۹۸ اکران خواهد شد، کاتزنبرگ دست به کار شد تا ایدهای مشابه را بسازد.
از نظر چهرههای اصلی پیکسار یعنی استیو جابز و جان لستر مورچهای به نام زی تنها یک فیلم نبود، بلکه توهینی مستقیم به حساب میآمد (لستر ادعا میکند که وقتی کاتزنبرگ هنگام تدوین داستان اسباببازی به او سر زده، ایدهی زندگی یک حشره را برایش تعریف کرده).
کاتزنبرگ پیشنهاد داد که اگر پیکسار زمان اکران زندگی یک حشره را تغییر دهد، ساخت مورچهای به نام زی را منتفی خواهد کرد. پیکسار این پیشنهاد را نپذیرفت و کاتزنبرگ هم به انیماتورهایش بودجهای عظیم داد تا فوقالعاده سریع کار کنند و فیلمشان زودتر از فیلم پیکسار آماده شود. و موفق هم شدند و مورچهای به نام زی یک ماه زودتر از زندگی یک حشره آماده شد.
در آن مقطع منتقدان بازخورد خوبی به مورچهای به نام زی نشان دادند و فیلمنامهاش از نقات اصلی قوت آن به حساب میآمد. فیلمنامهای که چهرههایی مثل وودی آلن و جین هکمن و سیلوستر استالونه را جذب خودش کرد. ولی سبک بصری فیلم و طراحی دنیا و کاراکترهایش زننده است و با دیدن مورچههای فیلم حس خوبی به آدم دست نمیدهد. همه چیز رنگی مُرده دارد و حتی گاهی ترسناک به نظر میرسد.
۳۰. شرک سوم (Shrek the Third)
- محصول: ۲۰۰۷
- کارگردان: کریس میلر
- صداپیشهها: مایک مایرز، کامرون دیاز، ادی مورفی، آنتونیو باندراس
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۴۲%
در قسمت سوم این فرنچایز توقفناپذیر میدیدیم که شرک (مایک مایرز)، گربه چکمهپوش (آنتونیو باندراس) و الاغ (ادی مورفی) راهی سفری پرماجرا میشوند تا آرتور جوان را برای حکومت سرزمین خیلی خیلی دور راضی کنند. در همین حین پرنس چارمینگ و تعدادی از شخصیتهای منفی قصههای پریان به دنبال گرفتن انتقام از قلمرو هستند.
انتظار زیادی از این قسمت نبود. خیلی از ایدهها و شخصیتهای فرعی نقششان کمرنگ شده بود و یک داستان فرعی هم دربارهی حاملگی فیونا داشتیم که در آن شرک مدام کابوسهایی وحشتناک دربارهی بچه غولها میدید.
فیلمنامهی شرک سوم را جرفی پرایس و پیتر اس. سیمن نوشتند، نویسندگان «چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت» (Who Framed Roger Rabbit). ولی مشخص است که ایدههایشان ته کشیده و دیگر چیز جدید و تازهای برای عرضه ندارند.
۲۹. ماداگاسکار ۲: فرار به آفریقا (Madagascar: Ecape2Africa)
- محصول: ۲۰۰۸
- کارگردان: اریک دارنل، تام مکگرت
- صداپیشهها: بن استیلر، کریس راک، دیوید شویمر، جادا پینکت اسمیت
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۴%
این گروه رفقای غیرمتعارف بعد از اینکه در انتهای قسمت اول موفق نشدند به نیویورک بازگردند، در اینجا به آفریقا میروند و ماجراجوییهای تازهای رقم میزنند. کیفیت انیمیشن کمی بهتر شده ولی از باقی جهات همه چیز واقعا بدتر است. بخش زیادی از فیلم بدون دلیل خاصی صرف نشان دادن گذشتهی شخصیت الکس (بن استیلر) شده، داستان فرعی پیرزن فیلم اول هم هست که جذابیتی ندارد، و تعدادی لحظهی بیمزه و خوب پرداختنشده هم در فیلم گنجاندهاند.
تنها نکتهی قابل اشارهی فیلم شاید این باشد که یکی از آخرین نقشآفرینیهای برنی مک است. به خاطر مرگ نابهنگام برنی مک بود که در انتهای قسمت دوم میدیدیم همگی با خوبی و خوشی کنار خانوادهی الکس زندگی میکنند و در قسمت سوم خبری از این خط داستانی نیست و دوباره میخواهند به نیویورک بازگردند. همچنین ماداگاسکار ۲ آخرین فیلمی بود که پیش از آغاز سریال بهشدت طولانی «پنگوئنهای ماداگاسکار» (The Penguins of Madagascar) اکران شد. سریالی که ۱۴۹ قسمت داشت.
۲۸. مگا مایند (Megamind)
- محصول: ۲۰۱۰
- کارگردان: تام مکگرث
- صداپیشهها: ویل فرل، برد پیت، تینا فی، جونا هیل، دیوید کراس
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۲%
نتیجهی انیمیشنی با صداپیشههایی چون برد پیت و ویل فرل و تینا فی باید خیلی بهتر از اینها میشد. داستان دربارهی ابر شرور فرازمینی به نام مگا مایند (ویل فرل) است که به طور مداوم با ابرقهرمانی به نام مترو من (برد پیت) در نبرد و مبارزه است. وقتی به شکلی اتفاقی باعث کشته شدن مترو من میشود، در بحرانی فلسفی و هویتی فرو میرود و هدف زندگیش را گم میکند.
مگا مایند حالا مدام از خودش میپرسد که در مرحلهی بعدی زندگیش باید چه بکند؟ بهتر است تبدیل به قهرمان مردم شود یا اقداماتی پلیدتر و خصمانهتر ترتیب دهد؟
فیلم سعی کرده با آثار ابرقهرمانی شوخی کند و این شوخیها در مواقعی میگیرند و جواب میدهند و در بعضی موقعیتها به دل نمینشینند.
۲۷. شرک برای همیشه (Shrek Forever After)
- محصول: ۲۰۱۰
- کارگردان: مایک میشل
- صداپیشهها: مایک مایرز، ادی مورفی،کامرون دیاز، آنتونیو باندراس، جولی اندروز
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۸%
کاتزنبرگ در ابتدا بنا داشت ۵ قسمت از شرک بسازد، ولی قسمت چهارم به قدری همه چیز را خوب به سرانجام رساند که حس کردند دیگر نیازی نیست ادامهاش دهند. پول زیادی هم نصیب استودیو کرد (چهارمین قسمت شرک پنجمین فیلم پرفروش سال شد).
در این قسمت شرک که از زندگی مشترک خسته شده، آرزو میکند که به دوران پیش از ازدواج با فیونا بازگردد. اما همه چیز به شکل غیرقابل تصوری به هم میریزد. شرک به جادوگری پلید اعتماد میکند تا آرزویش را برآورده کند، ولی این جادوگر که از شرک به خاطر نجات فیونا متنفر است، کاری میکند تا کل زندگی شرک از خاطر همه محو شود و دیگر کسی او را نشناسد.
با برآورده شدن این آرزو، با نسخهای جدید از دنیای شرک آشنا میشویم، یکجور شبیه دنیایی موازی. در این نسخه همان جادوگر خبیث حاکم سرزمین خیلی خیلی دور شده و شرایطی وحشتناک به همه تحمیل کرده.
قسمت چهارم شرک لحظات تماشایی خودش را داشت ولی در کل نشان میداد که این فرنچایز به پایان کار خودش رسیده و بهتر است سراغ ادامهاش نروند.
۲۶. کاپیتان زیرشلواری: اولین فیلم حماسی (Captain Underpants: The First Epic Movie)
- محصول: ۲۰۱۷
- کارگردان: دیوید سورن
- صداپیشهها: کوین هارت، اد هلمز، توماس میدلتیچ، نیک کرول، جوردن پیل
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۷%
وقتی دریمورکس مورچهای به نام زی را میساخت با استودیویی به نام Pacific Data Images همکاری کرد تا انیمیشنهای کامپیوتری فیلم را برایشان بسازد. این استودیو بهعنوان پیمانکاری خارج از دریمورکس کار میکرد، سپس رسما همکاریش را با دریمورکس آغاز کرد و در نهایت هم حقوقش را به طور کامل در اختیار دریمورکس قرار داد و تحت پوشش آن قرار گرفت.
دریمورکس برای ساخت کاپیتان زیرشلواری: اولین فیلم حماسی از فرمول مشابهی پیروی کرد؛ آنها استوریبُرد انیمیشن را در خود شرکت انجام دادند و مراحل اولیه و پایهای را جلو بردند، بعد برای انیمیشنسازی سراغ استودیو Mikros Image and Technicolor Animation Productions رفتند و به این طریق هزینهی تولید فیلم را به شکل قابل توجهی کاهش دادند. (بودجهی نهایی این فیلم گویا ۳۵ میلیون دلار بود که در مقایسه با بودجهی ۱۵۰ میلیون دلاری قسمت سوم چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم؟ رقم ناچیزی به حساب میآید).
این حرکت دریمورکس نه تنها از لحاظ مالی به نفعشان شد و هزینهها را سرشکن کرد، بلکه به این فیلمشان ظاهر و شمایلی کاملا متفاوت داد که شباهتی به دیگر آثارشان نداشت. مدل انیمیشن و طراحی کاراکترهای این فیلم به عمد اغراقشده و نزدیک به نقاشیهای کتاب کودکان منبع اقتباسش بود. برخی صحنههای فیلم از فرمول کاملا متفاوتی پیروی میکرد و مثلا در یک جای داستان تصاویر به شکل انیمیشن دو بعدی در میآمد، یا در جایی دیگر شخصیتهای عروسکی میدیدیم.
۲۵. ماداگاسکار (Madagascar)
- محصول: ۲۰۰۵
- کارگردان: اریک دارنل، تام مکگرت
- صداپیشهها: بن استیلر، کریس راک، دیوید شویمر، جیدا پینکت اسمیت، ساشا بارون کوهن
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۴%
ایدهی اصلی ماداگاسکار به قدری جذاب است که تقریبا میتوانیم به خاطرش از ضعفهای فیلم چشمپوشی کنیم؛ گروهی از حیوانات یک باغ وحش شامل یک شیر عاشق جلب توجه به نام الکس (بن استیلر)، یک اسب آبی تنبل (جیدا پینکت اسمیت)، یک گورخر خودبیمارانگار (کریس راک) و یک زرافه که آرام و قرار ندارد (دیوید شویمر) قصد فرار از باغ وحش را دارند که تلاششان نافرجام میماند و به جایش آنها را با کشتی به آفریقا میفرستند.
این ایده که تعدادی حیوان وحشی که کل عمرشان را در باغ وحش و محیطهای انسانی گذارندهاند حالا با حضور در حیات وحش میترسند و احساس غریبی میکنند واقعا جذاب و نو بود. ولی از باقی جهات ماداگاسکار فیلم چندان قدرتمندی نیست و هوشمندی زیادی صرف قصه و شوخیهایش نشده.
ریتم داستان هم متناسب با ماجراها پیش نمیرود و کمی طول میکشد تا مخاطب را همراه خودش بکند. مشکل دیگر طراحی کاراکترهاست. این مدل کارتونی و بدون جزئیات و ظرافتهای لازم حیوانها بیشتر از اینکه یک انتخاب آگاهانه و از روی سبک هنری باشد، به نظر میرسد به خاطر کمبود امکانات آن دوره است. برای همین وقتی الان به فیلم باز میگردیم یالهای پلاستیکی الکس بیشتر توی ذوق میزند. انیمیشنها و متحرکسازیها هم غیرطبیعی و مکانیکی به نظر میرسند.
با وجود همهی این مشکلات ماداگاسکار در گیشه موفق عمل کرد و نامزد بهترین انیمیشن بلند اسکار شد و یکی از طولانیترین فرنچایزهای دریمورکس را به راه انداخت و دنبالهها و اسپینآفها و سریالهای تلویزیونی متعددی در دنیایش ساخته شدند.
۲۴. شرک ۲ (Shrek 2)
- محصول: ۲۰۰۴
- کارگردان: اندرو آدامسون، کلی ازبری، کونارد ورنون
- صداپیشهها: مایک مایرز، ادی مورفی، کامرون دیاز، آنتونیو باندراس، جولی اندروز
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹%
شرک ۲ برای شش سال تمام پرفروشترین انیمیشن تاریخ سینما بود (تا اینکه داستان اسباببازی ۳ جایش را گرفت). تولید دنبالهی شرک پیش از اکران قسمت اول آغاز شد و تعدادی ایده برای ساختش داشتند که همگی کنار رفت تا به این نسخهای که اکران شد رسیدیم.
در قسمت دوم شرک تمام مؤلفهها و ویژگیهایی را که قسمت اول را معروف و محبوب کرده بود دو برابر کردند. از جمله ارجاعات به فرهنگ عامه و حرفهای روزمرهی مردم و بازی و شوخی با نمادهای قصههای پریان. کیفیت انیمیشن هم به مراتب بالاتر رفته بود و روی بار احساسی قصه هم بیشتر از قبل کار کرده بودند.
همچنین در این قست با کاراکتر جذابی به نام گربهی چکمهپوش (آنتونیو باندراس) آشنا میشدیم که در ابتدا اجیرش کرده بودند تا شرک را بکشد و بعد تبدیل به دوست و متحد وفادارش میشد، و حالا احتمالا بهترین شخصیت کل فرنچایز شرک به حساب میآید.
۲۳. به سوی اِلدورادو (The Road to El Dorado)
- محصول: ۲۰۰۰
- کارگردان: دان پال، دیوید سیلورمن، بیبو برژرون
- صداپیشهها: کوین کلاین، کنت برانا، آرماند آسانته، ادوارد جیمز آلموس
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۴۸%
به سوی الدورادو تولید پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشت تا به اکران برسد. در ابتدا قصد داشتند این انیمیشن را هم مثل شاهزاده مصر به شکل یک درام جدی با درجهبندی سنی PG13 در بیاورند که مسیرش به کل عوض شد و بارها از نو سراغش رفتند. طی ۵ سال تولید دچار تغییر و تحولات زیادی شد و تا قبل از به پایان رسیدن پروژه دو تا از کارگردانها از آن کنار کشیدند (از جمله دیوید سیلورمن که از کارگردانهای شرکت هیولاها هم بود). البته سال ۲۰۰۴ کاتزنبرگ طی مصاحبهای ادعا کرد که سفر به الدورادو را خودش کارگردانی کرده.
در نهایت این فیلم حسوحال اولیهاش را از دست داد و به شکل یک کمدی ساخته شد. داستان دربارهی دو مرد حقهباز و خلافکار اسپانیایی بود که به شکلی اتفاقی سر از شهر طلا در میآوردند و در آنجا فکر میکردند که آنها خدا هستند و به دنبالشان میافتادند تا فدایشان کنند.
بالا و پایینهای تمامنشدنی زمان تولید تأثیرش را روی نتیجهی نهایی گذاشت و با انیمیشنی طرف شدیم که نه شوخیهایش آنچنان جذاب بود و نه داستان گیرا و عمیقی داشت. تیم موسیقی مطرح و محبوب فیلم یعنی التون جان و هانس زیمر (که به خاطر شیر شاه اسکار گرفته بودند) در اینجا موفق نشدهاند آهنگهای ماندگار و شنیدنی و جذابی خلق کنند.
۲۲. اسپریت: اسب سیمارون (Spirit: Stallion of the Cimarron)
- محصول: ۲۰۰۲
- کارگردان: کلی اشبری
- صداپیشهها: مت دیمون، جیمز کرامول، دنیل استودی
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۹%
داستان اسبی آزاد و وحشی که به اسارت ارتش آمریکا در میآید و مجبور میشود در جنگ علیه سرخپوستها شرکت کند. انیمیشن این فیلم که به شکلی سنتی ساخته شده خیرهکننده و چشمنواز است و لحظات واقعا درجهیکی در آن خلق کردهاند. موسیقی شنیدنی هانس زیمر تماشاگر را به دنیای دیگری میبرد و تعدادی از بهترین آهنگهای برایان آدامز را در بهترین صحنههای داستان استفاده کردهاند.
صداپیشهی قهرمان اصلی ماجرا و این اسب دوستداشتنی مت دیمون است و خودتان میتوانید تصور کنید که چه حسوحالی دارد صدای این بازیگر را روی یک اسب بشنویم. مت دیمون برای این نقش حسابی انرژی گذاشته و احساسات این اسب را به بهترین شکل ممکن به ما منتقل میکند.
با اینکه فیلم نامزد اسکار بهترین انیمیشن بلند شد، ولی نتوانست در گیشه موفق عمل کند و از شکستهای تجاری دریمورکس به حساب میآمد. اما اخیرا یک سریال انیمیشنی سه بعدی بر اساسش ساختند که بهنوعی ادامهی فیلم است و از نتفلیکس منتشر میشود.
۲۱. هیولاها علیه بیگانگان (Monsters vs. Aliens)
- محصول: ۲۰۰۹
- کارگردان: کونراد ورنون، راب لترمن
- صداپیشهها: ریس ویترسپون، رین ویلسون، سث روگن، کیفر ساترلند
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۳%
زمانی که هیولاها علیه بیگانگان ساخته میشد، کاتزنبرگ تمام تمرکز و حواسش روی تکنولوژی سه بعدی بود. او بارها طی مصاحبههایش گفت که سه بعدی انقلاب بزرگ سینماست. به خاطر همین است که در یکی از صحنههای ابتدایی همین فیلم کاراکتری را میبینیم که بدون هیچ دلیل خاصی ۵ دقیقه آویزان شده و سمت دوربین میآید. ولی اگر این مشکلات را کنار بگذاریم، هیولاها علیه بیگانگان انیمیشن سرگرمکنندهای است.
فیلم را به شکل یک ادای دین به فیلمهای ترسناک دههی ۵۰ و ۶۰ میلادی ساختند و سعی کردند با مؤلفههای آشنای فیلمهای هیولایی و ترسناک آن دوره شوخی کنند. با اینکه عمده شوخیهای فیلم بر پایهی همان فرمولهای همیشگی دریمورکس و ارجاعات به فرهنگ عامه استوار است، چند صحنهی واقعا درخشان و خیرهکننده در فیلم میبینیم که شبیه سکانسهای عظیم فیلمهای بلاکباستری است.
اما در زمینهی طراحی کاراکترها باز هم مشکلات دریمورکس به چشم میآید. با اینکه هیولاهای فیلم را خیلی خوب در آوردهاند، ولی کاراکترهای انسانی که ساختهاند کاریکاتوری و حتی ناجور به نظر میرسند. دریمورکس قصد داشت هیولاها علیه بیگانگان را به شکل یک فرنچایز چند قسمتی در بیاورد ولی فروش پایین آن در گیشه باعث شد تا این برنامهها را کنار بگذارند.
۲۰. شاهزاده مصر (The Prince of Egypt)
- محصول: ۱۹۹۸
- کارگردان: سایمون ولز، برندا چپمن
- صداپیشهها: وال کیلمر، رالف فاینس، میشل فایفر، ساندرا بولاک، جف گلدبلوم
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۰%
جفری کاتزنبرگ با ساخت شاهزاده مصر قرار بود به همه نشان دهد که چه رقیب قدرتمند و بزرگی برای دیزنی است. این انیمیشن با چنان قدرت و زیبایی و جدیتی ساخته شد که همه فهمیدند کاتزنبرگ با کسی شوخی ندارد و آمده تا معادلات صنعت را به هم بریزد.
موفقترین پروژهی کاتزنبرگ در زمان فعالیتش در دیزنی شیر شاه بود، و او در ساخت شاهزادهی مصر تأثیر زیادی از شیر شاه گرفت.
سبک انیمیشنی فیلم باشکوه و درخشان است و با فرم هیروگلیفی ساخته شده تا به حسوحال مصر بخورد. شاهزاده مصر در آن زمان تبدیل به موفقترین انیمیشن بلندی شد که ساختهی دیزنی نیست.
۱۹. ماداگاسکار ۳: تحت تعقیب در اروپا (Madagascar3: Europe’s Most Wanted)
- محصول: ۲۰۱۲
- کارگردان: اریک دارنل
- صداپیشهها: بن استیلر، کریس راک، دیوید شویمر، جادا پینکت اسمیت، فرانسیس مکدورمند
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۸%
در این قسمت از ماداگاسکار نوآ بامبک بهعنوان یکی از نویسندگان حضور داشت و به گفتهی کاتزنبرگ او ۶۰ صفحه از فیلمنامهی قسمت سوم را بازنویسی کرد، که احتمالا به دلیل مرگ نابهنگام برنی مک بود که منجر به تغییر کلی داستان شد و خط داستانی قسمت قبل را رها کردند.
ماداگاسکار ۳ فیلمی پر انرژی و سر حال است ولی چندان بهیادماندنی نیست. تعدادی شوخی و موقعیت بامزه دارد که به هم وصل نمیشوند و اثر منسجمی را شکل نمیدهند. و جمعی از بازیگران مشهور را برای نقشهای فرعی آوردهاند که همگی به شکل بدی با لهجههایی غیر مرتبط با خودشان حرف میزنند.
دقیقا مشخص نیست که بامبک چه ایدههایی را به فیلم اضافه کرده، ولی در این قسمت میبینیم که گروه حیوانات معروف فیلم به جای بازگشت به باغ وحش، سراغ یک سیرک میروند. همه میدانیم که سیرک از لحاظ برخورد و رفتار با حیوانات بهشدت بدتر از باغ وحش است، ولی به هر حال این یک انیمیشن دریمورکس بود و ایدههای بامزهی یک بار مصرف را مهمتر از چیزهای دیگر میدانستند.
گفته بودیم که حیوانهای اصلی فیلم را به دلیل نبود امکانات کافی، بدون ظرافت طراحی کرده بودند و شبیه مدلهای آماده به نظر میرسیدند. حالا در قسمت سوم محیط اطرافشان با کیفیت بالایی ساخته شده و جزئیات دقیقی برایش رعایت کردهاند، ولی اساس کاراکترها همان مانده برای همین سادگیاشان بیشتر به چشم میآید.
با اینکه قسمت سوم پرفروشترین و موفقترین فیلم در مجموعهی ماداگاسکار بود، ولی به دلیل مشکلاتی که در استودیو دریمورکس پیش آمد ساخت قسمت چهارم آن منتفی شد و به جایش اسپینآف و سریالها را ادامه دادند.
۱۸. پاندای کونگفو کار ۳ (Kung Fu Panda3)
- محصول: ۲۰۱۶
- کارگردان: جنیفر یو نلسون، آلساندرو کارلونی
- صداپیشهها: جک بلک، آنجلینا جولی، داستین هافمن، لوسی لیو، ست روگن، جکی چان، برایان کرانستون
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۸%
در پایان قسمت دوم پاندای کونگفو کار ماجرای مهم و هیجانانگیزی افشا میشد؛ اینکه پدر و مادر پو بر خلاف تصوری که تا الان داشتیم زنده هستند و در یک آرمانشهر مخصوص پانداها زندگی میکنند.
پاندای کونگفو کار ۳ اولین قسمت این مجموعه بود که به صورت محصول مشترکی با چین ساخته شد و برای همین در چین فروش فوقالعادهای کرد. فیلم از نظر بصری شگفتانگیز بود و از قسمتهای قبل هم فراتر میرفت. تماشای پاندای کونگفو کار ۳ و تصاویر و مناظر خیرهکنندهاش لذتبخش و فراموشنشدنی است.
در این قسمت و با معرفی خانوادهی پو و شهر پانداها، با انبوهی پاندای کوچک و بزرگ آشنا میشدیم که هر کدام ویژگیهای بامزهی خودش را داشت. پدر پو هم با صداپیشگی برایان کرانستون شخصیت جالبی بود برای خودش که حضور این صداپیشهی معروف جذابیتش را دوچندان میکرد.
قسمت سوم و آخر پاندای کونگفو کار یک پایانبندی دلچسب برای این مجموعهی موفق و پرطرفدار است. شخصیت پو بالاخره کامل میشود و مسؤولیت میپذیرد و به همان قهرمانی تبدیل میشود که همیشه آرزویش را داشت. البته اگر سراغ ساخت قسمت چهارم میرفتند تمام این زیباییها خراب میشد، قسمت چهارمی که حتی فیلمنامهاش هم کامل بود و مکس لندیس آن را نوشته بود.
۱۷. چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم: دنیای پنهان (How to Train Your Dragon: The Hidden World)
- محصول: ۲۰۱۹
- کارگردان: دین دبلوا
- صداپیشهها: جی باروشل، کیت بلانشت، جرارد باتلر، کریگ فرگوسن، آمریکای فررا، جونا هیل
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰%
انتظارها برای فیلم سوم چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم بهشدت بالا بود و همه دوست داشتیم یک پایانبندی محشر و درخشان ببینیم، ولی به جایش با فیلمی طرف شدیم که نسبت به دو قسمت قبلی حسوحال کمتری داشت و نتوانست تأثیر زیادی بگذارد.
در کل به نظر میرسد که دنیای پنهان نقشهی راه درستی نداشته و با پیشفرض غلطی ساخته شده. سکانس افتتاحیهی فیلم که تعدادی از اژدها سواران به یک کشتی حمله میکنند هیجانانگیز و نفسگیر و پرتعلیق است، ولی در ادامهی داستان موقعیتهای کسلکنندهی زیادی را میبینیم که عملا هیچ اتفاق خاصی در آنها نمیافتد و شخصیتهایی مثل اِرِت (کیت هرینگتون) را میبینیم که وسایل دستشان گرفتهاند و در پسزمینه راه میروند (جدی میگوییم، یک بار دیگر فیلم را ببینید اگر باورتان نمیشود).
اف. موری آبراهام یک ضدقهرمان جذاب و کاریزماتیک را صداپیشگی کرده ولی در مقایسه با شخصیت منفی قسمت قبلی اصلا به چشم نمیآید. از سوی دیگر کاراکتر کیت بلانشت هم که به کلی هدر رفته.
ولی با این همه کارگردان فیلم دین دبوا موفق شده همه چیز را با استاندارد خوبی کنار هم جمع کند و تعدادی از حیرتانگیزترین صحنههای این سهگانه را نشانمان بدهد. اگر طبق برنامهی اولیه و اصلی پیش میرفتند الان با یک شاهکار طرف بودیم ولی الان به جایش فقط یک قسمت سوم خوب داریم که اکثر پتانسیلهایش هدر رفته.
۱۶. ترولها (Trolls)
- محصول: ۲۰۱۶
- کارگردان: مایک میچل، والت دورن
- صداپیشهها: آنا کندریک، جاستین تیمبرلیک، زویی دشانل، راسل برند، جیسون شوارتزمن
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۵%
ترولها از آن ایدههای عجیبوغریبی است که ساخته شدنش فقط از دریمورکس بر میآمد. یک مجموعه عروسک و آدمک دانمارکی معروف را که یک دورهای حسابی طرفدار داشتند و همه جا آنها را میدیدیم برداشتند و بر اساسشان یک انیمیشن بلند ساختند. از این آدمکها که موهای بامزهای هم دارند خیلی سال پیش یک سریال انیمیشنی هم ساخته بودند که ظاهر وحشتناکی داشت و بهتر است فراموشش کنیم.
دریمورکس با این فیلم دوباره به ساخت انیمیشنهای موزیکال روی آورد (اتفاقی که از زمان شاهزادهی مصر و الدورادو نیفتاده بود) و با آوردن جاستین تیمبرلیک و آنا کندریک بهعنوان صداپیشههای اصلی حسابی روی این قضیه مانور داد. جاستین تیمبرلیک پیش از اکران فیلم آهنگ Can’t Stop the Feeling را منتشر کرد تا برای فیلم هم تبلیغ شود. این آهنگ چنان گرفت و بین مردم پرطرفدار شد که یک زمانی همه جا پخشش میکردند.
داستان فیلم دربارهی موجوداتی کوچک و بامزه به نام ترول است که در دنیایی فانتزی زندگی میکنند و باید با هیولاهایی غولمانندی به نام برگن سر و کله بزنند. برگنها موجودات خطرناکی هستند که ترولها را به اسارت میکشند یا میخورند.
گویا برخی صحنههای فیلم را با استفاده از آدمکهای واقعی ساختهاند و به سبک استاپ موشن به حرکت در آوردهاند که حرکت جالب و قابل احترامی است.
۱۵. برآبرفته (Flushed Away)
- محصول: ۲۰۰۶
- کارگردان: دیوید باورز، سَـم فِـل
- صداپیشهها: هیو جکمن، کیت وینسلت، یان مککلن، اندی سرکیس
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۳%
طبق قراردادی که دریمورکس با استودیو انیمیشنسازی انگلیسی Aardman بست قرار بود ۵ فیلم بلند انیمیشنی با هم بسازند. برآبرفته سومین و آخرین محصول مشترک آنها بود و اتفاقاتی افتاد که نتوانستند به فیلم پنجم برسند. مشکلات و اختلاف نظرها سر ساخت «والاس و گرومیت: نفرین موجود خرگوش نما» (Wallace & Gromit: The Curse of the Were-Rabbit) بالا بود ولی وقتی به این یکی رسیدند حسابی شدت گرفت و در نهایت به همکاریاشان پایان دادند.
روی پوسترهای این فیلم نوشته بودند «اثری از سازندگان شرک و ماداگاسکار» که نشان میداد کاتزنبرگ میخواسته به عمد توجه همه به دریمورکس جلب شود و نه استودیوی بریتانیایی. برآبرفته واقعا فیلم قدرنادیدهای است که قربانی اختلافات بین دو استودیو و رفتارهای زنندهی کاتزنبرگ شد.
انیمیشن فیلم کیفیتی دلچسب دارد و دیدن یک لندن زیرزمینی که تحت کنترل موشها اداره میشود واقعا تجربهی عجیب و خوشایندی است. زمانی که برآبرفته اکران شد دریمورکس و Aardman با وجود اینکه چندین پروژه در دست ساخت داشتند تصمیم گرفتند به همکاریاشان خاتمه دهند. چند سالی طول کشید تا استودیو Aardman بتواند انیمیشن دیگری تولید کند و همگی میدانیم چه کسی را به خاطرش سرزنش کنیم: جفری کاتزنبرگ.
۱۴. چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم ۲ (How to Train Your Dragon2)
- محصول: ۲۰۱۴
- کارگردان: دین دبلوا
- صداپیشهها: جی باروشل، کیت بلانشت، جرارد باتلر، کریگ فرگوسن، آمریکای فررا
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱%
قسمت دوم چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم انیمیشن فوقالعادهای است و در این بحثی نداریم. شخصیت هیکاپ در آن کاملتر و پختهتر میشود و اتفاقهای مهم و تأثیرگذاری در قصه میافتد. ولی مسأله اینجاست که فیلم میتوانست چندین پله از این هم بهتر شود و یکی از بهترین و مهمترین آثار سینمایی نام بگیرد، اگر دخالتهای کاتزنبرگ نبود.
در نسخهی اولیهی فیلمنامه با داستان چالشیتر و تلختری روبهرو بودیم. گویا مادر هیکاپ بعد از اینکه به زندگیاشان باز میگشت، طی ماجراهایی باعث کشته شدن پدر هیکاپ میشد و همه چیز زندگیاشان را به هم میریخت. در نهایت هم تمام اژدهایان را با خودش همراه میکرد و میبرد. اتفاقی تکاندهنده و بزرگ که سنگ بنای یک قسمت سوم و یک پایانبندی عظیم را میگذاشت و در قسمت سوم میتوانستیم مسیر رستگاری مادر را ببینیم.
اما جفری کاتزنبرگ از این ایده خوشش نیامد و کارگردان فیلم دین دبلوا را مجاب کرد تا داستان را تغییر دهد. دبلوا از حالوهوای شکسپیری این ایدهی اولیه خیلی خوشش میآمد ولی در نهایت تسلیم خواستههای کاتزنبرگ شد.
این تصمیم و این تغییر اجباری کاری کرد تا قسمت سوم به شکل الانش در بیاید و تهی از عمق و عظمت شود. قسمت دوم همچنان قدرتمند و تأثیرگذار است، ولی وقتی به این فکر میکنیم که ممکن بود با چه شاهکاری مواجه شویم و نشدیم، حالمان گرفته میشود. اگر دبلوا سر حرف و ایدهی خودش میماند و کوتاه نمیآمد، الان بهترین سهگانهی انیمیشنی تاریخ سینما را داشتیم.
۱۳. پنگوئنهای ماداگاسکار (Penguins of Madagascar)
- محصول: ۲۰۱۴
- کارگردان: اریک دارنل، سایمون جی. اسمیت
- صداپیشهها: تام مکگراث، کریس میلر، کنراد ورنن، کریستوفر نایتس، بندیکت کامبربچ
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۳%
بهترین فیلم از مجموعهی ماداگاسکار در واقع یک اسپینآف دربارهی پنگوئنهاست. پنگوئنهای ماداگاسکار را زمانی ساختند که دریمورکس در شرایط خوبی به سر نمیبرد. خیلی از پروژههایش یا تأخیر خورده بودند یا به کل لغو شده بودند. ولی پنگوئنهای ماداگاسکار با قدرت به کارش ادامه داد و سرانجام به اکران رسید.
این پنگوئنهای شیطان و ناقلا و شدیدا دوستداشتنی برای اولین بار در قسمت اول ماداگاسکار معرفی شدند و خیلی زود محبوبیتی فراگیر پیدا کردند. برای همین تعجبی نداشت که دریمورکس فیلم مستقلشان را بسازد و آنها را در رأس داستان خودشان قرار دهد. پنگوئنهای ماداگاسکار به سبکوسیاق فیلمهای جاسوسی ساخته شده و در آن با مؤلفههای آشنای این ژانر شوخی کردهاند.
بعد از یک مقدمهی کوتاه با راویگری ورنر هرتزوگ، به انتهای قسمت سوم ماداگاسکار میرویم و پنگوئنها را میبینیم که قصد دارند به پایگاه نظامی فورت ناکس دستبرد بزنند. اما هدفشان از این دستبرد چیست؟ حتما پیش خودتان فکر میکنید میخواهند چیزهای قیمتی و مهمی را بدزدند. ولی این دنیای انیمیشن ماداگاسکار است، دنیایی عجیبوغریب و دیوانهوار. پنگوئنها به فورت ناکس میروند تا چیپس و پفک بدزدند.
اتفاقهای این انیمیشن با عقل جور در نمیآیند، ولی همین دیوانگیاش را خیلی خوب به تصویر کشیده و همین تماشاگر را جذب خودش میکند. دیگر در کجا میتوانستیم بندیکت کامبربچ را در نقش یک گرگ جاسوس ببینیم؟
دریمورکس در ابتدا قصد داشت پنگوئنهای ماداگاسکار را مستقیم و بدون اکران سینمایی روانهی نمایش خانگی کند، ولی بعد نظرش عوض شد و اکرانی سینمایی برایش در نظر گرفت. فیلم در گیشه موفق عمل نکرد و باعث شد تا مدیران دریمورکس برنامههای آیندهاشان را تغییر دهند.
البته این شکست در گیشه بیشتر از اینکه مربوط به کیفیت خود فیلم باشد، به خاطر زمان اکرانش بود. وقتی پنگوئنهای ماداگاسکار روانهی سینماها شد، چیزی حدود ۱۰۰ قسمت از سریال پنگوئنهای ماداگاسکار پخش شده بود. برای همین مخاطب هدف فیلم دچار سردرگمی شد و از طرفی هم از دیدن این همه قسمت سریال دربارهی پنگوئنهای ماداگاسکار خسته شده بودند و دلشان نمیخواست به سینما بروند و دوباره آنها را ببینند.
۱۲. پاندای کونگفو کار ۲ (Kung Fu Panda2)
- محصول: ۲۰۱۱
- کارگردان: جنیفر یو نلسون
- صداپیشهها: جک بلک، داستین هافمن، آنجلینا جولی، جکی چان، لوسی لیو
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۱%
یک نکتهی جالب: چارلی کافمن، فیلمنامهنویس اسکاری فیلمهایی چون «درخشش ابدی یک ذهن بیآلایش» (Eternal Sunshine of the Spotless Mind) در نگارش فیلمنامهی این قسمت نقش داشته. البته نویسندگان اصلی فیلم گفتهاند که کافمن بیشتر در طراحی کاراکتر منفی داستان (با صدای گری اولدمن) همکاری کرده ولی باز هم به هر حال اتفاق بامزه و جالبی است.
در قسمت دوم پاندای کونگفو کار، پو به دنبال کشف حقایقی از زندگی گذشته است و در همین حین با یک طاووس خطرناک و بدذات و لشکری از گرگهای زیر دستش درگیر میشود. از لحاظ بصری و کیفیت انیمیشن، قسمت دوم چند پله بالاتر از قبلی میایستد و سازندگان طراحیهای جالب و چشمنوازی برایش ترتیب دیدهاند. بخشهایی از داستان که به صورت فلاشبک روایت میشد فرم و حالت انیمیشنهای دو بعدی و سنتی را دارد و تصاویر چشمنوازی خلق کرده.
پایان فیلم و غافلگیری نهایی داستان واقعا هیجانانگیز و بهیادماندنی است و احتمالا از اصلیترین دلایل موفقیت این قسمت به حساب میآید.
۱۱. آن سوی پرچین (Over the Hedge)
- محصول: ۲۰۰۶
- کارگردان: تیم جانسون، کری کرکپتریک
- صداپیشهها: بروس ویلیس، گری شاندلینگ، توماس هیدن چرچ، استیو کارل، آوریل لوین
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۵%
آن سوی پرچین از انیمیشنهای قدرنادیدهی دریمورکس است که صداپیشههای واقعا خوبی دارد. دیگر کجا میتوانیم بروس ویلیس و گری شاندلینگ را کنار هم ببینیم که زوجی کمدی را بازی میکنند؟ دیگر صداپیشههای فیلم هم نظیر استیو کارل عالی ظاهر شدهاند و ترکیبی از حیوانهای دیوانه و بامزه و عجیبوغریب را تشکیل دادهاند که با تماشایشان هم میخندیم هم تحت تأثیر قرار میگیریم.
آن سوی پرچین در گیشه ضعیف عمل کرد و به گفتهی کاتزنبرگ آن قدری پول در نیارود که بتوانند دنبالهای برایش بسازند. ولی بهترین بخش فیلم همین صداپیشگیهایش است. بروس ویلیس آنقدر خوب ظاهر شده که از خودمان میپرسیم چرا در انیمیشنهای بیشتری صداپیشگی نکرده.
۱۰. سندباد: افسانهی هفت دریا (Sinbad: Legend of the Seven Seas)
- محصول: ۲۰۰۳
- کارگردان: تیم جانسون
- صداپیشهها: برد پیت، کاترین زیتا جونز، میشل فایفر، جوزف فاینز
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۴۵%
سندباد: افسانهی هفت دریا فیلمی بود که باعث شد کاتزنبرگ برای همیشه انیمیشنهای دو بعدی که با دست کشیده میشوند را کنار بگذارد و تماموکمال روی تولیدات سه بعدی تمرکز کند. تمام فیلمهایی که دریمورکس از زمان سندباد تا الان تولید کرده با کمک کامپیوتر انیمیشنسازی شدهاند.
ولی با وجود تمام این داستانها، سندباد یک انیمیشن دیدنی و قدرتمند است. برد پیت جای قهرمان اصلی ماجرا یعنی سندباد صحبت کرده و خاصیتی قهرمانانه و اسطورهای به او بخشیده. سندباد در این فیلم به سفری پرماجرا و خطرناک میرود تا جان دوستش را نجات دهد و به بقیه ثابت کند که انسان کاملا بدی نیست و ویژگیهای مثبتی هم درونش دارد.
صحنههای اکشن فیلم درخشان و بینظیر کار شدهاند و با تماشایشان واقعا به وجد میآیید. فیلمنامهای هم که جان لوگان برای این انیمیشن نوشته قصه و شخصیتپردازی و دیالوگهای خوب و دقیقی دارد و واقعا حیف است اگر نادیده گرفته شود.
در جاهایی از فیلم، انیمیشنهای دو بعدی سنتی را با انیمیشنهای ساخته شده با کامپیوتر تلفیق کردهاند که نتیجهاش چندان دلچسب نیست و حتی توی ذوق میزند. ولی کلیت ماجرا هیجانانگیز و دوستداشتنی است.
در سندباد مؤلفههای فانتزی و ماورایی را با سفرهایی دریایی تلفیق کردهاند و برای همین شاید با تماشایش به یاد دزدان دریایی کارائیب بیفتید. جالب اینجاست که دزدان دریایی کارائیب یک هفته پس از سندباد افسانهی هفت دریا اکران شد. کاتزنبرگ برنامه داشت تا از سندباد یک فرنچایز پرخرج و پرفروش بسازد و دنبالههایی هم برایش در نظر داشت، ولی عملکرد ضعیف فیلم در گیشه نه تنها هرگونه برنامه برای دنباله را خراب کرد، بلکه باعث شد تا دریمورکس قید انیمیشنهای دستساز را بزند.
۹. شرک (Shrek)
- محصول: ۲۰۰۱
- کارگردان: اندرو آدامسون، ویکی جنسون
- صداپیشهها: مایک مایرز، ادی مورفی، کامرون دیاز، جان لیثگو
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۸%
احتمالا مدیران دریمورکس هم پیشبینی چنین موفقیت بزرگی را برای شرک نمیکردند. در واقع با توجه به مراحل تولید طاقتفرسایی که داشت، همین که به اکران رسید شبیه معجزه بود. شرک نه تنها در گیشه شگفتی آفرید و فروش بینظیری رقم زد، بلکه اولین اکرانش را در جشنوارهی کن داشت و برای نخل طلا هم رقابت کرد. در اسکار هم که جایزهی بهترین انیمیشن بلند را برنده شد.
شرک فیلمی بود که یکتنه دریمورکس را بعد از شکستهای متعدد نجات داد و کاتزنبرگ گفته که شرک «جام مقدس» دریمورکس است. خیلی از ویژگیهای آشنایی که حالا در تمام انیمیشنهای دریمورکس میبینیم، برای اولین بار در شرک استفاده شده بود: ارجاعات متعدد به فرهنگ عامه و شوخیهای تندوتیزی که در کمتر انیمیشنی شاهدش هستیم.
شرک همچنین فرصتی برای کاتزنبرگ بود تا حسابی خودش را خالی کند و از رقبایش در دیزنی انتقام بگیرد. آدم بد داستان شرک رسما شبیه رئیس سابق کاتزنبرگ در دیزنی یعنی مایکل ایسنر طراحی شده، و در جای جای فیلم هم با کاراکترهای معروف دیزنی شوخی میکنند و آنها را به مسخره میگیرند.
امروز اگر دوباره شرک را نگاه کنیم، سبک انیمیشنش خشک و تا حدودی بیحس به نظر میرسد ولی داستانش همچنان سرپاست و موقعیتهای بامزهاش ما را میخنداند. در هر صورت تأثیری که شرک روی انیمیشنها گذاشت قابل انکار نیست.
۸. گربه چکمهپوش (Puss in Boots)
- محصول: ۲۰۱۱
- کارگردان: کریس میلر
- صداپیشهها: آنتونیو باندراس، سلما هایک، زک گالیفیناکیس، بیلی باب تورنتون
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۶%
مثل ماداگاسکار، بهترین فیلم در فرنچایز شرک هم یک اسپینآف است که در ابتدا بنا بود بدون اکران روانهی نمایش خانگی شود. گربهی چکمهپوش که در قسمت دوم شرک به تماشاگران معرفی شد، از محبوبترین شخصیتهای دنیای شرک است و در این فیلم ماجرای او را میبینیم. گربهی چکمهپوش حالا با گربهی مادهای به نام کیتی سافتپاوز (سلما هایک) آشنا میشود و آن دو با هم تصمیم میگیرند که لوبیاهای جادویی را از جک و جیل بدزدند.
گربهی چکمهپوش حسوحال متفاوتی دارد و خیلی شبیه شرک نیست. شوخیهای سبک دریمورکس و ارجاعات همیشگیاشان حضور دارد، ولی هم جغرافیای داستان تغییر کرده هم نحوهی قصهپردازی.
فیلم موفقیت بزرگی برای دریمورکس به حساب میآمد و منجر به ساخته شدن سریالی در نتفلیکس شد که ۷۸ قسمت هم ادامه پیدا کرد. با این حال قسمت دوم فیلم که سال ۲۰۱۴ اعلام کردند قرار است ساخته و اکران شود، تا امروز رنگ پرده را ندیده.
۷. غارنشینها (The Croods)
- محصول: ۲۰۱۳
- کارگردان: کرک دمیکو، کریس سندرز
- صداپیشهها: نیکولاس کیج، اما استون، رایان رینولدز، کاترین کینر، کلارک دوک
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۲%
غارنشینها در ابتدا پروژهای برای استودیو Aardman بود و فیلمنامهاش را جان کلیز نوشته بود (ایدهی اولیهی کلیز تقریبا مشابه همین چیزی بود که در نهایت اکران شد و ما دیدیم). وقتی همکاری دریمورکس و Aardman به پایان رسید، حقوق غارنشینها به دریمورکس برگردانده شد. البته اعضای Aardman هم ایدههایشان را رها نکردند و به سبک خودشان انیمیشنی دربارهی انسانهای اولیه ساختند با نام «انسان نخستین» (Early Man).
غارنشینها داستان خانوادهای غارنشین را روایت میکرد که به شکلی اتفاقی با یک غارنشین دیگر مواجه میشدند که ذهن خلاقی داشت و از آنها پیشرفتهتر بود. دریمورکس سر ساختن این انیمیشن حسابی خرج کرد و تیمی از ستارههای تراز اول هالیوود را کنار هم آورد تا صداپیشگی فیلم را بر عهده بگیرند.
فروش خیلی خوب و بازخوردهای مثبت، ساخته شدن دنبالهی غارنشینها را تضمین کرد و قسمت دوم فیلم با نام «غارنشینها: عصر جدید» (The Croods: A New Age) سال ۲۰۲۰ اکران شد.
۶. تور جهانی ترولها (Trolls World Tour)
- محصول: ۲۰۲۰
- کارگردان: والت دورن
- صداپیشهها: آنا کندریک، جاستین تیمبرلیک، جیمز کوردن، کونال نایر، گوئن استفانی
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۱%
دنبالهای که دریمورکس برای ترولها ساخت و سال ۲۰۲۰ اکران کرد یکی از بهترین آثارشان است. تور جهانی ترولها تمام مؤلفههای مثبت و خوب قسمت اول را به شکل غافلگیرکنندهای بهتر کرده و اثری به مراتب تماشاییتر ساخته.
در اینجا با سرزمینهای جدیدی آشنا میشویم که در هر کدام ترولهایی با سلیقههای متفاوت زندگی میکنند و در هر سرزمین با یک سبک موسیقی مواجه میشویم. قسمت دوم ترولها سرشار از موسیقی و رنگ و شادی است و بدون شک تماشاییترین و چشمنوازترین تولید دریمورکس به حساب میآید.
۵. فرار مرغی (Chicken Run)
- محصول: ۲۰۰۰
- کارگردان: پیتر لورد، نیک پارک
- صداپیشهها: مل گیبسون، جولیا ساوالا، بنجامین ویترو
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷%
کاتزنبرگ با ساخت فرار مرغی موفق به کاری شد که از زمان حضورش در دیزنی میخواست عملی شود؛ اینکه با استودیو انیمیشنسازی بریتانیایی و برندهی اسکار Aardman متحد شود و با همکاری آنها محصولاتی با کیفیت بسازد.
مؤسسان استودیو Aardman یعنی نیک پارک و پیتر لورد داستانی بامزه و جذاب نوشتند دربارهی گروهی از مرغها که با کمک یک خروس آمریکایی مغرور (با صداپیشگی درجهیک مل گیبسون) از مرغدانی فرار میکنند.
فرار مرغی ارجاعاتی بامزه به فیلمهای کلاسیکی دارد که داستانشان در زندان میگذرد، ولی در عین حال اصالت خودش را حفظ کرده و داستان نویی روایت میکند که شخصیتهایی ماندگار و دوستداشتنی دارد. نکتهی مثبت دیگری که در فرار مرغی شاهدش هستیم، جاهطلبی آن است. بر خلاف انیمیشنهای امروزی، در فرار مرغی از اینکه سراغ سوژهها و موقعیتهای جدی و تاریک بروند هراسی نداشتند و به این ترتیب خطر و ریسک پیش روی شخصیتهایشان را بیشتر کردند. صحنهای در فیلم هست که مرغها سلاخی شدن یکی از دوستانشان را تماشا میکنند و اشک میریزند، و حسابی تکاندهنده و تأثیرگذار از آب در آمده.
تمام این تصمیمات مهم و جسورانه در نهایت جواب داد و فرار مرغی تا همین امروز پرفروشترین فیلم استاپ موشن تاریخ سینماست.
۴. پاندای کونگفو کار (Kung Fu Panda)
- محصول: ۲۰۰۸
- کارگردان: جان استیونسن
- صداپیشهها: جک بلک، جکی چان، داستین هافمن، انجلینا جولی، لوسی لیو
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۷%
یکی از جنبههای هیجانانگیزی انیمیشنهای دریمورکس این است که خودشان را به یک ژانر و قالب همیشگی محدود نمیکنند و مدام سراغ تجربههای تازهتر میروند. برای همین وقتی تصمیم گرفتند انیمیشنی اکشن کمدی با رگههای فیلمهای رزمی بسازند کسی تعجب نکرد و همه بیصبرانه منتظر نتیجهی کارشان ماندند.
پاندای کونگفو کار از آثار کارگردان چینی معروف یعنی استیفن چو الهام گرفته. استیفن چو در فیلمهایش اکشنهای نفسگیر و تماشایی را با موقعیتهای کمدی و خندهدار تلفیق میکرد. بخشی از موفقیت پاندای کونگفو کار به این برمیگشت که همه چیزش غیرمنتظره بود. با دیدن عنوان فیلم تصورمان این بود که میدانیم با چه چیزی سروکار داریم، پیش خودمان فکر کردیم قرار است مدام با این قضیه که یک پاندای چاق و خپل کونگفو کار میشود شوخی کنند. ولی بعد از تماشایش فهمیدیم که چه مضامین عمیق و پیچیدهای پشت داستان فیلم خوابیده است.
۳. ظهور نگهبانان (Rise of the Guardians)
- محصول: ۲۰۱۲
- کارگردان: پیتر رمزی
- صداپیشهها: کریس پاین، الک بالدوین، جود لا، هیو جکمن
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۵%
یکی از تراژدیهای بزرگ کمپانی دریمورکس این است که ما الان چهار شرک داریم ولی از ظهور نگهبانان تنها یک نسخه ساخته شده.
ایدهی فیلم واقعا جذاب و جدید است. گروهی از شخصیتهای خیالی بچهها شامل بابا نوئل (الک بالدوین)، خرگوش عید پاک (هیو جکمن)، مرد شنی و جک فراست (کریس پاین) کنار هم جمع شدهاند و تیمی شبیه انتقامجویان تشکیل دادهاند تا با موجودی پلید و تاریک (جود لا) مبارزه کنند.
با دیدن این فیلم متوجه میشوید که پیتر رمزی کارگردان فیلم و گییرمو دلتورو (که نقش مشاور را داشته) سعی داشتهاند مرزهای انیمیشنسازی را جابهجا کنند و سراغ قصههایی جدیتر بروند. قصهها و موقعیتهایی که معمولا در استودیوهای انیمیشنسازی فرصت ساخته شدن پیدا نمیکنند چون کسی حاضر نیست رویشان ریسک کند.
البته فیلم بینقص و بیاشکال نیست و ممکن است مدل کاراکترهایش عدهای را پس بزند، ولی مسیر و جهتی را نشان ما میدهد که دریمورکس ممکن بود پیش بگیرد. اگر این اتفاق میافتاد، با آثار کاملا متفاوتی روبهرو میشدیم.
۲. والاس و گرومیت: نفرین موجود خرگوش نما (Wallace & Gromit: The Curse of the Were-Rabbit)
- محصول: ۲۰۰۵
- کارگردان: استیو باکس، نیک پارک
- صداپیشهها: پیتر سالیس، هلنا بونهم کارتر، رالف فاینس
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵%
رابطهی بین دریمورکس و استودیو Aardman از همان اولش هم پیچیده و پر فرازونشیب بود. بعد از اکران فرار مرغی، دو استودیو تمام وقت و انرژی خودشان را صرف ساختن انیمیشنی بر اساس داستان «خرگوش و لاکپشت» (The Tortoise and the Hare) کردند تا به یکی از مشهورترین داستانهای کودکان جان ببخشند.
این پروژه از هر نظر فاجعهای تمامعیار بود. دکورها را مدام میساختند و خراب میکردند و از نو میساختند، بدون اینکه نمایی فیلمبرداری شود و انیمیشن قدمی به جلو برود. در نهایت هم دریمورکس کل پروژه را کنسل کرد چون از داستان راضی نبود. بعد از منتفی شدن این پروژه، دریمورکس از Aardman خواست تا یک فیلم بلند با حضور والاس و گرومیت بسازد. والاس و گرومیت شخصیتهای فیلمهای کوتاهی بودند که شهرتی بیش از اندازه در بریتانیا داشتند و برندهی اسکار هم شده بودند.
تولید این پروژه تقریبا بدون دردسر خاصی شروع شد و ادامه پیدا کرد، ولی مشکل از جایی آغاز شد که کاتزنبرگ نگرانی عجیب و غیرقابلدرکی نسبت به پروژه پیدا کرد. او مدام میترسید والاس و گرومیت زیادی بریتانیایی ساخته شود و تماشاگران آمریکایی و بینالمللی با فیلم ارتباط برقرار نکنند. برای همین هر چند ماه یکبار به استودیو Aardman سر میزد و به مدیرانش گوشزد میکرد که حواسشان به مخاطبان غیر بریتانیایی هم باشد.
با وجود چنین شرایط ناجور و طاقتفرسایی، همین که والاس و گرومیت: نفرین موجود خرگوش نما ساخته شد و رنگ پرده را به خودش دید اتفاق ویژهای به حساب میآید. فیلم به هر جان کندنی بود به سرانجام رسید و در کمال شگفتی نتیجهاش حیرتانگیز بود. طراحی صحنهی فیلم هوش از سر بینندگان میبرد، فیلمنامهاش هوشمندانه و بامزه بود و شوخیهای درجهیک و موقعیتهای هیجانانگیزی داشت. خالقین والاس و گرومیت با ورود به عرصهی فیلم بلند، نکات مثبت و دوستداشتنی فیلمهای کوتاهشان را حفظ کردند و اثری بینظیر تحویل ما دادند.
ولی رفتار کاتزنبرگ حین تولید این انیمیشن واقعا با عقل جور در نمیآید. اصلا او به امید ساختن چنین اثری سراغ Aardman رفته بود و معلوم نیست چرا در زمان تولید مدام برای سازندگانش مانعتراشی میکرد و نگرانیهای بیدلیل داشت.
۱. چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم (How To Train Your Dragon)
- محصول: ۲۰۱۰
- کارگردان: کریس سندرز، دین دبلوا
- صداپیشهها: جی باروشل، جرارد باتلر، کریگ فرگوسن، آمریکای فررا، جونا هیل
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۹%
دریمورکس قصد داشت انیمیشنی با اقتباس از مجموعهکتابهایی به قلم کرسیدا کاول بسازد و پروژه را تا جایی پیش برده بود، تا اینکه به بن بست خوردند و کاتزنبرگ به فکرش زد کارگردانهای جدیدی را استخدام کند. برای همین سراغ کریس سندرز و دین دبلوا رفت و از آنها خواست تا ایرادات پروژه را برطرف کنند و فیلم خوبی بسازند. کریس سندرز و دین دبلوا با کمک یکدیگر تغییراتی بزرگ و اساسی در فیلمنامه ایجاد کردند و نسخهای تازه از قهرمان داستان و اژدهای بیدندانش نوشتند.
حالا ۱۰ سال از اکران اولین قسمت چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم گذشته و این انیمیشن همچنان محشر و شگفتانگیز و تماشایی است و بزرگترین و بهترین تولید دریمورکس به حساب میآید. شاید به نظرتان نیامده باشد ولی این اولین فیلم از دریمورکس محسوب میشد که قهرمان اصلیش یک کودک بود. تمام انیمیشنهای قبلی دریمورکس با اینکه مخاطب هدفشان کودکان بودند، ولی شخصیتهای اصلیاشان بزرگسال بودند.
تکتک لحظات فیلم پر شده از هیجان و انرژی و کنجکاوی کودکانه، همه چیز حسی از طراوت و تازگی میدهد و تماشایش تجربهی خوشایند و هیجانانگیزی است. دربارهی کیفیت انیمیشن و سبک بصری فیلم هم که هر چقدر بگوییم حق مطلب را ادا نخواهد کرد. نورپردازی صحنهها دست کمی از یک اثر سینمایی بزرگ ندارد و مناظر و کاراکترها و موجودات گوناگونش با هنرمندی و وسواسی مثالزدنی طراحی شدهاند.
البته دریمورکس و مدیرانش هم بیکار ننشستند و وقتی متوجه موفقیت و محبوبیت بینظیر چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم شدند تا میتوانستند آن را دوشیدند و هر ایدهای که در دنیایش وجود داشت مصرف کردند. از اسپینآفها و سریالهای تلویزیونی گرفته تا بیشمار اسباببازی و عروسک و محصول مرتبط متنوع. دو دنبالهی نسبتا خوب هم ساختند که هرگز نتوانستند به پای قسمت اول برسند.
دریمورکس با چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم به نقطهی اوج فعالیتهای حرفهای خودش رسید و اثری ماندگار و تکرارنشدنی ساخت که خودش هم نتوانست به آن برسد.
منبع: Collider
با سلام خدمت همگی
نظر بنده نصبت به صحبت های این منتقد اینه که کاملا سلیقه ای قضاوت کرده و قضاوت رو به دست مخاطب نسپرده
فقط انیمیشن یوسف بدرد نخوره والا همش خوبه
بنظر شما کلا دور نقد رو خط بکش
هر کس سلیقه منحصر به فرد خودشو داره
اینارو از کجا آوردین از خودتون تحلیل کردید یا سلیقه شخصی یکی دیگه هست؟
نویسنده کل انیمیشن هایی که تو عمرش دیده اینا بودن؟ D:
پس bad guys و گربه چکمه پوش ۲ چی؟
بهترین انیمیشن سالهای اخیره گربه چکمه پوش۲
بیشترین ترند رو داشت و فضای مجازی رو خیلی سریع پر کرد و تبدیل به محبوب ترین انیمیشن سالهای اخیر شد توی دورانی که انیمه ها دارن جولان میدن کاری کنی که حتی انیمه فن ها تحسینت کنن خیلیه
دریم ورکس واقعا فقط شاهکار میسازه
انیمیشن Bad Guys چی؟
همینو بگو اخه
ماداگاسکار ، ظهور نگهبانان ، کاپیتان زیر شلواری ، بچه رییس و شرک تنها انیمیشن هایی بودن که من اونها رو میدیدم و وقتی تمام میشد دوباره از اول میدیدمشون .
این انیمیشن هایی که نام بردم عالی هستن لطفا کسی اگر ندیده این ها رو ببینه
به نظرم توربو خوب بود ولی واقعا چه انتظاری داری میخواین توربو از اول زندگیش تا آخر زندگیش رو نشون بدن ولی در کل ممنون
به نظر من ،کسی که فرار مرغی رو بهتر از بچه رئیس و ماداگاسکار میدونه، واقعا نه هیچی از انیمیشن میدونه نه هیچی از رده بندی،آخه برادر من، واقعا!؟
تقریبا همشونو خوندم و به شدت مخالفم خبیلی از انیمینایی که شما گفتید بد بودن از نظر من یک شاهکار بودن در ضمن فقط تو این ۴۰ تا شاهزاده مصررو ندیدم که رفت تو واچ لیستم
اصلا نقد نبود. بیشتر شبیه تخریب دسته جمعی انیمیشن های فوق العاده
دریم ورکز بود .
با تشکر از دیجی کالا مگ .
نقد واقعا مزخرفی بود همه انیمیشن ها که نباید واقع گرایانه باشن اگه تونستیدیه انیمیشن واقع گرایانه به من نشون بدید من همه نقد هاتون رو قبول میکنم چه نقد خودتون بود چه منبع داشته کلا مزخرفه اصلا همه نقد های این سایت مزخرفه چه درمورد گیم چه درمورد فیلم چه انیمیشن